- امام باقر(ع) شکافنده علوم و آداب زندگی بود. در این مختصر تنها به پنج درس آموزنده اکتفا کرده ایم.
1 - امام جعفر صادق علیه السلام حکایت نماید:
روزى پدرم - امام محمّد باقر علیه السلام - فرمود: به خدا سوگند، بعضى روش هائى را چون : در آغوش گرفتن ، روى زانو نشاندن ، بوسیدن و اظهار محبّت و مهربانى کردن ، که نسبت به بعضى از فرزندانم انجام مى دهم .
با این که مى دانم شایسته آن محبّت ها نیستند؛ بلکه دیگرى شایسته و مستحقّ آن مهربانى ها و محبّت ها است .
این برخورد یکسان من با آن ها به خاطر آن است که آنچه برادران حضرت یوسف علیه السلام با وى انجام دادند، در بین فرزندان من واقع نشود.
و خداوند حکیم داستان حضرت یوسف علیه السلام را به عنوان درس و تنبیه بیان کرده است تا آن که حسادت و کینه در خانواده ها و جامعه ما نباشد و آنچه بر سر یوسف علیه السلام آمد، بر فرزندان و برادران ما نیاید.(1)
2 - همچنین حضرت صادق آل محمّد صلوات اللّه علیهم حکایت فرمود: روزى شخصى نزد پدرم ، امام محمّد باقر علیه السلام آمد، پدرم از او سؤال نمود: آیا ازدواج کرده اى؟
آن شخص گفت : خیر.
پدرم فرمود: من دنیا و آنچه را که در آن است ، دوست ندارم اگر یک شب را بدون همسر باشم ؛ بدان که عظمت و فضیلت آن به قدرى است که دو رکعت نماز شخص متأهّل افضل است از یک شبانه روز عبادت و روزه یک فرد مجرّد.
و پس از آن پدرم ، مبلغ هفتصد دینار به آن شخص داد و فرمود: با این پول ازدواج نما و توجّه داشته باش که رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: همسرى انتخاب کنید که هم شأن خودتان باشد که در توسعه روزى مفید مى باشد.(2)
3 - روزى برادر امام محمّد باقر علیه السلام به همراه بعضى از دوستانش وارد منزل آن حضرت شدند، همین که نشستند، امام علیه السلام فرمود: براى هر چیزى حدّ و مرزى هست و سپس سفره غذا چیده شد.
یکى از افراد گفت : یا ابن رسول اللّه ! براى این سفره هم حدّ و حدودى وجود دارد؟
حضرت فرمود: بلى .
افراد سؤال کردند: آن چیست ؟
حضرت فرمود: آن که هنگام شروع (بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ) بگوئى ؛ و چون خواستند سفره را جمع کنند (الحمدللّه) بگوئى ؛ و دیگر آن که هرکس از آنچه جلویش نهاده اند استفاده کند و چشم به جلوى دیگران نیندازد.(3)
4 - یکى از اصحاب امام محمّد باقر علیه السلام که در کوفه ، مکتبِ قرآن داشت و زنان را نیز آموزش مى داد، روزى با یکى از زنان شاگرد خود شوخى لفظى کرد.
پس از گذشت چند روزى از این جریان ، در مدینه منوّره به ملاقات آن حضرت آمد.
و چون وارد منزل حضرت گردید، امام علیه السلام با تندى و خشم با او مواجه شد و فرمود: هر که در خلوت مرتکب گناهى شود، از عقاب و قهر خداوند متعال در امان نخواهد بود؛ و سپس افزود: به آن زن چه گفتى ؟
آن شخص از روى شرمسارى و خجالت در حالت سکوت ، با دست هایش ، صورت خود را پوشاند؛ و آن گاه حضرت به او فرمود: دیگر چنین نکن و از کردار خویش توبه نما.(4)
5 - امام جعفر صادق علیه السلام فرمود:
از پدرم ، حضرت ابوجعفر، باقرالعلوم علیه السلام شنیدم ، که مى فرمود: من در منزل از غلامان خود و نیز از اهل منزل مشکلات و سختى هایى را تحمّل مى کنم که از حَنظَل - هندوانه ابوجهل - تلخ تر و بدتر مى باشد.
و سپس حضرت فرمود: هر که در مقابل ناملایمات و حرف هاى نابجاى اهل منزل صبر و تحمّل کند، ثواب روزه دار و شب زنده دار نصیبش مى گردد و هم نشین با شهدایى مى شود، که در رکاب حضرت رسول صلى الله علیه و آله شهید شده باشند.(5)
پی نوشت ها:
1- مستدرک الوسائل : ج 15، ص 171، تفسیر عیّاشى : ج 2، ص 166.
2- -عوالى اللئالى : ج 3، ص 282، ح 6.
3- محاسن برقى : ص 431، ح 255.
4- خرایج راوندى : ج 2، ص 594، ح 5 اختیار معرفة الرجال : ص 173، ح 295.
5- ثواب الا عمال : ص 235، ح 1.
منبع:
چهل داستان و چهل حدیث از امام محمد باقر (ع )، عبداللّه صالح
شهادت امام محمدباقر(ع)را به حضرت ولی عصرامام زمان (عج)و تمامی بچه های سنترال تسلیت عرض میکنم
پنج درس آموزنده از امام باقر(ع)
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 547
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۸, ۵:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3625 بار
- سپاسهای دریافتی: 3960 بار
پنج درس آموزنده از امام باقر(ع)
عبارات حکشده بر شمشیر پیامبر(ص)
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
« صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ »
ترجمه
« اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوندو(همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شودونیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است »
[External Link Removed for Guests]
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
« صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ »
ترجمه
« اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوندو(همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شودونیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است »
[External Link Removed for Guests]

- پست: 547
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۸, ۵:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3625 بار
- سپاسهای دریافتی: 3960 بار
Re: پنج درس آموزنده از امام باقر(ع)
نهضت بزرگ علمى امام باقر (ع)/ مبارزه با اندیشه خوارج + تصاویر بقیع
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى وعبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام وحى داشت و دستهاى سياست، اين مفسران واقعى (اهل بيت عليهم السلام) را در جامعه منزوى ساخته بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى وعبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام وحى داشت و دستهاى سياست، اين مفسران واقعى (اهل بيت عليهم السلام) را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نيازهاى اعتقادى و پرسشهاى عبادى و مسايل مستحدث يكى پس از ديگرى رخ نمود و كسانى كه در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مىشدند، ناگزير بايد جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارك مىديدند!


عدم احاطه كامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از يك سو، و عدم آشنايى آنان با فرهنگ ويژه وحى از سوى ديگر، سبب گرديد تا با قياس و توجيه گرى و استحسان و تكيه بر آراى شخصى و گاه احاديث بىريشه و اقوال بىاساس، عقيدهاى را ابراز كرده و يا فتوايى دهند.
بنابر اين، يكى از راههاى اساسى مبارزه با اين مشكل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غير مستند به وحى بود.
امام باقر (ع) در اين راستا مىفرمود: هر گاه من حديث و سخنى براى شما گفتم، ريشه و مستند قرآنى آن را از من جويا شويد.سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پيامبر (ص) از قيل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زياد، نهى كرده است.
به آن حضرت گفته شد: اين مطالب در كجاى قرآن آمده است؟
امام باقر (ع) فرمود: در قرآن آمده است.
لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا 1
(اين آيه دلالت مىكند كه بيشتر سخنان نجوايى و به درازا كشيده فاقد ارزش است، مگر سخنى كه در آن امر به انفاق يا كار نيك و يا اصلاح ميان مردم باشد) .
وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا 2
(از اين آيه استفاده مىشود كه اموال را نبايد در معرض نابودى و تباهى قرارداد).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ 3
(و اين آيه مىنماياند كه هر سؤالى شايسته و مفيد و مثبت نيست، و چه بسا پرسشهايى كه به ناراحتى و نگرانى خود انسان بينجامد) .4
امام باقر (ع) با اين شيوه، در صدد بود تا روحيه قرآن گرايى را در ميان اهل دانش و جامعه اسلامى تقويت نمايد، و از اين طريق انحراف بينشهاى سطحى و عالم نمايان خود محور را به مردم يادآور شود، چه، در برخى مباحثهها، با صراحتى فزونتر به اين نكته پرداخته است :
حسن بصرى نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: آمدهام تا مطالبى درباره قرآن از شما بپرسم .
امام فرمود: آيا تو فقيه اهل بصره نيستى؟
پاسخ داد: اين چنين گفته مىشود.
امام فرمود: آيا در بصره شخصى هست كه تو مسايل و احكام را از او دريافت كنى؟
پاسخ داد: خير.
امام فرمود: بنابر اين، همه مردم بصره، مسايل دينشان را از تو مىگيرند؟
گفت: آرى.
امام باقر (ع) فرمود: سبحان الله! مسؤوليت بزرگى را به گردن گرفتهاى.از جانب تو سخنى برايم نقل كردهاند كه نمىدانم واقعا تو آن را گفتهاى يا بر تو دروغ بستهاند.
حسن بصرى گفت: آن سخن چيست؟
امام فرمود: مردم گمان كردهاند كه تو معتقدى خداوند امور بندگان را به خود آنان تفويض كرده است!
حسن بصرى سكوت اختيار كرده و هيچ نمىگفت!
امام باقر (ع) براى اين كه وى را به ريشه اشتباهش متوجه سازد و بنماياند كهعامل اصلى كج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برايش نمونهاى روشن آورد و گفت:
اگر خداوند در قرآنش به كسى ايمنى داده باشد، آيا براستى پس از اين ايمنى تضمين شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟
حسن بصرى گفت: خير، ترسى بر او نخواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: اكنون آيهاى را برايت مىخوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمىكنم كه آن آيه را به گونه صحيح تفسير كرده باشى، و اگر غلط تفسير كردهاى، هم خودت را هلاك كردهاى و هم پيروانت را.
آن آيه اين است:
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ 5
شنيدهام كه گفتهاى مراد از سرزمين مبارك و امن، سرزمين مكه است؟ آيا كسانى كه براى حج به مكه سفر مىكنند مورد هجوم راهزنان قرار نمىگيرند و در مسير آن هيچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمىدهند؟
حسن بصرى گفت: چرا.
امام فرمود: پس چگونه ايمن هستند و امنيت دارند؟ ! اين آيه مثالى است كه خداوند درباره ما اهل بيت رسالت، بيان داشته است.ما سرزمين مباركيم و سرزمينهاى آشكار (قرى ظاهرة) نمايندگان و فقهاى پيرو ما هستند كه ميان ما و شيعيانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان مىرساندند.
قدرنا فيها السير
مثالى است از حركت و كاوش علمى.
سيروا فيها ليالى و اياما
مثالى است از تهييج مردم براى كسب هماره دانش در زمينه حلال و حرام و واجبات و احكام از اهل بيت (ع) .
هر گاه مردم از اين طريق معارف دين را دريافت كنند، ايمن از شك و گمراهىاند...


اى حسن بصرى! اگر به تو بگويم جاهل اهل بصرهاى! سخنى به گزاف نگفتهام، از اعتقاد به تفويض، اجتناب كن، زيرا خداوند به دليل ضعف و سستى، تمام كارخلق را به ايشان وا ننهاده و از سوى ديگر ايشان را بناروا بر گناهان مجبور نساخته است.6
نظير چنين مباحثهاى از امام باقر (ع) با قتادة بن دعامة نيز نقل شده است:
قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهاى بصره به شمار مىآيد .
امام به او فرمود: آيا تو فقيه اهل بصرهاى؟
قتاده گفت: چنين گمان مىكنند.
امام باقر (ع) فرمود: آيا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسير مىكنى يا از روى ناآگاهى؟
قتادة گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسير مىكنم.
امام فرمود: اگر براستى بر اساس علم تفسير مىكنى، از تو سؤال مىكنم كه مراد از آيه قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و اياما آمنين چيست؟
قتادة نظريهاى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او ياد آور شد.7
مبارزه با انديشه خوارج
خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعيف شدند، ولى با گذشت زمان به تجديد قوا پرداخته و هوا دارانى يافته و بعدها به شورشها و حركتهاى اجتماعى دامن زدند.
يكى از ميدانهاى رويارويى امام باقر (ع) با انديشههاى منحرف، موضعگيريها و روشنگريهاى آن حضرت در رويارويى با عقايد و مشى خوارج بود.
امام باقر (ع) در برخى از تعاليم خود مىفرمود: به اين گروه مارقه8 بايد گفت: چرا از على (ع) جدا شديد، با اين كه شما مدتها سر در فرمان او داشتيد و در ركابش جنگيديد و نصرت و يارى وى زمينه تقرب شما را به خداوند، فراهم مىآورد.
آنها خواهند گفت: امير المؤمنين (ع) در دين خدا حكم كرده است (يعنى در جنگ با معاويه حكميت را پذيرفته است در حالى كه نمىبايست شرعا حكميت را بپذيرد) .
به آنان بايد گفت: خداوند در شريعت پيامبر حكميت را پذيرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا كه فرموده:
وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا 9
هر گاه ميان زن و شوهر اختلافى رخ نمود كه احتمال دارد به جدايى منتهى شود، به انگيزه ايجاد سازش و همدلى ميان آنها، يك مرد از جانب شوهر و يك مرد از جانب زن به عنوان حكم فرستاده شوند تا اگر بناى اصلاح باشد، خدا آنان راتوفيق عطا كند.
از سوى ديگر، رسول خدا (ص) در جريان بنى قريظه براى حكميت، سعد بن معاذ را برگزيد و او به آن چه مورد امضا و پذيرش خداوند بود، حكم كرد.


به خوارج بايد گفت: آيا شما نمىدانيد كه وقتى امير المؤمنين (ع) حكميت را پذيرفت به افرادى كه حكميت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حكم كنند و از حكم خداوند فراتر نروند و شرط كرد كه اگر حكم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذيرفت؟ زمانى كه كار حكميت عليه على (ع) تمام شد، برخى به آن حضرت گفتند: كسى را بر خود حكم ساختى كه عليه تو حكم كرد!
امير المؤمنين (ع) در پاسخ گفت: من به حكميت كتاب خدا تن دادم، نه به حكميت يك فرد تا نظر شخصى خودش را اعمال كند.
اكنون بايد به خوارج گفت كه در كجاى اين حكميت، انحراف از حكم قرآن ديده مىشود! با اين كه آن حضرت بصراحت اعلام كرد كه: حكم مخالفت قرآن را رد مىكند. 10
در روايتى ديگر آمده است: فردى از خوارج مدعى بود كه على (ع) در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وى مىگفت اگر بدانم كه در پهنه زمين كسى هست كه براى من ظالم نبودن على (ع) را ثابت كند به سويش خواهم شتافت.به او گفتند كه از ميان فرزندان على (ع) شخصى چون ابو جعفر، محمد بن على مىتواند تو را پاسخ دهد.
وى كه از سردمداران خوارج بود، گروهى از بزرگان يارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسيد.
به امام باقر (ع) گفته شد اينان براى مناظره آمدهاند.حضرت فرمود اكنون بازگردند و فردا بيايند.
فرداى آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نيز حضور يافتند.
امام باقر (ع) با حمد و ستايش خداوند، سخن آغاز كرد و پس از شهادت بهوحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اكرم (ص) فرمود: سپاس خداى را كه با اعطاى نبوت به پيامبر اكرم، ما خاندان را كرامت بخشيد و ولايت خويش را به ما اختصاص داد.اى فرزندان مهاجر و انصار! در ميان شما هر كس فضيلتى از امير المؤمنين على (ع) مىداند، بر جاى ايستد و آن را بازگويد.
حاضران هر يك ايستادند و در فضيلت على (ع) سخنها ايراد كردند. با اين زمينه و فضايى كه امام باقر (ع) پديد آورد آن مرد كه بزرگ خوارج آن محفل بشمار مىآمد، از جاى برخاست و گفت: من فضايل و ارزشهاى على (ع) را بيش از اين جمع آگاهم و روايتهاى فزونترى را مى دانم، ولى اينها مربوط به زمانى است كه على (ع) هنوز حكميت را نپذيرفته، با پذيرش حكميت كافر نشده بود.
سخن در فضايل على (ع) به حديث خيبر رسيد، آنجا كه پيامبر (ص) فرمود: «لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، كرارا غير فرار، لا يرجع حتى يفتح الله على يديه.»
فردا، پرچم را به فردى خواهم سپرد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره مىتازد و هرگز از ميدان نبرد نمىگريزد، او از رزم باز نمىگردد مگر با پيروزى و فتح خيبر.
در اين هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد كرد و فرمود:
درباره اين حديث چه مىگويى؟
خارجى گفت: اين حديث حق است و شكى هم در آن نيست، ولى كفر پس از اين مرحله پديد آمد .
امام باقر (ع) فرمود: آيا آن روز كه خداوند على را دوست مىداشت، مىدانست كه او در آينده اهل نهروان را خواهد كشت يا نمىدانست؟
مرد گفت: اگر بگويم خدا نمىدانست، كافر شدهام، پس ناگزير بايد اقرار كنم كه خداوند مىدانسته است.
امام باقر (ع) فرمود: آيا محبت خدا به على (ع) از آن جهت بوده كه وى در خط اطاعت خدا حركت مىكرده يا به خاطر عصيان و نافرمانى بوده است!


مرد گفت: بديهى است كه دوستى خداوند نسبت به امير المؤمنين على (ع) ازجهت اطاعت و بندگى وى بوده است نه عصيان و نافرمانى. (در نتيجه محبت خداوند به على (ع) بيانگر اين است كه على (ع) تا پايان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسير رضاى او بيرون نرفته است و آنچه كرده وظيفه الهى او بوده است).
سخن كه به اينجا رسيد، امام باقر (ع) رو به آن مرد كرده و فرمود: اكنون تو در ميدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخيز و مجلس را ترك كن.
مرد از جاى برخاست و آيهاى از قرآن را كه بيانگر آشكار گشتن حق براى او بود زمزمه مىكرد و اظهار داشت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته».11
مبارزه با توهمات قدريه و جبريه
از جمله مسايل بحث انگيز معارف اسلامى كه از دير زمان، ذهن انديشه وران و حتى عاميان را به پرسشهاى مختلف بر مىانگيخته، مسأله جبر و اختيار است.
در قرآن كه محور تعاليم اسلامى است از يك سو حاكميت مطلق الهى بر تمامى ابعاد و زواياى هستى به انسان يادآورى شده است، و از سوى ديگر اعمال و موضعگيرى آدميان در صحنه زندگى و در ميدان كفر و ايمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.
در برخى آيات مىخوانيم:
ما شاء الله لا قوة الا بالله 12
خواست، خواست خداست و نيرويى جز به اتكاى خدا وجود ندارد.
و ما تشاؤون إلا ان يشاء الله... 13
شما چيزى را نمىخواهيد مگر اين كه خداوند بخواهد.
تضل بها من تشاء و تهدى بها من تشاء14
خداوند آن كس را كه بخواهد به وسيله آيات قرآن گمراه مىسازد و هر آن كس را كه بخواهد هدايت مىكند.
و از سوى ديگر در بعضى از آيات مىخوانيم:
[COLOR=#0070C0]و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم... 15
هر ناگوارى كه به شما برسد، نتيجه دستاوردهاى خود شماست.
و لتجزى كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون 16
هر فردى به وسيله آن چه خود كسب كرده و انجام داده است مجازات مىشود و آدميان مورد ستم واقع نخواهند شد.
[COLOR=#0070C0]و لا تزر وازرة اخرى
در نظام داورى حق، هيچ كس سنگينى بار ديگرى را بر دوش نمىكشد.
هر يك از اين دو دسته آيات، بيانگر بعدى از معرفت جامع دينى است، و نظر به تبيين حقيقتى خاص دارد و در صورتى كه جايگاه هر يك از اين آيات شناخته نشود، مثلا يك دسته مورد توجه قرار گيرد و دسته ديگر ناديده انگاشته شده، يا توجيه و تأويل شود، معرفت دينى به انحراف مىگرايد، چنان كه در صدر اسلام، دور ماندگان از مكتب اهل بيت (ع) به دليل عدم آشنايى كامل با منطق وحى و عدم تسلط بر مجموعه آيات قرآن و ناآگاهى از شيوه جمع ميان پيامهاى آن، گرفتار افراط و تفريط شدند، گروهى به جبر گراييدند و دستهاى به تفويض كامل!
اين جريانهاى فكرى هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بيشترى يافت، ولى خيزشهاى آن در عصر امام باقر (ع) نمايان شد.
امام باقر (ع) در رد نظريه جبر مطلق و اختيار مطلق مىفرمود:
لطف و رحمت الهى به خلق، بيش از آن است كه آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ايشان را به خاطر كارهايى كه به اجبار انجام دادهاند عذاب كند! از سوى ديگر خداوند قاهرتر و نيرومندتر از آن است كه چيزى را اراده كند و تحققنيابد.
از آن حضرت سؤال شد كه مگر ميان جبر و اختيار، جايگاه سومى وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى ميان جبر و اختيار مجالسى گستردهتر از فضاى آسمانها و زمين هست. 18
راوى حديث همانند اين بيان را به امام صادق (ع) نيز نسبت داده است.
1 ـ نساء/ .114
2 ـ نساء/ .5
3 ـ مائده/ .101
4 ـ اختصاص مفيد .322
5 ـ سبأ/ .18
6 ـ الاحتجاج/ .327
7 ـ بحار 46/ .349
8 ـ «مارقه» به گروه خوارج اطلاق شده است، زيرا آنان از زير بار بيعت خود با على (ع) خارج شدند، و على (ع) در خطبه شقشقيه به اين جهت درباره ايشان گفت: «و مرقت اخرى» .نهج البلاغه، خطبه .3
9 ـ نساء/ .35
10 ـ احتجاج طبرسى 2/ .324
11 ـ الكافى 8/349، بحار 21/ .26
12 ـ كهف/ .39
13 ـ انسان/76، تكوير/ .81
14 ـ اعراف/ .155
15 ـ شورى/ .30
16 ـ جاثيه/ .22
17 ـ انعام/164، اسراء/15، زمر/39، فاطر/ .18
18 ـ عن ابى جعفر و ابى عبد الله (ع) قالا: إن الله ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و الله اعز من ان يريد امرا فلا يكون، قال: فسئلا (ع) هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟ قالا: نعم أوسع مما بين السماء و الارض.اصول كافى 1/باب الجبر و القدر، حديث .9
*منبع : سایت تبیان
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى وعبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام وحى داشت و دستهاى سياست، اين مفسران واقعى (اهل بيت عليهم السلام) را در جامعه منزوى ساخته بود.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
پس از رسول خدا، ظاهرا قرآن، به عنوان منبع اصلى شناخت مسايل عقيدتى وعبادى و سياسى، در جامعه اسلامى باقى ماند، اما از آن جا كه اين منبع ژرف نياز به مفسرانى آشنا با پيام وحى داشت و دستهاى سياست، اين مفسران واقعى (اهل بيت عليهم السلام) را در جامعه منزوى ساخته بود، با گذشت زمان، نيازهاى اعتقادى و پرسشهاى عبادى و مسايل مستحدث يكى پس از ديگرى رخ نمود و كسانى كه در جامعه به عنوان عالم و محدث شناخته مىشدند، ناگزير بايد جوابى را براى هر پرسش و مسأله تدارك مىديدند!

عدم احاطه كامل آنان بر مجموعه معارف قرآنى از يك سو، و عدم آشنايى آنان با فرهنگ ويژه وحى از سوى ديگر، سبب گرديد تا با قياس و توجيه گرى و استحسان و تكيه بر آراى شخصى و گاه احاديث بىريشه و اقوال بىاساس، عقيدهاى را ابراز كرده و يا فتوايى دهند.
بنابر اين، يكى از راههاى اساسى مبارزه با اين مشكل، بازگرداندن مردم به قرآن و هشدار دادن آنان نسبت به آراى ساختگى و غير مستند به وحى بود.
امام باقر (ع) در اين راستا مىفرمود: هر گاه من حديث و سخنى براى شما گفتم، ريشه و مستند قرآنى آن را از من جويا شويد.سپس آن حضرت در برخى سخنانش فرمود: پيامبر (ص) از قيل و قال (بگو مگو و مشاجره) و هدر دادن و تباه ساختن اموال و پرس و جوى زياد، نهى كرده است.
به آن حضرت گفته شد: اين مطالب در كجاى قرآن آمده است؟
امام باقر (ع) فرمود: در قرآن آمده است.
لاَّ خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِّن نَّجْوَاهُمْ إِلاَّ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلاَحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتَغَاء مَرْضَاتِ اللّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا 1
(اين آيه دلالت مىكند كه بيشتر سخنان نجوايى و به درازا كشيده فاقد ارزش است، مگر سخنى كه در آن امر به انفاق يا كار نيك و يا اصلاح ميان مردم باشد) .
وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا 2
(از اين آيه استفاده مىشود كه اموال را نبايد در معرض نابودى و تباهى قرارداد).
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَسْأَلُواْ عَنْ أَشْيَاء إِن تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَإِن تَسْأَلُواْ عَنْهَا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّهُ عَنْهَا وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ 3
(و اين آيه مىنماياند كه هر سؤالى شايسته و مفيد و مثبت نيست، و چه بسا پرسشهايى كه به ناراحتى و نگرانى خود انسان بينجامد) .4
امام باقر (ع) با اين شيوه، در صدد بود تا روحيه قرآن گرايى را در ميان اهل دانش و جامعه اسلامى تقويت نمايد، و از اين طريق انحراف بينشهاى سطحى و عالم نمايان خود محور را به مردم يادآور شود، چه، در برخى مباحثهها، با صراحتى فزونتر به اين نكته پرداخته است :
حسن بصرى نزد امام باقر (ع) آمد و گفت: آمدهام تا مطالبى درباره قرآن از شما بپرسم .
امام فرمود: آيا تو فقيه اهل بصره نيستى؟
پاسخ داد: اين چنين گفته مىشود.
امام فرمود: آيا در بصره شخصى هست كه تو مسايل و احكام را از او دريافت كنى؟
پاسخ داد: خير.
امام فرمود: بنابر اين، همه مردم بصره، مسايل دينشان را از تو مىگيرند؟
گفت: آرى.
امام باقر (ع) فرمود: سبحان الله! مسؤوليت بزرگى را به گردن گرفتهاى.از جانب تو سخنى برايم نقل كردهاند كه نمىدانم واقعا تو آن را گفتهاى يا بر تو دروغ بستهاند.
حسن بصرى گفت: آن سخن چيست؟
امام فرمود: مردم گمان كردهاند كه تو معتقدى خداوند امور بندگان را به خود آنان تفويض كرده است!
حسن بصرى سكوت اختيار كرده و هيچ نمىگفت!
امام باقر (ع) براى اين كه وى را به ريشه اشتباهش متوجه سازد و بنماياند كهعامل اصلى كج فهمى او، ناتوانى در فهم معارف قرآن است، برايش نمونهاى روشن آورد و گفت:
اگر خداوند در قرآنش به كسى ايمنى داده باشد، آيا براستى پس از اين ايمنى تضمين شده از سوى خدا، بر او ترسى هست؟
حسن بصرى گفت: خير، ترسى بر او نخواهد بود.
امام باقر (ع) فرمود: اكنون آيهاى را برايت مىخوانم و سخنى با تو دارم، من گمان نمىكنم كه آن آيه را به گونه صحيح تفسير كرده باشى، و اگر غلط تفسير كردهاى، هم خودت را هلاك كردهاى و هم پيروانت را.
آن آيه اين است:
وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ الْقُرَى الَّتِي بَارَكْنَا فِيهَا قُرًى ظَاهِرَةً وَقَدَّرْنَا فِيهَا السَّيْرَ سِيرُوا فِيهَا لَيَالِيَ وَأَيَّامًا آمِنِينَ 5
شنيدهام كه گفتهاى مراد از سرزمين مبارك و امن، سرزمين مكه است؟ آيا كسانى كه براى حج به مكه سفر مىكنند مورد هجوم راهزنان قرار نمىگيرند و در مسير آن هيچ ترسى ندارند و اموالشان را از دست نمىدهند؟
حسن بصرى گفت: چرا.
امام فرمود: پس چگونه ايمن هستند و امنيت دارند؟ ! اين آيه مثالى است كه خداوند درباره ما اهل بيت رسالت، بيان داشته است.ما سرزمين مباركيم و سرزمينهاى آشكار (قرى ظاهرة) نمايندگان و فقهاى پيرو ما هستند كه ميان ما و شيعيانمان قرار دارند و مطالب ما را به آنان مىرساندند.
قدرنا فيها السير
مثالى است از حركت و كاوش علمى.
سيروا فيها ليالى و اياما
مثالى است از تهييج مردم براى كسب هماره دانش در زمينه حلال و حرام و واجبات و احكام از اهل بيت (ع) .
هر گاه مردم از اين طريق معارف دين را دريافت كنند، ايمن از شك و گمراهىاند...

اى حسن بصرى! اگر به تو بگويم جاهل اهل بصرهاى! سخنى به گزاف نگفتهام، از اعتقاد به تفويض، اجتناب كن، زيرا خداوند به دليل ضعف و سستى، تمام كارخلق را به ايشان وا ننهاده و از سوى ديگر ايشان را بناروا بر گناهان مجبور نساخته است.6
نظير چنين مباحثهاى از امام باقر (ع) با قتادة بن دعامة نيز نقل شده است:
قتادة بن دعامة از محدثان و مفسران مشهور اهل سنت است و از فقهاى بصره به شمار مىآيد .
امام به او فرمود: آيا تو فقيه اهل بصرهاى؟
قتاده گفت: چنين گمان مىكنند.
امام باقر (ع) فرمود: آيا قرآن را بر اساس شناخت و علم تفسير مىكنى يا از روى ناآگاهى؟
قتادة گفت: بر اساس علم و مبانى علمى، قرآن را تفسير مىكنم.
امام فرمود: اگر براستى بر اساس علم تفسير مىكنى، از تو سؤال مىكنم كه مراد از آيه قدرنا فيها السير سيروا فيها ليالى و اياما آمنين چيست؟
قتادة نظريهاى همانند سخنان حسن بصرى ابراز داشت، و امام همان پاسخ را به او ياد آور شد.7
مبارزه با انديشه خوارج
خوارج گر چه پس از جنگ نهروان به شدت تضعيف شدند، ولى با گذشت زمان به تجديد قوا پرداخته و هوا دارانى يافته و بعدها به شورشها و حركتهاى اجتماعى دامن زدند.
يكى از ميدانهاى رويارويى امام باقر (ع) با انديشههاى منحرف، موضعگيريها و روشنگريهاى آن حضرت در رويارويى با عقايد و مشى خوارج بود.
امام باقر (ع) در برخى از تعاليم خود مىفرمود: به اين گروه مارقه8 بايد گفت: چرا از على (ع) جدا شديد، با اين كه شما مدتها سر در فرمان او داشتيد و در ركابش جنگيديد و نصرت و يارى وى زمينه تقرب شما را به خداوند، فراهم مىآورد.
آنها خواهند گفت: امير المؤمنين (ع) در دين خدا حكم كرده است (يعنى در جنگ با معاويه حكميت را پذيرفته است در حالى كه نمىبايست شرعا حكميت را بپذيرد) .
به آنان بايد گفت: خداوند در شريعت پيامبر حكميت را پذيرفته و آن را به دو مرد از بندگانش وانهاده است.آنجا كه فرموده:
وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُواْ حَكَمًا مِّنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِّنْ أَهْلِهَا إِن يُرِيدَا إِصْلاَحًا يُوَفِّقِ اللّهُ بَيْنَهُمَا إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيمًا خَبِيرًا 9
هر گاه ميان زن و شوهر اختلافى رخ نمود كه احتمال دارد به جدايى منتهى شود، به انگيزه ايجاد سازش و همدلى ميان آنها، يك مرد از جانب شوهر و يك مرد از جانب زن به عنوان حكم فرستاده شوند تا اگر بناى اصلاح باشد، خدا آنان راتوفيق عطا كند.
از سوى ديگر، رسول خدا (ص) در جريان بنى قريظه براى حكميت، سعد بن معاذ را برگزيد و او به آن چه مورد امضا و پذيرش خداوند بود، حكم كرد.

به خوارج بايد گفت: آيا شما نمىدانيد كه وقتى امير المؤمنين (ع) حكميت را پذيرفت به افرادى كه حكميت بر عهده آنان نهاده شده بود فرمان داد تا بر اساس قرآن حكم كنند و از حكم خداوند فراتر نروند و شرط كرد كه اگر حكم آنان خلاف قرآن باشد، آن را نخواهد پذيرفت؟ زمانى كه كار حكميت عليه على (ع) تمام شد، برخى به آن حضرت گفتند: كسى را بر خود حكم ساختى كه عليه تو حكم كرد!
امير المؤمنين (ع) در پاسخ گفت: من به حكميت كتاب خدا تن دادم، نه به حكميت يك فرد تا نظر شخصى خودش را اعمال كند.
اكنون بايد به خوارج گفت كه در كجاى اين حكميت، انحراف از حكم قرآن ديده مىشود! با اين كه آن حضرت بصراحت اعلام كرد كه: حكم مخالفت قرآن را رد مىكند. 10
در روايتى ديگر آمده است: فردى از خوارج مدعى بود كه على (ع) در جنگ نهروان به خاطر كشتن خوارج، گرفتار ظلم شده است.وى مىگفت اگر بدانم كه در پهنه زمين كسى هست كه براى من ظالم نبودن على (ع) را ثابت كند به سويش خواهم شتافت.به او گفتند كه از ميان فرزندان على (ع) شخصى چون ابو جعفر، محمد بن على مىتواند تو را پاسخ دهد.
وى كه از سردمداران خوارج بود، گروهى از بزرگان يارانش را گرد آورد و به حضور امام باقر (ع) رسيد.
به امام باقر (ع) گفته شد اينان براى مناظره آمدهاند.حضرت فرمود اكنون بازگردند و فردا بيايند.
فرداى آن روز، امام باقر (ع) فرزندان مهاجر و انصار را گرد آورد و گروه خوارج نيز حضور يافتند.
امام باقر (ع) با حمد و ستايش خداوند، سخن آغاز كرد و پس از شهادت بهوحدانيت خداوند و رسالت پيامبر اكرم (ص) فرمود: سپاس خداى را كه با اعطاى نبوت به پيامبر اكرم، ما خاندان را كرامت بخشيد و ولايت خويش را به ما اختصاص داد.اى فرزندان مهاجر و انصار! در ميان شما هر كس فضيلتى از امير المؤمنين على (ع) مىداند، بر جاى ايستد و آن را بازگويد.
حاضران هر يك ايستادند و در فضيلت على (ع) سخنها ايراد كردند. با اين زمينه و فضايى كه امام باقر (ع) پديد آورد آن مرد كه بزرگ خوارج آن محفل بشمار مىآمد، از جاى برخاست و گفت: من فضايل و ارزشهاى على (ع) را بيش از اين جمع آگاهم و روايتهاى فزونترى را مى دانم، ولى اينها مربوط به زمانى است كه على (ع) هنوز حكميت را نپذيرفته، با پذيرش حكميت كافر نشده بود.
سخن در فضايل على (ع) به حديث خيبر رسيد، آنجا كه پيامبر (ص) فرمود: «لاعطين الراية غدا رجلا يحب الله و رسوله و يحبه الله و رسوله، كرارا غير فرار، لا يرجع حتى يفتح الله على يديه.»
فردا، پرچم را به فردى خواهم سپرد كه خدا و رسول را دوست دارد و خدا و رسول هم او را دوست دارند.بر دشمن هماره مىتازد و هرگز از ميدان نبرد نمىگريزد، او از رزم باز نمىگردد مگر با پيروزى و فتح خيبر.
در اين هنگام امام باقر (ع) رو به جانب آن مرد كرد و فرمود:
درباره اين حديث چه مىگويى؟
خارجى گفت: اين حديث حق است و شكى هم در آن نيست، ولى كفر پس از اين مرحله پديد آمد .
امام باقر (ع) فرمود: آيا آن روز كه خداوند على را دوست مىداشت، مىدانست كه او در آينده اهل نهروان را خواهد كشت يا نمىدانست؟
مرد گفت: اگر بگويم خدا نمىدانست، كافر شدهام، پس ناگزير بايد اقرار كنم كه خداوند مىدانسته است.
امام باقر (ع) فرمود: آيا محبت خدا به على (ع) از آن جهت بوده كه وى در خط اطاعت خدا حركت مىكرده يا به خاطر عصيان و نافرمانى بوده است!

مرد گفت: بديهى است كه دوستى خداوند نسبت به امير المؤمنين على (ع) ازجهت اطاعت و بندگى وى بوده است نه عصيان و نافرمانى. (در نتيجه محبت خداوند به على (ع) بيانگر اين است كه على (ع) تا پايان عمر در راه اطاعت خدا گام نهاده و هرگز از مسير رضاى او بيرون نرفته است و آنچه كرده وظيفه الهى او بوده است).
سخن كه به اينجا رسيد، امام باقر (ع) رو به آن مرد كرده و فرمود: اكنون تو در ميدان مناظره مغلوب شدى، از جاى برخيز و مجلس را ترك كن.
مرد از جاى برخاست و آيهاى از قرآن را كه بيانگر آشكار گشتن حق براى او بود زمزمه مىكرد و اظهار داشت: «الله اعلم حيث يجعل رسالته».11
مبارزه با توهمات قدريه و جبريه
از جمله مسايل بحث انگيز معارف اسلامى كه از دير زمان، ذهن انديشه وران و حتى عاميان را به پرسشهاى مختلف بر مىانگيخته، مسأله جبر و اختيار است.
در قرآن كه محور تعاليم اسلامى است از يك سو حاكميت مطلق الهى بر تمامى ابعاد و زواياى هستى به انسان يادآورى شده است، و از سوى ديگر اعمال و موضعگيرى آدميان در صحنه زندگى و در ميدان كفر و ايمان، عمل خود آنان بشمار آمده است.
در برخى آيات مىخوانيم:
ما شاء الله لا قوة الا بالله 12
خواست، خواست خداست و نيرويى جز به اتكاى خدا وجود ندارد.
و ما تشاؤون إلا ان يشاء الله... 13
شما چيزى را نمىخواهيد مگر اين كه خداوند بخواهد.
تضل بها من تشاء و تهدى بها من تشاء14
خداوند آن كس را كه بخواهد به وسيله آيات قرآن گمراه مىسازد و هر آن كس را كه بخواهد هدايت مىكند.
و از سوى ديگر در بعضى از آيات مىخوانيم:
[COLOR=#0070C0]و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم... 15
هر ناگوارى كه به شما برسد، نتيجه دستاوردهاى خود شماست.
و لتجزى كل نفس بما كسبت و هم لا يظلمون 16
هر فردى به وسيله آن چه خود كسب كرده و انجام داده است مجازات مىشود و آدميان مورد ستم واقع نخواهند شد.
[COLOR=#0070C0]و لا تزر وازرة اخرى
در نظام داورى حق، هيچ كس سنگينى بار ديگرى را بر دوش نمىكشد.
هر يك از اين دو دسته آيات، بيانگر بعدى از معرفت جامع دينى است، و نظر به تبيين حقيقتى خاص دارد و در صورتى كه جايگاه هر يك از اين آيات شناخته نشود، مثلا يك دسته مورد توجه قرار گيرد و دسته ديگر ناديده انگاشته شده، يا توجيه و تأويل شود، معرفت دينى به انحراف مىگرايد، چنان كه در صدر اسلام، دور ماندگان از مكتب اهل بيت (ع) به دليل عدم آشنايى كامل با منطق وحى و عدم تسلط بر مجموعه آيات قرآن و ناآگاهى از شيوه جمع ميان پيامهاى آن، گرفتار افراط و تفريط شدند، گروهى به جبر گراييدند و دستهاى به تفويض كامل!
اين جريانهاى فكرى هر چند در عصر امام صادق (ع) اوج بيشترى يافت، ولى خيزشهاى آن در عصر امام باقر (ع) نمايان شد.
امام باقر (ع) در رد نظريه جبر مطلق و اختيار مطلق مىفرمود:
لطف و رحمت الهى به خلق، بيش از آن است كه آنان را به انجام گناهان مجبور سازد، و سپس ايشان را به خاطر كارهايى كه به اجبار انجام دادهاند عذاب كند! از سوى ديگر خداوند قاهرتر و نيرومندتر از آن است كه چيزى را اراده كند و تحققنيابد.
از آن حضرت سؤال شد كه مگر ميان جبر و اختيار، جايگاه سومى وجود دارد؟ امام باقر (ع) فرمود: آرى ميان جبر و اختيار مجالسى گستردهتر از فضاى آسمانها و زمين هست. 18
راوى حديث همانند اين بيان را به امام صادق (ع) نيز نسبت داده است.
1 ـ نساء/ .114
2 ـ نساء/ .5
3 ـ مائده/ .101
4 ـ اختصاص مفيد .322
5 ـ سبأ/ .18
6 ـ الاحتجاج/ .327
7 ـ بحار 46/ .349
8 ـ «مارقه» به گروه خوارج اطلاق شده است، زيرا آنان از زير بار بيعت خود با على (ع) خارج شدند، و على (ع) در خطبه شقشقيه به اين جهت درباره ايشان گفت: «و مرقت اخرى» .نهج البلاغه، خطبه .3
9 ـ نساء/ .35
10 ـ احتجاج طبرسى 2/ .324
11 ـ الكافى 8/349، بحار 21/ .26
12 ـ كهف/ .39
13 ـ انسان/76، تكوير/ .81
14 ـ اعراف/ .155
15 ـ شورى/ .30
16 ـ جاثيه/ .22
17 ـ انعام/164، اسراء/15، زمر/39، فاطر/ .18
18 ـ عن ابى جعفر و ابى عبد الله (ع) قالا: إن الله ارحم بخلقه من ان يجبر خلقه على الذنوب ثم يعذبهم عليها و الله اعز من ان يريد امرا فلا يكون، قال: فسئلا (ع) هل بين الجبر و القدر منزلة ثالثة؟ قالا: نعم أوسع مما بين السماء و الارض.اصول كافى 1/باب الجبر و القدر، حديث .9
*منبع : سایت تبیان
عبارات حکشده بر شمشیر پیامبر(ص)
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
« صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ »
ترجمه
« اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوندو(همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شودونیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است »
[External Link Removed for Guests]
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
« صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ »
ترجمه
« اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوندو(همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شودونیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است »
[External Link Removed for Guests]