برخورد بوئينگ 747 با برج ميلاد يك روز پس از 11 سپتامبر

جديدترين اخبار مربوط به هوانوردي نظامي و غيرنظامي را در اين بخش بخوانيد

مدیران انجمن: شوراي نظارت, مديران هوافضا

ارسال پست
Captain II
Captain II
پست: 445
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸, ۹:۵۶ ب.ظ
محل اقامت: ایران
سپاس‌های ارسالی: 1808 بار
سپاس‌های دریافتی: 4147 بار
تماس:

برخورد بوئينگ 747 با برج ميلاد يك روز پس از 11 سپتامبر

پست توسط azeRilA »

12 سپتامبر.....
 تصویر 
در هواپيما نشسته‌ايد. از اين كه بعد از چند ماه به وطن‌تان بازمي‌گرديد،خيلي خوشحال هستيد. مسافري كه كنارتان نشسته، خارجي است. اسم‌تان را ازشما مي‌پرسد. جواب مي‌دهيد. او حرف ديگري نمي‌زند و در طول پروازحوصله‌تان سر مي‌رود.

مسافري كه روي صندلي پشتي‌تان نشسته، يك دختركوچولوي خوشگل و ماماني است. از مادرش اجازه مي‌گيريد كه كمي با دخترشبازي كنيد. او اجازه مي‌دهد. دختر كوچولو را روي پاي‌تان مي‌گذاريد و بااو حرف مي‌زنيد. مهماندار مي‌گويد هواپيما به تهران نزديك است و از شمامي‌خواهد كه بچه را به مادرش برگردانيد.

چند لحظه بعد وقتي مهماندار براي چك كردن كمربند از كنارتان عبور مي‌كندبه شما مي‌گويد كه پيراهن‌تان لك شده است. روي شانه‌تان را نگاه مي‌كنيد ويك لكه بزرگ قرمز مي‌بينيد. كمربند را باز مي‌كنيد و به عقب برمي‌‌گرديد.لب‌هاي قرمز دختر كوچولو را نگاه مي‌كنيد. شما چندين ماه خارج از كشوربوده‌ايد و حالا اگر با اين وضع ديده شويد، نمي‌توانيد هيچ چيزي را ثابتكنيد.

از جاي‌تان بلند مي‌شويد و به طرف دستشويي مي‌رويد.سرمهماندار مي‌گويد هواپيما بر فراز تهران است و از شما مي‌خواهد كه رويصندلي بنشينيد و كمربندتان را ببنديد.

مادر دختر كوچولو كه ماجرارا فهميده، مي‌گويد مي‌توانيد در دستشويي ترمينال فرودگاه پيراهن‌تان راپاك كنيد. با خودتان فكر مي‌كنيد كه انجام اين كار غيرممكن است. چون در آنصورت همسرتان از پشت شيشه‌هاي سالن انتظار فرودگاه مي‌بيند كه شما دستشوييرا به ديدن او ترجيح داده‌ايد. چاره ديگري نداريد.

هواپيما فرودمي‌آيد. موبايل‌تان را روشن مي‌كنيد. همسرتان بلافاصله تماس مي‌گيرد. جوابمي‌دهيد. او با خوشحالي مي‌گويد كه پدرش پارتي‌بازي كرده و الان مانندفيلم‌هاي هاليوود با اتومبيل، كنار پلكان هواپيما منتظر شما هستند.چشم‌هايتان را مي‌بنديد و به زبان انگليسي زير لب با خودتان حرف مي‌زنيد:«مثل هاليوود، آن‌ها روي باند منتظرند.»

مسافر خارجي كه كنارتاننشسته‌ يك تروريست است و با شنيدن اين حرف شما فكر مي‌كند كه از سويسازمان تروريستي براي حمايت او آن‌جا هستيد و حالا ورود او به اين كشور لورفته است.

از جايش بلند مي‌شود و به طرف مهماندار مي‌رود. يكاسلحه دست‌ساز روي سر او مي‌گذارد و مهماندار را تا پشت كابين‌خلبانمي‌كشد و مي‌گويد كه مي‌خواهد وارد كابين بشود. در همين لحظه يكي ازمحافظان پرواز با اسلحه گروگانگير را تهديد مي‌كند كه اگر مهماندار را رهانكند، به طرف او شليك مي‌كند. تروريست با شليك يك گلوله محافظ را زخميمي‌كند. او از خلبان مي‌خواهد كه در را باز كند، در غير اين‌صورت مسئوليتحوادث بعدي را بر عهده نمي‌گيرد.

كمك‌خلبان در را باز مي‌كند. تروريست مهماندار را رها مي‌كند و وارد كابين مي‌شود.

اواز خلبان مي‌خواهد كه چرخ‌ها را جمع كند و به پرواز ادامه دهد. شما همچنانبه جاي ماتيك فكر مي‌كنيد. تروريست به خلبان مي‌گويد كه خودش دوره خلبانيديده و كسي نمي‌تواند او را فريب بدهد. سپس در كابين را كمي باز مي‌كند وبا فرياد، اسم شما را صدا مي‌زند.

نمي‌دانيد چرا شما را صدا زدهاست. به داخل كابين مي‌رويد. او مي‌گويد كه در صورت فرود هواپيماكوچك‌ترين شانسي براي زنده ماندن ندارد و تصميم گرفته هواپيما را به جاييبكوبد. تروريست در جست‌وجوي يك ساختمان بسيار مهم و حساس است، اما چون باايران آشنايي ندارد از شما راهنمايي مي‌خواهد.

با خودتان فكرمي‌كنيد اگر جوابش را بدهيد در دادگاه شريك‌جرم او محسوب مي‌شويد. اما اگرقرار باشد هواپيما با جايي برخورد كند، ديگر دادگاهي تشكيل نمي‌شود. سعيمي‌كنيد ساختماني را معرفي كنيد كه انهدام آن كم‌ترين تلفات جاني را داشتهباشد. برج‌‌ ميلاد را به او پيشنهاد مي‌كنيد. تروريست قبول نمي‌كند ومي‌گويد مي‌خواهد خسارت و تلفات بالايي به جا بگذارد.

احساس بديداريد. شما نمي‌توانيد جان صدها هموطن را بگيريد. به اين فكر مي‌كنيد كهجز خودتان افراد ديگري هم در هواپيما حضور دارند و اگر شما چيزي نگوييد،او از ديگران مي‌پرسد. تصميم مي‌گيريد كار را تمام كنيد. كنار خلبان زانومي‌زنيد و به زبان فارسي آهسته به او ثابت مي‌كنيد كه همكار گروگانگيرنيستيد.

خلبان هم مي‌گويد: «چند دقيقه قبل سوخت هواپيما را تخليهكردم اما چون هواپيما اسقاطي است و نقص دارد، سيستم هشدار تخليه‌ باك عملنمي‌كند و تروريست متوجه اين قضيه نشده است. الان هم سوخت كافي نداريم وهواپيما تا كم‌تر از بيست دقيقه ديگر سقوط مي‌كند. امروز هم 12 سپتامبراست. بزنيم به برج ميلاد، معنادار مي‌شود.»

از خواب مي‌پريد.

اطراف‌تانرا نگاه مي‌كنيد. در هواپيما هستيد. نمي‌دانيد چقدر از اتفاقات را در خوابديده‌ايد. مسافر خارجي كنارتان نشسته است. از اين كه او واقعا تروريستنيست، خيلي خوشحال هستيد.

آهسته از مهماندار مي‌پرسيد چه ساعتي بهتهران مي‌رسيد. او مي‌گويد: « الان روي باند مهرآباد منتظر پلكان هستيم.»خيال‌تان راحت مي‌شود. به خاطر مي‌آوريد كه همسرتان روي باند منتظرتاناست. موبايل‌تان را روشن مي‌كنيد. همسرتان بلافاصله تماس مي‌گيرد. جوابمي‌دهيد و مي‌گوييد: «مي‌دانم كه روي باند، كنار پلكان منتظرم هستي!»

همسرآينده‌تان عصباني مي‌شود و مي‌گويد: «مي‌توانم حدس بزنم كه چه كسي حضور منرا به تو لو داده، اما بايد بداني همان آدم به من هم گفته كه چه چيزي رويشانه پيراهنت است.»

پدر همسر آينده‌تان مدير همان شركت هواپيمايي است كه با آن سفر كرديد و دخترش با بيش‌تر مهماندارهايشان دوست است.


برگرفته از كتاب «12 سپتامبر»، نوشته «فرورتيش رضوانيه» تصویر
 
[SIZE=85]به سه چیز تکیه نکن ، غرور، دروغ و عشق.آدم با غرور می تازد،با دروغ می بازد و با عشق می      (دکتر علی شریعتی)   

DJ Dani نوشته شده:

 [SIZE=150]خدا را شکر می کنم که سعادت دیدن تمام هواپیماهای نظامی و غیر نظامی کشورمان از هر رنگ , پایگاه و تایپ را داشته ام ,

امری که به راحتی امکان پذیر نیست
 
 



 
ارسال پست

بازگشت به “اخبار هوافضا و هوانوردي”