علمای شیعه در عصر مشروطه و انگاره سلطه غرب (1)

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

ارسال پست
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 1885
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 588 بار
سپاس‌های دریافتی: 2859 بار

علمای شیعه در عصر مشروطه و انگاره سلطه غرب (1)

پست توسط misam5526 »

مقدمه

انجام اصلاحات در حکومت و تلاش در جهت رهایی از عقب‏ماندگی و رسیدن به پیشرفت و توسعه مانند کشورهای غربی دغدغه اصلی نخبگان سیاسی اواخر دوره قاجاریه در ایران است.لزوم تغییر و تخول در ساختار نظام سیاسی، رجال سیاسی و سیاستهای حکومت، تصویر ذهنی غالب نخبگان اعم از حکومتگران، روشنفکران و علمای مذهبی در آن عصر است که با تتبع در مکتوبات سیاسی به جای مانده از آن روزگار قابل درک است.تصویری که در ذهن نخبگان سیاسی ما در آن زمان از ساختار سیاسی، قانون مداری، پیشرفت و فن‏آوری‏های جدید در نظامهای غربی ایجاد شده بود، تنها یک تصویر از پیشرفت و توسعه در دنیای غرب نبود بلکه پیام‏آور احتمال هژمونی و سلطه یک فرهنگ خارجی بر فرهنگ بومی بود و این هشدار را به نخبگان جامعه می‏داد که اگر به خود نیایند و عکس العمل صحیح از خود نشان ندهند از فرهنگ ایرانی و اسلامی چیزی برای دفاع باقی نمی‏ماند.

احساس عقب‏ماندگی در مقابل غرب و احتمال هجمه قریب الوقوع تمدن غربی با ابزار علم و فناوری، قبل از آنکه واقعیت خارجی داشته باشد، ذهن نخبگان سیاسی را به تسخیر در آورده و آنها را در موضع ضعف و انفعال قرار داده بود به گونه‏ای که هجوم فرهنگ بیگانه را با تمام لشکریان و ابزارهای مدرنش در نزدیگی مرزهای فرهنگ سنتی و دینی خود به شدت احساس می‏کردند.بنابراین آنان نتیجه گرفتند که به جهت جلوگیری از این تهاجم فرهنگی و مصون نگه داشتن دین و حکومت ایران از این تهاجم باید راههای پیشرفت و توسعه غربی را بدون فرهنگ آن اخذ کرد و به اصلاح آن اقدام کرد و گرنه سلطه غرب هم از لحاظ فرهنگی و هم ابزاری دیر یا زود اتفاق خواهد افتاد. انجام اصلاحات حکومتی در زمان ناصر الدین شاه و در شکل گسترده‏تر وقوع انقلاب مشروطه در اواخر دوره قاجاریه در زمان مظفر الدین شاه؛یک اقدام اصلاحی بود که می‏توانست پاسخی به این دغدغه ذهنی نخبگان سیاسی باشد.هرچند درباره ماهیت نظام مشروطه به عنوان یک‏راه حل اصلاح گرایانه و امکان موفقیت آن برای رهایی ازعقب‏ماندگی و استبداد، بین نخبگان سیاسی اختلاف نظر فراوان وجود داشت 1 اما صرف نظر از این اختلاف، حداقل کار ویژه این حرکت تلاش آنان برای نجات ایران از عقب ماندگی و حفظ هویت فرهنگ ایرانی اسلامی از تهاجم بیگانه بود که می‏توانست وجه مشترک این اقدام سیاسی باشد.مقاله حاضر یک مطالعه بین رشته‏ای در زمینه فرهنگ و ارتباطات و سیاست است که با استفاده از مفهوم انگاره‏ (egami) در رشته فرهنگ و ارتباطات و ربط آن با دنیای سیاست در مقطع زمانی مشروطیت سعی دارد بااستناد به مکتوبات سیاسی موجود و تحلیل محتوای آنها تصویر ذهنی علمای شیعه را از نظامهای غربی و حکومت و جامعه‏ای که در آن زندگی می‏کردند نشان دهد.
انگاره سلطه غرب و نخبگان سیاسی:مفاهیم کلیدی

در ابتدای منظور خود را از انگاره مشخص می‏کنیم.حمید مولانا در مورد مفهوم انگاره می‏نویسد:

انگاره را می‏توان، به‏مثابه یک سازه تعریف کرد که مضمون آن به خودی خود، مجموعه‏ای از تصویرهایی است که از جنبه‏های گوناگون واقعیت در ذهن فرد وجود دارد.انگاره، به‏مجموعه‏ای از ویژگیها اطلاق می‏شود که شخص تشخیص می‏دهد و یا در ذهن مجسم می‏کند(مولانا، 1375، ص 10)

در این تحقیق منظور از انگاره«تصویر ذهنی»نخبگان سیاسی از وضعیت روزگار خویش و به خصوص تصویری است که از واقعیت دنیای در ذهن آنها نقش بسته است.این تصویر خواه از طریق رسانه‏های مکتوب مانند کتب و نشریات و روزنامه‏ها ایجاد شده باشد یا ازطریق شندیدن و دیدن کسانی که با دنیای غرب در مقام تاجر، دانشجو یا مسافر مراوده داشته و مشاهدات و تجارب خود را به آنان منتقل کرده‏اند و خواه اینکه فرد به وسیله اقامت و یا مسافرت به کشورهای غربی تجربیاتی را به‏دست آورده که در ایجاد این تصویر ذهنی اثر داشته است.

علمای شیعه عصر مشروطه گروهی از نخبگان سیاسی هستند که تصویر ذهنی (انگاره)آنها از غرب در این مقاله مورد بررسی قرار می‏گیرد.منظور از علمای شیعه کسانی هستند که در حوزه‏های علمیه عراق و ایران تحصیل کرده و ملبس به‏لباس روحانیت بوده و اوضاع داخلی جامعه یا شرایط بین‏المللی کشور ایران را از منظر دین تجزیه و تحلیل می‏کنند و در مقام موافقت یا مخالفت امری بر می‏آیند که در مکتوبات و خطابه‏های آنها مشهود است.به‏عنوان مثال، علما می‏توانند به خاطر مراوداتی که با جامعه و افراد مختلف داشته‏اند یا از طریق کتب و مجلاتی که در اختیار داشته‏اند تصویر ذهنی خود از واقعیت دنیای غرب را ترسیم کرده باشند.نکته دیگر که ذکر آن در اینجا لازم است این است که در این تحقیق از همه سطوح علما اعم از مراجع، علما و مجتهدان طراز اول و خطبا و وعاظ از باب نمونه افرادی مورد بررسی قرار می‏گیرد، به این منظور هم به تصویر ذهنی مراجعی نظیر میرزای شیرازی و آخوند خراسانی پرداخته می‏شود هم به مجتهدان و علمای برجسته‏ای نظیر میرزای نائینی و آقا نور اللّه نجفی و هم علمای عملگرایی مانند سید محمد طباطبایی که در نهضت مشروطه دخالت نزدیک داشتند و با مراجع نجف همراه بوده‏اند توجه می‏شود.همچنین عصر مشروطه در این تحقیق محدوده زمانی گسترده‏تری از انقلاب مشروطه را در بر می‏گیرد و شامل اواخر دوره قاجاریه یعنی از زمان تحریم تنباکو در عهد ناصر الدین شاه نیز می‏شود.

ما در اینجا به مانند یک پژوهشگر ارتباطات که به دنبال تبیین نقش رسانه در تصویرسازی یا انگاره‏سازی برای جامعه خود یا جوامع مختلف است نیستیم تا میزان تاثیر رسانه دیداری یا شنیداری یا مکتوب را در تصویرسازی جامعه بسنجیم.یا اینکه قصد نداریم ببینیم تصویری را که رسانه به مخاطب خود عرضه می‏کند و پیامی را که منتقل می‏کند آیا مبتنی بر واقعیت است یا نوعی تصویرسازی دروغین است که نشان از واقعیت ندارد، آنگونه که مولانا در مقاله رسانه‏ها و«انگاره‏سازی»سعی دارد نشان دهد که چگونه رسانه‏های غربی تلاش می‏کنند تا با تصویرسازیهای خلاف واقع و مکرر خود تصویری وارونه از جهان اسلام و خاورمیانه را به ذهن مخاطبان غربی و حتی بین‏المللی خود تحمیل کنند.مثلا مسلمانان را خشونت طلب و حامی تروریسم معرفی کنند تا اگر زمانی اقدامی علیه آنها انجام دادند کسی آنها را سرزنش نکند:
تبلیغات و جاروجنجال نامطلوبی که علیه نهضتهای اسلامی در سرتاسر جهان از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران تحت عناوینبنیادگرایینظامی‏گری و«تروریسم»راه انداختند افکار عمومی در غرب به ویژه در امریکا و اروپا را آشفته‏تر ساخت...به‏طور خلاصه تحت چنین شرایط ظاهری و انگاره‏ای بود که نسل کشی علیه مسلمانان بوسنی شکل گرفت و فقط صربها نبودند که با ظهور یک جمهوری اسلامی در اروپا مخالف بودند بلکه فضای خصومت‏آمیزی که از زیر خاکستر جنگ جهانی دوم و جنگ سرد به وجود آمد از مجرای تبلیغات شدید ضد اسلامی در رسانه‏ها خصمانه‏تر شد.تبلیغاتی که موجبات نگرانی غرب را فراهم کرد و عمیقا بر سیاستهای واشنگتن، لندن، پاریس و دیگر پایتختهای اروپایی اثر گذاشت(مولانا، 1375، صص 12-11)

همین تصویرسازی رسانه‏ای را در جنگ خلیج فارس، حمله به افغانستان به جهت مبارزه با خشونت‏گرایی اسلام طالبانی یا حمله به عراق به بهانه از بین بردن سلاحهای کشتار جمعی به این دلیل که این سلاحها نباید در اختیار مسلمانان خشونت طلب باشد و یا جنگ شدید رسانه‏ای که مدتی است علیه ایران بر سر استفاده از انرژی هسته‏ای، تروریسم و حقوق بشر در آورده‏اند تا افکار عمومی کشورهای غربی خود را قانع کنند که مسلمانان خطرناکند و نباید فناوری برتر هسته‏ای را حتی به صورت صلح‏آمیز در اختیار داشته‏باشند.

آنچه در این تحقیق اهمیت دارد تاکید بر تاثیر نقش رسانه دیداری و شنیداری و یا مکتوب، برنخبگان سیاسی عصر مشروطه نیست و یا قصد نداریم ماهیت انگاره یا تصویر ساخته شده در ذهن این نخبگان را روشن سازیم که آیا مطابق با واقعیت جهان غرب نشان دهیم این تصویر(انگاره سلطه غرب)در ذهن نخبگان سیاسی، روشنفکران، رجال سیاسی و از آن جمله علمای شیعه که مورد بررسی ما در این تحقیق می‏باشند به درست یا غلط ساخته شده است و در بین آنان شیوع دارد.این امر را می‏توان از خلال مکتوبات به جای مانده و یا عمل سیاسی آنها دریافت.ما در اینجا به علت و یا چرایی ایجاد انگاره سلطه غرب در ذهن آنان کاری نداریم ما قصد داریم این تصویر و انگاره را

که در مکتوبات و عمل سیاسی آنها نمایان شده است نشان دهیم.به‏عنوان مثال وجود انگاره سلطه غرب را به شکلی قوی در میان روشنفکران عصر مشروطه مشاهده می‏کنیم که برای روشن‏تر شدن موضوع شاهدی را از یکی از آثار میرزا ملکم خان که یکی از معروفترین روشنفکران این عصر است ذکر می‏کنیم.

تصویر ذهنی ملکم از غرب و تمدن غربی تصویر از یک سیل بنیان‏کن است که به سمت ملل شرقی و مسلمانان و از آن جمله ایران جاری است و هیچ گریز و راه فراری از آن نیست و معتقد است عنقریب این سیل ملل ضعیف را فرا خواهد گرفت، او می‏نویسد: جوش قدرت فرنگستان بقای دول بربر[غیرفرنگی‏]را محال ساخته است بعد از این دول روی زمین می‏بایست مثل دول فرنگستان منظم باشند یا باید منکوب و مغلوب قدرت ایشان بشوند.سیل این قدرت بحکم طبیعت از اطراف عالم حمله دارد.هر زمینی که پست‏تر است اول آنجا را فرو می‏گیرد.الجزایر، مصر، مغرب زمین، جاپون، کابل، خیره، محمره، ینگی دنیا، تمام هندوستان، تمام جزایر دنیا محل استیلای این سیل بوده‏اند(ملکم خان، بی‏تا، ص 95)

او بعد چنین نتیجه می‏گیرد که ما رد مقابل این سیل تاب مقاومت نداریم و می‏نویسد:

حال ببینید ما چقدر غافل هستیم که می‏خواهیم این سیل عالیمگیر را به عظم استخوان و به علم تشخص دفع نمائیم...واللّه محال است، باللّه ممکن نیست یا باید در همین دو سه سال خود را از این عالم پست به بلندی فرنگستان برسانیم یا از حالا خود را غرق و مدفون سیل فرنگ بدانیم(ملکم خان، ص 95)

مشاهده می‏کنیم که در ذهن ملکم خان فرصت باقیمانده برای رسیدن به بلندی فرنگستان که ایران را از خطر سیل غرب نجات می‏دهد تنها دو سه سال است.او آنقدر خطر نزدیکی احساس می‏کرده است که زمان را برای جبران آن کافی نمی‏دانسته است.نکته قابل ذکر اینجا این است که ما به دنبال ترسیم غربگرایی ملکم یا توجیه عقب‏ماندگی ایران نیستم، بلکه می‏خواهیم از لحاظ ذهنی شدت انگاره سلطه غرب را آنگونه که ملکم احساس و باوره کرده است نشان دهیم.

بنابراین آنچه در اینجا مهم است نتیجه انگاره سلطه غرب در ذهن نخبگان سیاسی است که تعامل یا تقابل با غرب و سلطه آن‏را به دنبال دارد و منشآ عمل سیاسی نخبگان در ایجاد نظام مشروطه یا مخالفت با آن شود.
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”