مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت

Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

چطوری داماد بیل گیتس شوید؟!


تصویر
پدر: دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی

پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم

پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بیل گیتس است

پسر: آهان اگر اینطور است، قبول است




تصویر
پدر به دیدار بیل گیتس می رود

پدر: برای دخترت شوهری سراغ دارم

بیل گیتس: اما برای دختر من هنوز خیلی زود است که ازدواج کند

پدر: اما این مرد جوان قائم مقام مدیرعامل بانک جهانی است

بیل گیتس: اوه، که اینطور! در این صورت قبول است



پدر به دیدار مدیرعامل بانک جهانی می رود

پدر: مرد جوانی برای سمت قائم مقام مدیرعامل سراغ دارم

مدیرعامل: اما من به اندازه کافی معاون دارم!

پدر: اما این مرد جوان داماد بیل گیتس است!

مدیرعامل: اوه، اگر اینطور است، باشد

و معامله به این ترتیب انجام می شود


نتیجه اخلاقی: حتی اگر چیزی نداشته باشید باز هم می توانید چیزهایی بدست آورید. اما باید روش مثبتی برگزینید.
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

یک آمار جالب و دیدنی از افکاری که بعد از یک جر و بحث به ذهن ما خطور می کند:

تصویر
آمار
سبز – عذر خواهی
آبی – قبول کردن ضعف ها
نارنجی – پذیرفتن پیروزی
قرمز – فکر کردن به موارد هوشمندانه ای که باید می گفتم و نگفته ام
   تصویر     
  
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط AGeNiS1 »

  تصویر  
  پزشکان معمولا خاطرات جالبی از کار و بیمارانشان دارند. 

 علت جالب بودن این خاطرات یا بخاطر برخوردهای بانمکی است 

 که بیماران با پزشک یا بیماریشان می کنند 

 یا کمبود اطلاعات پزشکی است یا شاید وقوع بعضی اتفاقات 

 در فضایی که سایه مرگ و بیماری در آن وجود دارد خود به خود تبدیل به طنز می شود. 

 اما مهم اینجاست که یک پزشک عمومی با ذوق اهل شهرکرد هر از چندگاهی 

 خاطراتش را از این ماجراها در وبلاگش می نویسد که بسیار خواندنی هستند: 



 گلوی بچه رو که نگاه کردم مادرش گفت: 

 آقای دکتر! گلوش چرک داره؟ گفتم: چرکش تازه میخواد شروع بشه. 

 گفت: این بچه همیشه همینطوره٬ همیشه عفونتش اول شروع میشه بعد زیاد میشه! 



 به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ با یه صدای گرفته گفت: 

 هیچی فقط چند روزه که اصلا صدام درنمیره!! 



 به دختری که با استفراغ اومده بود گفتم: 

 اسهال هم دارین؟ گفت: حالتشو دارم اما نمیاد!! 



 یه خانم حدودا ۵۰ ساله دختر حدودا ۱۸ سالشو آورده بود. 

 به دختره گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: دلهره دارم. 

 مادرش زد زیر خنده و بعد گفت: مامان! دل پیچه ، نه دلهره! 

 پرسیدم: چیز ناجوری نخوردین؟ مادرش گفت: چرا «چیسپ» خورده 

 و این بار نوبت دختر بود که بزنه زیر خنده و بگه: مامان چیپس نه چیسپ! 



 به آقائی که با سردرد اومده بود گفتم: 

 قبلا هم سابقه داشتین؟ گفت: مثلا چه سابقه ای؟ 

 بعد گفتم: توی خونه داروئی نخوردین؟ گفت: مثلا چه داروئی؟ 

 نسخه شو که نوشتم گفتم: دیگه هیچ ناراحتی نداشتین؟ گفت: مثلا چه ناراحتی؟ 



 به خانمه گفتم:اشتهاتون خوبه؟ گفت: هروقت بتونم غذا بخورم میتونم بخورم! 



 پیرمرده گفت: همه بدنم درد میکنه غیر از آرنج دست چپم. 

 گفتم: یعنی آرنج دست چپتون درد نمیکنه؟ گفت: نه آرنج دست چپم «خیلی» درد میکنه! 



 خانمه اومد و گفت: برام یه آزمایش بنویس. گفتم: چه آزمایشی؟ 

 گفت: نمیدونم. چندوقت بود که هر دو دستم درد میکرد. 

 چند هفته پیش از این دستم آزمایش خون گرفتم بعد دردش افتاد 

 حالا میخوام بگم از این دستم هم خون بگیرن ببینم دردش می افته؟! 



 به خانمه گفتم: باید یه آزمایش بدین. گفت: نمیدم! 

 گفتم: چرا؟ گفت: میترسم بفهمم یه مرض ناجوری دارم! 



 برای آبسه دندون برای مریض کپسول نوشتم بعد گفت: 

 چند روزه گلوم هم درد میکنه. 

 گفتم: خوب اگه عفونت داشته باشه با همون کپسول بهتر میشه. 

 گفت: اون کپسولو که برای دندونم نوشتین چکار به گلو داره؟! 



 خانمه میگفت: توی آزمایشگاه درمونگاه آزمایش دادم گفتند عفونت داری 

 اما بیرون آزمایش دادم گفتند سالمه! آزمایشهاشو نگاه کردم دیدم توی درمونگاه 

 آزمایش ادرار داده و بیرون آزمایش خون! 



 خانمه میگفت: فکر کنم باز گلوی بچه ام چرک کرده. 

 گفتم: از کجا فهمیدین؟ گفت: آخه از دیروز داره دهنش بوی کپسول میده! 



 خانمه میگفت: بچه ام چند روزه یبوست داره براش شیاف هم گذاشتم خوب نشد. 

 گفتم: چه شیافی براش گذاشتین؟ گفت: استامینوفن! 



 مریضهای درمانگاه تمام شدن و از مطب میام بیرون یه هوائی بخورم. 

 مسئول پذیرش که اهل همونجاست داره با یکی از اهالی روستا صحبت میکنه 

 و ازش میپرسه: داروهائی که دکتر دومی براتون نوشت با دکتر اولی فرق داشت؟ 

 روستائی محترم میگه: خوب معلومه٬ مگه کود حیوونهای مختلف با هم فرق نمیکنه؟ 

 خوب داروهای دکترها هم با هم فرق میکنه!! 



 یه پسر جوون با فشار خون پائین اومده بود. گفتم: میتونین بمونین سرم بزنین؟ 

 گفت: نه. گفتم: آمپول میزنین؟ گفت: نه. خانم جوونی که باهاش بود گفت: 

 آقای دکتر لطفا یه شربت ماستی (آلومینیم ام جی اس) براش بنویسین 

 گفتم: چرا؟ گفت: آخه میگن چیزهای شیرین فشار خونو بالا میبرن! 



 روز شنبه این هفته یه زن و شوهر بچه شونو آورده بودند. 

 گفتم: چند روزه که مریضه؟ پدره گفت: دو روزه 

 مادرش گفت: نه سه روزه پدره با عصبانیت به مادرش گفت: 

 آخه جمعه که تعطیله!! 



 مرده با کمردرد اومده بود، وقتی میخواستم نسخه بنویسم گفت: 

 آقای دکتر! بی زحمت هرچی میخواین بنویسین فقط پماد ننویسین! گفتم: چرا؟ 

 گفت: آخه همه خونواده مون رفته اند مسافرت هیچکسی نیست که برام پماد بماله! 



 به خانمه گفتم: کجای سرتون درد میکنه؟ 

 دستشو گذاشت روی سرش و گفت: همین جا درست توی لگن سرم ! 
 
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط AGeNiS1 »

اندر احوالات دانشگاه رفتن پسران
طنز

ترم اول (ترم جو گیریدگی):
الو سلام مامانی. منم هوشنگ.
وای مامانی نمی دونی چقدر اینجا خوبه. دانشگاه فضای خیلی نازیه. وای خدا خوابگاه رو بگو.
وقتی فکر می کنم امشب روی تختی می خوابم که قبل از من یه عالمه از نخبه ها و دانشمندای این مملکت توش خوابیدن -
و جرقه اکتشافات علمی از همین مکان به سرشون زده – تنم مور مور میشه...
راستی اینجا تو خوابگاه یه بوی مخصوصی میاد که شبیه بوی خونه اصغر شیره ای همسایه بغلیمونه.
دانشجوهای سال های بالاتر میگن این بوی علم و دانشس!
لامسب اینقدر بوی علم و دانش توی فضا شدیده که آدم مدهوش میشه!!!
پریشب یکی از بچه ها به خاطر Over Dose از دانش رفت بخش مسمویت بیمارستان!
ترم دوم (ترم عاشق شدگی):
آه ای مریم. ای عشق من. همه زندگی من.
می خواهم درختی شوم و بر بالای سرت سایه بیفکنم تا بر شاخسار من نغمه سرایی کنی.
می خواهمت با تمام وجود عزیزم.
همه پول و سرمایه من متعلق به توست.
بدون تو این دنیا رو نمی خوام. کی میشه این درس من تموم شه تا بیام بات ازدواج کنم...
امروز یک ساعت پشت پنجره کلاستون بودم و داشتم رخ زیبایت را که همچون پروانه ای در کلاس می درخشیدی تماشا می کردم...
ترم سوم (ترم افسردگی):
الو مامان سلام.
مریم منو ول کرد و گذاشت رفت!
مامان جون افسرده شدم اولین عشقم بود دارم میمیرم از غصه.
ای خدا بیا منو بکش راحتم کن.
مامان من این زندگی رو نمی خوام.....
ترم چهارم (ترم زرنگ شدگی):
الو سلام مهشید جون خوبی عزیزم؟
منم پژمان! کجایی نفس؟ نیستی؟
دلم تنگ شده واست. گنجشک کوچولوی من. بیا ببینمت قربونت برم...
مهشید جون من پشت خطی دارم. مامانمه. بعداً بت زنگ میزنم.......
الو به به سلام چطوری ندا جون؟
آره بابا داشتم با مامانم صحبت می کردم...
پیرزن دلش تنگ شده واسم! جوجوی من حالت خوبه؟
به خدا منم دلم یه ذره شده واست.
باشه عزیزم فردا ساعت 11 پارک پشت دانشکده دارو....
ترم پنجم (ترم مشروطه گی):
الو سلام استاد!
قربون بچه ات! دارم مشروط میشم، 2 نمره بم بده.
به خدا دیشب بابابم سکته کرد، مرد.
مامانم هم از غصه افتاد پاش شکست الان تو آی سی یو بستریه.
منم ضربه روحی خوردم دچار فراموشی شدم اصلاً شما رو هم یادم نمیاد ....
قول میدم جبران کنم....
ترم ششم (ترم ولخرجیدگی) :
الو مامان من خونه می خوام!
راستی اون 50 تومنی که 3 روز پیش فرستادی تموم شد.
دوباره بفرست.خرج پروژه ام شد!!!
ترم هفتم (ترم پاتوقیده گی):
خودتون دیگه میفهمین
ترم هشتم (ترم فارغ التحصیلگی):
الو سلام خانم.
واسه این آگهی که توی روزنامه دادید تماس گرفتم.
فرموده بودید آبدارچی با مدرک لیسانس و روابط عمومی بالا....
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط AGeNiS1 »

توي اتاق رختكن كلوپ گلف ، وقتي همهء آقايون جمع بودند يهو يه موبايل روي يه نيمكت شروع ميكنه به زنگ زدن. مردي كه نزديك موبايل نشسته بود دكمهء اسپيكر موبايل رو فشار ميده و شروع مي كنه به صحبت. بقيهء آقايون هم مشغول گوش كردن به اين مكالمه ميشن…
مرد: الو؟
صداي زن اونطرف خط: الو سلام عزيزم. تو هنوز توي كلوپ هستي؟
مرد: آره.
زن: من توي فروشگاه بزرگ هستم. اينجا يه كت چرمي خوشگل ديدم كه فقط ۱۰۰۰ دلاره. اشكالي نداره اگه بخرمش؟
مرد: نه. اگه اونقدر دوستش داري اشكالي نداره.
زن: من يه سري هم به نمايشگاه مرسدس بنز زدم و مدلهاي جديد ۲۰11 رو ديدم. يكيشون خيلي قشنگ بود. قيمتش ۲۶۰۰۰۰ دلار بود.
مرد: باشه. ولي با اين قيمت سعي كن ماشين رو با تمام امكانات جانبي بخري.
زن: عاليه. اوه… يه چيز ديگه… اون خونه اي رو كه قبلا" ميخواستيم بخريم دوباره توي بنگاه گذاشتن براي فروش. ميگن ۹۵۰۰۰۰ دلاره.
مرد: خب… برو تا فروخته نشده پولشو بده. ولي سعي كن ۹۰۰۰۰۰ دلار بيشتر ندي.
زن: خيلي خوبه. بعدا" مي بينمت عزيزم. خداحافظ.
مرد: خداحافظ.
بعدش مرد يه نگاهي به آقايوني كه با حسرت نگاهش ميكردن ميندازه و ميگه: كسي نميدونه كه اين موبايل مال كيه؟!
نتيجهء اخلاقي: هيچوقت موبايلتونو جايي جا نذارين
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

رتبه های اول ايران در دنيا
1- بيشترين توليد پسته
2- بيشترين توليد خاويار
3- بيشترين توليد خانواده توت
4- بيشترين توليد زعفران (80% کل توليد جهانی)
5- بيشترين توليد زرشک
6- بيشترين توليدميوه آلويي (از قبيل شفت وگيلاس وغيره )
7- بالاترين دمای ثبت شده روی سطح زمين (70.7 درجه سانتيگرد در کوير لوت)
8- بيشترين تلفات انسانی در سرما و کولاک برفی (4000 نفر در کولاک سال 1350 کشته شدند، ميزان بارش برف 8 متر در 5 روز)
9- بزرگترين واردکننده گندم
10- بيشترين فرار مغز ها
11- بيشترين نسبت زن به مرد در مدارس و دانشگاه ها (1.23 زن در مقابل هر مرد)
12- بالاترين ميزان تشعشات زمينی، با شدت سالانه 260 ميلی سيورت در رامسر (مقايسه= يک عکس راديوگرام سينه 0.05 ميلی سيورت، ميدانهای اطراف چرنوبيل 25 ميلی سيورت)
13- بيشترين تعداد زمينلرزه های بزرگ (بالای 5.5 ریشتر)
14- دقيقترين تقويم دنيا (تقويم جلالی)
15- بيشترين مصرف ترياک و هرويين (امريکا بيشترين مصرف كوكايين را دارد)
16- بيشترين تعداد تغيير پايتخت در طول تاريخ (تهران سي و دومين پايتخت ايرانست)
17- کهنترين کشور دنيا (تاسيس شده در 3200 سال قبل از ميلاد مسيح)
18- ميزبان بزرگترين جميعت مهاجر جهان (اکثرا عراقی و افغانی)
19- بزرگترين توليد کننده فيروزه
20- بزرگترين منابع روی در جهان
21- بزرگترين توليد کننده و صادر کننده فرش های دست بافت (75% کل توليد جهانی)
22- بيشترين شتاب پيشرفت توليد علم و تکنولوژی در جهان (340000% رشد در طول 37 سال 1349-1387، شتاب رشدی يازده برابر متوسط جهان در سال 1388, رشد سالانه کنونی 25.7%)
23- بزرگترين سيستم بانکی اسلامی (کل سرمايه 236 ميليارد دلار)
24- بالاترين ميزان وابستگی به انرژی (بيشترين اتلاف انرژی در جهان)
25- بزرگترين منابع انرژی هيدروکربن (گاز و نفت با هم، با ارزش 14000 ميليارد دلار بر حسب قيمت جهانی 75 دلار هر بشکه نفت)
26- بالاترين تناسب ذخاير به توليد برای نفت در جهان(با ميزان توليد کنونی ايران معادل 89 سال ذخاير نفتی دارد)
27- ارزانترين پايتخت جهان (طبق تحقيق شبکه خبری سي ان ان تهران ارزانترين پايتخت جهانست)
28- بزرگترين فوران چاه نفت در تاريخ (نشت چاه نفتی قم در سال 1335 سه ماه ادمه داشت با فوران روزی 125000 بشکه نفت، ارتفاع فوران 52 متر، مقايسه با نشت نفتی خليج مکسيکو با خروج سه ماه 53000 بشکه در روز)
29- بالاترين آلودگی ديوکسيد گوگرد در هوای شهری
30- قديميترين منبع مصنوعی يا ساختگی آبی جهان با قدمت 2700 سال (قنات گناد آباد هنوز هم آب 40000 نفر را فراهم ميکند)
31- بزرگترين مجموعه جواهرات در جهان (جوهرات شاهی ايران در موزه بانک مرکزی ايران بزرگترين گنجينه جوهرات جهانست)
32- کهنترين امپراتوری جهان (هخامنشيان اولين ابرقدرت تاريخ بودند و در اوج قدرت بر 44% کل جميعت جهان حکومت ميکردند که اين بالاترين درصد جميعت تحت يک دولت در تاريخ هم هست)
33- بيشترين تعداد تلفات در جنگ شيميايی (100000 کشته و 100000 زخمی در جنگ با صدام، ايران همچنين دومين رتبه تلفات تاريخ را بر اثر سلاح های کشتار دست جمعی بعد از ژاپن دارد)
34- بيشترين تعداد و تناسب شيعه گان در جهان (89% جميعت ايران)
35- بالاترين رشد مصرف گاز طبیعی
36- بيشترين رشد تعداد خودروهای گازسوز
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

این شعر كاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یك كودك آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی داره

This poem was nominated poem of 2005.
Written by an African kid, amazing thought :
“When I born, I Black, When I grow up, I Black, When I go in Sun, I Black, When I scared, I Black, When I sick, I Black, And when I die, I still black… And you White fellow, When you born, you pink, When you grow up, you White, When you go in Sun, you Red, When you cold, you blue, When you scared, you yellow, When you sick, you Green, And when you die, you Gray… And you call me colore???

این شعر كاندیدای شعر برگزیده سال 2005 شده. توسط یك كوذك آفریقایی نوشته شده و استدلال شگفت انگیزی دارد:
وقتی به دنیا میام، سیاهم، وقتی بزرگ میشم، سیاهم، وقتی میرم زیر آفتاب، سیاهم، وقتی می ترسم، سیاهم، وقتی مریض میشم، سیاهم، وقتی می میرم، هنوزم سیاهم… و تو، آدم سفید، وقتی به دنیا میای، صورتی ای، وقتی بزرگ میشی، سفیدی، وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی، وقتی سردت میشه، آبی ای، وقتی می ترسی، زردی، وقتی مریض میشی، سبزی، و وقتی می میری، خاكستری ای… و تو به من میگی رنگین پوست؟؟؟




قمپز در کردن!‏ ‬
قمپز ( در اصل قپوز) نام توپی است که عثمانی‌ها در سلسله جنگ‌هایی که با ایران داشته‌اند مورد استفاده قرار می‌دادند. این توپ اثر تخریبی نداشت چرا که در آن از گلوله استفاده نمی‌شد و فقط از باروت و پارچه‌های کهنه که با فشار درون لوله توپ جای می‌دادند تشکیل شده بود. هدف از استفاده آن ایجاد ترس و وحشت در بین سپاهیان و ستوران بوده است. در جنگ‌های اولیه بین ایران و عثمانی، این توپ نقش اساسی در تضعیف روحیه سربازان ایرانی داشت ولی بعدها که دست آنها رو شد، دیگر فاقد اثر اولیه بود و هر گاه صدای دلخراش این توپ به صدا در می‌آمد، سپاهیان می‌گفتند: نترسید، قمپز در کردند.
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

 
تصویر
 

روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد.
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد وبیراه گفتن کرد .

بعد از مدتی که خوب تولستوی را فحش داد ، تولستوی کلاهش را از سرش برداشت و محترمانه معذرت خواهی کرد و در پایان گفت : مادمازل من لئو تولستوی هستم .

زن که بسیار شرمگین شده بود ،عذر خواهی کرد و گفت :چرا شما خودتان را زودتر معرفی نکردید ؟

تولستوی در جواب گفت : شما آنچنان غرق معرفی خودتان بودید که به من مجال این کار را ندادید.





[HIGHLIGHT=#ffc000]\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\\ 

 شکنجه خاموش


بعد از جنگ آمریکا با کره، ژنرال ویلیام مایر که بعدها به سمت روانکاو ارشد ارتش آمریکا منصوب شد، یکی از پیچیده ترین موارد تاریخ جنگ در جهان را مورد مطالعه قرار میداد.
حدود 1000 نفر از نظامیان آمریکایی در کره، در اردوگاهی زندانی شده بودند که از استانداردهای بین المللی برخوردار بود. زندان با تعریف متعارف تقریباً محصور نبود. آب و غذا و امکانات به وفور یافت میشد. از هیچیک از تکنیکهای متداول شکنجه استفاده نمیشد.

اما بیشترین آمار مرگ زندانیان در این اردوگاه گزارش شده بود. زندانیان به مرگ طبیعی می مردند. امکانات فرار وجود داشت اما فرار نمیکردند. بسیاری از آنها شب میخوابیدند و صبح دیگر بیدار نمیشدند. آنهایی که مانده بودند احترام درجات نظامی را میان خود رعایت نمیکردند و عموماً با زندانبانان خود طرح دوستی میریختند.
دلیل این رویداد، سالها مورد مطالعه قرار گرفت و ویلیام مایر نتیجه تحقیقات خود را به این شرح ارائه کرد:
«در این اردوگاه، فقط نامه هایی که حاوی خبرهای بد بودند به دست زندانیان رسیده میشد. نامه های مثبت و امیدبخش تحویل نمیشدند.
هر روز از زندانیان میخواستند در مقابل جمع، خاطره یکی از مواردی که به دوستان خود خیانت کرده اند، یا میتوانستند خدمتی بکنند و نکرده اند را تعریف کنند.
هر کس که جاسوسی سایر زندانیان را میکرد، سیگار جایزه میگرفت. اما کسی که در موردش جاسوسی شده بود هیچ نوع تنبیهی نمیشد. همه به جاسوسی برای دریافت جایزه (که خطری هم برای دوستانشان نداشت) عادت کرده بودند».

تحقیقات نشان داد که این سه تکنیک در کنار هم، سربازان را به نقطه مرگ رسانده است.
با دریافت خبرهای منتخب (فقط منفی) امید از بین میرفت.
با جاسوسی، عزت نفس زندانیان تخریب میشد و خود را انسانی پست می یافتند.
با تعریف خیانتها، اعتبار آنها نزد همگروهی ها از بین میرفت.
و این هر سه برای پایان یافتن انگیزه زندگی، و مرگ های خاموش کافی بود.
این سبک شکنجه، شکنجه خاموش نامیده میشود.
این روزها همه فقط خبرهای بد می شنوند شما چطور؟
این روزها هیچ کس به فکر عزت نفس نیست شما چطور؟
این روزها همه در فکر زیرآب زدن بقیه هستند شما چطور؟این روزها همه احساس می کنند در زندانی بدون دیوار دوران بی پایان محکومیت خود را می گذرانند
....... شما چطور ......
 
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

 
ریشه ضرب المثل: خدا داده ولي كور - خر مفت و زن زور
 


 
تصویر
 

يك زن و مردي با يك بار گندم كه بار خرشان بود و زن سوار الاغ بود و مرد پياده، داشتند رو به آسياب مي‌رفتند. سر راه برخوردند به يك مرد كوري. زن تا مرد كور را ديد به شوهرش گفت: «اي مرد! بيا و اين مرد كور را سوار خر بكن تا به آبادي برسيم، اينجا توي بيابون كسي نيست دستش را بگيره، خدا را خوش نمياد، سرگردون ميشه». مرد از حرف زنش اوقاتش تلخ شد و گفت: «اي زن! دست وردار از اين كارهات، بيا بريم».

اما زن كه دلش به حال او سوخته بود باز التماس كرد كه: «نه والله! گناه داره به او رحم كن» خلاصه مرد قبول كرد و كور را بغل كرد و گذاشت روي خر، پشت زنش. بعد از چند قدمي كه رفتند مرد كوردستي به كمر زن كشيد و گفت: «ببينم پيرهنت چه رنگه؟» زن گفت: طرنگ پيرهنم گل گليه و سرخ رنگه» بعد مرد كور دستش را روي پاهاي زن كشيد و گفت: «تنبونت چه رنگه؟» زن گفت: «سياهه» بعد دستش را روي شكم او كشيد و گفت: «انگار آبستن هستي؟» زن گفت: «بله شش ماهه‌ام» ديگر حرفي نزدند تا نزديك آسياب رسيدند.

شوهر زن به مرد كور گفت: «باباجون ديگه پياده شو تا ما هم بريم گندم‌هامونو آرد كنيم» اما مرد كور با اوقات تلخي گفت: «چرا پياده بشم؟» و زن بيچاره را محكم گرفت و داد و فرياد سر داد كه: «اي مردم! اين مرد غريبه مي‌خواد زنم و بارم و خرم را از من بگيره به دادم برسين، به من كمك كنين!» مردم دور آنها جمع شدند و گفتند: «چه روزگاري شده مرد گردن‌كلفت مي‌خواد اين كور عاجز و بدبخت را گول بزنه!»

بعد به مرد كور گفتند: «اگر اين زن، زنت هست پس بگو پيرهنش چه رنگه؟» او گفت: «گل گليه» بعد بي‌اينكه كسي از او چيزي بپرسد فرياد زد: «بابا تنونش هم سياه، شش ماهه هم آبستنه» مردم گفتند «بيچاره راس ميگه» بعد آنها را بردند پيش داروغه.

داروغه حكم كرد آن سه نفر را توي سه تا اطاق كردند و در اطاق‌‌ها را بستند. بعد به يك نفر گفت: «برو پشت در اطاق‌‌ها گوش بده ببين چي ميگن اما مواظب باش آنها نفهمند» مأمور داروغه اول به پشت در اطاقي كه زنك توي آن بود رفت و گوش داد. ديد كه زن بيچاره خودش را مي‌زند و گريه مي‌كند و مي‌گويد: «ديدي چه بلايي به سر خودم آوردم، همه‌اش تقصير خودم بود.

شوهر بيچاره‌ام هرچي گفت ول كن بيا بريم من گوش نكردم حالا اين هم نتيجه‌اش، خدايا نمي‌دونم چه بسرم مياد؟ بميرم براي بچه‌هاي بي‌مادر» مأمور داروغه از آنجا رفت پشت در اطاقي كه شوهر زن در آن بود. ديد مرد بيچاره دارد آه و ناله مي‌كند و مي‌گويد: «ديدي اين زن ناقص عقل چه بلايي به سرم آورد. اين كور لعنتي با دروغ و دغل داره صاحب زن و بچه و زندگيم ميشه» مأمور بعد رفت پشت در اطاقي كه مرد كور توش بود، ديد كه كور دارد مي‌زند و مي‌رقصد و خوشحال و خندان است و يك ريز مي‌گويد: «خدا داده ولي كور! ـ خر مفت و زن زور» مأمور داروغه كه حرف هر سه نفر را شنيد رفت پيش داروغه و گفت: «جناب داروغه بيا و ببين كه اين مرد كور مكار چه خوشحالي مي‌كنه و چه سر و صدايي راه انداخته» داروغه يواشكي رفت پشت در اطاق و ديد يارو دارد مي‌خواند: «خدا داده ولي كور! ـ خر مفت و زن زور» يقين كرد كه اين مرد درعوض نيكي و محبتي كه به او كرده‌اند نمك ناشناسي كرده.

فرمان داد آنها را بيرون آوردند و مرد كور نمك ناشناس را به اسب تور بستند و به بيابان سر دادند و به زن هم گفت: «تا تو باشي كه ديگه گول ظاهر را نخوري، اين تجربه را داشته باش و هميشه به حرف شوهرت گوش بده».
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

آخرین نسخه غلط نامه انگلیسی به فارسی جهت یادگیری زبان

Free fall: فال مجانی

Comic: به افغانی ، کمک

Easy Love: لواسان

Longtime: در حمام ، زمان پیچیدن لونگ را گویند

Long time no see: !دارم لونگ می‌‌پیچم ، نگاه نکن

Screwdriver: کون لق راننده

San Jose: به ترکی‌ ، شما خوزه هستید

San Antonio: به ترکی‌ ، شما آنتونیو هستید

MacBook: کتابچهٔ راهنمای حجاج

Bertolucci: چپ چشمی که بربر نگاهت می‌کند

Comfortable: بفرمایید سر میز

Burkina Faso: برو کنار وایسا

Confuse: آنکه برق از کونش می پرد

His friends: دوستان هیز

Parkinson: پسر سرایدار را گویند که در اتاقکی در پارکینگ زندگی‌ می‌کند

Velocity: شهری که مردم آن از هر موقعیتی برای ولو شدن استفاده می‌‌کنند (شیراز)

Categorize: نوعی غذای شمالی که با برنج و گوشت گراز طبخ می‌‌شود

The man who owns a locker: مرتیکه لاکردار

Acrobat reader: ژیمیناستی که موقع اجرا گند می‌‌زند

Ex-Boyfriend: ماضی یار

Black light: سیانور

Refer: فرکردن مجدد مو

Good setting: آن سه چیزِ نیک را گویند : گفتار نیک - کردار نیک -پندار نیک

Good one: وانِ بزرگ و جادار

Config: کون انجیری

Configure: ژستِ باسن

Sweetzerland: سرزمینی که مردمانش زیاد زر می‌‌زنند اما به دل‌ می‌‌نشیند

Accessible: عکس سیبیل

Beta-dine: نسخهٔ آزمایشی‌ یک دین که برای مدتی‌ ترویج می‌‌شود و به مرور زمان تصحیح می‌‌گردد

Life is too short: زندگی‌ در شرت سپری می شود

Tequila shot: پیک شادی

Shutter Island: شعبه‌ کبابی شاطر عباس در کیش

Please confirm: لطفاً باسنتان را سفت کنید

Avatar: تلفیقی است از آواز ، ساز ایرانی‌ و تصاویر سه بعدی که در پس زمینه پخش می‌‌شوند

Subsystem: صاحب دستگاه

Jesus: در اصفهان به بچه گویند که دست به چیز داغ نزند

Moses: در اصفهان به موز گویند

UNESCO: یونس کجاست؟

Porno: مملو از چیزهای جدید

Macromedia: رسانه های عوام فریب

Guns N' Roses: غنچه گان

George: در تبریز به گرگ می‌گویند

Good Luck: چه لاکِ قشنگی‌ زدی

Good Luck on your exams: به هنگام امتحانات لاکِ قشنگی زده بودی

Endoscopy: از ماتحت دیگری کپی‌ کردن

Legendary: ادارهٔ محافظت از لجن و کثافات شهری

New York: نوشهر را گویند

Communication Board: کامیونی چه زمانی‌ شن را برد ؟

Which came first; the chicken or the egg? : یک سوال تخمی

Godzilla: خدای استفاده کردن از مرورگر موزیلا

Avocado: کادو از طرف خانم آوا

Quintuplet: این تاپاله کجاست؟

Alfred Hitchcock: اخته مردی به نام آلفرد

What the hell: !چه دانهٔ خوشبویی

Cambridge: شهری که تعداد پل هایش انگشت شمار است

Please Login or Register to see this code
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »


قاچاقچی خلاق

مردی با دوچرخه به خط مرزی می رسد. او دو کیسه بزرگ همراه خود دارد. مامور
مرزی می پرسد : « در کیسه ها چه داری». او می گوید « شن» .
مامور او را از دوچرخه پیاده می کند و چون به او مشکوک بود ، یک شبانه روز او را
بازداشت می کند ، ولی پس از بازرسی فراوان ، واقعاً جز شن چیز دیگری نمی یابد.
بنابراین به او اجازه عبور می دهد.
هفته بعد دوباره سر و کله همان شخص پیدا می شود و مشکوک بودن و بقیه
ماجرا...
این موضوع به مدت سه سال هر هفته یک بار تکرار می شود و پس از آن مرد دیگر در
مرز دیده نمی شود.
یک روز آن مامور در شهر او را می بیند و پس از سلام و احوال پرسی ، به او می
گوید : من هنوز هم به تو مشکوکم و می دانم که در کار قاچاق بودی ، راستش را بگو
چه چیزی را از مرز رد می کردی؟ قاچاقچی می گوید : دوچرخه!

نکته اخلاقی: بعضی وقتها آنقدر به جزئیات توجه میکنیم که از اصل مطلب غافل میشویم.



موعظه !!!

کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
مردک با حالت منفعل دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم ،
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
   تصویر     
  
Moderator
Moderator
نمایه کاربر
پست: 2659
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
محل اقامت: روبروی شما
سپاس‌های ارسالی: 2234 بار
سپاس‌های دریافتی: 14097 بار

Re: مطالب جالب، سرگرم کننده و خنده‌دار

پست توسط RAHVAR »

 [HIGHLIGHT=#ff0000]کاربردهای جالب و خواندنی کوکاکولا 
 
 
تصویر 
همه ما شنیده ایم که نوشابه هاى گازدار براى سلامتی زیان آور است، اما تاکنون به استفاده هاى گوناگون آنها یا مزایایشان فکر کرده اید؟ سایت TOPSGLOBE استفاده های گوناگون و بعضاً عجیبی از کوکاکولا را ذکر نموده که مطالعه آن خالی از لطف نیست.

- به نوشته این سایت در بسیارى از ایالت هاى آمریکا، مأمورین پلیس راه ، دو گالن کوکاکولا در صندوق عقب ماشینشان دارند تا در صورت تصادف رانندگی، خون را با کمک آن از جاده پاک کنند.

- این سایت - در کمال تعجب- توصیه می کند که براى تمیز کردن توالت، یک شیشه کوکاکولا را داخل کاسه توالت بریزید و یک ساعت صبر کنید، سپس با آب پر فشار بشویید. اسید سیتریک موجود در کوکاکولا لکه ها را از سطوح چینی می زداید.

- هم چنین براى برطرف کردن لکه هاى زنگ از سپر آبکُرم کارى شده اتومبیل، سپر را با یک تکه کاغذ ( فویل) آلومینیوم مچاله شده آغشته به کوکاکولا بسایید.

- مورد دیگر استفاده کوکاکولا در تمیز کردن فساد قطب هاى باترى خودرو است. براى این کار یک قوطی کوکاکولا را روى قطب ها بریزید تا با قلیان کردن ، آن را تمیز کند.

- این سایت همچنین توصیه می کند براى شل کردن پیچ و مهره هاى زنگ زده ، تکه اى پارچه را که در کوکاکولا خیس شده است براى چند دقیقه بر روى پیچ و مهره قرار دهید.

- به نوشته این سایت براى پاک کردن چربی از لباس ها، یک قوطی کوکاکولا را داخل ماشین لباسشویی پر از لباس هاى چرب خالی کنید، پودر لباسشویی اضافه کنید و ماشین را روى دور عادى روشن کنید. کوکاکولا به تمیز شدن لکه هاى چربی کمک می کند.

 
تصویر 
- کوکاکولا همچنین بخار آب را از روى شیشه جلوى اتومبیل تمیز می کند. (در مناطق سرد و مرطوب، مثل MIDWEST در شمال آمریکا، گاهی اوقات شیشه جلوى اتومبیل از بیرون بخار می کند که با برف پاک کن پاک نمی شود. )

جهت اطلاع شما : ماده مؤثر کوکاکولا اسید فسفریک با PH برابر 28/0 است. اسید فسفریک ناخن را در مدت حدود 4 روز حل می کند. همچنین کلسیم را از استخوان ها می زداید و عامل اصلی افزایش روزافزون پوکی استخوان است. براى حمل محلول کوکاکولا (محلول غلیظ شده )، کامیون هاى حامل باید از علامت هاى ویژه «مواد خطرناک» که براى حمل مواد به شدت خورنده در نظر گرفته شده استفاده کنند.

- توزیع کنندگان کوکاکولا بیش از 20 سال است که از کوکاکولا براى تمیز کردن موتور کامیون هاى خود استفاده می کنند.



اگر در مسافرت بودید و سیستم گوارشتان بهم ریخت و به دارو دسترسی نداشتید خوردن یک لیوان کوکاکولا معمولی با معده خالی و نخوردن خوراکی دیگری بجوز کوکا در مدت 3-4 ساعت به احتمال بسیار زیاد مشکل شما را برطرف میکند
   تصویر     
  
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”