بار دیگر بهار بی حضور یار رسید

[امیر جمالی]

بار ديگر بهار بي‌حضور «مهدي» از راه رسید
بار ديگر بهارى ديگر بى‌حضور تو از راه رسید، و آن‏چه كه زيبا نيست زندگى نيست بلكه تهي بودن زمان بدون وجود توست... گاهي دلم براي بهاري تنگ مي‌شود كه تنها و تنها يكبار انتظارش را مي‌كشيم.
پنجره را كه مي‌گشايي بوي بهار و تازگي از هر گوشه‌اي از ايران به مشام مي‌رسد؛ از گنبد سلطانيه، باغ ارم شيراز، آبشار مارگون، قلعه آوارسين، آبشارهاي اطراف رامسر، قلعه رودخان، فومن، قلعه فلك الافلاك خرم آباد، گرفته تا نقش رستم مرودشت، غار كتله‌خور استان زنجان، آرامگاه شيخ زاهد گيلاني لاهيجان، باغ فردوس، قلعه توت ايلام و ....
در سرزمين من خورشيدي نور مي‌دهد كه صاحبانش با عشق و عرفان آشنايند، اينجا نوروز با رنگي به زيبايي خورشيد تجلي دارد. اين جا هرسال، نوروز با نداي مردي آسماني از مشهد آغاز مي‌شود با كلام بهاري بزرگ‌مردي كه تبارش به نور مي‌رسد و شجره نامه‌اش به آل‌الله.
سفره هفت سين هر خانه با هنري دو چندان از زمان‌هاي دور گره خورده است، صفاي سبزه تا صداقت آب، صداي نرمش سنجد تا شيريني سمنو....
امروز زهدان عالم در گرو يا مقلب القلوب‌هاست، امروز برگي ديگر رقم خواهد خورد امروز با مدبر اليل گفتن‌ها تمناي توجهي دوچندان را ازلبان بندگي ادا کردیم تا شايد محول الحول و الاحوال تدبير ديگري را به سبب رحمانيت خود براي هميشه روزگار رقم زند.
امروز هماني بود كه در انتظارش بوديم، هماني كه در خفقان زمان همه در پي گدايي آن آرامش هستند، امروز سرزمين من با علمداري رهبري از جنس ايمان پيش مي‌رود و من در سايه لواي او در آرامش مي‌خوانم؛ «يا مقلب القلوب و الابصار، يا مدبر الليل و النهار، يا محول الحول و الاحوال، حول حالنا الا احسن الحال»
سرزمين من از ديرباز خطه شاعران و اهالي ايمان است، تجلي عمل نشان از اراده ايران و ايراني دارد، خاك وطنم در گوشه گوشه دلم جا دارد در نجواي كنار سفره هفت سين خانه، تنها به ياد عزت وطنم آرزوي سلامتي مي‌كنم.
آرام براي همه با نگاهي به سين ديگر سفره، سكه را براي روزي ياد كرده و رزق حلال و وسعت آن را خواهانم، سرزمين من ايران دارائي‌هايي از جنس علم و قلم دارد ادبايي كه تنها بر كلك خود تكيه كرده و بر ارتقاي آن كوشايند.
سفره‌هاي هفت‌سين را با صافي و صداقت، ايمان به قرآن، سخاوت و احسان پهن کردیم تا شايد در گرداگرد دعا براي ديگران دعاي خودمان هم مستجاب حضرت عشق شود.
بار ديگر بهارى ديگر بى‌حضور تو از راه رسید و آن‏چه كه زيبا نيست زندگى نيست بلكه تهي بودن زمان بدون وجود توست...
گاهي دلم براي بهاري تنگ مي‌شود كه تنها و تنها يكبار انتظارش را مي‌كشيم .... پس الهم عجل لوليك الفرج را با اميدي براي ظهور در اين بهار براي تا ابد مي‌خوانيم...