امید سلیمی بنی: آنها فقط جلوی کسانی را می گیرندکه به چهره و لباسشان بیاید انگلیسی بلد باشند، چون آنها هم ادعا می کنندفارسی بلد نیستند، ولی زمانی که به آنها می گویی انگلیسی بلد نیستی، سعی می کنند با فارسی دست و پا شکسته ای، از تو چیزی را طلب کنند که گدایان همه عالم طالبند: کمک مالی.
این، چندمین بار است که جلوی مردم را میگیرد. مردی است با چهره آفتاب سوخته که صدایش از ته گلو درمی آید. ریش چندروزه و سبیل سیاهی دارد و گاهی به طرف زنی که همراهش است، برمی گردد وچیزی می گوید، آن هم به زبان اردو، زبانی ناآشنا، آمیخته از عربی، افغان،هندی، فارسی و انگلیسی.
ولی وقتی در مقابلتان می ایستد، با لهجه ای که پیداست سالها در کشورهای جنوب آسیا بوده، اولین سئوال را می پرسد: canyou speak english?
جواب که مثبت باشد، کلمات بعدی هم سرازیر میشود. "من از پاکستان آمده ام. به همراه همسر و فرزندم که اینجاست"، با دست به چرخ دستی اشاره می کند که کودکی در آن خفته و زن، صبورانه، بالای سرش ایستاده و منتظر پایان این مکالمه است. مرد با همان لهجه اردو، کلمات انگلیسی اش را ادامه می دهد: "ما به مشکل کوچکی برخوردیم و پسرم بیمار شدهاست."
می دانم به چه فکر می کند، به این ایرانی های مهمان نواز ودستی که به جیب بابرکت می رود تا خانواده ای از دیار دیگری را مهمان کند،به یک وعده غذا؟ به بلیت برگشت به ولایتشان در آن سوی مرزها؟ یا کسب و کارجدیدی است با ردیف کردن کلمات انگلیسی و لهجه اردو؟
می گویم: "شما اگر مشکلی دارید، باید به سفارت پاکستان بروید. آنجا را بلد هستید؟"
سر تکان می دهد، چند بار yes,yes می گوید و باز تکرار می کند: "مشکل کوچکی داریم، خیلی اندک اگر ممکن است به ما کمک کنید."
"بله،مشکلات کوچک و بزرگ در سفارت کشورتان قابل حل است، نشانی اش را بلدید؟نزدیک به انتهای خیابان فاطمی غربی، می خواهید به فارسی و انگلیسی برایتان بنویسم؟"
مرد، سر تکان می دهد: "no, no" و بعد دوباره تکرار می کند،مشکل کوچکی که با اندک پولی می توان حلش کرد. به زن نگاه می کنم که باچادری رنگ و رو رفته به سر، ایستاده و دارد به این گفتگوی نه چندان شنیدنی، گوش می کند. باز تکرار می کنم: "آخر خیابان فاطمی غربی، نزدیک بیمارستان ارتش. می خواهید بنویسم؟"
مرد، سر تکان می دهد، با تاسف آهی می کشد و بدون خداحافظی، می رود. از دور نگاهشان می کنم که با زن وفرزند، حالا سر می چرخاند تا دوباره در پیاده روی خیابان شلوغ، باز، کسی را پیدا کند و دوباره همان سئوال اولی را بگوید: "بلد هستید انگلیسی حرف بزنید؟"
این ماجرایی است که بارها برای کسانی که در خیابانها راه می روند، اتفاق افتاده و هر روز بیشتر و بیشتر می شود.
گدایان تهران، نیازمند نیستند
ماجرای متکدیان تهران و سایر مناطق ایران از جمله شهرهای مرزی و کلانشهرها، قصه جدیدی نیست. بارها تکرار شده گدایان خارجی در ایران، ییلاق و قشلاق میکنند و به محض گرم شدن هوا، از شهرهای غربی سر در می آورند که خنک تر استو حالا که هوا رو به سردی می رود، دوباره صفحات شرقی و جنوبی کشور را درمی نوردند.
قصه گدایان تهرانی نیز، داستان نویی نیست. بارها مطرح شده که اکثر گدایان تهران، از شهرها و استانهای اطراف می آیند و به این کلانشهر بی در و دروازه به عنوان معدن طلا نگاه می کنند که باید هر چه میشود، ساکنان آن را تلکه کرد.
در جدیدترین اظهارنظر مسئولان درباره گدایان تهران، معاون استاندار تهران گفته [External Link Removed for Guests].به گفته محمدرضا محمودی، معاون عمرانی استانداری تهران، در گفتگو با فارس،تاکید کرده گدایانی که در تهران دیده می شوند، برای رفع نیاز خود نیست که به این کار دست می زنند، بلکه آنها افراد بی نیازی هستند که به تکدی گری،به عنوان کسب و کار نگاه می کنند.
به گفته محمودی، در تهران و دیگرمناطقی که ساکنان آن از وضع مالی مناسبی برخوردارند، اعطای پول به متکدیان بدون حساب و کتاب صورت میگیرد.
این مقام دولتی در ادامه سخنانش، از برخورد با متکدیان خارجی سخن گفته: "در مورد اتباع خارجی، مسئولان ذیربط باید اتباع بیگانه مشغول به تکدیگری در کشورمان را به کشورهای خود بازگردانند."
در حال حاضر، شهرداری و بهزیستی، دو نهاد مسئول رسیدگی به متکدیان در جامعه محسوب می شوند، ولی با حضور گدایان با کلاس خارجی که اکثرا از کشورهای شرقی مانند پاکستان و بنگلادش، برای جیب مردم ایران نقشه می کشند، پای پلیس، وزارت کشور و وزارت امور خارجه نیز به روند مبارزه باآنان باز خواهد شد.
پیش از این، نجمالدین محمدی مشاور امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران درباره عملیات شهرداری در جمع آوری و ساماندهی متکدیان پایتخت گفته بود: "به دلیل اشباع مراکز ساماندهی متکدیان، شهرداری مجبور است محدود عمل کند و این موضوع منجر به باز شدن فضای شهر برای متدکیان میشود. اگر سه هفته اسکان موقت متکدیان در این مراکز رعایت شود و ورودی و خروجی این مراکز پروسه خود را به درستی طی کند، جمع آوری متکدیان در شهر سریع تر صورت میگیرد و باعث میشود متکدیان متوجه شوند و دست ازاین کار بکشند و مراکز هم اشباع نمیشود."
وی در ادامه درباره مشکلات بهزیستی و عدم همکاری وزارت کشور با شهرداری ها در جمع آوری گدایان،توضیح داده بود: "قرار بود متولیان امر هر 6 ماه یکبار گزارش عملکرد خودرا به ستاد ساماندهی متکدیان دهند و وزارت کشور بر اساس عملکرد این استانها بودجه به آنها دهد، اما عملاً این اتفاق نمیافتد و جلسات تشکیل نمیشود حتی سالی یک بار هم اگر جلسات برگزار شود اعضای اصلی نمیآیند.شهرداری مکاتبات متعددی با بهزیستی انجام داده اما آنها هم ظرفیتشان پرشده و هم مشکلات خاص خود را دارند."
شاید به دلیل همین مسایل ومشکلات نهادهای درگیر در ساماندهی متکدیان است که اکنون، خیابانهای شهرهای ایران، جولانگاه متکدیان داخلی و خارجی شده، کسانی که به دلایل و شکلهای مختلف، از مردم تقاضای کمک می کنند، چه با برهنه کردن اعضای آسیب دیده بدن خود و چه با لحنی حق به جانب و زبان انگلیسی: "can you help me?"
گدایی در خیابانهای تهران به زبان انگلیسی !
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, رونین, Shahbaz, MASTER, شوراي نظارت
-
- پست: 863
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۸, ۱۰:۵۳ ب.ظ
- محل اقامت: البرز
- سپاسهای ارسالی: 5392 بار
- سپاسهای دریافتی: 4116 بار
- تماس:
-
- پست: 639
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۱۳ تیر ۱۳۹۰, ۵:۱۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1984 بار
- سپاسهای دریافتی: 1829 بار
Re: گدایی در خیابانهای تهران به زبان انگلیسی !
بده گداهامون هم تحصیل کرده باشند یا میخواهید اونا هم فرار مغزها بکنن










-
- پست: 108
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ اردیبهشت ۱۳۸۵, ۱:۰۹ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 12 بار
- سپاسهای دریافتی: 115 بار
Re: گدایی در خیابانهای تهران به زبان انگلیسی !
فردا یکی پیدا میشه تنش زر ورق پوشیده میگه . فضا پیمامون واشار سر سیلندر سوزونده یه کمکی بکن تلافیشو تو آمریکا در میارم
- پست: 246
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۹ فروردین ۱۳۸۸, ۹:۱۱ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 780 بار
- سپاسهای دریافتی: 791 بار
- تماس:
Re: گدایی در خیابانهای تهران به زبان انگلیسی !
بیش تر از یکسال پیش بود که یکی از همین گداهای پاکستانی با زن و بچه توی محله ما که کوچه پس کوچه هم هست و اصلا جای سر راستی نیست یقه ی منو گرفته بود که من هم مسلمونم و شیعه هستم و داشتم میرفتم از پاکستان حرم امام رضا. بچه ام مریض شده تو راه موندیم، بمون پول بده. یکم باحاش بحث کردم که فلانی، تو اگه از پاکستان داشتی میرفتی مشهد، چطور سر از اینجای تهران در اوردی!!! یکم همون حرفای قبلی رو تکرار کرد. بعد سرشو انداخت پایین رفت.
حداقل گداهای وطنی یکم استعداد دارن یه دروغ درست درمون میگن...
حداقل گداهای وطنی یکم استعداد دارن یه دروغ درست درمون میگن...