دلم چون کاسه ایی لبریز از درد ....

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه موضوعات فرهنگي و ادبي به بحث و تبادل نظر بپردازيد

مدیر انجمن: شوراي نظارت

ارسال پست
Super Moderator
Super Moderator
نمایه کاربر
پست: 3101
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۸۵, ۴:۲۵ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 19718 بار
سپاس‌های دریافتی: 21369 بار

دلم چون کاسه ایی لبریز از درد ....

پست توسط SAMAN »

دلم چون کاسه ایی لبریز از درد
تنم چون کوه آتش در حسرتی ســــرد

از کمان دهانم تیر نفرین بر کشد
بدرد هر سینه ایی که طعم خونین چشد

دنیا به حد عشق من دنیای من در حد عشق
ســـوالم د جواب خونخوار عاشق عشــق

که سهم من از آسمان پنجره ایی بود و بس
تو خواهی که ببندی و زنی پرده برآن پس


[External Link Removed for Guests]


دان گر کوه باشی چون فرهاد به شوق لیلا
زنم پتـــک بر تنت باز کنم راه دلــــــــــها

و گر دریای بی پایان تو باشی مـــن
کاســـه سازم کف دو دست و صحرا کنم تو را من

تو سد راه منی و من رود خروشان
خروشم بقصد شکستن و یارم قطره باران

ای معشوق دلربای رویای زیبای من
ای مــــرهم زخم ها در این زد و پیکار من

این نفس از بهر تو هـــــر دم کشـــد
باز دمد با یاد تو بر هر بدی خنجر کشد

قلب عاشق خون به رگ در تنم جاری کند
جان فدای تو گر ستمگر مانع حجاری کند

صبح فردا که زمین روشن شود از آفتاب
بسپریم یاد دیو بخاک و عشق ما متن کتاب

شمش بی نقطه!
پیام حکم قتل خود شنفتن مرا خوشتر بود, از یک تملق به نزد مردمان سفله گفتن!
ارسال پست

بازگشت به “شعر و ادبيات”