مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

پیشنهاد میشه نام “چهارشنبه سوری” به چهارشنبه سوزی یا چهارشنبه کوری یا چهارشنبه گوری تغییر داده بشه .

=========================================

سلام .
چهارشنبه سوری در راهه . مراقب بچه هاتون و خواهر برادرهاتون باشین که پشیمونی به بار نیاد .
هر سال عده ی زیادی کارشون به بیمارستان و کلانتری میکشه به خاطر چهارشنبه سوری .
=============================
اون قدیم ندیما که چهارشنبه سوری اختراع شد , نه باروت بود نه زرنیخ نه فشفشه نه بنزین نه نفت نه گاز نه ترقه و فشفشه و بمب و نارنجک و غیره و غیره .
بنابراین اگر هدف از برپائی این مراسم , زنده نگه داشتن اون هست باید به همون صورتِ هزاران سال پیش هم اجرا بشه ( سوزاندن چوب ) تا چهارشنبه سوری تبدیل نشه به چهارشنبه سوزی و چهارشنبه کوری و چهارشنبه گوری .

اونی که چهارشنبه سوری رو اختراع کرد اگر الان زنده بود و میدید چه بر سر مردم و اموالِ مردم میاد , پشیمون میشد و میگفت کاشکی به جای آتیش گفته بودم از روی طشتِ آب بپرند

[R.A.F]

پیشنهاد میشه نام “چهارشنبه سوری” به چهارشنبه سوزی یا چهارشنبه کوری یا چهارشنبه گوری تغییر داده بشه .

=========================================

سلام .
چهارشنبه سوری در راهه . مراقب بچه هاتون و خواهر برادرهاتون باشین که پشیمونی به بار نیاد .
هر سال عده ی زیادی کارشون به بیمارستان و کلانتری میکشه به خاطر چهارشنبه سوری .
=============================
اون قدیم ندیما که چهارشنبه سوری اختراع شد , نه باروت بود نه زرنیخ نه فشفشه نه بنزین نه نفت نه گاز نه ترقه و فشفشه و بمب و نارنجک و غیره و غیره .
بنابراین اگر هدف از برپائی این مراسم , زنده نگه داشتن اون هست باید به همون صورتِ هزاران سال پیش هم اجرا بشه ( سوزاندن چوب ) تا چهارشنبه سوری تبدیل نشه به چهارشنبه سوزی و چهارشنبه کوری و چهارشنبه گوری .

اونی که چهارشنبه سوری رو اختراع کرد اگر الان زنده بود و میدید چه بر سر مردم و اموالِ مردم میاد , پشیمون میشد و میگفت کاشکی به جای آتیش گفته بودم از روی طشتِ آب بپرند

حالا که خوب شده، یه موقعی تهران تو چهار شنبه سوری عین منطقه جنگی بود، یادمه حتی یه توریست خارجی که چهارشنبه سوری تهران بود به بوش توصیه کرده بود فکر حمله به ایران رو از سرش بیرون کنه!، چونکه ایرانیها همشون بلدن مواد منفجره درست کنن!


خود من تو محل بهم میگفتن صدام حسین!

نارنجک درست میکردم صدای بمب میداد، یادمه یبار یه نارنجک درست کردم اندازه گریپ فروت، رفتیم بالا پشت بوم خونه دوستم پرتش کردیم پایین خورد بغل ماشین یه پیره مرده، حیوونکی نزدیک بود سکته کنه!

خدایا منو ببخش.


شانس آوردم ناقص نشدم، یکی از دوستام که دستش از مچ قطع شد!

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

وقتی 12 سالم بود یه روز تو مدرسه یه کلاهِ بدی سرم رفت که توش گم شدم از بس گشاد بود .
همکلاسیا نامردا نقشه کشیدند , توی زنگ تفریح نشسته بودیم توی کلاس , یکیشون گفت بگو متکّا .
بنده ساده ی از همه جا بی خبر هم راحت گفتم متکا .
یکدفعه نامرد یک مشتِ محکم خوابود تختِ سینم و گفت بخور از این کُتکّا .
بعدش هم همه با هم زدند زیر خنده هاهاهاهاها هوهوهو هی هی هی هی ...
بنده هم برای اینکه بیشتر ضایع نشم , زورکی یه کم خندیدم اما داشتم منفجر میشدم از عصبانیت و دق دلم .
ضربه ی بدی به پرستیژ و کلاس و اعتبار و هیبت و وِجهِه یِ بین المللیِ اینجانب وارد شده بود و بدجوری ضابع شده بودم .
تصمیم گرفتم هر جور شده تلافی کنم تا دلم خنک بشه و آروم بگیرم .
اما چون تو مدرسه همه از جریانِ متکا خبر داشتند تصمیم گرفتم همین بلا رو سر یه نفر از همه جا بی خبر بیرون از مدرسه بیارم .
چند روز دنبال فرصت میگشتم و نه خواب داشتم نه خوراک تا اینکه بالاخره قربانی با پای خودش اومد خونمون ....

عموم اینا مهمونمون بودند و پسر عموم هم که هم سنّ خودم بود اومده بود .
یه نگاه شیطانی بهش انداختم و توی دلم گفتم :
یوهوهوهو , خودِ خودشه , بالاخره یه قربانی درجه یک پیدا شد تا تلافی گندِ اون روز رو سرش دربیاریم و انتقام بگیرم و دلم خنک بشه .

یکی نبود بگه آخه این بدبخت چه گناهی کرده که میخوای تلافیش رو سر این دربیاری ؟
اما این چیزا حالیم نبود . اعتبارم خدشه دار شده بود و باید هر طور شده درستش میکردم .
بهش گفتم بیا مار پله بازی کنیم .

وسط بازی همش با نیشخند مخفیانه بهش نگاه میکردم و خودم رو آماده میکردم تا چنان مشتی بزنم تختِ سینه ش که پرت بشه اونورا و جونش بالا بیاد تا دلم حسابی خنک بشه .
از خوشحالی نزدیک بود پرواز کنم . لذتِ تصفیه حساب چه کیفی داره .
بالاخره لحظه ی مناسب فرا رسید . وسطِ بازی دور و برم رو یواشکی نگاه کردم مطمئن شدم باباش اینا ما رو نمیبینند .
دستم رو مشت کردم و تمام زورم رو جمع کردم تو بازوم ( از بروسلی یاد گرفتم بودم ) و آماده زدن شدم .
بعد بهش گفتم :
علی بگو متکّا .
کلمه ی متکا یادمه اما بعدش دیگه دقیقاً یادم نیست چی شد . هر چی هم سعی کردم به یاد بیارم و بفهمم چی شد نفهمیدم که نفهمیدم .
فقط یادمه بعد از یه مدتی چشمام رو باز کردم دیدم پهن شدم رو زمین و پسر عموم هم بالا سرم وایساده بالا سرم و داره قاه قاه میخنده و میگه حالت جا اومد ؟ هاهاها...
بنده که نفهمیدم چطور شد که ایطور شد چون قرار بود اون پرت بشه اونورا و بنده قاه قاه بخندم ولی بنده به جاش ولو شده بودم رو زمین . سرم هم تیر میکشید !!!!! . از چی بود ؟ ما که نفهییدیم .
اما خودش بعداً برام تعریف کرد که کلکِ متکا رو بلد بود نامرد و تا بهش گفتم "بگو متکا" , از خدا خواسته بی انصاف نذاشت یک صدم ثانیه هم بگذره , با یک حرکتِ برق آسا چنان کف گرگیِ سفارشیِ جانانه یِ فردِ اعلائی خوابوند تختِ پیشونی شخص بنده که پرت شدم اونورا و از شانس بُزَم یه دیوار هم همون دور و برا بود وسرم محکم خورد تو اون دیوار لعنتی و از هوش رفتم تا یکی دو دقیقه .
خلاصه یکی از اون نامرد خوردم یکی هم از دیوار موقع نشناس که همون موقع اومده بود پس کله ی بنده وایساده بود !!!.
چه آبرو ریزی شد . بحران واتر گیتِ امریکا هم این همه آبرو ریزی به بار نیاورد .
تف به این شانسِ بز بیاد .
البته باز هم شانس آوردم بچه های کلاس نبودند وگرنه دیگه باید مهاجرت میکردم میرفتم یه شهر دیگه .
آتیش انتقام تو دلم صد برابر شده بود .
میخواستم بگیرم بزنم لت و پارش کنم اما باباش خیلی گردن کلفت بود .
تصمیم گرفتم این کار بد و پروژه ی "متکا" رو تعطیل کنم و ببوسم و بذارم تو گنجه و درش رو هم صد تا قفل بزنم و کلیدهاش هم ببرم چال کنم زیر اقیانوس منجمد شمالی بغل استرالیا وگرنه بعید نبود دفعه ی دیگه خینِ !!! بنده هم ریخته بشه بر سر این متکایِ لعنتی و جان به جان آفرین تسلیم کنم آخه مَثَلی هست معروف که میگه آدم باید همیشه به گردن کلفت تر از خودش احترام بذاره .
اما از اون روز هنوز هم منتظر فرصت هستم تا اگه امکان داشته باشه بدونِ گند زدن انتقام دو تا کلاهی که رفته سرم رو یکجا بگیرم . هنوز هم منتظرم . بالاخره باید یکی باشه که ندونه “متکا بخور از این کتکّا ” چیه .
بالاخره تلافی میکنم . باید تلافی کنم چون هم تختِ سینه م درد میکنه هنوز , هم تختِ پیشونیم هم پس کله م که هنوز هم پُفش نخوابیده .

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

تو اخبار یه کانال اوروپائی کاترین آشتون رو نشون داد بعد از بازگشتش از ایران .
یه کارتون هم زیر بغلش بود .
ظاهراً یه سبدِ کالا به رسم یادبود بهش اهدا شده .
نمیدونم سبدِ کالای کی بوده که دادندش به آشتون . آخه سبتِ کالا فقط مخصوص ایرانیها هست .
اما خب عیبی نداره , تو ایران حدود 500 هزار مُرده دارند یارانه میگیرند !!!! حالا یکی دیگه هم بهش اضافه بشه . چه اشکالی داره .
اینهمه از ملت زدند و بردند و خوردند هزار هزار ملیارد تومن , حالا یک سبد کالا هم روش . کی به کیه ؟
فقط امیدوارم آشتون روغن و مرغ و تخم مرغ و پنیرش رو نخوره یه بلا ملائی سرش بیاد خونش بیافته گردنمون .

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

سوتی اخبار 20
تو گزارشش اومد بگه اما بازار کالاهائی که توی پیاده روها فروخته میشه هم مشتریِ خاص خودش رو داره
گفت :
مشتریِ خواستِ خودش رو داره !!!!!
یه تهیه کننده و مجری و کارگردان چقدر باید شوت باشند که یه همچین اشتباهی رو در زبانِ مادری مرتکب بشند ؟
سوادها بدجوری نم کشیده دیگه .

[A3eman]

 [FONT=Tahoma, Arial]  اساسی عید دیدنی:  

[FONT=Tahoma, Arial] ) گیر دادن به زن نگرفتن   
[FONT=Tahoma, Arial] ) خواستگار معرفی کردن به   
[FONT=Tahoma, Arial] ) گیر دادن به بچه دار نشدن زوج   
[FONT=Tahoma, Arial] )   
[FONT=Tahoma, Arial] ) کلاه    
 [FONT=Tahoma, Arial] *********************   
 [FONT=Tahoma, Arial]  چهارتا سیم که آویزونه رو می   
[FONT=Tahoma, Arial] +   
[FONT=Tahoma, Arial]  خب دوتاشو   
[FONT=Tahoma, Arial] +   
[FONT=Tahoma, Arial]  چیزی حس نمی کنی؟  
[FONT=Tahoma, Arial] +   
[FONT=Tahoma, Arial]  حالت خوبه؟  
[FONT=Tahoma, Arial] +   
[FONT=Tahoma, Arial]  خب پس به اون دوتای دیگه اصلا دس نزن برق داره!  
[FONT=Tahoma, Arial] (منو بابام موقع تعمیر برق خونه)  
[FONT=Tahoma, Arial]  از کدوم طرفه؟!  
 
 [FONT=Tahoma, Arial] *********************   
 [FONT=Tahoma, Arial]  چی داشتم فروختم ... شیش ماه دارم چای گلستان می خرم که تویوتا برنده بشم تازه فهمیدم تویوتا جایزه چای محسنه! کمرم شکست.  
 
[FONT=Tahoma, Arial]  *********************   
[FONT=Tahoma, Arial]  کم کم خودتونو برای پاسخ دادنبه این سوال هنگام گفتن ساعت به دیگران آماده کنید: قدیم یا جدید؟!   
[FONT=Tahoma, Arial]  *********************   
 [FONT=Tahoma, Arial]  از معضلات ذهنی من اینه که وقتی از کسی می پرسم چای می خوری؟  

[FONT=Tahoma, Arial]  خیلی ممنون! آخه چرا تشک رمی کنه؟  
[FONT=Tahoma, Arial]  فهمم بالاخره می خوری؟ نمی خوری؟ چیکار می کنی؟  
 
 [FONT=Tahoma, Arial] ********************   
 [FONT=Tahoma, Arial]  شب پیش داداشم یه فیلم ترسناک ایرانی گذاشت...  

[FONT=Tahoma, Arial]  کارگردانش گرم مردیم از خنده!   
 [FONT=Tahoma, Arial] ********************   
[FONT=Tahoma, Arial]  باز یه توده هوای پرفشار اومد تو ایران ما باس بشینیم عکس برف و بارون لایک کنیم!   

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

صدا و سيمایِ ایران چند سالی هست که داره با تمام قدرت مبارزه میکنه به شبکه های برون مرزی .
میدونین چطوری ؟
هر چیزی که در شبکه های برون مرزی وجود داره و قابل اجرا در ایران هست داره دقیقاً به همون شکل یا با کمی تا قسمتی تغییر اجرا میشه .
اونهائی که یادشون هست برنامه های صدا و سیما چطوری بود قبل از رواج شبکه های برون مرزی , از این موضوع خوب خبر دارند .
دکورها , تیترها , موزیکها , حرفها , رنگها , رفتار گوینده ها و مجری ها و برنامه ها همه و همه تحت تاثیر قرار گرفته .
تا چند سال پیش اخبارگو اصلاً نمیخندید و فقط در روزهائی که یک مناسبت خوب داشت فقط یه کم لبخند میزد موقع شروع اخبار و پایان اخبار .

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

سوتی تلوزیون امریکا
گفت هواپمای جامبوجتِ !!! 777 مالزی هنوز پیدا نشده .
حالا خوبه شرکت سازنده جامبوجت تو خود امریکا هست .
جامبوجت اسم بوئینگِ 747 هست .

[R.A.F]

اگه کاترین اشتون رو بجای هفته پیش،چهارشنبه سوری میاوردن توی ایران، ظریف باید دور بعدیِ ژنو سرِ ادامه‌ فعالیت کارخانه "کبریت بی‌خطر تبریز" چونه میزد!

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

توجه توجه
اعلام وضعیت قرمز .
آژیری که هم اکنون میشنوید اعلام وضعیت قرمز است و معنی و مفهوم آن این است که حمله ی لشکرِ مهمانان نوروزی به خانه ی شما جهتِ غارت و چپاولِ میوه ها و شیرینیها و آجیلها حتماً انجام خواهد شد .
شیرینیها و آجیلها و میوه ها را به سرعت پنهان کرده و خود و اعضای خانواده نیز هر چه سریعتر به پناهگاه یا زیر زمین بروید و پنهان شوید .
چون عده ای از این مهمانهایِ غارتگر مثل چسب قطره ای هستند و ول کنِ شما نیستند و پشت در خونتون میشینند تا بیاین , هر چه سریعتر یک تابلو جلوی در آویزان کنید و رویش بنویسید تا پایان تعطیلات نوروزی مسافرت هستیم .

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

مژده به نصابهای دربِ قابلمه روی پشت بومها .

امسال کارشون سکه ی سکه خواهد بود
چون امسال سال حماسه ی فرهنگی هست
مامورها هی میریزند رو پشت بامهای مردم و قابلمه ها رو داغون میکنند و میریزند پائین و میبرند
مردم هم هی زنگ میزنند به نصابها تا بیان دوباره براشون در قابلمه نصب کنند .

[MOHAMMAD_ASEMOONI]

صاحبانِ شرکتهای همراه اول , ایرانسل و رایتل همه ی زن و بچه ها و اقوامشون رو فرستادند اوروپا و امریکا برای گذراندنِ تعطیلاتِ نوروز .
خودشون هم مجردی دسته جمعی با هواپیمای اختصاصی رفته اند جزایر هاوائی و هانالولو برای خوش گذرونی .
میدونین پولش از کجا تامین میشه ؟
از نصفِ پیامکهای تبریک مردم در ایام نوروز .
4 سال پیش , هفته ی اول عید حدود 5 میلیارد پیامک رد و بدل شد .
پارسال فقط هفته ی اولش 16 میلیارد پیامک رد و بدل شده .
امسال 20 یا 25 میلیارد رو شاخشه .

=======================================
وسط سال هم پسر صاحب شرکت به باباش میگه میخوام تعطیلات آخر هفته ده پونزده تا از دوستام رو ببرم کافی شاپ تو واشینگتن دی سی .
باباش میگه :
ببر عزیرم . هواپبما چارتر ( دربست ) بگیر از یه شرکتِ امریکائی تا راحت برید و برگردین . من هم الان به بر و بچه های اداره ی جوک سازیِ شرکت !!! میگم چهار تا جوک بفرستند تو شبکه و ظرف سه چهار روز 2 برابر مخارج سفرتون رو در میاریم .