آسیب شناسی لطیفه

در اين بخش ميتوانيد درباره موضوعاتي كه در انجمن براي آنها بخشي وجود ندارد به بحث و گفتگو بپردازيد

مدیران انجمن: رونین, Shahbaz, MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت

ارسال پست
Junior Poster
Junior Poster
پست: 153
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 962 بار
سپاس‌های دریافتی: 363 بار

آسیب شناسی لطیفه

پست توسط hasan_21 »

بسم الله الرحمن الرحیم



خندان و شاد بودن ویژگی فطری هر انسان است و شاید بتوان گفت جهان بدون خنده و شادی و سرگرمی معنایی نخواهد داشت.این امر تاجایی اهمیت دارد که خداوند هم در آیه ی 82 سوره ی توبه کسانی را که از همراهی با رسول خدا در جهاد سرباز زدند را اینگونه تنبیه میکند که:”پس به سزای انچه کسب میکردند باید کم بخندند و بسیار گریه کنند”

و همچنین در آیات 43 و 44 سوره ی نجم خندیدن را هم به عنوان نمونه ای از قدرت عظیم خود ذکر میکند و ان را هم ردیف اعمال میراندن و زنده کردن و آفرینش و… قرار میدهد و میفرماید:

“و هموست که می خنداند و می گریاند”"و هموست که می میراند و زنده می کند”و…

پس درکل خندیدن امری پسندیده ست اما نکته در چگونگی این امر است و اینکه به چه قیمتی میخندیم.

به قیمت مسخره کردن دیگران؟به قیمت آب در آسیاب دشمن ریختن؟به قیمت رنجاندن عده ای از خود؟یا…؟؟؟

خوب است در این مورد هم به کلام خداوند رجوع کنیمدر سوره ی همزه:”وای بر هر عیبجوی طعنه زن”

باید گفت که یکی از مهم ترین و فراگیرترین ابزار خندیدن،همین جوک و لطیفه هایی ست که در اطرافمان فراوان است.با یک رجوع گذرا به اینترنت و کتاب فروشی ها و حتی گوشی موبایلمون میتونیم خیلی راحت به سیل عظیمی از جوک دسترسی پیدا کنیم.

اما مشکل در اینجاست که اکثر این جوک ها چیزی نیست جز توهین محض به اقوام و افراد و اعتقادات مختلف،که بعد از خوندنشون لبخندی بر لبانمان مینشیند و شاید آن را برای ده ها نفر دیگر بفرستیم یا تعریف کنیم، بی آنکه بدانیم این جوک می توند چه لطمه ای به کشورمان بزند یا اصلا اهداف پشت پرده ی این لطایف الحیل چیست و اینکه حقیقتا راهی به جز توهین،برای خندیدن وجود ندارد؟؟؟

به هر حال از همه ی این مقدمات که بگذریم،خوب است عرض کنم که قرار است در این مقاله به بررسی سیر تحولات و رشد این قسم لطایف بپردازیم و اینکه اصلا این توهین ها از کجا شروع شد و قرار است تا کجا پیش بروند. تا انشالله بتوانیم ضمن جلوگیری از انتشار بیشتر این قسم سرگرمی های آمیخته با توهین،سرگرمی مناسب برای جایگزینی با این حیلت ها پیدا کنیم.

اصولا محور اصلی این لطایف رذایل اخلاقی است چرا که ما انسانها به فضیلت کسی نمی خندیم.این رذایل عموما عبارت است از:جهل و نادانی،خساست،تنبلی،بی غیرتی،بی حیائی و… که به اقوام و افراد و اصناف مختلفی اعم از ترک،لر،فارس،روحانیت،سیاسیون و… نسبت داده میشوند.

تصمیم این است که نخست به بررسی گام به گام سیر توهین به هر یک از اقوام و افراد بپردازیم و در هر قسمت یک یا چند گروه را مورد بررسی قرار دهیم.

باشد که به لطف حق تعالی گام محکمی برداریم در جهت رضایت خداوند و آقا امام زمان و تعالی روز افزون این سرزمین پرافتخار.
توهین به ترک ها و لرها:

ردپای ترک ها در لطیفه ها را میتوان در لطایف عبید زاکانی در قرن هشتم هم یافت اما نه به عنوان افرادی جاهل بلکه در آنجا و حتی در صده های قبل از آن و تا قرن ها بعد،ترک ها در آثار شاعران و نویسندگان با صفت زیبارویی به کار برده شدند.

اما برای جواب به اینکه چرا این صفت تغییر یافت را شاید باید دنبال ردپای یک ترک معروف و بزرگ در تاریخ گشت که درین صورت میرسیم به حکومت شاهان قاجار.

برای انتقاد از هر حکومت، راه های زیادی هست و یکی ازین روش های مرسوم،به سخره گرفتن سران آن حکومت است.در ظلم و ستم و بی لیاقتی شاهان قاجار مدارک و مستندات تاریخی فراوان است مثلا جمله ی معروف آغا محمدخان قاجار که میگوید:”اگر میخواهی حکومت کنی مردم را بی سواد و گرسنه نگه دار”.

شاید همین ها مردم را به توهین علیه آنان و قومشان واداشته باشد و احتمالا این انقادها زمینه ساز ورود قوم ترک با صفتی مذموم در لطیفه ها در سالیان بعد شده.

ضرب المثل معروف تفرقه بیانداز حکومت کن در اواجر حکومت قاجار مصداق بارزی پیدا میکند.این زمانی ست که ایران تبدیل به یک پایگاه نظامی برای کشور های انگلیس و روسیه شده بود و هرگونه حرکت ضد این دولت ها قطعا پای شاه را هم وسط میکشید و او را وادار به عکس العمل میکرد.

یکی ازین حرکت ها،جنبش مشروطه بود که با تمام فراز و نشیب هایش بدست مظفرالدین شاه به تصویب رسید ولی پس از فوت وی،محمد علی شاه آن را به رسمیت نشناخت و درین امر حمایت همه جانبه ی ابر قدرت ها را در اختیار داشت.
اما مخالفتی اینجا شکل میگرد توسط ترک ها و آذری ها ست و در راس مخالفان ستار خان و باقر خان که علاوه بر طرفداری از مشروطه به مقاوت سرسختانه علیه قوای روسیه (که خود تحت امر انگلیس است) می پردازند.و اینجاست که توطئه ی توهین شکل میگیرد و کم کم در اذهان مردم جا باز میکند.

جوک های ترکی در ابتدا و تا سالها بعد از آن صرف توهین محض به خود قومیت ترک بود و این امر زمانی اثر خود را نشان داد که در دوره ی حکومت پهلوی و رضاشاه با روی کار آمدن و اوج گرفتن پان ترکیسم در ترکیه و اطراف آن،در ایران هم این امر روی کار آمد و این جوک ها بهانه یخوبی بود برای کشاندن ایرانیان خطه ی آذربایجان به پان ترکیسم و اعلام جدایی طلبی .
طرفداری رضا شاه برای ایجاد و حمایت حزب پان ایرانیسم هم قوز بالا قوز این ماجرا بود.هرچند که به لطف الهی و با هوشیاری مردم عمل جدایی آذربایجان تا کنون انجام نشده اما باعث تاسف است که حذب پان ترکیسم هنوز به حیات خود در ایران ادامه میدهد و متاسفانه ضعیف هم به نظر نمیرسد و قطعا مهم ترین دلیل حیات آن همین توهین ها و جک هایی است که فراوان به کار میروند.

کم کم بعد از سالها فعالیت دشمن و جا انداختن صفت جهل برای اقوام ترک و جوک های صرف توهین محض، نوبت به اجرای فازهای بعدی این توطئه شد و در لوای جوک ترکی حرف ها وعقاید دیگری را نیز مطرح کردند.از توهین به دیگر اقوام گرفته تا توهین به ائمه و قرآن و ادیان و…
البته روشی که دشمنان به کار گرفتند بسیار عالی و بهترین نوع خود است به طوری که نیازی نیست خودشان جک بسازند و پخش کنند بلکه جریان را راه میاندازند و کنار رفته و تماشا میکنند و دیگر خود مردم هستند که کار جک سازی و پخش آن را انجام میدهند.ولی دشمن از کنترل کردن و جریان سازی دست برنمی دارد.

مثلا جریان توهینی که جدیدا ایجاد شده و آن توهین به قو.می دیگر یعنی لر هاست.

این قضیه بسیار عجیب به نظر میرسد چرا که تا پیش از این نشانی از لر ها چه در جوک و لطیفه ها و چه در عرصه ی حکومتی دیده نشده،پس شروع این جریان از کجا بوده؟

قطعا این ماجرا ربطی به دعوای مضحک ترک و فارس ندارد و حتی حذبی به نام پان لریسم هم وجود ندارد. ردپاهای ابتدایی این جریان ما را به یک سری جوک ترکی رساند که به گروهی دیگر برای رویارویی با ترک ها در آن جوک نیاز داشت و این گروه غالبا لرها بودند.

درین جوک ها اکثرا قومی که جاهل تر جلوه میکرد،هنوز هم ترک ها بودند در نتیجه لر ها چنان عکس العمکلی نشان ندادند و مردم هم متوجه این تغییر نشدند.بعدها جوک های لری با محوریت به سخره گرفتن لهجه ی لری به وجود آمد تا اینکه لرها هم کاملا وارد این توطئه شدند به طوری که دیگر فرقی نمیکند جای کلمه ی ترک در یک جوک،عبارت لر را قرار دهید درواقع این جایگزینی و یکسان سازی با کمال تاسف با موفقیت انجام شد و همچنان مردم ما از روی ناآگاهی بر این قضیه دامن میزنند.

اما توطئه ی مکملی هم پا به پای این جریانات حرکت میکند و ان معرفی هر یک ازین اقوام به عنوان اولین تمدن ها و خاستگاه تمدن بودن است.به طوری که مثلا امروزه جریاناتی در فضای مجازی نمود پیدا کرده که لرها و بختیاری ها را به عنوان تنها قوم اصیل اریایی و قومی که تاریخش از دیگر اقوام بیشتر است معرفی میکند و مشابه همین حرف ها در مورد قوم ترک هم زده میشود.
به راستی هدف از این همه تخریب و توطئه ی سازماندهی شده و منظم چه میتواند باشد جز ایجاد تفرقه ی هرچه بیشتر در سرزمینی که از اقوام و گویش ها و لهجه ها و رسوم مختلف آکنده است؟

تصمیم بر این بود که به همراه این مقاله جوک های مربوطه را هم بیاوریم اما به علت مسائلی که همگی خوب میدانیم ترجیح دادیم که به اصل قضیه بسنده کنیم.شاید در قسمت های بعدی این مقاله نمونه هایی از جوک ها آورده شود.


ان شالله ادامه دارد …
منبع : جنبش منتظران مبارز
همراه با اعتقادات ، در عصر ارتباطات [External Link Removed for Guests]
جنبش مبارزه با صهیونیزم ، اومانیسم و فراماسونری (مصاف) [External Link Removed for Guests]
Junior Poster
Junior Poster
پست: 153
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۱ مرداد ۱۳۸۸, ۱۱:۳۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 962 بار
سپاس‌های دریافتی: 363 بار

Re: آسیب شناسی لطیفه

پست توسط hasan_21 »

بسم الله الرحمن الرحیم


لطیفه های رشتی

یکی از خصوصیاتی که در زندگی و فرهنگ ایرانی وجود دارد و بسیار دارای اهمیت است موضوع غیرت و غیرت مندی است که به خصوص در مورد حس مردان نسبت به نوامیس آنان جلوه گر می شود.

این موضوع مهم، دستاویز خوبی است برای دشمنان تا باز هم تخم نفاق را در دل جامعه ی ایرانی بکارند و قومی که درین مورد قربانی شدند رشتی ها بودند که با صفت بی غیرتی مورد توهین قرار گرفتند. هرچند که اکنون تقریبا به تمام مردمان خطه ی شمال کشور این رذیلت بی جا را نسبت میدهند.

لطایف رشتی سابقه ی زیادی ندارد و به احتمال زیاد مربوط به دوره ی پهلوی و طبق معمول حکومت رضا –شاه است.

زمانی که رضا شاه در مقام سردارسپه بود و مقدمات به قدرت رسيدن خود را فراهم می کرد, جهت بهره برداری از احساسات مذهبی مردم درمراسم سينه زنی تاسوعا و عاشورا شرکت مي کرد, قزاقها و تعدادی از طرفداران سردارسپه شعار مي دادند:

اگر در کربلا قزاق بودی / حسين بی ياور و تنها نبودی

مردم گيلان که هنوز خاطره دمکراسی و فضای آزادی را که در منطقه وجود داشت از ياد نبرده بودند , نمی خواستند باقيمانده دستاوردهای مبارزات شان زير چکمه قزاقها لگدکوب شود , گيلاني ها که تجارب شرکت فعال در جنبش مشروطيت ( نيروی اصلی تسخير تهران به سرکردگی سپهسالار اعظم تنکابنی را گيلانيها تشکيل ميدادند)

و همچنين تلاش های استقلال طلبانه و آزادي خواهانه شان در جنبش جنگل به رهبری ميرزا کوچک خان و سپس تشکيل اولين دولت جمهوری در گيلان, را پشت سر گذاشته بودند فريب تبليغات آزادي خواهی و ميهن پرستی دروغين قزاقها که عموما تحت کنترل افسران روسيه تزاری و سپس انگليسي ها بود را نخورده و در دوره ای که همه جای ايران شعار:

اگر در کربلا قزاق بودی / حسين بی ياور و تنها نبودی

سرداده می شد در رشت مردم در طی تظاهرات می خواندند:

اگر در کربلا قزاق بودی / عبا و کفش از حسين ربودی

که بعدها اين بيت در جريان “کشف حجاب” به شکل زير هم خوانده می شد:

اگر در کربلا قزاق بودی / حجاب را از سر زينب ربودی

می گويند رضا شاه از آن موقع کينه رشتی ها را به دل گرفته و همه جا با توهين از آنها ياد می کرد و زمينه ساز ساختن جوک های مستهجن , مبتذل و توهين آميز عليه آنها شد.

اما اینکه چرا صفت بی غیرتی برای توهین انتخاب شد هم دلیلی آگاهانه دارد .در آن دوران زنان در اجتماعات و در برابر مردان ظاهر نمی شدند مگر با چادر مشکی و چهره ی خود را نیز با “برقع” می پوشاندند اما در کنار این طرز پوشش شوهران و مردان این زنان نیز ه چنین پوششی حساس بوده و اجازه نمیدادند چشم نامحرمی به نوامیس شان بیفتد اما در شمال کشور قضیه متفاوت بود و زنان شمالی پا به پای مردان در شالیزارها کار می کردند و هنوز هم همینگونه است.

ولی زن شمالی مجبور بود برای رفتن در شالیزارهای سرشار از گل و لای و لبریز از آب، پاچه ی شلوار و آستین خود را بالا بزند . درآن زمان این عمل از طرف مردم دیگر نقاط ایران اصلا قابل درک و پذیرش نبود و کنار آمدن مردان شمالی با این عمل را دال بر بی غیرتی آنان تلقی می کردند درحالی که به راحتی می شد به این نتیجه رسید که مرد شمالی عموما مرد سالار نيست زيرا وی به اهميت نقش زن هم در امر کار و توليد و هم در فعاليت های اجتماعی واقف است.


اما همان زمزمه ها در کنار دستهای پشت پرده که همواره آماده ی به جان هم انداختن مردم هستند، باعث شد که این لطیفه ها ها کم کم ریشه بگیرند و در ذهن مردم جا باز کنند.

البته حیله های دیگری هم درین میان انجام شد که کم کم محو شدند.مثلا در اولین توهین هایی که به شمالی ها می شد آنان را مردمانی ترسو تلقی می کردند که احتمالا دلیلش بر می گردد به استراتژی گروه میزا کوچک خان که هیچوقت جا و محل آشکاری به عنوان قلمرو نداشتند و تنها به صورت های چریکی و پنهانی با قوای قزاق می جنگیدند که خب این امر موجب رضایت نیروهای شاه نبوده و برای طعنه زدن به کوچک خان جنگلی،آنان را ترسو میخواندند.

هرچند که الحمدالله این صفت اکنون دیگر به کار برده نمی شود چرا که دلاوری مردمان خطه ی شمال در تاریخ و ادبیات ایران زمین چیز قابل انکاری نیست.



اما مگر نه اینکه بی غیرتی اصلا موضوع خنده داری نیست؟ پس چرا به جوک رشتی میخندیم؟



جواب می تواند بی تفاوتی و بی توجهی مرد در مقابل خیانت زن باشد اما پاسخ کامل تر این است که نحوه ی برخورد با خیانت است که خنده دار است.یعنی اصلا انتظار نداریم که وقتی با چنین موردی روبرو میشویم عکس العملی نشان ندهیم.

پس بحث بر سر خونسردی و بی‌تفاوت بودن نیست، مسأله نحوه‌ی برخورد با خیانت است. ما در این جوک ها با یک گونه از زن و دو گونه از مرد رو به‌ روییم:

زنی که به هر حال با هر که از راه برسد می‌خوابد، چون اختیار تن خود را دارد. مرد سنتی ایرانی که در مقابل این رویداد دست به خشونت می‌زند. مرد رشتی که خونسرد و بی‌تفاوت از کنار این اتفاق می‌گذرد.

می‌بینیم که در این وضعیت، زن به هر حال به صورت مجرد از رابطه و مرد، و تنها در قالب تنی که یا محصور در خشونت جنسی مرد است و یا به صورت کاملا رها و آزاد از هر چیز، حتی قید و بند رابطه تصویر می‌شود.

شاید این گونه نقد از جوک رشتی، ریشه در سنت فرو افتادن از آن سوی بام ما ایرانی‌ها داشته باشد. وگرنه در میان مردمانی که زن عورت و ناموس تلقی نمی‌شود هم برخورد با خیانت، با بی‌تفاوتی همراه نیست.

بلکه به هر حال رابطه را دچار بحران می‌کند. بحرانی که باید از سوی دو طرف رابطه حل شود. اما در هر دو حالت، یعنی مرد غیرتی دست به اسلحه یا مرد بی‌تفاوت و خونسرد، ما با فرار از بحران روبه‌روییم. این میانه، هم مرد رشتی و هم زن رشتی مورد حمله قرار می‌گیرند.

درواقع میخواهم ازین جا به دستاورد شوم دیگری از جوک های رشتی اشاره کنم، یعنی غیرت مندی بی جا.درواقع فردی که جوک رشتی می خواند نمی خواهد مثل فرد داخل جوک باشد درنتیجه حس غیرت خود را شدیدتر به کار می گیرد تاجایی که کوچکترین رفتارها باعث عکس العمل شدید مرد و درنتیجه ازهم پاشی خانواده می شود.

نکته ی دیگر این است که رشتی ها فارس هستند و این ایجاد حس نژادپرستی از طرف سایر اقوام فارسی درمورد رشتی ها بی معنی است و مانند اقوام ترک نیست که لااقل بهانه ی نژادپرستی وجود داشته باشد، پس چگونه این عمل غیرمنطقی علیه هم نژاد انجام می شود؟

قضیه وقتی عجیب تر میشود که در میان مردمان خطه ی شمال،روز به روز تفکرات نژادی تاریخی قوت میگیرد. یعنی همان نازیدن به نژاد و پیشینه و خود را در زمینه ای برتر دانستن. مثلا در این مناطق اندیشه ی نژادی دیلمی قوت دارد که خطه ی شمال را مهد حکومت آل بویه ی دیلمیان به عنوان پایه گذار تشیع حقیقی در ایران و جایگاه پادشاهان بزرگی چون شاه عضدالدوله ی دیلمی می نامند.

گرچه این انتساب ها صحیح است اما باید نسبت به،به کارگیری و استفاده و تکرار آنان در شرایط مختلف هشیار بود تا مبادا دستی تفرقه انداز در میان باشد و یادمان ببرد که ازرش انسان به تقوای اوست نه به نژاد و اصل و پیشینه اش.

ان شالله ادامه دارد …


منبع : جنبش منتظران مبارز
همراه با اعتقادات ، در عصر ارتباطات [External Link Removed for Guests]
جنبش مبارزه با صهیونیزم ، اومانیسم و فراماسونری (مصاف) [External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “ساير گفتگوها”