سلام!

پکیج سوم!
چ:چالی بازی:دلقک بازی،ادا و تقلید دیگران را در آوردن.
چالی:آدم شوخ طبع و مجلس گرم کن،شاید اشاره ای باشد به چارلی چاپلین،کمدین معروف اوائل قرن 20
چپل:کثیف،چرکین،شلخته.
چپه:مچاله،بهم فشرده.
چترال:آدم عوضی.
چتری:چادر،برزنت.روکشی است از جنس پارچهء بسیار ضخیم.
چرکو:کثیف و پرچرک.
چکنه:نوچ،چسبناک.
چلب:آویزان شدن به پشت ماشینها بویژه وانت.از پدرهایتان بپرسید که چه کیفی داشت؟؟؟!!!
چوق:چوب.
چول:درب و داغون،فکسنی.(از واژگان مورد علاقه من)
خ:خالو:دایی،برادر مادر.
خو:قبول،به عنوان پذیرش موضوع استعمال دارد.
خوش تیپ:همان خوش تیپ است.می گویند در شهر کرمانشاه اگر در کوچه و بازار کسی را صدا بزنی و بگویی:پهلوان،همه بر میگردند و می گویند:با منی؟در آبادان هم اگر صدا زدی خوش تیپ،همه از شما همین سوال را می پرسند و میگویند:مونه صدا کردی کوکا؟
د:دامبالان:دمبلان،دمبهء گوسفند.
دبه:ظرف درب دار برای نگهداری مایعات.
درام:بشکهء فلزی که معمولا"200 تا 220 لیتر گنجایش مایعات داشت،اصولا برای حمل قیر و سایر فراورده های نفتی پالایشگاه کاربرد داشته.
دف:باسن،....(مودبانه نیست)!!!.
دقوز:سس تندی که از ترکیب فلفل و سایر ادویه جات در سرکه و رب گوجه تهیه شده و در کنار سمبوسه،فلافل و پاکوره مصرف دارد.
دله:حلب 17 کیلویی،پیت حلبی.
دمام:طبل بزرگ،بیشتر در مراسم عزاداری جوانان و نیز در ایام سوگواری محرم کاربرد دارد،بدنهء آن از چوب و صفحه اش را از پوست بز تهیه می کنند.
دوبه:شناور مسطح و بزرگی که معمولا" به کشتی و لنج یدک شده و بار و کالا را بر روی آن می گذارند و به دنبال کشتی می کشند.
دی گول:چاپلوس،خ....مال،خبرچین.
ر:رام سیت:مخالف جهت رانندگی کردن.همان رام سید است.
رمبیدن:فرو ریختن،آوار شدن.
ریبن:عینک آفتابی است که البته از دیرباز برای زندگی در آبادان لازم بوده و از ضروریات است(معمولا" با دمپایی ابری ست میشود).
س:سانتی مانتال:همان های کلاس امروزیهاست.
سبور:نوعی ماهی محبوب آبادانی هاست.هنوز هم روزهای تعطیل که همهء اعضای خانواده به دور هم جمع می شوند،در آبادان بوی مطبوع این ماهی از تنور اغلب خانه ها به مشام می رسد.ُ..(خوراکمه)
سلندر:همان سیلندر است،در آبادان به معنای کپسول گاز به کار میرود(نیمی از شهر آبادان هنوز لوله کشی گاز ندارد!!!).
سمبو:سیاه پوست،تیره تر از سبزه.
سولاخ:سوراخ.
سی کو:ببین،نگاه کن.
سیل:نگاه کردن،دید زدن.
ش:شرجی:هوای مرطوب،روزها و شبهایی در آبادان می آیند و میروند که از شدت رطوبت هوا،حتی تنفس هم دشوار می شود.نوع آبادانی آن عطر دریا را به مشام می رساند.
شط:رودخانه،رود.
شلال:موی لخت و نرم را می گفتند.
شلیته:زبان دراز و پاچه پاره،بیشتر برای زنان به کار میرود.
ط:طارمه:ایوان مسقف.تمام منازل شرکتی بهمنشیر در مدخل درب ورودی از باغچه،طارمه ای داشتند که بر روی آن یک درب چوبی انگلیسی بسیار محکم و مقاوم نصب شده بود،هنوز هم این دربها در آبادان کاربرد دارند.
ف:فُل:خطا،اشتباه.
فنتول:ریزه میزه و تند و تیز،صفتیست برای نوجوانان زبل آبادانی.
فنش:یک اصطلاح به معنای اخراج و بیکار شدن از کار است.در واقع آبادانی شدهء فینیش انگلیسهاست به معنای پایان.
فوگر:نحس،نکبت.
فوگرات:بد یمن،نحس.
فول:پر،کامل.انگلیسی است ولی دیگر مال خودمان شده.
فیت: پشت کردن به دیگران و خم شدن به شکل رکوع.
فیدوس:آژیر،زنگ شروع و پایان هر شیفت و همچنین بروز حوادث را در پالایشگاه آبادان با نواختن این آژیر به اطلاع میرساندند،غریو صدای آن در تمام شهر شنیده میشد.(اینهم یادش به خیر)
فیسو:پُر افاده.
ق:قول:غول،بزرگ،درشت هیکل.
قیل:قیر،از فراورده های نفتیست به رنگ روی دشمنان آبادان.
ک:کا:به معنای برادر،کاکا،کوکا.همان کاکوی شیرازی هاست.
کاچ:چشم لوچ،قلوچ.
کِل:بر وزن (سل)آوای شادی و سروریست که معمولا" زنان جنوبی در مراسم جشن و شادی سر می دهند.
کُل:کال،چاله و سوراخی که برای تیله بازی در زمین ایجاد می کردیم.
کُله:محل نگهداری پرندگان خانگی مثل مرغ و خروس.
کُم:شکم.
کنجیر:نیشگون.
کندر:نوعی سقز یا آدامس است که از صمغ طبیعی درختان معطر گرفته می شود و هنوز هم در بازارها موجود است.(یاد بی بی بخیر)
کنس:خسیس،ناخن خشک.
کوک:سرحال،صمیمی هم معنا میشود.
کول:دوش،شانه.
گ:گدول:پدر سوخته و حقه باز،در حال حاضر هم زیاد استعمال میشود!!!!!
گزایل:آبادانی شدهء گازوئیل است!!!
گیت:دروازه.
گیس:بوی خوش!!!همان گاز است.بویی است که از بویلرهای پالایشگاه منتشر میشود و به نوعی نشانهء حضور در آبادان است،یعنی تا زمانی که این بو به مشامت می رسد میتوانی در آبادان بودن را احساس کنی.جایی در مورد این واژه نوشته ام که مخفف گل یاس است(هنوز هم وقتی گذرم به آبادان می افتد،اولین جایی که بعد از سید عباس میروم،کنار پلیت روبروی او پی دی ست،میروم و ریه هایم را از بوی خالص گیس سرشار می کنم،وقتی حسابی در آبادان بودن را احساس کردم،به سراغ بقیه کارها میروم).
گیلاس:لیوان.
ل:لارج:لارژ.دست و دلباز.
لفت دادن:معطل کردن.
م:ملق:پشتک وارو.
ملول:ولرم،نه سرد و نه گرم.
منگ:آدم گیج و بی حواس.
مو:من.
موندبالا:با کلاس،های کلاس.
میکس:مخلوط،ترکیب.انگلیسی است.
مین گیت:دروازه اصلی پالایشگاه آبادان.اصلا" انگلیسی است.
ن:ناطور:نگهبان،پاسبان.
و:واز:باز.
والف:واژه ایست انگلیسی به معنای سوپاپ.در آبادان به معنای شیرفلکهء آب به کار میرود.
ور زدن:پر حرفی کردن،یاوه گویی.
وراج:پر حرف،پرچانه.
ولک:حرف ندا در زبان عربی.
ووِی:ادای صوتی است به معنای خیلی زیاد و نا محدود.
وُیسک:بایست.صبر کن.
ه:ها:بله،آری.
هندی:آدم گیج،فراموشکار و زودباور،خنگ.شاید کاربرد این واژه از زمان همزیستی آبادانیها با هندیها آغاز گردیده است.
ی:یزله:نوعی پایکوبی عربی است که هم در عزا و هم در شادی کاربرد دارد،یک دست به شکل مشت کرده به هوا میرود و فرد به روی یک پا به پایکوبی می پردازد.لی لی،هوسه
------------------------------------------------------
تماته شبيه انگليسي كلمه گوجه فرنگي
tomato درست گفتی! مو که گفتُم آمریکاییوم!
راستی بعضی ها هم به سیب زمینی میگن پوتیته! Potato
نكنه با عوامل استكبار روابط پنهاني دارين.؟
لامصبا دست به نقدن!
توی الف یادت رفت : اسبیتال:بیمارستان (hosbital)
دیگه کسی نمیگه!فقط عربا میگن مستشفی!
اوناییکه در سال 89 هم استعمال میشه را دارم میگم وگرنه فرهنگ لغت آبادان بیش از 598 هزار کلمه داره!
اصطلاحت بازمانده از قدیم و بعد از دوران اختلاط فرهنگی بعد از جنگ تقریبا همینا هستند!یک سری دیگه هم هست که مورد دارند و سنترال پسند نیست!

پست بعدی آموزش مکالمه به دو روش معمولی و چپی آبادانی!.
