جشنواره ای در پارک آب و آتش
مدیران انجمن: MOHAMMAD_ASEMOONI, MASTER, شوراي نظارت
- پست: 81
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۶ بهمن ۱۳۸۹, ۱۰:۵۹ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 407 بار
- سپاسهای دریافتی: 488 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
ايران شده يك قفس گنده واسه ايرانيان . آخه چه تفريحي واسه ما جوونا مونده كه دلمون به زندگي تو اين كشور خوش باشه . بخدا دلمون پكيد از بس زندگيمون به غم و غصه گذشت . يكمم بزارين شادي كنيم . چه تفريحي از آ بازي سالم تر آخه . همچين مي گن آب بازي كه انگار قتل كردن . بعضي ها فكز مي كنن تفريح فقط اون چيزاييه كه اونا قبول دارن و براي نظر بقيه كوچكترين ارزشي قائل نيستن .
-
- پست: 863
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۲۹ دی ۱۳۸۸, ۱۰:۵۳ ب.ظ
- محل اقامت: البرز
- سپاسهای ارسالی: 5392 بار
- سپاسهای دریافتی: 4116 بار
- تماس:
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
با این که ایرانو خیلی دوست دارم ولی به قولی باید از ایران بری تا بکشی یه نفس راحت.
- پست: 875
- تاریخ عضویت: جمعه ۴ بهمن ۱۳۸۷, ۷:۳۶ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 1385 بار
- سپاسهای دریافتی: 3738 بار
- تماس:
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
سلام.
بچه ها رفتن چاره كار نيست ، بايد موند و ايرانا ساخت ، چون فقط ايران مال ماست ، هر جاي دنيا كه بريم به چشم غريبه بهمون نگاه ميكنن اين حرف من نيست از بچه هاي همين سايت كه تو خارج زندگي ميكنن بپرسين ، بايد موند و ساختش حتي اگه شده
با ...
بچه ها رفتن چاره كار نيست ، بايد موند و ايرانا ساخت ، چون فقط ايران مال ماست ، هر جاي دنيا كه بريم به چشم غريبه بهمون نگاه ميكنن اين حرف من نيست از بچه هاي همين سايت كه تو خارج زندگي ميكنن بپرسين ، بايد موند و ساختش حتي اگه شده

[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
کارت پستال درخواستی اعضای سنترال
[External Link Removed for Guests]
کارت پستال درخواستی اعضای سنترال
- پست: 1160
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۸, ۱:۵۱ ب.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 15611 بار
- سپاسهای دریافتی: 6443 بار
- تماس:
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
بازم سلام 
با اینکه دلم داره میترکه و کلی حرف دارم و میدونم امشب خوابم نمیبره...
ولی یه پیشنهاد گل و گلاب دارم براتون.از این بحث ها تا بحال 100 بار پیش اومده.اخرش هم هیچکدوم از طرفین به علت عدم درک طرف مقابل زیربار نرفتن.بالاخره هرکی یه عقایدی داره...
ادامه بحث بی ثمره
اگر هم ادامه پیدا کنه چون داره میزنه جاده خاکی یا حذف میشه،یا قفل میشه...
الکی روح و روان خودمون رو ازار ندیم.کاری که خودت میدونی درسته انجام بده،بقیش با خدا.
یاحق

با اینکه دلم داره میترکه و کلی حرف دارم و میدونم امشب خوابم نمیبره...
ولی یه پیشنهاد گل و گلاب دارم براتون.از این بحث ها تا بحال 100 بار پیش اومده.اخرش هم هیچکدوم از طرفین به علت عدم درک طرف مقابل زیربار نرفتن.بالاخره هرکی یه عقایدی داره...
ادامه بحث بی ثمره
اگر هم ادامه پیدا کنه چون داره میزنه جاده خاکی یا حذف میشه،یا قفل میشه...
الکی روح و روان خودمون رو ازار ندیم.کاری که خودت میدونی درسته انجام بده،بقیش با خدا.
یاحق

- پست: 225
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۲ تیر ۱۳۸۶, ۹:۳۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3045 بار
- سپاسهای دریافتی: 1123 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
دوست عزیز اگه هرجا که میری جلوت صد بزارن حتا چیزیی که همه به راحتی دارنو تو دنیا بهت ندان اونوقت مجبور میشی بری وگرنه هیچکی جای دیگرو به ایران ترجیح نمید ولی واقعاً به یجایی میرسی که مجبور میشی، وقتی میبینم دوستم بخاطر یه کنکور مسغره حتا نمیتونن رشتهٔ مورد علاقه شونو بخونن واقعاً دلم میسوزه ، که مجبورن واسه رشتهای که نمیخوان تو یه جا دیگه به غیر از شهرشون زحمت بکشن در صورتی که میتونن تو رشتهای که دوست دارن واقعاً بدرخشن، یادمه میخواستم خلبانی بخونم تو ایران فقط ۵ ماه طول کشید از حراست اجازه ورود به یه فرودگاه بگیرم بعدشم کلی سنگ دیگه جلو پام بود که بگذریم، بعد میرم تو انگلیس روز اول با همون خرج کلیده بهترین هواپیمارو میده دستم به من ایرانی که همهٔ اخبار تو دنیا از من و کشورم بد میگه باورم نمیشه میگم یعنی من واقعاً نمیتونم تو کشور خودم اینرو داشته باشم؟ بهخدا اینقدر خارجی هست همهجا که دیگه هیچفرقی بین هیچکس نیست این حرفا همش دروغه به خدا تو دانشگاهی که درس میخوندم حتا غذا یه حلال جدا برای مسلمونا درست میکردن، یه کی از بالاترین جرمها تو یه کشور درست نژاد پرستی هستش، که حتا اکثر کشورا یه شمارهٔ جدا تو پلیس براش دارن که هرموقع میتونی زنگ بزنی مشکلتو درمیون بذاری هیچکسم نیست بهم بگه آقا این چیه پوشیدی میخوای بشینی تو هواپیما چرا موهاتو دادی عقب این چه سرو وضعیه داری دیگه اینارو دیدیم دیگه همهجا هممون. بهخدا تو فوردگاهی که بودم تو ۵۰ متریم جنگندهٔ تورنادو پارک بود ولی از اجازه و این چیزا واسه ورود خبری نبود.
آخرین ويرايش توسط 1 on shaman, ويرايش شده در 0.
ways of the West
wisdom of the East
wisdom of the East
-
- پست: 39
- تاریخ عضویت: دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۰, ۴:۰۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 785 بار
- سپاسهای دریافتی: 91 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
sayeh_roshan_1988 نوشته شده:سلام.
بچه ها رفتن چاره كار نيست ، بايد موند و ايرانا ساخت ، چون فقط ايران مال ماست ، هر جاي دنيا كه بريم به چشم غريبه بهمون نگاه ميكنن اين حرف من نيست از بچه هاي همين سايت كه تو خارج زندگي ميكنن بپرسين ، بايد موند و ساختش حتي اگه شدهبا ...
نمیگذارن... عوض گرفتن دست آدم پای آدمو میکشن. یاد اون حکایتی افتادم که از مرحوم دکتر حسابی میپرسن جهان سوم کجاست...
- پست: 1780
- تاریخ عضویت: شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۳:۵۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1264 بار
- سپاسهای دریافتی: 10136 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
سلام
اشکان عزیز با شما موافقم ولی در صفحه قبل پستی بود که فکر کنم باید پاسخ بدم.دوستی فرمودند که در اون جمع عده ای ظاهرا بسیار بدی داشتند و عده ای هم ادای گروه های شیطان پرست را در می آورند و غیره.بله حق با شماست اما چند نکته:
این افراد چه کسانی هستند؟در چه بازه سنی هستند؟همان جوانی هم که آن اشکال رااز خود نشان می داد هم یک شهروند این کشور مثل من و شماست.اکثر این افراد تا به حال از این کشور خارج نشدند.در این کشور زندگی می کنند،در این کشور به مدرسه و دانشگاه رفتند و می روند.تمام صحبت این است:تا کی برخورد انتظامی؟کسانی که از تاریخ درس عبرت نگیرند مجبور به تکرار آن خواهند شد.بیش از ۳ دهه غفلت و کم کاری مسئولین حالا دارد به شکل علنی خود را نشان می دهد.سفر سالانه میلیون ها ایرانی در هر سال به آنتالیا ،پاتایا ودوبی یعنی چه؟دوستان عزیز:
راز برملا شده.تشت از بام افتاده است.آقایون مسئول محترم نسل جدید دیگر برای حرفهای شما ارزشی قائل نیستند.این روزهای ماه مبارک در خیابانهای تهران بگردید و ببینید حرفی مثل کشور امام زمان تا چد حد خنده دار است.والله اگر امام زمان به این کشور بیایید ما می شویم اهالی کوفه در سال ۶۱ هجری و این بار فاجعه دیگری مثل روز عاشورای سال ۶۱ منتها در ایران رقم می زنیم.خداوند باعث و بانی این مشکلات را به عذابی علیم دچار کند،انشالله!!!
اشکان عزیز با شما موافقم ولی در صفحه قبل پستی بود که فکر کنم باید پاسخ بدم.دوستی فرمودند که در اون جمع عده ای ظاهرا بسیار بدی داشتند و عده ای هم ادای گروه های شیطان پرست را در می آورند و غیره.بله حق با شماست اما چند نکته:
این افراد چه کسانی هستند؟در چه بازه سنی هستند؟همان جوانی هم که آن اشکال رااز خود نشان می داد هم یک شهروند این کشور مثل من و شماست.اکثر این افراد تا به حال از این کشور خارج نشدند.در این کشور زندگی می کنند،در این کشور به مدرسه و دانشگاه رفتند و می روند.تمام صحبت این است:تا کی برخورد انتظامی؟کسانی که از تاریخ درس عبرت نگیرند مجبور به تکرار آن خواهند شد.بیش از ۳ دهه غفلت و کم کاری مسئولین حالا دارد به شکل علنی خود را نشان می دهد.سفر سالانه میلیون ها ایرانی در هر سال به آنتالیا ،پاتایا ودوبی یعنی چه؟دوستان عزیز:
راز برملا شده.تشت از بام افتاده است.آقایون مسئول محترم نسل جدید دیگر برای حرفهای شما ارزشی قائل نیستند.این روزهای ماه مبارک در خیابانهای تهران بگردید و ببینید حرفی مثل کشور امام زمان تا چد حد خنده دار است.والله اگر امام زمان به این کشور بیایید ما می شویم اهالی کوفه در سال ۶۱ هجری و این بار فاجعه دیگری مثل روز عاشورای سال ۶۱ منتها در ایران رقم می زنیم.خداوند باعث و بانی این مشکلات را به عذابی علیم دچار کند،انشالله!!!
Old soldiers never die.They just fade away
-
- پست: 226
- تاریخ عضویت: شنبه ۸ خرداد ۱۳۸۹, ۲:۳۲ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 9 بار
- سپاسهای دریافتی: 486 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
متاسفانه مسوولان انتظامی هنوز در 20 سال گذشته به سر میبرن فکر میکنن میشه مثل اون موقع با زور کاری کرد ولی به خاطر وسایل ارتباط جمعی دیگه دوره این کارها گذشته همین سریالهای ماه رمضون رو نگاه کنید با 5 سال پیش مقایسه کنید فقط بازیگرا عوض شدن حالا ما هی با هم بحث میکنیم خودمونو تاراحت میکنیم مسوولان نشستن زیر باد کولر تو ترکیهع به ما میخندن
وقتی از کسایی که دوست دختر دارن و رابطه نامشروع برقرار میکنن می پرسم برنامت برای آینده چیه میگن الان خوش میگزرونیم بعد با یک زن [FONT=Impact] پاک میکنیم یکی از آیات سوره نور قرآن کریم میگه مرد زناکار زن زناکار گیرش میاد
غرب علیه مردم ایران بی شمار است اما جالب اینجاست که عده ای از همین مردم یاران راستین غرب هستن و اونهارو ناجی خوشون میدونن باید به حال خود گریست
غرب علیه مردم ایران بی شمار است اما جالب اینجاست که عده ای از همین مردم یاران راستین غرب هستن و اونهارو ناجی خوشون میدونن باید به حال خود گریست
-
- پست: 199
- تاریخ عضویت: شنبه ۱۲ بهمن ۱۳۸۷, ۱۲:۵۰ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 281 بار
- سپاسهای دریافتی: 407 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
یعنی نمییشه مراکز تفریحی کشور مثل سینما و پارک ها رو تقسیم کنند و 80 درصدش بگن حتما باید شئونات اسلامی رعایت شه و 20 درصد بقیشو بگن هر کی هرجور دوس
داره بیاد؟ این جوری هر کس حق انتخاب داره. اینجوری هم کسی که می خواد دست زن و بچشو بگیره ببره پارک راحته و هم کسی که اعتقادی به اسلام نداره میتونه راحت باشه.
همه مردم که مثل هم نیستن.
داره بیاد؟ این جوری هر کس حق انتخاب داره. اینجوری هم کسی که می خواد دست زن و بچشو بگیره ببره پارک راحته و هم کسی که اعتقادی به اسلام نداره میتونه راحت باشه.
همه مردم که مثل هم نیستن.
- پست: 225
- تاریخ عضویت: جمعه ۲۲ تیر ۱۳۸۶, ۹:۳۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 3045 بار
- سپاسهای دریافتی: 1123 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
دوست عزیز واقعاً اگه میشد اینکارو کرد که دیگه مشکلی نبود ولی خوب همه باید یکاریو بکنن که یه عده میخوان، اگه اینکارو کنن ۹۰% میرن تو اون قسمت ۲۰% اینو میتونید از آمار مسافرتهای مردم به همین کشورهای همسایه ملاحظه کنید، در ضمن این مساله ربطی به اعتقاد به اسلام نداره این ثابت شده که شما هر کاری بخواید یکیو مجبور کنید بکنه بیشتر باعث میشید که بره طرفش دیگه اینو همه میدونن که زور راه هیچی نیست هرکسی آزاده برای فکرش و هیچکس با هیچ زوری نمیتونو افکارو عوض کنه مگه اینکه از بین ببرتش، خدا مارو آزاد آفرید اگه قرار بود همه یکرو کنن از اول همونطوری به وجود میومدن. به خدا همین کشورای عربی خیلی امنیتشون زیاده یه زن تنها هرجا بخواد میتونه بره حتا نصف شب حالا اگه تو ایران این اتفاق بیفته.....
بچها فردا نگن بنگاه تبلیغات راه انداختی
ولی بعضی چیزارو باید گفت واقعاً
بچها فردا نگن بنگاه تبلیغات راه انداختی

ways of the West
wisdom of the East
wisdom of the East
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
سال هفتاد تا هفتاد و چهار بدترین سالهای من بود .اون موقع من دبیرستان درس می خوندم .همیشه یه چیزی منو عذاب می داد و اونم این بود که من به عنوان یه جوون چرا نمی تونم راحت و شاد زندگی کنم . هر روز که مدرسه تعطیل میشد یه ماشین پاترول کمیته انقلاب اسلامی می اومد و در مدرسه می ایستاد و به بچه ها گیر می داد و اگه حرفی هم می زدیم کار به کتک خوردن توی خیابون و بازداشت و تعهد و خیلی چیزای دیگه می کشید . حالا گناهت چی بود ؟ هیچی ، طرف کمیته ایه میاومد میگفت جوجه فکلی ما توی جبهه شهید دادیم تو موهات رو زدی بالا . یا تو شلوار لی پوشیدی یا تو پیرهن نیم آستین تنت کردی . ما اون موقع هرچی توی قران می گشتیم که ببینیم کجاش اینها رو منع کرده چیزی پیدا نکردیم که نکردیم .جالب اینجا بود که بعضی وقتها مسئولین مدرسه هم باهاشون همراهی می کردن و می اومدن بچه ها رو لو می دادن که مثلا آره این توی مدرسه هم مشکوکه !!! به خاطر اینکه شهر ما یه شهر کوچک بود نه پارک درست و حسابی و نه سینما و جاهای تفریحی بدرد بخور داشت که بتونیم تفریح کنیم . اون زمان اگه یه نوار کاست یا ویدئو ازت میگرفتن اول کتکت می زدن بعد ازت می پرسیدن توش چیه . به خاطر همین فشارها بود که من با چند تا از دوستام که واقعا شاکی شده بودیم با هم قرار گذاشتیم بریم باشگاه کنگ فو ثبت نام کنیم تا یه روز بتونیم حساب حضرات رو خیلی خوب برسیم . تا یه مدت چنان با خشم توی سالن کار می کردیم که هرکی ما رو میدید فکر می کرد با یه سری روانی طرفه . همه می گفتند شما که به خودتون رحم نمی کنید وای به حال حریفهاتون . اون موقع تنها تفریح ما همین تلاش برای انتقام گرفتن بود و گوش دادن به ترانه های داریوش .با تموم اون فشارها ما نه تنها مسلمون تر نشدیم بلکه واقعا به همه چی شک کردیم .حالا باز هم مسئولین دارن همون راه رو با یه فرم دیگه می رن و متاسفانه بعد از بیست سال از اون موقع و دیدن نسلی که توی اون دوران تربیت شده باز هم دارن همون اشتباهات رو می کنن . من فکر میکنم واقعا این مسئولین مغذهاشون توی اون دوران شکل گرفته و خشک شده و دیگه نمی تونن جور دیگه ای فکر کنن .
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
- پست: 1378
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۶ فروردین ۱۳۸۷, ۱۲:۱۰ ب.ظ
- محل اقامت: شهرکرد
- سپاسهای ارسالی: 4214 بار
- سپاسهای دریافتی: 8330 بار
Re: جشنواره ای در پارک آب و آتش
این رو هم [External Link Removed for Guests] نوشته :
آب و آتش را به جای حذف، جهتدهی کنیم
یک ماجرای طبیعی را ما داریم با سخنانمان، یک حرکت ضد دین نشان میدهیم و برای جبههی الحاد سیاهیلشکر میسازیم. جوانانی را که برای یک شادی –که البته درست نبود- آمده بودند و خاکستری بودند، سیاه میکنیم و میفرستیمشان آن طرف. میشود به این جوانان لبخند زد و راه نشانشان داد و برایشان تفریح شادیآفرین مهیا کرد بدون هیچ مشگل شرعی و عرفیای. البته میتوان فکر نکرد و عربده کشید و دستبند زد و زندان کرد و یک جوان خاکستری حتی سفید را سیاه کرد.
اتفاق آببازی در پارک آب و آتش و خزبازی در پارک پردیسان تهران، واقعیت اجتماعی جوانان ماست. همان جوانانی که ما هیچ برنامهای برایشان نداشتیم. ما میتوانیم در برابر این اتفاق داد و بیداد کنیم و عصبانی شویم و سر شهرداری و نیروی انتظامی و … فریاد کشیم و عقدههای سیاسیمان را خالی کنیم. میتوانیم یک بخشنامه سریعالتصویب بدون ذرهای تفکر صادر کنیم و هر کس را بعد از این قصد چنین حرکتی داشت، مخل امنیت ملی بنامیم و حرکتش را هنجارشکنی و تمسخر ارزشها و دین تلقی کنیم و دستگیرشان کنیم و بیندازیمشان توی زندان. این سادهترین راه و البته –بدون عرض پوزش- جاهلانهترین و احمقانهترین راه است.
همیشه ما همین راه را انتخاب کردهایم و هیچگاه نپرسیدهایم که این افراد چرا این کار را کردند و چه زمینههایی موجب این تجمع شد. و حتی آیا این کار مخالف ارزشها و دین است؟ و اگر است تا چه اندازه؟
قضیه را با کمی تسامح و آسانگیری مرور کنیم. یک عده جوان در یک روز قرار میگذارند تا شاد باشند. این حرکت از یک شبکه اجتماعی مجازی آغاز میشود. آیا این یک پیشنهاد ساده بود یا یک پیشنهاد از طرف عوامل استکبار برای مبارزه با طرح عفاف و حجاب؟، من نمیدانم. اینها جمع میشوند به صورت مختلط و روی هم آب میپاشند. مشکل این داستان، تنها اختلاط آن است، نه شادی کردن جوانان و نه آب پاشیدن به روی هم.
قرار نیست از این قضیه دفاع کنیم و بگوییم خوب بود. واقعا خوب نبود. این یک اشتباه بود که عدهای رنجیدند. مسلما یک سری احکام دینی نادیده گرفته شد و برخی حریمها شکسته شد. اما حکایت از یک واقعیت اجتماعی دارد. نباید عصبانی شد. باید کمی فکر کرد. هیچ چیز با عصبانیت و فریاد حل نمیشود. حل مسائل، فکر و تدبیر میخواهد.
روایت این داستان را فردایش کلاغهای کاغذی و مجازی جار میزنند. این روایت و بازتاب آن کمی از خود ماجرا مهمتر شده بود. از نمایندگان مجلس تا سایتهای کوچک و بزرگ، این ماجرا را تقبیح کردند و البته تعدادی از کاربران جوامع مجازی از این حرکت استقبال کردند و بسیاری از متدینان نیز ناراحت شدند.
قضیه سیاه و سفید نیست. آدمهایی هم که رفتند آب بازی، سیاه نیستند. کسانی که از این حرکت استقبال کردند هم سیاه نیستند. این یک قضیه طبیعی است؛ یعنی از وضعیت فرهنگی جوانان این مرز پرگهر این چنین رفتاری انتظار میرود. جوانانی که یا مخاطب تلویزیون سخیف ضرغامیاند یا بینندهی من و تو و فارسیوان. مگر تلویزیون ما چه فرهنگی را غیر از این ترویج میدهد. مسابقات تلویزیون، سریالها، الگوسازی تلویزیون از مردان آهنین و فوتبالیستها نتیجهای جز این نخواهد داشت. با این علم که بسیاری از جوانان، دیگر بینندهی تلویزیون ایران نیستند. چراییاش روشن است.
قضیه سیاه نیست. یک عده جوان میخواستند شادی کنند؛ همین. جوانانی که بسیار بعید است ضددین باشند ولو اینکه کارشان دینی نیست. جوانانی که اگر مسئولان آن بالا به جای جنگ قدرت، کمی به فکر اینان بودند و به آگاهی دینیشان میافزودند و دین را برایشان زیبا نشان میدادند، وضعیت این نبود.
یک ماجرای طبیعی را ما داریم با سخنانمان، یک حرکت ضد دین نشان میدهیم و برای جبههی الحاد سیاهیلشکر میسازیم. جوانانی را که برای یک شادی –که البته درست نبود- آمده بودند و خاکستری بودند، سیاه میکنیم و میفرستیمشان آن طرف. میشود به این جوانان لبخند زد و راه نشانشان داد و برایشان تفریح شادیآفرین مهیا کرد بدون هیچ مشگل شرعی و عرفیای. البته میتوان فکر نکرد و عربده کشید و دستبند زد و زندان کرد و یک جوان خاکستری حتی سفید را سیاه کرد.
یک حرکت طبیعی- والبته غلط- را به نماد جنگ الحاد و ایمان تبدیل میکنیم و مثل آب خوردن یک آب بازی را به تظاهرات علیه خدا. این کار را ما میکنیم نه آن جوانی که آب بازی میکند. در عرض یک هفته از هشتصد عضو آن صفحه در فیس بوک به نه هزار نفر میرسند. بسیاری که این نمادسازی ما را دیدهاند و الان با نیت علیه خدا روی هم آب میپاشند به همین سادگی.
اگر ما فردای روز آب بازی یا روز قبل آن، کمی فکر میکردیم –حتی نیاز به فکر کردن ندارد- و خودمان برای این جوانان جویای شادی مکان تفریح فراهم میکردیم و البته یک جداسازی آرام و بیتنش، آقایان این پارک، خانمها آن یکی پارک، و حتی بعد آببازی برایشان چای میبردیم و حوله، آیا این حرکت تبدیل میشد به یک بحران، به یک نماد علیه ایمان؟ جواب ساده است؛ نه. حتی میشد کنار آن چای و حولهی خیالی کتابچهی کوچکی درباره ماه رمضان هدیه داد. این شد یک کار فرهنگی، خیلی ساده.
اگر ما این را تهدید فرض میکنیم –که نیست- چرا آن را به فرصت تبدیل نمیکنیم؟ اگر مشکل اختلاط است، امکانات فراهم شود و جداسازی شود، مطمئن باشید کسی ایراد نمیگیرد. اما اگر مشکل شادی جوانان است، که حرفی نیست. قضیه میتوانست با یک چای بعد آب بازی حل شود و نیازی به ورود مجلس و واویلتا و وااسلاماه نباشد.آدمهای خاکستری قصهی تلخ جامعه امروز را میتوان با کمی تدبیر سفید کرد و میتوان با کمی بیاعتنایی و گاهی خشونت و عصبانیت سیاه کرد.
میشود تفریحات جوانان را به جای حذف، جهتدهی کرد. میتوان این سری شادیها را ساماندهی کرد و مشکلات عرفی و شرعیاش را برطرف کرد. نه اینکه جوانان را به حال خودشان رها کرد و وقتی دیدند کار از کار گذشته به پلیس متوسل شوند. هنوز دیر نشده، آقایان نیروی انتظامی دست نگه دارید، آقای شهردار تهران و شرکاء و سازمان ملی جوانان، آهای شورای عالی انقلاب فرهنگی! فکری به حال شادیهای این جوانان بکنید. نشویم آن ناخوشآوازی که صاحبدلی به او گفت از بهر خدا مخوان.
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مســـــــلمانی
آب و آتش را به جای حذف، جهتدهی کنیم
یک ماجرای طبیعی را ما داریم با سخنانمان، یک حرکت ضد دین نشان میدهیم و برای جبههی الحاد سیاهیلشکر میسازیم. جوانانی را که برای یک شادی –که البته درست نبود- آمده بودند و خاکستری بودند، سیاه میکنیم و میفرستیمشان آن طرف. میشود به این جوانان لبخند زد و راه نشانشان داد و برایشان تفریح شادیآفرین مهیا کرد بدون هیچ مشگل شرعی و عرفیای. البته میتوان فکر نکرد و عربده کشید و دستبند زد و زندان کرد و یک جوان خاکستری حتی سفید را سیاه کرد.
اتفاق آببازی در پارک آب و آتش و خزبازی در پارک پردیسان تهران، واقعیت اجتماعی جوانان ماست. همان جوانانی که ما هیچ برنامهای برایشان نداشتیم. ما میتوانیم در برابر این اتفاق داد و بیداد کنیم و عصبانی شویم و سر شهرداری و نیروی انتظامی و … فریاد کشیم و عقدههای سیاسیمان را خالی کنیم. میتوانیم یک بخشنامه سریعالتصویب بدون ذرهای تفکر صادر کنیم و هر کس را بعد از این قصد چنین حرکتی داشت، مخل امنیت ملی بنامیم و حرکتش را هنجارشکنی و تمسخر ارزشها و دین تلقی کنیم و دستگیرشان کنیم و بیندازیمشان توی زندان. این سادهترین راه و البته –بدون عرض پوزش- جاهلانهترین و احمقانهترین راه است.
همیشه ما همین راه را انتخاب کردهایم و هیچگاه نپرسیدهایم که این افراد چرا این کار را کردند و چه زمینههایی موجب این تجمع شد. و حتی آیا این کار مخالف ارزشها و دین است؟ و اگر است تا چه اندازه؟
قضیه را با کمی تسامح و آسانگیری مرور کنیم. یک عده جوان در یک روز قرار میگذارند تا شاد باشند. این حرکت از یک شبکه اجتماعی مجازی آغاز میشود. آیا این یک پیشنهاد ساده بود یا یک پیشنهاد از طرف عوامل استکبار برای مبارزه با طرح عفاف و حجاب؟، من نمیدانم. اینها جمع میشوند به صورت مختلط و روی هم آب میپاشند. مشکل این داستان، تنها اختلاط آن است، نه شادی کردن جوانان و نه آب پاشیدن به روی هم.
قرار نیست از این قضیه دفاع کنیم و بگوییم خوب بود. واقعا خوب نبود. این یک اشتباه بود که عدهای رنجیدند. مسلما یک سری احکام دینی نادیده گرفته شد و برخی حریمها شکسته شد. اما حکایت از یک واقعیت اجتماعی دارد. نباید عصبانی شد. باید کمی فکر کرد. هیچ چیز با عصبانیت و فریاد حل نمیشود. حل مسائل، فکر و تدبیر میخواهد.
روایت این داستان را فردایش کلاغهای کاغذی و مجازی جار میزنند. این روایت و بازتاب آن کمی از خود ماجرا مهمتر شده بود. از نمایندگان مجلس تا سایتهای کوچک و بزرگ، این ماجرا را تقبیح کردند و البته تعدادی از کاربران جوامع مجازی از این حرکت استقبال کردند و بسیاری از متدینان نیز ناراحت شدند.
قضیه سیاه و سفید نیست. آدمهایی هم که رفتند آب بازی، سیاه نیستند. کسانی که از این حرکت استقبال کردند هم سیاه نیستند. این یک قضیه طبیعی است؛ یعنی از وضعیت فرهنگی جوانان این مرز پرگهر این چنین رفتاری انتظار میرود. جوانانی که یا مخاطب تلویزیون سخیف ضرغامیاند یا بینندهی من و تو و فارسیوان. مگر تلویزیون ما چه فرهنگی را غیر از این ترویج میدهد. مسابقات تلویزیون، سریالها، الگوسازی تلویزیون از مردان آهنین و فوتبالیستها نتیجهای جز این نخواهد داشت. با این علم که بسیاری از جوانان، دیگر بینندهی تلویزیون ایران نیستند. چراییاش روشن است.
قضیه سیاه نیست. یک عده جوان میخواستند شادی کنند؛ همین. جوانانی که بسیار بعید است ضددین باشند ولو اینکه کارشان دینی نیست. جوانانی که اگر مسئولان آن بالا به جای جنگ قدرت، کمی به فکر اینان بودند و به آگاهی دینیشان میافزودند و دین را برایشان زیبا نشان میدادند، وضعیت این نبود.
یک ماجرای طبیعی را ما داریم با سخنانمان، یک حرکت ضد دین نشان میدهیم و برای جبههی الحاد سیاهیلشکر میسازیم. جوانانی را که برای یک شادی –که البته درست نبود- آمده بودند و خاکستری بودند، سیاه میکنیم و میفرستیمشان آن طرف. میشود به این جوانان لبخند زد و راه نشانشان داد و برایشان تفریح شادیآفرین مهیا کرد بدون هیچ مشگل شرعی و عرفیای. البته میتوان فکر نکرد و عربده کشید و دستبند زد و زندان کرد و یک جوان خاکستری حتی سفید را سیاه کرد.
یک حرکت طبیعی- والبته غلط- را به نماد جنگ الحاد و ایمان تبدیل میکنیم و مثل آب خوردن یک آب بازی را به تظاهرات علیه خدا. این کار را ما میکنیم نه آن جوانی که آب بازی میکند. در عرض یک هفته از هشتصد عضو آن صفحه در فیس بوک به نه هزار نفر میرسند. بسیاری که این نمادسازی ما را دیدهاند و الان با نیت علیه خدا روی هم آب میپاشند به همین سادگی.
اگر ما فردای روز آب بازی یا روز قبل آن، کمی فکر میکردیم –حتی نیاز به فکر کردن ندارد- و خودمان برای این جوانان جویای شادی مکان تفریح فراهم میکردیم و البته یک جداسازی آرام و بیتنش، آقایان این پارک، خانمها آن یکی پارک، و حتی بعد آببازی برایشان چای میبردیم و حوله، آیا این حرکت تبدیل میشد به یک بحران، به یک نماد علیه ایمان؟ جواب ساده است؛ نه. حتی میشد کنار آن چای و حولهی خیالی کتابچهی کوچکی درباره ماه رمضان هدیه داد. این شد یک کار فرهنگی، خیلی ساده.
اگر ما این را تهدید فرض میکنیم –که نیست- چرا آن را به فرصت تبدیل نمیکنیم؟ اگر مشکل اختلاط است، امکانات فراهم شود و جداسازی شود، مطمئن باشید کسی ایراد نمیگیرد. اما اگر مشکل شادی جوانان است، که حرفی نیست. قضیه میتوانست با یک چای بعد آب بازی حل شود و نیازی به ورود مجلس و واویلتا و وااسلاماه نباشد.آدمهای خاکستری قصهی تلخ جامعه امروز را میتوان با کمی تدبیر سفید کرد و میتوان با کمی بیاعتنایی و گاهی خشونت و عصبانیت سیاه کرد.
میشود تفریحات جوانان را به جای حذف، جهتدهی کرد. میتوان این سری شادیها را ساماندهی کرد و مشکلات عرفی و شرعیاش را برطرف کرد. نه اینکه جوانان را به حال خودشان رها کرد و وقتی دیدند کار از کار گذشته به پلیس متوسل شوند. هنوز دیر نشده، آقایان نیروی انتظامی دست نگه دارید، آقای شهردار تهران و شرکاء و سازمان ملی جوانان، آهای شورای عالی انقلاب فرهنگی! فکری به حال شادیهای این جوانان بکنید. نشویم آن ناخوشآوازی که صاحبدلی به او گفت از بهر خدا مخوان.
گر تو قرآن بر این نمط خوانی
ببری رونق مســـــــلمانی
زنده بودن حرکتی افقی است از گهواره تا گور و زندگی کردن حرکتی عمودی است از زمین تا آسمان
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در
[FONT=Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma, Tahoma][HIGHLIGHT=#fef8e0]انسان ها دو دسته اند: آن هایی که بیدارند در تاریکی و آن هایی که خوابند در