* اخبار خواندني و جالب *
مدیران انجمن: MASTER, MOHAMMAD_ASEMOONI, شوراي نظارت
-
- پست: 807
- تاریخ عضویت: شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴, ۱:۲۳ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 66 بار
- تماس:
بازگشت يك سرباز از جنگ ويتنام
سربازي كه پس از جنگ ,ويتنام ميخواست به خانه برگردد ؛ در تماس تلفني خود از سانفرانسيسكو به والدينش گفت:
« پدر و مادر عزيزم ؛ جنگ تمام شده و من ميخواهم به خانه باز گردم؛ ولي خواهشي از شما دارم.دوستي دارم كه مايلم او را به خانه بياورم»
والدين او در پاسخ گفتند:ما با كمال ميل مشتاقيم كه اورا ملاقات كنيم.
پسر ادامه داد: «ولي لازم است موضوعي را در مورد او بدانيد. او در جنگ به شدت آسيب ديده و در اثر برخورد با مين يك دست و يك پاي خود را از دست داده
است و جايي براي رفتن ندارد. بنابر اين ميخواهم اجازه دهيد كه او با ما زندگي كند.»
والدين گفتند: پسر عزيزم شنيدن اين موضوع براي ما بسيار تاسف بار است ؛ شايد بتوانيم به او كمك كنيم كه جايي براي زندگي پيدا كند.
پسر گفت:« نه ؛ من ميخواهم او با ما زندگي كند.»
والدين گفتند: تو متوجه نيستي. فردي با اين شرايط موجب دردسر ما خواهد شد.ما فقط مسئول زندگي خودمان هستيم و نميتوانيم اجازه دهيم مشكل فرد ديگري زندگي ما را دچار اختلال كند. بهتر است به خانه باز گردي و او را فراموش كني.دوستت راهي براي ادامه زندگي خواهد يافت.
در اين هنگام پسر با ناراحتي تلفن را قطع كرد و والدين او ديگر چيزي نشنيدند.چند روز بعد پليس سانفرانسيسكو به خانواده پسر اطلاع داد كه فرزندشان در سانحه سقوط از يك ساختمان بلند جان باخته است که مشكوك به خودكشي مي باشد.پدر و مادر سراسيمه به سمت سانفرانسيسكو مراجعه كردند و براي شناسايي جسد به پزشكي قانوني رفتند.آنها فرزند را شناختند و به موضوعي پي بردند كه تصورش را هم نميكردند. فرزند آنها فقط يك دست و يك پا داشت.
منبع : اينترنت
« پدر و مادر عزيزم ؛ جنگ تمام شده و من ميخواهم به خانه باز گردم؛ ولي خواهشي از شما دارم.دوستي دارم كه مايلم او را به خانه بياورم»
والدين او در پاسخ گفتند:ما با كمال ميل مشتاقيم كه اورا ملاقات كنيم.
پسر ادامه داد: «ولي لازم است موضوعي را در مورد او بدانيد. او در جنگ به شدت آسيب ديده و در اثر برخورد با مين يك دست و يك پاي خود را از دست داده
است و جايي براي رفتن ندارد. بنابر اين ميخواهم اجازه دهيد كه او با ما زندگي كند.»
والدين گفتند: پسر عزيزم شنيدن اين موضوع براي ما بسيار تاسف بار است ؛ شايد بتوانيم به او كمك كنيم كه جايي براي زندگي پيدا كند.
پسر گفت:« نه ؛ من ميخواهم او با ما زندگي كند.»
والدين گفتند: تو متوجه نيستي. فردي با اين شرايط موجب دردسر ما خواهد شد.ما فقط مسئول زندگي خودمان هستيم و نميتوانيم اجازه دهيم مشكل فرد ديگري زندگي ما را دچار اختلال كند. بهتر است به خانه باز گردي و او را فراموش كني.دوستت راهي براي ادامه زندگي خواهد يافت.
در اين هنگام پسر با ناراحتي تلفن را قطع كرد و والدين او ديگر چيزي نشنيدند.چند روز بعد پليس سانفرانسيسكو به خانواده پسر اطلاع داد كه فرزندشان در سانحه سقوط از يك ساختمان بلند جان باخته است که مشكوك به خودكشي مي باشد.پدر و مادر سراسيمه به سمت سانفرانسيسكو مراجعه كردند و براي شناسايي جسد به پزشكي قانوني رفتند.آنها فرزند را شناختند و به موضوعي پي بردند كه تصورش را هم نميكردند. فرزند آنها فقط يك دست و يك پا داشت.
منبع : اينترنت
به زودي در اين مكان امضا اضافه خواهد شد .
-
- پست: 807
- تاریخ عضویت: شنبه ۶ اسفند ۱۳۸۴, ۱:۲۳ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 66 بار
- تماس:
* اخبار خواندني و جالب *
عجيبترين حادثه تاريخ آمريكا دست مجسمه آزادي افتاد
اين تصوير براي اولين بار در دنيا از اين وبلاگ به نمايش در ميآيد.
امشب يكي از دوستانم از نيويورك زنگ زد و با صدايي لرزان پرسيد: ايميلم رو گرفتي؟ گفتم: نه كدوم ايميل؟ گفت: ميلباكست رو چك كن. بعد از خداحافظي وقتي ايميل را ديدم خيلي تعجب كردم. «ف» هيچ وقت اهل شوخي نبود. يك آدم جدي و منضبط كه تمام وقتش را به كار و درس ميگذراند و به ندرت تفريح هم ميرفت. يك ايراني آرام كه چند سالي است در آمريكا با تلاش تمام هم كار ميكند و هم درس ميخواند. عكسي كه فرستاده بود و متن نامه او را اينجا ميآورم:
به اتفاق دوستانم كوين كانر و ماريا ياپ امروز تصميم گرفتيم در نيويورك گردش كنيم. من با اين كه ماههاست به نيوريورك آمدهام اما هيچ وقت مجسمه آزادي را از نزديك نديده بودم يعني فرصتش را نداشتم و امروز به اتفاق دوستانم آنجا رفتيم...
در حال گرفتن عكس بودم و توريستها نيز در پاي مجسمه سرگرم عكاسي از مجسمه و اطراف آن بودند كه از پشت دوربين متوجه چيز بسيار عجيبي شدم: دست مجسمه 225 تني آزادي به مدت 10 ثانيه آرام آرام داشت پايين ميآمد! و بعد سرش را انداخت و به يكسو چرخيد و مثل يك آدم زنده چند لحظه به زمين خيره شد! ناباورانه فكر كردم خواب ميبينم و براي لحظاتي شوكه شده بودم اما واقعيت داشت و من تند تند شروع به عكس گرفتن كردم ولي دستم ميلرزيد و تنها يكي دو تا از آنها خوب درآمد. بعد دوباره دست مجسمه در همان مدت بالا رفت و به حالت اول برگشت. صداي جيغ و فرياد تعجب توريستها و افراد پاي مجسمه را ميشنيدم و بعد براي لحظاتي مبهوت به مجسمه كه دوباره به حالت اول برگشته بود نگاه كردم. فكر كردم كسي دارد ما را سر كار ميگذارد يا مثلاً يكي از برنامههاي دوربين مخفي است اما با صداي حيرت و غريو جمعيت به خود آمدم.
ما شاهد عجيبترين حادثه تاريخ آمريكا بوديم و آن را ثبت كرديم. ماريا و كوين بهتزده به مجسمه خيره شده بودند. من هم تقريباً در همان حالت بهت داشتم ميلرزيدم كه يكباره صداي آژير پليس شنيدم و پس از مدتي پليس نيويورك با اتومبيلهاي زياد ديگري به محوطه ريختند و افراد زيادي با لباس شخصي آنجا را محاصره كردند. من و دوستانم چون دورتر از آنجا ايستاده بوديم به آرامي از صحنه دور شديم بعد شنيديم كه دوربين و تمام وسايل همهي افرادي را كه آنجا جمع شده بودند گرفته و چند نفر را هم با خود برده بودند. فكر كردم امروز تمام كانالهاي تلويزيوني و رسانهها در اين مورد خواهند گفت اما هيچ چيزي در اين رابطه گفته نشد و من دارم از اين سكوت وحشت ميكنم.
تقريباً از شوك حادثه بيحس شده بودم و كوين و ماريا هم دست كمي از من نداشتند. ما به يكديگر قول داديم كه اين حادثه را براي كسي بازگو نكنيم اما چون من تنها كسي بودم كه از اين حادثهي عجيب عكس گرفته و خارجي هم هستم گفتم آن را برايت بفرستم تا همهي دنيا بدانند. به خانه كه رسيدم بلافاصله فايلها را روي كامپيوتر ريختم و يكي دو تا از عكسها را برايت ميفرستم. حيف كه دوربين تصويربرداري نداشتم ولي مطمئنم چند نفر از همان ها كه دوربينهايشان را ضبط كردند از آن در زاويه نزديك فيلم گرفتهاند. اميدوارم هر طور ميداني از آن استفاده كني. الان تا سرحد مرگ خسته و گيج شدهام... و
حالا من ماندهام و پرسشهاي بسيار:
- آيا اين از علائم ظهور يا آخرالزمان است؟
- آيا امكان دارد يك شبكه تلويزيوني با ما شوخي كرده باشد؟
- آيا ما همان جيم كري در فيلم نمايش ترومن نيستيم؟
- آيا يك اتفاق ماوراءالطبيعه افتاده كه از ادراك ما خارج است؟
- آيا موجودات فرازميني اين كار را كرده بودند؟
- آيا مجسمه آزادي از اين همه شعار آزادي خسته شده؟
- آيا ما همگي ديوانه شده بوديم!؟
منبع : وبلاگ نقطه
راست و دروغش گردن خودشون
اين تصوير براي اولين بار در دنيا از اين وبلاگ به نمايش در ميآيد.
امشب يكي از دوستانم از نيويورك زنگ زد و با صدايي لرزان پرسيد: ايميلم رو گرفتي؟ گفتم: نه كدوم ايميل؟ گفت: ميلباكست رو چك كن. بعد از خداحافظي وقتي ايميل را ديدم خيلي تعجب كردم. «ف» هيچ وقت اهل شوخي نبود. يك آدم جدي و منضبط كه تمام وقتش را به كار و درس ميگذراند و به ندرت تفريح هم ميرفت. يك ايراني آرام كه چند سالي است در آمريكا با تلاش تمام هم كار ميكند و هم درس ميخواند. عكسي كه فرستاده بود و متن نامه او را اينجا ميآورم:

به اتفاق دوستانم كوين كانر و ماريا ياپ امروز تصميم گرفتيم در نيويورك گردش كنيم. من با اين كه ماههاست به نيوريورك آمدهام اما هيچ وقت مجسمه آزادي را از نزديك نديده بودم يعني فرصتش را نداشتم و امروز به اتفاق دوستانم آنجا رفتيم...
در حال گرفتن عكس بودم و توريستها نيز در پاي مجسمه سرگرم عكاسي از مجسمه و اطراف آن بودند كه از پشت دوربين متوجه چيز بسيار عجيبي شدم: دست مجسمه 225 تني آزادي به مدت 10 ثانيه آرام آرام داشت پايين ميآمد! و بعد سرش را انداخت و به يكسو چرخيد و مثل يك آدم زنده چند لحظه به زمين خيره شد! ناباورانه فكر كردم خواب ميبينم و براي لحظاتي شوكه شده بودم اما واقعيت داشت و من تند تند شروع به عكس گرفتن كردم ولي دستم ميلرزيد و تنها يكي دو تا از آنها خوب درآمد. بعد دوباره دست مجسمه در همان مدت بالا رفت و به حالت اول برگشت. صداي جيغ و فرياد تعجب توريستها و افراد پاي مجسمه را ميشنيدم و بعد براي لحظاتي مبهوت به مجسمه كه دوباره به حالت اول برگشته بود نگاه كردم. فكر كردم كسي دارد ما را سر كار ميگذارد يا مثلاً يكي از برنامههاي دوربين مخفي است اما با صداي حيرت و غريو جمعيت به خود آمدم.
ما شاهد عجيبترين حادثه تاريخ آمريكا بوديم و آن را ثبت كرديم. ماريا و كوين بهتزده به مجسمه خيره شده بودند. من هم تقريباً در همان حالت بهت داشتم ميلرزيدم كه يكباره صداي آژير پليس شنيدم و پس از مدتي پليس نيويورك با اتومبيلهاي زياد ديگري به محوطه ريختند و افراد زيادي با لباس شخصي آنجا را محاصره كردند. من و دوستانم چون دورتر از آنجا ايستاده بوديم به آرامي از صحنه دور شديم بعد شنيديم كه دوربين و تمام وسايل همهي افرادي را كه آنجا جمع شده بودند گرفته و چند نفر را هم با خود برده بودند. فكر كردم امروز تمام كانالهاي تلويزيوني و رسانهها در اين مورد خواهند گفت اما هيچ چيزي در اين رابطه گفته نشد و من دارم از اين سكوت وحشت ميكنم.
تقريباً از شوك حادثه بيحس شده بودم و كوين و ماريا هم دست كمي از من نداشتند. ما به يكديگر قول داديم كه اين حادثه را براي كسي بازگو نكنيم اما چون من تنها كسي بودم كه از اين حادثهي عجيب عكس گرفته و خارجي هم هستم گفتم آن را برايت بفرستم تا همهي دنيا بدانند. به خانه كه رسيدم بلافاصله فايلها را روي كامپيوتر ريختم و يكي دو تا از عكسها را برايت ميفرستم. حيف كه دوربين تصويربرداري نداشتم ولي مطمئنم چند نفر از همان ها كه دوربينهايشان را ضبط كردند از آن در زاويه نزديك فيلم گرفتهاند. اميدوارم هر طور ميداني از آن استفاده كني. الان تا سرحد مرگ خسته و گيج شدهام... و

حالا من ماندهام و پرسشهاي بسيار:
- آيا اين از علائم ظهور يا آخرالزمان است؟
- آيا امكان دارد يك شبكه تلويزيوني با ما شوخي كرده باشد؟
- آيا ما همان جيم كري در فيلم نمايش ترومن نيستيم؟
- آيا يك اتفاق ماوراءالطبيعه افتاده كه از ادراك ما خارج است؟
- آيا موجودات فرازميني اين كار را كرده بودند؟
- آيا مجسمه آزادي از اين همه شعار آزادي خسته شده؟
- آيا ما همگي ديوانه شده بوديم!؟
منبع : وبلاگ نقطه
راست و دروغش گردن خودشون
به زودي در اين مكان امضا اضافه خواهد شد .
-
- پست: 3324
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۳ اسفند ۱۳۸۴, ۲:۱۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 941 بار
- سپاسهای دریافتی: 1474 بار
- تماس:
- پست: 15888
- تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۷:۵۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 72659 بار
- سپاسهای دریافتی: 31671 بار
- تماس:
Fareed3230 محمد جان، ممنون از شما به خاطر مطالب خوب شما
فكر ميكنم سيستم شما با يونيكد مشكل داره و يا كدك رو به Arabic تغيير داديد، مشكل پستها رفع شد
فكر ميكنم سيستم شما با يونيكد مشكل داره و يا كدك رو به Arabic تغيير داديد، مشكل پستها رفع شد

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
لطفا سوالات فني را فقط در خود انجمن مطرح بفرماييد، به اين سوالات در PM پاسخ داده نخواهد شد
- پست: 15888
- تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۷:۵۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 72659 بار
- سپاسهای دریافتی: 31671 بار
- تماس:
Fareed3230 به نظر من دروغ 13 هست
در ضمن در واقعيت امكان نداره يك جسم سنگي به اين صورت انعطاف داشته باشه، اگر دقت كنيد دست ها و سر خيلي خوب افتادند و تغيير هم فقط در دستها نيست،به نطر ميرسه طراخي كامل كامپيوتري با استفاده از سيمولاتورهاي Maya باشه
در ضمن در واقعيت امكان نداره يك جسم سنگي به اين صورت انعطاف داشته باشه، اگر دقت كنيد دست ها و سر خيلي خوب افتادند و تغيير هم فقط در دستها نيست،به نطر ميرسه طراخي كامل كامپيوتري با استفاده از سيمولاتورهاي Maya باشه

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
لطفا سوالات فني را فقط در خود انجمن مطرح بفرماييد، به اين سوالات در PM پاسخ داده نخواهد شد
- پست: 3051
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۴, ۳:۴۵ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 351 بار
- سپاسهای دریافتی: 1579 بار
- تماس:
- پست: 15888
- تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۷:۵۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 72659 بار
- سپاسهای دریافتی: 31671 بار
- تماس:
djmosaken تا اونجايي كه بنده اطلاع دارم اين يك توطئه بوده و عاملان اون هم دستگير شدند، اگر منبعي دال بر صحت ماجرا داريد لطفا تاپيكي جداگانه در اين زمينه باز كنيد و توضيح بديد 

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
لطفا سوالات فني را فقط در خود انجمن مطرح بفرماييد، به اين سوالات در PM پاسخ داده نخواهد شد
- پست: 2597
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۸۴, ۱۲:۲۷ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 155 بار
- تماس:
ماساژ"مرکل "توسط بوش، دیپلماسی یا آزارجنسی؟ جنجالها ادامه دارد
مجله اشپيگل آلمان نوشت: «ماساژ دادن گردن مركل توسط جرج بوش جنجالهاي زيادي را ايجاد كرده است. آيا اين اقدام وي نوعي آزار جنسي بود و يا فقط يك رفتار نامناسب بود؟»
به گزارش پايگاه اينترنتي اشپيگل، اين اقدام بوش فقط چند ثانيه طول كشيد ولي جنجالهاي زيادي ايجاد كرد.
دو هفته پيش در اجلاس سرام گروه 8 در سنت پيترزبورگ، جرج بوش پشت صندلي آنگلا مركل قرار گرفت و در حالي كه رهبران ساير كشورها به وي نگاه مي كردند شروع به ماساژ دادن گردن مركل كرد، در گوش مركل چيزي گفت و سپس از وي دور شد.
كاملا مشخص بود كه مركل از اين اقدام بوش حيرت زده شده و ناراحت است، به طوري كه سريعا شانه هاي خود را به نشانه اين كه نمي خواهد اين وضعيت ادامه پيدا كند بالا انداخت.
تصاوير مربوط به اين اقدام بوش خيلي زود سايتهاي اينترنتي مختلف جهان را پر كرد.
با وجودي كه اين اقدام بوش دو هفته پيش رخ داد، بوش هنوز در داخل و خارج از كشور تحت فشار است. بسياري از روزنامهها و سايتهاي اينترنتي تحليلهاي مختلفي در مورد اين اقدام بوش ارائه كرده اند.
فارس دراین خصوص گزارش داد: مارتا وتسون، يكي از فعالان حزب دموكرات اعلام كرد:«مي توان از فيلمهاي اين اقدام بوش براي تربيت صحيح ديگران استفاده كرد به طوري كه اين فيلم را نمايش داد و گفت اگر رييس شديد چنين رفتاري نبايد انجام دهيد.»
روزنامه سياتل پست اينتليجنسر آمريكا حتي در حال بررسي مقررات ديپلماتيك سازمان ملل است تامشخص كند آيا اين اقدام وي نوعي آزار جنسي محسوب مي شود يا خير.
اين روزنامه رفتار جرج بوش را خجالت آور و نپذيرفتني توصيف كرده است.
اولگا وايوز، معاون رييس سازمان ملي زنان آمريكا مي گويد:« رييس جمهور با اين اقدام خود ، اعتبار آمريكا را زير سوال برد. اين رفتار بوش من را شرمزده كرد.»
خبرنگار اشپيگل موفق نشد در اين باره مصاحبه اي با صدراعظم آلمان داشته باشد چرا كه دفتر صدراعظم اعلام كرد:«آنگلا مركل تمايلي ندارد در اين باره صحبتي كند چرا كه اين مساله را مربوط به آمريكا مي داند نه مربوط به آلمان.»
به گزارش پايگاه اينترنتي اشپيگل، اين اقدام بوش فقط چند ثانيه طول كشيد ولي جنجالهاي زيادي ايجاد كرد.
دو هفته پيش در اجلاس سرام گروه 8 در سنت پيترزبورگ، جرج بوش پشت صندلي آنگلا مركل قرار گرفت و در حالي كه رهبران ساير كشورها به وي نگاه مي كردند شروع به ماساژ دادن گردن مركل كرد، در گوش مركل چيزي گفت و سپس از وي دور شد.
كاملا مشخص بود كه مركل از اين اقدام بوش حيرت زده شده و ناراحت است، به طوري كه سريعا شانه هاي خود را به نشانه اين كه نمي خواهد اين وضعيت ادامه پيدا كند بالا انداخت.
تصاوير مربوط به اين اقدام بوش خيلي زود سايتهاي اينترنتي مختلف جهان را پر كرد.
با وجودي كه اين اقدام بوش دو هفته پيش رخ داد، بوش هنوز در داخل و خارج از كشور تحت فشار است. بسياري از روزنامهها و سايتهاي اينترنتي تحليلهاي مختلفي در مورد اين اقدام بوش ارائه كرده اند.
فارس دراین خصوص گزارش داد: مارتا وتسون، يكي از فعالان حزب دموكرات اعلام كرد:«مي توان از فيلمهاي اين اقدام بوش براي تربيت صحيح ديگران استفاده كرد به طوري كه اين فيلم را نمايش داد و گفت اگر رييس شديد چنين رفتاري نبايد انجام دهيد.»
روزنامه سياتل پست اينتليجنسر آمريكا حتي در حال بررسي مقررات ديپلماتيك سازمان ملل است تامشخص كند آيا اين اقدام وي نوعي آزار جنسي محسوب مي شود يا خير.
اين روزنامه رفتار جرج بوش را خجالت آور و نپذيرفتني توصيف كرده است.
اولگا وايوز، معاون رييس سازمان ملي زنان آمريكا مي گويد:« رييس جمهور با اين اقدام خود ، اعتبار آمريكا را زير سوال برد. اين رفتار بوش من را شرمزده كرد.»
خبرنگار اشپيگل موفق نشد در اين باره مصاحبه اي با صدراعظم آلمان داشته باشد چرا كه دفتر صدراعظم اعلام كرد:«آنگلا مركل تمايلي ندارد در اين باره صحبتي كند چرا كه اين مساله را مربوط به آمريكا مي داند نه مربوط به آلمان.»