يه خواب عجيب ديدم كه من و يكي از دوستاي صميميم با مادرامون دور درخت پرتغال نشستيم و يه گوسفندي رو كشتيم و داريم كباب مي كنيم و اونو با گل قاطي مي كنيم و مي خوريم بعد مادرم از مادر دوستم سوال مي كنه واسه چي گوسفند خريدين مي گه شيريني خورونه ابوالفضل (يعني همون دوستم) و قراره چند وقت ديگه عقد كنه
لطفا برام تعبيير كنين ممنونم
