***الیگارشی مدودف با مشت آهنین پوتین***

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 355
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۹, ۶:۴۵ ب.ظ
محل اقامت: طهرون-شمرون
سپاس‌های ارسالی: 4127 بار
سپاس‌های دریافتی: 2798 بار
تماس:

***الیگارشی مدودف با مشت آهنین پوتین***

پست توسط wild-bear »

جوان/
محمد‌فرهاد کلینی/
روسیه هیچگاه با رئیس جمهور تعریف نشده است و شخصیت رهبران نقش تعیین‌کننده‌ای در سرنوشت‌سازی این کشور بازی کرده است. روحیه امپراتوری همواره نزد رهبران روس مشاهده شده و به این دلیل است که دوره حکومت در روسیه به «دوران» و یا «عصر» تعبیر می‌گردد. .ظهور پوتین و تبدیل تدریجی تیم سنت پترزبورگ به حزب روسیه واحد شرایط جدیدی برای روسیه به ارمغان آورد و امید به پیروزی مشکلات و معرفی جایگاه روسیه تبدیل به یک آرمان شد. پوتین در آغار راه خود به شدت به لابی چهار یهود حمله کرد. بروزفسکی‌، گوسینسکی، خودروکفسکی و تا حدودی و یا خروف را تار و مار کرد و نشان داد که خواستار بازار سیاه سیاست نیست.
دوران تزار یا دوران لنین یا دوران یلتسین یا دوران پوتین ادبیات غلط در سیاست شناسی روس به حساب نمی‌آید. روس‌ها همواره در تاریخ در جدال بودند، این جدال یا با محیط بیرونی از نوع مغول گرفته تا عثمانی و ایران و اروپا و جنگ سرد با امریکا و در اواخر دوران کمونیسم با افغانستان یا در شرایط جدید با گرجستان و جنبش جدایی طلب چچن و… واقعاً علت این همه نزاع چیست؟ به جغرافیای روسیه یا به روحیه روس؟ اینها سؤالی است که همواره مطرح می‌شود.
تحولات سیاست داخلی معاصر روسیه بعد از فروپاشی کمونیسم در ابتدا ناشی از رسوبات ایدئولوژیک و تشکیل اشتهای جدید از الیگارشی پدید آمد. حزب کمونیست‌، کا گ ب و تحول‌گرایان سه جریان مولفه‌ساز در تقسیم جدید قدرت در روسیه محسوب شدند و به تدریج با توجه به دوران انتقالی‌، مافیای قدرت براساس لابی‌ها و ظهور نسل جدید شخصیت‌ها و غرب گرایان و باقی‌ماندگان کمونیسم وناسیونالیست‌های دولتی شکل جدیدی از روسیه جدید را رقم زد.
هنگامی که یلتسین دومای روسیه را به توپ بست و غرب با سکوت حمایت پنهان از یلتسین را ادامه داد، در اصل امتحان تاریخی بود برای تعریف ارزش حقوق انسان‌ها و مردم سالاری که چگونه در بازی قدرت‌، اصول اجتماعی به قربانگاه تاریخ می‌رود.
ظهور پوتین و تبدیل تدریجی تیم سنت پترزبورگ به حزب روسیه واحد شرایط جدیدی برای روسیه به ارمغان آورد و امید به پیروزی مشکلات و معرفی جایگاه روسیه تبدیل به یک آرمان شد. پوتین در آغار راه خود به شدت به لابی چهار یهود حمله کرد. بروزفسکی‌، گوسینسکی، خودروکفسکی و تا حدودی و یا خروف را تار و مار کرد و نشان داد که خواستار بازار سیاه سیاست نیست. الیگارشی در روسیه در آن دوران موفق شده بود تا ۵۰ درصد قدرت را به انحصار خود درآورد و به صورت خاص به سمت انباشت قدرت در حرکت بود که پوتین با توسل جستن به امنیت از درون فصل جدیدی را به نام دوران پوتین به ثبت رساند.
در آن مقطع روسیه که منابع ژئوپلتیکی خود را در حوزه اروپای شرقی و یورو آسیا تقریبا از دست داده بود و به نحوی نانوشته هزینه جلوگیری از پیشروی غرب به سمت یورو آسیا را با جیب ایران پرداخت می‌نمود، لیکن بتدریج روسیه منطقه نفوذ خود را تعریف کرد و به سمت احیای قدرت روسیه گام برداشت.
تلاش جهت انسداد ناتو به سمت شرق، چانه زنی با غرب در بحث انرژی، تلاش جهت احیای یارگیری سنتی، فعال کردن بمب افکن‌های استراتژیک‌، تعریف جدید از تکنولوژی پدافند استراتژیک، نزدیک شدن به محور ایران – هند – چین همه گویای موفقیت یورو آسیا گرایان در گنبد طلایی کرملین بود.
با پایان یافتن رسمی صدارت پوتین او موفق شد تا تمام نیروهای سیاسی را که طالب ریاست جمهوری بودند منزوی کند و راه را برای جوانی با استیل غربی باز کند. پوتین به خوبی می‌دانست که غرب ارزش دموکراسی را با تعامل برای منافع و قدرت ترجیح می‌دهد لذا به نحو مناسبی از این معنا برای بازدارندگی در دیپلماسی عمومی استفاده کرد.
از طرف دیگر جریان دست دوم قدرت یهودیان روسیه که کلاًً با خاستگاه جریان یهودیان غربی متفاوت می‌باشد بتدریج وارد تعامل با مدودف شد تا بر عدم توانایی وی در درون کلوپ قدرت در روسیه و همچنین حزب روسیه واحد هماورد جدیدی را به وجود آورند. آنها موفق شدند با حمایت جریان امنیتی روسیه از یک طرف و از طرف دیگر بدون رویارویی با پوتین موقعیت خود را در اکثر پست‌های حساس بازیابی کنند.
در این شرایط بتدریج جریان یورو آسیا گرا در حاشیه و جریان یورآتلانتیک گرا پر رنگ می‌شود و تقابل نامرئی با ناتو به تعامل مشروط با ناتو، استارت جدید بجای رقابت سخت و فوری با امریکا، تلاش جهت یارگیری جدید بر اساس رهبری انرژی روسیه در جهان و خصوصاً در اروپا و حذف ایران در معادلات گازی جهان‌، محاسبه جدید از منافع جدید روسیه در جهان و تلاش جهت تغییر رقابت در قطب شمال به تعامل مرحله ای‌، پیشنهاد سپر پدافند موشکی مشترک با غرب از رادار قبله تا به اصطلاح تهدیدات جدید مشترک‌، ترسیم برنامه مشترک و اعلام نشده روسیه با امریکا در افغانستان و نگاه ابزاری به ایران و نهایتاً همراهی با غرب در تحریم ایران بیانگر تبدیل دکترین جدید امنیتی و دفاعی و سیاست خارجی روسیه به ایدئولوژی قدرت است که می‌تواند از شاخص‌های تغییر ذهنی و رفتاری روسیه حکایت کند.
روسیه جدید همگامی با غرب را به عنوان سیاست خارجی دقیق خود برای به دست آوردن تکنولوژی غرب انتخاب کرده است و قصد دارد تا سرعت رشد خود را از ۴ درصد به ۷ درصد در ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ برساند و این مسیر الگوی روسیه محسوب می‌شود.
بی دلیل نیست که برخورد با لوژکف شهردار مسکو در دستور کار قرار می‌گیرد چون کسی غیر تیم اصلی حق ندارد در روسیه آینده‌سازی کند و بعید است که به لوژکف و همسر میلیاردی او اجازه تشکیل حزب و دخالت در سطح اول قدرت را بدهند. کنترل موازنه قدرت در درون و برون روسیه‌، امتیاز گیری تدریجی و حذف به موقع و تبدیل رقیب جدی به جسد سیاسی یعنی همان بلایی که بر سر خودروکفسکی وکاسیانف نخست وزیر پیشین آمد، کماکان مد نظر است.
البته بعید نیست که لوژکف نیز وارد عرصه جدیدی از لابی و یارگیری ازدرون و بیرون به جای حزب شود و این به شرط کنترل دعاوی پنهان «همسران» و «رقابت مالی» انها است. شاید لوژکف امروزه به شیوه پریماکف فکر کند و با تکمیل حلقه قدرت برخی از فرمانداران و گروه‌های تجاری و بانک‌های کوچکی که به تدریج در روسیه محو می‌شوند کاست جدیدی از قدرت را‌سازمان دهد. ورود جدید لوکاشنکو رئیس جمهور بلاروس به معادلات داخلی روسیه وحمایت از لوژکف و پاسخ تند سیستم امنیت روسیه و سخنان پرخاش گونه مدودف پدیده ویژه ای بود که ناسیونالیسم روس را به ناسیونالیسم روسیه تقلیل داد.
بلاروس که درخواست قیمت مناسب انرژی‌، حل مسئله ارزش روبل‌، عدم دخالت سرویس امنیتی روسیه از اپوزیسیون بلاروس و پایان جنگ روانی بین طرفین دارد به صورت مغرورانه از مواضع پایدار خود به هر هزینه ای دفاع می‌کند که البته این موضوع می‌تواند در اینده برای کرملین گران تمام شود و بن بست موجود تبدیل به دردسر جدید در حوزه منطقه نفوذ وحاشیه نزدیک روسیه شود و عملا پیمان امنیت جمعی و اتحادیه کشورهای مشترک المنافع را به خطر بیندازد.
پوتین نبرد با لوژکف را به نام مدودف تمام کرد. او اکنون قصد دارد با تقویت سیاست خدمات اجتماعی خصوصاً در حوزه آموزش وپرورش‌، شهرداری‌ها‌، امنیت اجتماعی‌، محیط زیست و خدمات جاده‌‌ای و بین شهری با توجه به حمایت میرنوف به حمله مطبوعات محلی روسیه که مرموزانه به وی و مسائل شخصی وی حمله می‌کنند پاسخ دهد و نام خود را با روسیه مدرن به وسیله سیاست‌های جدید اقتصادی برابر کند.
جذب وام‌های جدید‌، فشار مالیاتی به حوزه رقیبان‌، خارج کردن سرمایه دولتی از کمپانی‌های بزرگ روسی در اصل برای نهادینه‌سازی قدرت تیم حاکمیت است. خروج از بحران مالی جهان و میل به استراتژی رشد ۸ درصدی در ۲۰۱۳ بسیار پر ریسک محسوب می‌شود.
پوتین جبهه جدیدی را در برابر موادمخدر در بیرون و الکلیسم از درون باز خواهد کرد. ساختار جدیدی از قدرت جهانی در سایه را مد نظر دارد و شورش‌های داخلی خصوصاً در قفقاز را بی سرو صدا و خانه به خانه سر کوب می‌کند و به چیزوف و برخی از مقامات انتظامی روسیه به عنوان آلترناتیو‌های برخی از حاضرین در قدرت که سرویس بدون اجازه‌ای به آقای رئیس جمهور مدودف می‌دهند نگاه خاص دارد.
بنام حاکمی که اگر حکم کند همه محکومند....حکم لازم !!!
....
نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی:
«هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.»


تصویر
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”