ماجرای جالب صحبت حضرت سلیمان و مورچه

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1407
تاریخ عضویت: جمعه ۳ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۳۱ ق.ظ
محل اقامت: مازندران
سپاس‌های ارسالی: 6679 بار
سپاس‌های دریافتی: 5422 بار

ماجرای جالب صحبت حضرت سلیمان و مورچه

پست توسط airplane »

 [External Link Removed for Guests]   سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.


سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .



سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.



مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند ار آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .



این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."



سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))


مورچه گفت آری او می گوید :


ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش   ://taknaz.ir/news_detail_20409. 
آیا می دانید هر فرد پس از مرگ با اهدای اعضای خویش می تواند سبب نجات یا ارتقای سلامتی بیش از 50 نفر شود


برای عضویت در انجمن اهدای عضو به لینک زیر مراجعه کنید


[External Link Removed for Guests]

[COLOR=#000000]تا چند زنم بروی [COLOR=#0070c0]دریاها خشت بیزار شدم ز بت‌پرستان  

خیام که گفت دوزخی خواهد بود که رفت بدوزخ و که آمد ز بهشت



 
Major
Major
پست: 253
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۱۰ بهمن ۱۳۸۵, ۲:۴۳ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 671 بار
سپاس‌های دریافتی: 660 بار

Re: ماجرای جالب صحبت حضرت سلیمان و مورچه

پست توسط F-14 Fan »

داستان جالبي است ولي يك نكته:

اگه سنگ ته اب است, دهانه و داخل سنگ هم پر از اب خواهد بود.
مورچه بايد با شنا در اب خود را به كرم برساند.

درست ميگم?
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 100
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۱ بهمن ۱۳۸۵, ۱۱:۳۰ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 568 بار
سپاس‌های دریافتی: 297 بار

Re: ماجرای جالب صحبت حضرت سلیمان و مورچه

پست توسط tondar »

F-14 Fan نوشته شده:داستان جالبي است ولي يك نكته:

اگه سنگ ته اب است, دهانه و داخل سنگ هم پر از اب خواهد بود.
مورچه بايد با شنا در اب خود را به كرم برساند.

درست ميگم?

عزیزم یک بطری خالی را وقتی از سر باز آن بصورت عمود وارد آب کنی هیچگونه آبی وارد آن نمیشود . حال اگر این عمل بوسیله توانمندترین توانمندها یعنی رب العالمین انجام شود دیگر هیچ اما و اگری و غیر ممکنی وجود ندارد .
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”