1- طبال بزن ،بزن که نابود شدم
بر "تار" غروب زندگی ، "پود" شدم
عمرم همه رفت در کوره مرگ
آتش زده استخوان بی دود شدم
2-پرسیدم از سرشک که سرچشمه ات کجاست؟
نالید وگفت :سر ز کجا چشمه از کجاست
لبخند لب ندیده قلبم که پیش عشق:
هر وقت دم ز خنده زدم گفت : نابجاست
3-یک بحر شرشک بودم وعمری سوز
افسرده و پیر میشدم روز به روز
با خیل گرسنگان چو هم رزم شدم
سوزم همه ساز گشت و شامم همه روز
4-از بس کف دست بر جبین کوبیدم
تا بگذرد از سرم پریشانی من
نقش کف دست محو شد ریخت بهم
شد چین وشکن بروی پیشانی من
5-تا روح بشر به چنگ زر زندانیست
شاگردی مرگ پیشه ای انسانیست
جان ار ته دل طالب مرگ است دریغ
در هیچ کجا برای مردن جا نیست
6-از باده ی نیست سر خوشم ،سرخوش و مست
بیزارم و دلشکسته از هر چه که هست
من هست به نیست دادم افسوس که نیست
در حسرت هست پشت من پاک شکست
7-دهقان پیر
با ناله میگفت:ارباب
آخر درد من یکی دوتا نیست
با وجود آنهمه بدبختی
نمی دانم چرا دیگر خدا
با من لج کرده و
چشم تنها دخترم را چپ آفریده
دخترم همه چیز را دو تا می بیند
ارباب پرخاش که ای بدبخت
چهل سال نان مرا زهر مار میکنی
مگر کور بودی و ندیدی
چشم دختر من هم چپ است؟
گفت
چرا ارباب دیدم
اما...
چیزی که هست
دختر شما همه این خوشبختی ها را دو تا می بیند
ولی...
دختر من اینهمه بدبختی را...
اشعاری زیبا از کارو
مدیر انجمن: شوراي نظارت
- پست: 325
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۹, ۱:۴۰ ب.ظ
- محل اقامت: ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب
- سپاسهای ارسالی: 1369 بار
- سپاسهای دریافتی: 1309 بار
- پست: 325
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۳ شهریور ۱۳۸۹, ۱:۴۰ ب.ظ
- محل اقامت: ایران از شرق تا غرب و از شمال تا جنوب
- سپاسهای ارسالی: 1369 بار
- سپاسهای دریافتی: 1309 بار
Re: اشعاری زیبا از کارو
1-میان همه جویها،که همراه همه ی رودها به دریا سرازیر میشدند
جوی کوچکی هم بود که هیچ میل سرازیر شدن به دریا را نداشت !...
وقتی سایر جویها پرسیدند چرا؟
گفت:من هر چند در برابر دریا بس ناچیز و خوارم !...
اما من...
"گمنامی گم نشده" را بیشتر از "شهرت گم شده" دوست دارم
2-ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
بخواب ای دختر نازم
بروی سینه بازم
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
نشته برف بر رویم
شکسته صفحهدرویم
خدایا! با چه کس گویم
که سر تا پای این دنیا
همش ننگه.... همش رنگه...
4-حدود جوانی
از شمال محدود است به آینده ای که نیست
باضافه غم پیری و سایه مخوف ممات
از جنوب بگذشته ی پوچی.... پر از خاطرات تلخ..
گاهی اوقات شیرین
مسرق ، طلوع آفتاب عشق ، صلح با مرگ
شروع جنگ حیات
مغرب، فرسنگ ها از حیات دور
آغوش تنگ گور
غرولپب عشق دیرین
این چه حدودیست؟
آیا شنیده ای و میدانی؟
حدود دنیای متزلزلی است موسوم به:جوانی
جوی کوچکی هم بود که هیچ میل سرازیر شدن به دریا را نداشت !...
وقتی سایر جویها پرسیدند چرا؟
گفت:من هر چند در برابر دریا بس ناچیز و خوارم !...
اما من...
"گمنامی گم نشده" را بیشتر از "شهرت گم شده" دوست دارم
2-ببار ای نم نم باران
زمین خشک را تر کن
سرود زندگی سر کن
دلم تنگه دلم تنگه
بخواب ای دختر نازم
بروی سینه بازم
که همچون سینه سازم
همش سنگه همش سنگه
نشته برف بر رویم
شکسته صفحهدرویم
خدایا! با چه کس گویم
که سر تا پای این دنیا
همش ننگه.... همش رنگه...
4-حدود جوانی
از شمال محدود است به آینده ای که نیست
باضافه غم پیری و سایه مخوف ممات
از جنوب بگذشته ی پوچی.... پر از خاطرات تلخ..
گاهی اوقات شیرین
مسرق ، طلوع آفتاب عشق ، صلح با مرگ
شروع جنگ حیات
مغرب، فرسنگ ها از حیات دور
آغوش تنگ گور
غرولپب عشق دیرین
این چه حدودیست؟
آیا شنیده ای و میدانی؟
حدود دنیای متزلزلی است موسوم به:جوانی
اللهم عجل لولیک الفرج