فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 3309
تاریخ عضویت: شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶, ۵:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3096 بار
سپاس‌های دریافتی: 11996 بار

فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط Mil@d »

centralclubs prison break

فصل دوم


[External Link Removed for Guests]

عکس از خبرگزاری شومبغلی لیلی-عکاس علیرضا--میلاد و محمد 1985 و سامان در حال فرار!

پس از پایان نبرد و پیروزی نیروهای خودی و کسب موفقیت برای فرار از زندان پرسنل سی سی در بیرون از زندان به شور نشستند که حالا بی وسیله چیکار کنیم وسط این جنگل بی در پیکر!خانم ها اونور و آقایون اینور با رعایت 1560 متر فاصله مجاز اسلامی به طور جداگانه به مشورت می پردازند!

در لشکر آقایون میلاد دستش رو بلند میکنه و به مهدی میگه آقا اجازه!مهدی میگه بفرمایید!من روزی که با مشت و لگد آوردنم زندان تو زیر زمین چند دستگاه هامر بیابونی و ضد گلوله و عقب ندار(هاچ بک) دیدم بریم به هر شکل ممکن درشون بیاریم!در این لحظه محسن مخالفت میکنه و میگه اینها اموال غصبی هستند و حق نداریم به انها دست بزنیم!ولی سامان سریع مخش به کار می افته و میگه یک چیزی روش میخونیم و مصادرشه شان میکنیم تا غصبی نباشد!علی رضا که جوانترین عضو تیم است بنده خدا در دوران زندان 25 کیلو کم کرده و منم میگم بذار اول بریم یک ناهاری بخوریم تا بعد!

در سنگر خانمها که همچنان نمیخواهند نامشان فاش شود! خانم ف میگه ما باید ثابت کنیم که خودمون میتونیم خودمون رو نجات بدیم و نیازی به کمک اونا نداریم! س میگه آره خیلی عالیه تازشم هنوز اثر ترامادول ها از سرشون نپریده و هنوز گیجن!م میگه اونایی که به زنجیر بستم کلیدش رو تو صحنه جنگ گم کردم چند تاییشون هم اینجوری گیرن! ز میگه شما خیلی بدین همش برای هر کاری از من حدیث میخواین!من هر چی کتاب که مشتمل بر 3 میلیون و 800 هزار روایته دارم میگردم در رابطه با عملیات بعد از فرار از زندان چیزی توش ننوشته!ص نگاهی به پهنه اسمان میندازه و میگه ما می تونیم با استفاده از دب اکبر و دب اصغر مکان یابی کنیم و شبانه از اینجا بریم! المیرا ولی اصلا تو فاز دیگریست!محو جنگل شده و گریه و زاری که من بوم نقاشیمو میخوام! میخوام اینارو تصویرسازی کنم!من نقاشی میخوااااااااااااااااااااااااام!(+ جیغی بلند و کر کننده)

بر اثر شدت بالای سیگنال و طول موج این جیغ که به کوههای اطراف بر میخوره و با دوبل شدن فرکانس برمیگرده تو گوش آقایون همگی احساس خطر میکنن و محمد 1985 نماینده رسمی آقایون در امور بانوان! به عنوان سفیر رسمی به جبهه خانمها اعزام میشه تا گزارشی از تحولات منطقه تهیه کنه! محمد میره اونجا و خودشو میزنه به اون راه میگه ها!کی بووود!چی شد! حمله کردن؟ ص سریع متوجه میشه که این داره ادا در میاره چپ چپ نگاش میکنه و زیر لب میگه چه لوس!به تبع این این تیکه نسبتا سنگین و مخرب که تو مایه های بمب اتمی هیروشیما بود تمامی 14 بانوی حاضر در صحنه یکصدا میگن چه لوس!گفتنی است بعد از فرار از زندان 3 خانم دیگر ایرانی و 3 خانم آمریکایی که از قضا در سریال پریزون بریک هم بازی کرده بودند میان ملاقاتی و به جمع ایشان ملحق می شوند! با این اوصاف راحت میتونن تیم فوتبال 11 نفره همراه با 3 تا ذخیره تشکیل بدن!!


خلاصه محمد با صورتی افتاده و گناه داره وار برمیگرده به جبهه مذکرات!بابک دراز کشیده رو چمن ها و همچنان در حال پالایش قلیان نعنایی و گوش دادن به متالیکا!استثنائا به علت قطع سرور سنترال وارور فوربیدن دیگه تو کار رفرش نیست! بابک میگه من گشنمههههههههههه!ما تو مسجد سلیمان هر وقت بخوایم گوسفند رو میزنیم زمین و میکشیم به دندون!در این لحظه صدا میاد بععععع بعععععع! چوپانی از ان حوالی به همراه گله اش عبور میکند بابک همصدا با اهنگ دررن رن رن رن(خوب بد زشت) به گله نگون بخت گوسفند ها حمله ور شده و یکدونه چاق و چله اش را شکار میکند!چوپان فریاد میزنه آی دزد!آی دزد!ولی ملت گشنه تر از این حرفان!اویس که یعنی بچه سنگین منش ما بود از همان منطقه با قلاب سنگ ملاج چوپان را هدف میگیرد!مهدی مهدوی میره گوسفندا رو چک میکنه ببینه ماده توشون پیدا میشه!فکر بد نکنید دوست دختر گوسفندی نمیخواد!به هر حال شیر غذای مفیدی است و برای صبحانه فردا بسیار لازم!یکی گیر میاره و دست به کار میشه!کسانی که صحنه دوشیدن را دیدن اظهار داشتند مهدی گوسفند 40 کیلویی را تقریبا به 5 کیلو رساند!شیرش هم که تمام شد ول کن معامله نبود!تمام بدن گوسفند را با فشار شدید پرس میکرد تا اگر چیزی هم آن ته مها مانده بیرون بیاید!این بلا را سر یک مرغ هم اورد و چون تخم نمیگذاشت مرغ بدبخت را کاملا فشرده و ام پی تری کرد تا تخم بیرون بیاید! وی میگوید این تز تسریع در شیر دهی و تخم گذاری که پرسینگ انیمال نام دارد را جهت جشنواره سال اینده خوارزمی ارائه خواهد کرد!

[External Link Removed for Guests]
گوسفند هایی که مورد تهاجم اهالی سنترال قرار گرفتند

عبدالرضا شولا که به علت ریاضیست بودنش مورد وثوق همگی است مامور تقسیم مساوی گوشت ها وشیرها میشود!خوب جنگل است و امکانات اندازه گیری دردست نیست!میگه همه بچه ها به صورت دایره دور هم بشینند و این گوسفند درسته را هی دور می دهیم و در حین دور خوردن هرکسی یکی یک گاز میزند و این دور زدن ادامه می یابد تا گوسفند تمام شود!وی این طرح را الهام گرفته از نمودار تناوب سینوس دانست!علی رضا در گوشه ای از منطقه اندر کف دوربین است!ولی شکمش هم اندر کف غذا!گریه میکنه میگه من ران گوسفند میخوام شما میخواین دنبه بهم بدین!محمد 1985 میگه سهمتو نمیخوری نخور!بده من میخورمش!

اویس هی میخواد مبادی الاداب رفتار کنه میبینه نخیر باند میلاد-محمد-سامان-یاسر این چیزا حالیشون نیست و اگر دیر بجنبه کلک گوسفنده رو در دقایق اتی خواهند کند!تو دلش میگه اویس چند دقیقه بیخیال حفظ ظاهر باش!با کله شیرجه میره تو شکم گوسفند !و چندین گاز شدید و قلمبه ازش میگیره!که اسباب حیرت جمع حاضر میشه!علی پاشا که دیگه بزرگ شده تو این چند روز به طور کامل از پشت پرده میاد جلوی پرده و دیگه میلاد کاراشو انجام نمیده!خودش با دستای خودش غذا میخوره!برای خودش لقمه میگیره! شخصیت مستقل خودش رو به دست آورد!حسن 2568 نژاد گوسفند قربانی شده رو عربستانی و گرایشش را وهابی دانست!کلا هر چیزی که ذره ای مشکوک باشد از نظر حسن یک سرش به وهابیت وصل است!البته از این نظر شباهت هایی با یاسر دارد!یاسر نیز کل دم و دستگاه گوسفند را به طور میکروسکوپیک بررسی کرد ببینه آرم ستاره داوود پرچم اسراییل روش هست یا نه! و پس از حصول اطمینان از عدم صهیونیست وبدن گوسفند چنان گازهای به گوشت گوسفند میزد که هرکی در جریان نبود فکر میکرد یاسر از قحطی گینه بیسائو اومده!یه بررسی هایی هم کرد و گفت ما میتونیم پِهِن این گوسفندها رو بازیافت شیمیایی کنیم و ازش مواد منفجره برای نبردهای احتمالی آینده بسازیم!

آرش کامپیوتر که عین آواتورش تو سنترال همیشه وقتی پشت لپ تاب یا سیستم قرار می گیره یک کله محکم هم میاره تو شیشه مانیتور و تا کنون بالغ بر 97 سیستم مستهلک تقدیم محیط زیست کرده با مشاهده این وضع لپ تاپشو در آورد و 3 سوت رفت تو زبان برنامه نویسی سی شارپ شی گرا و یه برنامه نوشت که با استفاده از اون میشه کلیه مشکلات احتمالی گوسفندی رو در آینده بدون خشونت بطرف کرد!در این نرم افزار که جهت تولید انبوه به دفتر مرکزی مایکروسافت در ایالت کالیفرنیا هم ارسال شده شما میتونید با قرار دادن یک راس گوسفند روی اسکنر و اسکن کردن کامل اون و ورود به نرم افزار فتوشاپ با قطعه قطعه کردن گوسفند به تکه های مساوی از طریق پرینتر سهام عدالت گوسفندی را بین قشر آسیب پذیر سنترال توزیع نمایید!این نرم افزار قابلیت های ناگفته دیگری همچون پخت و پز-فریز کردن و همچنین تولید آبدوغ خیار را نیز دارد که آرش اعلام کرد هنوز در نسخه بتا است و در نسخه فینال این مشکلات برطرف خواهد شد!


از واگادوگو و دفتر فرماندهی سازمان جاسوسی بورکینافاسو(سجب) به رضا 6662 پیچ میشه که دیگه مهره سوخته محسوب میشی!برو دنبال زندگیت!رضا از همه جا رانده پناه میاره به اغوش اسلام و ضمن اعلام برائت و ندامت از گذشته خودش در پیشگاه جمیع سنترالیها سوگند یاد میکنه تا اخرین قطره خون در راه تحقق ارزشهای سنترالی از هیچ مجاهدتی فروگذار نخواهد کرد!بعد از این توبه نامه مقداری گوشت کباب شده به رضا هم می دهند!بهروز هم که دلش هوای لب دریای بندرعباس رو میکنه میره اطراف رو میگرده و یک چشمه روانی پیدا میکنه..با مغز میپره تو آب!و با دست چند تا ماهی صبور و اوزون بورون شکار میکنه!نامرد بعدش تنهایی رفت یک جای خلوت و ماهی ها را کباب کرد و تک خوری کردو به هیچکس هم نداد!تازه من هم که یکم ازش گرفتم گوشی موبایلمو علی الحساب گرو گرفت که بعدا باید پول ماهی خوردنتو بهم بدی! مهدی که همچنان مشغول مدیریت فضا و قفل کردن!! بحثهای بی سرو ته بین بروبچ است یکهو از وضعیت بخور بخور حاکم عصبانی میشه و و تاپیک غذا خوردن رو حذف و چند تا از غذا خور ها رو اخراج میکنه!
[External Link Removed for Guests]

محلی که بهروز پرید تو آب و ماهی گرفت


حامد که بچه باکلاسمونه ترجیح میده هنوز باکلاس بمونه و با شکنجه دادن به معده بیچاره اش از غذا خوردن در جوار لشکریان گرسنه امتناع میکنه ومیگه من اصولا گیاهخوارم و نمیخوام نقشی در انقراض نسل گوسفند داشته باشم! و میره دنبال قارچ جنگلی میگرده و تنه درخت ها رو میتکونه تا نارگیل بیفته زمین!میلاد نگار که هنوز احراز هویت نشده ببینیم خودیه یا غیر خودی!تریپ قسم حضرت عباس و.. اینا رو برمیداره که اغفالمون کردند!ببخشید مارو! خلاصه گریه و زاری!اول میره الاغ مش باقر پسر جاسم بندری رو بهش پس میده و بعدش میاد کنار میلاد یک مقدار احساس چایی نخورده پسرخاله شدن بهش دست میده!میلاد هم بهش میگه بابا برو اونور! فیلم بازی نکن!بیا این گوش ها و دماغ گوسفنده است!تمیزش کن و بزن به سیخ و بکش به دندون!

خانمها به علت غلبه گرسنگی بر روان واعصابشون و اینکه می بینن اگر از اقایون نخوان یکم از گوسفنده رو بهشون بدن تلف خواهند شد از سرسختی شون برای عدم افشای نام پیاده میشن و خیلی شمرده و ارام تک تک خودشون رو معرفی میکنن! فاطمه میاد به مامور تقسیم غذا یعنی میلاد میگه آقا میلاد ایندفعه رو غذا بدین دفعه بعد دیگه خودمون میریم شکار!میلاد هم که فاز کم محلی گرفته میگه چی !ها !غذا میخوای!باشه حالا فعلا صف رو به هم نزن!ولی بعدش یک تیکه گوشت بهش میده!جزغله که جز ملاقاتی ها بود و مامور تقسیم برنج بین حضار است میگه برای برنج هم مثل دیه زن و مرد عمل کنم!دیه زن نصف مرده پس بشقاب ها رو هم نصفه بذارم براشون!میلاد به هوش سرشار جزغله درود میفرسته و بهش میگه بعد از ازادی یک سر میفرستمت افغانستان پیش ملاعمر تا 100 درصد در این زمینه پرفشنال بشی!

یک روز بعد!

صبح اول وقته و محسن اذان میگه! و همه رو به نماز جماعت به امامت خودش دعوت میکنه!چند نفری که اهل نماز نیستن!میخوان بپیچونن میگن ما قبلا خوندیم!محسن میگه تازه اذان گفته شما کی خوندین!یارو میگه اذان رو دیر میگن تقصیر ما چیه!قلیلی از دوستان نیز عذر شرعی داشتند و بعدا نماز میخوانند!میلاد با محسن به مباحثه سنگین مذهبی میشینه!و میگه ما مسافریم و نماز صبح باید شکسته و یک رکعت خونده بشه!محسن 256 تا برهان و دلیل و منطق میاره که آقا فقط 4 رکعتی میشه 2 رکعت!میلاد زیر بار نمیره و میگه اگر نماز یک رکعتی هم داشتیم باید نیم رکعت خونده بشه و بعد از رکوع اول خلاصش کنیم!نماز تمام میشه محسن به منبر می رود...و صحبتهایی ایراد میکند..در این لحظه سامان سوال براش پیش میاد که حاج آقا کفن میت آخر دو تیکه است یا سه تیکه و یا هرچندتا که تیکه خورد مستحبه و میرسه به روح مرده!محسن در جواب این سوال با مشکل مواجه می شود و سامان را به مراجعه به مرجع دینی اش ارجاع میدهد!منبر تموم میشه(عنایت داشته باشید ساعت 4 و نیم صبح است)
همگی برمیگردن تو رختخواب ها!محمد 1985 که خواب اول صبح به جونش بسته است و به هر حال خواب از سرش پریده کله سحر خزوس بی محل میشه و آواز راننده تریلی از نوع سوسن رو بلند بلند میخونه و میگه همه میدونن که عاشقی کار دله گناه من نیست!تقصیر دله!عشق تو دیوونم کرده بی آشیونم کرده و...میلاد هم میگه ببند بابا! حالا اینو گوش کن! آهنگ بندری بازار خرمشهر محسن چاوشی رو میذاره و غوغایی برپا میشه! مقداری حرکات موزون بین بروبچ شایع میشه! و کلمات منکراتی همچون بلرزون و ها بیا وسط همینه!در راس حرکات موزون کننده ها نیز بابک سند فایتر قرار داره که میلرزونه نه ایطور لامصب یک پا رقاص بود ما نمی دونستیم!! میلاد و سامان و محمد 1985 و علی پاشا و رامین و میلادنگار هم طاقت نمیارن و خلاصه عروسیو بزن و بکوبی شدید برپا میشه!هلللللللله!بهروز هم بدش نمیاد بین اینا باشه ولی خوب مسائلی در میانه که روش نمیشه بیاد!

در آن سوی جبهه خانمها با شنیدن صداهای عجیب از سمت سنگر آقایون کنجکاو میشن و بی سیم میزنن اینور که چه خبره؟جزغله بی سیم چی محل جواب میده هیچی خانم بعضی از بچه ها آور دُز کردن! خانمه منظور جزغله رو نمیگیره و میگه برین بابا پسرای دیوونه خواب ندارین مگه!! و این ماجرا تا 5 و نیم صبح ادامه پیدا میکنه! و پسر شرهای اردو تا لنگ ظهر فردا میخوابن! مثبت های جمع شامل مهدی و مهدی مهدوی و حسن و مرتضی و عبدالرضا و و یاسر و... که 9 صبح بیدار شدن و با چفیه هاشون تور والیبال درست کردن و بازی میکنند!

[External Link Removed for Guests]
پسر شرها با دختر امریکایی ها عکس میگیرند!


حرکت به سمت بیرون از منطقه

دیگه وقت رفتن سر میرسه و ماشینهای زندان رو از انبار درمیارن تا حرکت کنند! به باند میلاد و سامان و محمد 1985 و میلاد نگار و یاسر یک لنکروز وی 8 میرسه! فاطمه و مهشید و ستاره و مریم و المیراو صدف هم یک پرادو کش میرن!مهدی و فریبرز و شهریارو رضا 6662 و یاسر و بهروز و دختر خسته و ستاره شب تار و سحر آچاچی 98 و سارا تانکردی و ... و علی پاشا و رامین و علی رضا و بقیه هم یک مینی بوس رو سوار میشن!

ماشین خانمها!
(آقایان سعی کنند با لحن و گویش و طبیعت خاص دخترانه این قسمت رو بخونند و چند ثانیه دختر بشوند تا همذات پنداری بهتری با بحران پیدا کنند!)

در ماشین خانم ها هم غوغایی برپاست! 6 نوع سیستم روحی روانی متفاوت و متضاد کنار همدیگه نشستند! و دعوا سر نوع اهنگه! فاطمه میگه لیلا فروهر بزاریم؟ همه میگن اااااااااااااه برو قدیمی! مهشید میگه چشه لیلا فروهر؟ به این خوبی؟ فاطمه کارت نباشه اینا چی میگن لیلا بزار!المیرا هم میگه من تایتانیک میخوااااااااااااام! البته قبل از اینکه در برنامه اهنگ های درخواستی شرکت کنه کل دکوراسیون و گرافیک داخلی ماشین رو کاملا کنفیکن کرد!فقط دیگه با دسته دنده و فرمون کاری نتوست بکنه البته اگه میتوسنت ترتیب اونارو هم میداد ولی زورش نرسید!! داشبورد و ضبط و آینه بغل و و همه چیر رو از سقف ماشین آویزان کرده بود و مبلمان ماشین را هم از جا کند وبه جاش کف ماشین فرش و پشتی پهن کرد و آجیل و میوه و چایی بار گذاشت و... گیر 4 پیچ هم داده بود بچه ها اینطوری خوشکل تر نیست!ستاره در این لحظه نگاهی به جنگلهای اول جاده چالوس میکنه و میگه کاش بزنیم کنار همینجا از از این درختها بریم بالا و و عین مامورای آتش نشانی که بعد از بوق هشدار از اون لوله ها میان پایین سر بخوریم تا زمین!وای چه کیفی میده!آگاهان معتقدند ستاره پیش از بیان این جمله سرش محکم به جایی نخورده بود!صدف در این لحظات نگاهی به آسمان جاده چالوس میندازه و میگه بر اساس محاسبات فیزیکی من ما میتونیم قبل از رسیدن به تهران 4 خسوف و 3 کسوف و 5 شهاب سنگ باران و همچنین بخیه زدن سوراخ لایه ازن با چرخ خیاطی رو با چشم غیر مسلح ببینیم! راننده ماشین خانمها یعنی مریم که فاز ایدئولوژیکش زده بالا یک مداحی گذاشته در حد گاز اشک آور! و خودش تنها داره فیض میبره!فکر کرده ضبط ماشین رو تنهایی خریده! البته مدتها پیش قبل از اینکه اختیارات خودش رو در زمینه روایات و احادیث به دختر خسته تفویض کنه یک روایت نقل کرده بود که هرکی در دنیا آهنگ گوش بده در روز قیامت سیخ داغ از گوشهای ان فرد عبور میدهند و از سوراخ دماغش بیرون می آورند!اسنادش هم موجوده!

در مینی بوس!

بابک سند فایتر نشسته پشت فرمون و اهنگ راننده تریلی بختیاری گذاشته!شاگرد شوفرش هم جزغله است که آب و چایی و ساندیس بین مسافرا تقسیم میکنه!بهروز که از اتوبوس جماعت تنفر داره در حد صهیونیزم بین الملل از اون اخر بوفه داد میزنه آقای راننده تا بندر هم میری!بابک میگه شرمنده عامو تهران اخرشه!لطف کن کرایتو بده!جزغله میره پیش بهروز و میگه 50 هزار تومان میشه!بهروز شاکی میشه میگه مگه ارباس میرونی! و در این لحظه زد و خورد و درگیری لفظی شدیدی صورت میگیره که به علت بداموزی و اینکه خانمها و اطفال نیز خواننده این مطلب هستند از ذکر جزییات جدا معذوریم! جزغله بین راه کله اش را از مینی بوس میاره بیرون و دنبال مسافر تو راهی میگرده و داد میزنه تهران ---یک نفر بوفه--- حرکت--- نبوووووووود!
اویس فاز رومانسش میزنه بالا و شعری در وصف شمال میگه که خوشا شیراز و ...البته کسی نبود بش بگه شمال شیراز نداره عزیزم..شما شعر کم میاری کسی مجبورت نکرده تو هوا همینطوری گل واژه پرتاب کنی!رامین که کمتر از ارباس 380 کار نمی کرد به جای بابک میشینه پشت رل و عین راننده 18 چرخ ها داد میزنه شب چهارشنبه است جهت غافلگیری اموات صلوات!فریبز و شهریار به عنوان شیوخ جمع همه را به آرامش دعوت می کنند ومیگن تا 5 میشماریم بهروز و بابک همدیگرو ماچ میکنند! تا 4 میشمارن خبری نمیشه! میگه 4.5 خبری نمیشه--میگه 4.75 خبری نمیشه! 4.99 بازم نخیر! تا اینکه مجبور به توسل به قوه قهریه میشن و روبوسی زوری صورت میگیره!گفتنی است 3 دقیقه بعد از این روبوسی مجددا درگیری های شدید رخ داد که شاهدان عینی خبر از کنده شدن تعدادی از صندلی های مینی بوس از ریشه و پرتاب ان به این سو و ان سو و آتش زدن یک لاستیک وسط راهرو مینی بوس جهت مقابله با حملات شیمیایی بهروز دادند!
البته مهدی 1944 مجددا در این صحنه وارد عمل شد و کلیه کاربران خاطی را از سنترال مینی بوس کلابز اخراج و آی پی ورودی انها به مینی بوس را با قفل سخت افزاری بست!

ماشین پسرها!
میلاد که داغ روندن لنکروز و سیستم بازی است با رانندگی دیوانه وار 199 تا پر میکنه!!مهدی 1944 تو دلش میگه وای میلاد راننده است! خدایا زنده نگهشون بدار! انواع و اقسام اهنگ های دی جی رو با باس و دالبی وحشتناک میذاره! همه مشغول هد زدن می شوند! یاسر که بنده خدا عمری بچه + بوده و حداکثر خلافش معین و سیاوش قمیشی بوده بین این لشکر غیر قابل مهار گرفتار اومده!ضمن سر دادن شعار مرگ بر اسراییل میگه میلاد بزن کنار!این کارها حراااااااام است!عقوبت الهی داره!نکن پسر!فکر اخرتت باش!میلاد حالیش نیست و میگه من تو رو درستت میکنم! ماشین به سمت یکی از جاده های شمالی کشور میرود تا برسه به جاده چالوس و برگرده تهران! میلاد نگار و محمد 1985 وسامان هم کله زنان دارن میترکونن!(نخورده مستن!)

[External Link Removed for Guests]
محمد 1985 با یکی از دختر آمریکایی ها دوست می شود! علی رضا پیراهن آبیه است!


میلاد کنار جاده یک خانم تنها می بینه که دنبال ماشین میگرده!بوق میزنه!بیب بیب! خانم نگاه ماشین میکنه می بینه 5 تا پسر جوون توشن این کجا بشینه! یا رو باربند یا تو صندوق عقب و یا خودشو با طناب ببنده پشت ماشین تا تهران سگدو و اسکی رو آسفالت!! میلاد رو به چندین کلمه اسمشو نبر مزین میکنه!میلاد میگه بابا ما مسافر کشیم!قصدمون خیر بود!اینقدر بمون اینجا تا خرس بیاد بخورت!


ادامه دارد... تصویر


[External Link Removed for Guests]
عکس یادگاری همه بروبچ غیر از خانمهای سی سی!


( فصل سوم سنترال پریزون بریک که به شدت پرماجرا و متفاوت است نیز به رشته تحریر در آمده است و قبل از سال تحویل اکران می شود!قبل از اکران سراسری اکرانی خصوصی خواهیم داشت و فیلمنامه به بالاترین قیمت پیشنهادی فروخته خواهد شد!! دم عیدی ما هم خرج زن و بچه و... داریم!از 1 میلیون به بالا! بشمار 1-بشمار 2-بشمار 3 مشتری نبووووووووووووووووود؟)
.

.
  بی  
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 983
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۹ دی ۱۳۸۷, ۱۲:۰۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 7461 بار
سپاس‌های دریافتی: 7118 بار
تماس:

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط @lirez@ »

سلام بر دوستان

به خدا من قیافم شبیه اچار فرانسه نیست. میلاده دیگه چی کارش میشه کرد


میلاد جان یک پیشنهاد.
رقم قرار داد و که نگفتی دستمزدی هم ندادی بهمون یکم تیزر تبلیغاتی جذب کنیم تا دم عیدی دستمونو یه چیزی بگیره.
از همه مهمتر دیگه برنج پاکستانی ندم به دوستان طارم واسشون دم کنم :grin:

ولی جدا از شوخی خسته نباشی.
خستگی خونه تکونی رو در اوردی ::ss
Captain
Captain
پست: 2755
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ
محل اقامت: شیراز
سپاس‌های ارسالی: 22364 بار
سپاس‌های دریافتی: 5559 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط Present »

بچه ها من تو کار WAREZ هم هستیم هر کی نسخه کپی شدش رو میخواد خبر بده زیر قیمت یعنی نصف قیمت میلاد میفروشیم :grin:
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم / شمعم که سوزم و دودی نیاورم

گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !

به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم :-)
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 440
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱۸ مرداد ۱۳۸۸, ۲:۳۷ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2919 بار
سپاس‌های دریافتی: 2347 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط DTN »

المیرا ولی اصلا تو فاز دیگریست!محو جنگل شده و گریه و زاری که من بوم نقاشیمو میخوام! میخوام اینارو تصویرسازی کنم!من نقاشی میخوااااااااااااااااااااااااام!(+ جیغی بلند و کر کننده)


میگم میلاد جان با این توصیفاتتون فقط یه عروسک مامانی توی بغلم کم دارم تصویربا خوندن متن رفتم توعالم بچگی واقعا یه لحظه فکر کردم المیرا یه دختر کوچولوی لوسه تصویر
[COLOR=#92d050]
زندگی
، جیرهء مختصریست ؛ مثل یک فنجان چای  
تصویر ؛ [COLOR=#000000]و کنارش عشق است ، مثل یک حبهء قند. زندگی را با عشق ، نوش جان باید کرد سهراب سپهری
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 1649
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ مهر ۱۳۸۸, ۱۱:۱۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 14938 بار
سپاس‌های دریافتی: 14993 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط oweiys »

و علي پاشا و رامين و ميلاد نگار هم طاقت نميارن ....


ميلاد نگار ؟؟؟؟ نکنه نگار رو ميگيد؟ يعني نگار پسره ؟؟!! -- یعنی اون یه مرده ؟!

يعني نگار اين چند ماه داشت مارو بازی ميداد و اغفالمون میکرد؟! چرا نگار با احساساتمون بازی کرد؟!
Captain
Captain
پست: 2755
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ
محل اقامت: شیراز
سپاس‌های ارسالی: 22364 بار
سپاس‌های دریافتی: 5559 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط Present »

  ,واقعا گفتی همچنین چیزی فکر میکردی ؟
ای ول عجب سر کاری رفتی خبر نداشتی :???: :::P
جسارت نشه ولی خیلی با حال بود !! البته خودم هم سال های اولی که وارد انجمن شده بودم فکر می کردم که دختره ولی به روی خودم نمیاوردم و معمولا جبهه ی یک بچه مثبت که در مقابل یک دختر میگیره میگرفتم ولی بعدا فهمیدم ای دل غافل این که اون نگار نیست
شاید خود نگار هم از این ماجرای من خبر نداشته
یکی از خوبی های سر به زیر بودنه دیگه !! :grin:
البته اگر منظورتون Negar.Int بوده
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم / شمعم که سوزم و دودی نیاورم

گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !

به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم :-)
Major I
Major I
نمایه کاربر
پست: 330
تاریخ عضویت: شنبه ۳۰ خرداد ۱۳۸۸, ۳:۲۴ ب.ظ
محل اقامت: واوان
سپاس‌های ارسالی: 3246 بار
سپاس‌های دریافتی: 2180 بار
تماس:

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط Ruozbeh »

oweiys نوشته شده:
و علي پاشا و رامين و ميلاد نگار هم طاقت نميارن ....


ميلاد نگار ؟؟؟؟ نکنه نگار رو ميگيد؟ يعني نگار پسره ؟؟!! -- یعنی اون یه مرده ؟!

يعني نگار اين چند ماه داشت مارو بازی ميداد و اغفالمون میکرد؟! چرا نگار با احساساتمون بازی کرد؟!


ای بابا یکی ما رو روشن کنه تصویر
مگر ایشون پسر هستند؟ تصویر
اگر پسر هستند پس چرا نام کاربریشون و اسم انجمنشون هم نگار است؟ تصویر تصویر
میلاد نکنه خودتم....؟تصویر تصویر
تصویر
[HR]حالا از شوخی که بگذریم میلاد میتونی هرکدام از دوستان رو به جای یکی از بازیگران قرار بدی! تصویر
همچنین میتوانی از این به بعد داستان رو به عنوان گمشدگان!!!! در نظر بگیری! تصویر
در ضمن من مینی بوس سوار نمیشم با رامین بلیط هواپیما گرفتیم!و البته با امکان حضور در کاکپیت! تصویر تصویر تصویر
[External Link Removed for Guests]

[External Link Removed for Guests]
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 3309
تاریخ عضویت: شنبه ۱۰ آذر ۱۳۸۶, ۵:۵۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3096 بار
سپاس‌های دریافتی: 11996 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط Mil@d »

به خدا من قیافم شبیه اچار فرانسه نیست.
طبق بررسی های دقیق و تخصصی که کارشناسان امر صورت دادند تشابه مورد نظر به گوشکوب نزدیکتر است!
بچه ها من تو کار WAREZ هم هستی
همسابه ما هم بنز داره!تازه توالت فرنگیشون هم کولر داره!
با این توصیفاتتون فقط یه عروسک مامانی توی بغلم کم دارم
در فصل آینده برات عروسک مامانی+بابایی+داداشی و سایر موارد متعلقه خریداری خواهد شد!
المیرا یه دختر کوچولوی لوسه
قطعا همینطوره!... مستحب است که اینطور نباشد!
چرا نگار با احساساتمون بازی کرد؟
ببین اویس جان!اولا که تیرت خطا رفت طرف نر در اومد!دوما عشق اینترنتی به درد نمی خوره پسرم!سعی کن احساساتتو کنترل و به خودت مسلسل باشی!حالا اگر سطح بازی ات با نگار در همین حدود احساس بازی بوده مستحب است!خارج از این حدود و بازی کردن با چیزهای دیگر حرام است!
(خرداد ماه که سنترال تاپیک انتخابات گذاشت یک کاربری به نام هانی که مدتهاست انلاین نشده خیلی جدی وخونسرد در اومد گفت خانم نگار-خانم عزیز-خانم محترم و..میلادنگار شاکی شد و فکر کرد هانی از عمد و با علم به پسر بودنش اینکارو کرده تا سوژه خنده اش کنده!یک پست شدید زد که این چه وضعیته!چرا جنسیت منو زیر سوال میبری! من به یونیسف شکایت میکنم! و...و 80 تا اسمایلی عصابنیت پشت بندش!)
میلاد نکنه خودتم....؟
خودم چیزیم نیست!
با رامین بلیط هواپیما گرفتیم
گرد و خاک بود پرواز لغو شد!حالا که از ما جدا شدین بشینین عقب تراکتور و گاری عبدل ماست بند پسر عباس یخی سیگار نخی برگردین تهران!
==============================

فیلم که تموم میشه اخرش تیتراژ هم داره که در تصاویر زیر بازیگران را همراه با اسامی مشاهده می کنید!

محمد 1985 یک بیمار خطرناک روانی!

[External Link Removed for Guests]




SAMAN بعد از عمل لیزیکش!

[External Link Removed for Guests]



Captain Pilot بعد از یک پرواز سنگین با ارباس 380!

[External Link Removed for Guests]



Azerila به چی می خنده؟

[External Link Removed for Guests]



Rouzbeh عجب تریپ خوفی داره!


[External Link Removed for Guests]


دوست دختر محمد 1985! هنوز 15 سالش تمام نشده!

[External Link Removed for Guests]

GF آمریکایی میلاد! پوشیده اش میکنم! فکر کرده آمریکاست اینجوری میگرده!



[External Link Removed for Guests]

اینم برای مهدی مهدوی جور کردیم!

[External Link Removed for Guests]



Oweiys هنگامی که قصد حمله به گوسفندها را داشت! عجب دندونایی داره این اویس! پلنگیه لامصب برای خودش


[External Link Removed for Guests]

Negar.int همون میلاد نگار که نر از آب در اومد! بعد از پس دادن الاغ مش باقر حالش گرفته شده!

[External Link Removed for Guests]



Shola
از بس ریاضی خونده باد کرده!

[External Link Removed for Guests]

Sand fighter قیافه بعد از 8 ساعت قلیون کشی و رفرش سنترال!


[External Link Removed for Guests]

در حال بررسی شیمیایی!yasermym


[External Link Removed for Guests]

Mil@d همراه با ریبون و دمپایی ابری!



[External Link Removed for Guests]
  بی  
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2371
تاریخ عضویت: شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۷, ۱۱:۰۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 6261 بار
سپاس‌های دریافتی: 11083 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط yasermym »

oweiys نوشته شده:
و علي پاشا و رامين و ميلاد نگار هم طاقت نميارن ....


ميلاد نگار ؟؟؟؟ نکنه نگار رو ميگيد؟ يعني نگار پسره ؟؟!! -- یعنی اون یه مرده ؟!

يعني نگار اين چند ماه داشت مارو بازی ميداد و اغفالمون میکرد؟! چرا نگار با احساساتمون بازی کرد؟!


خداییش خیلی بانمک بودتصویر. این میلاد نگار هم سوژه اییه برای خودش تصویر

جناب اویس پیشنهاد می کنم برای شناخت بیشتر بچه های قدیمی حداقل اونهایی که صندلی داغشون برگزار شده رو یه سری بزنید و یک حداقل اطلاعاتی بدست بیارید تا به قول معروف الکی به کسی وابسته نشید (شوخیتصویر).
میلاد، بعد از ماجراهای میم که به ممیم و غیره گسترش دادی الان هم که ماشاالله همینجوری داری طرح توسعه می دی!! یکمم حواست به کنترل جمعیت باشه، اینجوری پیش بری دیگه منابع کم میاریم ها تصویر یکم بودجه بزار برای توسعه نانو تا برای حرکت گروه بتونیم از ابزارهای نانومتری استفاده کنیم و با نانوفود تغذیه کنیم.
در ضمن این دختر بچه ها چیه دنبالمون راه انداختی، مگه داریم خاله بازی می کنیم؟!! مگه فکر کردی ما هم مثل خارجی ها هستیم، بابا اونا خیلی قوین، خیلی باهوشن، خیلی خیلین، از کل هیکلشون هنر درمیشه، ما رو چه به رقابت با اونا، در کل فکر کردی چی، اونا کم الکییَن، نه دوست من اونا خیلی الکییَن. تصویر
ادامه بده جانم ادامه بده و فازهای 5 و 6 و 7 و 15 پارس جنوبی رو اوخ ببخشید فریزن برگ رو افتتاح کن.تصویر
دانستني که تو را اصلاح نکند گمراهي است. حضرت علي (ع)

تصویر

 [FONT=tahoma, Verdana, Helvetica, Arial, sans-serif][COLOR=#444444]==================================
دانلود مقاله در
انجمن علمي تامين رايگان مقالات گيگا پيپر
[External Link Removed for Guests]
==================================    
Commander
Commander
نمایه کاربر
پست: 2875
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۸ اسفند ۱۳۸۷, ۳:۲۳ ب.ظ
محل اقامت: DE - CZE
سپاس‌های ارسالی: 39753 بار
سپاس‌های دریافتی: 34089 بار
تماس:

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط CAPTAIN PILOT »

عرض سلام و احترام خدمت دوستان گرامی تصویر

جا دارد تا یک تشکر ویژه از میلاد عزیز داشته باشیم که در این ایام زیبا و نزدیک شدن به سال نو, با قلم روان و طنز نوشته های خود موجب یک دگرگونی و تنوع بسیار جالب در سنترال عزیز شده اند. بدون شک با توجه به قرار داشتن در این ایام, این لحظات در آینده ای نه چندان دور تبدیل به خاطراتی بسیار زیبا و به یادماندنی برای یکایک کاربران و هنرپیشگان عزیز این سریال خواهد شد. تصویر


===================
جسارتا" این هم یک نوشته طنز آمیز و حقیر از طرف بنده تقدیم به شما عزیزان تصویر :

جای بسی خوشحالی و افتخار است (تصویر) که بنده در کنار سایر هنرپیشگان معروف و پیشکسوت این سریال, توسط کارگردان مجرب و مشهور آن دعوت به همکاری شدم ! البته در ابتدا اختلافاتی بر سر گریم و تغییر کاربری از خلبانی A 380 به رانندگی مینی بوس وجود داشتند که با وساطت و تهدید یک شخص ناشناس متنفی گردید !! تصویر

تا پیش از این سابقه هدایت چند تانک چیفتن و T-72 و M-1 به همراه آقا بابک عزیز را داشتیم. اما هدایت مینی بوس آن هم از نوع ایران ناسیونال و در جاده چالوس افتخاری دیگر بود !! تصویر

اما .... تصویر


[URL=http://www.privateimage.com/viewer.php?file=nao58ntkgygfw861ukj0.jpeg]
Captain Pilot بعد از یک پرواز سنگین با ارباس 380

[/URL][External Link Removed for Guests][External Link Removed for Guests]

بنده در همین جا اعلام میکنم که هیچ نسبتی با این شرور خطرناک و دوره گرد ندارم و این تشابه تنها به دلیل یک همکاری قدیمی در زمینه سرقت های بین المللی در زمان های دور است!! و حتی اگر ایشون رو در خیابان ببینم مسیرم را عوض میکنم !! و این معرفی اشتباه یک توطئه از طرف منشی صحنه به دلیل عدم اجازه ورود به داخل کابین خلبان است ......!!تصویر

ضمنا" شایعاتی مبنی بر اینکه تا پیش از این برچسب Deserter بر روی عکس فوق قرار داشته است به گوش میرسد ! همچنین پلیس بین الملل به شدت دنبال این شخص خطرناک است و برای معرفی او 6000 دلار جایزه تعیین شده است !!

البته بنده مراتب شکایت و اعتراض خود را نسبت به کارگزدان مشهور (م.ن) در یک نامه محرمانه به دفتر سیار سازمان ملل واقع در بورکینافاسو - خیابان آنگولا - پلاک 007 - طبقه هفدهم - اتاق 258 - دفتر حمایت از خلبانان A 380 تقدیم نمودم و آنها نیز قول مساعدت و برخورد قانونی با فرد یا افراد خاطی را دادند !!! تصویر


===================

امیدوارم دوستان عزیز این جسارت بنده را به بزرگواری خود ببخشند و آن را بر حساب یک مزاح دوستانه بگذارند. تصویر


موفق باشید تصویر
  When once you have tasted Flight, you will forever walk the earth with your eyes turned skyward, for there you have been and there you will always long to return
 

[External Link Removed for Guests]
Captain II
Captain II
پست: 445
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: ایران
سپاس‌های ارسالی: 1808 بار
سپاس‌های دریافتی: 4147 بار
تماس:

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط azeRilA »

Azerila به چی می خنده؟

[External Link Removed for Guests]
.


رامین دلیل خندیدن منو میدونه!

من ایستاده بودم تا همکارم از من عکس بگیره رامین سوئیچ ارباسو نشون داد منم یه خنده اینجوری زدم اذیتش کنم! تصویر
 
[SIZE=85]به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می      (دکتر علی شریعتی)   

DJ Dani نوشته شده:

 [SIZE=150]خدا را شکر می کنم که سعادت دیدن تمام هواپیماهای نظامی و غیر نظامی کشورمان از هر رنگ , پایگاه و تایپ را داشته ام ,

امری که به راحتی امکان پذیر نیست
 
 



 
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1297
تاریخ عضویت: شنبه ۱۵ تیر ۱۳۸۷, ۱۰:۲۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 1856 بار
سپاس‌های دریافتی: 3546 بار

Re: فصل دوم Centralclubs Prison Break...!

پست توسط sand_fighter »

آقا میلاد مار پاک نیستو نابود کردی یکی از در بیاد این تاپیکو ببینه فکر می کنه ما موتاد موتادیم بابا رحم کن :::P :L:L


تصویر


اجب انتخاب باحالی خوشم اومد دستت طلا !
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”