با سلام خدمت کلیه دوستان گرامی .
تحولات هفته های اخیر در برخی کشورهای عربی (بویژه شمال آفریقا) را باید در ادامه بهار عربی (سال 2011) و موج دوم آن دانست .
استعفای عبدالعزیز بوتفلیقه در اجزایر پس از چند هفته اعتراضات مردمی اتفاق افتاد که مخالف نامزدی وی برای پنجمین دوره پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری بودند . بوتفلیقه سال 1999 در یک انتخابات به ظاهر دموکراتیک (که با تحریم گسترده از سوی جبهه اسلامی الجزایر و سایر احزاب مخالف حکومت همراه بود) به پیروزی رسید و پس از آن سه بار دیگر با انتخاباتی نمایشی برگزیده شد! انتخاب او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 در شرایطی اتفاق افتاد که او به علت سکته مغزی عملاً از یک سال قبل از انتخابات زمین گیر شده بود و از آن زمان تاکنون هم بیشتر اوقات در بیمارستان های اروپایی بستری بوده و اداره کشور را به دوستان و یاران نزدیکش سپرده بود . حالا با استعفای بوتفلیقه ریاست جمهوری موقت به رئیس مجلس الجزایر که از یاران نزدیک و کاملاً وفادار به بوتفلیقه می باشد سپرده شده و بسیاری از مردم اعلام کرده اند به تحصن و تظاهرات تا زمان انتقال قدرت واقعی ادامه خواهند داد . الجزایر در سال 2011 هم دستخوش ناآرامی و اعتراض شد که دهها کشته برجا گذاشت اما بوتفلیقه در آن زمان با وعده اصلاحات سیاسی و اقتصادی اعتراضات را خاموش و سپس با ترساندن مردم از سایه خیالی حضور داعش در این کشور به حکومت ادامه داد (آنقدر که در طول سال های گذشته مقامات امنیتی الجزایر مدعی کشف انبارهای سلاح و هسته های پنهان داعش در الجزایر شده اند ، اگر در لیبی این همه سلاح و نیرو داشتند تا به حال کل کشور را فتح کرده بودند!!!)
اما در سودان هم چند وقتی است صدای اعتراض مردم نسبت به حکومت دیکتاتوری عمر البشیر بالا رفته و بویژه در روزهای اخیر با کناره گیری بوتفلیقه در الجزایر ، مردم سودان هم روحیه ایی دو چندان گرفته اند . عمر البشیر که از سال 1989 با کودتا قدرت را در سودان در دست دارد فقط با زور اسلحه تاکنون موفق به سرکوب مخالفانش شده و همین سیاست مشت آهنین بوده که منجر به تجزیه سودان جنوبی و جنگ های خونین در غرب سودان (دارفور) شد . البشیر زمانی در قامت متحد جبهه مقاومت قرار داشت و حتی طعم بمباران تاسیسات صنعتی اش را به خاطر حمایت از حماس از سوی آمریکا و اسرائیل چشید . اما در سال های اخیر تنها راه حفظ حکومت خود را در دلارهای نفتی سعودی دیده و با عوض کردن جناح به دشمن سرسخت محور مقاومت تبدیل شده است بطوری که نیروهای سودانی بزرگترین نیروی پیاده نظام ائتلاف در جنگ با انقلابیون یمن را تشکیل می دهند .
در لیبی هم که درگیری ها بین دو جناح شرقی (مورد حمایت امارات و عربستان) و جناح غربی (مورد حمایت ترکیه و قطر) اوج گرفته و به دروازه های طرابلس کشیده شده است . نیروهای وفادار به دولت وفاق ملی پر تعدادتر از حریف هستند اما نیروهای موسوم به ارتش ملی (تحت فرماندهی خلیفه حفتر) از سازماندهی و تجهیزات بهتری برخوردارند . بعلاوه در اینجا از محور مقاومت هم خبری نیست و روسیه هم که روابط نزدیکی با حفتر دارد . در واقع به نظر می رسد مسکو ، واشنگتن و ریاض به یک توافق پنهانی و نانوشته رسیده اند که به قدرت اخوانی ها در لیبی خاتمه دهند و اگر ترکیه و قطر بخواهند مانع از سقوط دولت وفاق شوند ، ممکن است جای روسیه در معادلات سیاسی منطقه ایی تغییر کند .
هرچند در سایر کشورهای عربی فعلاً خبری نیست اما در صورت سقوط حکومت البشیر در سودان ، بعید نیست موج اعتراضات جدیدی در کشورهایی مثل اردن و مراکش هم آغاز شود .
تحولات هفته های اخیر در برخی کشورهای عربی (بویژه شمال آفریقا) را باید در ادامه بهار عربی (سال 2011) و موج دوم آن دانست .
استعفای عبدالعزیز بوتفلیقه در اجزایر پس از چند هفته اعتراضات مردمی اتفاق افتاد که مخالف نامزدی وی برای پنجمین دوره پیاپی در انتخابات ریاست جمهوری بودند . بوتفلیقه سال 1999 در یک انتخابات به ظاهر دموکراتیک (که با تحریم گسترده از سوی جبهه اسلامی الجزایر و سایر احزاب مخالف حکومت همراه بود) به پیروزی رسید و پس از آن سه بار دیگر با انتخاباتی نمایشی برگزیده شد! انتخاب او در انتخابات ریاست جمهوری سال 2014 در شرایطی اتفاق افتاد که او به علت سکته مغزی عملاً از یک سال قبل از انتخابات زمین گیر شده بود و از آن زمان تاکنون هم بیشتر اوقات در بیمارستان های اروپایی بستری بوده و اداره کشور را به دوستان و یاران نزدیکش سپرده بود . حالا با استعفای بوتفلیقه ریاست جمهوری موقت به رئیس مجلس الجزایر که از یاران نزدیک و کاملاً وفادار به بوتفلیقه می باشد سپرده شده و بسیاری از مردم اعلام کرده اند به تحصن و تظاهرات تا زمان انتقال قدرت واقعی ادامه خواهند داد . الجزایر در سال 2011 هم دستخوش ناآرامی و اعتراض شد که دهها کشته برجا گذاشت اما بوتفلیقه در آن زمان با وعده اصلاحات سیاسی و اقتصادی اعتراضات را خاموش و سپس با ترساندن مردم از سایه خیالی حضور داعش در این کشور به حکومت ادامه داد (آنقدر که در طول سال های گذشته مقامات امنیتی الجزایر مدعی کشف انبارهای سلاح و هسته های پنهان داعش در الجزایر شده اند ، اگر در لیبی این همه سلاح و نیرو داشتند تا به حال کل کشور را فتح کرده بودند!!!)
اما در سودان هم چند وقتی است صدای اعتراض مردم نسبت به حکومت دیکتاتوری عمر البشیر بالا رفته و بویژه در روزهای اخیر با کناره گیری بوتفلیقه در الجزایر ، مردم سودان هم روحیه ایی دو چندان گرفته اند . عمر البشیر که از سال 1989 با کودتا قدرت را در سودان در دست دارد فقط با زور اسلحه تاکنون موفق به سرکوب مخالفانش شده و همین سیاست مشت آهنین بوده که منجر به تجزیه سودان جنوبی و جنگ های خونین در غرب سودان (دارفور) شد . البشیر زمانی در قامت متحد جبهه مقاومت قرار داشت و حتی طعم بمباران تاسیسات صنعتی اش را به خاطر حمایت از حماس از سوی آمریکا و اسرائیل چشید . اما در سال های اخیر تنها راه حفظ حکومت خود را در دلارهای نفتی سعودی دیده و با عوض کردن جناح به دشمن سرسخت محور مقاومت تبدیل شده است بطوری که نیروهای سودانی بزرگترین نیروی پیاده نظام ائتلاف در جنگ با انقلابیون یمن را تشکیل می دهند .
در لیبی هم که درگیری ها بین دو جناح شرقی (مورد حمایت امارات و عربستان) و جناح غربی (مورد حمایت ترکیه و قطر) اوج گرفته و به دروازه های طرابلس کشیده شده است . نیروهای وفادار به دولت وفاق ملی پر تعدادتر از حریف هستند اما نیروهای موسوم به ارتش ملی (تحت فرماندهی خلیفه حفتر) از سازماندهی و تجهیزات بهتری برخوردارند . بعلاوه در اینجا از محور مقاومت هم خبری نیست و روسیه هم که روابط نزدیکی با حفتر دارد . در واقع به نظر می رسد مسکو ، واشنگتن و ریاض به یک توافق پنهانی و نانوشته رسیده اند که به قدرت اخوانی ها در لیبی خاتمه دهند و اگر ترکیه و قطر بخواهند مانع از سقوط دولت وفاق شوند ، ممکن است جای روسیه در معادلات سیاسی منطقه ایی تغییر کند .
هرچند در سایر کشورهای عربی فعلاً خبری نیست اما در صورت سقوط حکومت البشیر در سودان ، بعید نیست موج اعتراضات جدیدی در کشورهایی مثل اردن و مراکش هم آغاز شود .