هنگامي که رئيس جمهورمان دکتر محمود احمدينژاد در تقديم لايحه بودجه سال آتي در مجلس شوراي اسلامي به مبحث تکنولوزي هستهاي کشورمان رسيدند، مثل بسياري از کارشناسان کشور، منتظر بوديم تا ايشان به بخشي از ابهامات موجود در خصوص سياست هستهاي ايران پاسخ گويند و مبنايي تئوريک، دقيق و فني براي حدود دو سال سياست هستهاي ايران که همان دوران رياست ايشان است، ارائه دهند؛ اما با کمال تعجب آقاي احمدينژاد بسيار گذرا و سريع و با اين جمله که يکي از دوستان نزديک ايشان مدعي شده است که بابت پرونده هستهاي هزينههاي گزافي را ميپردازيم، از مسئله گذشتند و از حجم بالاي انتقادات در اين خصوص، در قالب يک گفت و شنود دوستانه که خيلي سريع هم قانع شدهاند، عبور کردند و مدعي شدند که ايران هيچگونه هزينهاي پرداخت نکرده و هيچ تعهدي را نيز حتي در مذاکرات با غربيها متقبل نشدهاند. شبيه همين مواضع نيز در مصاحبه شب گذشته رييسجمهور با سيما تكرار شد.
پيش از آنکه به اين مقوله بپردازم، لازم ميدانم به چند اصل مهم اشاره کنم تا معلوم شود خط فاصل ما با آقاي احمدينژاد و مرز ما با ايشان که خود را يک اصولگرا ميدانند فقط در مرز کارشناسي امور است و نه چيز ديگر.
1 ـ در بحثهاي تصميمگيري مربوط به نظام اسلامي کشورمان و از جمله امنيت ملي و حفظ اساس کشور، دو سطح وجود دارد:
الف) تصميمگيري مولوي: و اين زماني است که مقام ولايت در کشور حکم وجوب اتخاذ امري را صادر فرمايند که اطاعت آن بر همه لازم است و جز با اطاعت از آن، هيچ راهي براي بريالذمه شدن و خروج از معاقبه شرعي وجود ندارد. موضوعي که در قالب مطالعات و تصميمات خبرگان قانون اساسي ايران که پس از پيروزي انقلاب اسلامي تحت عنوان قانون اساسي شکل گرفت نيز تجلي يافته است. البته نا گفته پيداست که اين امور در چهارچوب موضوعات عرفي فقهي است که ولي فقيه پيش از صدور راي نهايي از نظر کارشناسان امر سود ميبرند و در درون حکم خود از يک بدنه کارشناسي محکمي برخوردار ميباشد.
ب) تصميمگيري ارشادي: و اين زماني است که اهل حل و عقد در خصوص موضوعي گرد هم ميآيند تا بهترين، ايمنترين و کارشناسانه ترين راه را براي حل معضلي در جامعه و از جمله در زمينه موضوعات امنيت ملي ايران و حفظ نظام اسلامي پيدا کنند. اين سقف مرز نميشناسد و ميتواند تا مرز بازخواست از مسئولان اجرايي کشور براي حفظ تماميت ارضي کشور پيش رود و طبيعي است که هدف و انگيزه حاکم در آن، درد دينداري و وطن دوستي است تا معني و مفهوم زندگي در يک کشور با مفاهيم ملي و ايدئولوژيک شکل گيرد. در اين سقف بايد به همه شهروندان شجاع، عاقل و فهيم نظام اسلامي که در پي حفظ و حراست از کشورشان هستند، ميدان عرضاندام داد.
2 ـ مبناي تصميم گيريهاي استراتژيک در زمينههاي امنيتي و نظامي کشور بايد منوط به اطلاعات دقيق و بسيار تفصيلي باشد. هرگونه خللي در اين امر موجب تحميل خسارات سنگيني به امنيت ملي کشورمان خواهد شد. به نظر ميرسد موضوع پرونده هستهاي کشورمان اکنون به شدت داراي ابعاد امنيتي است و تصميمگيري در باره آن بايد بر اساس اطلاع دقيق از گامهاي آتي دشمنان براي برخورد با ايران، استوار باشد. از رو همين وزارت اطلاعات و امنيت، دستگاههاي امنيتي و اطلاعاتي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و ارتش جمهوري اسلامي کشورمان بايد نقشي انکارناپذير در آن ايفا کنند و هر تصميم گيرياي بر اساس تحليلهاي ضعيف و ناپخته که اخبار دقيق اطلاعاتي در آن وجود نداشته باشد، منجر به تحميل خسارات جبران ناپذيري بر کشور خواهد شد.
3 ـ شکي وجود ندارد که به نام تکنولوژي هستهاي وبه نام هر موضوعي ديگر، آمريکا و دشمنان انقلاب اسلامي درصدد ضربه وارد کردن به ايران هستند و بر همين اساس اصل حفظ آمادگي نيروهاي نظامي و امنيتي کشور در هر شرايطي بايد نصب العين استراتژي دفاعي و امنيتي کشورمان باشد.
4 ـ برنامه هستهاي کشور اکنون نه تنها يک موضوع ملي است که حمايت همه اقشار کشور را دارد. اين برنامه اکنون به مهمترين موضوع امنيت ملي کشور، که پيامدهاي بسياري را براي ايران به همراه دارد، تبديل شده است.
جناب آقاي احمدينژاد
سياستهاي دولت پيشين و دولت شما در زمينه برنامه هستهاي کشور منتقداني دارد که از نظر کارشناسي به مراتب از آن دوست نزديک شما که به شما انتقاد کردهاند، قويترند و براي خود نظراتي دارند و چه بسا اين نظرات نه در دوران شما و نه در دوران آقاي سيد محمد خاتمي، جايي در تصميمات اجرايي تيم هستهاي دو دولت نداشتهاند.
برخي از اين نظرات از اين قرارند:
1ـ تفويض مذاکرات هستهاي از آژانس بين المللي انرژي هستهاي به سه کشور اروپايي يک اشتباه فاحش بوده است.
2ـ اعطاي امتيازات غير حقوقي در زمينه تعليق برخي فعاليتهاي هستهاي به طرفهاي اروپايي کاملا اشتباه بوده است.
3ـ نگاه به اروپا با اين تصور که آنها از آمريکا جدايند و مرزي روشن بين اروپا و آمريکا در مذاکرات هستهاي ايران با سه کشور اروپايي وجود دارد، يک نگاه غير دقيق بوده است.
4ـ نگاه به شرق در قالب روي آوري به کشورهاي غير متعهد در چهارچوب حل و فصل مناقشات هستهاي ايران با اروپايي ها و شوراي حکام آژانس بينالمللي انرژي هستهاي، موفق نبوده است. اين اقدام به مثابه سياستي نوين در قالب رويکرد از اروپا به سوي شرق شکل گرفت.
5ـ دستگاه ديپلماسي دولت شما، از شوک قوياي که پس از پيروزي شما در انتخابات رياست جمهوري نهم بر غرب وارد شده بود، آنچنان نتوانست استفاده کند و در دو ـ سه ماهه اوليه آغاز به کار دولت شما، به راحتي از اين توان عبور کرد و چندان در لابيها بينالمللي نتوانست از آن سود جويد و نيز نتوانست به شما راهکارهاي راهبردي و استراتژيک براي استفاده از اين شوک بين المللي، ارائه کند و اين يکي از نقاط ضعف تيم سياست خارجي شما بود. اين در حالي است که از اين توان بالقوه، تيم هستهاي شما نيز در مذاکرات نتوانست بهره گيرد و قدر زمان و مکان گفتوگوها را نتوانستند تشخيص دهند.
6- از نطق شما در مجلس شوراي اسلامي در خلال ارائه بودجه سال آينده، چنين برآمد که مراحل تصويب قطعنامه در شوراي امنيت سازمان ملل را اين چنين تقسيم بندي کردهايد:
ـ اول آنکه تلاش کرديد تا اساسا اين قطعنامه تصويب نشود
ـ سپس تلاش کرديد تا بين آنان اختلاف بيندازيد
ـ تلاش کرديد تا زمان آن به تاخير افتد
ـ آنگاه تلاش کرديد تا از شدت و قوت بيفتد
ـ و آنگاه انگار که به صدور آن رضايت داده و قانع شديد که بالاخره قطعنامه صادر شده است و در امر واقعي قرار گرفتهايد، از يک سو آن را فاقد اهميت ميدانيد و از سويي ديگر آنقدر آن را مهم ميدانيد که چند مرحله براي بي اثر شدنش برنامه ريزي ميکنيد!
اما جناب آقاي احمدينژاد، رئيسجمهور محترم
7ـ سياست گرايش تيم هستهاي کشورمان به چين و روسيه، آثارش را در کجا ظاهر نمود؟ چرا روسيه و چين که به راحتي، قطعنامه غير استراتژيک حقوق بشري ميانمار را وتو ميکنند، از وتوي قطعنامه 1737 شوراي امنيت عليه برنامه صلح آميز هستهاي ايران سرباز زدند؟ مگر روسيه که يکي از طرفهاي اصلي صاحب منافع در برنامههاي هستهاي کشورمان و حتي به قول غربيها طرف اصلي تامين سلاحهاي ارتش ايران است، نميتوانست به راحتي اين قطعنامه را وتو و ختم قائله کند؟ چرا روسيه از اين اقدام سرباز زد و چه تفسيري بر آن ميتوان نمود؟ آيا اين نتيجه، در پايان قصه صدور قطعنامه را بايد به پاي طمعکاري و سوداگري روسيه بگذاريم يا ضعف سياستمداران سياست خارجي کشورمان؟
8ـ شما تاکيد داريد که صدور اين قطعنامه تاثيري بر اراده ملتمان ندارد و به درستي هم ميگوييد اما جناب آقاي رئيسجمهور، چرا از امکان تاثير صدور اين قطعنامه بر روند اقتصادي و امنيتي کشورمان ميکاهيد؟ آيا نميدانيد که در پايان مهلت شوراي امنيت، قطعنامه شديداللحنتري عليه ايران صادر خواهد شد؟ آيا صدور قطعنامه دو شب گذشته اتحاديه اروپا و منع سفر دستاندرکاران برنامه هستهاي کشورمان به اروپا و مسدود ساختن حسابهاي بانکي مربوطه و منع تحصيل دانشجويان ايراني در رشتههاي حساس در اروپا، بازتابي ساده از قطعنامه 1737 نيست؟
البته شکي نيست که اين قطعنامهها به خودي خود و في نفسه فاقد اثر بر ملت ايران است؛ اما باز جاي ترديد نيست که صدور اين قطعنامهها در حقيقت به منزله شکلگيري جبههاي متحد در سطح قدرت مداران جامعه بين الملل است که آمريکا براحتي از آن براي اقدامات شديد و تهديدهاي نظامي عليه ايران سود، خواهند برد.
9ـ جنابعالي در دفاع از حق طلبي ملت ايران در حقوق مشروعش و در پرونده هستهايش، در مجلس شوراي اسلامي به فرياد ايران ايران مردم نيکاراگوئه اشاره کرديد و همين امر را مستندي بر حقوق حقه ايران در پرونده هستهاي قرار داديد و البته باز هم حق داريد اما بازهم به خوبي ميدانيد که اين فريادهاي حق طلبانه، هيچ تاثير عملي بر سياست جاري بينالمللي عليه ايران در پرونده هستهاي نخواهد گذارد و اگر قرار باشد که دستگاه ديپلماسي خارجي کشورمان و وزير خارجهمان آقاي متکي که در شادي وصفناپذير مردم آمريکاي لاتين نيز سهيم بودند، آن را مبناي تصميمات در پرونده هستهاي کشورمان قرار دهند، مطمئن باشيد که ره بجايي در اين مسير نخواهيم برد.
جناب آقاي احمدينژاد، رئيسجمهور محترم
اگر فرض بر اين باشد که آمريکا به دنبال بهانهاي براي حمله به تاسيسات اتمي، اقتصادي و صنعتي ايران است و براي آن قصه هزار و يک شب را طراحي ميکند، و به سادگي و همچون مهره چيني صفحات شطرنج روشن است که آمريکا به سوي برخورد با ايران پيش ميرود، ما بايد با اتخاذ يک سياست هوشيارانه از وقوع چنين حادثهاي جلوگيري کنيم چرا که باز هم فرض بر اين است که خنثي سازي طراحيهاي دشمن، براي ما يک پيروزي است، دقيقا به همان شکلي که در ميدان جنگ قابل تصور است. ما تکنولوژي هستهاي کشورمان را به راحتي و به قيمتي ارزان به دست نياوردهايم که آن را به سادگي از دست دهيم. در همين همسايگي ما اکنون آمريکا از تلاش کشورهاي عربي عضو شوراي همکاري خليج فارس براي دستيابي به تکنولوژي هستهاي حمايت ميکند، در کنار اسرائيل برنامه دسترسي اردن به تکنولوزي اتمي را تاييد ميکند و راه مصر را که از سال 1986 به سوي تکنولوزي هستهاي بسته بود را دوباره باز ميکند و برنامه اتمي کشور مغرب را نيز پشتيباني ميکند اما درصدد است به بهانههاي واهي، برنامه هستهاي ايران را نابود کند. همين سياست آمريکا اکنون بايد ما را بيش از پيش وادار سازد تا طراحيهاي چند سالهاش براي هرگونه تهديد نظامي عليه ايران را خنثي سازيم.
وقتي ما از بروز اين تهديدها سخن ميگوييم معنايش آن نيست که قدرت پاسخگويي به آن را نداريم و از پس دفاع از کشور بر نميآييم و يا از آمريکا واهمه داريم، بلکه به اين معني است که بايد از مرحله و زمان حاکميت ديوانهاي که در کاخ سفيد سوداي جنگ پروري و خانمانسوزي را در ذهن ميپروراند، عبور کنيم تا يکي از بزرگترين دستاوردهاي تاريخ تمدن کشورمان را حفظ کنيم و البته نه فقط اين دستاورد که همه دستاوردهاي صنعتي، اقتصادي و علمي کشور را از گزند سياستهاي تجاوز کارانه دولت جنگ طلب آمريکا، حفظ کنيم.
جناب آقاي رئيسجمهور
شما وارث دولت هشتم بوديد و دولت دهم ايران وارث دولت شما خواهد بود، بنابراين انگشت اتهام در خصوص پرونده هستهاي را به اين و آن نشانه رويم نه مشکل کشور را حل ميکند نه کارنامه آتي شما را تغيير ميدهد پس پيش از آنکه فرصتها از دست رود، در فکر وانديشه سياستي بر آييد تا نقشههاي دشمنان و بدخواهان اين کشور را نقش بر آب کند. آنچه تا کنون در خصوص پرونده هستهاي رخ داده است را در جمله ذيل ميتوان خلاصه نمود:
راهي که از ابتداي تلاش دولت هشتم با اروپاييها آغاز تا موضوع پرونده هستهاي ايران به شوراي امنيت، تحريمها و سپس تهديدها کشيده نشود، در ادامه سياستهاي دولت نهم نيز به بار ننشست و اکنون به رغم اصرار بر گفتگوها، به سوي تهديدهاي نظامي پيش ميرود. اما راه خروج واقع بينانه از اين بحران چيست؟
جناب آقاي احمدي نژاد، رئيسجمهور محترم
شما بارها ادعا کردهايد که ميتوانيم؛ و همگان را در داخل کشور دعوت نمودهايد که با انديشه و پشتکار راه استقلال کشور و خوداتکايي را در پيش گيرند. اما به نظر ميرسد در موضوع امنيت ملي ايران و پرونده هستهاي کشورمان در کنجي گرفتار شدهايد و فقط با حمله ديگران قصد پاسخ داريد و اين همان انفعالي عمل کردن و ابتکار عمل به غير دادن است. بدون شک مهمترين عنصر ديپلماسي ، توسعه روابط و استفاده از فرصتها براي حفظ امنيت ملي کشورمان در درون و سپس گسترش اقتدار ملي در خارج از مرزهاي ايران است. آنچه مسلم است، آمريکا همان سياستي که شما براي ايجاد تفرقه در بين جامعه بينالملل براي جلوگيري از اتحاد در صدور قطعنامه عليه ايران در پيش گرفته بوديد، اکنون عليه ايران در پيش گرفته است و علاوه بر جداسازي کامل اروپا از ايران، تلاش ميكند کشورهاي منطقه را نيز به لطايف الحيل، جدا سازد. اين در حالي است هم زمان با اين اقدامات، قدرت نظامياش را در منطقه به شدت افزايش داده است.
شما اکنون بايد با همان شعار «ما ميتوانيم» اين فضاي تحميلي را بشکنيد و بار ديگر در سطح بينالملل و منطقه تعادل برقرار کنيد. به طور حتم اين کار شدني است و بايد به ابتکاراتي ناگهاني، شکننده و با انعکاسات جهاني اقدام کنيد تا به سرعت همه نقشههاي آمريکا را براي آغاز جنگ در منطقه، نقش بر آب کنيد.
اکنون بخش مهمي از افکار عمومي و جامعه آمريکا از شما براي اجتناب از نقشههاي روساي پنتاگون حمايت ميکنند و البته اين امر حمايت از عدم وقوع جنگ است، بخشي که بر اساس آخرين نظر سنجيها بيش از 70 درصد مردم آمريکا را تشکيل ميدهد.
به نظر ميرسد از ميزان مخالفت دمکراتها با دولت بوش که خود را براي رياست جمهوري آينده آماده ميکنند ، ميتوان در ايجاد رايزني و لابي با بخش مهمي از نيروهاي سياسي آمريکا با هدف جلوگيري از جنگ افروزي فرماندهان نظامي پنتاگون به خوبي استفاده کرد . البته همانطور که قبلا اشاره کرديم ، جوانب سنجي و تعيين مصالح ملي در اين امر به بسياري از مولفه هاي امنيتي بر مي گردد که نظر تشکيلات امنيتي کشور در اين امر بسيار موثر خواهدبود . نبايد از نظر دور داشت که در مناسبات بين الملل و در چهارچوب روابط با ديگر کشورها هم بايد امتياز داد و هم امتياز گرفت و ما در شرايط کنوني با حفظ مصالح ملي بايد از هم اکنون به اين موضوع بپردازيم که در اين رايزني چه چيزهايي مي توانيم به دست آوريم تا در يک سياست رو در رو موجبات اخلال در سياستهاي جديد دولت بوش را فراهم کنيم . از سويي ديگر بخش وسيعي از مردم و دولت هاي اروپا نيز مخالف سياستهاي بوش در خاورميانه و عراق هستند و همچنان راه گفتگو با اروپا به رغم بيانيه اخير اين اتحاديه ، حتي از مسيرهايي غير از سه کشور فرانسه ، آلمان و انگليس باز مي باشد . در اين مسير و با توجه به انتخابات آتي فرانسه و پايان عهد توني بلر در انگليس ميتوان با ايجاد ارتباط دقيق و حساب شده با احزاب انگليسي و فرانسوي راهکارهاي جديدي براي ايجاد ارتباط با اروپا يافت و از گرايش عدم حمايت کشورهايي همچون ايتاليا و پرتغال در حمايت از سياست هاي آمريکا در خاورميانه ، براي ايجاد تعادل در ايفاي نقش اروپا در خاورميانه استفاده کنيم و از هرگونه مسائل حاشيه اي که در شرايط کنوني به اصل سياست جمهوري اسلامي ايران خدشه وارد مي کند ، اجتناب کنيم . چين و روسيه با آنکه بر خلاف انتظار در قطعنامه 1737 از ايران جدا شدند اما همچنان از پتانسيل لازم براي خنثي سازي نقشههاي آمريکا برخوردار هستند . ما در اين بخش از پتانسيل روسيه در منطقه بيش از چين ميتوانيم استفاده کنيم و با ايجاد حالتي از يک برابري در تامين منافع مشترک ، بيش از گذشته روسيه را در منطقه خاورميانه فعال کنيم . بدون شک حداقل اين اقدامات اين خواهد بود که ضمن ايجاد نوعي توازن قوا در منطقه ؛ در صورت هر گونه اقدام نظامي آمريکا عليه ايران ، کاري کنيم که آمريکا مجبور شود در صورت هرگونه اقدامات خصمانه ، بيشترين هزينه را در منطقه پرداخت کند.
شما مطمئن باشيد که موضوع از سطح مذاکره با آژانس بين المللي انرژي هستهاي هم عبور کرده است و اگر نتوانيد در اين سه بخش به صورت سريع و استراتژيک تاثير گذار باشيد، بسياري از فرصتها از دست خواهد رفت و آمريکا بار ديگر منطقه را در کام خود خواهد سوزاند و نيز بدانيد که با آنکه کشورهايي تحت عنوان غير متعهد و يا مستقل وجود دارند اما فاقد هرگونه اثرگذاري بر اين روند خواهند بود. اگر با وجود هزاران بمب اتم و با وجود حاكميت چند دهه جنگ سرد در اروپا، دو قطب ناتو و ورشو از هرگونه جنگ در اروپا خودداري نمودند ما نيز براي حفظ پتانسيل بالاي ملي و کسب اقتدار در پايان چشمانداز بيست ساله کشوري، ميتوانيم راههايي براي جلوگيري از عملي شدن طرحهاي آمريکا پيدا کنيم.
جناب آقاي احمدينژاد، رئيسجمهور محترم
اکنون ميتوانيد انتقادهاي ما را ناديده بگيريد و به جاي هر جوابي در فکر بازخواني نيروها و برنامههاي سياست خارجي و عمدتا سياست هستهاي براي حفظ اين دستاورد بزرگ باشيد. ما از جنگ با آمريکا هيچ هراسي نداريم و مطمئنيم که اگر او آغازگر جنگ باشد، بيش از هر کسي او آسيب خواهد ديد؛ اما منافع و مصالح ملي ايران حکم ميکند که بيش از هر چيزي بايد از تحقق سياست آمريکا براي بروز جنگ ديگري در منطقه جلوگيري کنيم.شک نکنيد که اگر در اين عرصه موفق شويد، کمتر از قهرمانان دوران جنگ نيستيد.
