بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
- پست: 763
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۴ آبان ۱۳۸۹, ۱:۲۶ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 687 بار
- سپاسهای دریافتی: 2866 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
دوستان اتفاقا یکی از دلایلی که میتونه باعث تجزیه ی آمریکا بشه همین ثروت زیاده ، مردم یک ایالت وقتی میبینند که میتونند بدون نیاز به دولت فدرال نیازهای خودشون رو از ایالت خودشون تامین کنند و میتونند بدون مالیات دادن به دولت فدرال به زندگیشون ادامه بدن فکر جدایی و استقلال هم به سرشون میزنه ، اگر یکمی تحقیق کنید هم میبینید که گروههای جدایی طلب خیلی زیادی در آمریکا (بخصوص ایالتهای نفت خیز و نسبتا ثروتمند مثل تگزاس) فعالیت میکنند ، دامنه ی این فعالیتها انقدر گسترده بود که یکی از کارشناسهای ک.گ.ب در سال 2008 پیش بینی کرده بود تا 10 سال دیگه آمریکا به چندین قسمت تجزیه میشه.
اختلاف طبقاتی هم یکی دیگه از معضلات جدی سرمایه داری آمریکاییست (مخصوصا گفتم آمریکایی چون در اروپا به اندازه ی این کشور نیست) ، طبقه ی کارگر آمریکا الان خیلی از وضع خودشون ناراضین چند وقت پیش هم اعتراضهای زیادی تو چند ایالت آمریکا (ویسکانیسن ، اوهایو و...) به وضع کارگرا شده بود ، فقط همین مورد مثل یک بمب ساعتیه که هر لحظه میتونه ارتش 15 میلیونی بیکاران آمریکا و کارگران آمریکایی رو منفجر کنه.(برخلاف نظر دوستان این موارد چون از ماهیتهای ذاتی سیستم سرمایه داری هستند قابل ترمیم نیستند)
یکی دیگه از دلایلی هم که بنظر من تو این قضیه خیلی تاثیر گذاره نظامیگری بیش از حد آمریکا در سالهای اخیره ، آمریکا از بزرگترین اشتباه شوروی درس نگرفت ، شوروی اگر انقدر با نظامیگری به اقتصادش فشار نمیاورد احتمالا الان هنوز پابرجا بود . آمریکا هم همینطور ، الان این کشور داره از هزینه ی بهداشت عمومی و ... میزنه صرف ارتش و جنگ میکنه اونهم با این بدهی خارجی وحشتناکی که داره .
از دست دادن خاورمیانه هم بنظر من ضربه ی بزرگی به قدرت آمریکاست ، فکر کنم تمام دوستان متفق القول هستند که هر قدرتی برای پابرجا موندن باید خاورمیانه رو کنترل کنه ، انگلیس در دوران قدرت خودش خاورمیانه رو کنترل میکرد ، شوروی برای بدست آوردن خاورمیانه با تمام اعراب طرح دوستی ریخت ، خودش رو وارد جنگ طاقت فرسایی در افغانستان کرد و امیدوار بود که انقلاب ایران ، این کشور رو وارد اردوگاه شرق کنه ، اما کمتر از یک دهه بعد از اینکه نقشه هاش برای خاورمیانه شکست خورد فروپاشید ، آمریکا هم الان برای تصرف خاورمیانه وارد دو جنگ شده اما پایداری ایران ، جنگهای فرسایشی عراق و افغانستان و انقلابهای ضدآمریکایی اخیر در منطقه نقشه های آمریکا رو هم به شکست کشونده.
در مورد فساد اجتماعی و بهره کشی جنسی و ... هم که متاسفانه دست آویز برخی دوستان شده باید ذکر کنم آمار این بحث در بیشتر کشورهای آزاد زیاد هست چون اساسا نظارت چندانی روش نیست.
اختلاف طبقاتی هم یکی دیگه از معضلات جدی سرمایه داری آمریکاییست (مخصوصا گفتم آمریکایی چون در اروپا به اندازه ی این کشور نیست) ، طبقه ی کارگر آمریکا الان خیلی از وضع خودشون ناراضین چند وقت پیش هم اعتراضهای زیادی تو چند ایالت آمریکا (ویسکانیسن ، اوهایو و...) به وضع کارگرا شده بود ، فقط همین مورد مثل یک بمب ساعتیه که هر لحظه میتونه ارتش 15 میلیونی بیکاران آمریکا و کارگران آمریکایی رو منفجر کنه.(برخلاف نظر دوستان این موارد چون از ماهیتهای ذاتی سیستم سرمایه داری هستند قابل ترمیم نیستند)
یکی دیگه از دلایلی هم که بنظر من تو این قضیه خیلی تاثیر گذاره نظامیگری بیش از حد آمریکا در سالهای اخیره ، آمریکا از بزرگترین اشتباه شوروی درس نگرفت ، شوروی اگر انقدر با نظامیگری به اقتصادش فشار نمیاورد احتمالا الان هنوز پابرجا بود . آمریکا هم همینطور ، الان این کشور داره از هزینه ی بهداشت عمومی و ... میزنه صرف ارتش و جنگ میکنه اونهم با این بدهی خارجی وحشتناکی که داره .
از دست دادن خاورمیانه هم بنظر من ضربه ی بزرگی به قدرت آمریکاست ، فکر کنم تمام دوستان متفق القول هستند که هر قدرتی برای پابرجا موندن باید خاورمیانه رو کنترل کنه ، انگلیس در دوران قدرت خودش خاورمیانه رو کنترل میکرد ، شوروی برای بدست آوردن خاورمیانه با تمام اعراب طرح دوستی ریخت ، خودش رو وارد جنگ طاقت فرسایی در افغانستان کرد و امیدوار بود که انقلاب ایران ، این کشور رو وارد اردوگاه شرق کنه ، اما کمتر از یک دهه بعد از اینکه نقشه هاش برای خاورمیانه شکست خورد فروپاشید ، آمریکا هم الان برای تصرف خاورمیانه وارد دو جنگ شده اما پایداری ایران ، جنگهای فرسایشی عراق و افغانستان و انقلابهای ضدآمریکایی اخیر در منطقه نقشه های آمریکا رو هم به شکست کشونده.
در مورد فساد اجتماعی و بهره کشی جنسی و ... هم که متاسفانه دست آویز برخی دوستان شده باید ذکر کنم آمار این بحث در بیشتر کشورهای آزاد زیاد هست چون اساسا نظارت چندانی روش نیست.
دعا نکنید زندگی آسانی داشته باشید ، دعا کنید انسانهایی قوی باشید.
جان.اف.کندی
جان.اف.کندی
-
- پست: 203
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹, ۹:۳۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 571 بار
- سپاسهای دریافتی: 211 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
جناب typhoon،
حرفاتون کمی درسته فقط. از کشوری که فقط 20 سال از فروپاشیش میگذره همینقدرم غنیمته! البته اونجورا هم که میگین نیست. میتونید از اونایی که اونجا زندگی کردن بپرسین. تو همه کشورا تظاهرات برگزار میشه، پس همشون داغونن؟اینم شد حرف آخه؟ چند سال دیگه صبر کنید، اونموقع... شما هم که از بدو ورودتون به سنترال گیر دادی به قاچاق زنان... انگار که فقط تو روسیه و بلوک شرق اینطوریه.
----
دوستان توجه کنند که طبق تاریخ، قدرت میچرخه و دست یه نفر ثابت نمیمونه... (البته منظورم این نیست که قدرت کامل دنیا دست امریکاست.)
حرفاتون کمی درسته فقط. از کشوری که فقط 20 سال از فروپاشیش میگذره همینقدرم غنیمته! البته اونجورا هم که میگین نیست. میتونید از اونایی که اونجا زندگی کردن بپرسین. تو همه کشورا تظاهرات برگزار میشه، پس همشون داغونن؟اینم شد حرف آخه؟ چند سال دیگه صبر کنید، اونموقع... شما هم که از بدو ورودتون به سنترال گیر دادی به قاچاق زنان... انگار که فقط تو روسیه و بلوک شرق اینطوریه.
----
دوستان توجه کنند که طبق تاریخ، قدرت میچرخه و دست یه نفر ثابت نمیمونه... (البته منظورم این نیست که قدرت کامل دنیا دست امریکاست.)
- پست: 1780
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1264 بار
- سپاسهای دریافتی: 10136 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
سلام
شما ظاهرا دو خط آخرین پست بنده رو نخوندید.تمام حرف من این است که چرا ما مدافع بیگانگان شدیم؟نکته جالب برای من این است که تا جایی که من و یا کس دیگری از غرب انتقاد می کند مشکلی نیست اما به مجردی که بحث روسیه پیش می آید شما سعی در تبرئه و دفاع از روسها می کنید.
شما ظاهرا دو خط آخرین پست بنده رو نخوندید.تمام حرف من این است که چرا ما مدافع بیگانگان شدیم؟نکته جالب برای من این است که تا جایی که من و یا کس دیگری از غرب انتقاد می کند مشکلی نیست اما به مجردی که بحث روسیه پیش می آید شما سعی در تبرئه و دفاع از روسها می کنید.
Old soldiers never die.They just fade away
-
- پست: 203
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹, ۹:۳۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 571 بار
- سپاسهای دریافتی: 211 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
اگه انتقاد واقعی باشه حرفی نیست. اما بازتاب حرفای رسانه های غربی باشه من نمیتونم تحمل کنم. چون یه مشت حرفای بی اساس هستن.من نمیتونم ببینم که اطزافیانم اینقدر منحرف از واقعیت شدن دوست عزیز.
- پست: 1780
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1264 بار
- سپاسهای دریافتی: 10136 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
سلام
من سعی می کنم بیشتر توضیح بدهم.
اول از این که من از وقتی که عضو انجمن شدم بیشتر در تاپیکهای نظامی شرکت داشتم و فقط در یک تاپیک راجع به قاچاق زنان و دختران صحبت کردم . به نظر من این مسئله بسیار مهم و حائز اهمیت و توجه است. من به شخصه فکر می کنم این عمل هولناک پایه های هر جامعه ،چه شرقی و چه غربی را سست خواهد کرد. قاچاق زنان و دختران همانقدر که در روسیه و یا حتی ایران و یا افغانستان زشت و هولناک است به همان اندازه در اروپای غربی و آمریکا زشت و منفور است.
دوما به نظر من تمامی کشورهای دنیا از جمله کشور خودمان با مسائل زیادی درگیر هستند و روسیه و یا چین و یا ایالات متحده هم از این قائده مستثنا نیستند.همون طور هم که در صفحه قبل و پست قبلی خود اشاره کردم ،مشکل من خود باختگی شدید بعضی از هموطنان در برابر تعدادی از کشورهای خارجی است.منظور من هم کاربران این انجمن نیست و منظور من افرادی با چنین عقایدی در سطح اجتماع هستند.
من سعی می کنم بیشتر توضیح بدهم.
اول از این که من از وقتی که عضو انجمن شدم بیشتر در تاپیکهای نظامی شرکت داشتم و فقط در یک تاپیک راجع به قاچاق زنان و دختران صحبت کردم . به نظر من این مسئله بسیار مهم و حائز اهمیت و توجه است. من به شخصه فکر می کنم این عمل هولناک پایه های هر جامعه ،چه شرقی و چه غربی را سست خواهد کرد. قاچاق زنان و دختران همانقدر که در روسیه و یا حتی ایران و یا افغانستان زشت و هولناک است به همان اندازه در اروپای غربی و آمریکا زشت و منفور است.
دوما به نظر من تمامی کشورهای دنیا از جمله کشور خودمان با مسائل زیادی درگیر هستند و روسیه و یا چین و یا ایالات متحده هم از این قائده مستثنا نیستند.همون طور هم که در صفحه قبل و پست قبلی خود اشاره کردم ،مشکل من خود باختگی شدید بعضی از هموطنان در برابر تعدادی از کشورهای خارجی است.منظور من هم کاربران این انجمن نیست و منظور من افرادی با چنین عقایدی در سطح اجتماع هستند.
Old soldiers never die.They just fade away
-
- پست: 317
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 236 بار
- سپاسهای دریافتی: 2645 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
به نام خدا
سلام خدمت دوستان
پیش ازاین بنده فقط درانجمن های نظامی پست میدادم اما دراینجا می گنجد که به اندازه سواد ناچیز وبی مقدارم اندکی مسئله را باز کرده تا عمیق تر به موضوع بپردازیم:
بنده تعریف رسمی تمدن و فرهنگ و... رانمی دانم اما اساسا در بررسی تمدن ها تعالی انسان ها ملاک است یا تباهیشان؟
وارد بحث های معرفت شناختی اش نمی شوم اما تاانجا که میدانم نوع جهانبینی انسان غربی (مرزبندی براساس جغرافیا و نیمکره ها و سوسیالیسم وکمونیسم با لیبرالیسم وکاپیتالیسم نیست) اومانیستی است یعنی به زبان ساده انسان جای خدا می نشیند و معیار خوب وبد برای هرانسانی دلبخواه خودش است(درواقع نفس اماره بالسوء)
بنده بی سواد- دوستان فرهیخته را فرامیخوانم تابرسر ریشه های فکری-معرفتی (باطن قضیه)بحث کنند و از سطح ظواهر بگذرند
بله برحسب ظاهر تمدن غرب ازنظر تکنولوژیکی (پزشکی-صنعت-رفاهی-نظامی و...)بسیار باشکوه است و به نوعی مرجع محسوب میشود
از نظر ثروت و بسیاری موارد دیگر پیشتازاست
اما عزیزان انسانیت انسان غربی کجارفته؟
وقتی هم-ج-ن-س- گرایی قبحش رفته-انواع مظاهر بربریت مثل کشتی کج و... بروز می یابد-شان ونقش زن از محبت بی نظیرو خدا گونه مادری و تربیت انسان های پاک و کانون لطافت روحانی وعاطفی و تکیه گاه عاطفی مرد می رسد به نمایش بدن و خود را به شکل عروسک دراوردن وتن فروشی وفمینیسم
وشیطان پرستی-هالیوود-ساخت سلاحهای ویرانگر وومهیب ضدبشری -ورزش های پوچ-انواع سرگرمیهای مستی اور وغافل کننده که ذهن انسان را تخدیر میکند و ازتفکر به حقیقت بازمیدارد و تنها برای مدتی ادم را به هپروت میبردمثل فیلم وموسیقی و رقص وبازیهای کامپیوتری وول چرخیدن در اینترنت و ...
و..........................................................................................................................................................که بنده ازجزئیاتش اطلاع ندارم
(حکم نمی دهم که درغرب چیزی جز فسادنیست بلکه میگویم انواع فساد اخلاقی و.... به رسمیت شناخته میشود واین یعنی فاجعه بزرگ)
وازنظر سیاسی تحقق اهداف فراماسونری و صهیونیسم (جهت اشنایی با ماهیت مبتنی بر فراماسونری غرب به سایتanti666.ir وسخنرانی های استاد علی اکبر رائفی پورمراجعه بفرمایید) تحت لعاب دموکراسی و Human Rightsو ازادی وجامعه مدنی وبا توجیه بسیار پست سکولاریسم
خواهشا دوستان سطحی نگری رابگذارند کنار تفکر غربی عین کفر (معنی دقیق کفر پوشاندن و انکار حق است و جز اینکه این تفکر بعد الهی انسان را نادیده گرفته و فقط ان را در حد یک حیوان باشعور تعریف کرده است)است وبندگی شیطان ولذات صرفا حیوانی
و درست جهت گیریش ضد بندگی خداست
نگاه حرص امیزش در تصرف منابع طبیعت ومصرف گرایی ومستی (یک نوع مستی پناه بردن به انواع موارد سرگرم کننده و هیجان زا و مخدر مانند فیلم وموسیقی وفوتبال و.....است)دیوانه وار و پوچی معنوی انسانی که بجای نگاه ابزاری به ماشین(منظور خودرو نیست هرنوع تکنولوژی موردمیل او منظور است) همه سلامتی وعمر وافکارش را متوجه کسب ان ماشین میکند این ها کم مسئله ایست؟
تمدن غرب هرچه هم که از خوبی و فایده دارد در پرتو تلاش دارد(البته بماندکه بخشی از ان استعمار وغارت وبرده سازی اشکار وپنهان سایر انسانها بوده است)واین ایه قران است **((وان لیس للانسان الا ما سعی))**برای انسان بهره ای جز تلاشش نیست ^نجم-39^
پیشرفت صرفا مادی غرب بخاطر پشت کردنش به دین نبود خواهش می کنم دوستان فریب واژه سکولاریسم را نخورند سکولاریسم یک مفهوم بسیار کثیف و پستی دارد که برخاسته ازیک انسان شناسی مادی و حیوانیست
ایا پسرفت (وبهتربگویم سقوط) معنوی انسان غربی و به طور کلی هر انسانی که باجهانبینی غربی زندگی میکند اگرچه برحسب شناسنامه مسلمان وهرچه باشد(مثل خودم وبسیاری از هموطنانم) مسئله کوچکی است که دوستان در تحلیل های خود نادیده میگیرند
بحث را لطفا ازاین موارد فراترببرید که سرعت اینترنت در اینجا لاک پشتی است ودر انجا فلان
درایران جنگنده نسل سوم هم نمیتوانند بسازند در انجا نسل پنجم میسازند و.....
و خواهشا دوستان نگویند که برخی از مفاسد در ایران شدید تر است درایران هرچه هم ازفساد است(که چندان کم هم نیست )به خاطر پشت کردن وسرپیچی وغفلت ما نسبت به اسلام واخلاق و انسانیت و دستورات خداست
با این توجیه های عوامانه که درایران فلان است که نمیتوان چشم ها را بر ان بخش شیطانی و حیوانی تمدن غرب وامریکا به عنوان عنصر اصلی ان بست
اگرلازم شد ادامه میدهم
موفق باشید

سلام خدمت دوستان
پیش ازاین بنده فقط درانجمن های نظامی پست میدادم اما دراینجا می گنجد که به اندازه سواد ناچیز وبی مقدارم اندکی مسئله را باز کرده تا عمیق تر به موضوع بپردازیم:
بنده تعریف رسمی تمدن و فرهنگ و... رانمی دانم اما اساسا در بررسی تمدن ها تعالی انسان ها ملاک است یا تباهیشان؟
وارد بحث های معرفت شناختی اش نمی شوم اما تاانجا که میدانم نوع جهانبینی انسان غربی (مرزبندی براساس جغرافیا و نیمکره ها و سوسیالیسم وکمونیسم با لیبرالیسم وکاپیتالیسم نیست) اومانیستی است یعنی به زبان ساده انسان جای خدا می نشیند و معیار خوب وبد برای هرانسانی دلبخواه خودش است(درواقع نفس اماره بالسوء)
بنده بی سواد- دوستان فرهیخته را فرامیخوانم تابرسر ریشه های فکری-معرفتی (باطن قضیه)بحث کنند و از سطح ظواهر بگذرند
بله برحسب ظاهر تمدن غرب ازنظر تکنولوژیکی (پزشکی-صنعت-رفاهی-نظامی و...)بسیار باشکوه است و به نوعی مرجع محسوب میشود
از نظر ثروت و بسیاری موارد دیگر پیشتازاست
اما عزیزان انسانیت انسان غربی کجارفته؟
وقتی هم-ج-ن-س- گرایی قبحش رفته-انواع مظاهر بربریت مثل کشتی کج و... بروز می یابد-شان ونقش زن از محبت بی نظیرو خدا گونه مادری و تربیت انسان های پاک و کانون لطافت روحانی وعاطفی و تکیه گاه عاطفی مرد می رسد به نمایش بدن و خود را به شکل عروسک دراوردن وتن فروشی وفمینیسم
وشیطان پرستی-هالیوود-ساخت سلاحهای ویرانگر وومهیب ضدبشری -ورزش های پوچ-انواع سرگرمیهای مستی اور وغافل کننده که ذهن انسان را تخدیر میکند و ازتفکر به حقیقت بازمیدارد و تنها برای مدتی ادم را به هپروت میبردمثل فیلم وموسیقی و رقص وبازیهای کامپیوتری وول چرخیدن در اینترنت و ...
و..........................................................................................................................................................که بنده ازجزئیاتش اطلاع ندارم
(حکم نمی دهم که درغرب چیزی جز فسادنیست بلکه میگویم انواع فساد اخلاقی و.... به رسمیت شناخته میشود واین یعنی فاجعه بزرگ)
وازنظر سیاسی تحقق اهداف فراماسونری و صهیونیسم (جهت اشنایی با ماهیت مبتنی بر فراماسونری غرب به سایتanti666.ir وسخنرانی های استاد علی اکبر رائفی پورمراجعه بفرمایید) تحت لعاب دموکراسی و Human Rightsو ازادی وجامعه مدنی وبا توجیه بسیار پست سکولاریسم
خواهشا دوستان سطحی نگری رابگذارند کنار تفکر غربی عین کفر (معنی دقیق کفر پوشاندن و انکار حق است و جز اینکه این تفکر بعد الهی انسان را نادیده گرفته و فقط ان را در حد یک حیوان باشعور تعریف کرده است)است وبندگی شیطان ولذات صرفا حیوانی
و درست جهت گیریش ضد بندگی خداست
نگاه حرص امیزش در تصرف منابع طبیعت ومصرف گرایی ومستی (یک نوع مستی پناه بردن به انواع موارد سرگرم کننده و هیجان زا و مخدر مانند فیلم وموسیقی وفوتبال و.....است)دیوانه وار و پوچی معنوی انسانی که بجای نگاه ابزاری به ماشین(منظور خودرو نیست هرنوع تکنولوژی موردمیل او منظور است) همه سلامتی وعمر وافکارش را متوجه کسب ان ماشین میکند این ها کم مسئله ایست؟
تمدن غرب هرچه هم که از خوبی و فایده دارد در پرتو تلاش دارد(البته بماندکه بخشی از ان استعمار وغارت وبرده سازی اشکار وپنهان سایر انسانها بوده است)واین ایه قران است **((وان لیس للانسان الا ما سعی))**برای انسان بهره ای جز تلاشش نیست ^نجم-39^
پیشرفت صرفا مادی غرب بخاطر پشت کردنش به دین نبود خواهش می کنم دوستان فریب واژه سکولاریسم را نخورند سکولاریسم یک مفهوم بسیار کثیف و پستی دارد که برخاسته ازیک انسان شناسی مادی و حیوانیست
ایا پسرفت (وبهتربگویم سقوط) معنوی انسان غربی و به طور کلی هر انسانی که باجهانبینی غربی زندگی میکند اگرچه برحسب شناسنامه مسلمان وهرچه باشد(مثل خودم وبسیاری از هموطنانم) مسئله کوچکی است که دوستان در تحلیل های خود نادیده میگیرند
بحث را لطفا ازاین موارد فراترببرید که سرعت اینترنت در اینجا لاک پشتی است ودر انجا فلان
درایران جنگنده نسل سوم هم نمیتوانند بسازند در انجا نسل پنجم میسازند و.....
و خواهشا دوستان نگویند که برخی از مفاسد در ایران شدید تر است درایران هرچه هم ازفساد است(که چندان کم هم نیست )به خاطر پشت کردن وسرپیچی وغفلت ما نسبت به اسلام واخلاق و انسانیت و دستورات خداست
با این توجیه های عوامانه که درایران فلان است که نمیتوان چشم ها را بر ان بخش شیطانی و حیوانی تمدن غرب وامریکا به عنوان عنصر اصلی ان بست
اگرلازم شد ادامه میدهم
موفق باشید



-
- پست: 317
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 236 بار
- سپاسهای دریافتی: 2645 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
به نام خدا
مقاله بسیار زیبای متفکر شهید سید مرتضی آوینی (ره)
مقدمه: مقاله انفجار اطلاعات آخرين مقاله اي است كه سيد مرتضي آويني پيش از شهادتش نوشته است. زماني كه مهم ترين بحث مطرح در فضاي فرهنگي كشور مقوله "ماهواره" و آثار و تبعات آمدن آن بود. درباره نويسندگان، معمول چنين است كه آثار متاخر آنها از پخته ترين آثار آنهاست؛ چه از حيث قالب و چه از نظر محتوا. مقاله انفجار اطلاعات از جهت زيبايي هنري در بين آثار آويني از بهترين هاست. اما صرف نظر از اين مساله، بعد از گذشت سالها همچنان تازگي خود را حفظ كرده است و اين شايد به اين دليل باشد كه از سر درد نوشته شده و نويسنده اش در نوشته خود زيسته است.
انفجار اطلاعات! نمی دانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم و حتی چه بسا مثل کسی که دیگر صبرش تمام شده است از فکر اینکه جهان به سرنوشت محتوم این عصر نزدیک تر می شود خوشحال می شوم. نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید: « خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید » و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم. «گریختن » مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار.
دهکده جهانی واقعیت پیدا خواهد کرد، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حقیقت تنها ما را که شهروندان مطیعی برای این دهکده بزرگ نیستیم مضطرب نمی دارد و بلکه غرب را هم چه بسا بیش تر از ما به اضطراب می اندازد. ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم؛ این سخن نیاز به کمی توضیح دارد.
شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی اش مستحیل در جامعه ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال های رسمی را می پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی دارد. تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن می بیند. به آنچه فرا می خوانندش روی می آورد و از آنچه باز می دارندش پرهیز می کند. دروازه های گوش و چشم و عقلش برای پیام های پروپاگاندا باز است و مثلاً در ایران خودمان وقتی می شنود که «بانک فلان، بانک شماست »، باور می کند و پولش را در بانکی انبار می کند که جایزه بیش تری می دهد... و از این قبیل. و خوب! دهکده جهانی هم برای آنکه سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد.
در آغاز دهه هشتاد میلادی واقعه بسیار شگفت آوری در کره زمین روی داد که غرب را از خواب غفلتی که به آن گرفتار آمده بود خارج کرد. در نقطه ای از کره زمین که یکی از غلامان خانه زاد کاخ سفید حکومت می کرد، ناگهان میلیون ها نفر از مردم از خانه ها بیرون ریختند و فارغ از ملاحظات و معادلات غریزی مربوط به حفظ حیات، سینه در برابر گلوله ها سپر کردند و ارتشی هم که ده ها میلیارد دلار خرج آن شده بود به انفعالی گرفتار آمد که چاقو در برابر دسته خویش دارد: چاقو دسته اش را نمی برد. مردم چه می خواستند؟ عجیب اینجاست. مردم چیزی می خواستند که هرگز با عقل حاکم بر دنیای جدید جور در نمی آمد: حکومت اسلامی. نمونه ای هم که برای این حکومت سراغ داشتند به سیزده قرن پیش باز می گشت. مردم ایران این « پیام » را از کدام رادیو و تلویزیون، فیلم و یا تئاتری گرفته بودند؟ این پرسشی بود که غرب نمی توانست به آن جواب گوید. مهم نیست که غرب این نوع حرکت های اجتماعی را چه می نامد: بنیادگرایی، ارتجاع و یا هر چیز دیگر... مهم این است که این واقعه نشان داد « حصارهای اطلاعاتی قابل اعتماد نیستند. »
ببینید! واقعه شگفت آوری که رخ داده بود این بود که غرب ناگهان خود را نه با کشور «جشن هنر شیراز» و «آربی آوانسیان» و « اسرار گنج دره جنی » و « دایی جان ناپلئون » و «جشن های دوهزار و پانصد ساله» و «فریدون فرخزاد»... که با کشور سید مجتبی نواب صفوی و حاج مهدی عراقی روبرو یافت. و انقلاب اسلامی در داخل مرزهای « سپهر اطلاعاتی » غرب روی داد، در یک جزیره ثبات، و پیروز هم شد.
مهم اینجاست که واقعه ای نظیر این باز هم در هر نقطه دیگری از جهان می تواند روی دهد. من شهر « دوشنبه » را پیش از آنکه به تسخیر رحمان نبی اُف و ارتش سرخ در آید دیده بودم. در آنجا با روشنفکرانی آشنا شدم که تو گویی از زمان سامانیان آمده بودند و در نماز جمعه در صف نمازگزارانی ایستادم که خارج از آتمسفر رسانه های گروهی و در عصر ابوحنیفه می زیستند و هم اکنون مگر در شرق اروپا و در میان مسلمانان حوزه بالکان چه می گذرد؟ تصویری که ما در مجله « سوره » چاپ کردیم بسیار گویاست: جوانی با گیسوان بلند و عینک رمبویی پیشانی بندی بسته است که روی آن نوشته: « الله اکبر، جهاد ». و این واقعه در میان مرزهای کنترل شده سپهر اطلاعاتی غرب روی داده است؛ و مگر جایی در کره زمین هست که بیرون از این مرزها باشد؟
دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند. این همان دهکده ای است که گرگوار سامسا در آن چشم باز کرده است. این همان دهکده ای است که مردمانش صورت مسخ شده « کرگدن » های اوژن یونسکو را پذیرفته اند. همان دهکده ای که مردمانش « در انتظار گودو » هستند. این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند. این همان دهکده ای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روییده است که یکصد و پنجاه کانال ماهواره ها را مستقیماً دریافت می کنند. این همان دهکده ای است که در آن روبوت ها عاشق یکدیگر می شوند. این همان دهکده ای است که در آن « ترمیناتور دو » به سی سال قبل باز می گردد و خودش را از بین می برد. این همان دهکده ای است که در آن «بَت من» و «ژوکر» با هم مبارزه می کنند. این همان دهکده ای است که در تلویزیون هایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می دهند، همان دهکده ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسان هایی با سر خوک به دنیا می آیند. این همان دهکده ای است که در آن تابلوی « مسیح از ورای ادرار » ماه ها توجهات همه رسانه های گروهی را به خود جلب می کند. این همان دهکده ای است که در آن دویست و چهل و شش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب اینجاست که باز هم این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان در رَمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای « لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه « دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می گریسته اند. دنیای عجیبی است، نه؟
بیش از یک قرن است که علی الظاهر هیچ تمدنی جز تمدن غرب در سراسر سیاره زمین وجود ندارد. همه جا در تسخیر این صورت از حیات بشری است که تمدن غرب با خود به ارمغان آورده است. هیچ یک از اُمم عالم نتوانسته اند نه در زبان، نه در فرهنگ، نه در معماری، نه در حیات اجتماعی و نه در زندگی فردی، خود را از تأثیرات تمدن غرب دور نگاه دارند. و اکنون که با وجود ماهواره ها، مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده است آینه جادو در یکایک خانه های این دهکده به هم پیوسته جهانی نفوذ کرده است، عقل سطحی چنین حکم می کند که دیگر هیچ چیز نمی تواند حکومت جهانی مفیستوفلس را حتی به لرزه بیندازد، چه رسد به آنکه آن را به انقراض بکشاند. اما چنین نیست.
میلان کوندرا در کتاب « هنر رُمان » از تناقض هایی خاصّ این آخرین دوران تمدن غرب نام می برد که آنها را « تناقض های پایانه ای » می خواند. مثالی که او می آورد می تواند پرده ابهام از این تعبیر به یک سو زند:
در طیّ عصر جدید، عقل دکارتی همه ارزشهای به ارث رسیده از قرون وسطی را، یکی پس از دیگری تحلیل می بـرد. اما، در زمــان پیروزی تــامّ و تمام عقل، ایــن عنصر غیــر عقلی محض ( قدرتی صرفاً در پی خواست خویشتن ) است که بر صحنه جهان تسلط خواهد یافت، زیرا دیگر هیچ نظامی از ارزشهای مقبول همگان وجود ندارد که بتواند مانع پیشروی آن شود.
اگر واقع گرا باشیم جنگ جهانی دوم را یکی از ترمینال هایی خواهیم یافت که ذات پارادوکسیکال غرب در آن ظهور یافته است. نمی دانم شما جنگ کویت را چگونه تفسیر می کنید، اما من در آن یک تناقض می یابم؛ تناقضی که شاخک های حسّ ششم بسیاری از متفکران غربی – و از جمله نوآم چامسکی – آن را دریافت. غرب پیروزی خود را در جنگ کویت در میان یک حسّ اضطراب همگانی جشن گرفت و این اضطراب، از جمله در لوس آنجلس، نشتری شد که دُمل چرکین یک اعتراض واقعی را ترکاند.
غرب ذاتی پارادوکسیکال دارد و این پارادوکس های پایانه ای، سرنوشت محتومی هستند که تمدن امروز به سوی آن راه می سپرده است. انفجار اطلاعات از همین ترمینال هایی است که تناقض نهفته در باطن تمدن امروز را آشکار خواهد کرد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم بنیان هایی بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند؛ همچون انفجار نور. شوروی نیز تا آن گاه که فصل فروپاشی اش آغاز نشده بود خود را قدرتمند و یکپارچه نشان می داد و غرب نیز آن را همچون دشمنی بزرگ در برابر خویش می انگاشت. تنها بعد از فروپاشی بود که باطن پوسیده و از هم گسیخته شوروی آشکار شد.
اکنون در غرب، همه چیز با سال های دهه 1930 تفاوت یافته است. مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی آید به فردا می نگرند. آنها هر لحظه انتظار می کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن آشکار شود. برای آنکه ردیف منظم آجرهایی که متکی بر یکدیگر هستند فرو ریزد، کافی است که همان آجر نخستین سرنگون شود. تمدن ها هم پیر می شوند و می میرند و از بطن ویرانه هاشان تمدنی دیگر سر بر می آورد. در آغاز، تمدن با یک اعتماد مطلق به قدرت خویش پا می گیرد و هنگامی که این احساس جای خود را به عدم اعتماد بخشید، باید دانست که موعد سرنگونی فرارسیده است.
و اما درباره خودمان. نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده ای هستند که دزدان شب رو، بر زمین می زیند، اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود می آیند، چگونه می توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارهایی بتوانند ما را از شرّ ماهواره ها محفوظ دارند، بیرون شد و « خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد. » باید در رو به رو شدن با واقعیت، به اندازه کافی جرئت و شجاعت داشت. غرب چنین است که در عین ضعف، بیش تر از همیشه رجز می خواند تا خود را در پناه وهم حفظ کند. جنگ کویت چنین بود و بنابراین، تنها اسیران حصارهای توهّم را به وحشت دچار کرد نه آنان که ضعف و پیری این قداره بند مفلوک را در پس اعمال و اقوالش می دیدند. می خواهم بگویم که خود ماهواره، در عالم واقع، آن همه ترس ندارد که طنین این خبر در عالم وهم: « ماهواره دارد می آید. » طنین این خبر تا آنجا هراسناک است که بسیاری، از هم اکنون فاتحه همه چیز را خوانده اند: هویت ملی، اخلاق، زبان فارسی... چنان که پیش از آمدن تلویزیون نیز سخنانی چنین در افواه بود.
ماهواره مظهر آن پیوستگی جهانی است که تمدن جدید انتظار می برده است. آمریکا نیز مظهر آن اراده جمعی است که همراه با بشر جدید پیدا شده و در جست و جوی قدرت و استیلا، توسعه و اطلاق یافته است. « استیلا » و « ولایت » هم ریشه هستند و اگر بعضی از محققان استیلای غرب را بر عالم « ولایت طاغوت » خوانده اند، تعبیری را می جسته اند که بتواند مفاهیم جدید را در حوزه معرفت دینی معنا کند؛ و چه تعبیر درستی یافته اند. غرب، از همان آغاز، غایتی مگر برپایی یک حکومت جهانی نداشته است و هم اکنون نیز چه آنان که از حاکمیت ماهواره ها به وحشت افتاده اند و چه آنان که مشتاقانه چنین روزی را انتظار می برند، هر دو، حاکمیت ماهواره ها را با حاکمیت جهانی غرب یکسان گرفته اند؛ و هر دو اشتباه می کنند.
مقاله بسیار زیبای متفکر شهید سید مرتضی آوینی (ره)
مقدمه: مقاله انفجار اطلاعات آخرين مقاله اي است كه سيد مرتضي آويني پيش از شهادتش نوشته است. زماني كه مهم ترين بحث مطرح در فضاي فرهنگي كشور مقوله "ماهواره" و آثار و تبعات آمدن آن بود. درباره نويسندگان، معمول چنين است كه آثار متاخر آنها از پخته ترين آثار آنهاست؛ چه از حيث قالب و چه از نظر محتوا. مقاله انفجار اطلاعات از جهت زيبايي هنري در بين آثار آويني از بهترين هاست. اما صرف نظر از اين مساله، بعد از گذشت سالها همچنان تازگي خود را حفظ كرده است و اين شايد به اين دليل باشد كه از سر درد نوشته شده و نويسنده اش در نوشته خود زيسته است.
انفجار اطلاعات! نمی دانم چرا من از این تعبیر آنچنان که باید نمی ترسم و حتی چه بسا مثل کسی که دیگر صبرش تمام شده است از فکر اینکه جهان به سرنوشت محتوم این عصر نزدیک تر می شود خوشحال می شوم. نیچه خطاب به فیلسوفان می گوید: « خانه هایتان را در دامنه های کوه آتشفشان بنا کنید » و من همه کسانی را که در جست و جوی حقیقتند مخاطب این سخن می یابم. «گریختن » مطلوب طبع کسانی است که فقط به عافیت می اندیشند و اگر نه، مرگ یک بار، زاری هم یک بار.
دهکده جهانی واقعیت پیدا خواهد کرد، چه بخواهیم و چه نخواهیم. این حقیقت تنها ما را که شهروندان مطیعی برای این دهکده بزرگ نیستیم مضطرب نمی دارد و بلکه غرب را هم چه بسا بیش تر از ما به اضطراب می اندازد. ما شهروندان مطیعی برای دهکده جهانی نیستیم؛ این سخن نیاز به کمی توضیح دارد.
شهروندِ مطیع کسی است که وجود فردی اش مستحیل در جامعه ای است که پیرامون او وجود دارد. اعتراضی ندارد. استدلال های رسمی را می پذیرد و در صدق گفتار سیاستمداران تردید روا نمی دارد. تا آنجا تسلیم قوانین محلی است که عدالت را نه قبله قانون، که تابع آن می بیند. به آنچه فرا می خوانندش روی می آورد و از آنچه باز می دارندش پرهیز می کند. دروازه های گوش و چشم و عقلش برای پیام های پروپاگاندا باز است و مثلاً در ایران خودمان وقتی می شنود که «بانک فلان، بانک شماست »، باور می کند و پولش را در بانکی انبار می کند که جایزه بیش تری می دهد... و از این قبیل. و خوب! دهکده جهانی هم برای آنکه سر پا بماند به شهروندان مطیعی نیاز دارد که سرشان در آخور خودشان باشد.
در آغاز دهه هشتاد میلادی واقعه بسیار شگفت آوری در کره زمین روی داد که غرب را از خواب غفلتی که به آن گرفتار آمده بود خارج کرد. در نقطه ای از کره زمین که یکی از غلامان خانه زاد کاخ سفید حکومت می کرد، ناگهان میلیون ها نفر از مردم از خانه ها بیرون ریختند و فارغ از ملاحظات و معادلات غریزی مربوط به حفظ حیات، سینه در برابر گلوله ها سپر کردند و ارتشی هم که ده ها میلیارد دلار خرج آن شده بود به انفعالی گرفتار آمد که چاقو در برابر دسته خویش دارد: چاقو دسته اش را نمی برد. مردم چه می خواستند؟ عجیب اینجاست. مردم چیزی می خواستند که هرگز با عقل حاکم بر دنیای جدید جور در نمی آمد: حکومت اسلامی. نمونه ای هم که برای این حکومت سراغ داشتند به سیزده قرن پیش باز می گشت. مردم ایران این « پیام » را از کدام رادیو و تلویزیون، فیلم و یا تئاتری گرفته بودند؟ این پرسشی بود که غرب نمی توانست به آن جواب گوید. مهم نیست که غرب این نوع حرکت های اجتماعی را چه می نامد: بنیادگرایی، ارتجاع و یا هر چیز دیگر... مهم این است که این واقعه نشان داد « حصارهای اطلاعاتی قابل اعتماد نیستند. »
ببینید! واقعه شگفت آوری که رخ داده بود این بود که غرب ناگهان خود را نه با کشور «جشن هنر شیراز» و «آربی آوانسیان» و « اسرار گنج دره جنی » و « دایی جان ناپلئون » و «جشن های دوهزار و پانصد ساله» و «فریدون فرخزاد»... که با کشور سید مجتبی نواب صفوی و حاج مهدی عراقی روبرو یافت. و انقلاب اسلامی در داخل مرزهای « سپهر اطلاعاتی » غرب روی داد، در یک جزیره ثبات، و پیروز هم شد.
مهم اینجاست که واقعه ای نظیر این باز هم در هر نقطه دیگری از جهان می تواند روی دهد. من شهر « دوشنبه » را پیش از آنکه به تسخیر رحمان نبی اُف و ارتش سرخ در آید دیده بودم. در آنجا با روشنفکرانی آشنا شدم که تو گویی از زمان سامانیان آمده بودند و در نماز جمعه در صف نمازگزارانی ایستادم که خارج از آتمسفر رسانه های گروهی و در عصر ابوحنیفه می زیستند و هم اکنون مگر در شرق اروپا و در میان مسلمانان حوزه بالکان چه می گذرد؟ تصویری که ما در مجله « سوره » چاپ کردیم بسیار گویاست: جوانی با گیسوان بلند و عینک رمبویی پیشانی بندی بسته است که روی آن نوشته: « الله اکبر، جهاد ». و این واقعه در میان مرزهای کنترل شده سپهر اطلاعاتی غرب روی داده است؛ و مگر جایی در کره زمین هست که بیرون از این مرزها باشد؟
دهکده جهانی واقعیت پیدا کرده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم، و ماهواره ها مرزهای جغرافیایی را انکار کرده اند. این همان دهکده ای است که گرگوار سامسا در آن چشم باز کرده است. این همان دهکده ای است که مردمانش صورت مسخ شده « کرگدن » های اوژن یونسکو را پذیرفته اند. همان دهکده ای که مردمانش « در انتظار گودو » هستند. این همان دهکده ای است که در آن مردمان را به یک صورتِ واحد قالب می زنند و هیچ کس نمی تواند از قبول مقتضیات تمدن تکنولوژیک سر باز زند. این همان دهکده ای است که بر سر ساکنانش آنتن هایی روییده است که یکصد و پنجاه کانال ماهواره ها را مستقیماً دریافت می کنند. این همان دهکده ای است که در آن روبوت ها عاشق یکدیگر می شوند. این همان دهکده ای است که در آن « ترمیناتور دو » به سی سال قبل باز می گردد و خودش را از بین می برد. این همان دهکده ای است که در آن «بَت من» و «ژوکر» با هم مبارزه می کنند. این همان دهکده ای است که در تلویزیون هایش دختران شش ساله را آموزش جنسی می دهند، همان دهکده ای که در آن گوسفندهایی با سر انسان و انسان هایی با سر خوک به دنیا می آیند. این همان دهکده ای است که در آن تابلوی « مسیح از ورای ادرار » ماه ها توجهات همه رسانه های گروهی را به خود جلب می کند. این همان دهکده ای است که در آن دویست و چهل و شش نوع تجاوز جنسی رواج دارد... اما عجیب اینجاست که باز هم این همان دهکده ای است که در زیر آسمانش بسیجیان در رَمل های فکه زیسته اند، همان دهکده جهانی که در نیمه شب هایش ماه، هم بر کازینوهای « لاس وِگاس » تابیده است و هم بر حسینیه « دوکوهه » و گورهایی که در آن بسیجیان از خوف خدا و عشق او می گریسته اند. دنیای عجیبی است، نه؟
بیش از یک قرن است که علی الظاهر هیچ تمدنی جز تمدن غرب در سراسر سیاره زمین وجود ندارد. همه جا در تسخیر این صورت از حیات بشری است که تمدن غرب با خود به ارمغان آورده است. هیچ یک از اُمم عالم نتوانسته اند نه در زبان، نه در فرهنگ، نه در معماری، نه در حیات اجتماعی و نه در زندگی فردی، خود را از تأثیرات تمدن غرب دور نگاه دارند. و اکنون که با وجود ماهواره ها، مرزهای جغرافیایی نیز انکار شده است آینه جادو در یکایک خانه های این دهکده به هم پیوسته جهانی نفوذ کرده است، عقل سطحی چنین حکم می کند که دیگر هیچ چیز نمی تواند حکومت جهانی مفیستوفلس را حتی به لرزه بیندازد، چه رسد به آنکه آن را به انقراض بکشاند. اما چنین نیست.
میلان کوندرا در کتاب « هنر رُمان » از تناقض هایی خاصّ این آخرین دوران تمدن غرب نام می برد که آنها را « تناقض های پایانه ای » می خواند. مثالی که او می آورد می تواند پرده ابهام از این تعبیر به یک سو زند:
در طیّ عصر جدید، عقل دکارتی همه ارزشهای به ارث رسیده از قرون وسطی را، یکی پس از دیگری تحلیل می بـرد. اما، در زمــان پیروزی تــامّ و تمام عقل، ایــن عنصر غیــر عقلی محض ( قدرتی صرفاً در پی خواست خویشتن ) است که بر صحنه جهان تسلط خواهد یافت، زیرا دیگر هیچ نظامی از ارزشهای مقبول همگان وجود ندارد که بتواند مانع پیشروی آن شود.
اگر واقع گرا باشیم جنگ جهانی دوم را یکی از ترمینال هایی خواهیم یافت که ذات پارادوکسیکال غرب در آن ظهور یافته است. نمی دانم شما جنگ کویت را چگونه تفسیر می کنید، اما من در آن یک تناقض می یابم؛ تناقضی که شاخک های حسّ ششم بسیاری از متفکران غربی – و از جمله نوآم چامسکی – آن را دریافت. غرب پیروزی خود را در جنگ کویت در میان یک حسّ اضطراب همگانی جشن گرفت و این اضطراب، از جمله در لوس آنجلس، نشتری شد که دُمل چرکین یک اعتراض واقعی را ترکاند.
غرب ذاتی پارادوکسیکال دارد و این پارادوکس های پایانه ای، سرنوشت محتومی هستند که تمدن امروز به سوی آن راه می سپرده است. انفجار اطلاعات از همین ترمینال هایی است که تناقض نهفته در باطن تمدن امروز را آشکار خواهد کرد. وقتی حصارهای اطلاعاتی فرو بریزد مردم جهان خواهند دید که این دژ ظاهراً مستحکم بنیان هایی بسیار پوسیده دارد که به تلنگری فرو خواهد ریخت. قدرت غرب، قدرتی بنیان گرفته بر جهل است و آگاهی های جمعی که انقلاب زا هستند به یکباره روی می آورند؛ همچون انفجار نور. شوروی نیز تا آن گاه که فصل فروپاشی اش آغاز نشده بود خود را قدرتمند و یکپارچه نشان می داد و غرب نیز آن را همچون دشمنی بزرگ در برابر خویش می انگاشت. تنها بعد از فروپاشی بود که باطن پوسیده و از هم گسیخته شوروی آشکار شد.
اکنون در غرب، همه چیز با سال های دهه 1930 تفاوت یافته است. مردم با اضطرابی که از یک عدم اطمینان همگانی برمی آید به فردا می نگرند. آنها هر لحظه انتظار می کشند تا آن دژ اطلاعاتی که موجودیت سیاسی غرب بر آن بنیان گرفته است با یک انفجار مهیب فرو بریزد و آن روی پنهان تمدن آشکار شود. برای آنکه ردیف منظم آجرهایی که متکی بر یکدیگر هستند فرو ریزد، کافی است که همان آجر نخستین سرنگون شود. تمدن ها هم پیر می شوند و می میرند و از بطن ویرانه هاشان تمدنی دیگر سر بر می آورد. در آغاز، تمدن با یک اعتماد مطلق به قدرت خویش پا می گیرد و هنگامی که این احساس جای خود را به عدم اعتماد بخشید، باید دانست که موعد سرنگونی فرارسیده است.
و اما درباره خودمان. نباید بترسیم. حصارها تا هنگامی مفید فایده ای هستند که دزدان شب رو، بر زمین می زیند، اما آن گاه که دزدان از آسمان فرود می آیند، چگونه می توان به حصارها اطمینان کرد؟ پس باید از این اندیشه که حصارهایی بتوانند ما را از شرّ ماهواره ها محفوظ دارند، بیرون شد و « خانه را در دامنه آتشفشان بنا کرد. » باید در رو به رو شدن با واقعیت، به اندازه کافی جرئت و شجاعت داشت. غرب چنین است که در عین ضعف، بیش تر از همیشه رجز می خواند تا خود را در پناه وهم حفظ کند. جنگ کویت چنین بود و بنابراین، تنها اسیران حصارهای توهّم را به وحشت دچار کرد نه آنان که ضعف و پیری این قداره بند مفلوک را در پس اعمال و اقوالش می دیدند. می خواهم بگویم که خود ماهواره، در عالم واقع، آن همه ترس ندارد که طنین این خبر در عالم وهم: « ماهواره دارد می آید. » طنین این خبر تا آنجا هراسناک است که بسیاری، از هم اکنون فاتحه همه چیز را خوانده اند: هویت ملی، اخلاق، زبان فارسی... چنان که پیش از آمدن تلویزیون نیز سخنانی چنین در افواه بود.
ماهواره مظهر آن پیوستگی جهانی است که تمدن جدید انتظار می برده است. آمریکا نیز مظهر آن اراده جمعی است که همراه با بشر جدید پیدا شده و در جست و جوی قدرت و استیلا، توسعه و اطلاق یافته است. « استیلا » و « ولایت » هم ریشه هستند و اگر بعضی از محققان استیلای غرب را بر عالم « ولایت طاغوت » خوانده اند، تعبیری را می جسته اند که بتواند مفاهیم جدید را در حوزه معرفت دینی معنا کند؛ و چه تعبیر درستی یافته اند. غرب، از همان آغاز، غایتی مگر برپایی یک حکومت جهانی نداشته است و هم اکنون نیز چه آنان که از حاکمیت ماهواره ها به وحشت افتاده اند و چه آنان که مشتاقانه چنین روزی را انتظار می برند، هر دو، حاکمیت ماهواره ها را با حاکمیت جهانی غرب یکسان گرفته اند؛ و هر دو اشتباه می کنند.
-
- پست: 203
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹, ۹:۳۷ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 571 بار
- سپاسهای دریافتی: 211 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
typhoon عزیز. مشکل اینه که تا تو روسیه یه تظاهرات میشه میگن میبینید همه اونجا مشککل دارن؟ اما اگه تو آمریکا تظاهرات شه میگن وای، دموکراسی رو میبینی؟ یا درباره قاچاق زنانو... بله. مشکل اینا هستن. یعنی مردم ما شدیدا تحت تاثیر پروپاگوندای مزخرف غربی و فیلمای هالیوودیش قرار گرفتن.
- پست: 1780
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1264 بار
- سپاسهای دریافتی: 10136 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
سلام
من فکر می کنم یکی از دلایل اصلی دوام جامعه آمریکا در طول جنگ سرد و سالهای پس از آن هالیوود باشد. برای نمونه می توان به وضعیت آمریکا پس از ویتنام اشاره کرد. ما می بینیم که هالیوود با ساخت فیلم هایی مثل غلاف تمام فلزی،متولد چهارم جولای ،جوخه و یا اینک آخر زمان به انتقاد بی رحمانه از سیاستهای آمریکا می پردازد و به نوعی خود انتقادی از سیستم می پردازد و سعی در آرام کردن افکار عمومی دارد.مطمئن باشید پس از پایان درگیری در عراق و افغانستان هم شاهد این گونه فیلمها خواهیم بود.
حال نگاهی به وضعیت شوروی در افغانستان بپردازیم. جناب Me TaNa
می توانید به انتشارات روزنامه اطلاعات مراجعه کرده و کتاب اسناد متروخین را تهیه کنید. این کتاب توسط یکی از مامورین بایگانی کا گ ب که در سال ۹۲ به انگلستان پناهنده شده و اسناد زیادی از کا گ ب را با خود به غرب انتقال داده است نوشته شده است. بنا بر این اسناد تا زمان گورباچف هیچ اطلاع رسانی از جنگ افغانستان نمی شد و در زمان او ناگهان از این جنگ با عنوان یک زخم خونین یاد شد.و یا بحثهایی در رابطه با تاریخ گذشته شوروی که تازه در زمان گورباچف به آن پرداخته شد و تا آن زمان جزءاسرار محسوب می شد. این گونه اقدامات باعث نشد که جلوی فروپاشی شوروی گرفته شود. روندی که به اعتراف مورخان اگر چند سال زودتر آغاز می شد شاید جلوی فروپاشی شوروی را می گرفت.
در کل هم به شما و هم به تمام دوستان توصیه می کنم این کتاب را تهیه کنید و با عملیاتهای کا گ ب در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بیشتر آشنا شوید.
من فکر می کنم یکی از دلایل اصلی دوام جامعه آمریکا در طول جنگ سرد و سالهای پس از آن هالیوود باشد. برای نمونه می توان به وضعیت آمریکا پس از ویتنام اشاره کرد. ما می بینیم که هالیوود با ساخت فیلم هایی مثل غلاف تمام فلزی،متولد چهارم جولای ،جوخه و یا اینک آخر زمان به انتقاد بی رحمانه از سیاستهای آمریکا می پردازد و به نوعی خود انتقادی از سیستم می پردازد و سعی در آرام کردن افکار عمومی دارد.مطمئن باشید پس از پایان درگیری در عراق و افغانستان هم شاهد این گونه فیلمها خواهیم بود.
حال نگاهی به وضعیت شوروی در افغانستان بپردازیم. جناب Me TaNa
می توانید به انتشارات روزنامه اطلاعات مراجعه کرده و کتاب اسناد متروخین را تهیه کنید. این کتاب توسط یکی از مامورین بایگانی کا گ ب که در سال ۹۲ به انگلستان پناهنده شده و اسناد زیادی از کا گ ب را با خود به غرب انتقال داده است نوشته شده است. بنا بر این اسناد تا زمان گورباچف هیچ اطلاع رسانی از جنگ افغانستان نمی شد و در زمان او ناگهان از این جنگ با عنوان یک زخم خونین یاد شد.و یا بحثهایی در رابطه با تاریخ گذشته شوروی که تازه در زمان گورباچف به آن پرداخته شد و تا آن زمان جزءاسرار محسوب می شد. این گونه اقدامات باعث نشد که جلوی فروپاشی شوروی گرفته شود. روندی که به اعتراف مورخان اگر چند سال زودتر آغاز می شد شاید جلوی فروپاشی شوروی را می گرفت.
در کل هم به شما و هم به تمام دوستان توصیه می کنم این کتاب را تهیه کنید و با عملیاتهای کا گ ب در آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین بیشتر آشنا شوید.
Old soldiers never die.They just fade away
-
- پست: 317
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۸ شهریور ۱۳۸۵, ۴:۰۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 236 بار
- سپاسهای دریافتی: 2645 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
به نام خدا
در تحلیل وتکمیل فرمایش دوست گرامی MeTaNa باید گفت اولا خیلی مواردی که دردنیای امروز عرف شده است مبنای عقلانی ندارند
دموکراسی موجود در دنیا و مخصوصا مدل غربی ان به چه معنی است؟
ایا منظوراینست که 50%+یک نفر از جمعی و به طورکلی اکثریت به موضوعی رای دهند ان موضوع درست است ایا به طورکلی رای اکثریت ومردم میتواند حقانیت یا بطلان یک مورد را مشخص کند اگر سلیقه مردم به این امر تعلق گرفت که به درستی وحلال بودن حرام ها و غلطها رای دهند باید پذیرفت؟
حدود دموکراسی کجاست ؟ایا همواره مردم در انتخاب های خود به مصالح حقیقیشان توجه میکنند؟
ازادی بیان یعنی چه ؟
ایا به معنی اینست که باید بتوان هرچیزی را هرجا گفت ؟-حدودش کجاست؟-خط قرمزهایش چیست؟-ایا میتوان شبهه یا شک یا تهمت یا دروغ را به این بهانه بیان کرد و اذهان عموم راکه عمدتا ابزار تحلیلشان احساس وشور است ونه عقل واستدلال وتحقیق وشعور مشوش کرد وافراد جامعه راشوراند؟
حقوق زنان یعنی چه؟
ایا به این معنی است که زن بایدبتواند وارد عرصه هایی شود که اساسا نه بابافت جسمانی و عاطفی وروانی و نقش اساسی او در نظام خلقت سازگار است؟ ایا باید زن ومرد را در حقوق و وظایف مساوی دانست یا اینکه زن ومردراباید درانسانیتشان مشترک و در وظایف و حقوق و ساختار وجودیشان منحصربفرد دانست و تفاوت قائل بود؟ایا تفاوت های زن ومرد راباید تبعیض و ظلم به زن تلقی کرد؟
جدایی دین از سیاست یعنی چه؟
ایا انسان ساحتی صرفا مادی وحیوانی دارد یا روحانیت و بعدی فرامادی هم درکاراست؟ ایا دین امری شخصی است و حلال و حرام های الهی در مورد روابط میان انسانها(ساحت اجتماعی او) شوخی است؟ ایا بدون تنظیم روابط اجتماعی براساس قوانین دینی جامعه به سمت بدتر ازجنگل سوق پیدانمی کند؟(البته منظور از دین دراینجا هر معنویت گرایی خرافی نیست بلکه منظور دینی است که خداوند به بشر ارزانی
داشته است)
آزادی یعنی چه؟
تعریف از آزادی چیست؟ ایا آزادگی مورد نظر عرفا که قطع تعلق ازهرچه غیرخدا وبندگی محض خدااست مطلوب میباشد یا رهایی از قیوداخلاقی وحلال وحرام -واباحی گری و ارضای هرچه بیشتر هوسها و تحقق هرچی دلم بخواد
و دههاسوال ریشه ای دیگر
((که هیچگاه به این سوالات پرداخته نمیشود چون پرداختن به این سوالها زحمت دارد و امثال من به عنوان یک جوان خام و هیجان طلب حاضر است دهها ساعت ذهن خود را دراختیار بیبیسی فارسی و وآ قرار دهد و همه القائات و تحلیلهای مغرضانه انها را گوش دهد ولی حاضرنیست یک دقیقه به جواب سوالات ریشه ای بالا که جزء اندکی از سوالهای فلسفی-اعتقادی-معرفتی و... است فکرکند(بنده نمیگویم بیاید صداوسیمای معیوب و باعملکرد متناقض خودمان را ببیند بلکه میگویم زحمت تحقیق در مورد حقیقت رابکشد ومطالعه و تفکر کند))
ثانیا برفرض موارد بالا را به عنوان اصل تلقی کنیم ایا خود مدعی موارد بالا که با تمسک به انها مارا میکوبد نمیگویم عمل حتی به انها اعتقاد دارد:
مثلا در امریکا میشود این انتقادها را وارد ساخت که:
چه کسی گفته سیستم رسانه ای امریکا باید درقبضه سرمایه داران و یهودیانی باشد که تفکرات و جهانبینی خود را (هرچند باطل وغیرعقلانی) و همه چیز را از زاویه دید خود به مردم القا میکنند؟
چه کسی گفته باید سیستم سیاسی در امریکا درانحصار دوحزب باشد (که پشت پرده اش بماند)
چه کسی گفته دین فراماسونری به عنوان دین اصلی در امریکاباید باشد(به نمادهای ان در دلار-ابلیسک -هرم-تک چشم و.... در اثار سینمایی و... توجه شود)
چه کسی گفته هولوکاست به عنوان اصل مقدس باید شمرده شود و این مبنای باطل برای تشکیل اسرائیل پذیرفته شود؟
چه کسی گفته 11سپتامبری که برمبنایش دنیا را به هم ریختید را القاعده ترتیب داد؟(تازه اگر فرض بر صحت این ادعا باشد که دستگاه نظامی شما برباداست!!)
و...............................
که برخی از ما که فقط از غرب وامریکا فقط تکنولوژی پیشرفته اش را می بینیم و دیگرهیچ و چنان اسیر ومجذوب ان شده ایم که شکوه ظاهریش چشممان را کورکرده وگوشمان راکر وعقلمان را تعطیل و واقعیت معیوب امریکا رانمی بینیم و....
ذکراین نکته الزامیست که بنده هرموردی را که مانع سعادت مادی و معنوی مردممان میشود ودرجامعه و حکومتمان موجوداست را مردود میدانم پس دوستان لطفا نگویند که فرافکنی می کنی و برای توجیه خود دیگران را نفی میکنی
بنده دلیل اوردم خوشحال میشوم با دوستان به سبک منطقی مناظره کنم تا به حقیقت ماجرا نزدیک شویم
موفق باشید

در تحلیل وتکمیل فرمایش دوست گرامی MeTaNa باید گفت اولا خیلی مواردی که دردنیای امروز عرف شده است مبنای عقلانی ندارند
دموکراسی موجود در دنیا و مخصوصا مدل غربی ان به چه معنی است؟
ایا منظوراینست که 50%+یک نفر از جمعی و به طورکلی اکثریت به موضوعی رای دهند ان موضوع درست است ایا به طورکلی رای اکثریت ومردم میتواند حقانیت یا بطلان یک مورد را مشخص کند اگر سلیقه مردم به این امر تعلق گرفت که به درستی وحلال بودن حرام ها و غلطها رای دهند باید پذیرفت؟
حدود دموکراسی کجاست ؟ایا همواره مردم در انتخاب های خود به مصالح حقیقیشان توجه میکنند؟
ازادی بیان یعنی چه ؟
ایا به معنی اینست که باید بتوان هرچیزی را هرجا گفت ؟-حدودش کجاست؟-خط قرمزهایش چیست؟-ایا میتوان شبهه یا شک یا تهمت یا دروغ را به این بهانه بیان کرد و اذهان عموم راکه عمدتا ابزار تحلیلشان احساس وشور است ونه عقل واستدلال وتحقیق وشعور مشوش کرد وافراد جامعه راشوراند؟
حقوق زنان یعنی چه؟
ایا به این معنی است که زن بایدبتواند وارد عرصه هایی شود که اساسا نه بابافت جسمانی و عاطفی وروانی و نقش اساسی او در نظام خلقت سازگار است؟ ایا باید زن ومرد را در حقوق و وظایف مساوی دانست یا اینکه زن ومردراباید درانسانیتشان مشترک و در وظایف و حقوق و ساختار وجودیشان منحصربفرد دانست و تفاوت قائل بود؟ایا تفاوت های زن ومرد راباید تبعیض و ظلم به زن تلقی کرد؟
جدایی دین از سیاست یعنی چه؟
ایا انسان ساحتی صرفا مادی وحیوانی دارد یا روحانیت و بعدی فرامادی هم درکاراست؟ ایا دین امری شخصی است و حلال و حرام های الهی در مورد روابط میان انسانها(ساحت اجتماعی او) شوخی است؟ ایا بدون تنظیم روابط اجتماعی براساس قوانین دینی جامعه به سمت بدتر ازجنگل سوق پیدانمی کند؟(البته منظور از دین دراینجا هر معنویت گرایی خرافی نیست بلکه منظور دینی است که خداوند به بشر ارزانی
داشته است)
آزادی یعنی چه؟
تعریف از آزادی چیست؟ ایا آزادگی مورد نظر عرفا که قطع تعلق ازهرچه غیرخدا وبندگی محض خدااست مطلوب میباشد یا رهایی از قیوداخلاقی وحلال وحرام -واباحی گری و ارضای هرچه بیشتر هوسها و تحقق هرچی دلم بخواد
و دههاسوال ریشه ای دیگر
((که هیچگاه به این سوالات پرداخته نمیشود چون پرداختن به این سوالها زحمت دارد و امثال من به عنوان یک جوان خام و هیجان طلب حاضر است دهها ساعت ذهن خود را دراختیار بیبیسی فارسی و وآ قرار دهد و همه القائات و تحلیلهای مغرضانه انها را گوش دهد ولی حاضرنیست یک دقیقه به جواب سوالات ریشه ای بالا که جزء اندکی از سوالهای فلسفی-اعتقادی-معرفتی و... است فکرکند(بنده نمیگویم بیاید صداوسیمای معیوب و باعملکرد متناقض خودمان را ببیند بلکه میگویم زحمت تحقیق در مورد حقیقت رابکشد ومطالعه و تفکر کند))
ثانیا برفرض موارد بالا را به عنوان اصل تلقی کنیم ایا خود مدعی موارد بالا که با تمسک به انها مارا میکوبد نمیگویم عمل حتی به انها اعتقاد دارد:
مثلا در امریکا میشود این انتقادها را وارد ساخت که:
چه کسی گفته سیستم رسانه ای امریکا باید درقبضه سرمایه داران و یهودیانی باشد که تفکرات و جهانبینی خود را (هرچند باطل وغیرعقلانی) و همه چیز را از زاویه دید خود به مردم القا میکنند؟
چه کسی گفته باید سیستم سیاسی در امریکا درانحصار دوحزب باشد (که پشت پرده اش بماند)
چه کسی گفته دین فراماسونری به عنوان دین اصلی در امریکاباید باشد(به نمادهای ان در دلار-ابلیسک -هرم-تک چشم و.... در اثار سینمایی و... توجه شود)
چه کسی گفته هولوکاست به عنوان اصل مقدس باید شمرده شود و این مبنای باطل برای تشکیل اسرائیل پذیرفته شود؟
چه کسی گفته 11سپتامبری که برمبنایش دنیا را به هم ریختید را القاعده ترتیب داد؟(تازه اگر فرض بر صحت این ادعا باشد که دستگاه نظامی شما برباداست!!)
و...............................
که برخی از ما که فقط از غرب وامریکا فقط تکنولوژی پیشرفته اش را می بینیم و دیگرهیچ و چنان اسیر ومجذوب ان شده ایم که شکوه ظاهریش چشممان را کورکرده وگوشمان راکر وعقلمان را تعطیل و واقعیت معیوب امریکا رانمی بینیم و....
ذکراین نکته الزامیست که بنده هرموردی را که مانع سعادت مادی و معنوی مردممان میشود ودرجامعه و حکومتمان موجوداست را مردود میدانم پس دوستان لطفا نگویند که فرافکنی می کنی و برای توجیه خود دیگران را نفی میکنی
بنده دلیل اوردم خوشحال میشوم با دوستان به سبک منطقی مناظره کنم تا به حقیقت ماجرا نزدیک شویم
موفق باشید



- پست: 1780
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1264 بار
- سپاسهای دریافتی: 10136 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
سلام
از دوست عزیز su 47 متشکرم.من فکر می کنم ما باید به جهان پس از جنگ دوم جهانی نگاهی بیاندازیم.در اون دوران که آمریکا به عنوان یک نیروی خیر در برابر نازی ها به پیروزی رسید و بعد هم در برابر کمونیسم قد علم کرد. دیگر سیستم حکومتی انگلیسی و یا جمهوری فرانسوی برای مردم دنیا جذابیتی نداشت. پس قدرتی نو و جدید با ظاهری خیر خواه و مهربان که حتی به احزاب سوسیالیست و کمونیست نیز اجازه فعالیت می داد در دنیا ظهور کرد. به بسیاری از کشورهای فقیر کمک مالی و جنسی کرد. و توانست قلبهای بسیاری از مردم جهان سوم را به تسخیر در آورد.
بنده به شخصه با صحبتهای شما درباره هلوکاست و ۱۱ سپتامبر موافقم اما مسئله اینجاست که ما رسانه ای با برد بلند که بتواند پیغام ما را به مردم جهان برساند در اختیار نداریم.
از دوست عزیز su 47 متشکرم.من فکر می کنم ما باید به جهان پس از جنگ دوم جهانی نگاهی بیاندازیم.در اون دوران که آمریکا به عنوان یک نیروی خیر در برابر نازی ها به پیروزی رسید و بعد هم در برابر کمونیسم قد علم کرد. دیگر سیستم حکومتی انگلیسی و یا جمهوری فرانسوی برای مردم دنیا جذابیتی نداشت. پس قدرتی نو و جدید با ظاهری خیر خواه و مهربان که حتی به احزاب سوسیالیست و کمونیست نیز اجازه فعالیت می داد در دنیا ظهور کرد. به بسیاری از کشورهای فقیر کمک مالی و جنسی کرد. و توانست قلبهای بسیاری از مردم جهان سوم را به تسخیر در آورد.
بنده به شخصه با صحبتهای شما درباره هلوکاست و ۱۱ سپتامبر موافقم اما مسئله اینجاست که ما رسانه ای با برد بلند که بتواند پیغام ما را به مردم جهان برساند در اختیار نداریم.
Old soldiers never die.They just fade away
- پست: 26
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۹, ۱۱:۱۵ ب.ظ
- محل اقامت: Eu
- سپاسهای ارسالی: 12 بار
- سپاسهای دریافتی: 79 بار
Re: بیست دلیل برای فروپاشی امریکا....
متاسفانه وقتی پست های کورکورانه بعضی از دوستان رو میخونم ، قلبم به درد میاد برای کسانی که حتی یک بار به روسیه یا غرب سفر نکرده و از نزدیک اوضاع رو ندیده ، فقط تحت تاثیر یک مشت رسانه دروغ گو که کشور رو به سمت کره شمالی شدن میبرن حرف هایی میزنند که خودشون هم بهشون ایمان ندارند.......
تفاوت سیاسی و اقتصادی روسیه و غرب رو فقط در این ببینید که بیش از ۱۵ میلیون فاحشه از روسیه و کشورهای شورری پیشین در غرب و امریکا در حال فعالیت هستند......
من نمیدونم این امریکا انقدر بده چرا سال ۲۰۱۰ فقط از ایران ۸ میلیون نفر در لاتاری گرین کارتش شرکت کردند........
به امید روزی که حداقل ۱۰ درصد ازادی امریکا رو در ایران داشته باشیم..........
تفاوت سیاسی و اقتصادی روسیه و غرب رو فقط در این ببینید که بیش از ۱۵ میلیون فاحشه از روسیه و کشورهای شورری پیشین در غرب و امریکا در حال فعالیت هستند......
من نمیدونم این امریکا انقدر بده چرا سال ۲۰۱۰ فقط از ایران ۸ میلیون نفر در لاتاری گرین کارتش شرکت کردند........
به امید روزی که حداقل ۱۰ درصد ازادی امریکا رو در ایران داشته باشیم..........