پنجشنبه ی سیاه تهران...!

در اين بخش مي‌توانيد در مورد اخبار و حوادث روز به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, MASTER, شوراي نظارت

Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1120
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷, ۹:۳۹ ق.ظ
محل اقامت: همشهری فضل الله جاوید نیا
سپاس‌های ارسالی: 2466 بار
سپاس‌های دریافتی: 8401 بار

پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط javadfakoori »

عصرایران -[COLOR=#000000] پنجشنبه گذشته  ، برای تهران یک روز سیاه بود و میدان کاج سعادت آباد هم مرکز این سیاهی؛ جایی که یک جوان چاقو خورده ، 45 دقیقه نقش بر زمین بود و از مردمی که اطرافش جمع شده بودند ، التماس می کرد که به دادش برسند اما "مردم فهیم و با فرهنگ" ما ، تنها تماشاچی مرگ یک همنوع خود بودند تا شعر "بنی آدم اعضای یکدیگرند" در میان وارثان سعدی ، عینیت یابد!

ماجرا از این قرار بوده که دو نفر در این میدان درگیر می شوند و یکی به ضرب چاقو ، دیگری را نقش بر زمین می کند و مانع آن می شود که دیگران به داد قربانی برسند.
فیلمی که از این حادثه خونبار در اینترنت منتشر شده ، نشان می دهد که افراد پرشماری پیرامون قاتل و مقتول گرد آمده و با خونسردی مشغول تماشای ماجرا و گوش دادن به سخنان قاتل بودند که در مذمت قربانی سخن می گفت و هر از گاهی نیز لگدی بر پیکر خونین و نیمه جان او می زد!

انبوده جمعیت نیز به جای آن که به کمک یکدیگر ، جوان قربانی را از مهلکه دور کنند و به آمبولانس اورژانس برسانند ، ترجیح می دادند با موبایل های خود از صحنه فیلمبرداری کنند ، با یکدیگر حرف بزنند و حتی بخندند و البته گاهی نیز از سر دلسوزی به جوان غرقه در خون بگویند: اصلاً تکان نخور ، برایت خوب نیست!

نامگذاری" پنجشنبه سیاه" برای تهران ، نه از بابت مرگ یک شهروند ، که به این دلیل است که رویداد روز پنجشنبه نشان داد که ما ، تا چه اندازه از عواطف و مسوولیت های انسانی دور شده ایم و چه سیاهی و نکبتی بالاتر از این که جامعه انسانی و فرهنگی ما به جایی برسد که در برابر قتل یک همنوع ، هیچ واکنشی جز تماشا از خود نشان ندهد.
واقعاً چگونه می شود این واقعیت را هضم کرد که دهها و صدها انسان ، در حالی که می توانستند به کمک همدیگر ، یک انسان را از خطر مرگ نجات دهند ، دست روی دست گذاشتند و "نچ نچ" کنان ، شاهد خونریزی تدریجی یک جوان و نهایتاً مرگ او شدند؟!

اگر مرگ آن جوان ، مصیبتی برای بازماندگانش هست - که قاعدتاً هست - رفتار شرم آور هموطنان ما که فقط تماشا کردند و هیچ نکردند ، مصیبتی برای همه ماست و هشداری است تا بلکه به خود آییم و از خود بپرسیم که واقعاً داریم به کدام سمت و سو می رویم؟

نکته قابل توجه اینجاست که به دلیل آن که این اتفاق در منظر عمومی رخ داده بود ، کمک کنندگان اساساً به دردسر متهم شدن دچار نمی شدند ولی افسوس که غیرت و انسان دوستی ، کمتر از آنی شده که تا قبل از این حادثه تصورش را می کردیم و چه جای ترسناکی شده است شهر برای زیستن!
اگر این اتفاق در یک کشور غربی رخ می داد ، همین صدا و سیمای ما ، بارها فیلم آن را پخش می کرد که ایها الناس ببینید که غرب ، چقدر از اساسات و عواطف انسانی خالی شده است ، اما اینجا ، جز سکوت و لاپوشانی ، کار دیگری نباید!

اما سیاهی روز پنجشنبه ، ابعاد دیگری هم دارد ؛ دقت کنید که قتل در شهر تهران و نه در بیابان های اطراف ، آن هم در بالای شهر رخ داده ؛ جایی که لابد پلیس باید حضور می داشت یا دستکم بلافاصله بعد از حادثه باید خود را بدانجا می رساند ، با این حال آن طور که روایت شده ، حضور دیرهنگام پلیس و بعد از حضور نیز عدم اقدام جدی برای دستگیری قاتل و نجات فرد قربانی ، از عوامل مرگ این جوان بوده است.

این سهل انگاری ، آنقدر آشکار و خجالت بار بوده که حتی فرمانده پلیس تهران بزرگ را نیز به سخن آورده و خبر از برخورد پلیس با دو مأموری داده که با بی کفایتی تمام ، نتوانسته اند از عهده یک نفر برآیند و اجازه داده اند جوان نیمه جان ، آنقدر بر آسفالت خیابان باقی بماند تا جان دهد.

واقعاً آیا مردم حق ندارند بپرسند حضور یا عدم حضور پلیس چه توفیری در این مواقع دارد؟ آیا مأموران پلیس این قدر آموزش ندیده اند که بدانند در این قبیل موارد ، می توانند غیر از تماشا کردن و منفعل بودن ، کاری هم کرد؟!
راستی ، رئیس پلیس منطقه ، بعد از این افتضاح ، چه می کند ؟ آیا استعفا خواهد کرد و از مردم عذر خواهد خواست یا آن که انگار نه انگار؟!

اورژانس نیز باید توضیح دهد که چه زمانی به صحنه رسید ؟ آیا همانگونه که پیشتر گفته اند زمان رسیدن اورژانس در تهران ، 15 دقیقه است ، در این صحنه نیز 15 دقیقه ای خود را به صحنه رسانده اند یا این 15 دقیقه ها شعارهایی بیش نیستند؟ و این پرسش وقتی دردناک تر می شود که بدانیم پزشکان بیمارستانی که سرانجام قربانی را بدان رسانده اند ، گفته اند که اگر حتی 10 دقیقه زودتر می رساندند ، قطعاً زنده می ماند.

پنج شنبه ای که گذشت را چرا نباید " پنج شنبه سیاه" بنامیم، وقتی ثابت شد عاطفه ها و مسوولیت های انسانی و نوع دوستی ها در جامعه ما ، بسیار پیشتر از آن جوان ، کشته شده اند و ماموران پلیس هم(نه همه شان) ، آن گونه که باید و شاید حافظ جان شهروندان نیستند که اگر بودند ، از عهده یک مجرم آماتور بر می آمدند و نمی گذاشتند جوان مردم در روز روشن در وسط شهر ، آن قدر بر روی زمین بماند و خونریزی کند که بمیرد و راهی گورستان شود.

ای کاش بتوانیم ، بار دیگر همان ایرانیانی باشیم که حتی رفتن خار بر پای دیگری را برنمی تابند چه رسد به آن که یک نفر در مقابل چشمانشان بمیرد و آنها فقط تماشاگر باشند.
به اصالت مان برگردیم!




عصر ایران
ای آنکه دیده دوخته ای بر خلیج فارس این لقمه با شکمبه ی توسازگار نیست
زیرا درون آب زلالش بدون شک ماهی ست, پا برهنه سوسمار نیست



آسمان اصفهان
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 355
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲ فروردین ۱۳۸۹, ۶:۴۵ ب.ظ
محل اقامت: طهرون-شمرون
سپاس‌های ارسالی: 4127 بار
سپاس‌های دریافتی: 2798 بار
تماس:

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط wild-bear »

...........................................................
..................................
..................
............
....
..
خدا بیامرزدش.......
بنام حاکمی که اگر حکم کند همه محکومند....حکم لازم !!!
....
نویسنده آمریکایی ارنست همینگوی:
«هر انسانی که آزادی را دوست دارد بیش از طول عمرش به ارتش سرخ و شوروی سپاسگزاری بدهکار است.»


تصویر
Major I
Major I
پست: 686
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۹, ۷:۲۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 822 بار
سپاس‌های دریافتی: 1585 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط saeedjiji »

نه برادر اینجوری ها هم که شما میفرمایید نیست

نمیخوام از کار مردمی که اونجا بودن دفاع کنم, ولی مطمعن هستم اتفاقی افتاده که کسی حاضر به کمک نشده

باید از کسایی که اون نزدیکی بودن جزئیات رو پرسید
تصویر

نمیدونی که قبل از رفتن من , چه مردایی که رفتن برنگشتن

چشای خیلیا از عشق تر شد , دلهاشون به خدا نزدیکتر شد
Captain II
Captain II
نمایه کاربر
پست: 1120
تاریخ عضویت: جمعه ۲۶ مهر ۱۳۸۷, ۹:۳۹ ق.ظ
محل اقامت: همشهری فضل الله جاوید نیا
سپاس‌های ارسالی: 2466 بار
سپاس‌های دریافتی: 8401 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط javadfakoori »

[External Link Removed for Guests]!
لینک فیلم این حادثه
ای آنکه دیده دوخته ای بر خلیج فارس این لقمه با شکمبه ی توسازگار نیست
زیرا درون آب زلالش بدون شک ماهی ست, پا برهنه سوسمار نیست



آسمان اصفهان
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 139
تاریخ عضویت: دوشنبه ۲۳ فروردین ۱۳۸۹, ۵:۵۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 203 بار
سپاس‌های دریافتی: 427 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط azarbod »

اگه مردم ازترس قاتل مترسیدن کمکش کنن حداقل اینوکه میتونستن که به پلیس یا اورژانس زنگ بزنن حدود چهل پنجاه سال پیش که تومهراباد یه هواپیمای حامل پول دچار سانحه شد وپولهاش تو همه جاپخش شد همه مردم بی اعتنا به پولها شتافتند که کمکشون کنند.درعوض الان به جای کمک به اون جوان بدبخت دارن عکس وفیلم یادگاری از پیکر نیمه جان اون میگیرن.واقعا تواین سالها چقدر مردم ما بویی ازغیرت ومردانگی پدرانشان نبردند. :K:L
Junior Poster
Junior Poster
نمایه کاربر
پست: 119
تاریخ عضویت: دوشنبه ۴ آبان ۱۳۸۸, ۱۰:۱۱ ق.ظ
سپاس‌های ارسالی: 13 بار
سپاس‌های دریافتی: 127 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط مغمون »

تازه این یه چشمشه ! کجاش رو دیدی
Rookie Poster
Rookie Poster
پست: 46
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۵ فروردین ۱۳۸۹, ۱:۳۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 445 بار
سپاس‌های دریافتی: 129 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط An225 »

پلیس تهران: ماموران در حادثه میدان کاج تعلل کرده‌اند

در پی وقوع یک قتل در یکی از میدانهای شمال شهر تهران، فرمانده پلیس تهران، تعلل دو مامور پلیس حاضر در صحنه را پذیرفت و از برخورد قانونی با آنها خبر داد. سرتیپ حسین ساجدی نیا، فرمانده پلیس تهران درباره دو ماموران پلیس که در محل وقوع جنایت حاضر بوده اند گفت که ماموران در دستگیری قاتل "تعلل" کرده اند و به این دلیل برخورد انضباطی لازم با آنها انجام خواهد شد.

به تازگی فیلمی در اینترنت منتشر شده که نشان می دهد مردی بر اثر ضربه چاقو به زمین افتاده و در مقابل چشم مردم و دو مامور پلیس جان می سپارد. آقای ساجدی نیا درباره این فیلم به خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا گفت که چند روز پیش در میدان کاج در شمال غرب تهران بر سر "اختلاف مالی و ناموسی بین دو نفر"، یکی از آن دو بدست دیگری به قتل می رسد. او گفت: "دستگیری قاتل حدود ۲۰ دقیقه طول کشیده است و این در حالی بوده است که مقتول نیز در صحنه حادثه حاضر بوده و قاتل اجازه کمک به مقتول را نمی داده است." به گفته آقای ساجدی نیا ماموران پلیس پس از اطلاع از حادثه در محل حاضر شدند و حتی اقدام به تیراندازی هوایی هم کرده اند.

انتشار فیلم این حادثه در اینترنت بازتاب بسيار گسترده ای داشته است و برخی سایتهای اینترنتی از اینکه یک شهروند بي گناه در مقابل چشم ماموران پلیس و تعدادی از شهروندان دیگر به قتل می رسد و حاضران در صحنه جز تماشا اقدامی نمی کنند، انتقاد کرده اند. در ماههای اخیر پلیس تهران چندین طرح برخورد با مزاحمان نوامیس، اخلال کنندگان امنیت پارکها، معتادان پرخطر و مواد فروشان خرد را در تهران آغاز کرده است و این طرحها را "محله محور" نامیده است. پلیس تهران امیدوار است تا با اجرای این طرح ها "احساس امنیت در تهران تا حد چشمگیری" افزایش پیدا کند.

bbc.co.uk/persian/iran/2010/11/101105_l38_tehran_murder_sajediniya.shtml
«اكنون شهيدان مرده‌اند، و ما مرده ‌ها زنده هستيم. شهيدان سخنشان را گفتند، و ما كرها مخاطبشان هستيم.» دكتر علي شريعتي
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1930
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
محل اقامت: IRAN
سپاس‌های ارسالی: 2144 بار
سپاس‌های دریافتی: 7632 بار
تماس:

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط HORLIKAN »

اگر در فيلم دقت كرد باشيد

قاتل بلند داد ميزد كه اين طرف كه روي خيابون اقتاد ناموس دزده .

خيلي حرفا زده شد ولي دوستان عنايت بفرمايند كه هم بايد حرف اون قاتل رو شنيد و هم حرف ماموران رو وهم حرف مردم رو بعد باهم بشينيم نتيجه بگيريم

وگرنه در هيچ زماني نبايد يك طرفه به قاضي رفت حتا اگر حق با ما باشد

يا حق
بزرگ ترين گناه ترس است .

امام علي (عليه السلام)

________________________



 
 
Major
Major
نمایه کاربر
پست: 575
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۷ دی ۱۳۸۵, ۲:۱۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 2851 بار
سپاس‌های دریافتی: 2041 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط MOHAMMAD JAFAR »

چی شد؟ آقای HORLIKAN منظور؟!
پيامبر گرامي اسلام (ص) فرموده اند:
الملک يبقي مع الکفر و لا يبقي مع الظلم.
Major I
Major I
پست: 686
تاریخ عضویت: پنج‌شنبه ۲۲ مهر ۱۳۸۹, ۷:۲۴ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 822 بار
سپاس‌های دریافتی: 1585 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط saeedjiji »

HORLIKAN نوشته شده:اگر در فيلم دقت كرد باشيد

قاتل بلند داد ميزد كه اين طرف كه روي خيابون اقتاد ناموس دزده .

خيلي حرفا زده شد ولي دوستان عنايت بفرمايند كه هم بايد حرف اون قاتل رو شنيد و هم حرف ماموران رو وهم حرف مردم رو بعد باهم بشينيم نتيجه بگيريم


وگرنه در هيچ زماني نبايد يك طرفه به قاضي رفت حتا اگر حقبا ما باشد




يا حق



احسنت,


موافقم تصویر

ویرایش:


الان فرماندهی نیروی انتظامی رو نشون میداد گفت گویا درگیری سر رقابت عشقی بوده و کسی هم که با چاقو زده اونجا رو بسته بوده و تهدید میکرده هر کسی نزدیک بشه با چاقو میزنم.



اون دو مامور هم که اقدامی انجام ندادن توقیف و روانه بازداشتگاه شدن



این هم از جوسازی سایت های خبری ایران که شاد کردن دل دشمنان رو خیلی خوب بلدن



یا حق
تصویر

نمیدونی که قبل از رفتن من , چه مردایی که رفتن برنگشتن

چشای خیلیا از عشق تر شد , دلهاشون به خدا نزدیکتر شد
Rookie Poster
Rookie Poster
نمایه کاربر
پست: 49
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۸۶, ۹:۴۲ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 10 بار
سپاس‌های دریافتی: 13 بار

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط mhiravani »

چه فايده ...
توقيف و بازداشت و ...
يك آدم كشته شده در صورتي كه مي تونست زنده بمونه !
كاري ندارم كه چي كار كرده و ...
فكر نمي كنم هيچ فردي كه در اون صحنه حضور داشته صلاحيت رسيدگي به جرم و يا هر چيز ديگرو داشته.
اين اتفاق واقعا تأسف باره ...

به قول آلماني ها : " اگر مي خواهيد بدانيد مردمان يك كشور چگونه با هم رفتار مي كنند ببينيد با حيواناتشات چگونه رفتار مي كنند !"

خودتون يه نگاه به جامعه بندازين ...
انتظاري بيش از اين نميشه داشت
Captain I
Captain I
نمایه کاربر
پست: 1930
تاریخ عضویت: سه‌شنبه ۲۴ فروردین ۱۳۸۹, ۹:۰۱ ب.ظ
محل اقامت: IRAN
سپاس‌های ارسالی: 2144 بار
سپاس‌های دریافتی: 7632 بار
تماس:

Re: پنجشنبه ی سیاه تهران...!

پست توسط HORLIKAN »

تشریح جنایت میدان کاج از زبان قاتل: پلیس داشت ما را تماشا می کرد!




من کاره‌ای نبودم، پلیس حاضر بود و خودشان محمدرضا را نبردند شاید زودتر می‌بردند زنده می‌ماند! پلیس آنجا بود و می‌توانست وی را ببرد اما هیچ اقدامی نکرد. من دیوانه شده بودم و خودم را تهدید به خودزنی می‌کردم همین.

مهدی قاتل حادثه هولناک میدان کاج تهران جزئیاتی از آن حادثه را تشریح کرده است.
روز پنح شنبه ششم آبان فاجعه دلخراشی در میدان کاج تهران رخ می دهد که در اثر آن مهدی با ضربات چاقو فردی به نام محمدرضا را به قتل می رساند. مهدی بعد از واردن کردن ضرباتی به محدرضا چاقو را روی سینه خود می گیرد و دیگران را تهدید می کند که اگر کسی به آنها نزدیک شود خودش را می کشد.
در این حادثه ، نه مردم به کمک مصدوم می آیند و نه پلیس کاری می کند تا آن که کار از کار می گذرد و مصدوم ، مقتول می شود!


متن مصاحبه روزنامه ملت ما با قاتل را در ادامه بخوانید:


وقتی به یک زن علاقه‌مند شدی تصور داشتی چه عاقبتی خواهی داشت؟

اصلاً، الان که در تنهایی فکر می‌کنم می‌بینم از همان ابتدا بازی خوردم.

مگر بچه‌یی که بازی خورده باشی؟

وقتی دل به کسی می‌بندی انگار بچه‌ شده‌ای، این همه بلا آمد به سرم اما باز اصرار می‌کردم با کیمیا باشم.

نحوه آشنایی‌ات با کیمیا؟

کیمیا در حرفه مسکن بود. من نیز در خرید و فروش خانه، زمین و ملک فعالیت می‌کردم که با وی آشنا شدم.

از چند سال پیش؟

اون موقع 28 ساله بودم حدود 3 سال پیش بود که با کیمیا آشنا شدم و به هم ابراز علاقه کردیم.

تو ازدواج نکرده‌ بودی؟

هنوز ازدواج نکرده‌ام و مجرد هستم.

اما در محله‌تان می‌گویند تو زن و بچه داری؟

شایعه است!

کیمیا که شوهر و بچه داشت، اینکه دروغ نیست؟

طوری رفتار کرده بود که من نمی‌دانستم. یکسال طول کشید تا فهمیدم کیمیا شوهر و بچه دارد. همین موجب شد با وجود علاقه زیادی به وی تصمیم به ترکش بگیرم، اما کیمیا گفت در حال طلاق هستند و واقعاً هم اینطوری بود و از شوهرش طلاق گرفت.

خانواده‌ات چه نظری در این باره داشتند؟

کاملاً مخالف بودند. آن‌ها تا زمان حادثه هم اطلاع نداشتند کیمیا بچه هم دارد تنها می‌دانستند مطلقه است باز مخالفت می‌کردند و اگر می‌فهمیدند بچه دارد که دست از سرم برنمی‌داشتند الان نمی‌دانم در چه وضعی هستند.

می‌گویند تو بنگاه مسکن را 220 میلیون تومان خریدی و بعد کیمیا تو را به زندان انداخت؟

این هم دروغ است، در بازار مسکن فکر نمی‌کنم کسی این سرمایه را برای خرید بنگاه از بین ببرد، آنجا اجاره‌ای بود.

6 ماه زندانی بودن کافی نبود کیمیا را فراموش کنی؟

اصلاً نتوانستم، مقصر خودم بودم هر وقت من و کیمیا با هم دعوا می‌کردیم با پای خودم نزد پلیس می‌رفتم، آخرین بار هم این کار را کردم و رفتم آب خنک خوردم.

بعد از زندان چه شد؟

کیمیا می‌گفت هنوز من را دوست دارد اما سرو کله محمدرضا پیدا شده بود و چنین اتفاقی افتاد.

کیمیا چه مزیتی داشت که حاضر شدی به خاطر او قاتل شوی؟

هیچ چیز، شاید خیلی‌ها بگویند کیمیا ویژگی‌ای ندارد اما دیدید که علاقه ربطی به شکل و شخصیت ندارد. شاید کسی دلباخته یک زن پیر و عیب و ایراددار شود من هم این شرایط را داشتم.

مطمن بودی که محمدرضا سر راه تو و کیمیا قرار داد؟

بله، خودش در تماس تلفنی به من گفت.

حقش مرگ بود؟

اصلاً قرار نبود کسی کشته شود. روز حادثه کیمیا زنگ زد و گفت که محمدرضا خواسته من جلوی بنگاه او را ببینم و با هم حرف بزنیم، وقتی به آنجا رفتم و محمدرضا قسم خورد با کیمیا قصد ازدواج دارد جنون آنی به من دست داد و این کار را کردم.

مطمئنی که کیمیا هم می‌خواست با او ازدواج کند؟

صددرصد! خود محمدرضا قسم خورد و گفت!

جنون آنی هم شده بهانه دیگه؟

باور کنید جنون بود.

کیمیا هم در قرارتان حاضر بود؟

نه، من و محمدرضا تنها بودیم که زد به سرم.

معلومه روزنامه زیاد می‌خوانی؟

بله، من علاقه زیادی به مطالب روزنامه‌ها خصوصاً حوادث دارم.

فکر می‌کردی روزی خودت تیتر صفحه حوادث شوی؟

اصلاً، اتفاقاً به هم سلولی‌هایم می‌گفتم که چقدر راحت قاتل شدیم و فکرش را نیز نمی‌کردیم.

تلخ ترین حادثه‌ای که در روزنامه‌ها خواندی چه بود؟

الان حضور ذهن ندارم اما همه حادثه‌ها که کسی در آن کشته می‌شد مرا ناراحت می‌کرد.

اما خودت به چنین جنایتی دست زدی.

گفتم که جنون آنی بود.

جنون، چقدر 45 دقیقه. اجازه ندادی محمدرضا که هنوز زنده بود را به بیمارستان ببرند؟

من کاره‌ای نبودم، پلیس حاضر بود و خودشان محمدرضا را نبردند شاید زودتر می‌بردند زنده می‌ماند!

تو چاقو را روی سینه‌ات گذاشته و تهدید می‌کردی اگر کسی محمدرضا را به بیمارستان ببرد، خودت را خواهی کشت؟

من کاری با انتقال محمدرضا به بیمارستان نداشتم، پلیس آنجا بود و می‌توانست وی را ببرد اما هیچ اقدامی نکرد. من دیوانه شده بودم و خودم را تهدید به خودزنی می‌کردم همین.

محمدرضا به تو التماس می‌کرد اجازه بدهی او را ببرند و تو با لگد به صورتش زدی؟

من یادم می‌آید با لگد به سرش زدم اما نشنیدم چه چیزی از من می خواست هیچ چیز نمی‌شنیدم.

در فیلمی که در اختیار ما است زنی فریاد می‌زد اجازه بدهی محمدرضا را به بیمارستان ببرند و تو این کار را نمی‌کنی؟

من نشنیدم آن زن چه می‌گوید تصورم این بود می‌پرسد چرا این کار را کرده‌ام و من علتش را گفتم.

پس تو می‌گویی مخالف انتقال محمدرضا به بیمارستان نبودی؟

اصلاً این مورد به من ربطی نداشت حتی بازپرس شهریاری هم از عملکرد ماموران پلیس تعجب کرده بود.

چطور مگه؟

بازپرس با ناراحتی به مأموران گفت که چرا فقط تماشاچی بودند، چرا یک گلوله هوایی شلیک نکرده‌اند من بترسم و حرف‌های دیگر که به من ربطی ندارند.

اصلاً گلوله‌ای شلیک نشد؟

نه، منتظر بودند تا اینکه آمدند و محمدرضا را بردند.

خیلی طول کشید؟

نمی‌دانم چند دقیقه شد اما خودم هم تعجب کرده بودم چرا آن را نمی‌بردند. بپرسید اصلاً مخالفتی نکردم.

اما فیلم، سناریوی دیگری دارد.

نمی‌دانم، من در حال خودم نبودم اگر هم چیزی گفتم در همان حالت جنون بود.

اگر خودت این فیلم را ببینی چه تصوری از شخصیت خودت داری؟

بدون اینکه آن فیلم را ببینم، از خودم متنفر شده‌ام، از آن روز مرتب کابوس می‌بینم. کیمیا هر دوی ما را بازی داد.

پس چرا سعی نکردی فراموشش کنی؟

سعی کردم، حتی با دختری به نام «ندا» در کرج طرح دوستی ریختم اما نتوانستم کیمیا را فراموش کنم.

الان اگر اعدامت نکنند باز کیمیا را دوست داری؟

من در همان صحنه حادثه کیمیا را فراموش کردم. من باید اعدام شوم. مرگ را با آغوش باز می‌پذیرم. دروغ نمی‌گویم، تنها نگرانی‌ام خانواده‌ام هستند که بارها به من تذکر داده بودند و گوش به حرفشان نداده بودم.

حرف آخر؟

پشیمانم. مثل همه قاتل‌هایی که بارها ماجرایشان را در روزنامه‌ها خوانده‌ام و همیشه می‌گفتم پشیمانی دیگر سودی ندارد!
بزرگ ترين گناه ترس است .

امام علي (عليه السلام)

________________________



 
 
ارسال پست

بازگشت به “اخبار و حوادث”