Palang mah gerefteh نوشته شده:ببينيد دوستان اولا اجازه بدهيد که در يک نکته حداقل با هم بتوافق برسيم و آنهم تقريبي بودن و نسبي بودن حرفهايم در اينجاست.
ما اگر بخواهيم دربارۀ هر موضوعي به يقين برسيم و حداقل چشم انداز روشني از آن داشته باشيم الزاما به ابزارکارهاي پژوهشي نيازمند هستيم. برخي از پژوهشها در کادر گروه يا گروهاي پژوهشي انجام مي گيرد و برخي ديگر توسط پژوهشگران منفرد که پس از سالها در باب موضوع خاصي کتاب منتشر مي کنند. مثل پژوهشگر فرانسوي پل ويريليو که دربارۀ موضوع سرعت و روابط آن با جامعه کتابهاي متعددي چاپ کرده است و مصاحباتش را هم بشکل کتاب درآورده و بفروش مي رساند و آخرين مصاحبات او ، تا جايي که من مي دانم دربارۀ انترنت است.
در ثاني يک نکتۀ اساسي ديگر هست و آنهم هدفمند بودن نقد و گفتگوهاست. نقد (از هر نوع و در هر زمينه اي که تصور کنيم) علت وجوديش در تأثيري ست که مي تواند احتمالا بر واقعيات بگذارد. نقد موتور پيشرفت است. متأسفانه از اين زاويه که به مسائل نگاه کنيم مي بينيم که دوران ما چه در غرب و چه در شرق، بقول معروف ديگر گوشش به اين حرفها بدهکار نيست، يعني نقد ديگر آن جايگاهي را که بايد داشته باشد از دست داده است و روندهاي ديگري حاکم شده اند که بيشتر در ساحل منافع اقتصادي سرمايه دارها پهلو مي گيرد.
در اين گفتگوها در اين سايت من متوجه شدم که برخي از دوستان چه در زمينۀ تسليحات نظامي و چه غير نظامي نمي توانند مشاهده کنند که خريد 130 فروند توپولوف روسي تا چه اندازه مي تواند ايران را حتي در زمينۀ صنعت هوايي دچار تأخير کند و تا چه اندازه مي تواند موجب تأخير مسافرين و نقل و انتقالات کشور شود. و تا چه اندازه مي تواند موجب بيکاري و هزار و يک مشکل ديگر براي جامعه ما باشد. اين موضوع را نبايد در محدودۀ يک نشست و برخاست سادۀ هواپيما در نظر بگيريم که صد يا دويست نفر را ظرف فلان دقيقه از گرگان به تهران منتقل مي کند. اين موضوع را بايد در چشم انداز کلي زندگي اجتماعي در نظر بگيريم. با آگاهي به اين واقعيت انکار ناپذير که ايران هنوز يک کشور صنعتي نيست و هنوز اقتصاد کشور تا حدود بسيار زيادي به فروش نفت و گاز يعني منابع طبيعي وابسته، فرش و پسته هم مي فروشد که اين آخريها درآمدهايش هيچگاه به ايران باز نمي گردد يا تقريبا هيچگاه.
اين موضوعي نيست که من بتوانم در اينجا بخوبي جزئيات آنرا باز کنم و نشان دهم. يک مثال ساده شايد بتواند درک موضوع را ساده تر کند، الان در همين سايت تاپيکي هست دربارۀ ناو موج ، يکي از امراي ارتش در مورد ساخت اين ناو اطلاعاتي دربارۀ تعداد افرادي که روي اين ماو اشتغال دارند آمار و ارقامي مي دهد.
يک مثال تخيلي : شما بيست ميليون دلار پول داريد و با آن مي توانيد يک لوکوموتيو بخريد که مي تواند سيصد کيلومتر در ساعت روي ريل مسافرين شما را جا بجا کند و فورا هم مي توانيد آنرا در اختيار بگيرد و روي ريل بياندازيد و عملياتيش کنيد.
ولي با همين بيست ميليون دلار بعلاوۀ بيست ميليارد ديگر (...)، مي توانيد لوکوموتيوي بسازيد که هشتاد کيلومتر در ساعت حرکت مي کند و ساختنش دهسال هم وقت مي برد. کدام يک شما را زودتر بمقصد مي رساند؟ ( بايد دانست که به کجا مي خواهيم برويم و براي چه کاري؟)
من فعلا شما را با اين پرسش تنها مي گذارم
شما درست می فرمایید.من از دید مسافرینی که خواهان افزایش سرعت و کیفیت حمل و نقل و مسافرت هستند به قضیه نگاه کردم و این اشتباهی است که بسیاری از افراد دچار آن می شوند یعنی نوعی کوته بینی.
مثال جالبی هم به کار بردید که مرا بهتر متوجه اشتباهم کرد.
اما شما جواب ان سوال را بدهید.
در شرایطی که اکثر هواپیماهای بویینگ 747 ما به دلیل طول عمر زیاد اجازه پرواز به کلیه کشور های اروپایی و بسیاری کشورهای دیگر را ندارند.707ها که دیگه سرجاش چون از اول به دلیل سروصدای زیادش و محدودیتی که اروپا از این حیث برای آنها به وجود آورده اجازه پرواز به آنجا را ندارند.برای همین هم آقا محمود در تنها سفری که به اروپا داشتند از یک هواپیمای دیگر استفاده کردند.
همینطور.عده ای سودجویان (اکثرا خصوصی ها)برای سود بردن بیشتر.دست به خرید هواپیماهای از رده خارج قزاقستان که حتی در آن کشور هم به دلیل عمر بیش از 30سال از رده خارج و بی استفاده شده بودند.زدند.و جان هم وطنانشان (و رضای خدا) را بهایی ناچیز فروختند.
تا به تولید انبوه رسیدن امثال ایران 140 که تنها مصرف داخلی دارد چه باید کرد؟
درباره راه آهن باید اضافه کنم که راه آهن ما فعلا ربطی به اروپا ندارند.
البته واقعا خرید 130فروند یک اشتباه ابلهانه است ولی.....
غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار