,
خوب پیش از نام بردن باید یک نکته را بگم،
اساس شکل گیری یک فلسفه همین است، دیگران نمیدانند و اون فلسفه سعی میکنه به اونها اطلاعات لازم را برای دانستن بدهد
به ندرت فلسفه ها یی داریم که معتقد باشند همه میدانند! مثل اونهایی که برچسب شیطان پرستی خوردند و در تعاریف مکاتب مربوطه اینطور هست که شما هر چیزی لذت میبری را انجام بده و این یعنی شما میدانی و خوب در این جامعه از نظر فلسفی همه میدانند!
همانطور که گفته شد به ندرت فلسفه ای هست که این طور باشه جز چند مورد خیلی قدیمی و امروزه هم مکاتب وابسته به شیطان پرستی.
از ملاصدرا و تقسیم جامعه به 3 دسته، آنها که نمیدانند، آنها که میدانند و آنها که در راه دانستن هستند گرفته تا دکارت که پیشنهاد فلسفیش به مردم پرسیدن 3 سوال بود (و پرسیدن هم ریشه اش ندانستن است) تا مکاتب مارکسیسم که اساسا در اونها فهمیده ترین افراد هم بدون خواندن کاپیتال و امثال اون بی سواد و به تعبیری نادان تلقی میشود. و البته در ادیان الهی نیز همگی این مسئله به چشم میخورد. امیدوارم دقیقاً که گفتید را پوشش داده باشم.
پس همانطور که اویس اشاره داشت، خاص مکاتب الهی نیست و چه مکاتب الهی و چه غیر الهی، همگی بر این موضوع اشاره دارند که اکثریت جامعه دنباله رو هستند.
راستی نظرشمادرمورد نیچه چی هست؟

جواب به اندازه خارج نشدن از موضوع مبحث میدم چون فکر کنم بی ربط باشه به بحث حاضر البته منظورم نظر من در موردش هست نه نظر نیچه در مورد بحث حاضر
شاید خیلی تشابه درش به نظر نیاد اما به نظر من باید گفت سهروردی خارجی ها

هر دو با خودشون رو راست نبودند
