یک جهان بر هم زدم وز جمله بگزیدم تو را
من چه می کردم به عالم گر نمی دیدم تو را
(لاهیجی)
مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
مدیر انجمن: شوراي نظارت
- پست: 985
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱, ۶:۰۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 4905 بار
- سپاسهای دریافتی: 6798 بار
- پست: 82
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱:۱۷ ب.ظ
- محل اقامت: ایران
- سپاسهای ارسالی: 336 بار
- سپاسهای دریافتی: 583 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
بسمه تعالی
با سلام
از حُسن روی یوسف دستی بریده باشد
وز روی دلبر ما سرها به نیزه بینی......
یا علی مدد.
با سلام
از حُسن روی یوسف دستی بریده باشد
وز روی دلبر ما سرها به نیزه بینی......
یا علی مدد.
عشق و معرفت حسین(ع) و مهدی فاطمه(عج) ضامن پیروزی و قوام و بقای ماست.
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم...........اگر به هند خاکم کنی یا به تتار
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم...........اگر به هند خاکم کنی یا به تتار
- پست: 97
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۷ آذر ۱۳۹۱, ۶:۵۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 188 بار
- سپاسهای دریافتی: 487 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
يوسف گم گشده باز ابد به كنعان غم مخور
كلبه احزان روزي شود گلستان غم مخور
كلبه احزان روزي شود گلستان غم مخور
مي خواهم برگردم به روز هاي كودكي آن زمانها كه:
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....
-
- پست: 167
- تاریخ عضویت: شنبه ۳۰ مرداد ۱۳۸۹, ۴:۲۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 5628 بار
- سپاسهای دریافتی: 782 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
روده تنگ بیک نان تهی پر گردد // نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
[FONT=Palatino Linotype]دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشته محبت محکمتر شود.
پیامبر اکرم(ص)
پیامبر اکرم(ص)
- پست: 82
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۵ خرداد ۱۳۸۹, ۱:۱۷ ب.ظ
- محل اقامت: ایران
- سپاسهای ارسالی: 336 بار
- سپاسهای دریافتی: 583 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
بسمه تعالی
با سلام
یا علی(ع) گفتیم و عشق آغاز شد...
این همه گفتیم و پایانی نداشت....
یا علی مدد.
با سلام
یا علی(ع) گفتیم و عشق آغاز شد...
این همه گفتیم و پایانی نداشت....
یا علی مدد.
عشق و معرفت حسین(ع) و مهدی فاطمه(عج) ضامن پیروزی و قوام و بقای ماست.
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم...........اگر به هند خاکم کنی یا به تتار
به کاوش مژه از گور تا نجف بروم...........اگر به هند خاکم کنی یا به تتار
- پست: 985
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱, ۶:۰۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 4905 بار
- سپاسهای دریافتی: 6798 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد
اینقدر دانم که از شعر ترش خون می چکید
اینقدر دانم که از شعر ترش خون می چکید
- پست: 560
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ مرداد ۱۳۸۹, ۱:۰۰ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2278 بار
- سپاسهای دریافتی: 1686 بار
- تماس:
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خموشان بی گنه روی بر اسمان مکن
چون خموشان بی گنه روی بر اسمان مکن
اول علی اخر علی
- پست: 97
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۷ آذر ۱۳۹۱, ۶:۵۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 188 بار
- سپاسهای دریافتی: 487 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
نكرد آن همدم ديرين مدارا
مسلمانان مسلمانان خدا را
مسلمانان مسلمانان خدا را
مي خواهم برگردم به روز هاي كودكي آن زمانها كه:
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....
- پست: 985
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۶ اسفند ۱۳۹۱, ۶:۰۵ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 4905 بار
- سپاسهای دریافتی: 6798 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
آن یار که عهد دوستداری بشکست
می رفت و منش گرفته دامن در دست
می گفت: دگر باره به خوابیم بینی
پنداشت که بعد او مرا خوابی هست
می رفت و منش گرفته دامن در دست
می گفت: دگر باره به خوابیم بینی
پنداشت که بعد او مرا خوابی هست
- پست: 97
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۷ آذر ۱۳۹۱, ۶:۵۶ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 188 بار
- سپاسهای دریافتی: 487 بار
Re: مشاعره / خواهشمندم شرکت بفرماييد.
تو را من چشم در راهم
كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
تو را من چشم در راهم
كه ميگيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي
تو را من چشم در راهم
مي خواهم برگردم به روز هاي كودكي آن زمانها كه:
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....
پدر تنها قهرمان بود.
عشق,تنها در آغوش مادر بود.
بالاترين نقطه زمين,شانه هاي پدر بود.
بدترين دشمنانم,خواهران و برادران خودم بودند.
بدترين دردم,زانوهاي زخمي ام بودند.
تنها چيزي كه ميشكست,اسباب بازي هايم بودند.
و
معناي خداخافظ, تا فردا بود....