به نام خداوند مردان جنگ

در اين بخش مي‌توانيد در مورد کليه موضوعات فرهنگي و ادبي به بحث و تبادل نظر بپردازيد

مدیر انجمن: شوراي نظارت

ارسال پست
Mega Poster
Mega Poster
نمایه کاربر
پست: 827
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۰, ۱۲:۵۴ ق.ظ
محل اقامت: جبهه ی جنگ
سپاس‌های ارسالی: 3906 بار
سپاس‌های دریافتی: 2336 بار

به نام خداوند مردان جنگ

پست توسط mojtabba »

به نام خداوند مردان جنگ
که کردند بر دشمنان عرصه تنگ
به نام خداوند یاران دین
زشک رسته مردان اهل یقین
به نام یلان محمد (ص) نژاد
که شد شورشان غبطه‌ی گردباد
علی صولتانی که در خون شدند
به یک نعره از خویش بیرون شدند
به نام غیوران زهرا (س) نسب
زخود رستگان به حق منتسب
حسن (ع) مذهبان صبور آمده
می‌ زهر نوشان آن میکده
خراباتیان حسین (ع) آشنا
گرفته به کف رایت کربلا
اگر دم فرو بندم از ذکرشان
رها نیستم یکدم از فکرشان
من و یاد یاران که سر باختند
ولی بر ستم گردن افراختند
سحرگاه اعزام یادش بخیر
و «گردان» گمنام یادش بخیر
لباسی که خاکی تر از خاک بود
ولی چون دل عاشقان پاک بود
الهی به مستان بربط شکن
به مردان طوفانی خط شکن
الهی به «گردان زید و کمیل»
دلیران چون رعد و طوفان و سیل
به آنان که بی‌پا و سر آمدند
شهید از دیار خطر آمدند
به مفقود و جانباز و ایثارگر
به مردان در کنج محبس قسم
به «والفجر و بیت‌المقدس» قسم
به دلتنگی «کربلای چهار»
به یاران گمگشته و بی‌مزار
به «فتح‌المبین» و به «فتح الفتوح»
به طوفان، به کشتی، به دریا، به نوح
به «مرصاد» و مردان مرگ آفرین
منافق ستیزان تیغ آتشین
به آنان که پروازشان تا خداست
مرا بر خدا و ولی التجاست
هلا تا نپرسی ز سربازی‌ام
که من کشته‌ی عشق «خرازی»ام
خوشا «باکری» با دل عاشقش
که رگبار بستند بر قایقش
خوشا همت‌ «حاج همت» خوشا
خوشا شور و شوق شهادت، خوشا
خوشا فهم «فهمیده‌ی» نوجوان
که بی‌قدر بودش تمام جهان
خوش شور «قربانعلی عرب»
گه رقص مرگ و جنون و طرب
که «فهمیده» را دید در قتلگاه
زنارنجک آن دم که ضامن کشید
به زیر زره پوش خود را فکند
گوارایی شهد خون را چشید
و «خرازی» انگار عباس بود
که شد قطع دستش به میدان رزم
شبی نیز سوی خدا پر کشید
شد اینگونه جاوید آن کوه عزم
به کارون و اروند تا پل زدیم
گذشتیم از خویش تا رزمگاه
در آن سوی، دشمن کمین کرده بود
پراکنده چون ابرهای سیاه
چو طوفان وزیدیم و بر هم زدیم
ز خار و خسان خواب و آرام را
خلیج از تب و تاب ما موج زد
نوشتیم با خون سرانجام را
خطر بود و شط بود و غواص‌ها
سلاجی به جز عشق و ایمان نبود
ز نیزارها بی‌صدا رد شدیم
صدایی به جز صوت قرآن نبود
خدا یار مردان دردآشناست
که جان‌هایشان با نبرد آشناست
گذشتند از هشت خان بلا
شد از خونشان دشت‌ها کربلا
پس از جنگ ما باز ایستاده‌ایم
که کوهیم و آتشفشان زاده‌ایم
اگر پا و اگر سر ز کف داده‌ایم
چو لب وا کند حیدر، آماده‌ایم
که گیریم جان بداندیش را
بسوزیم ملک ستم کیش را
بخوان تیغ عریان هماورد را
که گردن زنم خیل بی‌درد را
برافشانی از خویش اگر گرد را
به دوزخ فرستیم نامرد را
که رسم جوانمردی احیا شود
قلندر و شی پیشه‌ی ما شود
غریبانه مردم تفنگم کجاست؟
خشابم، قطار فشنگم کجاست؟
دلم، سنگرم، خاکریزم چه شد؟
بگویید نعش عزیزم چه شد؟
به هر ناکجا چون تجسس کنم؟
چقدر این زمین را تفحص کنم؟
برادر بگو لشگر «نصر» کو؟
شهیدان تیپ «ولیعصر» کو؟
که افکند در کار مردن گره؟
که گم گشت «گردان ضد زره؟»
پس از جنگ صبر از خدا خواستم
زمین خوردم اما به پا خواستم
بیا یک تپش غوطه‌ در خون بزن
قدم بر سر هفت گردون بزن
جنون کن که از این همه احتیاط
بلرزد قدم‌هایمان در صراط
و ایمان بیاور به خون و جنون
که این است «قد افلح المؤمنون»
برادر بمان در پناه خدا
که من می‌روم التماس دعا....


شعر از مرحوم محمد رضا آغاسی (کوشا)
در اخر الزمان که مجال نظاره نیست - جز راه پاک علی راه و چاره نیست
باید سر عدویه سید علی را برید و گفت - در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم - در ره عشق جگر دار تر از 100 مردی
هر زمان شور خمینی به سر افتد مارا - دور سید علی خامنه ای می گردیم

امیرا تو میری و فر مان دهی - سر بی سران را تو سامان دههی
عصای تو ام اژدها کن مرا - به اذن ولایت رها کن مرا
رها کن مرا تا خروشان شوم - بلا بر سر دین فروشان شوم
و پ س
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 830
تاریخ عضویت: شنبه ۲ تیر ۱۳۸۶, ۱۱:۴۷ ب.ظ
محل اقامت: باختران
سپاس‌های ارسالی: 309 بار
سپاس‌های دریافتی: 2025 بار
تماس:

Re: به نام خداوند مردان جنگ

پست توسط ali1371 »

این خاکا ، شمیم سیب حرم داره
دیگه دل من چی کم داره
حالا که با شهداست
راهی که ، شروع می شه از کنارشون
ایشالا تو سایه سارشون
مسیر وصل خداست
جدا نمی شه ازشون ، هرگز این پیوند
یادگاری شهداست ، چفیه و سربند
مگه می شه یادم بره ، غربت اروند
دل پریشونِ ، درد هجرونه
یا زهرا ، پیش شما رو سپید شدن

رو پای ارباب شهید شدن

تموم آرزومه


تا محشر ، پلاک سردار علقمه

پیشونی بند یا فاطمه

یه عشق نا تمومه
  که ارتش ایران درجنگ کرد حماسه نبود معجزه بود
یاسرعرفات
 
وبلاگ من [External Link Removed for Guests]
ارسال پست

بازگشت به “شعر و ادبيات”