::::::::::: اسطوره آتلانتيس ::::::::::

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 3051
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 351 بار
سپاس‌های دریافتی: 1579 بار
تماس:

::::::::::: اسطوره آتلانتيس ::::::::::

پست توسط Dr.Akhavan »

  آتلانتيس، واقعيت بين ‏ 





1. آتلانتيس و بين‏ النهرين


1ـ1 مقدمه

افلاطون در دو رساله خود تحت عنوان كريتياس و تيمائوس، به شرح سرزميني ناشناخته مي پردازد كه از تمدني بسيار بلندپايه در ميان تمدن‏هاي آن زمان برخوردار بوده‏ است. اين سرزمين وسيع گرچه غالباً در بررسي افسانه ها بدان پرداخته شده و هيچ توصيف ديگري از آن در منابع تاريخي نيامده‏ است اما در تاريخ تمدن‏هاي ديرينه آنچنان اعتباري كسب نموده‏ است كه ويل دورانت در دوره تاريخ تمدن خود از آن بنام تمدن گمشده ياد كرده وافزون بر اينها ، تحقيقات گسترده‏ اي درخصوص موقعيت‏هاي احتمالي آن انجام شده است.

آنچه كه امروزه بعنوان يك نظريه غالباً پذيرفته ‏شده در باره موقعيت آتلانتيس ، مطرح است اين سرزمين را در اقيانوس اطلس (آتلانتيك) مي‏داند. البته بايد در اينجا به بيش از ده موقعيت فرضي ديگري كه در نقاط مختلف زمين بعنوان آتلانتيس شناخته شده‏ اند اشاره نمود. گرچه نبايد به تحقيقاتي كه تاكنون در زمينه باستان‏شناسي، محدود شد اما اين امر، يك واقعيت مسلم است كه آنچه كه بنام قاره آتلانتيس در اقيانوس اطلس و ساير نقاط ديگر نمايان است بسياري از مراجع علمي را به اين امر كشانده است كه اين تمدن گمشده را افسانه بشمارند زيرا بنابر مهمترين دلايل آنها، هيچگونه مدرك مستند براي چنين تمدن پيشرفته ‏اي ـ آنگونه كه افلاطون به شرح آن ميپردازد ـ بدست نيامده است. درحالي‏كه با نگرش درست به ابعاد اين داستان و تلاش درجهت انطباق با واقعيت‏هاي تاريخي، مي‏توان به اين امر كه ممكن است آتلانتيس، فراسوي ذهنيات افلاطون، يك واقعيت باشد دست يافت.

آنچه كه در اين بررسي بدان پرداخته مي‏شود ، افزون بر زمينه هاي تحقيقي كه تاكنون در اين باره انجام شده‏ است (و در آنها ‏كوشش شده‏ است تا از برداشت‏هاي مختلفي كه از ديدگه هاي اسطوره ‏شناسي ، تيره ‏شناسي ،بررسي زمين ‏نگاري مي ‏توان ابراز نمود زواياي هندسه فرضي رساله افلاطون را در اشكال مختلف طبيعي زمين منطبق سازند)، به تحليل اثر افلاطون (از لحاظ منشاء ، ملاحظات اجتماعي و اوضاع محيطي) توجه نموده و ريشه هاي تاريخي آن را مورد ‏بررسي قرار مي‏دهد.


2ـ1 موقعيت آتلانتيس


موقعيت مبنا در اين تحقيق ، منطقه بين ‏النهرين است ، جايي كه بنظر مي‏ آيد در نزديكي محل يافت ‏شدن شواهد باستان‏شناسي حاكي از بقاياي كشتي نوح پيامبر قرار دارد (مطابق با روايات اديان مختلف). ‏‏آنچه كه در اين نوشتار مدنظر قرار گرفته ‏‏شده‏ ، آنست كه مي‏بايد ارتباط منطقي ميان دو رخداد پيش ‏گفته ـ روايت طوفان و داستان آتلانتيس ـ موجود باشد.


3ـ1 جهت ‏يابي در داستان آتلانتيس

آنچه كه در انتخاب نواحي غربي در اقيانوس اطلس بعنوان آتلانتيس، عامل موثر بشمار مي‏ آيد موضوع موقعيت اين سرزمين نسبت به محل سكونت اقوامي است كه به صورتي به شرح داستاني مشابه پرداخته‏ اند. به اعتقاد اقوام بسيار قديمي ساكن در اروپا و آفريقا، اين سرزمين گمشده در اقيانوسي واقع در مغرب‏ مي‏باشد. درعين‏ حال افسانه هاي قبايل كلمبيا و آمريكا، آن را در دريايي واقع در شرق مي‏دانند.

بايد توجه نمود كه موقعيت جغرافيايي جهان در نوشته هاي مردمان قديم اروپايي و مناطق مربوطه عيناً با آنچه ما تصور مي‏كنيم يكسان نبوده و براي نمونه در نقشه‏ اي كه يك كشيش مسيحي بنام آتاناسيوس كرچر (Athanasius Kircher) براساس نوشته هاي مصريان و افلاطون رسم نموده است قاره ها، وارونه ترسيم گرديده ‏اند. بي‏ ترديد اين استدلال در ميان معتقدان به اقيانوس اطلس بعنوان موقعيت آتلانتيس، كه وارونگي نقشه به ‏سبب كمبود اطلاعات اقيانوس ‏شناسي مي‏باشد با توجه به ابعاد گسترده اطلاعات اقوام كشتيران آن‏زمان، تصوّري ناموجّه بنظر مي‏ آيد.



4ـ1 ويژگي‏هاي منطقه اي

آنچه كه افلاطون در مقالات خود بدان استناد مي‏كند ـ چنانچه گفته خواهد شد ـ آثار و شرحي است كه در معابد مصري آمده است. اما جداي از اين رسالات، در نوشته هاي مصريان هم شرحي از سرزمين گمشده بميان آمده و به نقل از كاهنان شهر سعسيس، در يك نوشته چنين نقل شده است:

در زماني بسياردور، آتش‏سوزي مهيبي در زمين رخ داده و درمقايسه با كساني كه در كنار رودها يا درياها مي‏زيستند، مسئـوليت بيشتري متوجه آنهايي كه در قلل كوهها و ارتفاعات خشك زيست مي‏كردند، مي‏گرديد. به عبارت ديگر، آن‏زمان كه خدايان زمين را با سيلاب و طوفان نفرين كنند، تنها چوپانان و گله‏داراني كه در كوهستان زندگي مي‏كنند، باقي مانده و آنهايي كه در شهرها و در سواحل رودخانه مي‏زيند، به قعر دريا كشيده مي‏شوند.

چنين شرحي كه در منابعي مصري آمده تصويري را از يك موقعيت خشكي با درياها، كوهستان‏ها و ارتفاعات خشك بدست مي‏دهد كه با آنچه كه افلاطون به توصيف آن بعنوان يك جزيره پرداخته است بسيار فاصله دارد. بايد توجه نمود كه مي‏بايد اعتبار اين منابع را در مقايسه با نوشته افلاطون ـ كه بطور غيرمستقيم از اين مراجع استفاده كرده و در محتواي آن، جرح‏وتصرف نموده است ـ بسيار ارزشمندتر دانست.



2. همگوني‏هاي زباني




1ـ2 منشاء واژه آتلانتيس


در ميان بسياري از زبان‏هاي رايج بين ‏النهرين كه مهمترين آنها، زبان‏هاي سامي است مي‏توان ردي از اين واژه را جستجو نمود. براي نمونه در زبان ريشه ‏دار از اين زبانها ـ عربي ـ با چنين كلماتي مواجه هستيم:

طسّ : بمعناي تشت، فرو بردن در آب

طسلّ : آب روان بر روي زمين

طيسل : آب بسيار زياد، تشت

و بويژه اطلِنسا كه در اين زبان، امروزه بمعناي

1) روان شدن عرق (خوي) به تمامي بدن

2) از جايي به جايي رفتن

مي ‏باشد.

آنچه كه در اين ميان بسيار قابل‏توجه است واژه "طلسم" است كه در اين زبان بمعناي "سومر" يا "سامر" است. دو واژه پيش‏گفته در ريشه، به معناي "طلسم" هستند.

بنابراين بنظر مي‏ آيد كه با توجه به همگونگي صوري و معنايي ميان وژگاني همچون طسل و... با آتلانتيس و آتلانتيك (در عربي اطلس)، رويداد بريز آب‏روي آتلانتيس، از چنان فاصله نزديكي با سرزمين‏هاي سامي ‏زبان برخوردار باشد كه در ايجاد يا تغيير معناي چنين وژگاني نقش خاصي داشته است. خود واژه آتلانتيس، داراي ريشه هندواروپايي مي‏باشد.


2ـ2 آتلانتيس و اساطير

در اساطير بابلي به نوعي تغيير تمايل فكري نمرود (پادشاه آن ديار) به ناراستي اشاره شده كه درنتيجه آن بواسطه خشم خداوند بر او، بابليان توانايي درك زبان خود را ازدست داده و اين امر به پراكندگي زبان ـ آنگونه كه هر يك به زباني سخن مي‏گفتند ـ منجر گرديد. در كتاب آنها چنين آمده:

آنهايي كه به طلوع خورشيد خيره مي‏شوند... قبل از عزيمت به غرب همه به يك زبان سخن مي‏گفتند، نگهان خداوند بر آنان خشم آورد و زبانشان تغيير كرده و نوع مكالمه آنها عوض شد. وقتي كه از تولان (Tulan) جدا شدند، آنچه را كه شنيده و مي‏فهميدند، برايشان غير‏قابل‏درك شد. گفتند: "افسوس كه ما سخن گفتن خود را ترك كرديم، زماني كه از تولان جدا شديم، زبانمان يكي بود و آنجا كه زاده شده بوديم، زباني يكسان داشتيم..."

تناسب ميان واژه هاي تولان و آتلانتيس كه بنظر مي‏ آيد نخستين امر مبرهن باشد مبين آنست كه تولان، گر دلالت بر ناحيه يا قلمرو باشد به آتلانتيس اشاره داشته و گر به يك فرد نيز رجوع شود باز هم با چنين برداشتي مواجه مي‏شويم چون در بسياري از متون مذهبي يك فرد، مي‏تواند دلالت بر يك قوم نيز نمايد. در آمريكاي مركزي نيز با نامي مشابه ـ تولان (Tollan) مواجه مي‏شويم.



3ـ2 مشابهت اسامي

در رساله افلاطون، سخن از شهر "گاد" به‏ميان آمده است. بنظر مي‏ آيد كه افلاطون در ارائـه رساله خود با وارد كردن شخصيت‏هاي يوناني و نيز مختصات شناخته ‏شده براي وي، به تحليل موضوع به شرحي كه خود تصور مي‏كرده و نيز خود مي‏خواسته اقدام نموده و مي‏نويسد:

به برادرش (منظور اطلس است)... سرزميني كه هم‏اكنون گاد ناميده مي‏شود، تعلق گرفت.

شهري بنام گاديس (Gadiz) در اسپانيا ـ بواسطه نزديكي با موقعيت اقيانوس اطلس (بعنوان موقعيت آتلانتيس) ـ نقطه ‏اي است كه بعنوان موقعيت امروزي سرزمين گاد باشد موردتوجه قرار گرفته است. اما بعيد بنظر مي‏ آيد كه كاهنان مصري بدان اشاره داشته باشند. با توجه به ارتباط ديرينه ميان مصريان و اقوام بين ‏النهرين، آنچه كه بيشتر موردتوجه قرار مي‏گيرد شهر عمده "گاده" است. اين شهر كه در دوره سومريان (كه آنها را نسل بعدي آتلانتيس مي‏دانيم) پايتخت آنان بشمار مي‏رفت افزون بر احتمال بيشتر، از همگونگي نامي با شهر گاد برخوردار مي‏باشد.



3. انطباق زمين ‏نگاري



1ـ3 وضعيت اقليمي

بنابر نوشته افلاطون ، آتلانتيس ناحيه ‏اي بود كه بواسطه بهار گرم و دلپذير خود، فيل‏ها و ساير جانوراني (كه افلاطون از آنها بعنوان حيوانات آفريقايي نام مي‏برد) را به‏سوي جنگل‏هاي سرسبز خود مي‏كشانيد.

اين ويژگي گرچه دربسياري از مناطق روي سطح زمين ، مشترك است اما بايد به اين نكته توجه نمود كه منطقه بين ‏النهرين در مقايسه با يونان ، مي‏تواند سرزميني نيمه‏گرمسيري محسوب شود كه واجد چنين شرايطي باشد. رشد ميوه هاي پوست ‏سخت كه افلاطون بدان اشاره مي‏ نمايد را مي‏توان در ناحيه بين ‏النهرين متصور شد . بويژه اينكه اگر پرورش امروزي درختان گرمسيري در اين منطقه، در دوراني كه سيلاب پذيرفته ‏شده بين ‏النهرين رخ نداده باشد درنظر گرفته شود اين تصور بسيار محتمل بنظر مي‏ آيد.

سئـوالي كه در اينجا مي‏تواند مطرح باشد اينست كه آيا مي‏ توان ماموت‏ها را كه زيست‏گاه آنها در نواحي بالاي كوه هاي ناحيه بين ‏النهرين واقع بوده و دوره انقراض آنها را پيش ‏از 11100 سال قبل ـ همزمان با زمان اضمحلال آتلانتيس ـ مي‏دانند در اين داستان وارد نمود؟



2ـ3 وسعت آتلانتيس

براساس محاسبه ابعادي كه افلاطون براي سرزمين آتلانتيس منظور نموده است اين سرزمين از وسعتي برابر با صد و پنجاه و چهار هزار ميل مربع برخوردار بوده است. گر منطقه ‏اي كه بين ‏النهرين و پيرامون آن را دربرمي‏گيرد را شامل عراق فعلي (با وسعت تقريبي حدود 430 هزار كيلومتر) و نقاط هم پايه خارج از محدوده مرز‏هاي اين كشور (در سوريه ، غرب ايران و بخش‏هايي از جنوب شرقي تركيه كنوني) بدانيم در اين‏صورت مساحت اين مناطق بالغ بر ميزان 500 هزار كيلومتر ( برابر با 154 هزار ميل مربع ) مي‏گردد كه همان وسعت سرزمين آتلانتيس است.

از ويژگي‏هاي ديگر مشترك ناحيه بين ‏النهرين و آتلانتيس در اينست كه در شمال اين سرزمين گمشده، كوههاي مرتفع قرار دارد، همانگونه كه در مناطق واقع در بخش شمالي بين ‏النهرين با چنين خصوصيتي روبرو مي‏باشيم
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 3051
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 351 بار
سپاس‌های دریافتی: 1579 بار
تماس:

پست توسط Dr.Akhavan »

4. جمعيت آتلانتيس


رساله كريتياس ، از جمعيت بيست ميليون نفر در اين منطقه سخن به ميان آورده است. اين رقم گرچه با آمارهاي تخميني در آن دوران هيچ منطقه روي زمين نمي‏تواند مطابقت داشته باشد و عوامل مختلفي (ازجمله تغيير مقياس سرشماري و يا تمايلي كه به فزون‏شماري و دادن ارزش‏هاي فوق‏ معمول در منابعي از اين دست) ممكن است در تغيير ارقام موثر باشد اما خود مي‏تواند مبين تراكم جمعيت در آتلانتيس باشد. البته بايد اين نكته را پذيرفت كه احتمالاً افلاطون در فرانمود اين ارقام براي يونانياني كه مي‏خواسته بدان وسيله عظمت قدرت ساكنان آتلانتيس را مجسم كنند به ارائـه چنين ارقامي دست يازيده است. درهرحال صرفنظر از عواملي كه ممكن است در اين امر مهم باشند بايد پذيرفت كه تنها در ناحيه بين ‏النهرين است كه مي‏توان به چنين انبوهش جمعيتي دست يافت چرا كه اقوام بسياري از دوران‏هاي ديرينه در آنجا بسر مي ‏بردند.



5. وضعيت كشاورزي در آتلانتيس



1ـ5 پتانسيل طبيعي

در اين باره افلاطون چنين نقل مي‏كند كه در آتلانتيس ، ترعه هايي متقاطع جهت آبياري زمين حفر شده بود و كشت‏زارهاي گندم آن كه سالي دو بار به حاصل مي‏نشست به وسيله‏ي اين آب‏ره ها ، سيراب مي‏شدند.

گر به ويژگي‏هاي مشابه در بين ‏النهرين توجه كنيم درمي‏يابيم كه اين ناحيه واجد چنين خصوصياتي بوده‏ است. از نظر پتانسيل طبيعي، در منطقه فوق دو رود پرآب دجله و فرات جريان داشتند كه از محدوده سواحل مديترانه ‏اي سوريه (درغرب) آغاز شده و به شهر بابلي اريحا (كه بعدها برپا شد) امتداد مي‏يافت. بدين‏گونه بين ‏النهرين توانست منطقه‏ اي مساعد براي ايجاد ترعه هايي كه امكان آبياري مناطق تحت پوشش را فراهم مي‏ساختند ، باشد. اين منطقه (بطور متمركز در يك ناحيه هلالي حاصلخيز) كه از ده هزار سال پيش تمدن انساني در آن آغاز گرديد بي ‏ترديد مي ‏تواند يگانه موقعيت برجسته ‏اي باشد كه واجد خصوصيات آتلانتيس است.


2ـ5 سيستم آبياري

افزون بر اين‏ها ، بايد دانست كه مسئـله ابداع آبياري در شش هزار سال پيش در بين ‏النهرين مطرح گرديد. بدين‏گونه كه انسان در اين زمان براي نخستين بار ، از طريق حفر خندق دور از سواحل رودهاي فوق، اقدام به هدايت آب آنها به كشتزارهاي خود گرديد. درنتيجه در تمدن سومري، كانال‏هاي آبياري و ايجاد شبكه هاي مربوطه بسيار بكار گرفته مي‏شد. در مقاله كريتياس، افلاطون به خندقي اشاره مي‏كند كه دورتادور فلات جزيره گسترده بود. وي معتقد است كه اين خندق ـ نه بدست انسان ـ بلكه از رودهايي كه فلات را آبياري مي‏كردند ايجاد شده بود.



3ـ5 كشاورزي

نكته بااهميت در اين ميان آنست كه از قديم الايام رويش گياهان گندم (و نيز جو) بصورت وحشي در دامنه هاي بالايي دو رود دجله و فرات وجود داشته است. بديهي است مردمان ناحيه بين ‏النهرين ـ همانگونه كه امروزه نيز چنين مي‏باشد ـ برزگران مسلمي در تاريخ مي‏باشند، خاصه اينكه اقدام انسان به كشت دانه در اين ناحيه ، به يازده هزار سال پيش بازمي‏گردد. بگونه ‏اي كه تمدن پس از طوفان (سومريان)، تمدني كشاورزي بشمار مي‏رفت.




6. دانش و تكنولوژي در آتلانتيس و بين ‏النهرين



1ـ6 معماري

آنچه كه افلاطون در باره ويژگي ساختمان ‏سازي از آتلانتيس بيان مي‏كند را يك معمار دانماركي بنام جين تولين بازسازي كرده است. نماي ترسيمي وي، دقيقاً با معابد زيگوارت كه بصورت مكعب‏هاي عظيم (ساخته ‏شده از خشت) برهم چيده مي‏شدند مطابقت مي‏نمايد.


2ـ6 فلزكاري

بنظر مي‏ آيد كه آنچه كه در رساله افلاطون درباره استفاده از برنز آمده است نامطمئـن باشد زيرا كه تاريخ كشف اين آلياژ كه آن را 4000 سال پيش ‏ازميلاد (برخي بين 1000 تا 3500 پيش ‏ازميلاد) مي‏دانند نمي‏تواند با زمان موردنظر افلاطون (11500 سال پيش از زمان وي) مطابقت نمايد. لذا گر نتوان درباره تاريخ كشف برنز ، به يك بازنگري دست پيدا كرد بايد در مورد زمان موردنظر افلاطون ترديد نمود.

در اين حالت بروشني درمي‏يابيم كه از زمان اختراع مفرغ به اين ‏سو، (تاريخ كاربرد آن در ايران، حدود سه هزار سال پيش ‏ازميلاد است) مردم ساكن بين ‏النهرين به امر فلزكاري اشتغال داشته و در كار با فلزاتي چون طلا، نقره و مس، كارگشتگي بسيار داشتند. اين امر در آتلانتيس كه بكاربري فلزات در آن، بسيار نمايان بود از شاخصه هاي تمدن اين سرزمين بشمار مي‏ آيد.


3ـ6 صنعت چوب

در باره سومريان اعتقاد بر اين است كه آنان از الوار و تير براي خانه‏سازي استفاده مي‏كردند. در آتلانتيس نيز چوب فراوان دردسترس قرار داشته و بدين ‏خاطر نجاران به كارهاي چوبي مختلف مي پرداختند.

چنين استنباط مي‏شود كه سرزمين نخستين سومريان، داراي جنگل و بيشه بوده است. افلاطون در باره اين بيشه ها و درختان در آتلانتيس چنين ابراز مي‏دارد كه چشمه هاي فراوان در آتلانتيس، آب موردنياز آنها را تأمين مي‏كردند.


4ـ6 دانش و ستاره ‏شناسي سومريان


از طرفي آنچه كه سومريان ـ بعنوان نخستين ساكنان شناخته ‏شده بين ‏النهرين ـ در دسترس داشته‏ اند نشانگر اطلاعات بسيار پيشرفته ‏اي است كه اين قوم بدان دست يافته‏ اند. يك تصوير متعلق به منجمان سومري، جايگاه دوازده ستاره يا سياره (يا قمر) را نشان داده و بنابر نظرات آنان، اين ده سياره تيره كه با چشم معمولي ديده نمي‏شوند در فاصله هر 3600 سال يكبار قابل‏رويت هستند. چنين استنباط مي‏شود كه ستاره ‏شناسان باستاني، از دستگاهي كه مي‏توان آن را نوعي تلسكوپ ناميد استفاده مي‏كردند. نمونه ‏اي از كريستالي كه در يكي از خزانه هاي نينوا بدست آمده است بعنوان يك ذره ‏بين اپتيكي شناخته شده است. كشف ديگر ابزارهاي شيشه ‏اي كه در درياهاي اسمرالدا و اكوادور، معادن مكزيكو، لاونتا و نيز معابد ليبي بدست آمده‏ اند نشان مي‏دهد كه يافته هاي ستاره‏ شناسي ـ كه در نزد سومريان و بعدها بابليان و هنديان باستان، بسيار زياد است ـ از چه منشأيي توانسته است در سراسر دنيا در ميان اقوام مختلف پراكنده شود. در اساطير كلدانيان از خداي كلده ـ اتانا (Etana) ـ كه خود پادشاهي از سومريان بود در هنگام بازگشت وي از فضا، در وصف زمين چنين نقل شده است:

همچنان‏كه از زمين دور مي ‏شدم، زمين نيز از من فاصله مي‏گرفت، ابتدا كوهها را همچون تپه هاي كوچك و دريا را همانند طشت پر از آب ديدم. خشكي را همانند مزرعه شخم ‏زده و درياي پهناور را همانند سبد نان عريضي مشاهده مي‏كردم. بالاخره، خشكيها و درياها از نظر نپديد شد و زمين همانند ساير ستارگان و به ابعاد همانها ديده شد.

اين امر هرچند ممكن است از نظر تكنولوژي، تنها يك آرزو براي انسان اوليه باشد كه چنين در قالب افسانه نمودار گرديده باشد اما بي‏شك ابعاد ريشه هاي تاريخي اطلاعات در نزد سومريان را مي ‏رساند. همين دانش و تمدن بعدها ازطريق آنچه كه مصريان، آن را خداي عقل و جادو مي‏ناميدند ـ درپي سيل بزرگ، به ناحيه نيل انتقال يافته و بصورت تمدن سازمان‏يافته و پيشرفته مصر در آمد، تمدني كه به ‏تعبيري تنها ده ‏يك ابعاد پيچيده آن شناخته شده است. اين وجوه عالي صنايع، علوم و معماري ازطريق ناقلان تمدن ـ فينيقي‏ها و كارتاژها ـ به ميان اقوام مايا و آزتك انتقال يافته و در تمدن‏هاي بظاهرمنفرد مايا، اينديان و بعدها آمريكاي مركزي نمودار شد. اهالي بابل (و درپي آن ديگر اقوام ساكن در بين ‏النهرين) نيز تمدن خود را از سومريان دريافت نمودند.





7. آتلانتيس و افسانه ها




1ـ7 پراكندگي داستان

در ميان بسياري از اقوام باستاني در سرتاسر جهان، اين اعتقاد كه خود را از سرزمين‏هاي گمشده ‏اي مي‏دانند موجود مي‏باشد. گر به شمار وسيع مردم باسك، نژاد سلت، ولش و گل، و نيز بسياري از مردم پرتقال، ساكنان جزيره ايبري (واقع در اسپانيا)، وايكينگ‏ها و نيز قبايل بسياري كه در سراسر ناحيه شمالي آفريقا بسر مي‏برند، اقوام آزتك (در مكزيك) توجه كنيم، درمي‏يابيم كه اين شمار كثير جمعيّت درحالي خود را به يك سرزمين گمشده منسوب مي‏دارند كه داستاني ـ به آن ابعاد كه افلاطون به شرح آن پرداخته است ـ در نزد هيچيك از آنان، نقل نمي‏شود. اين امر افزون براينكه مبين آنست كه نمي‏توان به اين شمار از اخلاف آتلانتيس (كه بي ‏ترديد هيچكدام نقش موثر و اساسي در انتقال تمدن پيشرفته آتلانتيس نداشته‏ اند و غالباً در رديف اقوام نامتمدّن قرار مي‏گيرند) بعنوان ساكنان آن تمدّن گمشده در دوران اضمحلال آن نگريست بايد به سبب بيشينگي جمعيّتي براين اعتقاد بود كه آنها، صرفاً بايد اقوامي باشند كه زماني در ناحيه اضمحلال ‏يافته آتلانتيس بسر مي‏بردند. به سبب دگرگوني‏هاي گسترده ‏اي كه در نظام‏هاي اجتماعي و فكري ـ ناشي از ظهور بيشترين تعداد مذاهب در ناحيه بين ‏النهرين و پيرامون آن تا درياي مديترانه ـ رخ داده است رويداد آتلانتيس با آنچه كه طوفان نوح ناميده ‏مي‏شود جايگزين گرديد به ‏گونه‏ اي كه چنين عنواني ـ احتمالاِ مربوط به يك قوم مشرك ـ بكار نمي ‏رود، وضعيتي كه در باره يك رويداد اسطوره ‏اي موازي ايراني ـ پيش‏گويي زمستان بسيار سرد و ساختن دژ مستحكم در برابر آن ـ نمود گرديد. اما فينقي‏ها و دريانوردان كارتاژ (كه به شرح آنچه گفته مي‏شود با آتلانتيس در ارتباط بودند)، آن را به نواحي آمريكاي مركزي و بخش‏هاي شمالي آمريكاي جنوبي انتقال دادند.



1ـ1ـ7 عوامل پراكندگي‏: فينيقي‏ها و كارتاژها

يكي از اموري كه در ارائـه تئـوري‏هاي مختلف در خصوص مبدأ آتلانتيس موثر مي‏باشد آنست كه اين داستان، در ميان بسياري از اقوام و قبايل رواج داشته است. گر قائـل به رويداد منطقه ‏اي اين آتلانتيس باشيم بايد بر اين عقيده بود كه اين داستان را بايد يكي از گروه هاي اجتماعي ـ كه از ويژگي‏هاي آنها در جابجايي، مي‏تواند بكارگيري فنّ كشتيراني باشد ـ انتقال داده باشند.

فينيقي‏ها و كارتاژها از جمله اقوامي هستند كه به دلايل بسياري، از چنين كارگشتگي بهره ‏مند بوده‏ اند بويژه دسته نخست كه بنظر مي‏ آيد نقش مهمّي در انتقال تمدن در روزگاران قديم داشته‏ اند. صدها كتيبه و نقوش سنگي كه بعنوان آثار اقامت اهالي فيتيقيه و كارتاژ در كناره هاي رودخانه هاي برزيل و نيز سواحل شرقي آمريكاي جنوبي نمودار شده است مبيّن مسافرت‏هاي بسيار طولاني اين اقوام است (كه بر ميزان جابجايي‏ هاي كشتي‏هاي مصريان نيز افزون مي‏باشد). گرچه بايد بر اين اعتقاد بود كه ابعاد آب‏هاي موجود در فاصله ميان قاره ها بايد كمتر از مقدار موجود باشد. زيرا شواهدي دردست مي‏باشد كه حوزه مديترانه در فاصله يازده يا دوازده هزار سال پيش، با شكستن تنگه جبل ‏الطارق از آبهاي يخ‏هاي ذوب شده (از طريق اقيانوس اطلس) پر از آب شده باشد و پيش از آن، مردمان متمدني در سرزمين‏هاي مديترانه زندگي مي‏كردند.

بدون ترديد آنچه كه اين اقوام ـ كه مي‏بايد آنان را در شمار نخستين كاشفان قاره آمريكا دانست ـ را به انجام چنين اقيانوس پيمايي توانمند ساخته است دانش وسيع در ساخت كشتي‏هاي عظيم ‏الجثه و سازمان‏دهي منظم و كامل چنين كشتيراني طولاني است. بسياري از منابع اطلاعات در اين باره، در تهاجم اسپانيايي ها ـ به دليل تنافر با متون ديني مسيحيت ـ بدست مبلغين متعصب مذهبي امحاء گرديده و اين امر، شمار معدود نوشته هاي دردسترس را غيرقابل ‏قرائـت نموده است.

داستان‏ها و رسومي كه از اخلاف اين گروه درميان قبايل سرخپوست بدست آمده است به چنين مراجعي مربوط مي‏گردد. نوع بازي‏هايي كه از نقاطي در شرق، به منتهي ‏اليه نقاط در غرب رسيده است نيز مبين چنين امري است. بازي پارچس كه اصل آن به ايران و هندوستان بازمي‏گردد به اقوام آزتك رسيده است.

در آثار كشف ‏شده از شهر آكامبارو (واقع در ايالت گواناجاتو مكزيك)، تصاويري از افرادي كه در كنار جانوراني بظاهر شبيه به دايناسور قرار دارند ملاحظه مي‏شود. بنظر مي‏رسد كه لباس‏هاي آنها همانند لباس‏هاي مردمان ساكن در خاورميانه بوده و آنها از سرپايي هاي بنددار، زره زنجيري،كلاه‏خود و انواع سلاح‏هاي نظير استفاده مي‏كنند.

چنين وضعيتي در باره كارتاژهاي ساكن در اغلب مناطق تانزانيا نيز مصداق دارد. بگونه‏ اي كه مي‏توان چنين گفت كه هر كجا كه ردّ پايي از اين اقوام است بعنوان خاستگاه تمدن آتلانتيس مطرح پذير است زيرا آنان در انتقال بسياري از ويژگي‏هاي امپراطوري خود كه بواسطه امكانات بندري بسيار مجهز، مراكز بازرگاني بزرگ و نيز معابد عظيمي كه همگي از تمدن آتلانتيس نشان دارند نقش مهمي را دارا بودند، امري كه بايد مستقيماً و يا بطورغيرمستقيم از گروه هاي مربوط به آتلانتيس كسب نمايند. شايد يكي از منابعي كه امكان دست ‏يافتن به اطلاعاتي در اين باره را فراهم مي‏سازد منابع مربوط به اقوام فينيقي و كارتاژ است. گرچه به سبب امحاء آثار مربوط به اين اقوام (بويژه در مورد كارتاژها كه بسياري از منابع تمدن آنان، در نتيجه هجوم يونانيان نابود گرديدند) چنين امري ميسر نمي‏باشد.

با توجه به اين امر، بايد منشأ قاره آتلانتيس را در ناحيه‏ اي واقع در نواحي شرقي درياي مديترانه جستجو كرده و بدين ‏لحاظ سرزمين بين ‏النهرين با چنان پيش‏زمينه پيشرفت، مي ‏تواند مبدأ آتلانتيس را برساند.



2ـ7 كمربند اهرام

در مكزيك مركزي، هرم بزرگي بنام چولولا (Cholula) قرار دارد كه به هدف نجات دادن مردم از آنچه كه سيل بعدي خوانده مي‏شود ساخته شده است. گرچه بناهايي كه امروزه اقوام مايا مي‏سازند به سبب ترس از بلاياي دريايي، دورتر از ساحل قرار دارد و پيشروي جاده ها و ساختمان‏ها در دريا نيز تأييدي بر چنين ترسي از تهديد سيل است اما ايجاد هرم، ابعاد وسيع‏تري دارد. در مصر نيز چنين وضعيتي برقرار بوده و ايجاد اهرام در ناحيه اطراف رود نيل نيز مويد بكاربري تكنيك يكساني است كه احتمالاً براي جلوگيري از آثار مخرب طغيان رود نيل مي‏باشد.

اين موارد در آنچه كه "كمربند اهرام" ناميده مي‏شود به كرّات ملاحظه مي‏گردد، كمربند خاصي كه علاوه‏بر فرهنگ هرم‏سازي، سيستم‏هاي آبرساني را نيز دربردارد. بناهاي مربوط به آن، از شرق ـ شبه‏ قاره هند، ايران و خاورميانه ـ و در غرب ـ از مصر، آفريقاي شمالي گرفته تا مكزيك و يوكاتان ـ در امتداد خط گذرنده از مدار 30 درجه شمالي گسترش يافته‏ اند.

شكل ظاهري اهرام، بي ‏شباهت به ساختمان‏هاي ساكنان ‏آتلانتيس نبوده و بصورت معابد زيگوارت برهم چيده مي‏شوند. در اين اشكال غالباً از چندين قطعه سنگ يكپارچه ‏اي استفاده شده است. نمونه عمده اين بلوك‏هاي سنگي را مي‏توان در معبد عظيم بعلبك در لبنان ملاحظه نمود. بكاربري اين نوع سنگ‏هاي يكپارچه كه در سراسر دنيا پراكنده‏ اند نشانگر تكنيك پيشرفته در كار تراش، انتقال و نصب در مكان‏هايي بسيار دورتر از محل استخراج مي‏باشد.





8. نظام اجتماعي و عادات




1ـ8 ده پادشاه


در حدود 2000 سال پيش ‏ازميلاد ـ پس از سقوط سلسله اور سومر ـ گروهي از تاريخ‏نگاران به گردآوري شرح احوال سلسله هاي پيشين پرداخته و فهرست آنها نشان مي‏داد كه ده پادشاه، پيش ‏از طوفان سلطنت نموده‏ اند. البته با دستيابي به برخي آثار، اين اقوال آنها مورد تأإـيد قرار گرفته است. در داستان آتلانتيس افلاطون نيز درباره ده پادشاه كشور كه هر پنج يا شش سال يكبار، در ملاءعام ظاهر شده و بارعام مي‏دادند سخن گفته شده است.


2ـ8 ارتش آتلانتيس

ارتش آتلانتيس كه افلاطون به شرح آن ميپردازد مجهز به ارابه هاي جنگي بودند كه به شمار 10 هزار ارابه مي‏رسيد. چنين ويژگي‏اي در ارتش سومر ملاحظه مي‏شود. در ارابه هاي جنگي سومريان، تركشي كه در جلوي ارابه وصل بود به تيرانداز آن، امكان اين را مي‏داد كه با نيزه هاي سبك، به دشمن يورش برد.



3ـ8 خدايان سومر


چنين استنباط شده است كه سومريان از سرزمين كوهستاني آمده و خدايانشان را درحالي‏كه بر كوه ها ايستاده‏ اند به نمايش مي‏گذاردند.

چنين وضعي در باره آتلانتيس نيز برقرار است. كوه هاي شمالي آتلانتيس، از نظر مردم اين ناحيه محلي است كه خداوند در بلندترين قله آن در انزوا زندگي مي‏كند.



4ـ8 يوگا

در باره تاريخچه يوگا چنين گفته‏ اند كه اسرار آن را گروهي از دريانورداني كه از طوفان آتلانتيد نجات يافته‏ اند باخبر بوده و به سرزمين هند انتقال دادند. با توجه به اينكه اين شبه ‏قاره از نخستين نقاطي است كه با تغييرات اقليمي موردنظر، مي‏شود بعنوان مرجوع از آن نام برد بايد بر اين اعتقاد بود كه بين ‏النهرين، محتمل‏ترين ناحيه مي‏نمايد. نمود يك تمدن عمده شهري در اين شبه‏ قاره كه برخوردار از سيستم شبكه ‏اي درشهرسازي بود نيز مبين آنست كه چنين تمدني گمشده ‏اي مي ‏بايد در ابعادي نزديك‏تر از اقيانوس اطلس قرار داشته باشد.


5ـ8 تربيت جانوران


در تمدن آتلانتيس، اسب از شاخصه مهم بشمار مي‏ آيد. افلاطون به اهلي نمودن اين حيوان اشاره نموده و معتقد است كه پوزئيدن، آن را در آتلانتيس گرد آورده است.

در ناحيه ‏اي كه جلگه بين ‏النهرين را به تمامي نقاط تحت قلمرو سومر مرتبط مي‏نمود ، از اسب براي حمل ‏ونقل استفاده مي‏شد (اين حيوان را بنام الاغ كوهستاني مي‏ناميدند و اين بدليل آنست كه الاغ زودتر مورد استفاده قرار گرفت(.




9. گاه ‏شماري قومي و تاريخ آتلانتيس


تقويم‏هاي بابلي، مصري و هندو ـ كه هر سه از تمدن پيش ‏از طوفان بين ‏النهرين نشأت گرفته‏ اند ـ مبين آن هستند كه تمدن آنها از دوره ‏اي به قدمت 11500 تا 11000 سال پيش ‏ازميلاد آغاز شده است. آغاز اين تقويم‏ها را بايد با ذوب شدن يخ‏هاي قطبي (متعلق به آخرين يخبندان) كه با يك رويداد جهاني همراه است مقارن دانست. اين زمان، بگونه ‏اي دقيق با تاريخ موردنظر افلاطون ـ9000 تا 12000 ق.م. مطابقت مي‏نمايد

ادامه دارد ....
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 3051
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 351 بار
سپاس‌های دریافتی: 1579 بار
تماس:

پست توسط Dr.Akhavan »

10. آتلانتيس و طوفان


1ـ10 افسانه هاي قومي

در ميان قبايل سرخپوست آمريكاي مركزي از طوفاني كه در زمان ناجي مردمان ـ كاكس‏كاكس (Coxcox) (در برخي روايات تزپي (Tezpi) و نيز تاسيپاك‏تلي (Teocipactli)) ـ رخ داده است سخن بميان آمده است. آزتك‏ها كه درميان آنها تصور تمدن آتلانتيس موجود است مهمترين اين اقوام هستند. هرم چولولا كه در بالا بدان اشاره شد پس از طوفان ساخته شده و نمودي از اين اعتقادات در ميان اين قبيله ها است.

افسانه ‏اي نيز در ميان قوم مندان (Mandan) در اين ناحيه روايت شده است كه به شرح يك سفيدپوست مسافر مي پردازد كه بدنبال يك طوفان عظيم، از مشرق ‏زمين آمده و سوار بر يكي از قايق‏هاي بزرگ سرپوشيده شده بود. امواج سهمگين آب دريا نيز در ميان قوم هوپي (Hopi) عامل يك رخداد مشابه گرديده بود بگونه ‏اي كه اين قوم، براي گريز از آن (كه موجب فراگرفتن شهرهاي بزرگ با آب شده بود) به كوه ها پناه برده بودند.


2ـ10 طوفان پيش ‏از تمدن سومر

اصلي‏ترين اكتشافاتي كه در تحقق يافتن واقعيت طوفان ايفاي نقش مي‏نمايد را لـئـونارد وولي (Wooley) در شهر اور (Ur) دست يافته است. در اواخر دهه 1920، گروه وي در ناحيه‏ اي كه بواسطه سيلاب، لايه هاي خاك به لايه متعلق به 3200 پيش ‏ازميلاد رسيده بودند حفاري‏اي به عمق 48 فوت و عرض 75 فوت انجام داده و بدين‏صورت به هشت ساختمان در يك لايه دست يافتند. كف اتاق‏ها، از گل سفت كوبيده شده و در هر ساختمان، از چندين نوع آجر (ازجمله آجر سيماني) استفاده شده بود. پس از يك لايه شن خالص به قطر 11 فوت در عمق 40 فوت، لايه نامنظم و بي‏قاعده ‏اي كشف گرديد كه سكونت متمادي مردم پيش ‏از طوفان كه نشانگر تمدن ديگري بود را نشان مي‏داد. خانه هاي آنان، از آجر ساخته شده بود. به عقيده باستان‏شناسان اين گروه، لايه هاي گل مبين يك سيل مي‏باشد. بنابر محاسبات وولي، عمق سيل جريان ‏يافته حدود 25 فوت (معادل ميزان فوران آب در تورات) مي‏ باشد.

درخصوص اينكه آيا اين سيل كه در متون اديان از آن سخن بميان آمده است جنبه منطقه‏ اي داشته است يا زمين‏ گستر، بايد توجه نمود كه در بين ‏النهرين نشانه هاي آن دردسترس بوده و بي ‏ترديد عاملي كه در بين قبايل ديگر، رخدادهاي مشابه‏ اي را سبب گرديده است را بايد به ‏صورت ديگري درنظرگرفت.

براساس كاوش‏هايي كه در زمينه باستان‏شناسي در منطقه ‏اي كه گمان بر يافتن آثار مربوط به سومر و بابل در آن مي‏رفت، پس از حفر يك لايه رسي به عمق 14 فوت كه آثاري از جريان سيل طولاني در آن مشاهده گرديد

به لايه ‏اي كه مانند شيشه گداخته شده بود دست يافته شد. اين وضعيت كه نمونه آن را تنها در بيابان‏هاي آلامودوگو (واقع در نيومكزيكو) مي‏توان مشاهده نمود نشانگر گرمايش شديد در اين ناحيه است كه يك احتمال، مي‏تواند برخورد اجرام فضايي باشد.

درهرحال آنچه كه به اضمحلال آتلانتيس انجاميد بايد با تغيير آب‏وهوايي اروپا در ارتباط باشد. در يازده هزار سال پيش يخبندان سراسري اروپا پايان گرفته و آب‏وهواي ناحيه اعتدال يافت. در اين زمان، سطح آب اقيانوس‏ها كه تا پيش از آن حدود سيصد متر پايين‏تر از سطح كنوني بود در اثر ذوب شدن يخ‏ها افزايش ژرفا يافته و منجر به طغيان آب در بسياري از شهرهاي ساحلي گرديد.



3ـ10 ساكنان آتلانتيس

پيشينه تمدن قبل از تمدن سومريان (بعنوان نخستين تمدن شناخته‏ شده در ناحيه) موجود بوده و از آن جمله در فلات ايران، پيشرفت‏هاي بسياري در امر پوشاك و نيز خانه ‏سازي به ثبت رسيده است. افزارهاي فلزي و ظروف سفالين منقوش از مواردي بودند كه در حدود شش‏هزار سال پيش در اين سرزمين بكار مي‏رفت و سپس به تمدن ديگري در كنار رود كارون ـ كه ايلام نام داشت ـ انتقال يافتند.

اعتقاد براين است كه مردمي كه پس از طوفان در اين سرزمين سكونت يافتند با مردمان ساكن قبل ـ كه ما آنان را ساكنان آتلانتيس مي‏ناميم ـ هم ‏نژاد بوده و از تمدن آنها، گرچه در سطحي بسيار پايين‏تر، در استفاده از اشياء و ظروف سفالين بهره مي‏بردند. با ورود سومريان كه از داستان طوفان نامطلع بودند در اين تمدن انقلابي نمودار گرديده اين مردم، جاي مردمان ساكنان اوليه را گرفتند. آنچه كه در تمدن سومري ملاحظه مي‏شود نشانگر علائـمي از تمدن پيش ‏از طوفان مي‏باشند.




11. افلاطون و داستان آتلانتيس



1-11 منشأ داستان آتلانتيس

نكته بااهميت در بررسي تاريخي داستان آتلانتيس ، منشاء اين نوشته است. با توجه به اينكه اين موضوع صرفاً‏ از سوي يك نوشته متأخر يوناني بيان گرديده و ديگر مورخين اين سرزمين ( از آن‏جمله مي‏توان از هرودت نام برد كه ويل دورانت از وي بعنوان نخستين مورخ تاريخ تمدن ياد مي‏كند ) سخني از اين قاره (تعبيري كه امروز از سرزمين آتلانتيس مي‏شود) مي ‏توان اينگونه نتيجه گرفت كه افلاطون در نگارش اثر خود ـ آتلانتيس ـ صرفاً از منبعي غير از آنچه كه نوشته هاي مورخين هم ‏روزگارش از آن استفاده مي‏كرده ‏اند ، بهره برده باشد. بي‏ ترديد اين داستان، امري نبوده است كه مطابق با ساير داستان‏هاي آن زمان، در نظر يونانيان واقعي بنمايد. مباحثاتي كه ميان افلاطون و ديگر معاصرينش (ازجمله شاگرد وي، ارسطو) انجام شده است مبيّن اين امر است كه آتلانتيس براي يونان آن روزگار قاره‏ اي باورناپذير دانسته مي‏شده است.

منشاء اطلاعات مربوط به آتلانتيس را از يك وكيل آتني بنام سولون دانسته‏ اند كه دوست وي، دريپدوس بصورت نوشته‏ اي آماده ساخته و متن رساله كريتياس افلاطون، برداشتي از آن است. اين اطلاعات را سولون از ترجمه هاي يوناني كاهنان شهر سعسيس ـ كه براساس منابع خويش در ستون‏هاي معبد شهر قرار داده بودند ـ كسب نموده بود.



2-11 اوضاع سياسي آتن

افلاطون اساساً مورخ نبوده و اين تصور كه منظور وي از تاليف آتلانتيس، بايد جنبه تاريخ‏نگاري داشته باشد را بايد به ‏ديده ترديد نگريست، چه وي در دوران خود از يك موقعيت سياسي برخوردار بود، وضعي كه براي ديگر فلاسفه آن زمان يونان نيز برقرار بود.

كريتياس ـ عنوان كتابي كه وي در آن به نقل داستان آتلانتيس ميپردازد ـ نام يكي از خويشاوندان افلاطون بود (كريتياس پسرعم مادر او دانسته شده‏ است) كه از مشاهير شهر آتن بشمار مي‏ آمد. پس از جنگ پلويونزس كه در سال 404 پيش از ميلاد رخ داد فرمانروايي حكومت آتن بر درياها از ميان رفت بگونه‏ اي كه ديگر بدان حكومت باز‏نگشت. مردم آتن نگزير از پذيرش يك حكومت سي نفري گرديدند كه ـ در تناوب حكومت عامه حكومت چندنفري ـ پس از شكست حكومت عامه برسر قدرت حاضر شده بود. اين فرمانروايان جديد كه تنها از دوران بسيار كوتاهي بهره برده و در سال 403 پيش از ميلاد سرانجام از پاي در آمدند ، اساساً با كشتيراني و دريانوردي آتنيان مخالفت مي‏ورزيدند. در رأس اين گروه، كريتياس قرار گرفته بود.

افلاطون كه با فرمانرواي جابرانه كريتياس موافق نبود ـ آنگونه كه در منابع تاريخي آمده‏ است ـ عازم سفر معروف خود به شرق (سرزمين مصر) و پس از آن به كورنا و ايتالياي جنوبي شد. شايد بتوان مرگ سقراط را كه نه سال پيش از آن روي داد را عامل موثري در اين تصميم دانست چرا كه سقراط بعنوان فردي دانسته مي‏شود كه در پافشاري افلاطون در مخالفت با وضع سياسي آتن عنصري مهم تلقي مي‏گرديد.

افلاطون با دگرگوني‏هايي كه در محتواي داستان ايجاد مي‏كند آن را بعنوان يك رساله در ابراز مخالفت با مشي سياسي كريتياس ارائـه مي‏نمايد. اين رساله جزء آخرين محاورات افلاطون بشمار مي‏ آيد كه همچنان ناتمام ماند.

ازجمله مواردي كه مي‏توان در دخل ‏وتصرّف داستان واقعي از سوي افلاطون ابراز نمود آنست كه مجمع‏ الجزاير يونان، ناحيه ‏اي بود كه مكرراً با آنچه كه افلاطون نقل مي‏كند مطابقت داشت: جزيره ‏اي در هجوم اقيانوس.

در عصر خود افلاطون، شهر بندري هيلكه، به قعر دريا فرو رفته و تنها دوازده كشتي توانستند شمار معدود از خدمه را حفظ كنند. بي ‏ترديد تاثير چنين داستاني مي‏تواند افلاطون را به دفاع از كشتيراني وادارد.



3-11 جنبه ‏هاي داستان آتلانتيس

بزرگترين آثار افلاطون از اين ويژگي برجسته برخوردارند كه علاوه بر جنبه هاي فلسفي ، منعكس ‏كننده ديدگاه هاي سياسي وي نيز بوده‏ اند بگونه ‏اي كه او خود آنها را از سياست جدا نمي‏دانست ( اين امر شايد به تشكل‏نيافتگي علوم بازگردد). ازاين‏رو در رساله كريتياس ، پس از آنكه موضوع تشكيل آرمانشهر ( مدينه فاضله ) مطرح مي‏گردد اين پرسش پيش مي‏ آيد كه اين آرمان كه در اين حكومت تحقق يافته‏ است در چه اوضاعي تغيير مي‏كند ؟

حكومت و مردم مورداشاره در اين رساله مي‏ كوشيدند تا در زير لواي اخلاق درخشان انساني ، در برابري و اتحاد باهم بسر برند. اما اين يكپارچگي ، به تلاشي رهنمون ‏گرديد كه براي دستيابي به يك ماده سودآور انجام شد تا به ياري آن دنياي مديترانه بدست آنان فتح شود.




12. اساطير و سياست مدن



1-12 انعكاس اساطير

افلاطون در اينجا براي حصول به منظورش از نگارش اين رساله ، مطابق با برخي از حكايت‏هاي خود (همچون حكاياتي كه در اواخر گركياس و جمهوري آمده و نيز رساله طيمائـوس)، به نقلي اساطيرگونه پرداخته و آنچنان در اين دگرگوني با اصل داستان گام برمي‏دارد كه بي‏ ترديد مي‏توان گفت كه آنچه كه ميان داستان واقعي و آنچه وي بدان موقعيت اشاره داشته است تفاوت بسيار بوده است. در ذيل به مواردي در خصوص ميزان جهت‏ گيري رساله كريتياس اشاره مي‏شود :



1-1-12 دريانوردي

مخالفت كريتياس با دريانوردي مردم آتن در درياهاي جنوبي اين سرزمين، را مي‏توان بگونه ‏اي جالب و دقيق در شرح افلاطون از آتلانتيس ملاحظه نمود. شكست مردم آتلانتيد كه شايد بتوان آن را برداشت بسيار دقيقي از داستان طوفان دانست (آنجا كه امتناع از سوار شدن بر كشتي ـ وسيله نجات ـ مردم عصر نوح پيامبر را به غرقه شدن در طوفان مي‏كشاند) تمثيلي از اوضاع آن دوران است.



2-1-11 پيكره پوزئيدن

از بررسي تطبيقي ميان داستان رب ‏النوع پوزئيدن و روايت طوفان در عصر نوح پيامبر مي‏توان به همساني‏هاي موضوعي بسياري دست‏ يافت بويژه آن‏زمان كه به انعكاس يافتن تصوير و محيطي يوناني‏زده از قاره آتلانتيس در رساله كريتياس و تيمائوس توجه نماييم:

پوزئيدن، فرمانرواي درياها در اساطير يونان است. او بر گردونه ‏اي كه اسبان دريايي آن را مي‏كشند سوار بوده و نيزه ‏اي سه ‏شاخه (كه به دشنه مي‏ماند) را در دست دارد. او مي‏تواند در درياها طوفان برانگيزد ، يا با نيزه خود بر امواج آب زده و آنها را رام سازد.



3-1-12 سرانجام آتلانتيس

علاوه بر مطابقت آشكاري كه از نظر مشخصات ، ميان پوزئيدن و كشتي نوح وجود دارد بايد به خاتمه داستان آتلانتيس ـ كه به بلعيده شدن قاره بوسيله دريا مي‏ آنجامد ـ نيز توجه نمود چرا كه با داستان طوفان بسيار همسان است (البته شباهت‏هاي بسيار زيادي ميان اين داستان و اساطير يونان و روم درخصوص سوارشدن رب‏ النوع‏ها برصندوق و امثال آن وجود دارد كه در يك بررسي تطبيقي خواهد آمد).



2-12 تطابق تاريخي

در رساله كريتياس به زمينه هايي اشاره شده است كه مي‏توان از آنها به "تداخل تاريخي" تعبير نمود. تلاش مردم آتلانتيس براي دستيابي به ماده سودآوري كه راه تسخير دنياي مديترانه را ممكن سازد نمونه ‏اي از اين تداخل درمحتواي رساله است.

يك روايت تاريخي هست كه مي‏توان گفت افلاطون در گنجانيدن موضوع ماده پرسود در كتاب خود بدان توجه داشته‏ است :

اين روايت، در خصوص رقابت ميان دو گروه يوناني در 1400 پيش از ميلاد بر سر قدرت است : ميسن ومينوان. ميسن‏ها ، كاخ‏هاي مينوان‏ها را غارت كرده و بعنوان نيروي مهاجمي كه از داخل يونان شروع به گسترش حكومت خود نموده بود بر درياي اژه چيره گشتند. در عين حال بدليل معادن مس ، فعاليت خود را در خارج از يونان ، در جزيره قبرس ، تداوم بخشيدند.

بطور مسلم نخستين نكته مشابهتي كه در اين روايت ، مي‏توان ملاحظه نمود در ارتباط با معادن طبيعي مسي است در اين جزيره قرار داشته و از آن مي‏توان به ماده پرسود نام برد.

آنچه كه بر احتمال تداخل روايت اخيردر تأليف رساله كريتياس مي‏ آفزايد اينست كه همانگونه كه تاريخ يونان، نبرد دو قوم يوناني را بخود ديده‏ است در داستان آتلانتيس نيز شاهد چنين وضعي هستيم : پيكره پوزئيدن در حالي در اين شهر جلوه مي‏نمايد كه ساكنان آن به جنگ با يونانيان باستان پرداخته و به روايت افلاطون از آنان شكست مي‏ خورند.

بدين‏گونه افلاطون از يك داستان تمثيلي در باره سرزميني ناشناخته ، ياري مي‏گيرد تا به ابراز نظر در باره يك مشي سياسي بپردازد، داستاني اساطير‏گونه از يك واقعيت.
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 412
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۲ فروردین ۱۳۸۵, ۱۰:۴۶ ق.ظ
سپاس‌های دریافتی: 64 بار
تماس:

پست توسط njmh »

akhavan_a,
چه مطلب جالبي بود.مرسي
من يه چيزايي راجع بهش خونده بودم ولي مطلب شما خيلي جامع و مفيد بود
مرا دوست بدار،اندكي ولي طولاني!
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 3051
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 351 بار
سپاس‌های دریافتی: 1579 بار
تماس:

پست توسط Dr.Akhavan »

خوشحال هستم كه يك نفر نظر داده
ممنون كه مطالعه كردي najmeh, خانم :o
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”