موزو انشا : عزدواج!

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

ارسال پست
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 1885
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۳ مهر ۱۳۸۸, ۶:۳۱ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 588 بار
سپاس‌های دریافتی: 2859 بار

موزو انشا : عزدواج!

پست توسط misam5526 »

هر وقت من یک کار خوب می کنم مامانم به من می گوید بزرگ که شدی برایت یک زنخوب می گیرم. تا به حال من پنج تا کار خوب کرده ام و مامانم قول پنج تایشرا به من داده است. حتمن ناسرادین شاه خیلی کارهای خوب می کرده که مامانشبه اندازه استادیوم آزادی برایش زن گرفته بود. ولی من مؤتقدم که اصولنانسان باید زن بگیرد تا آدم بشود ، چون بابایمان همیشه می گوید مشکلاتانسان را آدم می کند. در عزدواج تواهم خیلی مهم است یعنی دو طرف باید بههم بخورند. مثلن من و ساناز دختر خاله مان خیلی به هم می خوریم. از لهازفکری هم دو طرف باید به هم بخورند، ساناز چون سه سالش است هنوز فکر نداردکه به من بخورد ولی مامانم می گوید این ساناز از تو بیشتر هالیش می شود.در عزدواج سن و سال اصلن مهم نیست چه بسیار آدم های بزرگی بوده اند کهکارشان به تلاغ کشیده شده و چه بسیار آدم های کوچکی که نکشیده شده. مهماشق است ! اگر اشق باشد دیگر کسی از شوهرش سکه نمی خواهد و دایی مختار هماز زندان در می آید. من تا حالا کلی سکه جم کرده ام و می خواهم همان اولقلکم را بشکنم و همه اش را به ساناز بدهم تا بعدن به زندان نروم. مهریهوشیر بلال هیچ کس را خوشبخت نمی کند. همین خرج های ازافی باعث می شود کهزندگی سخت بشود و سر خرج عروسی دایی مختار با پدر خانومش حرفش بشود. داییمختار می گفت پدر خانومش چتر باز بود.خوب شاید حقوق چتر بازی خیلی کم بودهکه نتوانسته خرج عروسی را بدهد. البته من و ساناز تفافق کرده ایم که بجایشام عروسی چیپس و خلالی نمکی بدهیم. هم ارزان تر است ، هم خوشمزه تراستتازه وقتی می خوری خش خش هم می کند! اگر آدم زن خانه دار بگیرد خیلی بهتراست و گرنه آدم مجبور می شود خودش خانه بگیرد. زن دایی مختار هم خانه دارنبود و دایی مختار مجبور شد یک زیر زمینی بگیرد. می گفت چون رهم و اجارهبالاست آنها رفته اند پایین! اما خانوم دایی مختار هم می خواست برود بالا!حتمن از زیر زمینی می ترسید . ساناز هم از زیر زمینی می ترسد برای همین همبرایش توی باغچه یک خانه درختی درست کردم. اما ساناز از آن بالا افتاد ودستش شکست. از آن موقه خاله با من قهر است. قهر بهتر از دعواست.آدم وقتیقهر می کند بعد آشتی می کند ولی اگر دعوا کند بعد کتک کاری می کند بعدخانومش می رود دادگاه شکایت می کند بعد می آیند دایی مختار را می برندزندان! البته زندان آدم را مرد می کند.عزدواج هم آدم را مرد می کند، اماآدم با عزدواج مرد بشود خیلی بهتر است! این بود انشای من
[img]http://www.beiragh.com/images/1006.jpg[/img]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”