آقایون خانم ها را به خود جلب کنید
چرا آقایون نمی توانند نظر خانمها را به خود جلب کنند؟
دلایل بسیار زیادی وجود دارد که چرا آقایون نمی توانند نظر خانم ها را به خود جلب کنند، اما من می خواهم از زاویه ای به این مسئله بپردازم که شاید شما تا کنون به آن فکر نکرده باشید.
زمانی که صحبت از بازی جاذبه و جلب نظر به میان می آید، بسیاری از آقایون به سرعت نیازمند طرف مقابل می شوند و خودشان را وابسته و فریفته نشان می دهند. این بدان معناست که خودشان استقلال فردی شان را زیر پا می گذارند. در این حالت خانم احساس می کند که طرف مقابل بیش از اندازه نسبت به او وابسته شده است و این اصلاً نشانه ی خوبی نیست.
زمانیکه تصور کردید احساساتتان کنترل زندگی شما را بدست گرفته اند، در وهله ی اول باید ببینید که این عواطف از کجا می آیند و چگونه می توانید آنها را با حقایق زندگی جور کنید. بسیاری از آقایون در چنین شرایطی شکست می خورند، چراکه توانایی کنترل افکار خود را از دست می دهند و نمی دانند که چگونه باید در مقابل یک خانم زیبا از خود عکس العمل نشان دهند.
فقط به این دلیل که شما به او علاقمند هستید، لزوماً به آن معنا نیست که او هم به شما علاقمند است.
خانم ها در درک حرکات فیزیکی و فهم زبان حرکتی استعداد زیادی دارند. آنها اصلاً با این قابلیت به دنیا آمده اند و به راحتی هرگونه نشانه ای از استرس و عصبی بودن را می توانند در شما تشخیص دهند.
هر واکنش کنترل نشده ای که از خود بروز بدهید، یا سعی تان بر آن باشد که فقط "خوبی" های او را ببینید، و برایش بمیرید، به آن معناست که شما در حال از دست دادن قدرت خود هستید و به زودی استقلالتان از بین خواهد رفت.
زمانیکه چنین اتفاقی روی دهد، باید مطمئن باشید که خانم نمیتواند جذب شما شود. پس آقایونی که این مقاله را می خوانید و تصور می کنید با روی خوش نشان دادن بیش از اندازه می توانید نظر خانم ها را به خود جلب کنید و فکر می کنید که خود حقیقی تان را نباید در مقابل او آشکار کنید، مطمئن باشید که در رابطه شکست می خورید. باید با خودتان و با احساساتتان صادق باشید.
شاید دیگر لازم نباشد که تکرار کنم تعداد زیادی از خانم این روزها دوست ندارند توسط آقاون اسکورت شوند و نمی خواهند احساس کنند که باید تعهد کامل نسبت به یک مرد داشته باشند. آنها بیشتر ترجیح می دهند که آزاد باشند و اجازه دهند که هر اتفاقی که قرار است بیفتد به طور طبیعی و به خودی خود روی دهد.
بسیاری از آقایون در مقابل خانمی که دوستش می دارند آنقدر عصبی و دست پاچه می شوند که رابطه را به جایی می کشانند که دیگر نمی توان امیدی به نجات آن داشت.
خانم در یک چنین شرایطی علاقه ی خود نسبت به طرف مقابل را از دست می دهد؛ اما متاسفانه آقا متوجه نیست و باز هم می خواهد تلاش کند و صمیمت و هواخواهی خود را به خانم اثبات کرده و رابطه را به اوج قله های موفقیت برساند.
از سوی دیگر باید در نظر داشت که همه ی آقایون با قدرت ذاتی به منظور خشنود ساختن خانم ها به دنیا می آیند. این امر اگر در حدود طبیعی انجام پذیرد، رضایت خانم را جلب خواهد کرد و حتی از پول و ثروت هم برای او پر اهمیت تر است. خانم فقط باید مطمئن شود که فردی را که انتخاب نموده یک مرد واقعی است و از تمام زوایا می تواند به او اعتماد کند.
خانم ها منتظر هستند تا مرد واقعی زندگی شان از راه برسد. کسی که به آنها و به جسمشان -بدون اینکه یک کلمه حرف بزند- احترام بگذارد. حقیقت اینجاست که این روزها یک چنین مردهایی خیلی کم پیدا می شوند.
فقط کافی است که با قدرت طبیعی خود ارتباط برقرار کنید تا بتوانید به قلب همسرتان نفوذ کنید.
این قدرت حتی از "شخصیت" مستقل شما و یا حتی شخصیت اجتماعی تان نیرومند تر است و اگر واقعاً قصد دارید که نظر کسی را به خود جلب کنید و به آنها چیزی را که طلب می کنند و به دنبالش هستند بدهید، باید مطابق با آنچه پیشتر گفته شد از خود عکس العمل نشان دهید.
می بایست تلاش کنید تا تبدیل به مردی شوید که "در پوست خود آرام" است. سعی کنید که این تناسب و تجانس را در همه حال حفظ نمایید؛ آنوقت می بینید که خانم مورد نظر با شما متفاوت برخورد می کند و طور دیگری به شما نگاه کرده و متوجه وجودتان می شود.
اگر او به شما علاقمند شود، یعنی شما به موفقیت رسیده اید چراکه در این صورت، او کسی است که شما را انتخاب کرده و شما می توانید او را به راحتی به سمتی که می خواهید هدایت کرده و در کنار او خوشبخت شوید.
پسرهای زن ذلیل به این دلیل نمی توانند نظر خانمی را که می خواهند به خودشان جلب کنند چراکه به طور غریزی و طبیعی با خانم برخورد نمی کنند و می خواهند خود واقعی شان را پنهان کرده و خودشان را کس دیگری نشان دهند.
آیا اگر مردی در فضایی بزرگ شده باشد که به او یاد داده باشند حقیقت این است که باید قدرت حقیقی و تاثیر مردانه ی خود را مخفی کنی، گناه این آموزش غلط بر دوش خودش می افتد؟ به هیچ وجه.
اما آیا مسئول رفتار فعلی و وقایعی که در آینده برایش اتفاق می افتد نیست؟ چرا، هست. درک چنین مسائلی به او اجازه می دهد تا مرز موفقیت کلی پیش رود، درست همان موفقیتی که همیشه آرزویش را داشته.
اجازه دهید خیلی راحت با شما صحبت کنم، دوست دارم به قضیه اینچنین نگاه کنید:
همانطور که قرار گذاشتن با یک دختر زشت و چاق برای یک مرد واقعه ی وحشتناکی است، یک خانم هم نمیتواند با مرد بی شخصیت قرار ملاقات بگذارد و او را در زندگی خود راه بدهد.
این روزها خانم ها هم به اندازه ی آقایون از برقراری رابطه ی جنسی لذت میبرند، اما ترجیح میدهند که ابتدا به فرد مورد نظر اعتماد کنند. در این میان اگر شما بیش از اندازه از خود وابستگی نشان دهید، بیش از اندازه به او علاقمند شوید، و طرز برخوردتان را با او عوض کنید، به جایی نخواهید رسید.
اما خبر خوشحال کننده اینجاست که خانم ها به راحتی متوجه می شوند که چه زمان شما تبدیل به مردی می شوید که آنها می خواهند.
برای اینکه از هر گونه شکستی در این زمینه جلوگیری کنید، باید شخصیت خود را در 3 حوزه ی طبیعی و ذاتی، استقلا طلبی، و روابط اجتماعی همواره در یک حد مطلوب نگه دارید. با این کار خانم همیشه مشتاق به ادامه رابطه با شماست و برای قرار گذاشتن با شما هر فرصتی را مغتنم می شمارد.
کل این مبحث تنها در همین نکته ی ارائه شده، خلاصه می شود و اینجا دقیقاً همان نقطه ای است که وقتی برخی از آقایون به آن می رسند، استپ کرده متاسفانه شکست می خورند؛ چرا که آنها طرز برخورد مناسب در بازی جاذبه و جلب نظر را نمیدانند و متوجه نیستند که چگونه می توانند خود واقعی شان را نشان داده و طبیعی برخورد کنند.
چیزی که خانم ها می خواهند این است که شما خودتان باشید! پس بهتر است سعی نکنید آنها را فریب بدهید و خودتان را به جای کسی که نیستید جا بزنید.
هر مردی بدون در نظر گرفتن وضعیت مالی و قیافه چنین پتانسیلی را در وجود خود دارد. همه چیز به این بر می گردد که وقتی او در کنار شماست چه احساسی کند و همه چیز هم ختم می شود به این مطلب که شما چه شخصیتی دارید و چه تیپ آدمی هستید.
بنابراین من به شما پیشنهاد می کنم که با در نظر گرفتن مسائل ذکر شده راه هر گونه شکستی را مسدود کنید، و خودتان باشید تا بتوانید در دنیای قرارهای ملاقات به موفقیت دست پیدا کند.
دنیای مردها !!
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
مردان و همسران
مقدمه
داشتن فرزندان سالم و صالح آرزوی قلبی هر انسان اندیشمند و متفکری است . زیر ساخت یک خانواده رشد یافته و سالم وجود رابطه مؤثر و سالم زن و شوهر در خانواده است . پذیرش این واقعیت که مرد و زن هر کدام روانشناسی خاص خودشان را دارند بیانگر تفاوتهای عمیق عاطفی ، روانی و شخیتصی است وقتی این واقعیت در کنار سایر متغییرهای شکل دهنده تربیت وشخصیت( همچون تفاوتهای تربیتی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی خانوادها ) قرار می گیرد پدیدآورنده دو انسانی است که در دو جنس مختلف با تفاوت اساسی بسیار که اگر ویژگیهای یکدیگر را نشناسند وتفاوتهای فردی همدیگررا نپذیرند به طور قطع زندگی بسیار دشوار و شاید غیر ممکن خواهد بود . به همین منظور برای شناخت هر چه بیشتر مردان از همسرانشان نکات زیر یادآوری و تأکید می شود .
1- زنان را درك كنيد:
شما بايد نيازهايشان، عواطفشان، شادي، ناراحتي، سرزندگي، كسالت و خوب و بدشان را درك كنيد. به ويژه اگر مورد بي مهري قرار گرفتهاند، بايد موقعيت آنان را درك و با آنان همدلي نماييد.
2- زنها گفتگو را دوست دارند:
زن با صحبت كردن تخليه ميشود. اگرچه به نظر شما او در صحبت كردن افراط ميكند، هرگز او را از گفتن باز نداريد.
3ـ گوش دهيد:
اولين نشانه درك شما از زن اين است كه به صحبتهايش به دقت و با توجه گوش دهيد. هنگام صحبت او با دستهايتان بازی نکنید ، روزنامه نخوانيد، سرتان را بالا بياوريد، صميمانه نگاهش كنيد و …
4ـ از بيان راهحلهاي كوتاه و قطع گفتار او خودداري نماييد:
با سرعت چارهجويي و تدبير نكنيد. زن نميگويد كه شما چارهجويي كنيد بلكه ميگويد تا مسئله را بيان كرده باشد، براي مثال :
" ميگويد سرم درد ميكند. نگوييد: برو دكتر. بگذاريد به صحبتها ادامه دهد "
5- از او بخواهيد تا بيان كند:
نه تنها از گوش كردن اجتناب نكنيد، حتي از او پرسش هم بكنيد تا بيشتر توضيح دهد و حرف بزند.
6- زن به توجه نياز دارد:
به او توجه كنيد، به نيازهايش، به لباسهايش، به صورتش، به فعاليت روزانهاش. براي مثال وقتي او كفش تازه خريده و به شما ميگويد چطوره؟ فقط با يك كلمه (خوبه) نظر خود را ندهيد. اين یک جمله مناسبی نمی تواند باشد. شما بايد به وجد بياييد ، به دقت نگاه كنيد و بگوييد: براي پاي تو زيباست.
7- زن دوست دارد مرد مقتدر باشد:
ضعيف نباشيد. همان قدر كه مردان از قدرتمند بودن لذت ميبرند، زنان هم از تماشاي قدرت مرد لذت ميبرند. البته اقتدار زور گفتن به خانواده نیست .
8- زن دوست دارد كه به او احترام بگذاريد:
احترام به زن براي او خيلي لذتبخش است. مثلاً زماني كه هر دو، جلوی در ايستادهايد به او تعارف کنید تا او جلوتربرود. هرگز زن را جلوي بچهها، فاميل و غريبهها تحقیرنكنيد.
9- زن از اينكه مورد علاقه است لذت ميبرد:
اساساً زن بيش از مرد، به صميميت ، عاطفه و توجه نياز دارد، با او صميمي شويد و احساس دوست داشتن خود را در گفتهها و رفتار به او نشان دهيد. با عبارت قشنگ و صوت زيبا او را صدا بزنید. دربیرون ودر خضور او لباس مناسب نظر او بپوشید.
10- زن به اعتبار نياز دارد:
احترام ، توجه واعتماد شما ، به همسرتان ، اعتبار ميدهد. به ويژه اگر در حضور ديگران باشد.
11ـ به زن قوت قلب بدهيد:
به او بگوييد كه دوستش داريد، بگوييد كه هميشه حمايتش ميكنيد، بگوييد كه تنهايش نميگذاريد، بگوييد كه تمام مشكلات زندگي او را بی منت به دوش ميكشد، بگوييد كه او كانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد.
12ـ هرگز همسر خود را با ديگران مقايسه نكنيد.
در حضور همسرتان از زنان ديگر چه به صورت تمجيد، يا انتقاد و ايراد صحبت نكنيد. اين مسئله حساسيت آنها را برميانگيزد.
مثال: آن خانم متين و با وقار بود يعني تو به اندازه او متين نيستي و از نظر من بر تو ارجحيت دارد، با اين سخنان ، اگر چه منظوري نداشتيد، اما به زندگي صميمي شما آسيب ميرساند.
13ـ همسر خود را با القاب زيبا و پسنديده مورد خطاب قرار دهيد.
چنان كه رسول خدا (ص) همسرش را حميرا (گل سرخ) خطاب ميكرد . همراه کردن نام همسرتان با صفات زیبا و با بارعاطفی مثبت باعث خشنودی آنها می شود .
14ـ محبت:
به شكل مستمر محبت خود را به او ابراز كنيد و گاهي از طريق هديه دادن به مناسبتهاي مختلف (سالگرد ازدواج، تولد و …) به همسرتان، آن را عملاً تاييد كنيد.
15ـ از خود گذشتگي:
در زندگي گذشت و از خودگذشتگي را پيشه كنيد. ضعف و نقص جزء لاینفک وجودی ما انسانهاست از ناتوانیها وضعف های همسر خود بگذرید تا هم در دنیا خشنود باشید وهم در آخرت خداوند از ضعف های شما چشم پوشی نماید.
16ـ صفات نيك:
سعي كنيد فهرستي از قابليتها و صفات نيك همسرتان را در نظر بگيريد و از آنها تمجيد و تعريف كنيد.
منبع: haderbad.blogfa.com
مقدمه
داشتن فرزندان سالم و صالح آرزوی قلبی هر انسان اندیشمند و متفکری است . زیر ساخت یک خانواده رشد یافته و سالم وجود رابطه مؤثر و سالم زن و شوهر در خانواده است . پذیرش این واقعیت که مرد و زن هر کدام روانشناسی خاص خودشان را دارند بیانگر تفاوتهای عمیق عاطفی ، روانی و شخیتصی است وقتی این واقعیت در کنار سایر متغییرهای شکل دهنده تربیت وشخصیت( همچون تفاوتهای تربیتی ، فرهنگی ، اقتصادی و اجتماعی خانوادها ) قرار می گیرد پدیدآورنده دو انسانی است که در دو جنس مختلف با تفاوت اساسی بسیار که اگر ویژگیهای یکدیگر را نشناسند وتفاوتهای فردی همدیگررا نپذیرند به طور قطع زندگی بسیار دشوار و شاید غیر ممکن خواهد بود . به همین منظور برای شناخت هر چه بیشتر مردان از همسرانشان نکات زیر یادآوری و تأکید می شود .
1- زنان را درك كنيد:
شما بايد نيازهايشان، عواطفشان، شادي، ناراحتي، سرزندگي، كسالت و خوب و بدشان را درك كنيد. به ويژه اگر مورد بي مهري قرار گرفتهاند، بايد موقعيت آنان را درك و با آنان همدلي نماييد.
2- زنها گفتگو را دوست دارند:
زن با صحبت كردن تخليه ميشود. اگرچه به نظر شما او در صحبت كردن افراط ميكند، هرگز او را از گفتن باز نداريد.
3ـ گوش دهيد:
اولين نشانه درك شما از زن اين است كه به صحبتهايش به دقت و با توجه گوش دهيد. هنگام صحبت او با دستهايتان بازی نکنید ، روزنامه نخوانيد، سرتان را بالا بياوريد، صميمانه نگاهش كنيد و …
4ـ از بيان راهحلهاي كوتاه و قطع گفتار او خودداري نماييد:
با سرعت چارهجويي و تدبير نكنيد. زن نميگويد كه شما چارهجويي كنيد بلكه ميگويد تا مسئله را بيان كرده باشد، براي مثال :
" ميگويد سرم درد ميكند. نگوييد: برو دكتر. بگذاريد به صحبتها ادامه دهد "
5- از او بخواهيد تا بيان كند:
نه تنها از گوش كردن اجتناب نكنيد، حتي از او پرسش هم بكنيد تا بيشتر توضيح دهد و حرف بزند.
6- زن به توجه نياز دارد:
به او توجه كنيد، به نيازهايش، به لباسهايش، به صورتش، به فعاليت روزانهاش. براي مثال وقتي او كفش تازه خريده و به شما ميگويد چطوره؟ فقط با يك كلمه (خوبه) نظر خود را ندهيد. اين یک جمله مناسبی نمی تواند باشد. شما بايد به وجد بياييد ، به دقت نگاه كنيد و بگوييد: براي پاي تو زيباست.
7- زن دوست دارد مرد مقتدر باشد:
ضعيف نباشيد. همان قدر كه مردان از قدرتمند بودن لذت ميبرند، زنان هم از تماشاي قدرت مرد لذت ميبرند. البته اقتدار زور گفتن به خانواده نیست .
8- زن دوست دارد كه به او احترام بگذاريد:
احترام به زن براي او خيلي لذتبخش است. مثلاً زماني كه هر دو، جلوی در ايستادهايد به او تعارف کنید تا او جلوتربرود. هرگز زن را جلوي بچهها، فاميل و غريبهها تحقیرنكنيد.
9- زن از اينكه مورد علاقه است لذت ميبرد:
اساساً زن بيش از مرد، به صميميت ، عاطفه و توجه نياز دارد، با او صميمي شويد و احساس دوست داشتن خود را در گفتهها و رفتار به او نشان دهيد. با عبارت قشنگ و صوت زيبا او را صدا بزنید. دربیرون ودر خضور او لباس مناسب نظر او بپوشید.
10- زن به اعتبار نياز دارد:
احترام ، توجه واعتماد شما ، به همسرتان ، اعتبار ميدهد. به ويژه اگر در حضور ديگران باشد.
11ـ به زن قوت قلب بدهيد:
به او بگوييد كه دوستش داريد، بگوييد كه هميشه حمايتش ميكنيد، بگوييد كه تنهايش نميگذاريد، بگوييد كه تمام مشكلات زندگي او را بی منت به دوش ميكشد، بگوييد كه او كانون محبت است و خانه بدون او روح ندارد.
12ـ هرگز همسر خود را با ديگران مقايسه نكنيد.
در حضور همسرتان از زنان ديگر چه به صورت تمجيد، يا انتقاد و ايراد صحبت نكنيد. اين مسئله حساسيت آنها را برميانگيزد.
مثال: آن خانم متين و با وقار بود يعني تو به اندازه او متين نيستي و از نظر من بر تو ارجحيت دارد، با اين سخنان ، اگر چه منظوري نداشتيد، اما به زندگي صميمي شما آسيب ميرساند.
13ـ همسر خود را با القاب زيبا و پسنديده مورد خطاب قرار دهيد.
چنان كه رسول خدا (ص) همسرش را حميرا (گل سرخ) خطاب ميكرد . همراه کردن نام همسرتان با صفات زیبا و با بارعاطفی مثبت باعث خشنودی آنها می شود .
14ـ محبت:
به شكل مستمر محبت خود را به او ابراز كنيد و گاهي از طريق هديه دادن به مناسبتهاي مختلف (سالگرد ازدواج، تولد و …) به همسرتان، آن را عملاً تاييد كنيد.
15ـ از خود گذشتگي:
در زندگي گذشت و از خودگذشتگي را پيشه كنيد. ضعف و نقص جزء لاینفک وجودی ما انسانهاست از ناتوانیها وضعف های همسر خود بگذرید تا هم در دنیا خشنود باشید وهم در آخرت خداوند از ضعف های شما چشم پوشی نماید.
16ـ صفات نيك:
سعي كنيد فهرستي از قابليتها و صفات نيك همسرتان را در نظر بگيريد و از آنها تمجيد و تعريف كنيد.
منبع: haderbad.blogfa.com
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
خلق و خوی مردانه
در اینجا ما سعی میكنیم خصوصیات مرد را از زمانی كه این خلق وخوی به حالت پایداری میرسد. توضیح دهیم.
چون مرد به واسطه نیازهای جنسی از سن بلوغ برای جذب جنس مخالف حالتهای مختلفی از خود بروز می دهد و خود را به خصوصیات دلخواه جنس مخالف نزدیكتر میكند.اما از انجا كه ساختار آفرینش مرد به شكلی است كه علی رقم آنكه نمی خواهد زن مورد علاقه خود را ناراحت كند. اما به كار و تلاش بیش از روابط احساسی اهمیت میدهد. و دوست دارد احساسات خود راپنهان سازد و جنس زن را به مغلوبیت خود درآورد.
مردان و زنان چند تفاوت اساسی با هم دارند.اول اینكه قسمت نیمكره راست مغز مردان كه اعمالی نظیر كسب مهارت های فیزیكی و تطابق های چشمی و ماهیچه ای را انجام می دهد از نیم كره چپ آنها بزرگتر است.اما در زنان نیمكره چپ مغز كه مهارتهایی چون بیان احساسات ومهارتهای گفتاری را به عهده دارد به اندازه نیمكره راست آنها می باشد.بنا براین طبیعی است كه مردان از نظر احساسات و عواطف عملكردی پایین تر از زنان داشته باشند.تفاوت بعدی وظایفی است كه از ابتدا به دوش مردان افكنده شده است.مردان از دوره غار نشینی تا كنون آموخته اند كه باید برای بدست آوردن امكانات معیشتی در تلاش و تكاپو و در جنگ و گریز باشند آنان وظیفه دارند، كه در برابر خطرات، از خانواده خود حمایت كنند. ودر این بین برای قوی نشان دادن خود یاد گرفته اند، احساسات خود را مخفی نگه دارند.آنان از رقابت و انتقاد هم بیزارند.این خلق و خو در دراز مدت باعث شده از مردان رفتاری مانند حمایتگر بودن، ضعیف نشان دادن ، تهاجمی بودن، رقابت طلبی و...بروز كند. تفاوت سوم مربوط به نوع تربیت مردان است.در ابتدا به همه مردان آموخته اند كه آنان موجود برتر از زن هستند. مردان باید احساسات خود را كنترل كنند و اگر زنان را دوست دارند تنها به دید رحم و شفقت و وسیله در آنها بنگرند.
در عصری كه ما در آن زندگی می كنیم، زنان می خواهند پا به پای مردان از زندگی لذت ببرند. و مردان احساسات آنها را درك كنند. وروحیات خود را با عواطف زنانه تطبیق دهند.آنان برای دست یافتن به این مقصود ضمن اینكه نباید سعی كنند بر مرد محبوب خود استیلا یابند و او را در بند خود در آورند.اما از جانب دیگر هم نباید رفتار مادر گونه به خود بگیرند وتنها در جهت ارضای خواسته های مرد خود گام بردارند چرا كه ناچار می شوند محبت را از او گدایی كنند.
مرد برای انكه بتواند مدت زیادی در كنار زن بماند و او را خرسند كند نیاز به كسب یك سری از مهارتها دارد. و این هنر زنان موفق است كه بتوانند هم مردان را بهتر بشناسند وهم مهار ت هایی چون قابلیت و توانایی بیان احساسات ، صمیمیت، حمایتگر بودن و عشق ورزیدن را به مرد مورد علاقه خود آموزش دهند.
مردان چند صفت متمایز دارند. مردان به خاطر ساختار مغزی خود نمی توانند به خوبی زنان روی چند مسئله همزمان متمركز شوند.بنابراین در مواقعی كه دوست دارید از او بهره وری احساسی كنید .ذهن او را پرت نكنید. زنان احساس خود را فریاد می زنند. ومردان در سكوت عشق می ورزند. بنا براین سكوت مردان را حمل به بی محلی آنها ندانید و سعی كنید به او بفهمانید كه باید دوست داشتن را همیشه بر زبان آورد. مردان اگر سخنوران ماهر و در رشته فلسفه و روانشناسی هم متبحر باشند، در بیان احساسات خود بسیار ضعیف تر از زنان می باشند.مردان دوست دارند زنان هنگام صحبت سراغ اصل مطلب بروند و صحبتهای بیهوده نكنند.هیچگاه مردان نمی توانند مانند زنان به جزئییات آگاهی یابند. بنابراین به هنگام تغییراتی مانند آرایش و غیره بی توجهی مرد را دلیل بی محبتی او ندانید.مردان چون به راحتی زنان نمی توانند احساسات خود را بروز دهند خیلی موارد رفتار درونی خود را با عصبانیت نشان می دهند. خیلی مواقع خودشان هم دلیل رفتارشان را نمی دانند.هرگز نخواهید از راه موفقیتهای مالی و اجتماعی او به مرد مورد علاقه خود شخصیت بدهید. هرگز به او نگویید كه نتوانسته است مرد دلخواه شما باشد. این حرف را تنها وقتی بر زبان آورید كه قصد جدایی از او را دارید.هرگز با بدن و جنسیت خود مرد مورد علاقه خود را بازی ندهید.هرگز از رابطه قبلی خود با مرد مورد علاقه خود صحبت نكنید.خود را فدای لذت مرد مورد علاقه خود نكنید بلكه به او یاد بدهید تا همیشه به اندازه هم از وجود یكدیگر لذت ببرید.پس به او مهارت لذت بخشی و ابراز محبت را آموزش دهید.
برخلاف زنان مردان دوست ندارند به اشتباهات خود اعتراف كنند وپیشنهاد و نصیحت زنانه را حمله انتقادی تلقی می نمایند.همچنین آنان از احساسی برخورد كردن زنان در برابر مشكلات ناراحت شده.
دوست دارند مشكلات از راه اصولی حل شود.بنا بر این به هنگام بروز مشكلات طبیعی است كه مردان در فكر فرو میروند و زنان رفتار احساسی از خود بروز می دهند. مهمترین اصل در مردان اینكه مردها كمتر از زنان به عشق و روابط عشقی اهمیت می دهند.دلیل آن هم این است كه مردان هویت خود را از ناحیه شغل و موفقیتهای اجتماعی تعریف می كنند و زنان بر اساس روابط عشقی خویش. كه این مسئله تا حدودی باز می گردد به ساختار مغزی مرد كه توضیح داده شد.بنابراین به مردان اجازه دهید، تا موقعیتهایی همچون كار و فعالیتهای مختلف را در اولویت برنامه های خود قرار دهند تا بتوانند با حل آنها تفكر خود را به سمت احساسات و عواطف سوق دهند.اما هر گز به آنها اجازه ندهید تا روابط عاطفی شما را هم فدای كار و فعالیت خود كنند.
در اینجا ما سعی میكنیم خصوصیات مرد را از زمانی كه این خلق وخوی به حالت پایداری میرسد. توضیح دهیم.
چون مرد به واسطه نیازهای جنسی از سن بلوغ برای جذب جنس مخالف حالتهای مختلفی از خود بروز می دهد و خود را به خصوصیات دلخواه جنس مخالف نزدیكتر میكند.اما از انجا كه ساختار آفرینش مرد به شكلی است كه علی رقم آنكه نمی خواهد زن مورد علاقه خود را ناراحت كند. اما به كار و تلاش بیش از روابط احساسی اهمیت میدهد. و دوست دارد احساسات خود راپنهان سازد و جنس زن را به مغلوبیت خود درآورد.
مردان و زنان چند تفاوت اساسی با هم دارند.اول اینكه قسمت نیمكره راست مغز مردان كه اعمالی نظیر كسب مهارت های فیزیكی و تطابق های چشمی و ماهیچه ای را انجام می دهد از نیم كره چپ آنها بزرگتر است.اما در زنان نیمكره چپ مغز كه مهارتهایی چون بیان احساسات ومهارتهای گفتاری را به عهده دارد به اندازه نیمكره راست آنها می باشد.بنا براین طبیعی است كه مردان از نظر احساسات و عواطف عملكردی پایین تر از زنان داشته باشند.تفاوت بعدی وظایفی است كه از ابتدا به دوش مردان افكنده شده است.مردان از دوره غار نشینی تا كنون آموخته اند كه باید برای بدست آوردن امكانات معیشتی در تلاش و تكاپو و در جنگ و گریز باشند آنان وظیفه دارند، كه در برابر خطرات، از خانواده خود حمایت كنند. ودر این بین برای قوی نشان دادن خود یاد گرفته اند، احساسات خود را مخفی نگه دارند.آنان از رقابت و انتقاد هم بیزارند.این خلق و خو در دراز مدت باعث شده از مردان رفتاری مانند حمایتگر بودن، ضعیف نشان دادن ، تهاجمی بودن، رقابت طلبی و...بروز كند. تفاوت سوم مربوط به نوع تربیت مردان است.در ابتدا به همه مردان آموخته اند كه آنان موجود برتر از زن هستند. مردان باید احساسات خود را كنترل كنند و اگر زنان را دوست دارند تنها به دید رحم و شفقت و وسیله در آنها بنگرند.
در عصری كه ما در آن زندگی می كنیم، زنان می خواهند پا به پای مردان از زندگی لذت ببرند. و مردان احساسات آنها را درك كنند. وروحیات خود را با عواطف زنانه تطبیق دهند.آنان برای دست یافتن به این مقصود ضمن اینكه نباید سعی كنند بر مرد محبوب خود استیلا یابند و او را در بند خود در آورند.اما از جانب دیگر هم نباید رفتار مادر گونه به خود بگیرند وتنها در جهت ارضای خواسته های مرد خود گام بردارند چرا كه ناچار می شوند محبت را از او گدایی كنند.
مرد برای انكه بتواند مدت زیادی در كنار زن بماند و او را خرسند كند نیاز به كسب یك سری از مهارتها دارد. و این هنر زنان موفق است كه بتوانند هم مردان را بهتر بشناسند وهم مهار ت هایی چون قابلیت و توانایی بیان احساسات ، صمیمیت، حمایتگر بودن و عشق ورزیدن را به مرد مورد علاقه خود آموزش دهند.
مردان چند صفت متمایز دارند. مردان به خاطر ساختار مغزی خود نمی توانند به خوبی زنان روی چند مسئله همزمان متمركز شوند.بنابراین در مواقعی كه دوست دارید از او بهره وری احساسی كنید .ذهن او را پرت نكنید. زنان احساس خود را فریاد می زنند. ومردان در سكوت عشق می ورزند. بنا براین سكوت مردان را حمل به بی محلی آنها ندانید و سعی كنید به او بفهمانید كه باید دوست داشتن را همیشه بر زبان آورد. مردان اگر سخنوران ماهر و در رشته فلسفه و روانشناسی هم متبحر باشند، در بیان احساسات خود بسیار ضعیف تر از زنان می باشند.مردان دوست دارند زنان هنگام صحبت سراغ اصل مطلب بروند و صحبتهای بیهوده نكنند.هیچگاه مردان نمی توانند مانند زنان به جزئییات آگاهی یابند. بنابراین به هنگام تغییراتی مانند آرایش و غیره بی توجهی مرد را دلیل بی محبتی او ندانید.مردان چون به راحتی زنان نمی توانند احساسات خود را بروز دهند خیلی موارد رفتار درونی خود را با عصبانیت نشان می دهند. خیلی مواقع خودشان هم دلیل رفتارشان را نمی دانند.هرگز نخواهید از راه موفقیتهای مالی و اجتماعی او به مرد مورد علاقه خود شخصیت بدهید. هرگز به او نگویید كه نتوانسته است مرد دلخواه شما باشد. این حرف را تنها وقتی بر زبان آورید كه قصد جدایی از او را دارید.هرگز با بدن و جنسیت خود مرد مورد علاقه خود را بازی ندهید.هرگز از رابطه قبلی خود با مرد مورد علاقه خود صحبت نكنید.خود را فدای لذت مرد مورد علاقه خود نكنید بلكه به او یاد بدهید تا همیشه به اندازه هم از وجود یكدیگر لذت ببرید.پس به او مهارت لذت بخشی و ابراز محبت را آموزش دهید.
برخلاف زنان مردان دوست ندارند به اشتباهات خود اعتراف كنند وپیشنهاد و نصیحت زنانه را حمله انتقادی تلقی می نمایند.همچنین آنان از احساسی برخورد كردن زنان در برابر مشكلات ناراحت شده.
دوست دارند مشكلات از راه اصولی حل شود.بنا بر این به هنگام بروز مشكلات طبیعی است كه مردان در فكر فرو میروند و زنان رفتار احساسی از خود بروز می دهند. مهمترین اصل در مردان اینكه مردها كمتر از زنان به عشق و روابط عشقی اهمیت می دهند.دلیل آن هم این است كه مردان هویت خود را از ناحیه شغل و موفقیتهای اجتماعی تعریف می كنند و زنان بر اساس روابط عشقی خویش. كه این مسئله تا حدودی باز می گردد به ساختار مغزی مرد كه توضیح داده شد.بنابراین به مردان اجازه دهید، تا موقعیتهایی همچون كار و فعالیتهای مختلف را در اولویت برنامه های خود قرار دهند تا بتوانند با حل آنها تفكر خود را به سمت احساسات و عواطف سوق دهند.اما هر گز به آنها اجازه ندهید تا روابط عاطفی شما را هم فدای كار و فعالیت خود كنند.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
چهار روش برای گفتن دوستت دارم
گفتن "دوستت دارم" معمولاً برای افراد بسیاری دشوار بوده و نیازمند یک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نیست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بیاورید تا طرف مقابل متوجه احساسات درونی شما بشود. هر چند این عبارت می تواند گویای احساسات بدیهی باشد، اما می توان از راههای دیگر نیز عشق را اظهار نمود، که چه بسا میتواند تاثیرگذار تر بوده و رابطه را بیش از پیش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.
راههای ساده ای وجود دارند که می توانند بدون اینکه حرفی به زبان بیاورید، به همسرتان ثابت کنید که دوستش دارید. و علاوه بر همه این موارد: آیا شما در بوسیدن تبحر دارید یا خیر؟
1- تایید کرده، تشکر کنید و قدردان باشید
یکی از خصلت های طبیعی هر انسانی این است که به دنبال تایید از طرف کسانی است که دوستشان میدارد.
به همین دلیل کاملاً معقول می باشد که تا جایی که می توانید تلاش کنید تا مطمئن شوید که شریک زندگیتان می داند که تا چه اندازه او را دوست می دارید و برایش ارزش و احترام قائل هستید. در میان گذاشتن این امر که چه احساسی نسبت به همسرتان دارید، اصلاً نیازی به صرف وقت آنچنانی ندارد. اگر هم احساس می کنید که او در حال حاضر می داند که شما چه احساسی نسبت به او دارید، بد نیست گاه و بی گاه یادآوری های کوچکی داشته باشید تا او هم بیشتر ترغیب به عشق ورزی نسبت به شما شود.
همه ما دوست داریم تا به خاطر کارهایی که انجام می دهیم، مورد تایید و پذیرش سایرین قرار بگیریم. حال چه این کار تامین مالی خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهای فردی، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و یا سایر موفقیت هایی که در زندگی بدست می آوریم.
بنابراین اگر دائماً بخواهید نقد کنید و فقط جنبه های منفی شریک زندگی خود را ببینید، گفتن "دوستت دارم" نمی تواند کاری را از پیش ببرد. در حقیقت با این کار بدتر ارزش خود را زایل کرده و به راحتی او می تواند متوجه شود که حرف هایتان از ته دل نخواهد بود.
متاسفانه بیشتر ما چنین کاری را انجام می دهیم. در قدم اول ابتدا باید آسیب هایی را که به طرف مقابل وارد آورده اید را شناسایی کنید و سعی کنید تا انتقادهایتان آزار و اذیتی را به طرف مقابل وارد نسازد. باید راه نبرد خود را به درستی انتخاب کنید و با شیوه های مسالمت آمیز از او انتقاد کنید. به جای اینکه تمام توجه خود را بر روی اشتباهات و عیوب طرف مقابل متمرکز نمایید، باید سعی کنید در مسائلی که او توانایی بیشتری دارد را تایید، و تصویب کرده و از او قدردانی نمایید. به عنوان مثال زمانیکه همسرتان مثلاً با بیرون بردن زباله ها قصد دارد تا به نوعی، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و یا روغن ماشین شما را تعویض می نماید، یادتان نرود که از عباراتی به این شرح استفاده کنید.: "مرسی از اینکه.....را انجام دای" و یا "از تو سپاسگزاری می کنم که....." و یا "من تو را تحسین می کنم که........" سعی کنید محدوده استفاده از این کلمات و عبارات را افزایش دهید.
2- کاری کنید که احساس کند شماره یک است
سرسپردگی و تعهد اساس یک رابطه را تشکیل می دهد به ویژه در روابط خانوادگی.
هر چند در یک زندگی مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشویی خود را باید در اولویت کارهای خود قرار دهند، اما هیچ شکی وجود ندارد که هر یک از افراد کارهای بسیار زیاد دیگری نیز برای انجام دادن در دست دارند. شغل، فرزندان، دوستان، سایر افراد فامیل و قوم و خویش و سایر مسئولیت های اجتماعی معمولاً وقت بسیار زیادی را از شما گرفته و اجازه نمی دهند آنطور که باید و شاید به مسائل زناشویی توجه کنید. با انجام سایر کارها به راحتی توجه تان می تواند از زندگی گرفته شده و زمانی هم که بچه ها را به زندگی مشترک اضافه کنیم، دیگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد. شرکای زندگی، به ویژه مادرها زمانیکه بچه دار می شوند، فکر می کنند که تنها الزامی که در زندگی دارند چیزی نیست جز مراقبت و نگهداری از فرزندانشان. تحت این شرایط طرف دیگر زندگی مشترک به کنار زده می شود.
می بایست به این مطلب توجه داشته باشید که همسرتان هم مانند سایر التزام هایی که در زندگی دارید، پر اهمیت است و باید مانند سایر مسائل به او توجه کنید. و این امر میسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاری را از پیش نمی برد و کافی هم نیست. این امر نیازمند عمل کردن از جانب شما می باشد. باید سعی کنید که وقتی را برای همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختیار او قرار دهید. به نیازهای او بی توجهی نکنید و به خاطر مسائل جزئی با سایر خواست های او مخالفت نکنید. به خاطر اشتباهاتی که انجام می دهد، او را اینگونه تنبیه نکنید که وقتتان را با او صرف نکنید. اگر تصمیم بگیرید که هر شب با دوستانتان بیرون بروید، این امر به هیچ وجه به او ثابت نمی کند که شما دوستش می دارید و قصد دارید وقت بیشتری را با او صرف کنید. این بر عهده شماست که یک تعادل مناسب میان کارهایتان برقرار کنید.
3- کارهای کوچک خیلی به چشم می آیند
با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن برای وارد کردن شادی به زندگی یکی دیگر از راهکارهای ساده ای است که می تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.
مهربانی و توجه، به ویژه زمانیکه فردی بوده و نشئت گرفته از صمیمیت موجود میان دو نفر باشد، نشان می دهد که شما برای طرف مقابل ارزش قائل هستید. سعی کنید تا جایی که می توانید به خواست ها و نیازهای همسرتان با روی باز برخورد کنید و پیش از آنکه چیزی را از شما درخواست کند، نیازهایش رامرتفع سازید.
با به یاد آوردن رویدادهای مهم زندگی، سعی کنید که همیشه یک قدم جلوتر باشید. سعی کنید نیازهای او را پیش از آنکه آنها را ابراز کند، پیش بینی نموده و او را در کارهایش کمک وهمراهی نمایید.
به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ی مهمی سخنرانی کند، دست پیش بگیرید و به او زنگ بزنید تا ببیند نتیجه کارش چطور شده. کاری را که از شما درخواست نکرده برایش انجام دهید. منتظر نباشید تا از شما درخواست کند تا شانه هایش را پس از یک روز سخت کاری بمالید. پیش از اینکه فرصت مطرح کردن این درخواست را پیدا کند، شما باید آنرا انجام داده باشید. یاد بگیرید که شنونده خوبی باشید، حتی اگر در مورد چیزی صحبت می کرد که برای شما اصلاً اهمیتی نداشت. و سعی کنید که نصیحت های غیر معقول را برای خودتان نگه دارید.
4- همه چیز او باشید
چه در دوران نامزدی به سر می برید، چه ازدواج کرده اید، موقعیتتان خیلی مهم تر از عنوانی است که بر روی شما گذاشته اند. شما باید دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشید.
سعی کنید که همه این نقش ها را به طور 100% انجام دهید. دوستی باشید که شاد و صادق است. معشوقه ای باشید که پراحساس و صمیمی است و و محرم اسراری باشید که قابل اعتماد است. باید یک گوش شنوا برای او باشید و فردی باشید که هر موقع خواست، بتواند به شما تکیه کند.
در صورت داشتن همسر، اگر بتوانید یک مادر متعهد باشید، او متوجه می شود که به اندازه کافی دوستش دارید که از بچه هایی که با هم آنها را به وجود آورده اید مراقبت و نگهداری کنید.
اگر بخواهید همه چیز او باشید، باید تلاش کنید و زمان و انرژی صرف نمایید؛ اما این تلاش های شما بیش از گفتن هر گونه "دوستت دارمی" به او اثبات میکند که دوستش می دارید.
زمانیکه چنین شیوه های متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگی روزانه خود تمرین می کنید، مطمئن باشید که پاسخ مثبتی را از سوی شریکتان دریافت خواهید کرد و حتی چه بسا او واکنش های بهتری در مقابل شما انجام خواهد داد.
خوب بنابراین همین حالا دست به کار شوید و به شریک زندگیتان ثابت کنید که چقدر او را دوست می دارید
گفتن "دوستت دارم" معمولاً برای افراد بسیاری دشوار بوده و نیازمند یک زمان مناسب است؛ اما حتماً لازم نیست که عبارت "دوستت دارم" را بر زبان بیاورید تا طرف مقابل متوجه احساسات درونی شما بشود. هر چند این عبارت می تواند گویای احساسات بدیهی باشد، اما می توان از راههای دیگر نیز عشق را اظهار نمود، که چه بسا میتواند تاثیرگذار تر بوده و رابطه را بیش از پیش شاداب، سرزنده و سالم نگه دارد.
راههای ساده ای وجود دارند که می توانند بدون اینکه حرفی به زبان بیاورید، به همسرتان ثابت کنید که دوستش دارید. و علاوه بر همه این موارد: آیا شما در بوسیدن تبحر دارید یا خیر؟
1- تایید کرده، تشکر کنید و قدردان باشید
یکی از خصلت های طبیعی هر انسانی این است که به دنبال تایید از طرف کسانی است که دوستشان میدارد.
به همین دلیل کاملاً معقول می باشد که تا جایی که می توانید تلاش کنید تا مطمئن شوید که شریک زندگیتان می داند که تا چه اندازه او را دوست می دارید و برایش ارزش و احترام قائل هستید. در میان گذاشتن این امر که چه احساسی نسبت به همسرتان دارید، اصلاً نیازی به صرف وقت آنچنانی ندارد. اگر هم احساس می کنید که او در حال حاضر می داند که شما چه احساسی نسبت به او دارید، بد نیست گاه و بی گاه یادآوری های کوچکی داشته باشید تا او هم بیشتر ترغیب به عشق ورزی نسبت به شما شود.
همه ما دوست داریم تا به خاطر کارهایی که انجام می دهیم، مورد تایید و پذیرش سایرین قرار بگیریم. حال چه این کار تامین مالی خانواده باشد، چه پرورش مناسب فرزندان باشد، نحوه انجام کارهای فردی، نحوه نگاه ما به مسائل مختلف، و یا سایر موفقیت هایی که در زندگی بدست می آوریم.
بنابراین اگر دائماً بخواهید نقد کنید و فقط جنبه های منفی شریک زندگی خود را ببینید، گفتن "دوستت دارم" نمی تواند کاری را از پیش ببرد. در حقیقت با این کار بدتر ارزش خود را زایل کرده و به راحتی او می تواند متوجه شود که حرف هایتان از ته دل نخواهد بود.
متاسفانه بیشتر ما چنین کاری را انجام می دهیم. در قدم اول ابتدا باید آسیب هایی را که به طرف مقابل وارد آورده اید را شناسایی کنید و سعی کنید تا انتقادهایتان آزار و اذیتی را به طرف مقابل وارد نسازد. باید راه نبرد خود را به درستی انتخاب کنید و با شیوه های مسالمت آمیز از او انتقاد کنید. به جای اینکه تمام توجه خود را بر روی اشتباهات و عیوب طرف مقابل متمرکز نمایید، باید سعی کنید در مسائلی که او توانایی بیشتری دارد را تایید، و تصویب کرده و از او قدردانی نمایید. به عنوان مثال زمانیکه همسرتان مثلاً با بیرون بردن زباله ها قصد دارد تا به نوعی، عشق و محبت خود را به شما نشان دهد و یا روغن ماشین شما را تعویض می نماید، یادتان نرود که از عباراتی به این شرح استفاده کنید.: "مرسی از اینکه.....را انجام دای" و یا "از تو سپاسگزاری می کنم که....." و یا "من تو را تحسین می کنم که........" سعی کنید محدوده استفاده از این کلمات و عبارات را افزایش دهید.
2- کاری کنید که احساس کند شماره یک است
سرسپردگی و تعهد اساس یک رابطه را تشکیل می دهد به ویژه در روابط خانوادگی.
هر چند در یک زندگی مشترک زن و شوهر مسائل مربوط به روابط زناشویی خود را باید در اولویت کارهای خود قرار دهند، اما هیچ شکی وجود ندارد که هر یک از افراد کارهای بسیار زیاد دیگری نیز برای انجام دادن در دست دارند. شغل، فرزندان، دوستان، سایر افراد فامیل و قوم و خویش و سایر مسئولیت های اجتماعی معمولاً وقت بسیار زیادی را از شما گرفته و اجازه نمی دهند آنطور که باید و شاید به مسائل زناشویی توجه کنید. با انجام سایر کارها به راحتی توجه تان می تواند از زندگی گرفته شده و زمانی هم که بچه ها را به زندگی مشترک اضافه کنیم، دیگر صحنه دشوار تر از هر زمان خواهد شد. شرکای زندگی، به ویژه مادرها زمانیکه بچه دار می شوند، فکر می کنند که تنها الزامی که در زندگی دارند چیزی نیست جز مراقبت و نگهداری از فرزندانشان. تحت این شرایط طرف دیگر زندگی مشترک به کنار زده می شود.
می بایست به این مطلب توجه داشته باشید که همسرتان هم مانند سایر التزام هایی که در زندگی دارید، پر اهمیت است و باید مانند سایر مسائل به او توجه کنید. و این امر میسر نخواهد شد مگر با صرف وقت و مهر و علاقه. تنها گفتن "دوستت دارم" کاری را از پیش نمی برد و کافی هم نیست. این امر نیازمند عمل کردن از جانب شما می باشد. باید سعی کنید که وقتی را برای همسر خود در نظر گرفته و در آن زمان توجه و تمرکز خود را به طور کامل در اختیار او قرار دهید. به نیازهای او بی توجهی نکنید و به خاطر مسائل جزئی با سایر خواست های او مخالفت نکنید. به خاطر اشتباهاتی که انجام می دهد، او را اینگونه تنبیه نکنید که وقتتان را با او صرف نکنید. اگر تصمیم بگیرید که هر شب با دوستانتان بیرون بروید، این امر به هیچ وجه به او ثابت نمی کند که شما دوستش می دارید و قصد دارید وقت بیشتری را با او صرف کنید. این بر عهده شماست که یک تعادل مناسب میان کارهایتان برقرار کنید.
3- کارهای کوچک خیلی به چشم می آیند
با ملاحظه بودن و ابتکار عمل به خرج دادن برای وارد کردن شادی به زندگی یکی دیگر از راهکارهای ساده ای است که می تواند "دوستت دارم" را به طرف مقابل اثبات کند.
مهربانی و توجه، به ویژه زمانیکه فردی بوده و نشئت گرفته از صمیمیت موجود میان دو نفر باشد، نشان می دهد که شما برای طرف مقابل ارزش قائل هستید. سعی کنید تا جایی که می توانید به خواست ها و نیازهای همسرتان با روی باز برخورد کنید و پیش از آنکه چیزی را از شما درخواست کند، نیازهایش رامرتفع سازید.
با به یاد آوردن رویدادهای مهم زندگی، سعی کنید که همیشه یک قدم جلوتر باشید. سعی کنید نیازهای او را پیش از آنکه آنها را ابراز کند، پیش بینی نموده و او را در کارهایش کمک وهمراهی نمایید.
به عنوان مثال اگر قرار بوده در محل کار در مورد مسئله ی مهمی سخنرانی کند، دست پیش بگیرید و به او زنگ بزنید تا ببیند نتیجه کارش چطور شده. کاری را که از شما درخواست نکرده برایش انجام دهید. منتظر نباشید تا از شما درخواست کند تا شانه هایش را پس از یک روز سخت کاری بمالید. پیش از اینکه فرصت مطرح کردن این درخواست را پیدا کند، شما باید آنرا انجام داده باشید. یاد بگیرید که شنونده خوبی باشید، حتی اگر در مورد چیزی صحبت می کرد که برای شما اصلاً اهمیتی نداشت. و سعی کنید که نصیحت های غیر معقول را برای خودتان نگه دارید.
4- همه چیز او باشید
چه در دوران نامزدی به سر می برید، چه ازدواج کرده اید، موقعیتتان خیلی مهم تر از عنوانی است که بر روی شما گذاشته اند. شما باید دوست، معشوقه و محرم اسرار او باشید.
سعی کنید که همه این نقش ها را به طور 100% انجام دهید. دوستی باشید که شاد و صادق است. معشوقه ای باشید که پراحساس و صمیمی است و و محرم اسراری باشید که قابل اعتماد است. باید یک گوش شنوا برای او باشید و فردی باشید که هر موقع خواست، بتواند به شما تکیه کند.
در صورت داشتن همسر، اگر بتوانید یک مادر متعهد باشید، او متوجه می شود که به اندازه کافی دوستش دارید که از بچه هایی که با هم آنها را به وجود آورده اید مراقبت و نگهداری کنید.
اگر بخواهید همه چیز او باشید، باید تلاش کنید و زمان و انرژی صرف نمایید؛ اما این تلاش های شما بیش از گفتن هر گونه "دوستت دارمی" به او اثبات میکند که دوستش می دارید.
زمانیکه چنین شیوه های متفاوت گفتن دوستت دارم را در زندگی روزانه خود تمرین می کنید، مطمئن باشید که پاسخ مثبتی را از سوی شریکتان دریافت خواهید کرد و حتی چه بسا او واکنش های بهتری در مقابل شما انجام خواهد داد.
خوب بنابراین همین حالا دست به کار شوید و به شریک زندگیتان ثابت کنید که چقدر او را دوست می دارید
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
مردها : آخرين مرز
تصور کنيد براي سفر به سياره ي ديگر ي انتخاب شده ايد و تنها موردي که راجع به ساکنان آن مي دانيد، آن است که ظاهر فيزيکي مشابهي با شما دارند. بعد از سفري طولاني در فضا، به اين نقطه ي دور افتاده از دنيا مي رسيد. از سفينه ي خود خارج شده و با اين موجودات خوش سيما سلام و احوالپرسي مي کنيد.چنين به نظر مي رسد که آن ها به گونه ي انساني بسيار شبيه باشند.در کمال شگفتي نيز در مي يابيد که به زبان شما صحبت مي کنند.
چندساعتي با آنان صحبت مي نماييد. در ابتدا چنين به نظر مي رسد که با آن ها به خوبي کنار آمده، اما پس از مدتي به تدريج تضادهايي را ميان خود و آنان احساس مي کنيد.گرچه اين موجودات فضايي زبانتان را خوب مي فهمند، اما به کرات تلاش هايتان را در برقراري ارتباط، سوء تعبير مي نمايند.
به عنوان يک زن در رابطه با مردان سه حق انتخاب بيشتر نداريد:
انتخاب اول:مي توانيد از دست آن ها به خاطر اين که شما را به شدت عصباني کرده اند، ناراحت شويد و تمام وقت خود را به نق زدن و گله و شکايت از آنان بگذرانيد.(اين ممکن است براي چند ساعت تفريح خوبي باشد، اما بعد از چند سال جاذبه ي خود را از دست مي دهد.)
انتخاب دوم: مي توانيد آن ها را براي هميشه کنار بگذاريد و براي خودتان يک سگ پشمالوي خوشگل بخريد.(اين راه حل آسان تر بوده و تلاش کمتري هم مي خواهد، اما زياد ارضاء کننده نيست.)
انتخاب سوم:مي توانيد تصميم بگيريد تا آن جا که در توان داريد، در مورد آن ها بياموزيد تا بتوانيد روابط بهتري که استحقاق آن را نيز داريد، بيافرينيد.
پانزده سال اخير زندگيم را صرف تحقيق درباره ي ده ها مرد و زن کردم تا دلايل شکست و موفقيت را بيابم.مدت ها طول کشيدتا مردها را درک کنم. اين سفر، پر پيچ و خم و گاه بسيار دردناک بود و در طي آن مرتکب اشتباه هاي زيادي در روابطم با مردان شدم، اما ارزش آن را داشت.
حال به جرأت مي توانم بگويم نه تنها زنده مانده ام، بلکه روابط خود را از نبردي بي امان به درکي متقابل و دوجانبه بدل ساخته ام.در اين مقاله مي خواهم آموخته هايم را با شما در ميان بگذارم. اميدوارم «رازهايي درباره ي مردان که مي بايست هر زني بداند»، به منزله ي آن راهنمايي باشد که شما به دنبالش هستيد. همچنين اميدوارم اين مطالب در خلق روابط اغناءکننده تري که رؤيايش را در سر مي پرورانديد، به شما کمک کند.
شما يک چيز مي گوييد، آن ها چيز ديگري مي فهمند.شما سعي در بيان و ابراز کنجکاوي خود داريد، آن ها اين تلاشتان را با انتقادي گزنده اشتباه مي پندارند. هنگامي که به ارتباط آن ها با خودتان خيره مي شويد، تفاوت هاي ميان شما و آن ها به مراتب بزرگتر جلوه مي کند.اجزاء گونه ي شما چنين عادت کرده اند که تشريک مساعي را ارزش نهاده و با احساس بودن را قدر بدانند، اما ظاهراً اين موجودات در رقابت دايمي با يکديگر هستند. شما چنين آموزش ديده ايد که احساسات خود را با يکديگر در ميان بگذاريد، اما مردها اين گونه هستند که سخت کار مي کنند و احساساتشان را از يکديگر پنهان مي نمايند. شما هرچه بيشتر در کنار آن ها مي مانيد، غير معمول بودن آن ها باعث دلسردي هرچه افزون تر مي شود.
نهايتاً تيم اکتشافي شما تصميم مي گيرد، از اين سياره ي عجيب و غريب و نه چندان راحت مراجعت کند.مطمئن باشيد که اين موجودات از اين که شما قصد بازگشت داريد، خوشحال مي شوند، چون که در طول اقامتتان هيجان چنداني از خود نشان ندادند، اما در کمال شگفتي مي بينيد، بي نهايت غمگين شده و از شما مي خواهند که آن جا را ترک نکنيد.آن ها مي گويند، اوقاتي که با شما بودند را هرگز فراموش نمي نمايند. عليرغم پافشاري و اصرار آنان، شما سوار سفينه ئ فضايي خود مي شويد، در حالي که بيش از پيش گيج و سردرگم شده ايد. همين که در صندلي خود مي نشينيد و صداي حرکت موتورها رامي شنويد، پيش خودتان فکر مي کنيد، اينان عجيب ترين مردماني بودند که تا به حال ديده بودم، زيرا گفته ها و احساساتشان هيچ گونه همخواني با هم نداشتند. چنان برخورد مي کردند که گويي اهميتي براي ما قائل نيستند، در حالي که در واقع برايمان اهميت قائل بودند. ظاهراً نشان مي دادند از بودن در کنارمان لذت چنداني نمي برند، اما هنگام خداحافظي غمگين شدند. شايد ملاقتشان چندان هم بد نبود، اما مطمئن هستيد که هرگز نمي خواهيد با آن ها زندگي کنيد.
دنياي مردان
حال مي دانيم که اين موجودات فضايي روي زمين فرود آمده و در بين ما زندگي مي کنند. ما آنان را مرد مي ناميم. با توجه به تفاوت هاي فاحش بيولوژيکي، رواني و اجتماعي ميان خود و آنان، تصور اين که موجوداتي از سياره ي ديگري هستند، چندان هم بيراه نيست.لحظه اي بنشينيد و به اين مشکلات فکر کنيد: کنار آمدن با شخصي که از سوابق خانوادگي و شيوه ي تربيتي کاملاً متفاوتي نسبت به شما برخوردار مي باشد و به او آموزش داده اند، به طرز متفاوتي بينديشد و با ديگران ارتباط برقرار کند. همچنين به نظر مي رسد کنار آمدن با چنين شخصي کاملاً غيرممکن باشد، اما با اين وجود، يک يک روزهاي زندگيمان صرف چالش هاي ارتباطي ما با آن ها مي شود. همچنين اين تفاهم اندک نيز هم بي شباهت به معجزه نيست. در طول تاريخ همواره تفاوت هايي ميان مردان و زنان وجود داشته هزاران سال است که مازن ها اين تفاوت ها را پذيرفته ايم و خود را با آن ها سازگار نموده و نقش هايي را ايفا کرده ايم که از ما انتظار مي رفته است، اما در اوايل قرن بيست و يکم انقلابي به وقوع پيوست، انقلابي در نحوه ي نگرش ما زن ها نسبت به خودمان؛ نحوه اي که ما زن ها خود مي بينيم و دوست داريم مردها نيز ما را آن گونه ببينند.براي اولينبار در تاريخ، زن ها در تمامي مراحل زندگي، خواهان برابري با مردها شدند و در اين فرآيند از نقش هاي کليشه اي که مادران و مادربزرگ هايمان به راحتي پذيرفته بودند، بيرون آمديم.ابداع روش هاي جلوگيري از حاملگي اين اجازه را به زن ها داد که ازلحاظ اقتصادي و توليدي نيز نقشي فعالانه تر و آزادانه تر بازي کنند و تا حد زيادي از تکيه به مردان در اين راستا آزاد شوند.
در نتيجه تحولي در روابط مرد و زن نيز به وقوع پيوست.مرداني که عادت داشتند ديگران را کنترل کنند و با زنان مانند زيردست رفتار نمايند، تحمل اين وضع برايشان مشکل بود.
حال زنان چنين مي گويند: «ديگر حاضر نيستيم چنين نقش هايي را ايفا کنيم.» حقيقت اين است که چندان نيز از نقش هاي جديد خود به عنوان زن هاي جديد مطمئن نيستيم. تا حد زيادي سر در گم هستيم و اين سردردگمي ما، مردها را به مراتب گيج تر از قبل کرده است. گويي همان بازي هاي هميشگي را مي کنيم، اما قوانين ديگر آن قوانين نيستند و هنوز ابداع قوانين جديد را به پايان نبرده ايم.براي يک لحظه ما مي خواهيم آزاد باشيم، اما لحظه اي بعد، مي خواهيم از ما حمايت کنند. به سر کار رفتيم و آموختيم که از خودمان حمايت کنيم، اما هنوز منتظريم وقتي به محل کارمان وارد مي شويم، مردان در را برايمان باز کنند.از آن ها مي خواهيم احساساتشان را با ما در ميان بگذارند و آسيب پذيريشان را به ما نشان دهند، اما همين که اين کار را کردند، به نظرمان ضعيف مي آيند و احساس مي کنيم که از خود ضعف نشان داده اند. در واقع استانداردهاي جديد ما، نه تنها خودمان، بلکه مردهايمان را نيز آزار مي دهند.
ما زنان سال هاي 2000 به خوبي استقلال حرفه اي و اقتصادي خود را باز يافته، اما در روابطمان با مردها بيش از گذشته مايوس و سرخورده شده ايم. گاهي اوقات چنين به نظر مي رسد که هيچ گونه پيشرفتي نکرده ايم.
چندي پيش يکي از دوستانم که مدير بسيار موفقي است، مي گفت: «توانايي هايم تا بدانجا رسيده اند که شرکتم ماهانه صدها هزار دلار درآمد دارد، اما زندگي عشقيم همچنان خاليست.»براي بسياري از ما به مانند اين زن، مردها تنها ناحيه اي هستند که به مانند يک راز شگفت انگيز در مقابل ما ايستاده اند و آخرين چيزي هستند که مي بايست فتح کنيم.
تذکر:اين مقاله به هيچ وجه سعي در کوبيدن مردان ندارد و هرگز آن ها را نيز به خاطر رفتارهايشان سرزنش نمي کند.
اين مقاله حاوي مطالب برگزيده اي از اطلاعات با ارزشي درباره ي مردها است. اطلاعاتي که به هزاران زن در درک بهتر مردها کمک کرده و باعث شده بتوانند ارتباط مؤثري با آن ها برقرار کنند.
چرا مردها اين گونه اند که هستند؟
آيا تا به حال انديشده ايد که چرا؟
در حاليکه شما مدتي است راه را گم کرده ايد، اما همسرتان ترجيح مي دهد همچنان به رانندگي ادامه بدهد، به جاي اين که لحظه اي توقف کرده و آدرس درست را از ديگران بپرسد؟
چرا مردها که سعي در کنترل شما دارند، به طرزي پنهاني از کنترلي که شما روي آن ها داريد مي ترسند؟
چرا مردها به سختي مي توانند اجازه دهند به آنان نزديک شويد؟
چرا مردها هنگامي که بر روي چيزي تمرکز کرده اند و شما سعي در جلب توجه آن ها را داريد، عصباني مي شوند؟
چرا مردها همواره سعي در پنهان کردن ناراحتي يا عصبانيت خود دارند؟
چنانکه پرسش هايي نظير پرسش هاي بالا برايتان مطرح بوده، مطمئن باشيد که تنها نيستيد.همگي ما زن ها با چنين يأس هايي روبرو شده ايم. به مردي که دوستش داريم نگاه مي کنيم، اما قادر نيستيم درکش نماييم. اولين چيزي که مي بايست بدانيد آن است که:
مردها هرگز سعي در عصباني کردن زن هاي مورد علاقه خود را ندارند. رفتار آن ها نتيجه ي تعليمي است که سال ها به آن ها داده شده .
مرد، شکارچي تنها
بياييد به هزارها سال قبل برگرديم. زمين سياره اي خشن و رو به تغيير بود که دائماً توسط شهاب سنگ ها بمباران مي شد. توفان هاي يخ، سيل ها و جريان هاي آب و هوايي زمين را مورد تاخت و تاز خود قرار مي داد. حيوانان وحشي آزادانه اين طرف و آن طرف مي رفتند، در حالي که تعدادشان از تعداد اندک انسان ها بسيار بيشتر بود.انسان ها در گروه هاي کوچک زندگي مي کردند. انسان هايي که هرگاه پناهگاهي مي يافتند، در گروه هاي کوچکتري دور هم جمع مي شدند.دنيا، دنياي ابتدايي بود و تنها شرط ادامه ي زندگي در قوي تر بودن بود.
در گوشه اي از يک غار تاريک، خانواده اي در حالي که چمباتمه زده بودند، تنها وعده ي غذايي خود را مي خوردند. تنها باقي مانده ي گوشت آهويي که توسط مرد خانواده چند روز قبل شکار شده همين گوشت بود. مرد خانواده تمامي تلاشش را به کار برده تا غذاي بيشتري بدست بياورد، اما شکار در اين آب و هوا بسيار مشکل مي نمود. ظرف هفته ي گذشته مدام برف باريده و اغلب حيوانات به سمت دره هاي گرمتر مهاجرت کرده بودند. همين که به زن و دو بچه ي کوچکش که با حرص و گرسنگي تمام هر ذره از گوشت روي انگشتان خود را مي ليسند، نگاه مي اندازد، مي داند چه بايد بکند. بله او مي بايست بيرون برود و شکار کند و تا هنگامي که چيزي بدست نياورده مراجعت نکند. اگر در اين کار شکست بخورد، خانواده اش خواهند مرد و گرگ هايي که زوزه شان هر شب به گوش مي رسد آن ها را از هم خواهند دريد.
به ناگهان مرد خانواده به طرف در غار هجوم مي برد؛ کاملاً آماده است. صداي مشکوکي به گوشش رسيده، شايد مرد قوي تري آماده ي حمله است يا تنها صداي باد مي باشد.او نمي داند، اوهر گز نمي داند.به همين خاطر است که پشت خود را به در غار نمي کند، بلکه همواره رو به آن مي نشيند تا هيچ گونه حرکتي از چشمان تيز بينش پنهان نماند و به همين دليل هنگامي که مي خوابد نيز آرام و قرار ندارد.گويي بخشي از او همواره بيدار مي ماند و در حالي که به صداهاي اطراف گوش مي دهد، در حال آماده باش است.
او کنار آتش نشسته، قلبش در سينه مي تپد، مي ترسد، اما همين که به زن و بچه هايش نگاه مي کند، مي داند که هرگز نبايد ترس خود را نشان دهد. بدون شهامت او، آنان تمامي اميد خود را از دست مي دهند و بدون او آنان طعمه ي هر حيوان درنده اي خواهند شد.پس مي بايست قوي باشد ونبايد فراموش کند که کيست. او يک مرد است، شکارچي.
جنگجوي آواره و رانده شده
زندگي يک مرد در اجتماع مدرن امروزي هيچ گونه شباهتي به زندگي ابتدايي نياکانش ندارد.با اين وجود تا همين اواخر، وظايف شکار و دفاع از خانواده، هنوز به عهده ي مرد خانواده بود. او مي بايست آماده باشد و از آن ها به لحاظ جسماني محافظت کند.حال چنين دشمناني حيوانات درنده، غريبه ها و يا هر کس ديگري باشد، چندان فرقي نمي کند.
در قرن بيستم، يک مرد هيچ گونه نيازي به شکار و جنگيدن ندارد و مهارت هايي که سخت براي آن ها در گذشته آموزش ديده، حال ديگر به کار نمي آيد؛ ديگر هيچ جنگلي يا دشمناني در کار نيست. چالشي هم وجود ندارد. او يک جنگجوي خلع شده مي باشد.با اين توضيحات آيا عجيب نيست که زنان شکايت زير را از مردان زندگيشان دارند؟
*صرفنظر از اين که به او چه مي گويم، «وي همواره حالت تدافعي به خود مي گيرد، هميشه اين طور به نظر مي رسد که آماده ي دعواست.»
* «او نمي تواند به راحتي احساساتش را نشان دهد، گويي همواره مجبور است خود را قوي نشان دهد.»
* «کاش شوهرم مي توانست با مردان ديگر رابطه برقرار کند. به نظر مي رسد هرگز نمي خواهد به مرد ديگري نزديک شود.»
* «موقعيت شغليش را خيلي جدي مي گيرد، اين موضوع مرا ديوانه کرده. هميشه سعي مي کنم تا شغلش را کمي ساده تر بگيرد، اما او به گونه اي به شغلش نگاه مي کند که انگار موضوع مرگ و زندگي در پيش است.»
* «هنگامي که کسي از نامزدم انتقاد مي کند، يا با او بد رفتاري مي شود، يا کسي او را به رقابت فرا مي خواند، سخت عصباني مي شود. هر گونه عدم توافق را به مثابه ي حمله به خود تصور مي کند و با حمله اي متقابل، هر گونه انتقادي به خود را پاسخ مي دهد.»
* «وقتي شوهرم از موردي ناراحت است، آن را در خودش مي ريزد و به لحاظ عاطفي سرد و منزوي مي شود. مدت ها بايد نق بزنم، تا بالاخره اعتراف کند، چه عاملي ناراحتش کرده است.»
يقين دارم ذهنيت شکارچي و جنگجويي نهفته در رفتار اين مردان قرن بيستم را به وضوح مي توانيد ببينيد.آنان همچنان تحت سلطه ي دروني نيروهايشان هستند، در حالي که کاملاً از آن آگاه نيستند. فرضيه اي وجود دارد که بيان مي کند، انسان ها واجد يک حافظه ي ژنتيکي هستند؛ نوعي از خودآگاهي و هوشياري که در طول اعصار به آن ها منتقل شده است؛ حافظه ي ژنتيکي که يک حسابدار نيويورکي را با تمامي اجداد ابتداييش که هزاران سال قبل داشته، به نوعي مربوط مي سازد.
چنين به نظر مي رسد که اين مردان تاکنون نيز غرايزي نظير: حمايتگر بودن، ضعف نشان ندادن و کنترل اوضاع را در دست داشتن را همچنان از خاطر نبرده اند و بطرزي ناخودآگاه اين غرايز را در زندگي روزانه ي خود نشان مي دهند.
چرا مردها در رستوران صندلي خاصي را انتخاب مي کنند؟
چند سال پيش اتفاقي افتاد که مرا متقاعد ساخت، حافظه ي ژنتيکي مي بايست وجود داشته باشد. در آن زمان نامزدي داشتم که معلم و نويسنده بود.هر وقت با هم به رستوران مي رفتيم، چيزي عجيب نظرم را جلب مي کرد. پيشخدمت ما را به سر ميزمان راهنمايي مي کرد و من بي چون و چرا روي هر صندلي که پيشخدمت برايم بيرون کشيده بود، مي نشستم. اگر صندليم پشت به در رستوران بود، نامزدم روي صندلي مقابلم مي نشست، اما چنان چه ميدان ديد وسيع تر و يا منظره ي جالبي از صندلي من قابل رؤيت بود، بسيار ناراحت ومعذب مي شد و از من تقاضا مي کرد صندلي هايمان را عوض کنيم. چند بار اول که اين اتفاق افتاد مخالفتي نکردم، اما يک شب کمي لجبازي کردم!او از من خواست صندليم که پشت به ديوار بود و به تمامي رستوران تسلط داشت را به او بدهم. گفتم: «نه! منظره هاي بهتر هميشه از آن تو بوده، طوري که مي توانستي همه را ببيني؛ اين بار من مي خواهم اينجا بنشينم.» او با بي ميلي حرفم را پذيرفت و مقابلم در حالي که پشت به تمامي رستوران داشت، نشست. غذايمان را سفارش داديم و شروع به صحبت راجع به اتفاقات روز و موارد معمولي کرديم.کمي بعد ديديم دائماً روي صندلي اش وول مي خورد و خيلي معذب است! پرسيدم: «موضوع چيه؟»
پاسخ داد: «دوست ندارم اين جا بنشينم، نمي توانم، اين جا راحت نيستم.»
- «نمي فهمم، مگه اين صندلي چه عيبي دارد؟»
او پاسخ داد: «از اين جا هيچ موردي را نمي توانم ببينم.از اين که پشتم به رستوران باشد معذبم؛ اين حالت من را عصبي و مضطرب مي کند.»
خلاصه تصميم گرفتيم راجع به اين که چرا پشت به رستوران نشستن او را ناراحت مي کند، با هم صحبت کنيم و آن چه که از صحبت ها آموختيم، هر دويمان را شگفت زده کرد.گرچه او هرگز راجع به آن فکر نکرده بود، اما همواره در جايگاه نشستن نقطه ي نظرات خاصي داشت.او دوست داشت جايي بنشيند که تمامي آن فضايي که در آن قرار دارد را ببيند. برايش تفاوت نمي کرد، يک رستوران باشد يا يک مهماني. با اين که ذهن منطقي او مي دانست که هيچ خطري در اين موقعيت ها نيست، اما هنگامي که پشتش به جايي بود، احساس امنيت نمي کرد. انگار اين گونه نشستن با انگيزه اي بسيار عميق و دروني با وجودش در تعارض بود. گويي صدايي در گوشش همواره هشدار مي داد: مواظب باش! مواظب باش!
برخلاف آن چه ممکن است تصور کرده باشيد اين مرد، شخص جاهل مآبي نبود. شخصي آرام و تحصيل کرده بود. او گفت: «پدرش هرگز به او ياد نداده که چگونه تدافعي تر بنشيند.» تا آن هنگام که راجع به آن صحبت نکرده بوديم، قبلاً هرگز توجهي به اين که چگونه مي نشيند، نداشت. به غير از فرضيه ي ژنتيکي، هيچ مورد ديگري در توجيه رفتارش به او کمک نمي کرد.او مي دانست هرگز نبايد پشت به دهانه ي ورودي غار بنشيند.
بعداز آن اتفاق، مردان بسيار ديگري را راجع به اين موضوع مورد سؤال قرار دادم و اکثريت قريب به اتفاق آنان تأييد نمودند، هنگامي راحترند که تمامي جايي که در آن نشسته اند را ببينند و هر گز دوست ندارند پشت به در و پشت به جايي که هستند، بنشينند.شما نيز مي توانيد اين کار را امتحان کنيد. (البته هر گاه عمداً بخواهيد مردي را ناراحت نماييد مي توانيد اصرار کنيد، جايي بنشيند که پشت به در باشد.سپس او را نگاه کنيد که چگونه وول مي خورد.)
چرا مردها همواره سعي در مغلوب نمودن زن ها داشتند؟
تا همين اواخر که روش هاي جلوگيري از حاملگي هنوز ابداع نشده بود، نقش هايي که مردها و زن ها ايفا مي کردند، صرفاً از اين واقعيت ساده سرچشمه مي گرفت که زن ها مي توانند حامله شوند و بچه هايي بپرورانند، اما مردان نمي توانند. بياييد به زندگي ساکنين عصر حجر هنگامي که با هم به شکار مي رفتند نگاهي بيندازيم:
چنان چه جيل مايل نباشد که در موضع ضعيف تري نسبت به جک قرار بگيرد، بهتر است با او همبستر نشود.چرا که به مجرد اين که اين کا را بکند، حامله خواهد شد و جايگاه برابرخود را با او از دست خواهد داد و بزودي سنگين شده وقادر نخواهد بود بدود.بعد از آن بچه اي به دنيا خواهد آورد که مجبور است به او شير داده و از او مواظبت کند و دائماً مراقبتش باشد واز غار بيرون نرود.در نتيجه ديگر نمي تواند همراه جک براي پيدا کردن غذا بيرون برود. هنگامي که سه يا چهار بچه داشته باشد، براي همه ي موارد به جک متکي خواهد.چرا که بچه ها تمامي اوقاتش را پر خواهند کرد. اين در حالي است که جک و تمامي دوستان مردش تمام
قدرت و نفوذ رابطه را تنها به اين دليل در دست خواهند داشت.اين آنان هستند که شکار مي کنند، غذا مي يابند و گوشت را توزيع مي نمايند. آن که بيشتر کار مي کند، رئيس قبيله مي شود. چنان چه با اين مردها مهربان نباشند و با آن ها خوش رفتاري نکنند و از قوانينشان اطاعت ننمايند، مي توانند چنين تصميم بگيرند که اصلاً به آن ها گوشتي داده نشود. در اين صورت آن ها خواهند مرد، به همين سادگي. شايد به همين دليل است که هنوز هم برخي از مردها از فکر اين که زن هايشان به سر کار بروند و پول در بياورند تا سرحد مرگ مي ترسند.چرا که حالا ديگر زنشان به خاطر گوشت به آن ها وابسته نخواهد بود و مي تواند سهم خودش را از بيرون به خانه بياورد. اگر چه قرن هاست که ديگر مردها براي غذا شکار نمي کنند، اما زن ها هنوز به خانه هايشان چسبيده اند و به خاطر قابليت بارور شدن، قدرت اقتصادي همواره در دست مردان بوده و به همين دليل کنترل رابطه را نيز آنان در دست دارند.
دلايل روانشناختي غالب بودن مردها
آيا چنين فکر نمي کنيد مرداني که با شما بدرفتاري مي کنند و تحقيرتان مي نمايند به طرزي پنهان به شما حسادت نموده و از جانب شما احساس خطر مي کنند؟ فرضيه هاي زيادي وجود دارد که دليل اين حالت را حسادت مردها به قابليت خلاقيت و باروري زنان، در واقع حسادت و ترس مي دانند.در طول دوره ي بارداري، بدن زن ها دستخوش تغييرات شگفت انگيزي مي شود که مردها قادر به درک آن نيستند. چنين به نظر مي رسد که زن ها قابليت ها و غرايزي دارند که مردها از آن بي بهره اند. زن ها مي توانند بارور شوند و بچه به دنيا بياورند و اين به نوبه ي خود اعجاز آميزترين توانايي است که وجود دارد. تمامي اين عوامل مي توانند در نياز به سلطه طلبي، برتري و غالب بودن مردان دخيل باشند.
در اين ميان فرضيه اي جديدتر از ساير فرضيه ها است که مي گويد: «نياز جنس مذکر به برتري، برخاسته از اين نياز مردها به استقلال و داشتن هويتي متمايز و مستقل از مادرشان و در کل هر گونه جنس مؤنثي مي باشد.» از آن جا که يگانه الگو و مدل براي يک پسربچه ي کوچک، مادرش است، پس او هويتش را وابسته به مادرش مي داند، مگر آن که کاري بکند که او را از مادرش متمايز سازد.همگي ما شاهد اين رفتار خاص پسرها هنگامي که به سن بلوغ مي رسند، بوده ايم.به ناگهان آن ها ديگر دوست ندارند مادرشان را ببوسند و يا لمس کنند. حتي ممکن است ابراز بدارند که مادران خود را چندان نيز دوست ندارند. در واقع در تلاش به منظور تعريف هويتي متفاوت از خود مي باشند، هويتي مردانه.
نانسي کودورو نويسنده ي کتاب «توليد مجدد تولد» چنين مي گويد:
«پسرها به طرزي ناخودآگاه سعي در از خود راندن مادرانشان دارند.آن ها تلاش مي کنند وابستگي شديد خود به مادرشان را انکار کنند. وابستگي که هنوز آن را با قوت تمام حس مي نمايند. آن ها اين کار را با سرکوب کردن هر گونه ي انگيزه ي مؤنث در درون خود و مهم تر از همه با بي اهميت جلوه دادن هر انگيزه ي مؤنثي در دنياي خارج انجام مي دهند.»
کودک کوچک و سرکش درون مردها، هم چنان بدنبال آن است تا ثابت کند، هويتي متمايز از مادرش دارد.لذا به تلاش خود جهت مغلوب کردن زن ها ادامه مي دهد.او زن ها را پست تر از خود مي بيند. گويي مي گويد:«ببين از آن جا که من روي شما کنترل دارم پس از شما بهترم و از شما نيستم.»
در ادامه، توضيح خواهيم داد که چگونه ميل کودک درون يک مرد، براي رسيدن به استقلال و تمايز ازمادرش، هم چنان رفتار مردان بزرگسالي که به آنان عشق مي ورزيم را از خود متأثر مي سازد.
چگونه آموزش هاي گذشته، مردان را براي عشق نامناسب مي سازد.
از اتاق زايمان صداي دکتر به گوش مي رسد که مي گويد: پسر است و از آن لحظه به بعد، همگي با اين نوزاد پسر به طرزي کاملاً متفاوتر از نوازد دختري که در اتاق بغلي به دنيا آمده است، رفتار مي کنند.حقايق زير را از برخي از بررسي هاي تحقيقاتي جمع آوري نموده ام.
* والدين يک نوزاد پسر همواره به نوعي پسر خود را بزرگتر، هوشيارتر، قوي تر و محکم تر توصيف مي کنند. والدين يک نوزاد دختر، همواره دختر خود را پرستيدني، کوچک تر، زيباتر و لطيف تر توصيف مي کنند.آنان براستي چنين باور دارند که فرزندشان اين خصوصيات و ويژگي هاي بارز را از خود ظاهر مي سازد.گرچه بر طبق گزارش هاي بيمارستاني هيچ گونه تفاوتي بين اين دو گروه از نوزادان وجود ندارد و اگر هم تفاوتي وجود دارد، بواسطه ي ناچيز بودنشان قابل چشم پوشي است.
* والدين توقع بيشتري از نوازد پسر خود دارند.به طوري که در آينده احساس مسئوليت بيشتري از او انتظار دارند و توقع دارند پسرشان ريسک بيشتري بکند.
* والدين، از نوزادان پسر خود خواستار استقلال بيشتري هستند. به هنگام ترس و يا زخمي شدن، آزادي و راحتي کمتري به دخترانشان در مقايسه با پسرانشان مي دهند و از همان سنين کودکي آزادي بيشتري براي پسرها تا دخترها قائلند.
* والدين، فرزندان پسر خود را تشويق مي کنند که احساسات خود را کنترل نموده، برعکس دختران خود را تشويق مي نمايند احساساتشان را بيان کنند. به پسرها چنين آموزش داده مي شود که چنان چه احساسات و عواطفي قوي در خود بپرورانند داراي صفت مردانه نيستند.در آن ها نه تنها داشتن احساسات و عواطفي نظير غم و ناراحتي، نقطه ضعف محسوب مي شود، بلکه حتي احساساتي نظير عشق، احتياج ونياز مبرم به هر گونه حساسيتي نيز قابل قبول نيست.
دکتر برني زيلبرگد نويسنده ي کتاب «جنس مذکر»توضيح مي دهد که در پسرها ابراز احساسات به چه معناست:
«آنان از همان ابتدا ياد مي گيرند تنها تعدادکمي از احساساتشان قابل پذيرش و مجاز مي باشد.تهاجمي بودن، رقابت طلبي، خشم و... به اضافه ي احساساتي که در کنترل بودن را تداعي مي کند پذيرفتني است. همين که بزرگتر مي شويم، احساس جنسي نيز به اين ليست اضافه مي شود. عدم اعتماد به نفس، ترس، آسيب پذيري، ملايمت، مهرباني، عشق، شور، حرارت و حساسيت تنها براي دختران و زنان مجاز شمرده مي شود. پسري که هر يک از اين خصوصيات وويژگي ها را از خود بروز دهد، بچه ننه، لوس و يا دختر مآب خوانده مي شود و چه انگيزه اي از اين تخريب کننده تر مي تواند باشد؟»
امروزه بسياري از والدين سعي در پرهيز از الگوسازي فرزندان خود بر اساس جنسيت خود دارند، اما اغلب مردان بزرگ، مرداني که نامزد و يا همسران ما هستند، قرباني اين شرطي شدن در دوران کودکي خود هستند.
تأثير تلويزيون بر انگيزه هاي جنسي
بسياري از ما در کودکي اين نگرش مبتني بر جنسيت خود را نه تنها از والدينمان، بلکه از هزاران ساعتي که صرف تماشاي برنامه هاي تلويزيون کرده، آموختيم.مطالعات و تحقيقات حيرت آوري درباره ي تأثير تلويزيون بر انگيزه هاي جنسي به عمل آمده است که نتايج برخي از آن ها براستي مأيوس کننده مي باشد.
* شخصيت هاي مذکر عموماً در قالب افراد آرزومند، جاه طلب، بلند پرواز، ماجراجو، قوي و غالب نشان داده مي شوند.در حالي که شخصيت هاي مؤنث در قالب افراد وابسته، زير دست، ضعيف و نقش هايي اين چنين نشان داده مي شوند.
* مذکرها معمولاً در فعاليت هاي مهيجي شرکت دارند که براي آن جوايز زيادي دريافت مي کنند. اين در حالي است که شخصيت هاي مؤنث غالباً در نقش هاي قابل حمايت ظاهر شده که در مقايسه با نقش مردان از اهميت کمتري برخوردار هستند. در ضمن براي شرکت در اين گونه فعاليت ها پاداش و يا جايزه اي در نظر گرفته نمي شود.
* در تبليغات تلويزيوني معمولاً زن ها را با چهره هايي نگران، عصبي، ترسيده و يا دلواپس مشکلاتي نظير بوي توالت و سردردهاي ميگرني، به همراه انواع و اقسام آرايش هاي آن چناني نشان مي دهند. در حالي که مردان در نقش مديران برجسته و ذيصلاح، دانشمند و يا جاهل مآب ظاهر مي شوند.
در فيلم هاي تلويزيوني وسترن که اغلب مورد علاقه ي پسران جوان دهه ي 1950 و 1960 مي باشد، هميشه قهرمانان آمريکايي را به تصوير مي کشند که شامل گاو چرانان و کابوي ها مي باشند.آنان گاوچرانان را شخصيت هايي مستقل و بسيار شجاع نشان مي دهند که همواره آن چه را که دوست دارند، انجام مي دهند. در غروب آفتاب به تنهايي با اسب عزم سفر مي کنند، در حالي که هيچ قيد و بند و تعهدي ندارند و به مانند باد آزاد هستند.
لحظه اي مرد زندگيتان را در قالب پسر بچه ي کوچکي تصور کنيد که جلوي تلويزيون نشسته و برنامه ها را يکي پس از ديگري در حالي که محو آن ها شده است، نگاه مي کند و حتي آگهي هاي تبليغاتي بين آن را به دقت دنبال مي کند. برنامه هايي که تماماً مرد را موجودي قوي، سرزنده، غيرعاطفي و همواره در کنترل و نترس ترسيم مي کنند.صرف نظر از اين که قهرمان مورد علاقه ي همسرتان زرو، لون رانگر، بتمن، پسران بونانزا، پيترگان، کابوي ها يا کاراگاهان ديگر بوده، حالا به خوبي مي داند چگونه باشد.به علاوه اين گونه برنامه ها هرگز همسر زرو يا نامزد لون رانگر را به تصوير نمي کشد. از ديدگاه اين الگو هاي تلويزيوني، صميميت به معناي داشتن اسب، يا حداکثر داشتن يک وردست مي باشد و هرگز به معناي تأهل و داشتن يک همسر نبوده است.
چنان چه همسرتان به عوض تلويزيون با راديو انس بيشتري داشته باشد از پيامدهاي بد آن چندان بي بهره نبوده است. زيرا درام ها و نمايشنامه ها راديويي، محتوي همان کليشه هايي هستند که برنامه هاي تلويزيوني واجد آن ها مي باشند.
چالش زمانه مداوم در حال تغيير
حال دلايل اين که چرا مردان اين گونه اند را بهتر درک مي کنيد.مرد بودن به معناي پنهان کردن احساسات، پيروزي در رقابت ها، نبرد با دنياي خشن و زمخت بيروني، حفظ بقاء، چسبيدن به استقلال شخصي و با کنترل بودن است. مردها توسط عاداتي کنترل مي شوند که از نسل هاي قبل به آن ها منتقل شده است. مردان را والدين و اجتماع شرطي کرده اند. بدين معني که ارزش هايي را به آنان آموزش داده اند که نهايتاً آن ها را از صميميت و نزديکي دور مي کنند.
مردها تصميم گرفتند افرادي واقعي باشند، آن گونه که اجتماع به آن ها آموخته.يک مرد خصوصيات و ويژگي هايي را از خود بروز مي دهد که انتخاب کرده.اين باز بودن، تجربه ي صميميت واقعي با زني که به او عشق مي ورزد را نا ممکن مي سازد.
جدول زير چالش هاي احساسي و عاطفي عظيمي که مردان جامعه امروزي با آن روبرو هستند را به تصوير مي کشد.
ما زن هاي سال هاي 2000 مي گوييم خصوصيات و ويژگي هايي که مردهاي زندگي کسب کرده اند، بسيار نامطلوب هستند و ما را نسبت به آنان سرد مي کند. چنان چه از اين زاويه به اين موضوع نگاه کنيم، درک اين که چرا مردها در مقابل تغيير از خود مقاومت نشان مي دهند، ساده تر خواهد بود. به سادگي مي توانيد ببينيد که چرا مردها از طرف ما احساس فشار مي کنند. آنان براستي چنين احساس مي کنند که ماغيرمنصانه بر آنان فشار وارد مي کنيم. با اين ديد، ديگر تعجبي نيست که چرا آنان در مهارت هاي ارتباطي که براي ما ساده به نظر مي آيد دست و پاچلفتي و فاقد هر گونه مهارت به نظر مي رسند.
ما از مردهاي زندگي خود انتظار داريم، در کارهايي استاد باشند که براي آن هيچ گونه آموزشي نديده اند، مهارت هايي که اغلب زنان در آن ماهر هستند؛ نظير: قابليت و توانايي بيان احساسات، صميميت، حمايتگر بودن و عشق ورزيدن.
ظرف ده سال گذشته در حرفه ي شخصي خود به هزاران مرد مشاوره داده ام و به جرأت مي توانم به شما اطمينان خاطر بدهم که مردها به راستي مايلند کاري بکنند، تا از لحاظ احساسي بازتر بشوند و در پي آن بتوانند احساسات خود را حس کرده و آن را به زنان زندگي خود ابراز نمايند، اما اين فرآيند برايشان دشوار و ترسناک است.اميدوارم پس از خواندن اين فصل، اين خصوصيت مردان را درک کرده باشيد و بدانيد، آن ها به تمامي عشق، شور، حرارت، صبر و حمايتي که در قلب خود سراغ داريد، نيازمندند تا شايد در نهايت بتوانند قلبشان را به سوي شما باز کنند.
ضرب المثل چيني که در ابتداي مقاله برايتان گفتم چنين مي گويد:«هيچ چيزي بدتر از زندگي در زمانه ي همواره رو به تغيير نيست.» براستي که اين روزها، زمانه رو به تغيير است. حال ديگر روش هاي زندگي و عشق ورزيدن که پدر و مادرانمان به کار مي بردند، مؤثر نيستند، مضاف بر اين که هنوز نيز راه هاي جديدي نيافته ايم.تعجبي نيست که در روابط خود متحمل يأس و سردرگمي زيادي مي شويم، اما اين چالش فرصت فوق العاده اي جهت سطوح بالاتري از بينش و رشد شخصيتي مي باشد.
منبع:کتاب رازهايي درباره مردان
تصور کنيد براي سفر به سياره ي ديگر ي انتخاب شده ايد و تنها موردي که راجع به ساکنان آن مي دانيد، آن است که ظاهر فيزيکي مشابهي با شما دارند. بعد از سفري طولاني در فضا، به اين نقطه ي دور افتاده از دنيا مي رسيد. از سفينه ي خود خارج شده و با اين موجودات خوش سيما سلام و احوالپرسي مي کنيد.چنين به نظر مي رسد که آن ها به گونه ي انساني بسيار شبيه باشند.در کمال شگفتي نيز در مي يابيد که به زبان شما صحبت مي کنند.
چندساعتي با آنان صحبت مي نماييد. در ابتدا چنين به نظر مي رسد که با آن ها به خوبي کنار آمده، اما پس از مدتي به تدريج تضادهايي را ميان خود و آنان احساس مي کنيد.گرچه اين موجودات فضايي زبانتان را خوب مي فهمند، اما به کرات تلاش هايتان را در برقراري ارتباط، سوء تعبير مي نمايند.
به عنوان يک زن در رابطه با مردان سه حق انتخاب بيشتر نداريد:
انتخاب اول:مي توانيد از دست آن ها به خاطر اين که شما را به شدت عصباني کرده اند، ناراحت شويد و تمام وقت خود را به نق زدن و گله و شکايت از آنان بگذرانيد.(اين ممکن است براي چند ساعت تفريح خوبي باشد، اما بعد از چند سال جاذبه ي خود را از دست مي دهد.)
انتخاب دوم: مي توانيد آن ها را براي هميشه کنار بگذاريد و براي خودتان يک سگ پشمالوي خوشگل بخريد.(اين راه حل آسان تر بوده و تلاش کمتري هم مي خواهد، اما زياد ارضاء کننده نيست.)
انتخاب سوم:مي توانيد تصميم بگيريد تا آن جا که در توان داريد، در مورد آن ها بياموزيد تا بتوانيد روابط بهتري که استحقاق آن را نيز داريد، بيافرينيد.
پانزده سال اخير زندگيم را صرف تحقيق درباره ي ده ها مرد و زن کردم تا دلايل شکست و موفقيت را بيابم.مدت ها طول کشيدتا مردها را درک کنم. اين سفر، پر پيچ و خم و گاه بسيار دردناک بود و در طي آن مرتکب اشتباه هاي زيادي در روابطم با مردان شدم، اما ارزش آن را داشت.
حال به جرأت مي توانم بگويم نه تنها زنده مانده ام، بلکه روابط خود را از نبردي بي امان به درکي متقابل و دوجانبه بدل ساخته ام.در اين مقاله مي خواهم آموخته هايم را با شما در ميان بگذارم. اميدوارم «رازهايي درباره ي مردان که مي بايست هر زني بداند»، به منزله ي آن راهنمايي باشد که شما به دنبالش هستيد. همچنين اميدوارم اين مطالب در خلق روابط اغناءکننده تري که رؤيايش را در سر مي پرورانديد، به شما کمک کند.
شما يک چيز مي گوييد، آن ها چيز ديگري مي فهمند.شما سعي در بيان و ابراز کنجکاوي خود داريد، آن ها اين تلاشتان را با انتقادي گزنده اشتباه مي پندارند. هنگامي که به ارتباط آن ها با خودتان خيره مي شويد، تفاوت هاي ميان شما و آن ها به مراتب بزرگتر جلوه مي کند.اجزاء گونه ي شما چنين عادت کرده اند که تشريک مساعي را ارزش نهاده و با احساس بودن را قدر بدانند، اما ظاهراً اين موجودات در رقابت دايمي با يکديگر هستند. شما چنين آموزش ديده ايد که احساسات خود را با يکديگر در ميان بگذاريد، اما مردها اين گونه هستند که سخت کار مي کنند و احساساتشان را از يکديگر پنهان مي نمايند. شما هرچه بيشتر در کنار آن ها مي مانيد، غير معمول بودن آن ها باعث دلسردي هرچه افزون تر مي شود.
نهايتاً تيم اکتشافي شما تصميم مي گيرد، از اين سياره ي عجيب و غريب و نه چندان راحت مراجعت کند.مطمئن باشيد که اين موجودات از اين که شما قصد بازگشت داريد، خوشحال مي شوند، چون که در طول اقامتتان هيجان چنداني از خود نشان ندادند، اما در کمال شگفتي مي بينيد، بي نهايت غمگين شده و از شما مي خواهند که آن جا را ترک نکنيد.آن ها مي گويند، اوقاتي که با شما بودند را هرگز فراموش نمي نمايند. عليرغم پافشاري و اصرار آنان، شما سوار سفينه ئ فضايي خود مي شويد، در حالي که بيش از پيش گيج و سردرگم شده ايد. همين که در صندلي خود مي نشينيد و صداي حرکت موتورها رامي شنويد، پيش خودتان فکر مي کنيد، اينان عجيب ترين مردماني بودند که تا به حال ديده بودم، زيرا گفته ها و احساساتشان هيچ گونه همخواني با هم نداشتند. چنان برخورد مي کردند که گويي اهميتي براي ما قائل نيستند، در حالي که در واقع برايمان اهميت قائل بودند. ظاهراً نشان مي دادند از بودن در کنارمان لذت چنداني نمي برند، اما هنگام خداحافظي غمگين شدند. شايد ملاقتشان چندان هم بد نبود، اما مطمئن هستيد که هرگز نمي خواهيد با آن ها زندگي کنيد.
دنياي مردان
حال مي دانيم که اين موجودات فضايي روي زمين فرود آمده و در بين ما زندگي مي کنند. ما آنان را مرد مي ناميم. با توجه به تفاوت هاي فاحش بيولوژيکي، رواني و اجتماعي ميان خود و آنان، تصور اين که موجوداتي از سياره ي ديگري هستند، چندان هم بيراه نيست.لحظه اي بنشينيد و به اين مشکلات فکر کنيد: کنار آمدن با شخصي که از سوابق خانوادگي و شيوه ي تربيتي کاملاً متفاوتي نسبت به شما برخوردار مي باشد و به او آموزش داده اند، به طرز متفاوتي بينديشد و با ديگران ارتباط برقرار کند. همچنين به نظر مي رسد کنار آمدن با چنين شخصي کاملاً غيرممکن باشد، اما با اين وجود، يک يک روزهاي زندگيمان صرف چالش هاي ارتباطي ما با آن ها مي شود. همچنين اين تفاهم اندک نيز هم بي شباهت به معجزه نيست. در طول تاريخ همواره تفاوت هايي ميان مردان و زنان وجود داشته هزاران سال است که مازن ها اين تفاوت ها را پذيرفته ايم و خود را با آن ها سازگار نموده و نقش هايي را ايفا کرده ايم که از ما انتظار مي رفته است، اما در اوايل قرن بيست و يکم انقلابي به وقوع پيوست، انقلابي در نحوه ي نگرش ما زن ها نسبت به خودمان؛ نحوه اي که ما زن ها خود مي بينيم و دوست داريم مردها نيز ما را آن گونه ببينند.براي اولينبار در تاريخ، زن ها در تمامي مراحل زندگي، خواهان برابري با مردها شدند و در اين فرآيند از نقش هاي کليشه اي که مادران و مادربزرگ هايمان به راحتي پذيرفته بودند، بيرون آمديم.ابداع روش هاي جلوگيري از حاملگي اين اجازه را به زن ها داد که ازلحاظ اقتصادي و توليدي نيز نقشي فعالانه تر و آزادانه تر بازي کنند و تا حد زيادي از تکيه به مردان در اين راستا آزاد شوند.
در نتيجه تحولي در روابط مرد و زن نيز به وقوع پيوست.مرداني که عادت داشتند ديگران را کنترل کنند و با زنان مانند زيردست رفتار نمايند، تحمل اين وضع برايشان مشکل بود.
حال زنان چنين مي گويند: «ديگر حاضر نيستيم چنين نقش هايي را ايفا کنيم.» حقيقت اين است که چندان نيز از نقش هاي جديد خود به عنوان زن هاي جديد مطمئن نيستيم. تا حد زيادي سر در گم هستيم و اين سردردگمي ما، مردها را به مراتب گيج تر از قبل کرده است. گويي همان بازي هاي هميشگي را مي کنيم، اما قوانين ديگر آن قوانين نيستند و هنوز ابداع قوانين جديد را به پايان نبرده ايم.براي يک لحظه ما مي خواهيم آزاد باشيم، اما لحظه اي بعد، مي خواهيم از ما حمايت کنند. به سر کار رفتيم و آموختيم که از خودمان حمايت کنيم، اما هنوز منتظريم وقتي به محل کارمان وارد مي شويم، مردان در را برايمان باز کنند.از آن ها مي خواهيم احساساتشان را با ما در ميان بگذارند و آسيب پذيريشان را به ما نشان دهند، اما همين که اين کار را کردند، به نظرمان ضعيف مي آيند و احساس مي کنيم که از خود ضعف نشان داده اند. در واقع استانداردهاي جديد ما، نه تنها خودمان، بلکه مردهايمان را نيز آزار مي دهند.
ما زنان سال هاي 2000 به خوبي استقلال حرفه اي و اقتصادي خود را باز يافته، اما در روابطمان با مردها بيش از گذشته مايوس و سرخورده شده ايم. گاهي اوقات چنين به نظر مي رسد که هيچ گونه پيشرفتي نکرده ايم.
چندي پيش يکي از دوستانم که مدير بسيار موفقي است، مي گفت: «توانايي هايم تا بدانجا رسيده اند که شرکتم ماهانه صدها هزار دلار درآمد دارد، اما زندگي عشقيم همچنان خاليست.»براي بسياري از ما به مانند اين زن، مردها تنها ناحيه اي هستند که به مانند يک راز شگفت انگيز در مقابل ما ايستاده اند و آخرين چيزي هستند که مي بايست فتح کنيم.
تذکر:اين مقاله به هيچ وجه سعي در کوبيدن مردان ندارد و هرگز آن ها را نيز به خاطر رفتارهايشان سرزنش نمي کند.
اين مقاله حاوي مطالب برگزيده اي از اطلاعات با ارزشي درباره ي مردها است. اطلاعاتي که به هزاران زن در درک بهتر مردها کمک کرده و باعث شده بتوانند ارتباط مؤثري با آن ها برقرار کنند.
چرا مردها اين گونه اند که هستند؟
آيا تا به حال انديشده ايد که چرا؟
در حاليکه شما مدتي است راه را گم کرده ايد، اما همسرتان ترجيح مي دهد همچنان به رانندگي ادامه بدهد، به جاي اين که لحظه اي توقف کرده و آدرس درست را از ديگران بپرسد؟
چرا مردها که سعي در کنترل شما دارند، به طرزي پنهاني از کنترلي که شما روي آن ها داريد مي ترسند؟
چرا مردها به سختي مي توانند اجازه دهند به آنان نزديک شويد؟
چرا مردها هنگامي که بر روي چيزي تمرکز کرده اند و شما سعي در جلب توجه آن ها را داريد، عصباني مي شوند؟
چرا مردها همواره سعي در پنهان کردن ناراحتي يا عصبانيت خود دارند؟
چنانکه پرسش هايي نظير پرسش هاي بالا برايتان مطرح بوده، مطمئن باشيد که تنها نيستيد.همگي ما زن ها با چنين يأس هايي روبرو شده ايم. به مردي که دوستش داريم نگاه مي کنيم، اما قادر نيستيم درکش نماييم. اولين چيزي که مي بايست بدانيد آن است که:
مردها هرگز سعي در عصباني کردن زن هاي مورد علاقه خود را ندارند. رفتار آن ها نتيجه ي تعليمي است که سال ها به آن ها داده شده .
مرد، شکارچي تنها
بياييد به هزارها سال قبل برگرديم. زمين سياره اي خشن و رو به تغيير بود که دائماً توسط شهاب سنگ ها بمباران مي شد. توفان هاي يخ، سيل ها و جريان هاي آب و هوايي زمين را مورد تاخت و تاز خود قرار مي داد. حيوانان وحشي آزادانه اين طرف و آن طرف مي رفتند، در حالي که تعدادشان از تعداد اندک انسان ها بسيار بيشتر بود.انسان ها در گروه هاي کوچک زندگي مي کردند. انسان هايي که هرگاه پناهگاهي مي يافتند، در گروه هاي کوچکتري دور هم جمع مي شدند.دنيا، دنياي ابتدايي بود و تنها شرط ادامه ي زندگي در قوي تر بودن بود.
در گوشه اي از يک غار تاريک، خانواده اي در حالي که چمباتمه زده بودند، تنها وعده ي غذايي خود را مي خوردند. تنها باقي مانده ي گوشت آهويي که توسط مرد خانواده چند روز قبل شکار شده همين گوشت بود. مرد خانواده تمامي تلاشش را به کار برده تا غذاي بيشتري بدست بياورد، اما شکار در اين آب و هوا بسيار مشکل مي نمود. ظرف هفته ي گذشته مدام برف باريده و اغلب حيوانات به سمت دره هاي گرمتر مهاجرت کرده بودند. همين که به زن و دو بچه ي کوچکش که با حرص و گرسنگي تمام هر ذره از گوشت روي انگشتان خود را مي ليسند، نگاه مي اندازد، مي داند چه بايد بکند. بله او مي بايست بيرون برود و شکار کند و تا هنگامي که چيزي بدست نياورده مراجعت نکند. اگر در اين کار شکست بخورد، خانواده اش خواهند مرد و گرگ هايي که زوزه شان هر شب به گوش مي رسد آن ها را از هم خواهند دريد.
به ناگهان مرد خانواده به طرف در غار هجوم مي برد؛ کاملاً آماده است. صداي مشکوکي به گوشش رسيده، شايد مرد قوي تري آماده ي حمله است يا تنها صداي باد مي باشد.او نمي داند، اوهر گز نمي داند.به همين خاطر است که پشت خود را به در غار نمي کند، بلکه همواره رو به آن مي نشيند تا هيچ گونه حرکتي از چشمان تيز بينش پنهان نماند و به همين دليل هنگامي که مي خوابد نيز آرام و قرار ندارد.گويي بخشي از او همواره بيدار مي ماند و در حالي که به صداهاي اطراف گوش مي دهد، در حال آماده باش است.
او کنار آتش نشسته، قلبش در سينه مي تپد، مي ترسد، اما همين که به زن و بچه هايش نگاه مي کند، مي داند که هرگز نبايد ترس خود را نشان دهد. بدون شهامت او، آنان تمامي اميد خود را از دست مي دهند و بدون او آنان طعمه ي هر حيوان درنده اي خواهند شد.پس مي بايست قوي باشد ونبايد فراموش کند که کيست. او يک مرد است، شکارچي.
جنگجوي آواره و رانده شده
زندگي يک مرد در اجتماع مدرن امروزي هيچ گونه شباهتي به زندگي ابتدايي نياکانش ندارد.با اين وجود تا همين اواخر، وظايف شکار و دفاع از خانواده، هنوز به عهده ي مرد خانواده بود. او مي بايست آماده باشد و از آن ها به لحاظ جسماني محافظت کند.حال چنين دشمناني حيوانات درنده، غريبه ها و يا هر کس ديگري باشد، چندان فرقي نمي کند.
در قرن بيستم، يک مرد هيچ گونه نيازي به شکار و جنگيدن ندارد و مهارت هايي که سخت براي آن ها در گذشته آموزش ديده، حال ديگر به کار نمي آيد؛ ديگر هيچ جنگلي يا دشمناني در کار نيست. چالشي هم وجود ندارد. او يک جنگجوي خلع شده مي باشد.با اين توضيحات آيا عجيب نيست که زنان شکايت زير را از مردان زندگيشان دارند؟
*صرفنظر از اين که به او چه مي گويم، «وي همواره حالت تدافعي به خود مي گيرد، هميشه اين طور به نظر مي رسد که آماده ي دعواست.»
* «او نمي تواند به راحتي احساساتش را نشان دهد، گويي همواره مجبور است خود را قوي نشان دهد.»
* «کاش شوهرم مي توانست با مردان ديگر رابطه برقرار کند. به نظر مي رسد هرگز نمي خواهد به مرد ديگري نزديک شود.»
* «موقعيت شغليش را خيلي جدي مي گيرد، اين موضوع مرا ديوانه کرده. هميشه سعي مي کنم تا شغلش را کمي ساده تر بگيرد، اما او به گونه اي به شغلش نگاه مي کند که انگار موضوع مرگ و زندگي در پيش است.»
* «هنگامي که کسي از نامزدم انتقاد مي کند، يا با او بد رفتاري مي شود، يا کسي او را به رقابت فرا مي خواند، سخت عصباني مي شود. هر گونه عدم توافق را به مثابه ي حمله به خود تصور مي کند و با حمله اي متقابل، هر گونه انتقادي به خود را پاسخ مي دهد.»
* «وقتي شوهرم از موردي ناراحت است، آن را در خودش مي ريزد و به لحاظ عاطفي سرد و منزوي مي شود. مدت ها بايد نق بزنم، تا بالاخره اعتراف کند، چه عاملي ناراحتش کرده است.»
يقين دارم ذهنيت شکارچي و جنگجويي نهفته در رفتار اين مردان قرن بيستم را به وضوح مي توانيد ببينيد.آنان همچنان تحت سلطه ي دروني نيروهايشان هستند، در حالي که کاملاً از آن آگاه نيستند. فرضيه اي وجود دارد که بيان مي کند، انسان ها واجد يک حافظه ي ژنتيکي هستند؛ نوعي از خودآگاهي و هوشياري که در طول اعصار به آن ها منتقل شده است؛ حافظه ي ژنتيکي که يک حسابدار نيويورکي را با تمامي اجداد ابتداييش که هزاران سال قبل داشته، به نوعي مربوط مي سازد.
چنين به نظر مي رسد که اين مردان تاکنون نيز غرايزي نظير: حمايتگر بودن، ضعف نشان ندادن و کنترل اوضاع را در دست داشتن را همچنان از خاطر نبرده اند و بطرزي ناخودآگاه اين غرايز را در زندگي روزانه ي خود نشان مي دهند.
چرا مردها در رستوران صندلي خاصي را انتخاب مي کنند؟
چند سال پيش اتفاقي افتاد که مرا متقاعد ساخت، حافظه ي ژنتيکي مي بايست وجود داشته باشد. در آن زمان نامزدي داشتم که معلم و نويسنده بود.هر وقت با هم به رستوران مي رفتيم، چيزي عجيب نظرم را جلب مي کرد. پيشخدمت ما را به سر ميزمان راهنمايي مي کرد و من بي چون و چرا روي هر صندلي که پيشخدمت برايم بيرون کشيده بود، مي نشستم. اگر صندليم پشت به در رستوران بود، نامزدم روي صندلي مقابلم مي نشست، اما چنان چه ميدان ديد وسيع تر و يا منظره ي جالبي از صندلي من قابل رؤيت بود، بسيار ناراحت ومعذب مي شد و از من تقاضا مي کرد صندلي هايمان را عوض کنيم. چند بار اول که اين اتفاق افتاد مخالفتي نکردم، اما يک شب کمي لجبازي کردم!او از من خواست صندليم که پشت به ديوار بود و به تمامي رستوران تسلط داشت را به او بدهم. گفتم: «نه! منظره هاي بهتر هميشه از آن تو بوده، طوري که مي توانستي همه را ببيني؛ اين بار من مي خواهم اينجا بنشينم.» او با بي ميلي حرفم را پذيرفت و مقابلم در حالي که پشت به تمامي رستوران داشت، نشست. غذايمان را سفارش داديم و شروع به صحبت راجع به اتفاقات روز و موارد معمولي کرديم.کمي بعد ديديم دائماً روي صندلي اش وول مي خورد و خيلي معذب است! پرسيدم: «موضوع چيه؟»
پاسخ داد: «دوست ندارم اين جا بنشينم، نمي توانم، اين جا راحت نيستم.»
- «نمي فهمم، مگه اين صندلي چه عيبي دارد؟»
او پاسخ داد: «از اين جا هيچ موردي را نمي توانم ببينم.از اين که پشتم به رستوران باشد معذبم؛ اين حالت من را عصبي و مضطرب مي کند.»
خلاصه تصميم گرفتيم راجع به اين که چرا پشت به رستوران نشستن او را ناراحت مي کند، با هم صحبت کنيم و آن چه که از صحبت ها آموختيم، هر دويمان را شگفت زده کرد.گرچه او هرگز راجع به آن فکر نکرده بود، اما همواره در جايگاه نشستن نقطه ي نظرات خاصي داشت.او دوست داشت جايي بنشيند که تمامي آن فضايي که در آن قرار دارد را ببيند. برايش تفاوت نمي کرد، يک رستوران باشد يا يک مهماني. با اين که ذهن منطقي او مي دانست که هيچ خطري در اين موقعيت ها نيست، اما هنگامي که پشتش به جايي بود، احساس امنيت نمي کرد. انگار اين گونه نشستن با انگيزه اي بسيار عميق و دروني با وجودش در تعارض بود. گويي صدايي در گوشش همواره هشدار مي داد: مواظب باش! مواظب باش!
برخلاف آن چه ممکن است تصور کرده باشيد اين مرد، شخص جاهل مآبي نبود. شخصي آرام و تحصيل کرده بود. او گفت: «پدرش هرگز به او ياد نداده که چگونه تدافعي تر بنشيند.» تا آن هنگام که راجع به آن صحبت نکرده بوديم، قبلاً هرگز توجهي به اين که چگونه مي نشيند، نداشت. به غير از فرضيه ي ژنتيکي، هيچ مورد ديگري در توجيه رفتارش به او کمک نمي کرد.او مي دانست هرگز نبايد پشت به دهانه ي ورودي غار بنشيند.
بعداز آن اتفاق، مردان بسيار ديگري را راجع به اين موضوع مورد سؤال قرار دادم و اکثريت قريب به اتفاق آنان تأييد نمودند، هنگامي راحترند که تمامي جايي که در آن نشسته اند را ببينند و هر گز دوست ندارند پشت به در و پشت به جايي که هستند، بنشينند.شما نيز مي توانيد اين کار را امتحان کنيد. (البته هر گاه عمداً بخواهيد مردي را ناراحت نماييد مي توانيد اصرار کنيد، جايي بنشيند که پشت به در باشد.سپس او را نگاه کنيد که چگونه وول مي خورد.)
چرا مردها همواره سعي در مغلوب نمودن زن ها داشتند؟
تا همين اواخر که روش هاي جلوگيري از حاملگي هنوز ابداع نشده بود، نقش هايي که مردها و زن ها ايفا مي کردند، صرفاً از اين واقعيت ساده سرچشمه مي گرفت که زن ها مي توانند حامله شوند و بچه هايي بپرورانند، اما مردان نمي توانند. بياييد به زندگي ساکنين عصر حجر هنگامي که با هم به شکار مي رفتند نگاهي بيندازيم:
چنان چه جيل مايل نباشد که در موضع ضعيف تري نسبت به جک قرار بگيرد، بهتر است با او همبستر نشود.چرا که به مجرد اين که اين کا را بکند، حامله خواهد شد و جايگاه برابرخود را با او از دست خواهد داد و بزودي سنگين شده وقادر نخواهد بود بدود.بعد از آن بچه اي به دنيا خواهد آورد که مجبور است به او شير داده و از او مواظبت کند و دائماً مراقبتش باشد واز غار بيرون نرود.در نتيجه ديگر نمي تواند همراه جک براي پيدا کردن غذا بيرون برود. هنگامي که سه يا چهار بچه داشته باشد، براي همه ي موارد به جک متکي خواهد.چرا که بچه ها تمامي اوقاتش را پر خواهند کرد. اين در حالي است که جک و تمامي دوستان مردش تمام
قدرت و نفوذ رابطه را تنها به اين دليل در دست خواهند داشت.اين آنان هستند که شکار مي کنند، غذا مي يابند و گوشت را توزيع مي نمايند. آن که بيشتر کار مي کند، رئيس قبيله مي شود. چنان چه با اين مردها مهربان نباشند و با آن ها خوش رفتاري نکنند و از قوانينشان اطاعت ننمايند، مي توانند چنين تصميم بگيرند که اصلاً به آن ها گوشتي داده نشود. در اين صورت آن ها خواهند مرد، به همين سادگي. شايد به همين دليل است که هنوز هم برخي از مردها از فکر اين که زن هايشان به سر کار بروند و پول در بياورند تا سرحد مرگ مي ترسند.چرا که حالا ديگر زنشان به خاطر گوشت به آن ها وابسته نخواهد بود و مي تواند سهم خودش را از بيرون به خانه بياورد. اگر چه قرن هاست که ديگر مردها براي غذا شکار نمي کنند، اما زن ها هنوز به خانه هايشان چسبيده اند و به خاطر قابليت بارور شدن، قدرت اقتصادي همواره در دست مردان بوده و به همين دليل کنترل رابطه را نيز آنان در دست دارند.
دلايل روانشناختي غالب بودن مردها
آيا چنين فکر نمي کنيد مرداني که با شما بدرفتاري مي کنند و تحقيرتان مي نمايند به طرزي پنهان به شما حسادت نموده و از جانب شما احساس خطر مي کنند؟ فرضيه هاي زيادي وجود دارد که دليل اين حالت را حسادت مردها به قابليت خلاقيت و باروري زنان، در واقع حسادت و ترس مي دانند.در طول دوره ي بارداري، بدن زن ها دستخوش تغييرات شگفت انگيزي مي شود که مردها قادر به درک آن نيستند. چنين به نظر مي رسد که زن ها قابليت ها و غرايزي دارند که مردها از آن بي بهره اند. زن ها مي توانند بارور شوند و بچه به دنيا بياورند و اين به نوبه ي خود اعجاز آميزترين توانايي است که وجود دارد. تمامي اين عوامل مي توانند در نياز به سلطه طلبي، برتري و غالب بودن مردان دخيل باشند.
در اين ميان فرضيه اي جديدتر از ساير فرضيه ها است که مي گويد: «نياز جنس مذکر به برتري، برخاسته از اين نياز مردها به استقلال و داشتن هويتي متمايز و مستقل از مادرشان و در کل هر گونه جنس مؤنثي مي باشد.» از آن جا که يگانه الگو و مدل براي يک پسربچه ي کوچک، مادرش است، پس او هويتش را وابسته به مادرش مي داند، مگر آن که کاري بکند که او را از مادرش متمايز سازد.همگي ما شاهد اين رفتار خاص پسرها هنگامي که به سن بلوغ مي رسند، بوده ايم.به ناگهان آن ها ديگر دوست ندارند مادرشان را ببوسند و يا لمس کنند. حتي ممکن است ابراز بدارند که مادران خود را چندان نيز دوست ندارند. در واقع در تلاش به منظور تعريف هويتي متفاوت از خود مي باشند، هويتي مردانه.
نانسي کودورو نويسنده ي کتاب «توليد مجدد تولد» چنين مي گويد:
«پسرها به طرزي ناخودآگاه سعي در از خود راندن مادرانشان دارند.آن ها تلاش مي کنند وابستگي شديد خود به مادرشان را انکار کنند. وابستگي که هنوز آن را با قوت تمام حس مي نمايند. آن ها اين کار را با سرکوب کردن هر گونه ي انگيزه ي مؤنث در درون خود و مهم تر از همه با بي اهميت جلوه دادن هر انگيزه ي مؤنثي در دنياي خارج انجام مي دهند.»
کودک کوچک و سرکش درون مردها، هم چنان بدنبال آن است تا ثابت کند، هويتي متمايز از مادرش دارد.لذا به تلاش خود جهت مغلوب کردن زن ها ادامه مي دهد.او زن ها را پست تر از خود مي بيند. گويي مي گويد:«ببين از آن جا که من روي شما کنترل دارم پس از شما بهترم و از شما نيستم.»
در ادامه، توضيح خواهيم داد که چگونه ميل کودک درون يک مرد، براي رسيدن به استقلال و تمايز ازمادرش، هم چنان رفتار مردان بزرگسالي که به آنان عشق مي ورزيم را از خود متأثر مي سازد.
چگونه آموزش هاي گذشته، مردان را براي عشق نامناسب مي سازد.
از اتاق زايمان صداي دکتر به گوش مي رسد که مي گويد: پسر است و از آن لحظه به بعد، همگي با اين نوزاد پسر به طرزي کاملاً متفاوتر از نوازد دختري که در اتاق بغلي به دنيا آمده است، رفتار مي کنند.حقايق زير را از برخي از بررسي هاي تحقيقاتي جمع آوري نموده ام.
* والدين يک نوزاد پسر همواره به نوعي پسر خود را بزرگتر، هوشيارتر، قوي تر و محکم تر توصيف مي کنند. والدين يک نوزاد دختر، همواره دختر خود را پرستيدني، کوچک تر، زيباتر و لطيف تر توصيف مي کنند.آنان براستي چنين باور دارند که فرزندشان اين خصوصيات و ويژگي هاي بارز را از خود ظاهر مي سازد.گرچه بر طبق گزارش هاي بيمارستاني هيچ گونه تفاوتي بين اين دو گروه از نوزادان وجود ندارد و اگر هم تفاوتي وجود دارد، بواسطه ي ناچيز بودنشان قابل چشم پوشي است.
* والدين توقع بيشتري از نوازد پسر خود دارند.به طوري که در آينده احساس مسئوليت بيشتري از او انتظار دارند و توقع دارند پسرشان ريسک بيشتري بکند.
* والدين، از نوزادان پسر خود خواستار استقلال بيشتري هستند. به هنگام ترس و يا زخمي شدن، آزادي و راحتي کمتري به دخترانشان در مقايسه با پسرانشان مي دهند و از همان سنين کودکي آزادي بيشتري براي پسرها تا دخترها قائلند.
* والدين، فرزندان پسر خود را تشويق مي کنند که احساسات خود را کنترل نموده، برعکس دختران خود را تشويق مي نمايند احساساتشان را بيان کنند. به پسرها چنين آموزش داده مي شود که چنان چه احساسات و عواطفي قوي در خود بپرورانند داراي صفت مردانه نيستند.در آن ها نه تنها داشتن احساسات و عواطفي نظير غم و ناراحتي، نقطه ضعف محسوب مي شود، بلکه حتي احساساتي نظير عشق، احتياج ونياز مبرم به هر گونه حساسيتي نيز قابل قبول نيست.
دکتر برني زيلبرگد نويسنده ي کتاب «جنس مذکر»توضيح مي دهد که در پسرها ابراز احساسات به چه معناست:
«آنان از همان ابتدا ياد مي گيرند تنها تعدادکمي از احساساتشان قابل پذيرش و مجاز مي باشد.تهاجمي بودن، رقابت طلبي، خشم و... به اضافه ي احساساتي که در کنترل بودن را تداعي مي کند پذيرفتني است. همين که بزرگتر مي شويم، احساس جنسي نيز به اين ليست اضافه مي شود. عدم اعتماد به نفس، ترس، آسيب پذيري، ملايمت، مهرباني، عشق، شور، حرارت و حساسيت تنها براي دختران و زنان مجاز شمرده مي شود. پسري که هر يک از اين خصوصيات وويژگي ها را از خود بروز دهد، بچه ننه، لوس و يا دختر مآب خوانده مي شود و چه انگيزه اي از اين تخريب کننده تر مي تواند باشد؟»
امروزه بسياري از والدين سعي در پرهيز از الگوسازي فرزندان خود بر اساس جنسيت خود دارند، اما اغلب مردان بزرگ، مرداني که نامزد و يا همسران ما هستند، قرباني اين شرطي شدن در دوران کودکي خود هستند.
تأثير تلويزيون بر انگيزه هاي جنسي
بسياري از ما در کودکي اين نگرش مبتني بر جنسيت خود را نه تنها از والدينمان، بلکه از هزاران ساعتي که صرف تماشاي برنامه هاي تلويزيون کرده، آموختيم.مطالعات و تحقيقات حيرت آوري درباره ي تأثير تلويزيون بر انگيزه هاي جنسي به عمل آمده است که نتايج برخي از آن ها براستي مأيوس کننده مي باشد.
* شخصيت هاي مذکر عموماً در قالب افراد آرزومند، جاه طلب، بلند پرواز، ماجراجو، قوي و غالب نشان داده مي شوند.در حالي که شخصيت هاي مؤنث در قالب افراد وابسته، زير دست، ضعيف و نقش هايي اين چنين نشان داده مي شوند.
* مذکرها معمولاً در فعاليت هاي مهيجي شرکت دارند که براي آن جوايز زيادي دريافت مي کنند. اين در حالي است که شخصيت هاي مؤنث غالباً در نقش هاي قابل حمايت ظاهر شده که در مقايسه با نقش مردان از اهميت کمتري برخوردار هستند. در ضمن براي شرکت در اين گونه فعاليت ها پاداش و يا جايزه اي در نظر گرفته نمي شود.
* در تبليغات تلويزيوني معمولاً زن ها را با چهره هايي نگران، عصبي، ترسيده و يا دلواپس مشکلاتي نظير بوي توالت و سردردهاي ميگرني، به همراه انواع و اقسام آرايش هاي آن چناني نشان مي دهند. در حالي که مردان در نقش مديران برجسته و ذيصلاح، دانشمند و يا جاهل مآب ظاهر مي شوند.
در فيلم هاي تلويزيوني وسترن که اغلب مورد علاقه ي پسران جوان دهه ي 1950 و 1960 مي باشد، هميشه قهرمانان آمريکايي را به تصوير مي کشند که شامل گاو چرانان و کابوي ها مي باشند.آنان گاوچرانان را شخصيت هايي مستقل و بسيار شجاع نشان مي دهند که همواره آن چه را که دوست دارند، انجام مي دهند. در غروب آفتاب به تنهايي با اسب عزم سفر مي کنند، در حالي که هيچ قيد و بند و تعهدي ندارند و به مانند باد آزاد هستند.
لحظه اي مرد زندگيتان را در قالب پسر بچه ي کوچکي تصور کنيد که جلوي تلويزيون نشسته و برنامه ها را يکي پس از ديگري در حالي که محو آن ها شده است، نگاه مي کند و حتي آگهي هاي تبليغاتي بين آن را به دقت دنبال مي کند. برنامه هايي که تماماً مرد را موجودي قوي، سرزنده، غيرعاطفي و همواره در کنترل و نترس ترسيم مي کنند.صرف نظر از اين که قهرمان مورد علاقه ي همسرتان زرو، لون رانگر، بتمن، پسران بونانزا، پيترگان، کابوي ها يا کاراگاهان ديگر بوده، حالا به خوبي مي داند چگونه باشد.به علاوه اين گونه برنامه ها هرگز همسر زرو يا نامزد لون رانگر را به تصوير نمي کشد. از ديدگاه اين الگو هاي تلويزيوني، صميميت به معناي داشتن اسب، يا حداکثر داشتن يک وردست مي باشد و هرگز به معناي تأهل و داشتن يک همسر نبوده است.
چنان چه همسرتان به عوض تلويزيون با راديو انس بيشتري داشته باشد از پيامدهاي بد آن چندان بي بهره نبوده است. زيرا درام ها و نمايشنامه ها راديويي، محتوي همان کليشه هايي هستند که برنامه هاي تلويزيوني واجد آن ها مي باشند.
چالش زمانه مداوم در حال تغيير
حال دلايل اين که چرا مردان اين گونه اند را بهتر درک مي کنيد.مرد بودن به معناي پنهان کردن احساسات، پيروزي در رقابت ها، نبرد با دنياي خشن و زمخت بيروني، حفظ بقاء، چسبيدن به استقلال شخصي و با کنترل بودن است. مردها توسط عاداتي کنترل مي شوند که از نسل هاي قبل به آن ها منتقل شده است. مردان را والدين و اجتماع شرطي کرده اند. بدين معني که ارزش هايي را به آنان آموزش داده اند که نهايتاً آن ها را از صميميت و نزديکي دور مي کنند.
مردها تصميم گرفتند افرادي واقعي باشند، آن گونه که اجتماع به آن ها آموخته.يک مرد خصوصيات و ويژگي هايي را از خود بروز مي دهد که انتخاب کرده.اين باز بودن، تجربه ي صميميت واقعي با زني که به او عشق مي ورزد را نا ممکن مي سازد.
جدول زير چالش هاي احساسي و عاطفي عظيمي که مردان جامعه امروزي با آن روبرو هستند را به تصوير مي کشد.
ما زن هاي سال هاي 2000 مي گوييم خصوصيات و ويژگي هايي که مردهاي زندگي کسب کرده اند، بسيار نامطلوب هستند و ما را نسبت به آنان سرد مي کند. چنان چه از اين زاويه به اين موضوع نگاه کنيم، درک اين که چرا مردها در مقابل تغيير از خود مقاومت نشان مي دهند، ساده تر خواهد بود. به سادگي مي توانيد ببينيد که چرا مردها از طرف ما احساس فشار مي کنند. آنان براستي چنين احساس مي کنند که ماغيرمنصانه بر آنان فشار وارد مي کنيم. با اين ديد، ديگر تعجبي نيست که چرا آنان در مهارت هاي ارتباطي که براي ما ساده به نظر مي آيد دست و پاچلفتي و فاقد هر گونه مهارت به نظر مي رسند.
ما از مردهاي زندگي خود انتظار داريم، در کارهايي استاد باشند که براي آن هيچ گونه آموزشي نديده اند، مهارت هايي که اغلب زنان در آن ماهر هستند؛ نظير: قابليت و توانايي بيان احساسات، صميميت، حمايتگر بودن و عشق ورزيدن.
ظرف ده سال گذشته در حرفه ي شخصي خود به هزاران مرد مشاوره داده ام و به جرأت مي توانم به شما اطمينان خاطر بدهم که مردها به راستي مايلند کاري بکنند، تا از لحاظ احساسي بازتر بشوند و در پي آن بتوانند احساسات خود را حس کرده و آن را به زنان زندگي خود ابراز نمايند، اما اين فرآيند برايشان دشوار و ترسناک است.اميدوارم پس از خواندن اين فصل، اين خصوصيت مردان را درک کرده باشيد و بدانيد، آن ها به تمامي عشق، شور، حرارت، صبر و حمايتي که در قلب خود سراغ داريد، نيازمندند تا شايد در نهايت بتوانند قلبشان را به سوي شما باز کنند.
ضرب المثل چيني که در ابتداي مقاله برايتان گفتم چنين مي گويد:«هيچ چيزي بدتر از زندگي در زمانه ي همواره رو به تغيير نيست.» براستي که اين روزها، زمانه رو به تغيير است. حال ديگر روش هاي زندگي و عشق ورزيدن که پدر و مادرانمان به کار مي بردند، مؤثر نيستند، مضاف بر اين که هنوز نيز راه هاي جديدي نيافته ايم.تعجبي نيست که در روابط خود متحمل يأس و سردرگمي زيادي مي شويم، اما اين چالش فرصت فوق العاده اي جهت سطوح بالاتري از بينش و رشد شخصيتي مي باشد.
منبع:کتاب رازهايي درباره مردان
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
مردان كم حرف
اغلب خانمها از سكوت همسرشان گلهمند هستند و كمحرفي شوهرشان را يكي از معضلات زندگي خود ميدانند. آنها فكر ميكنند در زندگي تنها هستند عليرغم اين كه همسرشان را در كنار خود دارند ولي احساس تنهايي ميكنند هر كاري هم كه ميكنند او را به حرف در بياورند به نتيجهاي نميرسند همين امر احساس نگراني آنها را افزايش ميدهد.
شايد آنها بر اين تصور هستند همانطور كه خودشان قادرند از تمام مسائل زندگي بيرون و داخل منزل براي شوهرشان صحبت كنند و حرف بزنند پس همسرشان نيز بايد اينگونه باشند ولي روانشناسان نظر متفاوتي دارند آنها معتقدند بسياري از مردان تنها به اين دليل كه در برابر مشكلات، احساس تنهايي مي كنند و همه مسائل را در درونشان ميريزند ديگر توان و تحمل بيشتري براي خوشرويي در منزل ندارند. اين اتفاق در مورد برخي از خانمهاي شاغل نيز، مصداق پيدا ميكند اما در مورد آقايان بيشتر است.به اعتقاد روانشناسان مردي كه شب به منزل ميآيد و بيروح، ساكت و خشك جلوي تلويزيون مينشيند يا به خواندن روزنامه مشغول ميشود و ناي صحبت كردن ندارد، دلايل متفاوتي براي اين رفتار خود دارد يا اين كه از زمان كودكي چنين رفتاري را آموخته است يا اين كه بيشتر اوقات واكنشها و بازتابهاي منفي همسرش او را به چنين رفتاري واميدارد. او احساس ميكند همسرش رازدار حرفهاي او نيست يا برخوردهاي نامناسب همسر به هنگام شنيدن حرفها، او را به سكوت وادار كرده است.
راه ترغيب به حرف زدن
خانمها بايد به هنگام صحبت كردن با همسرشان، كاملا نشان دهند كه اشتياق زيادي براي شنيدن صحبتهاي طرف مقابل دارند و كلامش را قطع نخواهند كرد. حتي اگر حرفهاي او برخلاف ميل و عقيدهشان باشد.هرگز به هنگام صحبت كردن اشتباهات كوچك لفظي را به رخ او نكشيد تا او فكر نكند كه شما از او داناتر هستيد. به همسرتان اعتماد به نفس دهيد.از قضاوتهاي منفي و خلاف ميل باطن او پرهيز كنيد. وقتي همسرتان شروع به صحبت در مورد ماجراي يك روز خود كرد به او نگوييد اگر چنين و چنان ميكردي بهتر بود. اجازه دهيد نقش شما به عنوان مادر خانواده در نگاه اول مشورت و همفكري باشد . از هرگونه رفتار و سخني كه ميتواند منجر به احساس دخالت باشد پرهيز كنيد.چهرهتان را هميشه شاد و خندان نگهداريد همين امر او را وادار به حرف زدن ميكند. سعي كنيد موضوعات جالب و شنيدني را براي همسرتان تعريف كنيد. همچنين هنگامي كه همسرتان وارد منزل شد باپذيرايي يك فنجان چاي زمينه استراحت و رفع خستگي او را فراهم كنيد.
بههر حال فراموش نكنيد كه كمحرفي مردان امروزه پديده زندگي ماشيني است. بالا بودن هزينههاي زندگي و پايين بودن درآمد بهدنبال گسترش روحيه فردگرايي و وجود وسايلي چون كامپيوتر و اينترنت همه زمينههاي كمحرفي و سكوت را در منازل فراهم كرده است.
اغلب خانمها از سكوت همسرشان گلهمند هستند و كمحرفي شوهرشان را يكي از معضلات زندگي خود ميدانند. آنها فكر ميكنند در زندگي تنها هستند عليرغم اين كه همسرشان را در كنار خود دارند ولي احساس تنهايي ميكنند هر كاري هم كه ميكنند او را به حرف در بياورند به نتيجهاي نميرسند همين امر احساس نگراني آنها را افزايش ميدهد.
شايد آنها بر اين تصور هستند همانطور كه خودشان قادرند از تمام مسائل زندگي بيرون و داخل منزل براي شوهرشان صحبت كنند و حرف بزنند پس همسرشان نيز بايد اينگونه باشند ولي روانشناسان نظر متفاوتي دارند آنها معتقدند بسياري از مردان تنها به اين دليل كه در برابر مشكلات، احساس تنهايي مي كنند و همه مسائل را در درونشان ميريزند ديگر توان و تحمل بيشتري براي خوشرويي در منزل ندارند. اين اتفاق در مورد برخي از خانمهاي شاغل نيز، مصداق پيدا ميكند اما در مورد آقايان بيشتر است.به اعتقاد روانشناسان مردي كه شب به منزل ميآيد و بيروح، ساكت و خشك جلوي تلويزيون مينشيند يا به خواندن روزنامه مشغول ميشود و ناي صحبت كردن ندارد، دلايل متفاوتي براي اين رفتار خود دارد يا اين كه از زمان كودكي چنين رفتاري را آموخته است يا اين كه بيشتر اوقات واكنشها و بازتابهاي منفي همسرش او را به چنين رفتاري واميدارد. او احساس ميكند همسرش رازدار حرفهاي او نيست يا برخوردهاي نامناسب همسر به هنگام شنيدن حرفها، او را به سكوت وادار كرده است.
راه ترغيب به حرف زدن
خانمها بايد به هنگام صحبت كردن با همسرشان، كاملا نشان دهند كه اشتياق زيادي براي شنيدن صحبتهاي طرف مقابل دارند و كلامش را قطع نخواهند كرد. حتي اگر حرفهاي او برخلاف ميل و عقيدهشان باشد.هرگز به هنگام صحبت كردن اشتباهات كوچك لفظي را به رخ او نكشيد تا او فكر نكند كه شما از او داناتر هستيد. به همسرتان اعتماد به نفس دهيد.از قضاوتهاي منفي و خلاف ميل باطن او پرهيز كنيد. وقتي همسرتان شروع به صحبت در مورد ماجراي يك روز خود كرد به او نگوييد اگر چنين و چنان ميكردي بهتر بود. اجازه دهيد نقش شما به عنوان مادر خانواده در نگاه اول مشورت و همفكري باشد . از هرگونه رفتار و سخني كه ميتواند منجر به احساس دخالت باشد پرهيز كنيد.چهرهتان را هميشه شاد و خندان نگهداريد همين امر او را وادار به حرف زدن ميكند. سعي كنيد موضوعات جالب و شنيدني را براي همسرتان تعريف كنيد. همچنين هنگامي كه همسرتان وارد منزل شد باپذيرايي يك فنجان چاي زمينه استراحت و رفع خستگي او را فراهم كنيد.
بههر حال فراموش نكنيد كه كمحرفي مردان امروزه پديده زندگي ماشيني است. بالا بودن هزينههاي زندگي و پايين بودن درآمد بهدنبال گسترش روحيه فردگرايي و وجود وسايلي چون كامپيوتر و اينترنت همه زمينههاي كمحرفي و سكوت را در منازل فراهم كرده است.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
چرا مردها بياحساس ميشوند؟
اغلب مردهايي كه در معرض استرس شديد قرار دارند در خود فروميروند، سكوت ميكنند و بياحساس ميشوند تا مسئله خود را به شكلي حل كنند.
از آنجايي كه طبيعت اصلي مرد، مردانه و مذكر است براي مبارزه با استرس به اين نياز دارد كه خود را از معركه عقب بكشد و مدتي را به تنهايي بگذارند. اين رفتار قدرت مردانه او را تشديد و تقويت ميكند.بنابراين زمان مناسبي براي رسيدگي به واكنشهاي عاطفي و احساسي نيست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه ميكنند تا بتوانند به طور عيني و منطقي با مسئله پيش آمده برخورد كنند.
زنها از اين رفتار مردها به هراس ميافتند زيرا اگر قرار باشد زني با احساسات خود قطع ارتباط كند بايد به قدري ناراحت باشد كه بخواهد كسي را رد كند اما اين موضوع در مورد مردها صدق نميكند در حاليكه مردها خود به خود در واكنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه ميكنند.
مرد توانايي آن را دارد كه در لحظهاي در خود فرو برود و سكوت اختيار كند به همين شكل ميتواند در لحظهاي از اين حال خارج شود.
وقتي مردها متعادلتر ميشوند براي آنها صحبت درباره اينكه از چه موضوعي ناراحت بودند سادهتر ميشود.
وقتي مرد از دنياي سكوت و تنهايي بازميگردد ممكن است حرفي براي گفتن نداشته باشد زيرا ممكن است به اين نتيجه رسيده باشد كه دليل و موضوعي براي ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتي مرد از سكوت و انزوا خارج ميشود و ميگويد كه همه چيز خوب و عاليست بهتر است زنش به اين گفته او اطمينان كند و در شرايط آرام قرار بگيرد.
زنها را درك كــنيد
نياز به درك شدن براي زنها
وقتي مرد، زمان كافي براي درك كردن احساسات و نيازهاي همسرش صرف نميكند زن به سادگي سردرگم ميشود و امكان اينكه واكنشي شديد و بيتناسب نشان دهد افزايش مييابد.
وقتي زني احساسات خود را با شوهرش در ميان ميگذارد اگر شوهر به حالت انفعالي به صحبتهاي او گوش فرا دهد و اميدوار باقي بماند كه به زودي حرفهاي زنش تمام خواهد شد روي او اثر ميگذارد و بر ابهامات يا ناراحتيهايش ميافزايد.
وقتي زنها تصميم ميگيرند مانند مردها رفتار كنند و به منطق بيش از احساسات خود بها بدهند گيج و سردرگم ميشوند به خصوص اگر قرار باشد زير فشاري براي تصميمگيري باشند. معمولا وقتي زني سردرگم است، ميخواهد تصميمي بگيرد در اين زمان او بيش از هر چيز به آرامش نياز دارد وبايد آرام بگيرد و احساساتش را مرور كند. در اين زمان است كه ميتواند به راحتي تصميم بگيرد. وقتي مردي براي درك كردن زنش به حرفهاي او گوش ميدهد خود به خود متعادلتر ميشود و زن زماني متعادلتر ميشود كه بتواند حرفها و احساساتش را بازگويد و اين تنها زماني ميسر است كه مردها بتوانند زبان تكلم زنها را بياموزند و زنها هم به طريقي سخن بگويند كه مردها ميل به شنيدن داشته باشند.
يكي از فوايد گوشدادن مردها به صحبت همسرانشان اين است كه آنها احساسات خود را كنار ميگذارند و از افكار خود براي درك احساسات زنشان و اين كه چرا او چنين احساسي دارد استفاده ميكنند.
اغلب مردهايي كه در معرض استرس شديد قرار دارند در خود فروميروند، سكوت ميكنند و بياحساس ميشوند تا مسئله خود را به شكلي حل كنند.
از آنجايي كه طبيعت اصلي مرد، مردانه و مذكر است براي مبارزه با استرس به اين نياز دارد كه خود را از معركه عقب بكشد و مدتي را به تنهايي بگذارند. اين رفتار قدرت مردانه او را تشديد و تقويت ميكند.بنابراين زمان مناسبي براي رسيدگي به واكنشهاي عاطفي و احساسي نيست. اغلب مردها در برخورد با استرس ابتدا با احساسات خود قطع رابطه ميكنند تا بتوانند به طور عيني و منطقي با مسئله پيش آمده برخورد كنند.
زنها از اين رفتار مردها به هراس ميافتند زيرا اگر قرار باشد زني با احساسات خود قطع ارتباط كند بايد به قدري ناراحت باشد كه بخواهد كسي را رد كند اما اين موضوع در مورد مردها صدق نميكند در حاليكه مردها خود به خود در واكنش به استرس با احساسات خود قطع رابطه ميكنند.
مرد توانايي آن را دارد كه در لحظهاي در خود فرو برود و سكوت اختيار كند به همين شكل ميتواند در لحظهاي از اين حال خارج شود.
وقتي مردها متعادلتر ميشوند براي آنها صحبت درباره اينكه از چه موضوعي ناراحت بودند سادهتر ميشود.
وقتي مرد از دنياي سكوت و تنهايي بازميگردد ممكن است حرفي براي گفتن نداشته باشد زيرا ممكن است به اين نتيجه رسيده باشد كه دليل و موضوعي براي ناراحت شدن وجود ندارد. در اغلب موارد وقتي مرد از سكوت و انزوا خارج ميشود و ميگويد كه همه چيز خوب و عاليست بهتر است زنش به اين گفته او اطمينان كند و در شرايط آرام قرار بگيرد.
زنها را درك كــنيد
نياز به درك شدن براي زنها
وقتي مرد، زمان كافي براي درك كردن احساسات و نيازهاي همسرش صرف نميكند زن به سادگي سردرگم ميشود و امكان اينكه واكنشي شديد و بيتناسب نشان دهد افزايش مييابد.
وقتي زني احساسات خود را با شوهرش در ميان ميگذارد اگر شوهر به حالت انفعالي به صحبتهاي او گوش فرا دهد و اميدوار باقي بماند كه به زودي حرفهاي زنش تمام خواهد شد روي او اثر ميگذارد و بر ابهامات يا ناراحتيهايش ميافزايد.
وقتي زنها تصميم ميگيرند مانند مردها رفتار كنند و به منطق بيش از احساسات خود بها بدهند گيج و سردرگم ميشوند به خصوص اگر قرار باشد زير فشاري براي تصميمگيري باشند. معمولا وقتي زني سردرگم است، ميخواهد تصميمي بگيرد در اين زمان او بيش از هر چيز به آرامش نياز دارد وبايد آرام بگيرد و احساساتش را مرور كند. در اين زمان است كه ميتواند به راحتي تصميم بگيرد. وقتي مردي براي درك كردن زنش به حرفهاي او گوش ميدهد خود به خود متعادلتر ميشود و زن زماني متعادلتر ميشود كه بتواند حرفها و احساساتش را بازگويد و اين تنها زماني ميسر است كه مردها بتوانند زبان تكلم زنها را بياموزند و زنها هم به طريقي سخن بگويند كه مردها ميل به شنيدن داشته باشند.
يكي از فوايد گوشدادن مردها به صحبت همسرانشان اين است كه آنها احساسات خود را كنار ميگذارند و از افكار خود براي درك احساسات زنشان و اين كه چرا او چنين احساسي دارد استفاده ميكنند.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
علائمي که آقايان بايد جدي بگيرند
نگوييد خودش خوب ميشود
يکي از موضوعات مورد علاقه خانمها، صحبت از بيماريها و مشکلات خودشان و يا ديگران است. در مهمانيها گهگاه خانمهايي را ميبينيم که علايم بيماريشان را براي همه توضيح ميدهند، آدرس مطب پزشکان را رد و بدل ميکنند و حتي براي هم، نسخه تجويز ميکنند. اين مساله از نظر روانشناسان توجيه شده است. به عقيده آنها، خانمها بيشتر به علايم بدنشان گوش ميکنند و به پزشک مراجعه ميکنند، اگر چه گاهي اوقات مشکل خاصي وجود ندارد، اما به طور کلي اين روحيه خانمها موجب ميشود، زودتر بيماريها در آنها تشخيص داده شود و از سلامت بيشتري برخوردار باشند.
درباره آقايان، اين مساله برعکس است. بسياري از آقايان دوست ندارند به پزشک مراجعه کنند و بعضي دوست ندارند حتي به بيماري فکر کنند. به همين دليل، به عقيده برخي روانشناسان، اين دسته از آقايان از مکانيسم "انکار" استفاده ميکنند.
"خودش خوب ميشود"، اين همان جمله معروفي است که آقايان راجع به علايم بيماريشان ميگويند و اغلب اين افراد زماني به پزشک مراجعه ميکنند که بيماري در مراحل پيشرفته خود است. تازه در اين مرحله هم همسرشان مجبورشان کرده تا به پزشک مراجعه کنند. بررسي مراکز درماني مختلف و بيمارستانها هم اين مساله را، که آقايان بسياري از علايم غيرطبيعي بدن خود را ناديده ميگيرند، تاييد ميکند.
طبق مطالعات انجام شده، پنج علامت زير شايع ترين علايمي هستند که آقايان از آنها غفلت ميکنند.
1- درد قفسهسينه
شايد فکر کنيد اين آخرين علامتي باشد که فردي ممکن است فراموش کند و يا چهطور ممکن است کسي به درد قلبي توجه نکند؟
اما متخصصان ميگويند اين اتفاقي است که هميشه ميافتد. اغلب آقايان فکر ميکنند اين فقط مشکل کوچکي است؛ يا سوءهاضمه دارند و درد قلبي خود را به درد معده نسبت ميدهند و يا به علت استرس و فشار کار، کمي به قلبشان فشار آمده که با استراحت خوب ميشود، در حالي که در تمام اين مدت ممکن است يک مشکل قلبي در حال شکل گرفتن باشد.
به گفته يک متخصص قلب، شايع ترين علامت پيش از يک سکته قلبي در آقايان، ابتدا درد قفسه سينه و سپس انکار آن از سوي بيمار است!
با هر نوع احساس ناراحتي و درد در قفسهسينه و فشار قلبي و يا تنگي نفس و درد تير کشنده، بايد هرچه سريع تر به پزشک مراجعه کرد.
2- شکم بزرگ
متخصصان تغذيه معتقدند که چربي شکم بدترين نوع چربي است که به راحتي نميتوان از شر آن خلاص شد.
در حالي که خانمها هر نوع رژيم لاغرياي را امتحان ميکنند تا در يک فرم سالم و مناسب قرار بگيرند، ولي بسياري از آقايان تنها کاري که ميکنند اين است که به سايز شلوارها و کمربندهايشان اضافه ميکنند.
شکم بزرگ و چاقي مردان ميتواند علامت خاموش چند بيماري باشد. بزرگ شدن شکم نشانه کاهش تستوسترون (هورمون مردانه) است و از طرفي ميتواند احتمال ابتلا به ديابت و بيماري عروق کرونر قلبي را افزايش دهد و يا نشانه بالا بودن کلسترول خون باشد، در حالي که بعضي آقايان آن را به عنوان ژستي مردانه دوست دارند.
3- بيميلي جنسي
در بسياري از مواقع اين بيميلي جنسي ممکن است ناشي از مسايل روحي و رواني باشد، اما نبايد آن را ناديده گرفت. طبيعي بودن ميل جنسي نشانهاي از سلامت کلي بدن است.
بيميلي جنسي شايد ناشي از مشکلات عروق خوني آلت تناسلي باشد که خود نشانه مشکلات عروق خوني قلب و مغز است.
متخصصان ميگويند آقايان به جاي استفاده از قرصهايي مانند وياگرا بايد يک بار هم به پزشک مراجعه کنند تا درباره مشکلات جنسيشان با او مشورت کنند.
4- تکرر ادرار
"چيز مهمي نيست، لابد هندوانه زياد خوردهام!"
تکرر ادرار از آن علايمي است که اغلب آقايان آن را علامت طبيعي بالا رفتن سن ميدانند و بدون آنکه علت آن را بدانند، به آن توجه نميکنند.
تکرر ادرار در آقايان مسن، اغلب به دليل بزرگي خوشخيم پروستات به وجود ميآيد که قابل درمان است. پروستاتيت (التهاب پروستات) به دليل عفونت يا تحريک هم ميتواند تکرر ادرار را موجب شود.
اندازهگيري PSA (آنتيژن اختصاصي پروستات)، معاينه پروستات و آزمايشهاي کليوي، حتما بايد پس از مراجعه به متخصص بيماريهاي مجاري ادراري انجام شود.
5-اعتياد به داروهاي مجاز
"هر شب بايد يک ديازپام بخورم وگرنه خوابم نميبرد."
اغلب آقايان تصور ميکنند اعتياد فقط استفاده از منقل و وافور است و متوجه نيستند که گاهي يک قرص استامينوفن ساده هم ميتواند آنها را معتاد کند.
در بسياري از اين افراد شايد يک کمردرد، آرتروز کتف، دلدرد و يا بيخوابي مقدمه استفاده از داروهاي تجويز شده از سوي پزشک باشد و چند سال بعد ميبينند که بايد هنوز از آن قرصها استفاده کنند و به آنها عادت کردهاند، در حالي که از آن مشکل اوليه خبري نيست.
اعتياد به داروهاي مجاز، مسالهاي است که بسياري از آقايان به هيچ وجه متوجه آن نيستند و آن را طبيعي ميدانند، در حالي که عادت به مصرف اين داروها چيزي کم از يک اعتياد واقعي ندارد و همان مشکلات را به دنبال دارد و بايد به آنها عوارض جانبي داروها را هم اضافه کرد.
داروها را بايد فقط بر اساس دستور پزشک و در مدت زمان تعيين شده مصرف کرد و در صورت اعتياد به دارويي خاص به هيچ وجه ناگهان مصرف آن را قطع نکرد.
نگوييد خودش خوب ميشود
يکي از موضوعات مورد علاقه خانمها، صحبت از بيماريها و مشکلات خودشان و يا ديگران است. در مهمانيها گهگاه خانمهايي را ميبينيم که علايم بيماريشان را براي همه توضيح ميدهند، آدرس مطب پزشکان را رد و بدل ميکنند و حتي براي هم، نسخه تجويز ميکنند. اين مساله از نظر روانشناسان توجيه شده است. به عقيده آنها، خانمها بيشتر به علايم بدنشان گوش ميکنند و به پزشک مراجعه ميکنند، اگر چه گاهي اوقات مشکل خاصي وجود ندارد، اما به طور کلي اين روحيه خانمها موجب ميشود، زودتر بيماريها در آنها تشخيص داده شود و از سلامت بيشتري برخوردار باشند.
درباره آقايان، اين مساله برعکس است. بسياري از آقايان دوست ندارند به پزشک مراجعه کنند و بعضي دوست ندارند حتي به بيماري فکر کنند. به همين دليل، به عقيده برخي روانشناسان، اين دسته از آقايان از مکانيسم "انکار" استفاده ميکنند.
"خودش خوب ميشود"، اين همان جمله معروفي است که آقايان راجع به علايم بيماريشان ميگويند و اغلب اين افراد زماني به پزشک مراجعه ميکنند که بيماري در مراحل پيشرفته خود است. تازه در اين مرحله هم همسرشان مجبورشان کرده تا به پزشک مراجعه کنند. بررسي مراکز درماني مختلف و بيمارستانها هم اين مساله را، که آقايان بسياري از علايم غيرطبيعي بدن خود را ناديده ميگيرند، تاييد ميکند.
طبق مطالعات انجام شده، پنج علامت زير شايع ترين علايمي هستند که آقايان از آنها غفلت ميکنند.
1- درد قفسهسينه
شايد فکر کنيد اين آخرين علامتي باشد که فردي ممکن است فراموش کند و يا چهطور ممکن است کسي به درد قلبي توجه نکند؟
اما متخصصان ميگويند اين اتفاقي است که هميشه ميافتد. اغلب آقايان فکر ميکنند اين فقط مشکل کوچکي است؛ يا سوءهاضمه دارند و درد قلبي خود را به درد معده نسبت ميدهند و يا به علت استرس و فشار کار، کمي به قلبشان فشار آمده که با استراحت خوب ميشود، در حالي که در تمام اين مدت ممکن است يک مشکل قلبي در حال شکل گرفتن باشد.
به گفته يک متخصص قلب، شايع ترين علامت پيش از يک سکته قلبي در آقايان، ابتدا درد قفسه سينه و سپس انکار آن از سوي بيمار است!
با هر نوع احساس ناراحتي و درد در قفسهسينه و فشار قلبي و يا تنگي نفس و درد تير کشنده، بايد هرچه سريع تر به پزشک مراجعه کرد.
2- شکم بزرگ
متخصصان تغذيه معتقدند که چربي شکم بدترين نوع چربي است که به راحتي نميتوان از شر آن خلاص شد.
در حالي که خانمها هر نوع رژيم لاغرياي را امتحان ميکنند تا در يک فرم سالم و مناسب قرار بگيرند، ولي بسياري از آقايان تنها کاري که ميکنند اين است که به سايز شلوارها و کمربندهايشان اضافه ميکنند.
شکم بزرگ و چاقي مردان ميتواند علامت خاموش چند بيماري باشد. بزرگ شدن شکم نشانه کاهش تستوسترون (هورمون مردانه) است و از طرفي ميتواند احتمال ابتلا به ديابت و بيماري عروق کرونر قلبي را افزايش دهد و يا نشانه بالا بودن کلسترول خون باشد، در حالي که بعضي آقايان آن را به عنوان ژستي مردانه دوست دارند.
3- بيميلي جنسي
در بسياري از مواقع اين بيميلي جنسي ممکن است ناشي از مسايل روحي و رواني باشد، اما نبايد آن را ناديده گرفت. طبيعي بودن ميل جنسي نشانهاي از سلامت کلي بدن است.
بيميلي جنسي شايد ناشي از مشکلات عروق خوني آلت تناسلي باشد که خود نشانه مشکلات عروق خوني قلب و مغز است.
متخصصان ميگويند آقايان به جاي استفاده از قرصهايي مانند وياگرا بايد يک بار هم به پزشک مراجعه کنند تا درباره مشکلات جنسيشان با او مشورت کنند.
4- تکرر ادرار
"چيز مهمي نيست، لابد هندوانه زياد خوردهام!"
تکرر ادرار از آن علايمي است که اغلب آقايان آن را علامت طبيعي بالا رفتن سن ميدانند و بدون آنکه علت آن را بدانند، به آن توجه نميکنند.
تکرر ادرار در آقايان مسن، اغلب به دليل بزرگي خوشخيم پروستات به وجود ميآيد که قابل درمان است. پروستاتيت (التهاب پروستات) به دليل عفونت يا تحريک هم ميتواند تکرر ادرار را موجب شود.
اندازهگيري PSA (آنتيژن اختصاصي پروستات)، معاينه پروستات و آزمايشهاي کليوي، حتما بايد پس از مراجعه به متخصص بيماريهاي مجاري ادراري انجام شود.
5-اعتياد به داروهاي مجاز
"هر شب بايد يک ديازپام بخورم وگرنه خوابم نميبرد."
اغلب آقايان تصور ميکنند اعتياد فقط استفاده از منقل و وافور است و متوجه نيستند که گاهي يک قرص استامينوفن ساده هم ميتواند آنها را معتاد کند.
در بسياري از اين افراد شايد يک کمردرد، آرتروز کتف، دلدرد و يا بيخوابي مقدمه استفاده از داروهاي تجويز شده از سوي پزشک باشد و چند سال بعد ميبينند که بايد هنوز از آن قرصها استفاده کنند و به آنها عادت کردهاند، در حالي که از آن مشکل اوليه خبري نيست.
اعتياد به داروهاي مجاز، مسالهاي است که بسياري از آقايان به هيچ وجه متوجه آن نيستند و آن را طبيعي ميدانند، در حالي که عادت به مصرف اين داروها چيزي کم از يک اعتياد واقعي ندارد و همان مشکلات را به دنبال دارد و بايد به آنها عوارض جانبي داروها را هم اضافه کرد.
داروها را بايد فقط بر اساس دستور پزشک و در مدت زمان تعيين شده مصرف کرد و در صورت اعتياد به دارويي خاص به هيچ وجه ناگهان مصرف آن را قطع نکرد.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
- پست: 1885
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 588 بار
- سپاسهای دریافتی: 2859 بار
Re: دنیای مردها !!
آقایان بیشتر جذب چه خانم هایی میشوند؟؟
وقتی خانم ها با من صحبت میکنند معمولا اظهار میدارند که رفتار آقایان آنها را تا حدی گیج میکند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق میافتد که خانمی به رضایت و یا عدم رضایت مردها اهمیت دهد، چرا که خانم ها تصور میکنند که با در اختیار گذاشتن مسائل عاطفی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن میباشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما...
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده میشود بر میآیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی میباشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته میبینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه میآورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایان کم کم متوجه میشوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ میکردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده میکنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها میدانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان میاندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال میشوند.
مردها دنبال خانمی میگردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم میباشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمیگردند ، بلکه آنها میخواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت میبرند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث میشود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی میگردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
مردها میخواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت میکنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور میکنند خیلی بهتر میتوانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان میگردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث میشود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل میشوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها میخواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد میروند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در میآورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان میخواهد بار طرف مقابل میکنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
مردها کسی را میخواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه میکنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که میتواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش میآورد.
مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد میکنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را میپسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند.
معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی و روابط زناشویی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها میدانند که از همسر خود چه میخواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف میکنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت میدهند را نمیتوانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
مردها به دنبال همسری میگردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
وقتی خانم ها با من صحبت میکنند معمولا اظهار میدارند که رفتار آقایان آنها را تا حدی گیج میکند و به درستی نمی توانند تشخیص دهند که مردها از آنها چه انتظاراتی دارند. آنها از اینکه نمی توانند مردها را راضی نگه دارند اندکی ناراحت هستند. البته امروزه کمتر اتفاق میافتد که خانمی به رضایت و یا عدم رضایت مردها اهمیت دهد، چرا که خانم ها تصور میکنند که با در اختیار گذاشتن مسائل عاطفی تمام مشکلات به راحتی قابل حل شدن میباشد. تا زمانی که یک چنین دیدی نسبت به زندگی داشته باشید همه چیز بر وفق مراد پیش خواهد رفت، اما...
بدون توجه به اینکه چنین نقطه نظری درست است و یا اشتباه باید توجه داشته باشیم که مردهای امروزی، با تلاش هر چه بیشتر در پی یافتن جایگاه واقعی خود در اجتماع هستند. خانم هایی را داریم که به عضویت ارتش و پایگاه های فضایی در آمده اند و به خوبی از انجام وظایفی که بر گردن آنها نهاده میشود بر میآیند. آنها در سایر مشاغل صنعتی دیگر هم در حال پیشرفت و ترقی میباشند. رفته رفته قلعه مستحکم مردها در حال ویران شدن است و آنها احترام و ارج و قرب گذشته خود را کم کم از دست رفته میبینند.
اگر یک خانم این مقاله را بخواند شاید با خود بگوید که خوب این مشکل مردهاست و خودشان هم باید به فکر پیدا کردن راه حلی برای آن باشند. بله درست است اما نباید انتظار داشت که به یک باره معجزه روی دهد و همه چیز مطابق میل آنها شود. تاریخ برای سالیان دراز جایگاه و عملکرد مردها را در جامعه معین کرده و شما به راحتی نمیتوانید در عرض چند سال آنرا تغییر دهید. شاید کمتر افرادی بتوانند در مقابل پیشرفت ها و موفقیت های خانم قد علم کنند اما یک چنین وضعیتی به طور قطع با خود مشکلاتی را نیز به همراه میآورد. یکی از مشکلات همانطور که قبلا نیز به آن اشاره داشتم این است که مرد قرن بیستم چه انتظاراتی دارد.
آقایان کم کم متوجه میشوند که جایگاه آنها چنان که در گذشته بوده، نیست. دیگر هیچ رد پایی از زمانیکه مردها نان آور خانه بودند و خانم ها هم باید در خانه مینشستند و فرزندان خود را بزرگ میکردند، نمانده است. شاید چنین تغییر شگرفی مستلزم سپری شدن مدت زمان بسیار زیادی باشد اما همانطور که مشاهده میکنید این امر در جوامع غربی با روند چشم گیری در حال پیشروی است. این روزها مردها میدانند که اگر بخواهند برای خود همسری پیدا کنند باید سخت تر از گذشته کار کنند و خانم ها سنگ های بیشتری در جلو پایشان میاندازند.
خوب، حالا مردها واقعا به دنبال چه چیز هستند؟
اول از همه مردها به دنبال کسی هستند که تشنه عشق و محبت باشد. شاید این حرف بسیاری از خانم ها را غافلگیر کند اما مردها دوست دارند مورد دوست داشتن قرار بگیرند و خودشان نیز کسی را دوست بدارند. مشکل اینجاست که خانم ها برخورد بی احساس و سردی با آنها دارند. پیدا کردن خانمی که قابل دوست داشتن باشد کمی مشکل است و مردها از اینکه بفهمند دختر رویاهایشان را پیدا کرده اند خوشحال میشوند.
مردها دنبال خانمی میگردند که در نظرشان جذاب باشد. خانم ها اغلب تصور میکنند که مردها خیلی سطحی نگر بوده و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد وضعیت ظاهری خانم میباشد. مردها لزوما به دنبال خانم های زیبا نمیگردند ، بلکه آنها میخواهند کسی را داشته باشد که به وضعیت ظاهری خود افتخار کند (البته این کار را نباید بیش از اندازه انجام دهد). مردها از داشتن نامزدی که قیافه خوبی داشته باشد لذت میبرند و من فکر نمی کنم که مردی چیزی جز این به شما بگوید.
مردها به دنبال خانم هایی هستند که بتوانند به آنها اعتماد کنند. کسی که آنها را به خاطر خودشان بخواهد، کسی که بتوانند به او ایمان داشته باشند. شاید برایتان عجیب باشد اما برخی از خانم ها قابل اعتماد نبوده و بسیار بی وفا هستند. همین امر باعث میشود که مردها محتاط تر عمل کنند. آقایون به شدت از بی وفایی و بد قولی بیزار هستند و به دنبال کسی میگردند که بتوانند از صمیم قلب به او اعتماد کنند.
مردها میخواهند برای خود تشکیل زندگی خانوادگی دهند و به دنبال شریکی هستند که بتواند با او در خانه زندگی کند. خانم هایی که در محیط های اجتماعی فعالیت میکنند نیز گرینه مناسبی برای انتخاب هستند چرا که آقایون تصور میکنند خیلی بهتر میتوانند با این گونه افراد ارتباط برقرار کنند و ارتباطشان پایدار تر خواهد بود.
مردها به دنبال خانم هایی با روحیه زنانه و مهربان میگردند زیرا چنین خصوصیاتی باعث میشود که یک زن بتواند مادر بهتری برای بچه هایش باشد. البته این امر بدان خاطر نیست که مردها انتظار دارند خانم ها آنها را نیز تر و خشک کنند بلکه بدان خاطر است که دوست دارند فرزندانشان در آغوش مادر مهربان و دلسوزی پرورش پیدا کنند.
مردها به دنبال خانم های خوش مشرب هستند. بعضی از خانم ها خیلی سخت گیر بوده و برای جزئیات اهمیت بیش از اندازه ای قائل میشوند. آیا تا به حال دختر هایی را دیده اید که دارای خلق و خوی پسرانه هستند؟ مردها میخواهند از در کنار هم بودن با همسر خود لذت ببرند و احتیاج به محبت دارند به همین دلیل همیشه به دنبال فرد خوش طبعی هستند که بتوانند در کنار او به آرامشی که آرزوی آن را دارند دست پیدا کنند.
مردها به دنبال زن هایی هستند که حس و ظرافت زنانه خود را حفظ کرده باشند. البته منظور ما آن دسته از خانم هایی نیست که دائما به دنبال مد میروند و چهره خود را به انواع و اقسام اشکال مختلف در میآورند. بعضی از خانم ها هستند که در زمان عصبانیت هر چه که دلشان میخواهد بار طرف مقابل میکنند که این کار به هیچ وجه به مزاج آقایان سازگار نیست. مردها نمی خواهند رفتار همسرشان به اندازه خودشان بی شرمانه و توهین آمیز باشد.
مردها کسی را میخواهند که حامی و پشتیبانشان باشد. خیلی از خانم ها منتظر هستند که اشتباه کوچکی از آقا سر بزند که آنها را به باد انتقاد بگیرند و در مسائل خصوصی و حتی شغلی شان دخالت کنند. آقایان به ارتباط خود به عنوان یک سیستم محافظ نگاه میکنند زمانیکه خانم نتواند یک چنین حسی را در آنها به وجود آورد و از این گذشته تا آنجا که میتواند از آنها انتقاد هم بکند، چیزی نمی گذرد که دلسردی پیش میآورد.
مردها از خانم های عصبی که تمام مدت داد و فریاد میکنند خوششان نمی آید. آنها خانم هایی را میپسندند که اهل بحث و گفتگو باشند و قادر باشند که مشکلاتشان را از راه های منطقی حل کنند.
معمولا آقایان در مورد مسائل عاطفی و روابط زناشویی اندکی خود دار تر از خانم ها هستند. باور کنید که حقیقت دارد. مردها میدانند که از همسر خود چه میخواهند و به همین دلیل توجه خود را بر روی آن معطوف میکنند. شما به هیچ وجه آن همه شور و اشتیاقی که به مردها نسبت میدهند را نمیتوانید در دنیای واقعی در وجودشان پیدا کنید. مردها در جهان واقعی بسیار محافظه کار هستند.
مردها به دنبال همسری میگردند که به آنها متعهد باشد. مردها نامزدی را دوست دارند که بتوانند به او اعتماد کنند و مشکلات و ناراحتی هایشان را با او در میان بگذارند. تعهد مثل یک خیابان یکطرفه نیست و باید از جانب هر دو طرف رعایت شود. چنین نیازی برای همیشه در وجود تمام مردها باقی خواهد ماند.
مردها دوست ندارند که تنها زندگی کنند.
در حالیکه خانم ها در نقشهای اجتماعی خود بسیار موفق هستند خوب است که هیچ گاه از یاد نبریم که جایگاه اصلی آنها به خانه و خانواده شان تعلق دارد.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]