من الان چجوریم؟
مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

- پست: 2659
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
- محل اقامت: روبروی شما
- سپاسهای ارسالی: 2234 بار
- سپاسهای دریافتی: 14097 بار
Re: من الان چجوریم؟
نمیدونم الان چجورییم یجورییم یجور خاص
عیب نداره ...
عیب نداره که " تنهایی "...
عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
عیب نداره زیره بارون بدون ☂ ، باید " تنها " خیس شی ...
عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
عیب نداره گلم ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ، بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو میشنوه و دلش برات برات تنگ میشه !
حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ، به درد و دلت گوش میده !!
-------------------------------------------------
فاصله هر چه قدرم کوچيک باشه ، بزرگه !!
به اسپيس کيبوردت نگاه کن !
---------------------------
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن است...
از همان آب هایی که میپرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم!!!
********************************
من هیچ وقت به اینکه تو رو با یکی ببینم حسودی نمیکنم
مامانم یاد داده اسباب بازیامو بدم به بدبخت بیچاره ها...!!!
عیب نداره ...
عیب نداره که " تنهایی "...
عیب نداره که شبا بدون " شب بخیر " می خوابی ...
عیب نداره که جمله ی "دوستت دارم " رو نمیشنوی ...
عیب نداره که دلش دیگه برات " تنگ " نمیشه ...
عیب نداره حرفاتو باید تو تختت با " خودت " بزنی ...
عیب نداره زیره بارون بدون ☂ ، باید " تنها " خیس شی ...
عیب نداره که کسی نیست " درد " هاتو بهش بگی ...
عیب نداره گلم ، " خدا بزرگه " اونم تنهاست ، بدون شب بخیر می خوابه ، دوستت دارم های تورو میشنوه و دلش برات برات تنگ میشه !
حرفاتو به اون بزن ، زیره بارون باهاش قدم بزن ، به درد و دلت گوش میده !!
-------------------------------------------------
فاصله هر چه قدرم کوچيک باشه ، بزرگه !!
به اسپيس کيبوردت نگاه کن !
---------------------------
فراموش کردنت برایم مثل آب خوردن است...
از همان آب هایی که میپرد توی گلو و سالها سرفه میکنیم!!!
********************************
من هیچ وقت به اینکه تو رو با یکی ببینم حسودی نمیکنم
مامانم یاد داده اسباب بازیامو بدم به بدبخت بیچاره ها...!!!

- پست: 2659
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
- محل اقامت: روبروی شما
- سپاسهای ارسالی: 2234 بار
- سپاسهای دریافتی: 14097 بار
Re: من الان چجوریم؟
شعر نیست
اینکه می میرم برایت شعر نیست
می شوم من خاک پایت شعر نیست
اینکه لحظه لحظه و هرجا که هست
می کند این دل هوایت شعر نیست
اینکه نذر خنده هایت میکنم
می خرم بر جان بلایت شعر نیست
اینکه مجنون تو هستم تا ابد
می کنم لیلا صدایت شعر نیست
اینکه هستی یک دعای مستجاب
هدیه ای ناب از خدایت شعر نیست
هستی ام ,امید,عشق و زندگی!
نازنینم این روایت شعر نیست
اینکه می میرم برایت شعر نیست
می شوم من خاک پایت شعر نیست
اینکه لحظه لحظه و هرجا که هست
می کند این دل هوایت شعر نیست
اینکه نذر خنده هایت میکنم
می خرم بر جان بلایت شعر نیست
اینکه مجنون تو هستم تا ابد
می کنم لیلا صدایت شعر نیست
اینکه هستی یک دعای مستجاب
هدیه ای ناب از خدایت شعر نیست
هستی ام ,امید,عشق و زندگی!
نازنینم این روایت شعر نیست

- پست: 3472
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۰ اردیبهشت ۱۳۸۷, ۹:۴۴ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 5879 بار
- سپاسهای دریافتی: 12411 بار
- تماس:
Re: من الان چجوریم؟
خوب بزارید دقیق بگم الان چجوریم !
یک تزریق داشتم،
چند دهم میل جوهر آبی به دست چپم ... اتفاقی که دلیلش سر خوردن سوزن سرنگ از روی کارتریج بود ... حس آبی بودن می کنم
کلی دکتر نرفتیم آمپول نزنیم، حالا اینطوری اون هم درست بین انگشت شصت و اشاره و شاید با نفوذ سوزن تا عمق 2 میل در گوشت نرم این قسمت تزریق شد ... زیر پوستم آبی شده
نهار، مثل هر روز ... درست الان یادم افتاد هنوز نخوردم و خوب دیگه دیره شاید با شام یکیش کردم و شاید هم با صبحانه فردا ...
فکر جمع و جور کردن پول ها و پرداخت اجاره که همین هفته موعدش است ...
فکر لامپ پایین که 2 شب پیش مورد عنایت رهگذران قرار گرفته و با هلدر و به وسیله سیم چین ... البته شاید به امانت بردند ...
فکر پلید در مورد این درختان پیاده رو که جدا نمای ساختمان ما را گرفتند
اما راستش دلم نمیاد کاریشون کنم
فکر ماهی ها که باید براشون غذا آماده کنم ... بیچاره ها چند وقته ماه رمضانشون شروع شده و روزه دارن ... از بی غذایی ...
فکر وانت ... که برم دستگاهی که با هزار زحمت از یک دکتر دندانپزشک باحال خریدم را بیارم
بدجور بهم نگاه میکرد، همش نگران بودم بگه می خوای یه معاینه کنم
فکر این که دیشب 2 تا از دوستان قدیمی پیامک دادن و این که جوابشون را بدم یا نه
راستش دوستان خوبی هستند اما مدتیه زندگیم را خلاصه کردم تو کار، آکواریوم و ساز
فکر چند تا از دوستان که از دستم ناراحت هستند
اما خوب تقصیر من نیست ...
یاد پسر برادرم که کم کم داره یک ماهش میشه و دیشب به شکل تعجب بر انگیزی به آکواریوم واکنش نشون داد
جز به شیشه شیر تا به حال واسه چیزی واکنش نداشت ...
پیش بینی این که با این قرص های حشره کش بالاحره از شر این پشه های خلاص خواهیم شد یا خیر ...
فکر این که برای پدر چه کتابی باید بخرم
عصبانی از این که تیم فوتسال اینطور افتضاح بالا آورده و بعد تازه از سومی شادی می کردند ...
همش فکر و یاد و عصبانیت ... خوب اگر از چیزی شاد نیستم الان حداقل غم و قصه هم نداریم تو جنس هامون .... موجودی ما فعلا همین ها بود با یه چند قلم خرده جنس دیگه که چون گمرکی ندادیم بابتش نمیشه بزاریم تو ویترین
یک تزریق داشتم،
چند دهم میل جوهر آبی به دست چپم ... اتفاقی که دلیلش سر خوردن سوزن سرنگ از روی کارتریج بود ... حس آبی بودن می کنم
کلی دکتر نرفتیم آمپول نزنیم، حالا اینطوری اون هم درست بین انگشت شصت و اشاره و شاید با نفوذ سوزن تا عمق 2 میل در گوشت نرم این قسمت تزریق شد ... زیر پوستم آبی شده

نهار، مثل هر روز ... درست الان یادم افتاد هنوز نخوردم و خوب دیگه دیره شاید با شام یکیش کردم و شاید هم با صبحانه فردا ...
فکر جمع و جور کردن پول ها و پرداخت اجاره که همین هفته موعدش است ...
فکر لامپ پایین که 2 شب پیش مورد عنایت رهگذران قرار گرفته و با هلدر و به وسیله سیم چین ... البته شاید به امانت بردند ...
فکر پلید در مورد این درختان پیاده رو که جدا نمای ساختمان ما را گرفتند
اما راستش دلم نمیاد کاریشون کنم
فکر ماهی ها که باید براشون غذا آماده کنم ... بیچاره ها چند وقته ماه رمضانشون شروع شده و روزه دارن ... از بی غذایی ...
فکر وانت ... که برم دستگاهی که با هزار زحمت از یک دکتر دندانپزشک باحال خریدم را بیارم
بدجور بهم نگاه میکرد، همش نگران بودم بگه می خوای یه معاینه کنم
فکر این که دیشب 2 تا از دوستان قدیمی پیامک دادن و این که جوابشون را بدم یا نه
راستش دوستان خوبی هستند اما مدتیه زندگیم را خلاصه کردم تو کار، آکواریوم و ساز
فکر چند تا از دوستان که از دستم ناراحت هستند
اما خوب تقصیر من نیست ...
یاد پسر برادرم که کم کم داره یک ماهش میشه و دیشب به شکل تعجب بر انگیزی به آکواریوم واکنش نشون داد
جز به شیشه شیر تا به حال واسه چیزی واکنش نداشت ...پیش بینی این که با این قرص های حشره کش بالاحره از شر این پشه های خلاص خواهیم شد یا خیر ...
فکر این که برای پدر چه کتابی باید بخرم
عصبانی از این که تیم فوتسال اینطور افتضاح بالا آورده و بعد تازه از سومی شادی می کردند ...
همش فکر و یاد و عصبانیت ... خوب اگر از چیزی شاد نیستم الان حداقل غم و قصه هم نداریم تو جنس هامون .... موجودی ما فعلا همین ها بود با یه چند قلم خرده جنس دیگه که چون گمرکی ندادیم بابتش نمیشه بزاریم تو ویترین

Personal Site: [External Link Removed for Guests]

- پست: 242
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۸۹, ۵:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2158 بار
- سپاسهای دریافتی: 1253 بار
Re: من الان چجوریم؟
shapooor نوشته شده:وقتی انسان نمی تواند کلمات مناسب برای بیان احوالش بیابد چه شکنجه ای را تحمل می کند
یکی از زیباترین جملات این تاپیک .
چند تا جمله که باید توی تاپیک حرف های خودمونی نوشت :
1. تا حالا دقت کردین این تاپیک چه رونقی گرفته ؟
2. تا حالا دقت کردین بیشتر اعضای فعال این جا پست دارند ؟
3. تا حالا دقت کردین این مسائل هیچ کدوم مادی نیستند بلکه همه مشکلات روحی دارند ؟
خب من هم مثل همه از این مشکلات زیاد دارم . ولی زیادیش دیگه داره خیلی زیاد میشه .مخصوصا هر دفعه که رو به اتمامه نه تنها تمام نمیشه چند برابر هم میشه .
به نظر من مشکلات هم مثل صوت عمل میکنه . بعد از گذشتن از حدی دیگه شنیده نمیشه . من خیلی وقته تو این مرحله هستم . گاهی بی خیال بی خیال میشم . حتی تا خودکشی هم پیش رفتم .
دیگه نمیشه گردن کسی انداخت . همه ی تقصیر از خودمه ...

ببیار ای ابر ، بوز ای باد
در جانـــــم نفوذ کن ، بلکه ارام گرفت
دردت چه بود که تمام شب
سر را به سنگ میزدی و می گرسیتی ؟
چه گویم که گفتنش برایم قصه ای کهنه است
سر کوفتن و گریستن از برای مردن است
دست مزن! چشــــم،ببستم دو دست_____راه مرو!چشم،دوپایم شکست
حرف مزن! چشم،قطع نمودم سخن_____نطق مکن!چشم،ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مــــکن_____ خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم،کـور شوم،کـــــــــــر شوم_____ لیک محال است که من خر شوم
سر را به سنگ میزدی و می گرسیتی ؟
چه گویم که گفتنش برایم قصه ای کهنه است
سر کوفتن و گریستن از برای مردن است
دست مزن! چشــــم،ببستم دو دست_____راه مرو!چشم،دوپایم شکست
حرف مزن! چشم،قطع نمودم سخن_____نطق مکن!چشم،ببستم دهن
هیچ نفهم! این سخن عنوان مــــکن_____ خواهش نافهمی انسان مکن
لال شوم،کـور شوم،کـــــــــــر شوم_____ لیک محال است که من خر شوم

- پست: 2659
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۳ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۸ ق.ظ
- محل اقامت: روبروی شما
- سپاسهای ارسالی: 2234 بار
- سپاسهای دریافتی: 14097 بار
Re: من الان چجوریم؟
خدایا
یا بزن جلو ،
یا خیلی برگردون عقب!!
اینجای زندگی خیلی دلم از بعضیا گرفته!
*************************
من و مترسک دردمان مشترک است .. !
دور جفتمان را کلاغ هایی گرفته است که از خودمان فراری اند ... !
اما بخاطر نیازشان سمتمان می آیند .. !
************************
یکی از سخت ترین کارا
پاک کردن مسج هایی
که یه روزی...
برات یه دنیا معنی داشت!
یا بزن جلو ،
یا خیلی برگردون عقب!!
اینجای زندگی خیلی دلم از بعضیا گرفته!
*************************
من و مترسک دردمان مشترک است .. !
دور جفتمان را کلاغ هایی گرفته است که از خودمان فراری اند ... !
اما بخاطر نیازشان سمتمان می آیند .. !
************************
یکی از سخت ترین کارا
پاک کردن مسج هایی
که یه روزی...
برات یه دنیا معنی داشت!

-
- پست: 443
- تاریخ عضویت: جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹, ۱۱:۳۸ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 6358 بار
- سپاسهای دریافتی: 2155 بار
Re: من الان چجوریم؟
حرف دل من: در یک اهنگ
ترانه ترکی « باخ ... باخ » و ترجمه فارسی
گجه لری رویامداسان شبها در رویای من هستی
گوروره م کی یانیمداسان میبینم که در کنارم هستی
هانسی دوزدی هانسی یالان کدام راست است و کدام دروغ است
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو می سوزم برای تو
****
بیردفعه منه باخ اورییم یاندی آخ یک بار دیگر نگاهم کن که دلم آتش گرفته
بو نه بلایدی نه سودایدی دوشدیم آی آللـه ای خدا این چه بلا و چه عشقی بود که گرفتارش شدم
****
باخ باخ بیر منه باخ نگاهم کن نگاهم کن یکبار دیگر نگاهم کن
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
یاندی بو دیل یاندی دوداخ آتش گرفت این زبان آتش گرفت این لب
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
****
سحـر یِلی اَسـدی گولوم باد صبحگاهی وزیدن گرفت گل من
گوزلرینده قالیب گوزیم چشمانم خیره در چشمانت مانده است
بیر منه باخ جانیم گوزیم یک بار دیگر نگاهم کن ای چشم و چراغ من
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
****
( باخ باخ بیر منه باخ نگاهم کن نگاهم کن یکبار دیگر نگاهم کن )
ترانه ترکی « باخ ... باخ » و ترجمه فارسی
گجه لری رویامداسان شبها در رویای من هستی
گوروره م کی یانیمداسان میبینم که در کنارم هستی
هانسی دوزدی هانسی یالان کدام راست است و کدام دروغ است
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو می سوزم برای تو
****
بیردفعه منه باخ اورییم یاندی آخ یک بار دیگر نگاهم کن که دلم آتش گرفته
بو نه بلایدی نه سودایدی دوشدیم آی آللـه ای خدا این چه بلا و چه عشقی بود که گرفتارش شدم
****
باخ باخ بیر منه باخ نگاهم کن نگاهم کن یکبار دیگر نگاهم کن
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
یاندی بو دیل یاندی دوداخ آتش گرفت این زبان آتش گرفت این لب
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
****
سحـر یِلی اَسـدی گولوم باد صبحگاهی وزیدن گرفت گل من
گوزلرینده قالیب گوزیم چشمانم خیره در چشمانت مانده است
بیر منه باخ جانیم گوزیم یک بار دیگر نگاهم کن ای چشم و چراغ من
اولورم سنین ایچین یانیرام سنین ایچین میمیرم برای تو هلاکم برای تو
****
( باخ باخ بیر منه باخ نگاهم کن نگاهم کن یکبار دیگر نگاهم کن )
وب سایت روستای گندشمین
[External Link Removed for Guests]
خدایا من را ببخش...
[External Link Removed for Guests]
خدایا من را ببخش...

- پست: 1863
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان/رفسنجان
- سپاسهای ارسالی: 10774 بار
- سپاسهای دریافتی: 12391 بار
- تماس:
Re: من الان چجوریم؟
آروم و عادی
نہ از خاڪَم ، نہ از بادَم ، نہ در بَندم ، نہ آزادم ..
نہ آטּ لِیلے تر از مَجنوטּ ، نہ شیرینم ، نہ فرهادم ..
فقط مِثل تو غَمگینم ، فقط مثل تو دِل تَنگم ..
اگر آبے تَر از آبم ، اگر هَمزادِ مَهتابم ..
بدونِ تو چہ بے رنگم ..! بدونِ تو چہ بے تابم ..!
نہ از خاڪَم ، نہ از بادَم ، نہ در بَندم ، نہ آزادم ..
نہ آטּ لِیلے تر از مَجنوטּ ، نہ شیرینم ، نہ فرهادم ..
فقط مِثل تو غَمگینم ، فقط مثل تو دِل تَنگم ..
اگر آبے تَر از آبم ، اگر هَمزادِ مَهتابم ..
بدونِ تو چہ بے رنگم ..! بدونِ تو چہ بے تابم ..!

-
- پست: 318
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۱, ۱۰:۲۶ ب.ظ
- محل اقامت: No Where
- سپاسهای ارسالی: 2010 بار
- سپاسهای دریافتی: 837 بار
- تماس:
Re: من الان چجوریم؟
من الان چجوریم؟
من الان عاشق هستم...
عاشق کسی که میدانم عقایدش همانند عقاید من است....
عاشق کسی که میدانم اگر مرا بشناسد من را دوست خواهد داشت...
عاشق کسی که مرا نمیشناسد...
مرا نمیبیند...
عاشق فردی بزرگ هستم...
فردی با دل دریا...
فردی که با همه فرق دارد...
فردی که تمام دنیا او را میشناسند...
خیلی خوشحالم از اینکه عاشق او هستم...
خود را آماده میکنم برای رفتن به دیدار او...
دعایم کنید...
من الان عاشق هستم...
عاشق کسی که میدانم عقایدش همانند عقاید من است....
عاشق کسی که میدانم اگر مرا بشناسد من را دوست خواهد داشت...
عاشق کسی که مرا نمیشناسد...
مرا نمیبیند...
عاشق فردی بزرگ هستم...
فردی با دل دریا...
فردی که با همه فرق دارد...
فردی که تمام دنیا او را میشناسند...
خیلی خوشحالم از اینکه عاشق او هستم...
خود را آماده میکنم برای رفتن به دیدار او...
دعایم کنید...



- پست: 1863
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۳ اسفند ۱۳۸۸, ۳:۴۲ ب.ظ
- محل اقامت: کرمان/رفسنجان
- سپاسهای ارسالی: 10774 بار
- سپاسهای دریافتی: 12391 بار
- تماس:
Re: من الان چجوریم؟
شده بعضی وقتا یهو دیگه دوستش نداشته باشی ؟ به خودت میگی اصلأ واسه چی دوستش دارم ؟
مگه كیه ؟ مگه واسم چیكار كرده ؟ مگه چی داره كه از همه بهتر باشه ؟
اصلأ من كه خیلی از اون بهترم... بعد به خودت می خندی
كه اصلأ واسه چی اینقدر خودتو اذیت كردی ؟
یهو یه چیزی یادت میاد....
یه چیز خیلی كوچیك....
یه خاطره.....
یه حرف
یه لبخند
یه نگاه
و بعد
همین...
همین كافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی كه نمی تونی فراموشش كنی
مگه كیه ؟ مگه واسم چیكار كرده ؟ مگه چی داره كه از همه بهتر باشه ؟
اصلأ من كه خیلی از اون بهترم... بعد به خودت می خندی
كه اصلأ واسه چی اینقدر خودتو اذیت كردی ؟
یهو یه چیزی یادت میاد....
یه چیز خیلی كوچیك....
یه خاطره.....
یه حرف
یه لبخند
یه نگاه
و بعد
همین...
همین كافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی كه نمی تونی فراموشش كنی
