مناظره ی لامپ با شمع...

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه موضوعات فرهنگي و ادبي به بحث و تبادل نظر بپردازيد

مدیر انجمن: شوراي نظارت

ارسال پست
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 763
تاریخ عضویت: دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۵۲ ب.ظ
محل اقامت: مشهد
سپاس‌های دریافتی: 196 بار
تماس:

مناظره ی لامپ با شمع...

پست توسط sohrab_poet »

" شبی یــــاد دارم که چشمم نخفت "

شنیدم کـه یک لامپ با شمع گفت :

که ای آنکه خامـــــــوش روی رفی

نباشد از این پس تـــــو را مصرفی

به هر خانه ای پرتــــــو افشان منم

به ظلمات شب مــــــاه رخشان منم

ز " نیرو " مـرا برق ارزانی است

از آنرو مــــــرا روی نورانی است

درخشنده چـــــــون اختری روشنم

منم روشنی بخش شبهــــــــــا منم

تو خاموش، از هرکجــــا رانده ای

فــراموش ، در گوشه ای مانده ای

دگر دوره ی تو به سر آمـده است

که لامپی چو من در نظر آمده است

حساب مـن ای شمـع با تو جـداست

که یک لامپ را با تو بس فرقهاست

در این بین تا صحبت از فرق رفت

ز اقبـــــــــال بد غفلتــا ً برق رفت!

چــو تاریک شد خانــــه مانند غــار

سر شمع روشن شد از اضطــــرار

شنیدم که می گفت با لامپ شمــع:

که باشد مرا خاطـــــری جمع جمع

میان من وتــــو بسی فـــرق هست

که نورمن ازخویش وبی برق هست

من ازسوختن می شوم پر زنـــــور

تو از سوختن می شوی سوت وکور

من از غیــــــر باشد حسابم ســـوا

تو وابسته ی سیم وپا در هـــــوا !

به " نیرو " نباشد بسی اعتمــــاد

که کس چون تومحتاج " نیرو" مباد!

ز " نیرو " بود لامپ را کاستی (!)

به هرلحظه ای کاو دلش خواستی

از آنرو از این پرتــــــــو گاه گاه

بیاید مرا خنــــــــــــــده ی قاه قاه!

نبیند یقینـــــــا ً از این بیش خیــر

کسی که چو تو متکی شد به غیــر

چونورم نه از لطف دیگــرکس است

ازآنرو مـــرا کور سویی بس است.
تصویر
Captain I
Captain I
پست: 807
تاریخ عضویت: شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴, ۱:۲۳ ب.ظ
سپاس‌های دریافتی: 66 بار
تماس:

پست توسط Fareed3230 »

sohrab_poet, دوست عزيز ممنون شعر زيبايي بود اما جاي اسم شاعر خيلي خالي بود! :smile:
به زودي در اين مكان امضا اضافه خواهد شد .
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 763
تاریخ عضویت: دوشنبه ۸ خرداد ۱۳۸۵, ۱۰:۵۲ ب.ظ
محل اقامت: مشهد
سپاس‌های دریافتی: 196 بار
تماس:

فراموشكاري

پست توسط sohrab_poet »

من معذرت ميخوام كه نام شاعر رو فراموش كرده بودم.
شاعر اين شعر بولفضول الشعرا است
تصویر
Old Moderator
Old Moderator
نمایه کاربر
پست: 1468
تاریخ عضویت: شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴, ۹:۳۰ ب.ظ
محل اقامت: تهران. شهرک اکباتان
سپاس‌های ارسالی: 4 بار
سپاس‌های دریافتی: 186 بار

پست توسط ARMIN »

سلام
sohrab_poet, ممنون. واقعا زيبا بود .دستت درد نکنه.
مي شه مقداري در مورد شاعر اين شعر بولفضول الشعرا توضيح بدهي؟
Don't play games with the ones who love you
ارسال پست

بازگشت به “شعر و ادبيات”