سلام
میشه با هم حرف بزنیم؟!!!!!!!!
[External Link Removed for Guests]
كه بودم فكر مي كردم مادرم خيلي چيزها رو مي دونه .
كه بودم فكر مي كردم پدرم از همة پدرها باهوشتر.
كه شدم ، گفتم مادرم همه چيز رو هم نمي دونه.
كه شدم با خودم گفتم ! اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چيز با حالا كاملاً فرق
.
كه شدم گفتم ! خب طبيعيه ، مادرم هيچي در اين مورد نمي دونه ....
كه بودم گفتم : زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي اُمله .
كه شدم ديدم مادرم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير اُورده .
كه شدم . واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور
به آدم گير مي ده عجب روزگاريه .
كه بودم پناه بر خدا مامانم به طرز مأيوس كننده اي از رده خارجه
كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم، زيرا پدر چيزهاي كمي درباره اين موضوع مي
زياد با اين قضيه سروكار داشته .
بودم به خودم گفتم بد نيست از مادر بپرسم نظرش درباره اين موضوع چيه هرچي
چند تا پيراهن از ما بيشتر پاره كرده و خيلي تجربه داره.
كه شدم مونده بودم پدر و مادرم چطوري از پس اين همه كار بر ميومدن؟ چقدر
، چقدر تجربه دارن .
ساله كه شدم ... [FONT=Tahoma _yuid=yui_3_1_1_2_1331526098906170] حاضر بودم همه چيز رو بدم كه اونا برگردن تا من بتونم باهاشون
[FONT=Tahoma _yuid=yui_3_1_1_2_1331526098906170]
[FONT=Tahoma _yuid=yui_3_1_1_2_1331526098906170]دربارة همه چيز حرف بزنم !
[FONT=Tahoma _yuid=yui_3_1_1_2_1331526098906170]اما افسوس كه قدرشونو ندونستم ...... چيزها مي شد ازشون ياد گرفت!
حالا اگه اون هست و تو هم هستی یه خورده ......




{آزیتا(دریا)}
