مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

Novice Poster
Novice Poster
نمایه کاربر
پست: 59
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۸ اردیبهشت ۱۳۸۵, ۷:۵۸ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3 بار
سپاس‌های دریافتی: 101 بار

مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط gerami »

این نوشته بر گرفته از سایت رضا امیر خانی به آدرس ermia.ir است .هر جند که این سخنرانی مال سال 84 ولی به تازگی تو این سایت قرار گرفته

عنوانِ اين صحبت، ضرب‌المثلي است عربي. عرب‌زبان وقتي نسبت به مساله‌اي بلاموضع باشد و بي‌بهره از او بخواهند تا برابر آن مساله موضع بگيرد، چنين مي‌گويد: اين نه شترِ من است و نه ناقه‌ي من! گويا اين ضرب‌المثل گوشه‌ي چشم و تلميحي نيز داشته باشد به حكايتِ عبدالمطلب كه به عام‌الفيل به نزد ابرهه رفت و در حالي كه قوم منتظر بودند تا وي ابرهه را از ويران نمودنِ كعبه برحذر دارد، از ابرهه شترانش را طلب كرد كه سپاه به يغما برده بود... وقتي قريش و حتا خودِ ابرهه با وي محاجه كردند و دليل خواستند از رفتارِ او، عبدالمطلب چنين پاسخ داد كه:

انا رب الابلين و لهذا البيت رب...

من پروردگارِ شترانِ خويشم، اين خانه نيز پروردگاري دارد...

و البته در اين عبارت كه شايد در آن مقام به تدبير الهي لازم مي‌نمود تا معجزه‌ي ابابيل واقع شود، مي‌توان قياسي سقيم پيدا كرد براي شانه خالي كردن از بارِ مسووليت. حكمتِ ظريفي كه پارسي‌گويي آن را به شعر در آورد:

عبدالمطلب ار شترانش نجات داد

پورش رسول، جنسِ شتر را زكات داد
×××

به هر رو امروز نيز كساني هستند كه در مواجهه با مساله‌ي لبنان و فلسطين، بانگِ “لاالجملي و لاالناقتي“ سر مي‌دهند. اين قضيه البته در ميانِ روشن‌فكرانِ خاورميانه كم‌تر به چشم مي‌خورد. روشن‌فكرانِ خاورميانه عمدتا نسبتِ صحيحي با مساله‌ي فلسطين برقرار مي‌كنند‍؛ خاصه روشن‌‌فكرانِ معارض با حكومت‌ها، كه با توجه به مواضعِ بزدلانه‌ي اغلب كشورهاي منطقه حتا به واسطه‌ي موقعيت ژورناليستيِ روشن‌فكري نيز مجبورند سرِ هم‌دلي داشته باشند با مساله‌ي فلسطين.

اما مساله‌ي فلسطين، فقط يك مساله‌ي روشن‌فكرانه نيست. مساله‌ي جنسِ انسان است. فروكاستنِ مساله‌ي فلسطين به يك مساله‌ي عربي در خاورميانه كه در دوره‌ي ناصري اتفاق افتاد، يعني خارج كردنِ ايران، تركيه، پاكستان، بخشي از هند، افغانستان و باقيِ كشورهاي اسلاميِ غيرِ عرب‌زبان از گردونه‌ي دفاع از ملتِ فلسطين. حتا فروكاستنِ مساله‌ي فلسطين به يك مذهب خاص از اسلام، يعني خارج كردنِ شيعيان و علويان و باقي مذاهب از اين جبهه‍؛ كه اقلا در موردِ دو مذهبِ اخيرالذكر، مي‌توان به آزادسازيِ جنوبِ لبنان و نقشِ آنان در احياي مقاومت اشاره كرد و روشن نمود كه در صورتِ نگاهِ مذهبي به فلسطين و حذفِ شيعيان و علويان چه ضربه‌اي به مقاومت فلسطين خواهد خورد. حتا نگاهِ قطبيِ سياسي به معناي چپ و راست كه امروز در اين نشست مبتلابه بسياري از آرا بود، باعث فروكاستنِ مساله‌ي فلسطين به يك مساله‌ي قطبيِ سياسي خواهد شد.

مساله‌ي فلسطين، مساله‌ي جنسِ انسان است. و اين يعني نگاهِ همه‌جانبه‌گرا.

البته شايد اين عبارت براي مردمانِ آرمان‌خواه و جريانِ اصيلِ روشن‌فكري كافي باشد، اما پرروشن است كه چنين نسخه‌اي براي حكومت‌هاي امروزينِ خاورميانه اثربخش نيست. پس بگذاريد از زاويه‌اي ديگر به اين مساله بنگريم. زاويه‌اي كه فارغ از مسائلِ انساني با يك نگاهِ منفعت‌گرايانه به مساله‌ي فلسطين مي‌نگرد تا جوابي بدهد به آن كه مي‌گفت: “لبنان و فلسطين، لاالجملي و لاالناقتي!“
×××

در عالم جنگ‌ها را به دوگونه‌ي ساختاري افراز كرده‌اند. جنگ‌هاي قلعه‌اي و جنگ‌هاي ميداني. سيرِ تمدنيِ بشري نشان مي‌دهد كه جنگ‌آورانِ عالم آرام آرام از جنگ‌هاي قلعه‌اي به سمتِ جنگ‌هاي ميداني تغييرِ ساختارِ نظامي داده‌اند.

يعني اگر عقلانيتِ يوناني را داورِ تمدنِ غرب بدانيم بي‌گمان بايستي به افسانه‌ي هومر بنگريم و ماجراي خدعه‌ي اسبِ تروا. ده سالِ محاصره‌ي تروا كه مستحكم‌ترين قلعه‌ي آن روز غرب بود، عاقبت با شكستِ قلعه‌نشينان -ولو به خدعه- تاي تمتِ جنگ‌هاي قلعه‌اي بود در تمدنِ غرب.

يونانيان و روميان به عنوانِ پدر و مادرِ مطلقه‌ي تمدنِ غرب، آموختند كه قلعه -ولو خيبر- فتح شدني است. پس جنگ‌ها را به ميدان‌هاي جنگ كشاندند.

شكست قلعه‌نشين در يك جنگِ قلعه‌اي يعني از دست دادنِ همه‌ي دارايي‌ها و مهتوك شدن همه‌ي حرمت‌ها. حال آن كه شكست، در يك جنگِ ميداني دستِ بالا يعني يك خسرانِ ماديِ قابلِ جبران.

غربيان پس از فهمِ تاريخي تمايزِ جنگِ ميداني و جنگِ قلعه‌اي هرگز قلعه نساختند و هماره در ميدان‌ها -هر چه دورتر به‌تر- جنگيدند. حال آن كه بسياري از قلاع معتبر شرقي نه در قرونِ ماضيه كه در پانصد سالِ اخير ساخته شده‌اند.

متفكرانِ كشورِ ميزبانِ ما -تركيه- اگر تفاوت اين دو نگرش را در دورانِ پادشاهيِ عثماني پي‌گيري كنند به نتايجِ روشني دست خواهند يافت. اگر نفوذِ تمدنِ اسلامي را با جنگ‌آوري‌هاي امثالِ سردار محمد فاتح و جنگ‌هاي ميدانيِ او مقايسه كنيم با دورانِ قلعه‌نشينيِ سلاطينِ عثماني در قرنِ نوزدهم تا اضمحلالِ كامل، در مي‌يابيم كه اين تفاوتِ نگرش چه گونه سلسله‌اي را از پا مي‌اندازد.

غربيان نيز خاصه در قرنِ نوزدهم و اوايلِ بيستم با همين ترفند به سمتِ استعمارِ ممالكِ دوردست تغييرِ جهت دادند. جنگ‌هاي ميداني، در ميدان‌هايي هر چه دورتر. استعمار يعني جابه‌جاييِ مرزهاي امنيتي، اقتصادي و حكومتي از مرزهاي جغرافيايي. مهم‌ترين صرفه براي جهان‌گيران نه جهان‌گيري كه همين تغييرِ مرزهاي امنيتي بود. يعني عملا جنگ را در ميداني خارج از خانه پسنديدند نه در قلعه.

همين نگاه است كه امروز آمريكا را با صدايي گوش‌خراش در ميانه‌ي كنسرتِ جهاني به تك‌خواني وادار مي‌كند. او را از قاره‌اي به قاره‌ي ديگر مي‌كشاند و عراق و افغانستان را ميداني مي‌سازد براي جنگ. ساده‌انديشي است كه نفت را تنها عاملِ حمله‌ به خاورميانه بدانيم. آمريكا با اين كار -انتقالِ ميدانِ جنگ- هر سال هزاران يازدهِ سپتامبر را به جايي خارج از مرزهاي جغرافياييِ خود منتقل مي‌كند. يعني امنيتِ داخليِ خود را در خارج تعريف مي‌كند. و مهم‌تر اين كه تهديداتِ امنيتي را به داخلِ افواجِ سربازانِ مزدور و حقوق‌بگير مي‌برد نه در ميانِ اقشارِ مردمِ غيرنظامي. امنيتِ كساني به خطر مي‌افتد كه اصالتا براي شغلي پرخطر مزد مي‌گيرند. اين يعني يك نگاهِ ميداني و نه يك نگاهِ قلعه‌اي.

ويتنام در دهه‌هاي پيش و افغانستان و عراق در اين چند ساله و فلسطين اشغالي در همه‌ي اين سال‌ها ميدانِ جنگِ ايالات متحده بوده‌اند. ميداني با فاصله‌اي دورتر از هزاران كيلومتر...

دوستانِ مائوييست حاضر در اين جلسه كه به جناحِ چپِ روشن‌فكري تركيه وابسته‌اند، امروز چاره‌اي ندارند مگر آن كه فيدليست شوند و به احترام عمو فيدل كلاه از سر بردارند. اما فراموش نكنيم دليلِ پاي‌داريِ كوبا در اين سال‌ها فقط پاي‌مردي عمو فيدل نيست. كاستروي دوست‌داشتني از يك امتياز ديگر به جز پاي‌مردي بهره مي‌برد. كوبا در فاصله‌ي نود مايليِ جنوبِ ايالات متحده است. پس طبقِ آن چه ذكر شد، كوبا در حريمِ قلعه‌اي امريكاست، نه در بازه‌ي ميداني. پس ايالاتِ متحده هيچ‌گاه حاضر نخواهد شد با كوبا واردِ درگيريِ نظامي شود و عملا قلعه‌اش را در معرض حمله قرار دهد. يعني به خلافِ نظرِ عوام‌زده‌اي كه هماره تعجب مي‌كند از اين كه چه‌گونه جزيره‌اي كوچك در نود مايليِ جنوبِ ايالاتِ متحده اين‌چنين قدرت‌مند مقاومت كرده است، بايد روشن كرد كه آمريكا به دليلي عقلاني كه همان پرهيز از جنگِ قلعه‌اي باشد، هرگز حاضر نمي‌شود آتش جنگ را چنين نزديك به خانه روشن كند كه آن را كه خانه نئين است، بازي نه اين است...
×××

نگاهِ مسبوق به سابقه‌ي آمريكا و انگليس به مساله‌ي فلسطينِ اشغالي نيز از همين مزيتِ جنگِ ميداني نشات مي‌گيرد. اسرائيل اگر از مالياتِ مردمِ امريكا باج مي‌گيرد، دقيقا به دليلِ فهمِ همين نكته است. اسرائيل در قبالِ تحملِ بسياري از تهديدات عليه امريكا و انگليس و در خطر افتادنِ امنيت شهروندانش به عوضِ شهروندان انگليسي و امريكايي طلبِ مزد مي‌كند و اين مزد البته حقِ مسلم اوست. در عالم امروزين هيچ كسي بي‌جهت مزد نمي‌گيرد!
×××

اما آيا از منظري ديگر نيز مي‌توان به اين قضيه نگريست؟ تا اين‌جا سودمنديِ چنين نگاهي را براي دشمنانِ مردمِ فلسطين شرح داديم. آيا براي دوستانِ مردمِ فلسطين نيز منفعتي در هم‌چه نگاهي هست؟

بگذاريد مطلب را جورِ ديگري توضيح بدهم. كشورِ من، ايران، تنها كشوري است كه در آن سياست‌هاي دولتي در زمينه‌ي حمايت از مردمِ فلسطين، از علاقه‌مندي‌هاي مردمي سبقت گرفته است. يعني دولت هم‌دوش و بل پاره‌اي اوقات جلوتر از مردم، در زمينه‌ي حمايت از فلسطين گام برمي‌دارد. چنين نگاهي البته آفتي نيز دارد. جريانِ روشن‌فكري كه گاهي به غلط روي موضعِ ضددولتيِ خود -و نه غيرِ دولتي- تكيه دارد، در بعضي موارد خود را از گردونه‌ي حاميانِ ملتِ فلسطين خارج مي‌كند و اين امر را به دولتِ ايران محول مي‌كند.

اما بناي استدلالم بر اين است كه منفعتِ جمهوريِ اسلاميِ ايران را از اين نگاه از منظريِ سودگرايانه شرح دهم. خارج از مسائلِ آرماني و انساني، ايران چه نفعي مي‌برد از اين حمايت؟

دشمنيِ ايران با ايالاتِ متحده، يك دشمنيِ عميقا معنوي است. يعني نگاهِ غيرِ انسانيِ موجود در سلطه‌ي جهاني، هيچ زماني نمي‌تواند با نگاهي انساني پيوند بخورد ولو اين كه سدِ راهِ منافعِ ماديِ فراواني باشد. اين دشمنيِ عميق را مقايسه كنيد با دشمنيِ رژيمِ صدام يا حركتِ القاعده و حكومتِ طالبان. كه اين هر دو برآمده‌ از حمايتِ امريكا هستند. صدام و طالبان به عنوانِ دو ابزار براي هژمونيِ ايالاتِ متحده مقابلِ ايران و شورويِ سابق سال‌ها از حمايتِ مستقيمِ امريكا بهره مي‌بردند. طالبان به عنوانِ يك چهره‌ي اكسترميستيك از اسلام و صدام نيز به عنوانِ چهره‌اي اكسترميستيك از حكومتِ مستبد، هر دو باطنا به سودِ امريكا كار مي‌كردند. چرا ايالاتِ متحده در حمله به خاورميانه بايستي پيش از جمهوريِ اسلاميِ ايران، به صدام و طالبان حمله كند؟ اين سوالي بسيار جدي است. نيروگاهِ اتميِ در حالِ ساختِ بوشهر، هدفِ ساده‌تر و در عينِ حال ارزش‌مندتري است از كوهستان‌هاي افغانستان و بيابان‌هاي عراق. از طرفِ ديگر، قطعا عمقِ دشمنيِ ايران براي استراتژيست‌هاي امريكايي پوشيده نيست. همين‌طور مزيت‌هاي جغرافيايي و اقتصادي و سياسيِ سلطه بر ايران. ساده‌انگاري است اگر فقط مسائلِ مردمي (ميزانِ رضايت از حكومت، مشاركت در دفاع و...) را باعثِ عدمِ حمله بدانيم. همين طور ساده‌انگاريِ ديگري است اگر گمان كنيم قدرتي نظامي در جهان وجود دارد كه بتواند در مقابلِ نيروي نظامي امريكا ايستاده‌گي كند. پس چيست كه باعثِ نجاتِ جمهوريِ اسلامي ايران مي‌شود؟

ايران، از سال‌ها پيش با يك نگاهِ استراتژيك، در حين جنگِ عراق، به اين حقيقت دست پيدا كرد كه حركت به سمتِ جنگِ ميداني تنها راهِ نجاتِ اوست. پس در حمايتِ غيرقابلِ انكارِ معنويِ ايران از مبارزانِ حزب‌الله جنوبِ لبنان، يك منفعتِ مادي نيز ملحوظ است. اگر ايالاتِ متحده نسبت به ايران تعرضي داشته باشد، ميدان‌هاي ديگري در عالم، به آتش كشيده خواهند شد. قلعه‌ي صدام فتح شدني است، اما ميدانِ جمهوريِ اسلامي ايران، در خارج از مرزهاي جغرافيايي گربه‌سانش گسترده شده است. يعني مساله‌ي حمايت از فلسطين حتا با ديدِ منفعت‌گرايانه نيز قابلِ توجيه است.

و همين است كه در نگاهِ مديريتِ كلانِ ايران، عمقِ استراتژيكِ انقلابِ اسلامي را در نهضت‌هاي آزادي‌بخش تعريف مي‌كنند. با اين ويژه‌گي مي‌توان امنيتِ داخليِ كشور را تامين كرد. يعني اتفاقا با اين نگاه مي‌توان حتا شترانِ خويش را حفظ نمود تا ديگر “لاالجملي و لاالناقتي“ گفتن وجهي نداشته باشد.
×××

اگر حاكمانِ خاورميانه شعوري در خور شانِ تاريخ خاورميانه داشتند، در مي‌يافتند كه امروز ميدانِ جنگ‌شان فلسطين است. و اگر اين گونه بود ناآرامي‌ها را از داخلِ مرزهاي جغرافيايي خارج مي‌كردند و امنيت را براي مردم‌شان به ارمغان مي‌آوردند. اين نكته‌اي است كه در نگاهِ بزدلانه و متاسفانه غيرِ عاقلانه اغلبِ حاكمانِ خاورميانه جاي‌گاهي ندارد. تنها پاتك در مقابلِ تكِ ايالاتِ متحده به منطقه‌ي خاورميانه، ابرازِ حساسيت است به صورتِ عملي در موردِ فلسطين. دوستانِ فلسطينيِ حاضر در جلسه مرا خواهند بخشيد. اين نگاه، يك نگاهِ انساني نيست، اما چاره‌اي نداريم مگر شاخك‌هاي منفعت‌طلبِ اهلِ دنيا را حساس كنيم!
×××

اما آن‌چه پيرامونِ تفاوتِ جنگِ قلعه‌اي و جنگِ ميداني ذكر شد، فقط به جنگ‌هاي فيزيكي بر نمي‌گردد. بگذاريد در پايانِ مقال برگردم به مثالي از جنگِ انديشه و تفاوتِ جنگِ قلعه‌اي و ميداني در عرصه‌ي انديشه. و به فضلِ خدا در آن راه‌كاري بيابيم در وضعِ موجود.

جدال در عالمِ انديشه نيز به همان شدت و حدت جدال در عالم واقع و بل‌كه با قوتي بيش‌تر هماره پاي‌دار است. همين دو راه‌بردِ جنگِ ميداني و جنگِ قلعه‌اي، در عالمِ انديشه نيز قابلِ شناسايي است. سال‌هاست علماي مذاهبِ عامه گرفتارِ نگاهِ قلعه‌اي شده‌اند. قلعه‌ي دانش‌گاهِ الازهر هرگز نمي‌تواند در مقابلِ هجومِ شبهاتِ مذهبي از سمتِ غرب مقاومت كند. پس چاره‌اي نداريم مگر آن كه مانندِ غربيان، انديشه‌ي ديني را در ميدان‌هاي جنگيِ جهان مستقر كنيم. امروز انديشه‌ي اصليِ تمدنِ غرب، در هيچ كتابي، در هيچ كليسايي، در هيچ دانش‌گاهي پناه نگرفته است. آن انديشه در جانِ تماميِ انسان‌هاي عالم مشغولِ مجادله است. اين يعني جنگِ ميداني در عالمِ انديشه. الازهر قرار است قلعه‌اي باشد تا در آن همه‌ي سوالاتِ عالم پاسخ بگيرند. اما خودِ اين قلعه در محاصره‌ است. محاصره‌اي با سرنوشتي محتوم. چرا كه جانِ قلعه‌نشينان در جنگي ميداني درگير است. الازهر قرار است پاسخ‌گوي مسائلِ مستحدثه باشد. اين يعني نگاهِ قلعه‌اي. در ايرانِ ما، انقلابِ اسلامي توسطِ كسي راه‌بري شد كه اين نگاه را تغيير داد. او تصميم گرفت كه خود مساله‌ي مستحدثه باشد. خود، محدثِ حادثه باشد. پس آن حادثه در ميدان‌هاي عالم راه مي‌پيمايد و امروز مثلا در جانِ سيدحسن نصرالله مي‌نشيند. (كسي كه اين نوشته نيز حاصلِ مباحثه‌ي رودررو با اوست) اين گونه انديشه از قلعه خارج مي‌شود و در ميدان خودنمايي مي‌كند و عوضِ هل من ناصر، هل من مبارز سر مي‌دهد.
×××

اين پديده‌ي انساني را بايستي با ساختِ شبكه‌هاي انساني تقويت نمود. اين وظيفه‌ي جريانِ روشن‌فكريِ خاورميانه است. صهيونيزم كه امروزِ موتورِ فكري تمدنِ غرب و بالاخص ايالاتِ متحده است، از قرن‌ها پيش اين شبكه‌ي انساني را فعال كرده است. مارانو‌ها يا همان يهوديانِ به ظاهر مسيحي شده، در تمامِ كشورهاي اروپايي در دورانِ اوجِ يهودستيزي با هم متحد بودند و قوانينِ انسانيِ شبكه‌اي ميان‌شان حكم‌فرما بود. همين مارانو‌ها كه يهودي‌الاصل بودند و جامه‌ي مبدلِ مسيحي پوشيده بودند پس از مهاجرت به ايالاتِ متحده در قالبِ پيوريتن‌ها سازمان‌دهي شدند و رد ايشان تا نئومحافظه‌كارانِ جديد حاكم قابلِ پي‌گيري است.

اگر تشكيلاتِ انساني را در پيوريتن‌ها مقايسه كنيد با جريانِ فراماسونريِ مبتلابهِ بسياري از كشورهاي منطقه، به اين نتيجه‌ي جذاب مي‌رسيد كه شبكه‌ي انساني يك‌ساني تشكيل شده است. فقط با نام‌هاي مختلف.

جالب‌تر آن كه فراماسونري به عنوانِ يك جريانِ تصميم‌ساز و بازي‌ساز، بر اغلبِ حكومت‌گرانِ جهان -نه فقط مصر و تركيه و ايران- در دوره‌اي موثر بودند. همان تفكرِ تصميم‌ساز در دوره‌اي ديگر، خطرِ وجهه‌ي سياسي-اجتماعيِ دينِ اسلام را دريافت و با جعلِ فرقه‌ي جعليِ بهاييت در مقابلِ تشيع سعي نمود تا در كيانِ دينِ مبينِ اسلام رخنه ايجاد نمايد. اگر به تشكيلاتِ بهاييت به عنوانِ يك شبكه‌ي انساني توجه كنيم در مي‌يابيم كه به لحاظِ شبكه‌اي و تشكيلاتي، بهاييت و فراماسونري، يك شكل دارند. يعني روندِ راي‌دهيِ شوراي افتاء بهاييت دقيقا مشابه است با حلقه‌ي يك بهاييت. كمااين كه ساختار حلقه‌اي-حلزوني، بينِ بهاييت و فراماسونري مشترك است. اما اگر به مقرِ كنونيِ شوراي افتاء بهاييت در حيفاي فلسطينِ اشغالي دقت كنيم و توجه كنيم به دوره‌ي ساختنِ اين فرقه كه هم‌زمان است با حكومتِ حاكمِ دست‌نشانده‌ي بريتانياي كبير در آن منطقه نكته‌ي ديگري نيز متبادر به ذهن مي‌شود و آن نيز شباهتِ قريبِ تشكيلاتِ انسانيِ تصميم‌ساز در صهيونيزمِ جهاني است با فراماسونري و بهاييت كه هر سه با پشتي‌باني بريتانياي آن‌روز به عنوانِ پاي‌تختِ تمدنِ غرب در منطقه‌ي فلسطينِ اشغالي نمو پيدا كرده‌اند.

روشن‌فكريِ خاورميانه نيز هيچ چاره‌اي ندارد الا ساختنِ يك شبكه‌ي انساني فرامرزي با هدفِ تصميم‌سازي براي تصميم‌گيران. باشد كه فارغ از اختلافات به آن سمت گام برداريم...
Furious Poster
Furious Poster
پست: 387
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۴ اسفند ۱۳۸۷, ۱۰:۲۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2381 بار
سپاس‌های دریافتی: 1171 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط nasir irani »

همان دخلی که اسرائیل و حامیان این کشور به نظام ایران و مخالفین این کشور دارند........!
Senior Poster
Senior Poster
پست: 739
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ تیر ۱۳۸۸, ۲:۲۶ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 326 بار
سپاس‌های دریافتی: 1085 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط HITMAN_KU »

در پایان جنگ ما 16000 اسیر عرب غیر عراقی داشتیم که 1000 نفرشون فلسطینی بودن.
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 841
تاریخ عضویت: دوشنبه ۶ شهریور ۱۳۸۵, ۵:۵۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 845 بار
سپاس‌های دریافتی: 2088 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط SORENA »

من فقط از این خوشحالم که جنگ رو همون نزدیک اسراییل نگه داشتن اصلا هم دلم برای فلسطینیا نمیسوزه چون مثل سعودی ها و اردنی ها هستن فقط تو یه زمان بد تو یه جای بد هستن! اینا هم مثل همونان

در ضمن ما خدا رو قبول داریم ، خدا هم میگه هر ملتی که خودش بخواد اونو از دست ظالم رها میکنه .... حالا بعد از این همه سال اینا آزاد نشدن چه نتیجه ای میشه گرفت؟!
[External Link Removed for Guests]
Captain
Captain
پست: 2755
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۶ ب.ظ
محل اقامت: شیراز
سپاس‌های ارسالی: 22364 بار
سپاس‌های دریافتی: 5559 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط Present »

زمان جنگ هم ما چند هزار نفر منافق دشتیم که در عراق زندگی می کردن و برای پیش بردن اهدافشون از کشتن مردم عادی هم چشم پوشی نمی کردند
آیا اینها هم ایرانی نبودن ؟
پس این که از 16000 هزار تا 1000 تاش فلسطینی بوده حرف قانع کننده ای نیست چون زمان جنگ ایرانی ها بیشتر از فلسطینی ها خیانت کردند به کشور
پروانه نیستم که به یک شعله جان دهم / شمعم که سوزم و دودی نیاورم

گــــــــــــــــاهی تــــــــــــــاوان شیــــــــــر بودن قـــفس اســـت ...
امــــــــا شـــــغال هــــا در شـــــهــــر آزاد مـــــیگـــــــردنــــــــــد ... !

به زودی تعمیرکار لب تاپ می شم :-)
Major II
Major II
پست: 61
تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 18 بار
سپاس‌های دریافتی: 157 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط 172shop »

morteza_1234m نوشته شده:زمان جنگ هم ما چند هزار نفر منافق دشتیم که در عراق زندگی می کردن و برای پیش بردن اهدافشون از کشتن مردم عادی هم چشم پوشی نمی کردند
آیا اینها هم ایرانی نبودن ؟
پس این که از 16000 هزار تا 1000 تاش فلسطینی بوده حرف قانع کننده ای نیست چون زمان جنگ ایرانی ها بیشتر از فلسطینی ها خیانت کردند به کشور


آقا یک کلام،نخود نخود هرکی بره خانه خود!!! تصویر تصویر تصویر

عزیزان من وقتی خودمون این همه مشکل داریم،مساله فلسطین یه چیز اضافه هست.وقتی صدام رو اعدام کردن،تقریبا همه فلسطینی ها براش عزاداری کردن(صدام قاتل 500/000 نفر ایرانی) و در مساله جزایر ایرانی طرف امارات رو گرفتن.
حالا این وسط ما چقدر ...یم که هی داریم به اینا کمک می کنیم.
باز حزب الله جای لطف داره. آخه همیشه طرف ایرانه و اگه جنگی هم بشه به نفع ایران خواهد جنگید ولی فلسطینی ها ......

یکی بیاد مشکل بیکاری ، تورم ، فحشا ، مواد مخدر و ... ما رو حل کنه بعد به فکر دیگر کشورها باشه تصویر تصویر تصویر
Fast Poster
Fast Poster
نمایه کاربر
پست: 215
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱۲ آذر ۱۳۸۸, ۱۱:۳۸ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 3148 بار
سپاس‌های دریافتی: 393 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط apple2009 »

دوست من سودی که حمایت از فلسطین و لبنان داره اینه که باعث میشه احتمال اینکه اسراییل بخواد با ما وارد جنگ بشه پایین بیاد در صورتی که اسراییل تو اون منطقه شرایط براش آروم بشه به احتمال خیلی خیلی زیاد با ما وارد جنگ میشه اونوقت علاوه بر مشکلاتی که شما گفتی یک میلیون مشکل دیگه هم به اون مشکلها اضافه میشه.
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 756
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۰ دی ۱۳۸۷, ۱۰:۲۳ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 559 بار
سپاس‌های دریافتی: 3796 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط Morteza313 »

نگران رضا امير خاني هستم....
حتي اگر بخوايم يک جاهايي با مخالف با زبون خودش حرف بزنيم ...نبايد درست بودن اصولمون رو پنهان کنيم... بايد اصولمون رو اثبات کنيم...
ان الارض یرثها عبادی الصالحون ......
Major I
Major I
نمایه کاربر
پست: 837
تاریخ عضویت: شنبه ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۱۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 231 بار
سپاس‌های دریافتی: 1917 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط میهن پرست »

دسوتان یعنی در امریکا بیکاری وفقر وجود نداره که اومدن کل دنیارو اشغال کردن.خواهش میکنم یکم سطح دیدتون رو بزرگ تر بکنید.مسلما حکومت ایران هم عاشق چشم و ابروی فلسطینی ها نیست اما امروز امنیت ایران در خارج از مرزها تامین میشه و نفطه مرکزی این جریان هم در فلسطین و لبنان هست.
باز هم خواهش میکنم دوستان پست احساسی ندن و کمی منطقی تر و واقع گرایانه تر به قضیه نگاه کنن.
شاید سالهای سال باشد که اتش امپراطوری پارس خاکستر شده باشد.اما روزی فرا خواهد رسید که ز خاکستر ها ققنوس برخیزد و ان هنگام اتش سالهای سال سکوت مردم ایران زبانه خواهد کشید و بار دیگر مردمی از سرزمین پارس از شرق تا چین واز غرب تا دروازه های روم حکمرانی میکنند و تمام دشمنان این مرز وبوم در اتش قهر ایران خواهند سوخت.ان روز نزدیک است...
Colonel II
Colonel II
نمایه کاربر
پست: 7545
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۶ آذر ۱۳۸۷, ۴:۲۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 9280 بار
سپاس‌های دریافتی: 22106 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط sinaset »

172shop نوشته شده:
morteza_1234m نوشته شده:زمان جنگ هم ما چند هزار نفر منافق دشتیم که در عراق زندگی می کردن و برای پیش بردن اهدافشون از کشتن مردم عادی هم چشم پوشی نمی کردند
آیا اینها هم ایرانی نبودن ؟
پس این که از 16000 هزار تا 1000 تاش فلسطینی بوده حرف قانع کننده ای نیست چون زمان جنگ ایرانی ها بیشتر از فلسطینی ها خیانت کردند به کشور


آقا یک کلام،نخود نخود هرکی بره خانه خود!!! تصویر تصویر تصویر


سلام دوست من
اینجا دیگه نمیشه گفت نخود نخود هر که رود خانه خود
اینجا مصداق شعر زیر
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار


به تمام وجود باید سعی و تلاش کنیم که انسانیت چه در مسائل داخلی و چه بیرونی نمیرد (در کل بشریت)
که اگر مرد ،کلاهمون پس معرکست .
باتشکرتصویر
"قرآن"(کلام خدا) ...راه سعادت و خوشبختی.
با عرض پوزش،دیگر در انجمن حضور ندارم،که به پیام ها پاسخ بدم.
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1407
تاریخ عضویت: جمعه ۳ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۳۱ ق.ظ
محل اقامت: مازندران
سپاس‌های ارسالی: 6679 بار
سپاس‌های دریافتی: 5422 بار

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط airplane »

با سلام به دوستان عزیز
این موضوع از چند بخش قابل بررسی هست
1: بخش دینی واعتقادی
دو ستان همان طور که می دونید یکی از اصلی ترین حرف های اسلام کمک کردن به مردم مظلوم و ستاندن حق انها از ظالم هست.حالا جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام اسلامی این رو از وظایف خودش میدونه که از ملت های مظلوم دنیا حمایت کنه.
2: بخش استراتژیک و سیاسی این مسئله
همانطور که می دونید هرنظام تو دنیا (اسلامی یا غیر اسلامی فرقی نداره) تو حوزه مسائل استراتژیک یک سیاست هایی رو برای خودش تعریف می کنه تا بتونه دشمنان خودش رو تحت فشار قرار بده برای به زانو در اوردن اونها.دوستان در نظر داشته باشن که تو دنیا سه تا حکومت یا بهتره بگیم تفکر سرپا وایستادن.اولی حکومت اسلامی که بر پایه دین تو جمهوری اسلامی ایران برپا شده.دوم حکومت یهوده که تو سرزمین های اشغالی بنا شده و سوم حکومت امریکا هست که این سه تا نمیتونن در کنار هم و زیر یک اسمون باشند.برای همیین هم همیشه باهم در منازعه به سرمیبرن.اینکه ایران چرا از لبنان و فلسطین و در کل مقاومت حمایت می کنه نشان دهنده این مساله هست که ایران عمق استرتتژیک رقبای خودش رو خوب شناخته و داره با اونها بازی میکنه.از اونجایی که این سه تفکر همیشه با هم در حال نزاع های اشکار و پنهان هستند دو تفکر غیر اسلامی در صدد برامدند که در اواسط سال 2006 کلک تمدن اسلامی رو یکسره کنند تا خودشون یکه تاز دنیا بشن اما با استراتژی که حکومت اسلامی در پیش گرفت این نطفه شوم را رو در حین درد زایمان!!! از بین برد و قبل از اینکه دشمن وارد خاکش بشه و باهاش بجنگه تو خارج از خاک خودش جانانه دفاع کرد.
دوستان حتما بعد از جنگ 33 روزه حزب الله ،نقشه خاورمیانه جدید رو یادشون میاد که قرار بود کشور های خاورمیانه اللخصوص ایران به چند کشور کوچیک تبدیل بشه.اسرائیل هم چون عمق استراتژیک طراحی شده از سمت ایران رو فهمیده بود اول خواست اهرم فشار ایران رو از روی خودش برداره وحزب الله رو تا پشت رودخانه لیتانی که سنی نشین بوده ببره تا عملا حزب الله رو نابود کنه و بعد با خیال راحت بیان به سراغ ایران که خانم رایس جنگ 33 روزه رو درد زایمان خاور میانه جدید دونسته بود.

حالا عقل سلیم باید به این سوال فکرکنه که ما برای جنگیدن ،اگر به یک گروه دیگه تو خارج از خاک خودمون پول وامکانات بدیم تا اونها در واقع برای ما بجنگند،تلفات انسانی ، مالی و اقتصادی بدهند بهتر است یا اینکه ما با چندین کشور منطقه ای و فرا منطقه ای با ارتش های مدرن و پیشرفته همراه با ناوها و رزو ناوهای متعدد در نزدیکی سواحل خودمون و انبوه نیروها و پایگاه ها در اطرافمون وارد یک جنگ تمام عیار بشیم. به نظر شما خرج کردن چند میلیاردی در لبنان و فلسطین بهتر از خسارت چند صد میلیاردی در کشورخودمون نیست. با این کار ما نه جوان از دست میدیم نه منابع ما تلف میشه ونه زیرساختهای ما ازبین میره. دوستان بهتره به یاد بیارن که جنگ با عراق چند سال ما رو به عقب روند.
در ضمن این همون کاری هست که اون دوتا تمدن با ما میکنند با حمایت کردن از گروه های تکفیری مثل منافقین ، جند الله و غیره...
آیا می دانید هر فرد پس از مرگ با اهدای اعضای خویش می تواند سبب نجات یا ارتقای سلامتی بیش از 50 نفر شود


برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید


[External Link Removed for Guests]

[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بت‌پرستان  

خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت



 
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 4390
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۴, ۱:۱۴ ب.ظ
محل اقامت: کرج پلاک 43!
سپاس‌های ارسالی: 6707 بار
سپاس‌های دریافتی: 12101 بار
تماس:

Re: مساله‌ي لبنان و فلسطين به ما چه دخلي دارد؟!

پست توسط Mohammad 1985 »

اینجا مصداق شعر زیر
بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار
اااا ! اینجا شد بنی آدم ! من نمی دونم این بنی ادم فقط در فلسطین و حومه هستن ؟! و کلا اسلام همون جاست ؟! چچن و جاهای دیگه ادم نیست !!!
به همه سياستمداران مشکوک باش.
جکسون براون
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”