حرفهای خودمونی

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

Captain II
Captain II
پست: 1348
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۹ تیر ۱۳۹۰, ۱۲:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: Iran
سپاس‌های ارسالی: 5189 بار
سپاس‌های دریافتی: 8626 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط A3eman »

فکرشو بکن اگر میشد چی میشد؟
زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام


آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه


موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی


شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری


پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن


ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب


بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره

هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی


رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین


سایه ات سفید باشه


تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی


شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه


بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن


درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده


رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن


واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری


یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش


بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی


چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

خرگوش اصرار داشت که دویدن جزء برنامه درسی باشد.
پرنده معتقد بود که باید پرواز نیز گنجانده شود
ماهی هم به آموزش شنا معتقد بود و سنجاب اصرار داشت که بالا رفتن از درخت نیز باید در زمره آموزش‌های مدرسه قرار بگیرد
شورای مدرسه با رعایت همه پیشنهادات دفترچه راهنمای تحصیلی مدرسه را تهیه نمود
و بعد قرار شد که همه حیوانات درس‌ها را یاد بگیرند
خرگوش در دویدن نمره بیست گرفت، اما بالا رفتن از درخت برایش دشوار بود مرتب از پشت به زمین می‌خورد
دیری نگذشت که در اثر یکی از این سقوط‌ها مغزش آسیب دید و قدرت دویدن را هم از دست داد
حالا به جای نمره بیست، نمره ده می‌گرفت
و در بالا رفتن از درخت هم نمره اش از حد صفر بالاتر نمی‌رفت
پرنده در پرواز عالی بود اما نوبت به دویدن روی زمین که می‌رسید نمره خوبی نمی‌گرفت و مرتب صفر می‌گرفت.
صعود عمودی از تنه و شاخه و برگ درختها هم برایش سخت بود
جالب اینجاست که تنها مارماهی کند ذهن و عقب افتاده بود که می‌توانست درس‌های مدرسه
را تا حدودی انجام دهد و با نمره ضعیف بالا رود
اما مسئولان مدرسه از این خوشحال بودند که همه دانش آموزان همه دروس را می‌خوانند.

عده‌ای هستند که همیشه کوشیده اند یک الگوی مشخص بر مردم تحمیل کنند آنان ماشین می‌خواهند نه انسان
آنها می‌خواهند انسانها را همانطور بسازند که شرکت (( فورد )) اتومبیل می‌سازد : روی خط تولید
ولی انسانها را روی خط تولید خلق نشده اند
او هر فردی را منحصر به فرد می‌آفریند
از باغی می‌گذری و به یک درخت بلند و عظیم برمی خوری
مقایسه کن: درخت بسیارتنومند و بلند است، ناگهان تو خیلی کوچک هستی
اگر مقایسه نکنی، از وجود آن درخت لذت می‌بری، ابداٌ مشکلی وجود ندارد.
درخت تنومند است: خوب که چی؟
بگذار تنومند باشد، تو یک درخت نیستی و درختان دیگری هم هستند که چندان تنومند و بزرگ نیستند
ولی هیچ‌کدام از عقده‌ی حقارت رنج نمی‌برند
من هرگز با درختی برخورد نکرده ام که از عقده‌ی حقارت یا از عقده‌ی خودبزرگ بینی در رنج باشد
حتی بلند‌ترین درختان،هم از عقده خودبزرگ بینی رنج نمی‌برد، زیرا مقایسه وجود ندارد
انسان مقایسه را خلق می‌کند،
زیرا برای عده‌ای نفس کشیدن فقط وقتی ممکن هست که پیوسته توسط مقایسه تغذیه شود.
ولی آن وقت دو نتیجه وجود دارد: گاهی احساس برتر بودن می‌کنی و گاهی احساس کهتربودن
و امکان احساس کهتری بیش از احساس برتری است،
زیرا میلیون‌ها انسان وجود دارند
کسی از تو زیباتر است، کسی ازتو بلندقدتر است،
کسی از تو قوی‌تر است، کسی به نظر هوشمندتر از تو می‌رسد
کسی بیشتر از تو دانش گردآوری کرده است،
کسی موفق‌تر است، کسی مشهورتر است،
کسی چنان است و دیگری چنین است.
اگر به مقایسه ادامه بدهی، میلیون‌ها انسان.....
عقده‌ی حقارت بزرگی گردآوری می‌کنی.
ولی این‌ها واقعاٌ وجود ندارد، این‌ها تصورات تو است

زندگي شگفت انگيز است
فقط اگربدانيد که چطور زندگي کنيد
كوچك باش و عاشق ...
كه عشق می‌داند آئین بزرگ كردنت را ...
بگذارعشق خاصیت تو باشد، نه رابطه خاص تو باکسی
فرقى نمي‌كند، گودال آب كوچكى باشى، يا درياى بيكران
زلال و پاک كه باشى، تصویر آسمان در توست

چرا که مردم آنچه را که گفته‌ای فراموش خواهند کرد
حتا آنچه را که انجام داده‌ای به فراموشی خواهند سپرد
اما هرگز از یاد نخواهند برد که باعث شده‌اید چه احساسی نسبت به خود داشته باشند
دوست داشتن دلیل نمی‌خواهد
ولی نمی‌دانم چرا خیلی‌ها و حتی خیلی‌های دیگر می‌گویند
این روز‌ها دوست داشتن دلیل می‌خواهد و پشت یک سلام و لبخندی ساده
دنبال یک سلام و لبخندی پیچیده و دنبال گودالی از تعفن می‌گردند
دیشب که بغض کرده بودم باز هم به خودم قول دادم
من سلام می‌گویم و لبخند می‌زنم و قسم می‌خورم
و می‌دانم عشق همین است به همین ساد گی
برای همسایه‌ای که نان مرا ربود، نان
برای دوستی که قلب مرا شکست ، مهربانی
برای آنکه روح مرا آزرد ، بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی و عشق
آرزو دارم
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

حرف های مردونه
چرا خانمها هر اتفاق کوچکی در زندگی را به بهانه ای برای گرفتن هدیه تبدیل میکنند؟؟؟؟؟؟
ما آقایان بعد از یک روز کاری عادی و کاملا خسته با تصور فقط یک شام ساده به منزل می آییم.
اما صحنه ای را که با آن مواجه میشویم ما را شوکه میکند.
چه کار غلطی انجام داده ایم؟
آیا تولدش است؟
آیا تولد خودم است؟
نخیر، امروز سالگرد روزی است که برای اولین بار به یکدیگر نگاه کردیم. خانمهای عزیز لطفا دست بردارید.
.
.
ما همینکه تونستیم شما رو به یاد داشته باشیم کلی هنر کردیم.

كاش دنيا واسه يكبار هم كه شده بازيش رو به ما مي باخت ...
آخه چه لذتي داره اينهمه بردهاي تكراري براش ...؟

امـــروز یه احساس خیــلی خــــوبی بهم دست داد؛
مـــنم بـــهش دست دادم…
اميدوارم خير باشه...

بعضی وقتا به این فکر میکنم اونی که واسش میمیرم و دوسش دارم، همونی که واسم میمیره و دوسم داره، همچین با لگد از زندگیم بیرون بندازم که بقیه دور و وریام حساب کار بیاد دستشون من چه مدل آدمیم....

دوره پدارمون هزار ساعت عشق بود و
یک بوسه یواشکی
الان هزار ساعت بوسه علنی
و دریغ از یه لحظه عشق...!

عزیزان من! عقیده آدم، مثل شرت آدمه! کاملا شخصی...
درست نیست هرجایی داد بزنید شرت من گل‌گلی ماماندوزه!
و همینطور هم درست نیست از کسی بپرسی چرا شرتت گل‌گلی ماماندوزه
با تشکر...
باشد که پند گیرید..که 100البته نمی گیرید :|

مرد است دیگر!غرورش اسمان و دلش دریاست!تو چه میدانی از بغض در گلو گیر کرده یک مرد؟تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده؟تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبر دارد و بالشش!مرد را فقط مرد میفهمد و مرد

یه جاهایی هم هست که دیگه
" اُه مای گاد " و "شِت " و این سوسول بازیا جواب نمی‌ده!
رسماً باید بگی : "یا ابلفضــــــــــل" ..!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

بچه های جدید

این بچه های جدید چی میفهمن از زندگی؟ چی حالیشونه؟
وقتی یه دست گل کوچیک تو خیابون نزدن
تا حالا با توپ دولایه که لایش گشاد باشه بازی کردن ببینن از راگبی سخت تره ؟
تا حالا از این توپ دولایه سفتا خورده تو رونشون حس کنن قطع شده پاشون ؟
تا حالا توپشون رو شوتیدن زیر ماشین گیر کنه بگه فیسسسس بعد همه بچه ها فحششون بدن ؟
تا حالا توپشون افتاده تو جوب آب ببره دو پا برن تو جوب بیارنش ؟
تا حالا توپشون افتاده خونه همسایه تک بیارن کی بره زنگ بزنه ؟
تا حالا توپ دو لایه پیدا کردن از خوشحالی تا خونه روپایی بزنن ؟
تا حالا شده تو راه بقالی واسه خرید توپ پلاستیکی قرمز و سفید پول رو گم کنن اونوقت همونجا بشینن گریه کنن ؟
میدونن تو گل کوچیک گل زیر طاق حکم تشرف به درگاه حق تعالی رو داشت ؟
میدونن لیگ محله از بوندس لیگا مهمتره ؟
میدونن یعنی چی ساعتها پشت تیردروازه بزرگترا وایسادن تا بازیشون بدن یعنی چی ؟
میدونی دعوت بچه های محله بغلی واسه یه سه گله کم از یک لشگر کشی ناموسی نداشت ؟
دریبل تو گل می دونن چیه ؟ سانتر از جناحین تو یه کوچه 6 متری دیدن ؟
اصلاً میدونن آقای اسماعیل آبادی چطوری توپ جر میداد ؟
با دخترای کوچه فوتبال بازی کردن که همه جای تنشون جای چنگ باشه آخر بازی ؟
شوت یه ضرب میدونن چیه ؟ دور نزدیک می فهمن کنایه از کدام ضربه بوده ؟
یه تیکه تو گل می دونن کی جایگزین پنالتی میشه ؟
یه پا ثابت موقع پنالتی میدونن اشارت به کدام پا داره ؟
تا حالا ژست دو پا ثابت موقع پنالتی گرفتن ؟
تا حالا موقع حمله به سمت دروازه با صدای بلند آهنگ فوتبالیستها خوندن ؟
میدونن داشتن تور دروازه برای گل کوچیک یه آپشن حساب میشد و مخصوص مایه دارا بود ؟
اوووه بخوام بنویسم یه کتاب میشه اندر احوالات گل کوچیک ... آخه چی میفهمن اینا ؟!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط AGeNiS1 »

ویژگیهای آدمای خوب دوروبرمون



آدمایی هستن که
هروقت ازشون بپرسی چطوری؟ می گن خوبم..
وقتی می بینن یه گنجشک داره رو زمین دنبال غذا می گرده,
راهشون رو کج می کنن از یه طرف دیگه می رن که اون نپره...


اگه یخ ام بزنن, دستتو ول نمی کنن بزارن تو جیبشون...
آدمایی که از بغل کردن بیشتر آرامش می گیرن تا از چیز دیگه
همونایین که براتون حاضرن هرکاری بکنن
اینا فرشتن...


تو رو خدا اگه باهاشون می رید تو رابطه , اذیتشون نکنین...
تنهاشون نزارین , داغون می شن !!!

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند

مثل آن راننده تاکسی‌ای که حتی اگر در ماشینش را محکم ببندی بلند می گوید: روز خوبی داشته باشی.

... آدم‌هایی که توی اتوبوس وقتی تصادفی چشم در چشمشان می شوی، دستپاچه رو بر نمی‌گردانند، لبخند می زنند و هنوز نگاهت می کنند.

آدم‌هایی که حواسشان به بچه های خسته ی توی مترو هست، بهشان جا می دهند، گاهی بغلشان می کنند.

دوست هایی که بدون مناسبت کادو می خرند،... مثلا می گویند این شال پشت ویترین انگار مال تو بود. یا گاهی دفتریادداشتی، نشان کتابی، پیکسلی.

آدم‌هایی که از سر چهار راه، نرگس نوبرانه می خرند و با گل می روند خانه.

آدم‌های پیامک‌های آخر شب، که یادشان نمی رود گاهی قبل از خواب، به دوستانشان یادآوری کنند که چه عزیزند، آدم‌های پیامک‌های پُر مهر بی بهانه، حتی اگر با آن ها بدخلقی و بی حوصلگی کرده باشی.

آدم‌هایی که هر چند وقت یک بار ایمیل پرمحبتی می زنند که مثلا تو را می خوانم و بعد از هر یادداشت غمگین، خط‌هایی می نویسند که یعنی هستند کسانی که غم هیچ کس را تاب نمی آوردند.

آدم‌هایی که اگر توی کلاس تازه وارد باشی، زود صندلی کنارشان را با لبخند تعارف می کنند که غریبگی نکنی.

آدم‌هایی که خنده را از دنیا دریغ نمی کنند، توی پیاده رو بستنی چوبی لیس می زنند و روی جدول لی لی می کنند.

همین‌ها هستند که دنیا را جای بهتری می کنند برای زندگی کردن

مثل دوستی که همیشه موقع دست دادن خداحافظی، آن لحظه‌ی قبل از رها کردن دست، با نوک انگشت‌هاش به دست‌هایت یک فشار کوچک می دهد… چیزی شبیه یک بوسه

وقتی از کنارشون رد میشی بوی عطرشون تو هوا مونده

وقتی باهاشون دست میدی دستت بوی عطرشونو گرفته
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 159
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۹۱, ۷:۱۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 894 بار
سپاس‌های دریافتی: 718 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط crackxy »

  تو مدرسه جزو اون کولیایی بودم که وقتی برق میومد نعره میزدم صلوات میفرستادم. محض اینکه ده ثانیه ام که شده بگیرم وقت کلاسو


زنه بچه دار نميشده به مداح مراسم میگه واسش دعا کنن

آخر دعا مداح میگه : آی خانمی که ازم خواستی برات دعا کنند
اينو بدون ما امشب تا شما بچه دار نشی از اينجا بيرون نميريم.. ::)))


زندگــــــی وقتی به بن بست میرسه که
نـه حق ِ خــواسـتن داری
نـه تــوانــایـی ِ فـــرامــوش کـــردن...



یه قانونی هست که میگه : همون طور که هیچ دختری به زشتی عکس شناسنامه ش نیست، مطمئنا به خوشگلی عکس پروفایلش هم نیست



حسرت روزهای رفته را نمی خورم
جز یک شب تابستان که حسابش جداست


تلگرافی که شبانه رسید/ رسول یونان

  

آدم‌ها با دلایلِ خاصِ خودشان به زندگی‌ ما وارد میشوند
و با دلایلِ خاصِ خودشان از زندگی‌ِ ما می‌‌روند
نه از آمدن‌ها زیاد خوشحال باش ، نه از رفتن‌ها زیاد غمگین
تا هستند دوستشان داشته باش
به هر دلیلی‌ که آمده اند
به هر دلیلی‌ که هستند
بودنشان را دوست داشته باش ... بی‌ هیچ دلیلی‌
شادمانی‌های بی‌ سبب ، همین دوست داشتن‌هایِ بی‌ چون و چراست

نیکی‌ فیروزکوهی



همه چیز از جایی شروع شد
که وقتی دنیا به فکر تسخیر فضا بود
ما به این می اندیشیدیم که
انگشتر عقیق در کدام انگشت دست راست ثواب بیشتری دارد ؟؟؟



گوشیمو تو ماشین بابام جا گذاشتم از خونه بهــش زنگ زدم ، میگم:
- گوشیم تو ماشینت جا مونده
میدونم
- زنگ خورد جواب ندیاااا !
اخه مگه من بیکارم جواب زنگ گوشی تورو بدم...
- خب حالا چرا عصبانی میشی ، کسی زنگ نزد؟
نه فقط الهام اس داد گفت غروب میاد دنبالت برین بیرون گفتم وقت نداری سرت شلوغه
واسه چی اینو گفتی ؟
چون قبلش به طــــناز قول دادم برین خرید...



به بعضیا باید گفت:

عزیزم . . . !
من کارگردان همون فیلمیم ،
که تو داری واسم بازی میکنی . . . !!!



از بین این همه که جـــــان آدم را به لـــــب می رسانند ....

نام عــــــزرائیل ؛

.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بد در رفتــــــه است ... !!




مشکل اینجاست که ما از هر کرمی انتظار پروانه شدن داریم ...




ايـراني بـودن به طول و عرض فروهری که ميندازی گردنت نيست

به نيک بودن رفتارته....



من نه عاشق بودم ، نه آلوده به افکار پلید.
من به دنبال نگاهی بودم که مرا
از پس دیوانگی ام می فهمید...
وخدا می داند....
سادگی از ته وابستگی ام پیدا بود....



به سلامتی خودمون
که آخرش نفهمیدیم
اینجایی که هستیم
تقدیر مونه یا تقصیرمون.....من که بی خیالی طی میکنم ¬ 
 
 
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط AGeNiS1 »

اینایی که با موبایل بهشون زنگ میزنی و یهو قطع میشه وسطش... بعد دوباره زنگ میزنی میبینی
اشغاله، میفهمی اون داره تو رو میگیره...بعد یه کم صبر میکنی اون زنگ بزنه هیچ خبری نمیشه،
میفهمی اون زنگ زده دیده اشغاله فهمیده تو داری زنگ میزنی صبر کرده تو زنگ بزنی...
بعد تو دوباره زنگ میزنی میبینی اشغاله...
میفهمی صبرش تموم شده و تصمیم گرفته خودش زنگ بزنه....دوباره صبر میکنی و همین طوری این
داستان ادامه داره....
خو لامصب میبینی که من زنگ زدم از اول! قطع شد صبر کن خودم میگیرم چرا رو اعصاب خودت و خودم
رژه میری ؟؟
**
فک کنم فقط تو ایرانه که وقتی 2 تا دوست همو بعد از مدت ها میبینن با فحش به هم

ابراز احساسات میکنن ...
**
ساعت 4ـ5 صبح زنگ زده گوشی رو برداشتم به زور جواب میدم میگه خواب بودی؟؟؟؟؟پ نه پ داشتم سر گلدسته ی مسجد محلمون اذان میگفتم صدام گرفته!
**
یکی از استفاده‌های اصلی موبایل استفاده از نور ال سی دیش برای طی مسیر اتاق تا یخچال
**
در پی تحریم ایران از سوی تیوتا ... ایران خودرو نیز کشور ژاپن را تحریم کرد !

گزارشهای رسیده حاکی از این است که کمر ِ صنعت کشور ژاپن پس از این تحریم جوری شکسته که هیچی
دیگه کمرش خیلی شکسته
بدون خوردن به در و دیواره!!!
**
دقت کردین تو سریال های ایرانی شب که میشه زن و شوهر شب اول عروسی دعواشون

میشه و مرده میره رو کاناپه میخوابه، فرداشم زنه میره آزمایشگاه بهش میگن بارداری!

یعنی گرده افشانی کردن؟؟؟
**
فقط یک ایرانی میتونه با بوق ماشین هم سلام کنه،هم خداحافظی،هم فحش بده و هم تشکر کنه

**.
دل تنگم ..

مثل پدر بی سوادی که

دلش هوای بچه اش را کرده

ولی بلد نیست

شماره اش را بگیرد....
**
بابام زده پس کلم بهش میگم چرا میزنی ؟ میگه میخوام جنبت زیاد بشه!
دو دقیقه بعد دوباره زده.
با حالت عصبی میگم چرا دوباره میزنی؟
میگه دیدی بی جنبه ای هنوز ؟ عجب گیری افتادیما
**
دقت کردین:
اگه بچه ها لیوان بشکنن : ای دست و پا چلفتی ...
-اگه مامانه بشکنتش : قضا بلا بود
-اگه باباهه بشکنتش : این لیوان اینجا چیکار میکنه...!!.
**
ای کاش آدمها مثل اسکناس بودند .... اونوقت میتونستم جلوی نور بگیرمشون ؛
و واقعی ها رو تشخیص بدم ... !
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

خدایا میشه ما رو امتحان کنی ببینی جنبه پولدار شدنو داریم یا نه؟
-----
با دختر خالم رفته بودیم بیرون، دوست پسرش ما رو دید اومد جلو گفت : " این
پسره کیه؟ " دختر خالم هم اومد تریپِ دفاع از ما بیاد گفت :
"هر خری که هست به تو چه؟ " من ومیگی.....
------
هفته اول سال تحصیلی بود. با رفقیم رفته بودیم دانشگاه ولی کلاس تشکیل نشد
وقتی تو سالن برمیگشتم دیدیم یک کلاس 12,10 تا دختره ولی هنوز استاد نیومده .
این دوستمم کلا سرش درد می کرد واسه اذیت کردن ,سنش هم بالا بود , گفت من به
جای استاد می رم سر کلاس تو 3,4 دقیقه دیگه بیا صدام بزن جیم شیم . رفت داخل
بلند گفت سلام بچه ها , همین جور تخته پاکن رو بر داشت داشت تخته رو پاک می
کرد , می گفت سال جدید تحصیلی رو تبریک می گم , که یکی از دخترا گفت استاد که
سر کلاسه , من از شیشه در نگاه می کردم دیدم استاد خانومه وسط بچه ها نشسته ,
رفیقم کلا سرخ شده بود ولی کم نیاورد گفت ببخشید فکر کنم کلاس رو اشتباه امدم
, بعد امد بیرون من افتاده بودم کف سالن داشتم می خندیدم
------
خواب بودم، پسرداییم رفته سروقت گوشیم اسم خودشو بهIrancell تغییر داده، روز
و شب بهم SMS میده مشترک گرامی روز جهانی معلولین ذهنی بر شما مبارک!!:
------
عاشق اینم که وقتی استاد می پرسه : تا کجا درس دادم؟
همه مثه بـُــز همدیگه رو نگاه می کنن و هیچ کس جوابی نمی ده ...!!!
عاشق این اتحاد و هماهنگیم توو وا نکردن لای جزوه!!
------
به خاله ام که در آمریکا زندگی می کنه با کلی ذوق و شوق گفتم: خاله! من خیلی دوست دارم بیام اون جا زندگی کنم.
برگشته می گه: خوب این جا کسی رو داری بری پیشش؟
------
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

دیکشنری فارسی به فارسی! (طنز)
دبستان: روزهای خوش نوجوانی، مشق شب، فحش بابا، فلک معلم، شلنگ ناظم، خوشی در مراسم ختم.

کشمش: انگوری که خود را ساعت ها زیر آفتاب برنزه کرده است.

هالک شگفت انگیز: بر و بچه های بدنساز، پس از پایان تمرین، چنین تصوری از هیکل خود دارند.

گیاهخواری: طریقه ای از زندگی که قدیما، شکارچیان دست و پا چلفتی اختراع کرده بودند.

بزرگسال: فردی که از سن رشد طولی گذشته و مشغول رشد عرضی است.

دانشگاه: یک دوره چهارساله که ... چیز بیشتری یادم نمی آید.

مغز: ارگانی از بدن که ما فکر می کنیم که فکر می کند.

خلاق: آدمی که حداقل بیست دلیل برای انتخاب روش ابلهانه خود دارد.

بکاپ: کاری که همیشه وقتی یادتان می افتد انجام دهید که اطلاعاتتان به فنا رفته است.

جلسه دفاع پایان نامه: هنر انتقال اطلاعات دانشجو از طریق پاورپوینت و توجه اساتید داور و راهنما، بدون عبور از ذهن هر دو.

شخصیت: آن چیزی است که اگر شما آن را از دست بدهید، همه اطراف شما را خالی خواهند کرد.
(می تواند پول، قیافه و یا شهرت باشد.)

رزومه: جمع آوری هرگونه اطلاعات غلط درباره خود به منظور دستیابی به یک شغل پردرآمدتر

عشق: یکی از خفن ترین بیماری های بشر که تنها راه از بین رفتنش، ازدواج است.

راز: عبارتی که روزی قرار است به کسی بگویید و پشیمان شوید.

قابل اجتناب: دقیقا به کاری می گویند که یک گاوباز انجام می دهد.

ازدواج: وقتی که دو نفر تبدیل به یک نفر می شوند، اما مشکل اینجاست که دقیقا کدام یک؟

شاهد: فردی که ابتدا قسم می خورد که حقیقت را، تمام حقیقت را، و نه چیزی جز حقیقت را بگوید
و سپس شروع به تعریف داستانی می کند که وکیل از او خواسته است.

خانه داری: مجموعه کارهایی که درون خانه صورت می گیرد، شامل خوابیدن تا لنگ ظهر و تماشای تلویزیون

فهرست خرید: لیستی که تهیه اش ساعت ها طول می کشد اما در فروشگاه به یاد می آورید که جا گذاشته اید.

مالیات: می گویند باید با لبخند پرداخت کرد، اما من امتحان کردم، نقد می خواستند.

فردا: یک تکنولوژی ساده برای رهایی از کارهای امروز.

طلاق: مرحله ای مابین ازدواج و مرگ

تجربه: نامی که آدم ها روی اشتباهات خود می گذارند.

پیری: وقتی آره یعنی نه، شاید یعنی حتما، جالبه یعنی خاطره و نوه آویزان از یخچال می شود.

بیماری خوشخیم: یک بیماری که قرار نیست به این زودی ها از دستش خلاص بشوید.

پارادوکس: نسخه دو پزشک برای یک بیمار، نشانگر آن است.

پزشک: آدمی که با قرص هایش درد را از شما گرفته و با صورت حسابش، مرگ را به شما هدیه می دهد.

کمک های خارجی: انتقال پول از مردم فقیر در کشورهای ثروتمند به افراد ثروتمند در کشورهای فقیر.

آنتیک: وسیله ای که اجداد شما خریده اند و پدر و مادر شما خود را از شر آنها خلاص کرده اند
و حالا شما دوباره برای خرید آن، پول گزافی پیاده می شوید.

مرگ: درمان دردها به طور ناگهانی و با کمترین مخارج

قبر: مکانی برای استراحت متوفی تا وقتی که سر و کله یک باستان شناس پیدا شود.

و غیره: علامتی که این مفهوم را می رساند؛ شما بیش از چیزی که واقعا می فهمید، می فهمید.

سیاست: هنر تقسیم کیک تولد، به گونه ای که هر کس احساس کند بزرگ ترین قطعه را صاحب شده است.
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

یه سوال دارم ، اینکه میگن سی و دو بار غذاتونو بجوین رو کی رعایت کرده ؟
والا ما اومدیم رعایت کنیم ۱۷-۱۸ بار جویدیم داشت حالمون بهم میخورد
انگار با گوشت کوب له کردی غذارو یه استکان آبم قاتیش کردی

دختره پدرش ایرانیه مادرش آلمانی … تمام عمرش آلمان بوده
عین بلبل فارسی حرف میزنه انگار ۴۵۶ سال تو ایران بوده
حالا دختره از ایران ۶ ماه میره خارج !
حرف که میزنه آدم میخواد با خاک انداز یه ۷ امتیازی بذاره تو صورتش
لحجش عوض شده ! شینش میزنه ، سینش میزنه ، ت دسته دارش هم میزنه !

هنوزم که هنوزه ، هستند کسایی که وقتی میخوای بری بیرون
میـپـرسن: ” کجا !؟ “
و بلافاصله بعد از شنیدن جواب ” میــــرم بیرون “
از جانب شما قانع شده و به آرامش خاصی میرسند !

شماره گذاشتیم تو سایت جلوش نوشتیم اس ام اس بفرستین
تا الان که اینو تایپ میکنم ۴۵۳ تا اس ام اس اومده با متن “اس ام اس” !

از تاکسی که پیاده شدم یه پیرزنه هم با من پیاده شد
زمزمه میکرد که “حالا چطوری از خیابون رد بشم “
آقا ما هم حس جوانمردیمون زد بالا ، حواسمو جم کردم که خلوت بشه
برگشتم به پیرزنه بگم آروم با من بیا ، دیدم نیستش
دور و برم رو نیگا کردم دیدم اونطرف خیابونه داره گوله میره !
[واقعی]
——
خیلی دوست دارم یکی بهم بگه “قدر این روزاتونو بدونید”
بعد بزنم پس گردنش و بگم دقیقا کدوم روزا؟
نشون بده با دست!
——
خدایا
آخرش نفهمیدم اینجایی که هستم ، تقدیر من است
یا تقصیر من !؟
——
منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش …
اشکهایت را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند !
——
امروز تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل دستم
کف دستش میخاره میگه پول داره میاد …
گوشش میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …
کفه پاش میخاره میگه پول داره میره …
اصلا ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه…——
—–
پسر چگونه موجودیست !؟
موجود نیست ، فرشته است !
——
پیر شدن این نیست که :
نشونه ی پیری در ظاهرتون پیدا بشه ….
هر زمانی که از درون احساس شادی نکردید ؛
اون موقع دارید پیر میشید … !!!
——
دانشجوی ارشد دانشگاه تهران تو پایان‌نامش
به عنوان منبع نوشته گوگل دات کام !
——
فرزندم!
دانشگاه کسی را آدم نمی کند. علم را از دانشگاه بیاموز ،ادب را از مادرت
——
- بریم بیرون یه چیزی بخوریم
+ نه من شام درست کردم.
- واسه همین گفتم!
——
اون تیکه ی آخر پیتزا که سیر شدی و می مونه و خورده نمیشه
همون لعنتییه که روحش وقت گشنگی میاد سراغت !
——
فامیلمون یه اس.ام.اس فلسفی فرستاده بود؛
نمیدونم چی شد replay رو اشتباهی زدم اس.ام.اس خالی براش سند شد.
جواب داد: دنیایی از حرفهای نگفته … مرسی!
ینی یه آدم سالم دور و برمون نیست به خدا
——
شبیه معادلات چند مجهولی شده ام ؛
این روزها ….
هیچ کس از هیچ راهی مرا نمی فهمد … !!!
——
پیر شدم آخرشم نفهمیدم کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی بوده !؟
——
همیشه باید یکی باشه که سه نقطه ی آخر جمله تو بفهمه !
——
یه پسری که ماشینbenz داره میره سره قرار با نامزدش !
پسر:عزیزم من یه چیزیو بهت دروغ گفتم و الان میخوام بهت راستشو بگم!
دختر:چیو دروغ گفتی؟ پسر:من ازدواج کردم و ۳ تا بچه دارم!
دختر : اوه بابا ترسوندی منو، فک کردم میخوای بگی benz مالِ خودت نیست!
—–
دروغگو آدم بدی نیست , چون میداند حقیقت تلخ است
لذا باعث اوقات تلخی مردم نمی شود !
——
رو اعصاب تر از اونایی که وقتی از تاکسی پیاده میشن
تازه جیباشونو میگردن که کرایه رو بدن؛
اونایین که بعد دو دقیقه گشتن اسکناس ۵ تومنی میدن!!!
——
بالاخره هم قد شدیم …
خدا میداند چه چیزهایى را زیر پاهایم گذاشتم...
—–
چند دروغ رایج:
۱:کار که عار نیست!
۲:همه ادما زیبایی خاص خودشون رو دارن!
۳:پول که شخصیت نمیاره!
۴:علم بهتر از ثروته!
۵:فکر کردی چی ، مملکت قانون داره!
۶:تن آدمی شریفست به جان آدمیت, نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!
۷:تلاش کنی به هرچی که بخوای میرسی!
۸:پول چرک کف دسته!
۹:پدر مادر بچه هاشون رو به یک اندازه دوست دارن!
۱۰:خدا ادم ها رو برابر آفریده!
۱۱:بچه دختر ، پسرش فرق نداره!
——
زندگی خیلی بی رحمه…
دیروز نزدیک بود برم زیر یه ماشین مدل پایین !
——
توجه :
هارد و دسکتاپ هر فرد نشان دهنده شخصیت اوست !
——
دیشب مهمون داشتیم ، یه بچه ی ۴-۳ ساله هم داشتن!
بچه که چه عرض کنم ، زلزله هفت ریشتری !
از کله ی سحر دارم پس لرزه هاشو جمع میکنم ، هنوز تموم نشده!
والا ما که بچه بودیم ، همون اول که میرفتیم جایی مامانمون میگفت
“نمیدونین چه بچه ی خوب و آرومیه”!
ما هم گیر میکردیم تو رودرواسی تا آخر مهمونی
میشستیم یه گوشه گلای قالی رو میشمردیم که حرفِ ننه مون زمین نیفته !
اصلا نسلِ بامرامی بودیم ….جزغاله شدیم …حیف
——
ازدکمه “اینتر”، رفیق روزهای عصبانیتمان ممنونیم
که زیر بار سخت ترین ضربات دست ما، صداش در نمیاد !
——
یکی میگفت : باید از کنار مشکلات باسرعت عبور کنی و بگی : “میگ میگ”
اما نمیدونست مشکلات نشستن رومون میگن : “انگوری انگوری” !
——
یه گلدون میخری ۱۰۰هزار تومن، هر روز دمای هوای اطرافشو اندازه می گیری، به دقت بهش آب معدنی میدی، بعد دو هفته خراب میشه!
اونوقت پیاز، تو سردترین و تاریکترین قسمت خونه درختچه میشه!!!!
——
دیشب یه پشه در گوشم ویــز ویــز میکرد ، گرفتمش
خوابوندمش تو ظرف روغن صداش کمتر شد ، روونتر کار میکنه الان !
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1863
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
محل اقامت: کرمان/رفسنجان
سپاس‌های ارسالی: 10774 بار
سپاس‌های دریافتی: 12391 بار
تماس:

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط AGeNiS1 »

      
     نفهمیدم اینجایی که هستم ، تقدیر من    
     [COLOR=#000000]تقصیرمن !؟

***

     هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش …  
 
     را با دستهای خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند !

      تو ۳۰ دقیقه ای که یارو نشسته بغل   
 
     دستش میخاره میگه پول داره میاد …   
     میخاره میگه دارن پشتم حرف میزنن …   
     پاش میخاره میگه پول داره میره …   
     ۱%به ذهنش نمیرسه که حموم بره شاید درست شه….

***

      شدن این نیست که :  
 
     ی پیری در ظاهرتون پیدا بشه ….   
     زمانی که از درون [COLOR=#000000]احساس شادی نکردید ؛    
     موقع دارید پیر میشید … !!!


***

       ارشد دانشگاه تهران تو پایان‌  
 
     عنوان منبع نوشته گوگل دات کام !

***

      یه[COLOR=#000000] اس.ام.اس
فلسفی فرستاده بود؛   
 
     چی شد replay رو اشتباهی زدم اس.ام.اس خالی براش سند شد.   
     داد: دنیایی از حرفهای نگفته … مرسی!   
     ینی یه آدم سالم دور و برمون نیست به خدا



     معادلات چند مجهولی شده ام ؛  
 
     روزها ….   
     کس از هیچ راهی مرا نمی فهمد … !!!

***


      شدم آخرشم [COLOR=#000000]نفهمیدم
کاربرد مداد سفید تو جعبه مداد رنگی چی بوده !؟   
       

***

    ﻫﺎﻡ ﺍﻭﻣﺪﻥ ﺧﻮﻧﻪ ﻣﻮﻥ،    
     ﺩﺍﺭﻥ ﭘﺸﺖ    
     ﺣﺮﻑ ﻣﯽ ﺯﻧﻨﺪ.   
     ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﻩ ﮐﻪ    
     ﺗﻮ ﺑﺤﺜﺸﻮﻥ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻪ !

***


      پسری که ماشینbenz داره میره سره قرار با نامزدش !  
 
    :عزیزم من یه چیزیو بهت [COLOR=#000000]دروغ گفتم و الان میخوام بهت راستشو بگم!    
    :چیو دروغ گفتی؟ پسر:من ازدواج کردم و ۳ تا بچه دارم!   
     : اوه بابا ترسوندی منو، فک کردم میخوای بگی benz مالِ خودت نیست!

***

      آدم بدی نیست , چون میداند حقیقت تلخ   
 
     باعث اوقات تلخی مردم نمی شود !


***
      [COLOR=#000000]آدمایی
هستن نه میشه درکشون کرد نه میشه ردشون    
 
     تو زندگیتن…. زل میزنن به آرامشت… !

***


      [COLOR=#000000]دروغ
رایج:   
 
    :کار که عار نیست!   
    :همه ادما زیبایی خاص خودشون رو دارن!   
    :پول که شخصیت نمیاره!   
    :علم بهتر از ثروته!   
    :فکر کردی چی ، مملکت قانون داره!   
    :تن آدمی شریفست به جان آدمیت,نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!   
    :تلاش کنی به هرچی که بخوای میرسی!   
    :پول چرک کف دسته!   
    :پدر مادر بچه هاشون رو به یک اندازه دوست دارن!   
    :خدا ادم ها رو برابر آفریده!   
    :بچه دختر ، پسرش فرق نداره!

***

      خیلی بی رحمه…  
 
     نزدیک بود برم زیر یه ماشین مدل پایین !


***

      مهمون داشتیم ، یه بچه ی ۴-۳ ساله هم داشتن!  
 
     که چه عرض کنم ، زلزله هفت ریشتری !   
     کله ی سحر دارم پس لرزه هاشو جمع میکنم ، هنوز تموم نشده!   
     ما که بچه بودیم ، همون اول که میرفتیم جایی مامانمون    
    “نمیدونین چه بچه ی خوب و آرومیه”!   
     هم گیر میکردیم تو رودرواسی تا آخر    
     یه گوشه گلای قالی رو میشمردیم که حرفِ ننه مون زمین نیفته !   
     اصلا نسلِ بامرامی بودی….جزغاله شدیم …حیف


***

      “اینتر”، رفیق روزهای عصبانیتمان   
 
     زیر بار سخت ترین ضربات دست ما، صداش در نمیاد !

***

      یه پشه در گوشم ویــز ویــز میکرد ،   
 
     تو ظرف روغن صداش کمتر شد ، روونتر کار میکنه الان !                                                           تصویر          
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1378
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
محل اقامت: شهرکرد
سپاس‌های ارسالی: 4214 بار
سپاس‌های دریافتی: 8330 بار

Re: حرفهای خودمونی

پست توسط FREE MAN »

300 راس گوسفند
چند وقت پیش رفتم دفتر روزنامه همشهری آگهی بدم ماشینم رو بفروشم دیدم یارو شروع کرد منو سوال پیچ کردن
که خونتون کجاست , ماشینت کو , شمارت چنده و از این حرفها
حتی پاشد از اونجا زنگ زد به گوشیم ببینه شماره رو درست دادم یا نه
دیگه من شاکی شدم پریدم بهش که این رفتارا چیه ؟!!

برگشته میگه آقا تورو خدا از دستم ناراحت نشو مجبورم , چند وقت پیشا یه نفر اومد اینجا آگهی داد 300 راس گوسفند زنده موجود است بعد شماره روابط عمومی مجلس رو داده بود ملتم زنگ میزدن مجلس این گوسفندا موجودن و چندو از این حرفها ....

بعدم گیر داده بودن به اینا مثل اینکه اذیتشونم کرده بودن و اینم مجبور بود سفت و سخت بگیره ....

خلاصه که ترکیده بودم از خنده....::))))
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در   
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”