
هـمـه مــردم ميدانند که ازدواج پايان دوران نامزدي است، اينطور نيست؟ نه. شما و يا نامزدتان تصور ميکنيد که بايد به کارهايي که در دوران نامزدي انجام ميداده ايد، ادامه دهيد.
ازدواج: دوران نامزدي به پايان رسيده
هـمـه مــردم ميدانند که ازدواج پايان دوران نامزدي است، اينطور نيست؟ نه. شما و يا نامزدتان تصور ميکنيد که بايد به کارهايي که در دوران نامزدي انجام ميداده ايد، ادامه دهيد.
قبل و بعد
اجازه دهيد من با يک مثال اين مطلب را برايتان بيشتر باز کنم. "مريم" با "بابك" ازدواج ميکند. مريم در دوران نامزدي موهايش را تا شانهها بلند ميکند زيرا ميداند که بابك آن را دوست ميدارد. روزهاي پنج شنبه اغلب براي تماشاي فوتبال تيم مورد علاقه بابك به استاديوم ميروند. هر چند مريم از فوتبال خوشش نميآيد اما دوست دارد وقت خود را در کنار بابك بگذراند و ميداند بابك هم دوست دارد که با او به تماشاي مسابقه بنشيند. او براي پيروزي تيم مورد علاقه بابك فرياد ميکشد و بابك هم تصور ميکند که او از تماشاي بازي فوتبال لذت ميبرد.
زوجين هر شب با هم تلفني صحبت ميکنند، احساسات، آرزوها، ناکاميها و کليه وقايعي که در طول روز برايشان اتفاق افتاده را با يکديگر در ميان ميگذارند. مريم از روي گشاده اي که بابك از خود نشان ميدهد لذت ميبرد و بابك نيز لذت ميبرد که توانسته کسي را پيدا کند که شباهتهاي زيادي به او دارد. بارها و بارها جمعه شبها بابك مريم را براي صرف شام به يک رستوران زيبا ميبرد. مريم از گلهايي که بابك برايش هديه ميآورد بسيار خوشحال ميشود.
بعد از مدتي بابك پولهايش را پس انداز ميکند و براي مريم يک انگشتر ميخرد. وقتي از مريم ميخواهد که با او ازدواج کند، او با کمال ميل قبول کرده، پاسخ مثبت ميدهد و بعد از چند ماه با يکديگر ازدواج ميکنند.
براي يک سال اول هر دو بسيار شاد و خوشحال هستند، اما در نيمههاي سال دوم کم کم همه چيز تغيير ميکند. مريم حرف مادرش را گوش داده، موهايش را کوتاه ميکند تا سريع تر بتواند آنها را درست کند. او در اين مورد به هيچ وجه با بابك مشورت نميکند زيرا آرايشگر از قبل به او گفته" موهاي توست و نه همسرت." زماني که مريم به خانه ميآيد بابك متوجه کوتاه شدن موها ميشود.
مريم با لبخندي از او سوال ميکند: "خوشت ميياد؟" بابك با کمي تعلل ميگويد:"بله" تنها به اين خاطر که احساسات خانم را جريحه دار نکند. اما بابك ناراحت ميشود چراکه او تا بعد از اينکه کار خود را انجام داده، از او هيچ نظري نخواسته بود. به همين دليل احساس ميکند که مريم کمي غير صميمي است و کم کم در حال دورشدن از او ميباشد.
براي بدتر شدن روابط، مريم به همراه بابك به تماشاي مسابقات ورزشي نميرود. اول به بابك ميگويد که کارهايي زيادي در خانه است که بايد به آنها برسد، اما بعد از چند مرتبه که بابك پاسخ منفي از او ميشنود ديگر در اين زمينه از او سوالي نميپرسد و به تنهايي به مسابقات ميرود.
بابک هم در اوايل ازدواج در کار هاي خانه به مريم کمک ميکند و هميشه از دستپخت مريم که خيلي هم خوب نيست تعريف ميکند اما با گذشت زمان بهانه جويي ها کم کم شروع ميشود و اين نقطه آغاز يک شکاف بين آنهاست. بابک که از سر کار به خانه ميآيد خسته است و ديگر از روي مبل تکان نميخورد و به تلويز يون چشم دوخته است و .....
به دليل شکافي که در بين اين دو نفر به وجود آمده، بابك از محل کار خود با مريم تماس نميگيرد. اول فراموش ميکند که در اوقات بيکاري تماس بگيرد و پس از مدتي اين کار به طور کامل قطع ميشود. او ديگر براي مريم گل هم نميآورد زيرا آنقدر خسته است که دوست ندارد در طول مسير خود به سمت خانه براي خريد گل توقف کند. زماني که اين شکاف بيشتر ميشود، بابك ديگر وقايع روزانه خود را براي مريم تعريف نميکند. زماني که خانم از او ميپرسد امروز چه خبري بود، او معمولا آهي ميکشد و ميگويد: " خوب بود."
يکسال بعد، پاي آنها به دفتر مشاوره خانواده کشيده ميشود و در مورد طلاق صحبت ميکنند. متاسفانه، اين يک موقعيت کاملا طبيعي است که در بسياري از خانوادههاي امروزي به چشم ميخورد.
روزهاي خوش قديم
در حين دوران نامزدي معمولا شما بهترين لباسهاي خود را ميپوشيد تا بتوانيد بيشترين تاثير را بر روي همسر خود بگذاريد و با او به بهترين نحو رفتار ميکنيد. به احتمال قريب به يقين ساعتهاي متمادي به صورت تلفني با هم صحبت ميکنيد و در اين ميان کليه احساسات، آرزوها و علايق خود را با هم در ميان ميگذاريد. شايد به تماشاي فيلمي برويد که اصلا خوشتان نميآيد اما اين کار را تنها به آن خاطر انجام ميدهيد که زن و يا شوهرتان از ديدن آن لذت ميبرد.
و مطمئن هستم که هيچ کدامتان اصلا فکر نميکنيد که با شروع زندگي مشترک هيچ يک از آنها تغيير کنند.
شايد تعجب کنيد اگر به شما بگوييم که بسياري از مشکلاتي که در زندگيهاي زناشويي روي ميدهد، تنها با تثبيت "ارزشهاي دوران نامزدي" قابل برگشت خواهد بود. همچنن زوجهاي تازه ازدواج کرده بايد اصول اوليه پيوند زناشويي را براي هميشه در ذهن خود نگه داند و به انجام آن بپردازند. اين کار نيازمند کار و برنامه ميباشد اما نتيجه بدست آمده ارزش آن را خواهد داشت.
به موفقيت پشت نکنيد
اگر همسر شما بداند که با شروع زندگي مشترک شما از انجام کارهايي که قبلا ميکرده ايد دست خواهيد کشيد، آيا به هيچ وجه راضي ميشود که با شما ازدواج کند؟
ازدواج مسئله اي استرس زاست در حالي که نامزدي چنين خصوصيتي را دارا نميباشد. شايد بسياري از افراد معتقد باشند که دوران نامزدي جزء زمانهاي رويايي ميباشد و ازدواج جزء واقعيتهاي زندگي است. درست است که ما نميتوانيم تمام کارهايي را که ميخواهيم بعد از ازدواج نيز انجام دهيم، اما ميتوانيم به انجام کارهايي که ما را به سمت ازدواج رهنمون ساختند ادامه دهيم.
دچار سوء تفاهم نشويد، منظور من اين نيست که چون طرف شما تغيير ميکند پس شما نيز ملزم به انجام تعهدات خود نيستيد. بلکه بايد موفقيت را با تمام وجود بخواهيد البته اگر طالب يک زندگي موفق زناشويي هستيد. شما همسر خود را بر اساس شخصيت و رفتارهايش انتخاب ميکنيد و او نيز شما را بر همين اساس انتخاب ميکند. اگر در رفتار هر يک تغييري مشاهده شود، ديگري احساس ناراحتي کرده تصور ميکند که گول خورده و به او خيانت شده.
بنابراين تا آنجا که ممکن است سعي کنيد براي هميشه کارهايي را انجام دهيد که در همان روزهاي اوليه زندگي خود انجام ميداديد. با ادامه دادن به اين کارها به راحتي ميتوانيد قلب همسر خود را براي هميشه به تصاحب خود در آوريد.
اگر ازدواجتان آنطور که مد نظرتان است پيش نميرود، سعي کنيد همه چيز را از اول شروع کنيد. از پيشرفتي که در ارتباطتان ممکن است اتفاق بيفتد متعجب خواهيد شد .