چرا وقت‌شناس نیستیم؟

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Major I
Major I
پست: 5234
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۵, ۲:۴۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1747 بار
سپاس‌های دریافتی: 4179 بار
تماس:

چرا وقت‌شناس نیستیم؟

پست توسط ganjineh »

چرا وقت‌شناس نیستیم؟

تصویر

تصویرشماجزو کدام دسته از افراد هستید؟ آن دسته از افراد که حتی پیش از موعد سرقرار حاضر می‌شوند و حاضرند دقایقی را برای مثال در مقابل خانه میزبان قدمبزنند و سپس راس ساعت زنگ در را بفشارند و به داخل روند؟

یا از آن دسته از افراد که تازه یک ساعت مانده به وقت قرار، می‌روند دوشمی‌گیرند. نیم‌ساعت مانده به وقت، شروع به لباس پوشیدن می‌کنند و ۱۰ دقیقهقبل از ساعت قرار، از خانه بیرون می‌زنند؟
آن دسته از افرادی که تاخیر زیر نیم‌ساعت را با وضعیت مستاصل کننده ترافیکتهران امری بدیهی و غیرقابل احتراز می‌دانند، اما به عادات روزمره خود بهعنوان عوامل اصلی‌تر این تاخیرهای مزمن توجهی نمی‌کنند و در پی تغییر آنهم نیستند.

فکر می‌کنید وقتی در مقابل شخصی که ۱۵ دقیقه به انتظار شما در خیابان ایستاده، می‌گوئید که ترافیک بود، او چه چیزی باید بگوید؟
مسلماً باید بگوید که من هم از همین خیابان‌ها و در میان ترافیک آمده‌ام، اما طوری برنامه‌ریزی کردم که سر وقت اینجا حاضر باشم.
البته مسلماً بیشتر مواقع چنین چیزی نمی‌شنوید و شخص مقابل از روی ادبصرفاً به لبخندی اکتفا کرده و بحث را عوض می‌کند. برای تکرار چنین چیزی همفکری کرده‌اید؟ برای اینکه مدام دیر به همه‌جا برسید و هر بار بخواهیددلیلی بتراشید؟

فکر کرده‌اید به جز اینکه به فرد یا افراد مقابل حس بی‌ارزش شمرده شدن دستمی‌دهد، اعتبار شما هم می‌تواند به میزان قابل توجهی کاهش پیداکند؟
اینها سوال‌هایی هستند که ممکن است همه آنهایی که «دیر» می‌رسند، زمانی ازخودشان پرسیده باشند، به‌خصوص آن زمانی که استرس دارند، مدام اس‌ام‌اس ازپی اس‌ام‌اس می‌فرستند و پشت چراغ قرمز بوق می‌زنند، یا اینکه به رانندهتاکسی می‌گویند «نمی‌شود کمی‌ تندتر بروید؟»

اما سوال اساسی درباره بسیاری از ما که دچار «تاخیر‌های مزمن» هستیماینجاست که چرا ما به قرارها دیر می‌رسیم، کارها را سر وقت انجام نمی‌دهیمو نقطه پایان بر این عادت دیرینه‌مان نمی‌گذاریم؟
چرا برای ما نه تنها هشت و «هشت و یک دقیقه» متفاوت نیست که در خیلی از مواقع هشت و ۱۵ دقیقه هم به نظرمان فرق چندانی با هشت ندارد؟

در ایران بی‌نظمی برای کسی هزینه ندارد
«در ۹۰ درصد موارد سر قرارهایم دیر می‌رسم، از چند دقیقه گرفته تانیم‌ساعت. همیشه استرس دارم و نمی‌توانم لذتی از قرارهایم ببرم». این چیزیاست که زن روزنامه‌نگار جوانی که به تازگی سی سالگی را پشت سر گذاشتهمی‌گوید.
او با این همه به تاخیرهای خود به عنوان یک امر پذیرفته شده در زندگی‌اش نگاه می‌کند:
«فکر می‌کنم یک بخشی از تاخیرها به روحیات آدم بستگی دارد.
همان‌قدر که خانه باید مرتب باشد تا کار کنم، در مقابل اگر بخواهم از نظرزمانی خودم را داخل کادر قرار دهم نمی‌توانم کار کنم» و زندگی در شهرهایبزرگ را هم البته بی‌تقصیر نمی‌داند:

«شاید همیشه این افراد نباشند که مقصرند، خود زندگی در شهرهای بزرگ یعنیدست به گریبان بودن با همین قسم تاخیرها، استرس‌ها و روحیات». اینروزنامه‌نگار البته موضوع را فراتر می‌برد:
«شاید هم یکی از دلایل تاخیرهایم این باشد که دوست دارم همه کارها را با هم انجام دهم.
چون در بسیاری از کشورها خیلی از اتفاقات مثل یادگیری زبان یا سفرهایماجراجویانه و... در دوران مدرسه تجربه می‌شود، اما ما در سنین بالاتر ازمدرسه تازه در پی کسب این تجربه‌ها برمی‌آئیم و مسلماً چون زمان محدود استبرای انجام همه آنها در کنار هم، دچار تاخیر و استرس هم می‌شویم».

او البته تاکید می‌کند که نمی‌خواهد با این حرف‌ها «گناه» خودم را نادیدهبگیرم. این به نظر می‌رسد گفت و گوی خوبی برای شروع بحث با یک جامعه‌شناسباشد.
در پی تماس با دکتر علیرضا محسنی، با نوع دیگری از تحلیل روبه‌رو می‌شویم.
او با به میان کشیدن تئوری‌های «رفتارگرایان» سعی در توضیح چرایی «تاخیر» دارد.
این استاد دانشگاه می‌گوید: «مسئله رعایت وقت به عنوان یک رفتار ناشی ازیادگیری است و مانند هر رفتار دیگری معلول شرایطی است که فرد در آن قرارمی‌گیرد.
این شرایط می‌تواند محیط اجتماعی- فرهنگی و آموزه‌هایی باشد که در معرض آنهاست.
مثلاً فردی که در خانواده‌ای زندگی می‌کند که افراد آن همگی وقت‌شناسهستند، این احتمال که این فرد هم به وقت اهمیت بیشتری دهد، بیشتر خواهدبود».
این جامعه‌شناس بر این نکته تاکید می‌کند که «البته همه اینها تئوری هستندو برای بیان نظر قطعی نیاز به تحقیق است تا متوجه شد که کدام از اقشار بهتاخیر مبتلا هستند» و به تئوری‌های رفتاگرایان اشاره می‌کند:
«به قول رفتارگرایان، ما وقتی در مقابل یک رفتار پاداش می‌گیریم، راغبمی‌شویم که آن را تکرار کنیم و وقتی در مقابل رفتاری تنبیه می‌شویم، دیگربه سراغ آن رفتار نمی‌رویم».

محسنی در توضیح این موضوع می‌گوید:
«در خارج از کشور اگر کسی به جای پنج، پنج و یک دقیقه به مترو برسد، مترورا از دست می‌دهد. یا اگر به جز ساعتی که استادش روی در دفترش نوشته کهدانشجو می‌پذیرد، مراجعه کند حتی اگر استاد هم باشد، پاسخگوی او نخواهدبود.
اما در ایران چنین سیستمی ‌وجود ندارد».

این جامعه‌شناس می‌گوید: «در جامعه ما به نظر می‌رسد کل افراد به زماناهمیت نمی‌دهند، برای همین هر زمان به سراغشان بروید شما را می‌پذیرند،بنابراین در چنین جامعه‌ای مجموعه‌ای از تجربیات برای افراد به وجودمی‌آید که می‌آموزند دیر برسند هیچ اتفاقی نخواهد افتاد و از این رو هیچتلاشی در تصحیح رفتار خود نمی‌کنند چرا که ضرورتی نمی‌بینند».

زندگی‌مان با بی‌نظمی‌هم چرخیده است!
علیرضا محسنی جامعه‌شناس، در حالی از برقرار نبودن «نظام رفتاری تنبیه وپاداش» برای تصحیح تاخیرهای مزمن ما می‌گوید که دکتر شیوا دولت‌آبادیروانشناس، از «ذهنیتی که مربوط به گذشته است،» سخن به میان می‌آورد.
او می‌گوید: «به نظر می‌رسد که ما هنوز بخشی از ذهنیت ما مربوط به گذشتهاست. مثل اینکه با هواپیما سفر می‌کنیم اما هنوز ذهنیت مربوط به هواپیمارا به دست نیاورده‌ایم، ذهنیت‌مان هنوز مربوط به دورانی است که با کاروانسفر می‌کرده‌اند».

او ضمن به میان آوردن این موضوع که «در مقابل زمان هیچ احساس مسئولیتی دربیشتر افراد جامعه ما مشاهده نمی‌شود»، به دلایل این موضوع اشاره می‌کند:
«شاید هسته اصلی برگردد به نداشتن مسئولیت اجتماعی، هیچوقت به ما یاد دادهنشده که من و دیگران به هم وصل هستیم و یک مجموعه را تشکیل می‌دهیم کهدارد با هم کار می‌کند. وقتی افراد بدانند که در جامعه در داخل یک چرخههستند که مسئولیت‌ناپذیری هریک در مقابل زمان به کل سیستم لطمه واردمی‌آورد، وقت‌شناسی تبدیل می‌شود به نوعی وظیفه‌شناسی، مدنیت همراه با اینباور که همه ما دارای نقش حساس در کار جمعی هستیم».
او ادامه می‌دهد: «مقداری از بی‌نظم بودن ما البته باز می‌گردد به اینکهزندگی ما بدون نظم هم چرخیده، این جمله‌ای که ما مدام می‌گوئیم «آخرش یکطوری می‌شود» به درستی فرهنگ جاافتاده و حاکم در جامعه ما را نشان می‌دهد.
البته متاسفانه مخاطبان ما هم با بی‌نظمی کنار آمده‌اند».

این استاد دانشگاه سپس به این موضوع اشاره می‌کند که این بی‌نظمی به همهارکان جامعه نفوذ کرده است، چه در خانواده، ادارات و حتی در دانشگاه‌ها وبرای مثال در برگزاری یک کنگره علمی بی‌نظمی‌های فرهنگی‌مان به وضوح مشخصاست و به چشم می‌آید.
او تاکید می‌کند که «در چنین سیستم بی‌نظمی مسلماً افراد هم دلیلی برایمنظم بودن نمی‌بینند،» و ادامه می‌دهد: «فرد اگر هم زود برسند، قطار دیرمی‌رسد، یا هواپیما دیر پرواز می‌کند.
بنابراین کل سیستم به نوعی موید بی‌نظمی است. چرا که اگر فرد دو مرتبهاتوبوس را به خاطر تاخیر خود از دست بدهد، بار سوم سر موقع حاضر می‌شود ویاد می‌گیرد که بی‌نظمی هزینه‌هایی دارد».

او درباره راهکارهای برطرف کردن بی‌نظمی و به‌تبع آن تاخیرهای افراد در جامعه ما می‌گوید:
«این اتفاقی است که هم باید فردی برای اصلاح آن فکر کنیم و هم جمعی. یعنیبه‌جز اینکه خود افراد سعی در اصلاح رفتارشان کنند، مدرسه، دانشگاه وخانواده هم باید تلاش کنند.
در کل باید تمامی جامعه تلاش کنند تا زمان، مسئولیت‌پذیری در مقابل آن وتن ندادن به بهانه‌های موجود مثل ترافیک، مفاهیم ارزشمندی تلقی شوند وافراد خود را برای هر بی‌نظمی کوچکی در مقابل جامعه پاسخگو حس کنند».

مریم میرزا
مرکز انجمنهای تخصصی گنجینه دانش
[External Link Removed for Guests]
مرکز انجمنهای اعتقادی گنجینه الهی
[External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”