نمونه بررسي : ايران)
نويسنده : فرزاد نوابخش
منبع : danaee.com
چكيده
سير حركت انديشه از قرن 17 ميلادي در اروپا از خرد گرايي به سمت تجربه گرايي حركت كرد و موجب شد تا مشاهدة تجربي بعنوان تنها روش معتبر علمي شناخته شود از آن پس رشتههاي مختلف علمي به تدريج از فلسفه جدا شدند ، رشد و شكوفايي علوم و تكنولوژي حاصل اين تحول فكري است . ولي در ايران سير حركت انديشه از قرن 17 ميلادي بر عكس از تجربه گرايي به سمت خردگرايي حركت كرد ، اين تحول ميتوانست منجر به بلوغ انديشه در تمدن ايران گردد ولي با نفوذ تمدن غرب در قرن 19 ميلادي و شكست ايران از غرب در عرصههاي نظامي ، سياسي ، اقتصادي ، فرهنگي و بحرانهاي اجتماعي ، ناشي از آن امكان تحقق اين آرمان بعيد به نظر ميرسد . علميترين ، عينيترين و به صرفه ترين راه براي غلبه بر مشكل توليد نيافتگي و بحران توسعه علم در ايران معاصر
اولاً : آشتي جويي و مسالمت با تمدنهاي بزرگ باستاني مشرق زميني و مغرب زميني است .
ثانياً : تغيير نگرش به جهان ،اينكه به جاي تفكيك قائل شدن بين تمدن مغرب زميني و تمدن مشرق زميني است كه مولد انديشه اختلاف و تشنج آفريني است ، وحدت تمدنها در تمدن واحد جهاني را معتقد باشيم و مطمئن باشيم كه همانگونه كه تمدن ايران عناصري را از تمدنهاي ديگر از جمله غرب گرفته است تمدن غرب نيز عناصري را از تمدن شرق و ايران گرفته است مسلماً اندية تفرقهآميز و تشنج آفريني با توجه به ضعف و توسعه نيافتگي ، در شرايط كنوني به نفع تمدن ايران نيست .
مقدمه
تاريخ علم جديد كه رشد و ترقي تكنولوژي و پيشرفتهاي چشمگير در تمامي عرصههاي زندگي بشر را به ارمغان آورده است به انقلاب علمي اروپا برميگردد . اين تعلق خاستگاه علم جديد به غرب طبيعتاً مقاومتها و واكنشهايي را در مشرق زمين هنگام مواجه با علم جديد غربي برانگيخته است ، مقاله حاضر در پي آن است تا تفاوت دو ديدگاه تمدن غرب و شرق دربارة علم را بررسي و عوارضي كه اين تفاوت دو زاويه ديد غربي و شرقي نسبت به علم باعث ميشود را مورد ارزيابي قرار دهد مطمئناً يكي از علل مهم عدم همسويي و بهتر بگوييم عدم توان همسويي جوامع مشرق زمين با جريان جهاني توليد علم و تكنولوژي كه رنگ و بويي غربي دارد همين اختلاف خاستگاه ميباشد .
كليد واژه
علم : توليد دانش با استفاده از روش تجربي مشاهده و آزمايش را علم ميگويند .
تكنولوژي : عينيت بخشيدن به دستاورد علمي را تكنولوژي يا فن آوري ميگويند .
تمدن مشرق زميني : تمدنهاي آسيايي شامل ايران و اسلام ، هند ، چين و تمدنهاي بودايي و ژاپني ، تمدنهاي مشرق زميني هستند .
تمدن مغرب زميني : تمدنهاي اروپايي ، يونان و روم تمدنهاي غربي هستند .
فرهنگ : عبارت است از كليه دستاوردهاي مادي و غير مادي زندگي بشر
تمدن : عبارت است از ويژگي خاص فرهنگي كه باعث تحولات زيادي در زندگي بشر شده است ، مانند اختراع چرخ ، خط ، اختراع ماشين بخار و …
روش تحقيق
روش تحقيق ، اسنادي است يعني با مراجعه به اسناد و مدارك معتبر شواهد علمي لازم براي آزمون فرضيهها جمعآوري و ارائه ميشود .
روش جمع آوري اطلاعات
روش جمعآوري اطلاعات فيشبرداري است . يعني اطلاعات مورد نياز از منابع كتابخانهاي فيش برداري و پس از اطمينان از اعتبار داخلي و خارجي فيشها ، با استفاده از نقد داخلي و نقد خارجي كرلينجر ، براي آزمون فرضيهها مورد استفاده قرار ميگيرند . يافتههاي تحقيق مستند به اسنادي هستند كه در زير نويسها قيد شده است .
نظريه پردازي و توليد علم از ديدگاه غرب و شرق
مدیر انجمن: شوراي نظارت

- پست: 1575
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2 بار
- سپاسهای دریافتی: 238 بار
- تماس:
فرضيهها :
1- نظريه پردازي و توليد علم از ديدگاه تمدن غرب و شرق متفاوت است .
2- تفاوت ديدگاه غربي و شرقي دربارة توسعه علم و نظريه پردازي مهمترين مانع نوسازي و توسعه علم در ايران طي دويست سال اخير شده است .
3- راه حل منطقي براي رفع موانع توسعه علم در ايران پرهيز از اختلافات تمدني است .
متن مقاله :
بيشك ايران يكي از چهار كانون بزرگ فرهنگ و تمدن آسياست . ايران از يك طرف جزئي از دنياي اسلام است كه در بالندگي و شكوفايي آن نقش مؤثر و عمدهاي را ايفا كرده است و از طرف ديگر به دليل زبان و فرهنگ باستانياش با تمدن آريايي هند خويشاوند است ، اين وضعيت به ايران صفتي دوگانه ميدهد و ايران را به عنوان حلقه ارتباط ميان آسياي بزرگ و تمدن اسلامي و غربي حائز اهميت ويژه ميسازد . بويژه اينكه ايران سرچشمه تجلي انديشه و تفكر بوده است . راه تفكر در غرب دنياي اسلامي يعني در آندولس به ابن رشد ختم ميشود . تفسيري غلط از فلسفة ابن رشد كه در غرب به حقيقت دوگانه معروف شد در دنيوي كردن آرمانهاي آسماني قرون وسطي نقشي بزرگ و مؤثر ايفا كرد . تنزل مدينه الهي به مدينههاي زميني و ظهور اوتوپيهاي جديد توماس موروبيكن در انگلستان ، برونووكامپانلا در ايتاليا وجه ديگر نهضت دنيوي كردن است . اين تحول زميني شدن با سه حركت نزولي ديگر توأم بود :
1- تفكيك روح از ماده كه در قرن هفدهم به جوهر دوگانه در فلسفه و دكارت انجاميد .
2- جدايي علم شهودي از علم حصولي كه سرانجام منجر شد به اينكه تجربه حسي بعنوان تنها منشأ معرفت بيواسطه شناخته شود و علوم عقلي و كليات به نفع حسيات از اعتبار ساقط شدند .
3- جدايي دين از فلسفه كه به صورت اصل مسلم درآمد و تئوري (نظر) و پراكيس (عمل) كاملاً پذيرفته شد .
كورين و ژيلبر دوران ، فاجعه تمدن غرب را در اين ميدانند كه غرب به جاي گرويدن به بوعلي سينا كه در آن عقل فعال را مجرد ميشناسد به دو گانگي نهفته در فلسفه اين رشد روي آورده است . سير تحول انديشه در غرب سرانجام در قرن هفدهم به انقلاب علمي انجاميد . كه طي آن بر خلاف دكارت ، لايپنيتز و اسپينوزا كه تحت تأثير جنبة عقلاني ، نظري و رياضي فيزيك قبل از عصر خود يا معاصر خود قرار گرفته بودند و طبق سنت غالب فلسفي غرب كه نسبتش به افلاطون ميرسد ، بر آن بودند كه معرفت حقيقي عبارتست از درك و دريافت ذهن از مفاهيم فطري است . بيكن جنبه قابليت مشاهده علم را مهم ميدانست و لاك نخستين خط مشي حساب شده از اصالت تجربه را تدوين كرد لاك در اين كار از نقش مهمي كه تجربه و مشاهده در علم نيوتوني دارد الهام گرفته بود . به عقيده لاك ذهن حامل هيچگونه تصور يا مفهوم فطري نيست بلكه لوح سفيد نانوشتهاي است كه حواس بر آن تأثير ميگذارد .
1- نظريه پردازي و توليد علم از ديدگاه تمدن غرب و شرق متفاوت است .
2- تفاوت ديدگاه غربي و شرقي دربارة توسعه علم و نظريه پردازي مهمترين مانع نوسازي و توسعه علم در ايران طي دويست سال اخير شده است .
3- راه حل منطقي براي رفع موانع توسعه علم در ايران پرهيز از اختلافات تمدني است .
متن مقاله :
بيشك ايران يكي از چهار كانون بزرگ فرهنگ و تمدن آسياست . ايران از يك طرف جزئي از دنياي اسلام است كه در بالندگي و شكوفايي آن نقش مؤثر و عمدهاي را ايفا كرده است و از طرف ديگر به دليل زبان و فرهنگ باستانياش با تمدن آريايي هند خويشاوند است ، اين وضعيت به ايران صفتي دوگانه ميدهد و ايران را به عنوان حلقه ارتباط ميان آسياي بزرگ و تمدن اسلامي و غربي حائز اهميت ويژه ميسازد . بويژه اينكه ايران سرچشمه تجلي انديشه و تفكر بوده است . راه تفكر در غرب دنياي اسلامي يعني در آندولس به ابن رشد ختم ميشود . تفسيري غلط از فلسفة ابن رشد كه در غرب به حقيقت دوگانه معروف شد در دنيوي كردن آرمانهاي آسماني قرون وسطي نقشي بزرگ و مؤثر ايفا كرد . تنزل مدينه الهي به مدينههاي زميني و ظهور اوتوپيهاي جديد توماس موروبيكن در انگلستان ، برونووكامپانلا در ايتاليا وجه ديگر نهضت دنيوي كردن است . اين تحول زميني شدن با سه حركت نزولي ديگر توأم بود :
1- تفكيك روح از ماده كه در قرن هفدهم به جوهر دوگانه در فلسفه و دكارت انجاميد .
2- جدايي علم شهودي از علم حصولي كه سرانجام منجر شد به اينكه تجربه حسي بعنوان تنها منشأ معرفت بيواسطه شناخته شود و علوم عقلي و كليات به نفع حسيات از اعتبار ساقط شدند .
3- جدايي دين از فلسفه كه به صورت اصل مسلم درآمد و تئوري (نظر) و پراكيس (عمل) كاملاً پذيرفته شد .
كورين و ژيلبر دوران ، فاجعه تمدن غرب را در اين ميدانند كه غرب به جاي گرويدن به بوعلي سينا كه در آن عقل فعال را مجرد ميشناسد به دو گانگي نهفته در فلسفه اين رشد روي آورده است . سير تحول انديشه در غرب سرانجام در قرن هفدهم به انقلاب علمي انجاميد . كه طي آن بر خلاف دكارت ، لايپنيتز و اسپينوزا كه تحت تأثير جنبة عقلاني ، نظري و رياضي فيزيك قبل از عصر خود يا معاصر خود قرار گرفته بودند و طبق سنت غالب فلسفي غرب كه نسبتش به افلاطون ميرسد ، بر آن بودند كه معرفت حقيقي عبارتست از درك و دريافت ذهن از مفاهيم فطري است . بيكن جنبه قابليت مشاهده علم را مهم ميدانست و لاك نخستين خط مشي حساب شده از اصالت تجربه را تدوين كرد لاك در اين كار از نقش مهمي كه تجربه و مشاهده در علم نيوتوني دارد الهام گرفته بود . به عقيده لاك ذهن حامل هيچگونه تصور يا مفهوم فطري نيست بلكه لوح سفيد نانوشتهاي است كه حواس بر آن تأثير ميگذارد .
هیهات منا الذلة

- پست: 1575
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2 بار
- سپاسهای دریافتی: 238 بار
- تماس:
همة تصورات منشأ تجربي دارند و از تأثيرات جزئي حواس پنجگانه حاصل شدهاند ، ذهن ، ادراكات حسي جسماني را ميگيرد و بازسازي ميكند نه صور كلي يا قوالب كلي را ، بدين ترتيب علوم مختلف به تدريج از فلسفه جدا شدند و روش علم ، خاص بررسي موضوعات دنيايي ، از روش مذهب كه محدود به اخلاقيات ميشد جدا شد . شناخت علمي تنها به مواردي اطلاق ميشود كه با روش مشاهده تجربي حاصل شده باشد ، اتفاقاً در همان زماني كه انديشة غربي از خرد گرايي به سمت تجربه گرايي حركت ميكرد در ايران حركت انديشه از تجربه گرايي به سمت خرد گرايي حركت كرد . از فلسفة ابن رشد در آسيا و ايران استقبال چنداني نشد بلكه فلسفه ابن سينا منشأ اثر شد . سهروردي اين انديشه را از ابن سينا گرفت و فلسفه اشراق را تدوين كرد ، فلسفة اشراق علي رغم ظاهر يونانيش اصالتاً پديدهاي آسيايي و ايراني است . اگر چه متأثر از ظاهر يونانيش حاوي تضادهاي نهفته در تفكر غربي بود ، تضادهايي كه در انديشه غربي منجر به تجربه گرايي ، تكثرگرايي و جدايي علم از الهيات شد ، در ايران در پرتو انديشه ملاصدرا در هم ادغام شدند و دين (اسلام) فلسفه (يوناني) اشراق و عرفان (اروپايي) به نتيجهاي وحدت بخش رسيدند ، عناصر اصيل اخلاقي و مذهبي ايراني نظير فره ايزدي ، اعتقاد به معاد ، رستاخيز منجي موعود در قالب مذهب شيعه و فلسفه اشراق و عرفان ايراني در قالب عرفان شيعي جايگاه خود را بازيافتند . علاوه بر اين صفويه براي اولين بار در طول تاريخ مذهب شيعه را به عنوان مذهب رسمي كشور اعلام نمودند ، اين در حالي بود كه اكثريت مردم ايران سني مذهب بودند . صفويه در ابتدا فرقهاي از صوفيان سني بودهاند . ولي به هدف تحت تأثير قرار دادن شمار زيادي از شيعيان تندرويي كه در قلمرو فعاليت ايشان زندگي ميكردند در همچنين براي تمايز قلمرو حكومتيشان از قلمرو دولتهاي متخاصم و سني عثماني و ازبك به سنخ تندروي شيعه دوازده امامي تغيير مسلك دادند . حكام صفوي كه مذهب شيعه را در مملكتي كه اكثراً سني بودند به عنوان مذهب رسمي اعلام كردند نياز شديد به وضع قوانين و مقررات بر اساس فقه شيعي پيدا كردند ، به همين دليل فقها و مجتهدين تراز اول شيعه از نقاط مختلف جهان خصوصاً علماي شيعي جبل عاملي را كه تحت فشار دولت عثماني در شرايط سختي بسر ميبردند به ايران دعوت كردند و مناصب مهمي را در دستگاه ديواني به ايشان سپردند ، نياز شديد به استخراج احكام و قوانين از تعاليم اسلامي شيعي باعث شد تا مدارس علمي اسلامي در ايران به سرعت از توجه به علوم تجربي نظير طب (ابن سينا) نجوم (خيام ، خوارزمي) شيمي (زكريان رازي ، جابر ابن حيان) مردم شناسي (ابوريحان بيروني) و جامعه شناسي (ابن خلدون) به سمت علوم دستوري كه وضع قوانين و احكام و قضاوت بر مبناي فقه است تغيير رويه دادند . حركت از تجربه گرايي به سمت خرد گرايي با غلبه تدريجي نحلة اصولي بر نحلة اخباري تشديد شد ، نحلة اصولي معتقد بود لازم است رهبران روحاني به تفسير قرآن وسنتها در همة موضوعات بپردازند ، نحلة اصولي كه پيروزي آن تا حد زيادي بواسطه تلاشهاي مجتهد قرن هيجدهم آقامحمدباقر بهبهاني (1790 – 1706) بود معتقد بود همة مؤمنان بايد يك مجتهد واحد را برگزينند و از احكام او كه بر پاية حدس مجتهد از خواست و نيات امام زمان (عج) ميباشد پيروي كند ، از آنجا كه ممكن است اين حدس خطا باشد لازم است همواره از مجتهد زنده تبعيت كند . اين نحله به مجتهد زنده قدرت زيادي ميبخشيد در مقابل نحلة اخباري معتقد بود تمام آنچه انسانها راجع به احكام شرع بايد بدانند در سنتها (اخبار) رسيده از پيامبر و دوازده امام يافت ميشود ، به اعتقاد اخباريون همة مؤمنان صلاحيت تفسير اين سنتها را دارند . اگر چه نهضت اصولي نهضتي اصلاح طلبانه بود ولي اثري كه غلبة نهضت اصولي بر نهضت اخباري در رابطه با حركت مدارس علميه از تجربه گرايي به خردگرايي گذاشت ، احساس نياز دائمي به كارشناسان متخصص در احكام اسلامي شيعي بود . پس فضاي مدارس علمي شيعه از مطالعات تجربي مبتني بر مشاهده به سمت مباحث حقوقي و قضا متمايل شد ، لازم به توضيح است كه الهيات شيعه در مقايسه با الهيات سني به مفاهيم فلسفي و قوانين طبيعي يوناني نزديكتر است ، ضمناً گرايشات سني ايراني معتزلي بوده است كه نزديك به شيعه است و كمتر اشعري ، شافعي . حنبلي پس تا اينجا روشن شد كه از قرن 17 ميلادي به تدريج سير انديشه غرب از خردگرايي به سمت تجربه گرايي حركت كرد و اتفاقاً در ايران سير و حركت انديشه از تجربه گرايي به سمت خردگرايي متمايل گرديد . ولي مشكل اصلي از اينجا شروع شد كه از قرن هيجدهم ميلادي به دليل انقلاب صنعتي اروپا كشورهاي صنعتي در پي بدست آوردن بازارهاي فروش كالاهاي توليدي كارخانجات صنعتي شان و بعلاوه دستيابي به مواد اوليه ارزان قيمت متوجه جوامع آسيايي و از جمله ايران شدند . ايران علاوه بر دو امتياز مزبور از موقعيت استراتژيك هم برخوردار بود چون روسيه و فرانسه همواره در صدد نزديكي به ايران براي نفوذ به هند مستعمرة انگلستان بودند و انگلستان نيز در صدد استفاده از ايران به عنوان حائل در برابر دستيابي قدرتهاي مزبور به هند بود ، انگيزه ديگر روسيه از نفوذ بر ايران دستيابي به آبهاي گرم بود مطامع مزبور باعث شدند تا در آستانه قرن نوزدهم ايران در پي شكست در جنگ با روسيه به ناتوانياش در برابر قدرت بلامنازع غرب در ابعاد نظامي و سياسي پي ببرد.
عهدنامههاي گلستان و تركمنچاي با روسيه باعث جدا شدن قسمتهاي بسيار مهم و استراتژيك شمال غربي ايران و بعلاوه امتيازات اقتصادي تجاري ، ديپلماتيك زيادي به روسيه گرديد ، بواسطه سياست موازنه مثبت كه بر اساس آن هر گاه يكي از قدتهاي بزرگ امتيازي را در ايران كسب ميكردند بايستي معادل آن امتياز به ديگر كشورهاي قدرتمند نيز داده شود، عهدنامه پاريس جداسازي قسمتهاي بسيار مهم و استراتژيك مشرق ايران (افغانستان) و بعلاوه امتيازات اقتصادي ، تجاري ، ديپلماتيك زيادي را به نفع انگلستان بر ايران تحميل كرد .
شكستهاي نظامي به امتيازات ديپلماتيك انجاميد ، امتيازات ديپلماتيك اعمال قوانين گمركي به نفع تجار خارجي و به ضرر تجار بومي را در پي داشت (كاپيتولاسيون تجاري) و اين باعث هموار شدن راه نفوذ اقتصادي شد و نفوذ اقتصادي با متزلزل كردن صنايع بومي ، اختلالات اجتماعي شديدي بوجود آورد . اين برخورد توأم با شكست ايران در برابر غرب موجب بيداري وجدان ملي ايرانيان و آگاهي از لزوم نوسازي و واقعيات نظام جهاني شد . اصلاحات در نگاه اول به نظر ايرانيان بسيار آسان آمد ولي پس از شكستهاي مكرر ، متوجه شدند كه اصلاحات در عرصههاي مختلف اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي آنچنان كه تصور ميكردند سهل و اسان نيست ، اولين اقدامات اصلاحات و نوسازي ، توسط عباس ميرزا انجام گرفت كه به شكست انجاميد ، پس از 15 سال وقفه موج دوم اصلاحات توسط اميركبير انجام گرفت ،كه اجراي همان پروژه متوقف مانده ، عباس ميرزاي وليعهد بود ، اين بار نيز اصلاحات بيتر از سه سال دوام نياورد و اميركبير مقتول و اقدامات او نيز با مرگ او تخريب شد ، موج سوم اصلاحات پس از 20 سال وقفه با صدارت ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار آغاز شد كه پس از 2 سال دو مرتبه متوقف شد ، موج چهارم اصلاحات با صدر اعظمي امين الدوله پس از 24 سال وقفه فقط يكسال دوام آورد ، پس از 8 سال ديگر در پي انقلاب مشروطه اولين مجلس اسلامي ملي تشكيل شد كه شروع به تدوين قانون اساسي نمود و … منظور نگارندة ترسيم كامل آغاز و انجام حركتهاي اصلاحات نوسازي در ايران نبود بلكه مقصود اشاره به سختي و كندي اين حركتها در دويست ساله اخير بود
عهدنامههاي گلستان و تركمنچاي با روسيه باعث جدا شدن قسمتهاي بسيار مهم و استراتژيك شمال غربي ايران و بعلاوه امتيازات اقتصادي تجاري ، ديپلماتيك زيادي به روسيه گرديد ، بواسطه سياست موازنه مثبت كه بر اساس آن هر گاه يكي از قدتهاي بزرگ امتيازي را در ايران كسب ميكردند بايستي معادل آن امتياز به ديگر كشورهاي قدرتمند نيز داده شود، عهدنامه پاريس جداسازي قسمتهاي بسيار مهم و استراتژيك مشرق ايران (افغانستان) و بعلاوه امتيازات اقتصادي ، تجاري ، ديپلماتيك زيادي را به نفع انگلستان بر ايران تحميل كرد .
شكستهاي نظامي به امتيازات ديپلماتيك انجاميد ، امتيازات ديپلماتيك اعمال قوانين گمركي به نفع تجار خارجي و به ضرر تجار بومي را در پي داشت (كاپيتولاسيون تجاري) و اين باعث هموار شدن راه نفوذ اقتصادي شد و نفوذ اقتصادي با متزلزل كردن صنايع بومي ، اختلالات اجتماعي شديدي بوجود آورد . اين برخورد توأم با شكست ايران در برابر غرب موجب بيداري وجدان ملي ايرانيان و آگاهي از لزوم نوسازي و واقعيات نظام جهاني شد . اصلاحات در نگاه اول به نظر ايرانيان بسيار آسان آمد ولي پس از شكستهاي مكرر ، متوجه شدند كه اصلاحات در عرصههاي مختلف اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي آنچنان كه تصور ميكردند سهل و اسان نيست ، اولين اقدامات اصلاحات و نوسازي ، توسط عباس ميرزا انجام گرفت كه به شكست انجاميد ، پس از 15 سال وقفه موج دوم اصلاحات توسط اميركبير انجام گرفت ،كه اجراي همان پروژه متوقف مانده ، عباس ميرزاي وليعهد بود ، اين بار نيز اصلاحات بيتر از سه سال دوام نياورد و اميركبير مقتول و اقدامات او نيز با مرگ او تخريب شد ، موج سوم اصلاحات پس از 20 سال وقفه با صدارت ميرزا حسين خان مشيرالدوله سپهسالار آغاز شد كه پس از 2 سال دو مرتبه متوقف شد ، موج چهارم اصلاحات با صدر اعظمي امين الدوله پس از 24 سال وقفه فقط يكسال دوام آورد ، پس از 8 سال ديگر در پي انقلاب مشروطه اولين مجلس اسلامي ملي تشكيل شد كه شروع به تدوين قانون اساسي نمود و … منظور نگارندة ترسيم كامل آغاز و انجام حركتهاي اصلاحات نوسازي در ايران نبود بلكه مقصود اشاره به سختي و كندي اين حركتها در دويست ساله اخير بود
هیهات منا الذلة

- پست: 1575
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۸۵, ۱:۲۴ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 2 بار
- سپاسهای دریافتی: 238 بار
- تماس:
بحث و نتيجه گيري
اما به نظر ميرسد يكي از مهمترين موانع جدي اصلاحات نوسازي در دويست سال اخير حركت ناهمگون و ناهمسويي انديشه غربي و ايراني از قرن 17 ميلادي تا كنون بوده است . تعريف علم در مغرب زمين و ايران متفاوت است موضوعات علمي غربي براي انديشه ايراني علمي نيستند و موضوعات علمي ايران براي انديشه غربي علمي نيستند .
بر خلاف تصور اوليه به نظر ميرسد علم تنها يك تلاش نيست بلكه علم يك نحوه نگرش و يك فرهنگ است . تلاش علمي از زاويه ديد ايراني تلاشي است كه فقط به موضوعات دنيايي و روش مشاهده تجربي ـ طبق تعريف غربي از علم ـ محدود نميشود بلكه ديدگاه غرب راجع به علم كه آنرا محدود به موضوعات قابل مشاهده و تجربه ميداند تحقير و نكوهش ميشود . در مقابل از ديدگاه غرب نيز تعريف ايراني از علم غلط است . چگونه ايراني ميتواند الگويي را قبول نداشته باشد ولي به كار بندد؟
امروزه سبك زندگي ، خوراك ، پوشاك ، وسايل و تمامي عناصر فرهنگي مورد استفاده در سراسر جهان و از جمله ايران رنگ و بويي غربي دارد . مسلماً از همان ابتداي شروع نفوذ غرب به ايران در قرن 19 ميلادي از سوي روشنفكران ايراني راه حلهايي ارائه شده است : برخي غرب زدگي را پيشنهاد كردهاند كه منجر به تلاش در راستاي غربي شدن و سرمايهداري وابسته در دوران پهلوي شد ، بخري راه حلهاي منفعلانه پيشنهاد كردند ، مانند شاهان قاجار كه از برخورد با غرب فرار ميكردند و عملاً شكست اين سياست تجربه شد و برخي روشنفكران در سايه بهره گيري از تعاليم عاليه اسلام در صدد يافتن راهي مشروع و مقبول بر پايه پيروي از هويت فرهنگي و مذهبي ايراني برآمدند كه نهايتاً منجر به انقلاب اسلامي 57 گرديد . در حال حاضر به نظر ميرسد تنها راه غلبه بر بحران مزبور راه مسالمت آميز آشتي تمدن ايراني به عنوان يكي از تمدنهاي اصيل مشرق زمين با ديگر تمدنهاي باستاني دنيا بخصوص تمدن مغرب زمين است .
با توجه به قدرت تجربه شدة غرب ، دنبال كردن برنامة گفتگوي تمدنها عمليترين ، به صرفه ترين و عيني ترين راه ممكن به نظر ميرسد با اين شرح كه اصلاً نگريستن غربي ، شرقي به تمدنهاي دنيا با توجه به استحاله تمامي فرهنگها اعم از فرهنگ غربي و فرهنگ شرقي در يك فرهنگ عمومي جهاني كه هم شامل عناصر شرقي و هم عناصر غربي است ، حاصلي جز تشنج و بحران اختلاف ، كه فعلاً با شرايطي كه متذكر شد به نفع غرب است . در پي نخواهد داشت . هيچگاه نبايد تبادل فرهنگها را فراموش كرد همانطور كه مشرق زمين ، از اتومبيل ، هواپيما ، شكل معماري و .. غربي استفاده ميكند ، غربيها نيز از اخلاقيات و مذهب مشرق زمين پيروي ميكنند ، علم عليرغم جنبة تمدنياش ميتواند به عنوان پديدهاي متعلق به تمامي بشريت نگريسته شود.
اما به نظر ميرسد يكي از مهمترين موانع جدي اصلاحات نوسازي در دويست سال اخير حركت ناهمگون و ناهمسويي انديشه غربي و ايراني از قرن 17 ميلادي تا كنون بوده است . تعريف علم در مغرب زمين و ايران متفاوت است موضوعات علمي غربي براي انديشه ايراني علمي نيستند و موضوعات علمي ايران براي انديشه غربي علمي نيستند .
بر خلاف تصور اوليه به نظر ميرسد علم تنها يك تلاش نيست بلكه علم يك نحوه نگرش و يك فرهنگ است . تلاش علمي از زاويه ديد ايراني تلاشي است كه فقط به موضوعات دنيايي و روش مشاهده تجربي ـ طبق تعريف غربي از علم ـ محدود نميشود بلكه ديدگاه غرب راجع به علم كه آنرا محدود به موضوعات قابل مشاهده و تجربه ميداند تحقير و نكوهش ميشود . در مقابل از ديدگاه غرب نيز تعريف ايراني از علم غلط است . چگونه ايراني ميتواند الگويي را قبول نداشته باشد ولي به كار بندد؟
امروزه سبك زندگي ، خوراك ، پوشاك ، وسايل و تمامي عناصر فرهنگي مورد استفاده در سراسر جهان و از جمله ايران رنگ و بويي غربي دارد . مسلماً از همان ابتداي شروع نفوذ غرب به ايران در قرن 19 ميلادي از سوي روشنفكران ايراني راه حلهايي ارائه شده است : برخي غرب زدگي را پيشنهاد كردهاند كه منجر به تلاش در راستاي غربي شدن و سرمايهداري وابسته در دوران پهلوي شد ، بخري راه حلهاي منفعلانه پيشنهاد كردند ، مانند شاهان قاجار كه از برخورد با غرب فرار ميكردند و عملاً شكست اين سياست تجربه شد و برخي روشنفكران در سايه بهره گيري از تعاليم عاليه اسلام در صدد يافتن راهي مشروع و مقبول بر پايه پيروي از هويت فرهنگي و مذهبي ايراني برآمدند كه نهايتاً منجر به انقلاب اسلامي 57 گرديد . در حال حاضر به نظر ميرسد تنها راه غلبه بر بحران مزبور راه مسالمت آميز آشتي تمدن ايراني به عنوان يكي از تمدنهاي اصيل مشرق زمين با ديگر تمدنهاي باستاني دنيا بخصوص تمدن مغرب زمين است .
با توجه به قدرت تجربه شدة غرب ، دنبال كردن برنامة گفتگوي تمدنها عمليترين ، به صرفه ترين و عيني ترين راه ممكن به نظر ميرسد با اين شرح كه اصلاً نگريستن غربي ، شرقي به تمدنهاي دنيا با توجه به استحاله تمامي فرهنگها اعم از فرهنگ غربي و فرهنگ شرقي در يك فرهنگ عمومي جهاني كه هم شامل عناصر شرقي و هم عناصر غربي است ، حاصلي جز تشنج و بحران اختلاف ، كه فعلاً با شرايطي كه متذكر شد به نفع غرب است . در پي نخواهد داشت . هيچگاه نبايد تبادل فرهنگها را فراموش كرد همانطور كه مشرق زمين ، از اتومبيل ، هواپيما ، شكل معماري و .. غربي استفاده ميكند ، غربيها نيز از اخلاقيات و مذهب مشرق زمين پيروي ميكنند ، علم عليرغم جنبة تمدنياش ميتواند به عنوان پديدهاي متعلق به تمامي بشريت نگريسته شود.
هیهات منا الذلة