
حرفهای خودمونی
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت
- پست: 233
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۸۸, ۷:۱۱ ب.ظ
- محل اقامت: داهات
- سپاسهای ارسالی: 6318 بار
- سپاسهای دریافتی: 841 بار
- تماس:
Re: حرفهای خودمونی
MiimA نوشته شده:صادق هدایت ! اینترنت
شرمنده استادMiimA

باید دقت بیشتری می کردم ابتدا چند جمله از کتاب ایشون داشتم چندتای دیگه هم از جاهای دیگه گذاشتم کنارش باید خط اول رو حذف می کردم

اشتباه لپی بود شما ببخشید الان هم نتونستم ویرایش کنم

خرم آن روز کزین منزل ویران بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم

راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
واقعیتی تلخ!
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم
یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ،
ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!!
مـا عــادت کـردیـم وقـتـی تـوی خــونـه فــیـلم مـی بـیـنـیم ،
تمام که شد و بـه تـیتـراژ رسـید دسـتـگاه رو خـامــوش مــی کـنـیـم
یـا اگــه تـوی ســیـنما بـاشــیم ســالـن رو تــرک مـی کــنـیم .
مـا تـوی زنــدگـیـمون هـم هـیـچ وقــت کــســانی کــه زحــمـت هـای اصــلـی رو بــرای مــا می کشن نـمی بـیـنیم ،
ما فـــقـط کــســانـی رو دوســت داریـم بـبـینـیم کــه بــرامـون نـقـش بــازی مـی کـنن!!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
نگاه تو
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود
با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "
و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود
"هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود
"اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد
ایول!!!!
امروز درد سر مو درست کردن ندارم! > >
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
ساده زندگی کن
صبح که از خواب بیدار شد رو سرش فقط سه تار مو مونده بود
با خودش گفت: "هییم! مثل اینکه امروز موهامو ببافم بهتره! "
و موهاشو بافت و روز خوبی داشت!
فردای اون روز که بیدار شد دو تار مو رو سرش مونده بود
"هیییم! امروز فرق وسط باز میکنم" این کار رو کرد و روز خیلی خوبی داشت
پس فردای اون روز تنها یک تار مو رو سرش بود
"اوکی امروز دم اسبی میبندم" همین کار رو کرد و خیلی بهش میومد !
روز بعد که بیدار شد هیچ مویی رو سرش نبود!!!
فریاد زد
ایول!!!!
امروز درد سر مو درست کردن ندارم! > >
همه چیز به نگاه تو بر میگرده ! هر کسی داره با زندگیش میجنگه
ساده زندگی کن
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
انواع زن!
زنها کلا به 5 گروه اصلی تقسیم می شوند:
گروه اول: زنها یی که مردها رو بدبخت می کنن.
گروه دوم: زنهای هستند که اشک مردها رو در میارن.
گروه سوم: زنهایی که جون مردها رو به لبشون می رسونن.
گروه چهارم: زنهایی که کاری میکنن مردها روزی 18 بار آرزوی مرگ کنن.
گروه پنجم:زنهایی هستند که به اشتباه فکر می کنن جزو هیچ کدام ازین گروه ها نیستند
زنها کلا به 5 گروه اصلی تقسیم می شوند:
گروه اول: زنها یی که مردها رو بدبخت می کنن.
گروه دوم: زنهای هستند که اشک مردها رو در میارن.
گروه سوم: زنهایی که جون مردها رو به لبشون می رسونن.
گروه چهارم: زنهایی که کاری میکنن مردها روزی 18 بار آرزوی مرگ کنن.
گروه پنجم:زنهایی هستند که به اشتباه فکر می کنن جزو هیچ کدام ازین گروه ها نیستند
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
لطافت و سرسختی
لطافت و سرسختی را از آب بیاموزیم
دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...
آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوج تر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.
اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.
گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوزي که نبینی....
ولی در نهایت با آگاهی و شناخت
بخشیدن را خواهی آموخت
لطافت و سرسختی را از آب بیاموزیم
دو قطره آب كه به هم نزديك شوند، تشكيل يك قطره بزرگتر ميدهند...
اما دوتكه سنگ هيچگاه با هم يكی نمی شوند !
پس هر چه سخت تر و قالبی تر باشيم،
فهم ديگران برايمان مشكل تر، و در نتيجه
امکان بزرگتر شدنمان نيز كاهش می یابد...
آب در عين نرمی و لطافت در مقايسه با سنگ،
به مراتب سر سخت تر، و در رسيدن به هدف خود
لجوج تر و مصمم تر است.
سنگ، پشت اولين مانع جدی می ايستد.
اما آب... راه خود را به سمت دريا می يابد.
در زندگی، معنای واقعی
سرسختی، استواری و مصمم بودن را،
در دل نرمی و گذشت بايد جستجو كرد.
گاهی لازم است كوتاه بيايی...
گاهی نمیتوان بخشید و گذشت...اما می توان چشمان را بست و عبور کرد
گاهی مجبور می شوی نادیده بگیری...
گاهی نگاهت را به سمت ديگر بدوزي که نبینی....
ولی در نهایت با آگاهی و شناخت
بخشیدن را خواهی آموخت
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
خدایا شکرت!
وقتی تصادف می کنی، می گن برو خدا رو شکر کن که نمردی!
وقتی تنها موندی، می گن برو خدا رو شکر کن که هیشکی نیس رو مخت باشه!
وقتی دزد کیفتو می زنه، می گن برو خدا رو شکر کن که فقط کیفتو زده، چاقو بهت نزده!
وقتی عشقت بعد از یه چن سال ولت می کنه، می گن برو خدا رو شکر کن که الان این اتفاق افتاده نه چن سال دیگه!
وقتی زیر بار قرض و قوله داری داغون می شی، می گن برو خدا رو شکر کن که کار و درآمد داری و می تونی از پسش برآی!
وقتی طلاق می گیری، می گن برو خدا رو شکر کن که بچه نداری!
خلاصـه که همیشـه یه بدبختی بزرگتری هس که بخاطر اتفاق نیفتادنش شاکر باشیم... خداااااایا شکرت !
وقتی تصادف می کنی، می گن برو خدا رو شکر کن که نمردی!
وقتی تنها موندی، می گن برو خدا رو شکر کن که هیشکی نیس رو مخت باشه!
وقتی دزد کیفتو می زنه، می گن برو خدا رو شکر کن که فقط کیفتو زده، چاقو بهت نزده!
وقتی عشقت بعد از یه چن سال ولت می کنه، می گن برو خدا رو شکر کن که الان این اتفاق افتاده نه چن سال دیگه!
وقتی زیر بار قرض و قوله داری داغون می شی، می گن برو خدا رو شکر کن که کار و درآمد داری و می تونی از پسش برآی!
وقتی طلاق می گیری، می گن برو خدا رو شکر کن که بچه نداری!
خلاصـه که همیشـه یه بدبختی بزرگتری هس که بخاطر اتفاق نیفتادنش شاکر باشیم... خداااااایا شکرت !
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
موضوعات جالب و خنده دار
مامانم در طول شبانه روز فقط یکبار بهم میگه مهندس
اونم آخره شباست که صِدام میزنه مهندس بیا آشغالا رو بزار دَم در!!!
ساعت 5 دارم از خونه میرم بیرون میگم 11 میام .
بابام میگه حالا خودت به درک اون دختره صاحاب نداره ؟؟؟!!!
آموزش سريع تفاهم در زندگي مشترك
برای خانومها:
هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریه کنید!!!
برای آقایون:
هیچ وقت با خانومها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!
ما که هرجایی دخلمون میاد، میگن امتحان الهیــه !!
اگه اینجوری باشه که من دیگه دکترای الاهیات گرفتم...
دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟
همیشه فکر میکنم یه چیزی تو یخچال هست و من ازش بی خبرم!!!
ولی هرچی میگردم پیداش نمی کنم....
شماچطور؟
قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن
الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!
مادر شوهر ها میگن : عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه !
ولی لیمو شیرین تا زمانی شیرینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.
این آدمایی که سه صفحه بهشون اس ام اس میدی
بعد مثل معلولا فقط یه کلمه تایپ میکنن OK
باید بگیری اون دکمه های کیبورد موبایلشونو با بیل داغون کنی
ازش فقط یه o بمونه با یه k
تا حالشون جا بیاد!!!
یارو A: پراید خریدم
یارو B : مدلش چنده؟؟
A: قرمزه
B : گرون خریدی!
یارو میره بهشت
رو دیوار مینویسه:
لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد!!
یارو اومده کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه
دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟
مامانم در طول شبانه روز فقط یکبار بهم میگه مهندس
اونم آخره شباست که صِدام میزنه مهندس بیا آشغالا رو بزار دَم در!!!
ساعت 5 دارم از خونه میرم بیرون میگم 11 میام .
بابام میگه حالا خودت به درک اون دختره صاحاب نداره ؟؟؟!!!
آموزش سريع تفاهم در زندگي مشترك
برای خانومها:
هیچ وقت با هیچ مردی بحث نکنید... بلافاصله گریه کنید!!!
برای آقایون:
هیچ وقت با خانومها بحث نکنید... بلافاصله ببوسیدشون!!!
ما که هرجایی دخلمون میاد، میگن امتحان الهیــه !!
اگه اینجوری باشه که من دیگه دکترای الاهیات گرفتم...
دقت کردین همیشه خنده دار ترین موضوعات زمانی به مغزت میرسه که وسط مراسم ختم هستی؟
همیشه فکر میکنم یه چیزی تو یخچال هست و من ازش بی خبرم!!!
ولی هرچی میگردم پیداش نمی کنم....
شماچطور؟
قدیما مراسم خواستگاری برای این بود خونواده ها دختر پسر رو بهم نشون بدن
الان برای اینه که دختر و پسر خونواده هاشونو بهم نشون بدن!!
مادر شوهر ها میگن : عروس مثل لیمو شیرینه اولش شیرینه ،آخرش تلخه !
ولی لیمو شیرین تا زمانی شیرینه که کارد به جیگرش نخورده باشه.
این آدمایی که سه صفحه بهشون اس ام اس میدی
بعد مثل معلولا فقط یه کلمه تایپ میکنن OK
باید بگیری اون دکمه های کیبورد موبایلشونو با بیل داغون کنی
ازش فقط یه o بمونه با یه k
تا حالشون جا بیاد!!!
یارو A: پراید خریدم
یارو B : مدلش چنده؟؟
A: قرمزه
B : گرون خریدی!
یارو میره بهشت
رو دیوار مینویسه:
لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد!!
یارو اومده کامنت گذاشته "استفاده از فیلتر شکن حرام است" شماها همه
دارین گناه میکنید...!
یکی نیست بگه، مرتیکه خودت با قند شکن اومدی تو فیس بوک؟
دقت کردین اگه اسمت میرزا پشمک الدین گل کلمیان هم باشه
وقتی میخوای ایمیل درست کنی
میگه قبلا با این اسم ساخته شده؟
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
تا حالا دقت کردین ؟!!
تا حالا دقت کردین وقتی توی یه جمعی یکی میگه اون تلویزین و کمش کن ،یکی دیگه از اونور میگه اصن خاموشش کن . . . !
تا حالا دقت کردین وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی چقدر خوشگل میشه
ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از ۳ ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی؟
تا حالا دقت کردین یکى از سرگرمى هاى خاص مردم ایران اینه
که :وقتى از مطب دکتر میان بیرون،حساب کنن ببین این دکتره روزى چقد درآمد داره ….
تا حالا دقت کردین که روزای هفته اینجوری میگذره :
شــــــــــــــــــــــنبـــــ ـــــــــــــــه
یــــــــکشــــــــنبـــــــــ ــــــــــه
دوشـــــــــــــنبــــــــــــ ـــــــه
سه شـــــــنبـــــــــــــــــه
چـــهـــار شنبـــــــــــــه
پنجشنبه جمعه!!!
تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ !!
تا حالادقت کردین وقتی داری درس میخونی و به یه صفحه عکس دار
میرسی چه حالی میکنی که اون صفحه نصفست…!
تاحالا دقت کردین وقتی احساس میکنین گم شدین اول ضبط ماشین رو کم میکنین!
تا حالا دقت کردین تا آرایشگر روپوش و میندازه رومون دماغمون خارش میگیره؟!
تا حالا دقت کردین پسرا موقع دعوا بچه ی پایین شهر میشن و موقع دختر بازی بچه ی بالا شهر ... !!
تا حالا دقت کردین وقتی توی یه جمعی یکی میگه اون تلویزین و کمش کن ،یکی دیگه از اونور میگه اصن خاموشش کن . . . !
تا حالا دقت کردین وقتی واسه دل خودت موهاتو درست میکنی چقدر خوشگل میشه
ولی وقتی میخوای بری مهمونی یا عروسی بعد از ۳ ساعت کلنجار رفتن شبیه خربزه میشی؟
تا حالا دقت کردین یکى از سرگرمى هاى خاص مردم ایران اینه
که :وقتى از مطب دکتر میان بیرون،حساب کنن ببین این دکتره روزى چقد درآمد داره ….
تا حالا دقت کردین که روزای هفته اینجوری میگذره :
شــــــــــــــــــــــنبـــــ ـــــــــــــــه
یــــــــکشــــــــنبـــــــــ ــــــــــه
دوشـــــــــــــنبــــــــــــ ـــــــه
سه شـــــــنبـــــــــــــــــه
چـــهـــار شنبـــــــــــــه
پنجشنبه جمعه!!!
تا حالا دقت کردین ﺷﯿﺮﯾﻦﺗﺮﯾﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺧﻮﺍﺏ ﺍﻭﻥ ۵ ﺩﻗﯿﻘﻪﯼ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻻﺭﻡ ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﻪ !!
تا حالادقت کردین وقتی داری درس میخونی و به یه صفحه عکس دار
میرسی چه حالی میکنی که اون صفحه نصفست…!
تاحالا دقت کردین وقتی احساس میکنین گم شدین اول ضبط ماشین رو کم میکنین!
تا حالا دقت کردین تا آرایشگر روپوش و میندازه رومون دماغمون خارش میگیره؟!
تا حالا دقت کردین پسرا موقع دعوا بچه ی پایین شهر میشن و موقع دختر بازی بچه ی بالا شهر ... !!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
نکته ها :
کلاه قرمزی و اعوان و انصارش مال ما دهه شصتیهاست!!!
فردا پس فردا دهه هشتادیا راست نشن بگن کلاه قرمزی کارتون بچگی های ما بود ها!!! گفته باشم!!!
تو جشن مهد کودک دخترم جلو شونصدتا مادر و پدر مربی مهد با شوق با دخترم جلو میکروفون حرف میزد... منم خر کیف...
مربی: فرنوش جون، شمردن بلدي؟
دخترم : آره! باباييم يادم داده!
مربيه : آفرين به تو دختر خوشگل و باباييت!خوب حالا بگو ببينم، بعد پنج چيه؟
دخترم : شيش!
مربيه : آفرين عزيزم، حالا بگو بعد هفت چيه؟
دخترم : هشت!
مربيه : آاافرين! حالا بگو بعد ده چيه؟
دخترم : سرباز
ای مردانی که برای دختران پیاده بوق میزنید، وقتی طرف به هیچ جاش حسابتون نمیکنه بیخیال این یکی شوید و دنبال یکی دیگه بگردید بلکه رستگار شوید!!! تازه تجربه ثابت کرده همیشه بعدی بهتر تر و خوشگل تره!!!
اگه كسي بهتون گفت كه فقط پياز اشك آدم رو در مياره ، با نارگيل بزنين تو سرش ، تا به اشتباه خودش پي ببره !
مردی که با خانمی مثل شاهزاده ها رفتار می کند، به این معناست که در دامان یک ملکه پرورش یافته است .....
و مردی که به زنی بی حرمتی و بی احترامی می کند یقیناً با تحقیر و عقده بزرگ شده است...!
سخترین کار دنیا اینه که به آدمی لبخند بزنی که دلت می خواد گلدون رو تو سرش خورد کنی
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه،
مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
کلاه قرمزی و اعوان و انصارش مال ما دهه شصتیهاست!!!
فردا پس فردا دهه هشتادیا راست نشن بگن کلاه قرمزی کارتون بچگی های ما بود ها!!! گفته باشم!!!
تو جشن مهد کودک دخترم جلو شونصدتا مادر و پدر مربی مهد با شوق با دخترم جلو میکروفون حرف میزد... منم خر کیف...
مربی: فرنوش جون، شمردن بلدي؟
دخترم : آره! باباييم يادم داده!
مربيه : آفرين به تو دختر خوشگل و باباييت!خوب حالا بگو ببينم، بعد پنج چيه؟
دخترم : شيش!
مربيه : آفرين عزيزم، حالا بگو بعد هفت چيه؟
دخترم : هشت!
مربيه : آاافرين! حالا بگو بعد ده چيه؟
دخترم : سرباز
ای مردانی که برای دختران پیاده بوق میزنید، وقتی طرف به هیچ جاش حسابتون نمیکنه بیخیال این یکی شوید و دنبال یکی دیگه بگردید بلکه رستگار شوید!!! تازه تجربه ثابت کرده همیشه بعدی بهتر تر و خوشگل تره!!!
اگه كسي بهتون گفت كه فقط پياز اشك آدم رو در مياره ، با نارگيل بزنين تو سرش ، تا به اشتباه خودش پي ببره !
مردی که با خانمی مثل شاهزاده ها رفتار می کند، به این معناست که در دامان یک ملکه پرورش یافته است .....
و مردی که به زنی بی حرمتی و بی احترامی می کند یقیناً با تحقیر و عقده بزرگ شده است...!
سخترین کار دنیا اینه که به آدمی لبخند بزنی که دلت می خواد گلدون رو تو سرش خورد کنی
هر روز تو دانشگاه میبینیم ۱۰۰ تا دختر مدرسه ای رو به صف کردن، معلمشونم جلو، آوردن بازدید از دانشگاه،
مگه باغ وحشه اینا رو هر روز میارین بازدید!!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
گرفتار شدیم به خدا !!!
مامان داره ظرف میشوره رو به من میکنه میگه: امروز رفتی دکتر چی شد؟؟؟
شروع به توضیح دادن می کنم یهو ظرف از دست مامانم میوفته میشکنه!!!
مامانم: ااااااااااااه انقدر حرف میزنی حواسم پرت شد دیگه سرویس ناقص شد!!!!
بابام داره تلویزیون میبینه رو به من میگه: رفتی بانک چی شد؟؟؟
با کلی ذوق و شوق شروع به تعریف میکنم یهو اخبار BBC شروع میشه!!!!
بابام در حال زیاد کردن صدای تلویزیون: هیــــــس هیچکی حرف نزنه!!!!
داداشم تو اتاقش داره درس میخونه صدام میزنه میگه بیا ...
کلی خوشحال میرم تو اتاق میگم جانم داداش یهو تلفنش زنگ میزنه دوست دخترشه!!!
داداشم در حالی که نیشش باز شده دیده دختره زنگ زده : میشه بری بیرون درو ببندی؟؟
میشینم تو اتاقم پای کامپیوتر ، مامان بابام و داداشم در حال حرف زدن صداشون از حال داره میاد:
مامانم: این پسره از دست رفت
بابام: آخر سرطان باسن میگیره انقدر میشینه پای کامپیوتر!!1!
داداشم : پرروش کردی دیگه !!
گرفتار شدیم به خدا !!!!
مامان داره ظرف میشوره رو به من میکنه میگه: امروز رفتی دکتر چی شد؟؟؟
شروع به توضیح دادن می کنم یهو ظرف از دست مامانم میوفته میشکنه!!!
مامانم: ااااااااااااه انقدر حرف میزنی حواسم پرت شد دیگه سرویس ناقص شد!!!!
بابام داره تلویزیون میبینه رو به من میگه: رفتی بانک چی شد؟؟؟
با کلی ذوق و شوق شروع به تعریف میکنم یهو اخبار BBC شروع میشه!!!!
بابام در حال زیاد کردن صدای تلویزیون: هیــــــس هیچکی حرف نزنه!!!!
داداشم تو اتاقش داره درس میخونه صدام میزنه میگه بیا ...
کلی خوشحال میرم تو اتاق میگم جانم داداش یهو تلفنش زنگ میزنه دوست دخترشه!!!
داداشم در حالی که نیشش باز شده دیده دختره زنگ زده : میشه بری بیرون درو ببندی؟؟
میشینم تو اتاقم پای کامپیوتر ، مامان بابام و داداشم در حال حرف زدن صداشون از حال داره میاد:
مامانم: این پسره از دست رفت
بابام: آخر سرطان باسن میگیره انقدر میشینه پای کامپیوتر!!1!
داداشم : پرروش کردی دیگه !!
گرفتار شدیم به خدا !!!!
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: حرفهای خودمونی
آقا من اعتراف می کنم هر وقت داداشم وسط بازی فوتبال پلی استیشن میرفت دستشویی ترکیبشو عوض می کردم ...
روبرتو کارلوسو میاوردم دفاع خلاصه گند میزدم توش ... اوف ... حال میداد
من وحشتناک از سوزن امپول میترسم صبح با مامانم رفتم ازمایشگاه سر یه موضوعی ازم خون بگیرن از شانس ما نمونه گیری خواهران هم مرد بود نوبت من که شد به یارو گفتم شما که یه قطره خونمو لازم دارین چرا اینهمه خون میگیرین؟اونم صاف ورداشت تو چشام نگاه کرد گفت ما خون خواریم بقیشو میخوریم ...
چندوقت پیش خیاطی درس میدادم.
همیشه ثبت نام میکنیم و هروقت تعداد به حدِ نِساب رسید کلاس رو شروع میکردیم
تو فرم ثبتِ نام یه گزینه اضافه کردم که هنرجو باید سر وقت سر کلاس حاضر بشه و بخشش هم ندارم و هرکس که از این قانون سرپیچی کنه حتمن از کلاس ها محروم میشه
سه جلسه از کلاس ها گذشته بود و یه هنرجو هنوز نیومده بود
به کسایی که میشناختنش گفتم که بهش پیغام بدن اگه جلسه بعد نیاد سر کلاس حتمن حذف میشه
(الکی ادای یه آدم های یه بداخلاق رو درمیارم. دلم نمیاد کسی رو اخراج کنم)
همیشه در طول کلاس بین هنرجوها میشینم. اینطوری راحت ترم
نیم ساعت از کلاس گذشته بود که هنرجوی یه همیشه غایب اومد تو اولین کاری که کرد میزم رو نگاه کرد وقتی بخیالش دید نیستم بلند بلند شروع کرد صحبت کردن،
این زنیکه که خودش از همه دیرتر میاد دیگه این پیغام پسغام ها چیه واسم میفرسته؟؟؟
تا یکی اومد بهش بگه استاد نشسته من بهش اشاره کردم که ولش کن
بهش گفتم لابد بنده خدا(یعنی خودم) کار داشته و دیرکرده
گفت: نــــــــــــــــــــه تو چه ساده ایی من میشناسمش زنیکه چاقِ زشتِ جوش جوشی یه ترشیده هیچی بارِش نیست فقط ادا داره
منم یه نگاه به آیینه انداختم گفتم: من جوشی نمیبینم
هی دوروبرش رو نگاه میکرد میگفت مگه کجاست که نمیبینی؟؟؟
منم آیینه رو نشونش دادم گفتم اینا دیگه این توئه
با سرعتِ کاترین(وم پایر دیرز) در رفت و دیگه پیداش نشد.
سر سفره تو بطري نوشابه دوغ بود
به بابام گير دادم كه نيگا دوغ نوشيدني اصيل ايرانيه بعد تحت ليسانس پيپسي پر ميكنن
گفتش: ننت ريخته دوغو تو بطري پيپسي!!!
یه روز مامانم اومد بهم گفت فروغ نمی دونم امیر (داداشمه) چشه چند یکی دو روزه چشاش قرمزه منم فکر کردم منظورش اینه که امیر معتاد شده گفتم نه مامان امیر اهل مواد نیست خیالت راحت. یهو دیدم مامانم چشاش برق زد و به یه جا زل زد گفت یعنی می گی معتاد شده من فکر کردم مشکلی با دختری چیزی داره ناراحته گریه کرده. بعد همچنان به زل زدن و فکر کردنش ادامه داد از قیافه مامانم فهمیدم داداشم بدبخت کردم به طور غیر عمد البته.
چند روز پیش بابام اس داد از خونه بیرون نمیری کارت دارم .منم هر چی اس دادم چی کار داری جواب نداد.منو میگی هزار فکر کردم شب رفتم سریع تو اتاقم خودمو زدم به خواب بابام که اومد مثل شیر زخمی شروع کرد فحش دادن و اینکه تو چی بودی چرا با ابروی من بازی میکنی و .... منو میگی صلواتو بسم الاه که یا با دوست پسر فزیبا رفتیم بیرون فهمیده؟کلاسو جیم زدم تابلو شد؟هر کاری کرده بودم یادم اومد و به غلط کردن افتاده بودم تا بابام اومد تو اتاق به خدا کارای خودم که هیچ اختلاص چند میلیاردی هم حاظر بودم گردن بگیرم .خلاصه هم اومدم بگم غلط کردم بابام گفت اون چه حرفی بود به همکارم زدی؟تازه فهمیدم چیکار کردم . هر وقت زنگ میزنم اداره بابام کسی رو جز مامانم جواب نمیده میگن جلسس .اون روز قرار بود بهم پول بده گوشیشو جواب نمیداد زنگ زدم ادارش گفتن شما گفتم خانومشم گفت جلسس واقعا جلسه بود . همکاراش صدا مامانمو میشناختن فکر کرده بودن بابام رفته ...... بیچاره بابام از دوستش شنیده بود
روبرتو کارلوسو میاوردم دفاع خلاصه گند میزدم توش ... اوف ... حال میداد
من وحشتناک از سوزن امپول میترسم صبح با مامانم رفتم ازمایشگاه سر یه موضوعی ازم خون بگیرن از شانس ما نمونه گیری خواهران هم مرد بود نوبت من که شد به یارو گفتم شما که یه قطره خونمو لازم دارین چرا اینهمه خون میگیرین؟اونم صاف ورداشت تو چشام نگاه کرد گفت ما خون خواریم بقیشو میخوریم ...
چندوقت پیش خیاطی درس میدادم.
همیشه ثبت نام میکنیم و هروقت تعداد به حدِ نِساب رسید کلاس رو شروع میکردیم
تو فرم ثبتِ نام یه گزینه اضافه کردم که هنرجو باید سر وقت سر کلاس حاضر بشه و بخشش هم ندارم و هرکس که از این قانون سرپیچی کنه حتمن از کلاس ها محروم میشه
سه جلسه از کلاس ها گذشته بود و یه هنرجو هنوز نیومده بود
به کسایی که میشناختنش گفتم که بهش پیغام بدن اگه جلسه بعد نیاد سر کلاس حتمن حذف میشه
(الکی ادای یه آدم های یه بداخلاق رو درمیارم. دلم نمیاد کسی رو اخراج کنم)
همیشه در طول کلاس بین هنرجوها میشینم. اینطوری راحت ترم
نیم ساعت از کلاس گذشته بود که هنرجوی یه همیشه غایب اومد تو اولین کاری که کرد میزم رو نگاه کرد وقتی بخیالش دید نیستم بلند بلند شروع کرد صحبت کردن،
این زنیکه که خودش از همه دیرتر میاد دیگه این پیغام پسغام ها چیه واسم میفرسته؟؟؟
تا یکی اومد بهش بگه استاد نشسته من بهش اشاره کردم که ولش کن
بهش گفتم لابد بنده خدا(یعنی خودم) کار داشته و دیرکرده
گفت: نــــــــــــــــــــه تو چه ساده ایی من میشناسمش زنیکه چاقِ زشتِ جوش جوشی یه ترشیده هیچی بارِش نیست فقط ادا داره
منم یه نگاه به آیینه انداختم گفتم: من جوشی نمیبینم
هی دوروبرش رو نگاه میکرد میگفت مگه کجاست که نمیبینی؟؟؟
منم آیینه رو نشونش دادم گفتم اینا دیگه این توئه
با سرعتِ کاترین(وم پایر دیرز) در رفت و دیگه پیداش نشد.
سر سفره تو بطري نوشابه دوغ بود
به بابام گير دادم كه نيگا دوغ نوشيدني اصيل ايرانيه بعد تحت ليسانس پيپسي پر ميكنن
گفتش: ننت ريخته دوغو تو بطري پيپسي!!!
یه روز مامانم اومد بهم گفت فروغ نمی دونم امیر (داداشمه) چشه چند یکی دو روزه چشاش قرمزه منم فکر کردم منظورش اینه که امیر معتاد شده گفتم نه مامان امیر اهل مواد نیست خیالت راحت. یهو دیدم مامانم چشاش برق زد و به یه جا زل زد گفت یعنی می گی معتاد شده من فکر کردم مشکلی با دختری چیزی داره ناراحته گریه کرده. بعد همچنان به زل زدن و فکر کردنش ادامه داد از قیافه مامانم فهمیدم داداشم بدبخت کردم به طور غیر عمد البته.
چند روز پیش بابام اس داد از خونه بیرون نمیری کارت دارم .منم هر چی اس دادم چی کار داری جواب نداد.منو میگی هزار فکر کردم شب رفتم سریع تو اتاقم خودمو زدم به خواب بابام که اومد مثل شیر زخمی شروع کرد فحش دادن و اینکه تو چی بودی چرا با ابروی من بازی میکنی و .... منو میگی صلواتو بسم الاه که یا با دوست پسر فزیبا رفتیم بیرون فهمیده؟کلاسو جیم زدم تابلو شد؟هر کاری کرده بودم یادم اومد و به غلط کردن افتاده بودم تا بابام اومد تو اتاق به خدا کارای خودم که هیچ اختلاص چند میلیاردی هم حاظر بودم گردن بگیرم .خلاصه هم اومدم بگم غلط کردم بابام گفت اون چه حرفی بود به همکارم زدی؟تازه فهمیدم چیکار کردم . هر وقت زنگ میزنم اداره بابام کسی رو جز مامانم جواب نمیده میگن جلسس .اون روز قرار بود بهم پول بده گوشیشو جواب نمیداد زنگ زدم ادارش گفتن شما گفتم خانومشم گفت جلسس واقعا جلسه بود . همکاراش صدا مامانمو میشناختن فکر کرده بودن بابام رفته ...... بیچاره بابام از دوستش شنیده بود
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در