هر کی جن دیده زود بیاد اینجا!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[WaffenSS]

من يكبار نصفه شب احساس كردم كه كسي داره پاهاي منو ميكشه، يه آقاي بلندقدي رو ديدم كه توي تاريكي اتاق، حدود 50 سانت هرجفت پاهامو كشيد، در يك حالتي بين خواب و بيداري اينو ديدم و حتي صداي كشيده شدن خودم را روي زمين شنيدم. بعد وقتي به هوش آمدم، ناپديد شده بود. اما جالب اينجا بود كه اصلاً نترسيدم بعد سرم را راحت گذاشتم و خوابيدم
اين چطور توجيه پذير هست؟

[HITMAN_KU]

میشه بگی چطوری نترسیدی؟ رستی اون آقا میخواست ببرتت کجا؟

[WaffenSS]

نميدونم اما ظاهراً ميخواست ببره كه نذاشتم، يك بسم الله گفتم و دوباره خوابيدم.
تجربه‌ي مشابهي هم داشتم كه ذكرش چندان درست نيست. هميشه سعي ميكنم درب اتاقم كمي باز باشه، حتي در طول روز. يك حسي دارم و اينكه جنها ميتونن فكر منو بخونن و اينكه به دنبال شوخي كردن با من هستن. گاهي اوقات كه فكر خاصي ميكنم صدايي در اطرافم ميشنوم. شايد هم تصادفي باشه اما اين صداها توجه منو خيلي به خودش جلب ميكنه. كلاً از روبرو شدن با آنها ميترسم گرچه ممكنه در عمل واهمه‌اي نداشته باشم.

[میهن پرست]

راتشو بگو چیکار کردی که داشت میبردتت.ولی برای من عادی هست گویا پدر بزرگ گرام در جوونیش کاری کرده با این موجودات که حالا هیچ رقمه ولمون نمیکنن.
در هر حال تنها چیزی که هست اصلا نباید ترسید قبول دارم مشکله ولی امکان پذیره.ما یک معلم دینی داشتیم خیلی کمکم کرد واقعا مرد عجیبی بود.
حالا منم یکی بگم:2سال پیش شمال بودیم خونه پدر بزرگم اونجا به قول خودش خونه اجنه هست.من نزدیک سحر رفتم دستشویی وقتی برگشتم یادمه هوا هم مه عجیبی داشت عینه فیلم ترسناک شده بود.اومدم گرفتم خوابیدم که یهو دیدم بغلم جیغ و داد شده انگار یک استادیوم ازادی اونم ایران عربستان ریخته بودن اونجا و جیغای وحشتناک و ترسناکی میکشدین.منم زیر پتو میخکوب شده بودم اولش گفتم خوب الان داداشم اینا بیدار میشن ولی انگار هیچ کس چیزی نمیشنید.جالب بود هر چی خواستم بیام بیرون نمیتونستم انقدر این زجه ها ترسناک بود که میخکوب شده بودم.شکر خدا یک دفعه دیدم سر و صدا قطع شد بعد صدای اذان از مسجد روستا بلند شد.صدای اذانو که شنیدم سریع بلند شدم و در حالی که تموم تنم میلرزید دیدم که بقیه راحت خوابیدن بعد هم که پدر بزرگم رسید که برای نماز بیدارمون بکنه دید که من چطور ترسیدم میگفت مثل گچ شده بودی.البته ماجرا رو به پدر مادرم نگفت.ولی واقعا اون روز بدترین روز عمرم بود چون خیلی سخت بود که هیچ کس صدا رو نمیشنید به جز من.واقعا عالم عجیبی بود.

[میهن پرست]

WaffenSS عزیز اصلا نترس (حالا خوبه خدمم میترسما)ولی واقعیت اینه که بالاخره این کار اتفاق میفته چه ما بخوایم چه نخوایم.ولی بهترین راه اینه که با یک ادم اهل دل واقعی و خوش سیرت درد دل کنی من بعد از اینکه با معلمم کا واقعا مرد بود و از اون اهل دلا صحبت کردم دیگه نمیترسم و البته دیگه زیاد سراغم نمیام.

[Mil@d]

فیلم مستند paranormal activity را ببینید! بسیاری از بحث های این تاپیک برایتان ملموس تر خواهد شد.

[حسن2568]

در رابطه با موضوع جن من با تجربيات پراكنده چند سال گذشته نكاتي را عرض ميكنم تا كساني كه در اين رابطه ممكنه از روي كنجكاوي خود را به درد سر اندازند متوجهشوند.
براساس آيات قرآن در سوره جن اين موجود وجود دارد اما ماهيت آن با انسان متفاوت است درحاليكه انسان از خاك آفريده شده جن از جنس آتش ميباشد البته گفته ميشه كه جن خاكي و... هم هست اما اغلب از جنس آتش است (ابليس هم از گروه جن محسوب ميشود) آيه 6 سوره جن فرموده است كسانيكه به موكلين متوسل ميشوند سخت زيانكارند.توضيح اين آيه كمي طولانيست و من به صورت خلاصه عرض ميكنم در حد بضاعت خودم.
در محافل درويشي كه كمابيش آشنائي دارم اينطور گفته ميشود كه اصولا چيزيكه از آن با نام رحمت اللهي وبركت خدا ياد ميشود به شكل انرژي براي بندگان نازل شده و سپس ماهيت و شكل آن تغيير ميكند مثلا به صورت غذا- ماشين-پول و... خودنمائي ميكند كه به صورت عاميانه گفته ميشود خدا به زندگي فرد بركت داده است .اما نكته اينجاست كه برخي افراد به اشكال مختلف جن را وارد زندگي خود ميكنند و با اينكار قصد دارند كاري را انجام دهند مثلا به شكل دعا نويسي.اين افراد غافل از اين هستند كه اين موكلين جن كاري را بدون مزد انجام نميدهند .در واقع فردي كه دست به اين كار ميزند موكلين را در سفره خود شريك كرده و باعث آسيبهاي مادي و بعضا جسمي براي خود و خانواده اش ميشود .شايد شما دعانويسهائي را ديده باشيد كه براي نوشتن يك دعا يا طلسم 100 يا 200 هزار تومان پول ميگيرند اما همين افراد اغلب با اينكه برخي حتي روزانه درآمد مليوني دارن بسيار فقير هستند.ممكن است برخي هم وضع مالي خوبي داشته باشند اما
1- اين رفاه موقتي خواهد بود.
2- از ناحيه ديگري آسيب ميبينند .هم خود و هم خانواده شان.
و صد البته اين مشكل به اين راحتي هم حل نميشود . مثلا ممكن است افراد خانواده دچار بيماريهاي خاصي شوند. يا اينكه مرتب جن ببينند و يا به اشكال ديگر .
محافل درويش هم خالي معمولا كانون اين مشكلات است .من حتي مديتيشن هم كه انجام ميدادم بعدا فهميدم كه با كمك موكل انجام ميشود.روزهاي اول دندانم پيله كرد و صورتم باد كرد اما هيچ دردي نداشتم روي بدنم هم جوشها و لكه هائي ايجاد شد كه درد و ناراحتي نداشت و بعد از چند روز برطرف شد و بعد كم كم احساس بهتري داشتم نسبت به قبل(چون من خيلي عصبي بودم و الآن هم كمي عصبي هستم)بعد از حدود 3 ماه احساس كردم كه كمي افسردگي من بيشتر شده و از طريق برادر بزرگترم كه آگاهر بيشتري داشت اصل قضيه موكل را فهميدم و از آن محفل فاصله گرفتم.صلاح نيست درباره بحث جن بيشتر توضيح بدم چون با شناختي كه دارم ممكنه كم سن و سالها وسوسه بشوند و خود را آلوده اين مسائل كنند.فقط اين نكته را متذكر ميشوم كه قاطي اين جور محافل نشويد.

[KH.I.A.2500]

راستي    , اين ماجرايي كه از خانه پدربزرگت تعريف كردي فكر كنم براي من هم اتفاق افتاد . يك شب همينطور كه خوابيده بودم يكدفعه ديدم صداي جيغ و سوت خيلي بلندي مياد . اولش كمي ترسيدم ولي وقتي كمي دقت كردم متوجه شدم صداي بلندگوي مسجد بوده كه ظاهرا ميكروفون رو زيادي به راديو نزديك كرده بودن , اتفاقا بعدش هم صداي اذان بلند شد !

[Present]

حالا بقیه خاطره ها
الان برادرم 2 یا 3 سالی هست که تنها تو همون خونه قدیمی بوشهر زندگی میکنه میگه دیدم که یکی دم در خونه تو اون کوچه باریک ایستاده و داره تو کوچه بغل دستی سرک میکشه و ترسون و لرزون بر میگرده تو کوچه ما اولش فکر کرده بوده دزده داره رفیقش خونه ی کسی رو میزنه و این داره کیشیک میکشه میگه محکم رفتم جلو و بهش پریدم گفتم چه کار میکنی طرف با صدای لرزون گفته بود هیچی می خوام از کوچه رد بشم یک ادمدرازی وایساده سر کوچه سنگم میزنه نمی دونم چه دردیشه من سریع تو کوچه بغلی رو نگاه کردم دیدم طرف راست میگه و طرفی که تو تاریکی سنگ می انداخت تا منو دید رفت و شخصی که سر کوچه ما وایساده بود هم از ترسش از کوچه های دیگه رفت خونشون ولی برادرم فهمیده بود که جنه
این ماجرا رو برادرم برای یکی از دوستاش تعریف کرده بود که اونم تائید کرده بود و گفته بود که اره برای منم پیش اومده بود و ماجرا از این قرار بوده که وقتی کوچیک بوده زمان جنگ چون جنگ زده بودن کنار خیابون شبا تا دیر وقت خانوادگی کار می کردن و شیفتی سمبوسه می فروختند
چند شب شیفت شب به این طرف میفته و ساعت 1 شب داشته بر میگشته تو خونه که دیده که یکی اون موقع شب از پس تله ای از خاک داره سنگ میندازه میگه اولش گفتم کیه سنگ میزنه ، نزن ، میخور تو سرم ، نکن دیدم بدتر میندازه میگه منم سنگ پرتش کردم دیدم که انگار تعداد سنگ اندازها بشتر شد و من چارشون نمیکنم میگفت گاری سمبوسه ای رو برداشتم وتا خونه فرار کردم و رفتم خونه به بابام گفتم و بنده خدا بابام با چوب اومد و هر چی اونجا رو گشتیم چیزی پیدا نکردیم خلاصه باباش اینا به عقله پسره شک میکنند چون دو سه بار این ماجرا ادامه داشته چند روز بعد باباه هم مثل پسره فرار کنان میاد خونه میگن چه شده میگه همون اتفاقی که برای پسره افتاده برای اون هم افتاده و تصمیم میگیرند که شب ها مسیر برگشت به خونشون رو عوض کنند

نمیدنم درباره بختک چیزی شنیدید یا نه قدیمیا میگن که وقتی جن میفته رو ادم ان حالت پیش میاد و من عقیدم اینه که ممکنه یک حالت روانی پزشکی باشه
برادرم تعریف میکرد میگفت یکی از این شب ها که تنها تو همون خونه خوابیده بودم دیدم نفسم به زور بالا میاد انگار که یک وزنه رو قفسه سینم گذاشته باشند و حتی سرم رو هم نمیتونستم بچرخونم و به اطراف نگاه کنم انگار که یکی محکم به زمین چسبونده باشتت و سرت رو هم جوری گرفته باشه که نتونی تکون بخوری . برادرم می گفت که با زور از جام بلند شدم حالا هر چی اطراف اتاق رو می گردم اتاق همش شده دیوار و نه پنجره ای داره ونه دری می گفت هر چی می رفتم و دست می کشیدم رو دیوار که در اتاق رو پیدا کنم نمی تونستم ، وحشت کرده بودم تا اینکه دیدم که در اتاق در ادازه بسیار کوچکتر (شاید 1 چهارم ) دارم میبینمش حالا هر کاری میکردم که از اون در بیام بیرون نمیتونستم . خلاصه می گفت به هر بدبختی که بود از در اتاق اومدم بیرون و تا اومدم بیرون همه چیز به حالت قبلی در اومد میگفت دوباره سریعا برگشتم به اتاق ولی همه چیز عادی بود

( در حال بیداری بوده)دوباره برادرم می گفت که تو همون خونه تنها خوابیده بودم(دراز کشیده بودم) که ناگهان دیدم انگار یکی بغلم اومد و خوابید حالا هر کاری میکنم که بچرخم نمتونم ازش می پرسم کی هستی اولش جواب نمیداد داشتم تغلا می کردم و هی داشتم کم کم داد می زدم که گفت ای بابا تو دیگه کی هستی منم دیگه
گفتم تو،تو دیگه کی هستی؟؟
گفت منم رضا دیگه( برادرم رضا در شهر دیگر کار میکنه و در بوشهر سکونت نداره )
برادرم گفته بود رضا که اینجا نیست که طرف بهش گفته بود حالا تو فرض کن من رضام می گفت همون موقع از طبقه بالا خونه صدای راه رفتن کسی رو شنیدم(خون چون قدیمی هست وقتی کسی طبقه بالا راه بره چندلها شروع به قیج قیج می کنند) گفتم ولم کن می خوام برم بالا ببینم که کیه شاید دزد باشه گفت بخواب کسی نیست دوباره صدا اومد گفتم اینا داره صدای پا میاد از بالا گفت که تو فرض کن یک دختر خوشگلی باشه نخواد تو ببینیش گفتم بهش دختر چیه لابد دزده گفت نه بابا خواهرمه دوست داری ببینیش گفتم اصلا من هنوز خودت رو ندیدم چه جوری اونو ببینم اصلا من میترسم ولم کن گفته بوده که حالا که میترسی ما هم میریم هر وقت کارمون داشتی بیا فلان جا ( دیگه جاش رو بهمون نگفت چون گفته بوده که به کسی نگو) و بعد هم رفت میگفت تمام دست و پاهام یخ کرده بود از ترس هر چی با چوب رفتم و طبقه بالا رو گشتم نه چیزی بود نه کسی که اونجا باشه

بابام هم تعریف میکنه میگه یک روز تو همون خونه وقتی مجرد بودم تنها بودم و اهالی خونه رفته بودن ابادان همسایمون هم چند سال بود که رفته بودن و خونه متروکه بودن اون موقع بوشهر حتی برق هم نداشته و مردم با چراغ نفتی و موشی خونهاشون رو روشن میکردن
میگفت ناگهان نیمه شب دیدم که از تو کوچه نور زیادی داره میاد بالا و خونه بغلی ظاهرا عروسی گرفتند و بادا بادا مبارک بادا میخونند میگفت من تنها بودم خوشحال که همسایمون برگشته و عروسی گرفتن دویدم رفتم پائین دیدم صدا قطع شد و همه جا تاریک رفتم تو کوچه دیدم انگار صد ساله که هیچ کس اونجا نبوده چه برسه به عروسی

[Present]

  , ممنون از تذکرتون ولی اینجا فکر نکنم کسی قصد همچنین کاری داشته باشه و صرفا فقط خاطرات رو داریم تعریف می کنیم

[shahin_sky]

آقا راسته ميگن اگه يه سنجاق قفلي بزني به دماغ طرف برده شما ميشه و هر كاري بگي ميكنه ؟ ولي خودمونيم من سال 66 دانشجوي ارتش بودم تو بيابون اصفهان يه بختك نصفه شب افتاد رو سينه ام سر پست خوابم برده بود نفسم در نميومد بسم الله .... بگم انگار صدام اسلو موشن شده بود باور كنيد در اسايشگاه را ديدم خود به خود باز و بسته شد ........ ولش كن بي خيال اما بگم خريت خودم هم بود نصفه شبها به نگهبان ميگفتم پاس دو بيدارم كنه ميرفتم تو يه ناهار خوري متروكه حمد و سوره ميخوندم ميگفتم بياييد ميخواهم با هاتون ارتباط بر قرار كنم . اما خودمونيم گفتيم ذعفر جني كه مسلمونه و به كمك امام حسين در كربلا اومد مياد پيشمون يارو end كافر بود خوبه بيابونهاي قزوين دوره نمي ديديم وگرنه كه ..........

[میهن پرست]

دوستان اگر این اجنه محترم خیلی اذیتتون میکنند و به هیچ صراطی مستقیم نیستند فقط به یک اسم خیلی حساسن و اونم یک یاعلی محکم هست.این مطمئن باشید جواب میده به صورت صد درصد تضمینیه.برای من که جواب داده.
KH.I.A.2500 عزیز نه من که گفتم بعد از این که سرو صدا قطع شد تازه صدای اذان بعد از چند ثانیه در اومد و در ضمن با اون همه صدا همه باید بیدار میشدند ولی کسی جز من صدا رو نمیشنید.