جنگ جهانی اول (با نامهای نخستین جنگ جهانی، جنگ بزرگ، جنگ ملت ها و جنگ برای پایان همه جنگ ها نیز شناخته میشود) یک نبرد جهانی بود که از ماه اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ رخ داد. بدون هیچ زمینه کشمکشی، سربازان بسیاری برای جنگ تجهیز شدند و مناطق بسیاری درگیر جنگ شدند. پیش از این، هیچ وقت تلفات جنگی به این اندازه زیاد نبود. سلاحهای شیمیایی برای نخستین بار در این جنگ استفاده شدند، برای نخستین بار، به طور انبوه مناطق غیرنظامی از آسمان بمباران شدند و نیز برای نخستین بار در این سده کشتار غیرنظامیان در سطحی گسترده در طول جنگ رخ داد. این جنگ بخاطر شیوه جنگی سنگری نیز معروف است.
جنگ جهانی اول از مهمترین اتفاقات تاریخ بشر است و به طور مستقیم و غیر مستقیم نقش بزرگی در تعیین تاریخ قرن بیستم داشته است. این جنگ پایانی بر نظامهای سلطنت مطلقه در اروپا را به همراه آورد و باعث انقراض چهار امپراتوری اتریش-مجارستان, آلمان و عثمانی و روسیه تزاری و سلسلههای هوهنزولرن, هابسبورگ, عثمانی و رمانوف شد. همه این امپراتوریها از زمان جنگهای صلیبی بر سر قدرت بودند.
اکثر تاریخ نویسان معتقدند که عدم موفقیت مذاکرات پس از جنگ و "معاهده ورسای" و تحمیل غرامتهای بسیار به آلمان و دیگر دول شکست خورده باعث رشد فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان و زمینهٔ آغاز جنگ جهانی دوم شد.
این جنگ همچنین کاتالیزوری برای انقلاب روسیه بود که بعدها جهان را تحت تأثیر قرار داد و از چین تا کوبا انقلابهای کمونیستی را دامن زد و از طرفی زمینهٔ تبدیل روسیه به یک ابرقدرت جهانی و آغاز جنگ سرد با آمریکا را دربر داشت.
در شرق نابودی امپراتوری عثمانی باعث پیدایش دولت دموکراتیک,سکولار و مدرن جدیدی به نام "ترکیه" شد. در اروپای مرکزی دول جدیدی همچون چکلسواکی و یوگسلاوی زاده شدند و دولت لهستان مجدداً شکل گرفت.
جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. دول محور که عبارت بودند از امپراتوری آلمان به رهبری «قیصر ویلیام دوم» (1941 ـ 1859م)، و امپراتوری اتریش - مجارستان بلغارستان و امپراتوری عثمانی نیز به نفع آنها میجنگیدند. آلمان تا آن زمان قویترین قدرت نظامی جنگ محسوب میشد.
تا مدت هاهیچ یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال بطول انجامید. پیش از پیروزی متفقین حدود 10 میلیون نفر کشته شدند. پس از پایان این جنگ در سال 1919 و در کنفرانسی در پاریس "معاهده ورسای" امضا شد و غرامتهای بسیار سنگینی بر بازندگان جنگ تحمیل شد.
آلمان و تحولات اروپا در آستانه جنگ جهاني اول
وحدت آلمان در فاصله سالهاي 1848 تا 1871 صورت گرفت و نتيجه جنگهايي بود كه ويلهلم اول پادشاه پروس به تحريك بيسمارك با اتريش و فرانسه به راه انداخت. ويلهلم اول، پس از رسيدن به پادشاهي، بيسمارك را به نخستوزيري برگزيد. اولين جنگ بين پروس و دانمارك بود كه علت آن اختلاف بر سر دوكنشينهاي شلسويگ، هلشتاين، لونبورگ بين پادشاه دانمارك و اتحاديه ايالتهاي آلماني بود. بيسمارك از دولت اتريش دعوت نمود تا با پروس در حل اختلاف بين اتحاديه ايالتهاي آلماني و دانمارك همراهي كند و از آنجا كه هر دو كشور از كريستيان پادشاه دانمارك خواستند از انضمام شلسويگ به خاك خود چشم بپوشد، و پادشاه دانمارك به اين امر راضي نشد آن دو كشور با 90 هزار سپاه به دانمارك حمله نمودند. سپاهيان كريستيان به علت كمي نيروها شكست خوردند و او درخواست صلح نمود و سرانجام به موجب عهدنامهاي كه در وين منعقد شد دانمارك رسماً از دوكنشينهاي سه گانه چشم پوشيد. پروس دوكنشين لونبورگ را تصرف كرد و اتريش 15 ميليون مارك غرامت از آن دوكنشين گرفت و حكومت دو دوكنشين ديگر نيز بين دو دولت تقسيم شد.
بيسمارك پس از جنگ دانمارك درصدد بود بين پروس و اتريش نيز جنگي ايجاد كند، ولي براي احتياط ابتدا با ناپلئون سوم امپراتور فرانسه دوست شد و او را راضي نمود تا در جنگ بين پروس و اتريش بيطرف بماند و سپس با ويكتور امانوئل دوم پادشاه ايتاليا بر ضد اتريش معاهدهاي منعقد ساخت. پس از آن، اتريش را متهم ساخت كه در حكومت هلشتاين از رعايت منافع مشترك دو دولت خودداري نموده است. همچنين موضوع تغيير وضع اتحاديه دولتهاي آلماني را پيش كشيد و مجلس اتحاديه ايالتهاي آلماني به اتريش اعلان جنگ داد. جنگ سادو كه آلمانيها آن را كونيگراتس ميگويند نتيجه درگيري بين پروس و اتريش را مشخص نمود. بعد از آن ديگر اتريشيها مقاومت جدي نكردند و در فرداي جنگ سادو، فرانسو ژوزف درصدد برآمد با ناپلئون سوم صلح نمايد. به موجب معاهده پراگ، ايالات شلسويك هولشتاين، هانور الكنرال، هس و فرانكفورت ضميمه پروس گرديد و پروس، كه تا اين زمان دو قطعه جداگانه بود، به يك مملكت تبديل شد. بعد از اين، بيسمارك با ممالك واقع در شمال رودماين در مورد تشكيل يك اتحاديه جديد به مذاكره پرداخت و اين هيئت به اسم ممالك مجتمعه آلمان شمالي در ماه آوريل 1867 تشكيل گرديد كه شامل 22 مملكت يعني تمام ممالك آلمان به جز آلمان جنوبي (ممالك باوير و ورتامبرگ و گراندوشه باد) ميشد.
جنگ فرانسه با آلمان
بيسمارك پس از غلبه بر اتريش درصدد به راه انداختن جنگ پروس با فرانسه بود. اين جنگ دو علت داشت: اولاً اراده بيسمارك در تكميل وحدت آلمان به وسيله منضم كردن ممالك جنوي به ممالك مجتمعه شمالي كه براي موفقيت در اين امر لازم بود احساسات ضد پروسي را در ممالك جنوبي به وسيله احساسي قويتر كه كينه نسبت به فرانسه (دشمن ارثي) باشد از بين ببرد؛ ثانياً دولت فرانسه نتوانست در موقع مساعد اقدامات لازم را انجام دهد و تظاهراتي جنگجويانه داشت. دولت فرانسه از بيسمارك قسمتي از اراضي باوير در ساحل رود رن و همچنين شهر مايانس را تقاضا نمود (پنجم اوت 1866) و چون بيسمارك جواب داد كه اين تقاضا در حكم جنگ است اين تقاضا پس گرفته شد؛ ولي طولي نكشيد كه فرانسه در 20 اوت الحاق فوري لوكزامبورگ و اجازه الحاق بلژيك را در موقع مساعد درخواست نمود و در مقابل: اولاً پروس را آزادي ميداد كه در آلمان جنوبي مثل آلمان شمالي آزادانه عمل كند، ثانياً حاضر شد با پروس قرارداد تعرضي و تدافعي منعقد نمايد. بيسمارك هم پيشنهادهاي ناپلئون را فوراً با شاهان باوير و ورتمبرگ اطلاع داد و آنها خشمگين شده و قراردادهاي نظامي با ويلهلم اول منعقد ساختند. بدين ترتيب، اهالي ايالتهاي جنوبي آلمان هم نسبت به فرانسه بدبين شدند. لوكزامبورگ ملك شخصي پادشاه هلند بود و او راضي شد به 90 ميليون فرانك آن را به فرانسه بفروشد؛ اما اين خبر هيجاني در آلمان برانگيخت و بيسمارك پادشاه هلند را مجبور ساخت از فروش لوكزامبورگ خودداري نمايد و سرانجام اين موضوع در كنفرانس لندن مورد بررسي قرار گرفت. اختلاف ديگر بر سر سلطنت اسپانيا بود كه در 1868 نام پرنس لئوپلد پسر عم پادشاه پروس به ميان آمد و اين امر هم موجب نگراني فرانسه گرديد. سرانجام درروز سهشنبه 19 ژوئيه 1870 ناپلئون رسماً به دولت پروس اعلان جنگ داد و در دوم اوت جنگ آغاز شد و تا شش ماه ادامه يافت. در پايان كار فرانسويان شكست خوردند. به موجب عهدنامه فرانكفورت فرانسه مجبور شد آلزاس و لورن را به آلمان واگذار كند، يك ميليارد دلار غرامت بدهد و اجازه دهد آلمان استحكامات مهم فرانسه را تا زمان پرداخت غرامت در تصرف داشته باشد. شكست فرانسه در 1871 موجب تشكيل امپراتوري آلمان گرديد، باوير، ورتمبرگ و باد به اتحاديه آلمان شمالي پيوستند و پادشاه پروس ويلهلم اول به مقام امپراتوري رسيد. امپراتوري 25 دولت نامتساوي و همچنين سرزمين آلزاس و لورن را كه از فرانسه جدا شده بود شامل ميشد. مجلس امپراتوري (رايشتاگ) با آراء عمومي انتخاب ميشد و احزاب برجسته آن عبارت بودند از محافظهكاران، كاتوليكها، آزاديخواهان و سوسياليستها. بيسمارك سياست جهاد براي تمدن را در پيش گرفت و اصلاحاتي انجام داد.
اتفاق امپراتوران سه گانه
دولت آلمان پس از آنكه بر امپراتوريهاي اتريش و فرانسه پيروز شد قدرتمندترين دولت اروپا گرديد و قواي نظامي آن بر ساير كشورها برتري يافت ولي از انتقام فرانسه بيم داشت و ميترسيد دول بزرگ اروپا برضد او متحد شوند. به همين علت پس از مصالحه فرانكفورت، با اتريش طرح دوستي ريخت. در سال 1871 در طي ملاقات ويلهلم اول و فرانسوا ژوزف اين پيمان محكم شد. سال بعد الكساندر دوم تزار روسیه، كه شخصاً به امپراتور آلمان علاقهمند بود، با آن دو دولت همراه شد و اين پيمان به اتفاق امپراتوران سهگانه معروف شد. (اكتبر 1873)
جنگ روسيه و عثماني
جنگ بين روسیه و عثمانی كه در 1877 آغاز شده بود به پايان رسيد و روسها در سوم مارس 1878 معاهده سن استفانو را به تركها تحميل نمودند. براي رفع اختلاف در اين مورد كنگره برلين در ژوئيه 1878 بين كشورهاي اروپايي تشكيل شد. تزار نسبت به بيسمارك و روشي كه در كنگره اعمال كرده بود خشمگين بود و الكساندر دوم رهبر آلمان را به مانند، يك خائن نگاه ميكرد و در نتيجه، اتفاق سه امپراتور از بين رفت. همچنين در سال بعد رقابت روسيه و اتريش در بالكان موجب مداخله آلمان شد و چون اتريش از نژاد ژرمن بود آلمان از اتريش طرفداري كرد. از اين رو اتحاد سهگانه به اتحاد دوگانه تبديل شد. به موجب اين معاهده آلمان و اتريش قبول نمودند كه در هنگام لزوم به هم ياري برسانند و هيچگاه جداگانه با دشمن صلح نكنند.
شكلگيري اتحاد مثلث
سه سال بعد در سال 1882 پيمان دوجانبه به پيمان سهجانبه تبديل گرديد و ايتاليا به آن ملحق شد. براساس مواد محرمانه اين پيمان، اگر ايتاليا يا آلمان مورد حمله فرانسه واقع ميشد هر سه كشور با مهاجم وارد جنگ ميشدند. ايتالياييها، كه از قدرت دريايي ترس داشتند، اعلام كردند اگر بريتانيا در اين حملات شركت داشته باشد، اين پيمان اجرا نشود. چون ايتاليا از تصرف تونس توسط فرانسه در 1881 ناراضي بود و از طرف ديگر آلمان به آن كشور پيشنهاد كرده بود كه براي حفظ ليبي كمكش كند در نتيجه، ايتاليا نيز مايل بود كه وارد اتحاد با آلمان شود (اكتبر 1881). اين اتحاد در ابتدا پنج ساله بود ولي بعداً در سالهاي 1887 و 1891 و 1902 و 1912 تجديد شد. در اين اتحاد مثلث، آلمان بر دو دولت ديگر مسلط بود و آنها غالباً تابع دستورهاي آلمان بودند و در اختلافات بين اتريش و ايتاليا، آلمان هميشه واسطه بود ولي بيشتر از اتريش حمايت مينمود. همچنين قراردادهاي مخصوصي در مورد طرابلس، آلباني و مقدونيه و ممالك بالكان بين دولتهاي سهگانه امضا شد كه موجب تحكيم اتحاد مثلث ميگرديد. در بين اين سه دولت اختلافاتي هم وجود داشت؛ ايتاليا و اتريش در شبه جزيره بالكان و قسمت شرقي مديترانه با هم اختلاف داشتند و ايتاليا از اتحاد با اتريش ناراضي بود، ولي چون اتحاد با آلمان را براي جلوگيري از تجاوزات اتريش ضروري ميدانست مجبور به تحمل بود. در سال 1911، كه ايتاليا با عثماني بر سر طرابلس در حال جنگ بود، اين خطر وجود داشت كه اتحاد ايتاليا و آلمان از بين برود؛ زيرا آلمان از دربار قسطنطنيه امتيازات خوبي گرفته بود و براي عثماني اسلحه و مهمات ميفرستاد. بنابر اين در اتحاد مثلث وحدت واقعي بين كشورهاي ژرمني نژاد آلمان و اتريش بود و ايتاليا چندان به حساب نميآمد. ايتاليا هم ظاهراً در اتحاد مثلث بود و از سال 1901در واقع با متحدين نبود و روش خاصي را در پيش گرفت.
مقدمات شكلگيري اتفاق مثلث
بعد از كنگره برلين، كه روسها از آلمانيها رنجيدند، دولت فرانسه، كه منتظر فرصت بود و مايل بود روسيه را به سوي خود جلب كند، از فرصت استفاده نمود؛ ولي تا زماني كه بيسمارك، بر سر كار بود اين امر ممكن نشد. در سال 1890، بعد از بركناري بيسمارك سياست غيرعاقلانه ویلهلم دوم موجب نزديكي فرانسه و روسيه گرديد.
دولت فرانسه به تزار روس وعده كمك مالي داد و تزار هم كه براي پيشبرد مقاصد سياسي خود به سرمايه خارجي نياز داشت با اين امر موافقت نمود و سرانجام در اوت 1891 اتحاد بين دو كشور برقرار گرديد. البته بعد از شكست روسيه از ژاپن در 1905 اساس اتحاد فرانسه و روسيه متزلزل شد؛ ولي به هر حال، فرانسه در مقابل اتحاد مثلث به دوستي احتياج داشت؛ همچنين، علاوه بر نياز سياسي، ارتباطات مالي نيز بين دو كشور برقرار شده بود و فرانسه 13 ميليارد فرانك به روسيه وام داده بود. در مه 1903 ادوارد هفتم از پاريس ديدن كرد و در اين ديدار از نظر تحسينبرانگيز مردم انگليس نسبت به فرانسه و از افتخارات فرانسه در طول ساليان و از دوستي مردم انگليس و فرانسه سخن گفت. در ماه اوت همان سال رئيسجمهوري فرانسه به اتفاق وزير امور خارجه آن كشور از لندن ديدار كرد و در هفتم آوريل 1904 عهدنامه معروف بين فرانسه و انگليس به امضا رسيد. موارد مورد اختلاف شامل امور مربوط به ماهيگيري در پهنه درياي ارض جديد، مسئله سيام، ماداگاسكار و مهمترين مسئله آزادي عمل فرانسه در مراكش و آزادي فعاليت انگليس در مصر بود. فرانسه پس از اتحاد با انگليس به فعاليت در مراكش پرداخت و واكنش آلمان چنين بود كه در مارس 1905م ویلهلم دوم در طنجه حضور يافت و نطق مفصلي را در مورد استقلال مراكش بيان نمود، هدف آلمان از اين اقدام برهم زدن اتحاد جديد فرانسه و انگليس بود. براي حل اين موضوع در 1906 يك كنفرانس بينالمللي در الجزيره برگزار شد كه در آن انگليسيها از فرانسويها حمايت كردند و كوشش آلمان براي برهم زدن اتحاد بين انگليس و فرانسه به نتيجهاي نرسيد. در 1911 بحران ديگري بر سر مراكش به وجود آمد. يك فروند ناو جنگي آلماني به نام يوزپلنگ براي حفظ منافع آلمان وارد اغادير شد و آلمانيها پيشنهاد كردند كه اگر كنگوي فرانسه به آنها داده شود آنها ديگر مزاحمتي ايجاد نخواهند كرد و سرانجام آلمانيها توانستند به اراضي كوچكي در افریقا دست يابند.
نزديكي روس و انگليس
دولت فرانسه با روسيه دوست بود، انگليس هم متحد ژاپن به شمار ميآمد و روس و ژاپن دشمن خطرناك يكديگر بودند؛ اما منافع روس و انگليس چنين اقتضا مينمود كه روس و ژاپن به اتحاد فرانسه و انگليس وارد شوند؛ ولي بلندپروازي روسها در اين تاريخ و قدرت نظامي آن و همچنين نزديكي امپراتور روس و آلمان كه روابط آنها دوستانه بود مانع اين كار ميشد. مشكل اول با شكست روسيه از ژاپن حل شد. اختلافات ديگر روس و انگليس بر دو مسئله ديگر متمركز بود: يكي بالكان براي تصرف بغازها و ديگري در ايران كه انگليس دوست داشت اين مناطق كاملاً در اختيار خودش باشد. مسئله ديگر كه باعث سردي روابط انگليس و آلمان شده بود برخورد قيصر آلمان در موضوع ترانسوال بود؛ زيرا هنگامي كه پل كروگر حاكم ترانسوال ميخواست به ترانسوال استقلال بدهد و در پي متحدي در برابر سيسيل رودز و انگليس بود تنها قدرتي را انتخاب نمود كه سرزمينهايي در افریقاي جنوبي داشت و آن كشور آلمان بود پس از پيروزي بوئرها تلگرافي از سوي قيصر آلمان براي او فرستاده شد با اين مضمون: «من دوستانه به شما تبريك ميگويم كه شما بدون دريافت كمك خارجي گروههاي مسلح را سركوب نموديد و توانستيد صلح و آرامش را برقرار نمائيد» و اين برخورد قيصر براي روابط انگليس و آلمان عواقب جدي داشت؛ زيرا قيصر از كروگر كه دشمن انگليس بود حمايت كرده بود. مسئله ديگر صادرات روزافزون آلمانيها بود زيرا در سال 1895 در انگليس رسالهاي تحت عنوان ساخت آلمان منتشر شد كه خطر صادرات روزافزون آلمان را براي انگليس تشريح ميكرد.
مسئله ديگر كه ايجاد خطر براي انگليس مينمود پيشرفت نيروي دريايي آلمان بود. ویلهلم دوم از سال 1900 به تقويت نيروي دريايي آلمان پرداخت و علناً اظهار نمود كه آلمان نميتواند به نيروي زميني قناعت كند و بايد در نيروي دريايي بر همه كشورها برتري داشته باشد. انجمني به نام اتحاد دريايي آلمان تشكيل داد و به كمك آن هزينه لازم را براي ساختن كشتيهاي جنگي تأمين نمود. همچنين پيشرفتهاي تجاري و صنعتي آلمان نيز باعث شكست بازار تجارت و صنعت شده بود. به هر حال، اين سوال مطرح است كه چرا انگليس در بين روسيه و آلمان، اولي را انتخاب نمود: چون منافع انگليس هم از طرف روس و هم از طرف آلمان تهديد ميشد؛ از يك طرف خطر توسعه نفوذ روس، و از سوي ديگر خطر نفوذ آلمان در آسياي صغير و خليج فارس و اتصال راهآهن بغداد به داخل ايران و نزديك شدن اين دو خطر به مرزهاي هند به مشكلات دفاع از هند ميافزود و سياست انگليس اين بود كه اين دو دولت را با هم درگير سازد و قواي آنها را تحليل ببرد؛ اما تأمل انگليس در اين بود كه خود به كدام طرف ملحق شود. منافع بريتانيا حكم ميكرد كه به روسها نزديك شود زيرا عقل و درايت روسها اندك و زورشان بيشتر بود؛ ولي مسئله اين بود كه انگليس با تقاضاهاي روسيه چگونه برخورد نمايد؛ تقاضاهاي روس در بالكان، داردانل، ايران و افغانستان. مسئله ايران و افغانستان يك امر حياتي بود و صلاح در اين بود كه هيچ امتيازي در اين منطقه ندهد؛ پس بهتر بود كه انگليس، روسها را به سوي بالكان و داردانل سوق دهد و آنها را اميدوار سازد. سرانجام، در قراردادي كه در 31 اوت 1907 در شهر سن پترزبورگ بسته شد روس و انگليس اختلافات خود درباره ايران و افغانستان را حل كردند و چون اختلافات سياسي انگليس و فرانسه و روسيه حل شد سه دولت تشكيل اتفاق مثلث را دادند كه هدفشان جلوگيري از پيشرفتهاي سياسي، اقتصادي و نظامي آلمان بود.
بحرانهاي بالكان قبل از جنگ
از 1911 تا 1913 جنگهايي درگرفت كه زمينه جنگ جهاني اول را آماده ساخت. در سپتامبر 1911 ايتاليا به عثمانی اعلان جنگ داد و طرابلس را اشغال نمود و در نيمه اكتبر 1912 جنگ به پايان رسيد. در اكتبر 1912 تقريباً همزمان با ايتاليا، بلغارستان، صربستان، يونان و مونته نگرو به تركيه حمله نمودند و در اوائل دسامبر 1912 تركيه تقاضاي صلح نمود. در تابستان 1913 جنگ ديگري بر سر غنائم به دست آمده از عثمانی درگرفت. كنفرانس سفيران در دسامبر 1912 توسط گري در لندن تشكيل شد و در 30 مه 1913 در لندن قراردادي امضا شد كه تركها را مجبور ميساخت مستملكات خود را از ميديا در ساحل درياي سياه تا آلتوس در ساحل اژه را به اروپاييان واگذار كنند.
اوضاع داخلي و تحولات آلمان پس از وحدت
آلمان متحد از نظر قواي مادي و معنوي بي نظير؛ مجدانه به تعليم و تربيت فرزندان خود پرداخت، در توسعه فرهنگ و ترويج علوم بر همه كشورها پيشي گرفت و سعي داشت در صنعت و تجارت و بهداشت از علوم و اكتشافات جديد بهره بگيرد. از اين رو، در مدت كوتاهي بزرگترين دولت صنعتي و تجاري اروپا گرديد، مخترعان را تشويق نمود، صنايع شيميايي را رونق داد، در وضع قوانين اجتماعي هم از بقيه دولتها پيشي گرفت و براي طبقه كارگر اهميت قائل شد. در حالي كه در بقيه كشورها حقي براي كارگران قائل نبودند. واقعيت ديگر اينكه حكومت خاندان هوهنتسولرن در اين كار مؤثر بود. ملت آلمان پس از غلبه بر اتريش و فرانسه دچار غرور ملي شد و سياستمداران آلماني از روشهاي مختلف اين غرور ملي را تقويت نمودند. حتي هر معلمي ناگزير بود كه در سر كلاس درس برتري نژادي ملت آلمان بر ساير ملل عالم را بيان كند و در شاگردان خود روح جنگجوئي بدمد. گذشته از مجالس درس، در معابر، روزنامهها و كتب و نمايشگاهها اين برتري نژادي به نوعي القا ميشد؛ حتي نيچه يكي از معروفترين فيلسوفان آلمان هم چنين عقيدهاي داشت و در يكي از آثار خود چنين گفته است كه: «اگر آدمي جنگ را فراموش كند از او اميد ميبايد بريد» و به همين دليل كم كم طرز فكر مردم آلمان يكسره تغيير يافت و بر آنها مسلم شد كه نژاد آلماني ممتاز است و بايد به سراسر زمين مسلط باشد و اين تسلط هم جز از راه جنگ امكانپذير نيست. ترويج اين افكار در آلمان ساير دولتهاي اروپايي را نگران ساخت و باعث شد تا بر ضد نژاد ژرمني با هم متحد شوند.
دولت آلمان تا اواخر قرن 19 در افریقا مستعمرهاي نداشت ولي پس از وحدت چون جمعيت آن افزايش يافت و صنعت و تجارت رونق گرفت به دنبال تحصيل مستعمرات برآمد تا هم قسمتي از مردم آلمان را به آنجا كوچ دهد و هم مواد خامي كه براي كارخانههاي داخلي لازم داشت فراهم كند و همچنين بازاري براي فروش كالاهاي خود بيابد. سرانجام بيسمارك قسمت بزرگي از اراضي افریقا را به دست آورد كه شامل توگو و كامرون در ساحل غربي افریقا و يك ناحيه در جنوب غربي و ناحيه ديگر در مشرق بود. آلمان پس از پيروزي بر فرانسه از نظر نيروهاي نظامي بر ساير كشورهاي اروپا برتري يافته بود؛ ولي باز هم به اين كار ادامه داد و تا سال 1914 روز به روز بر قواي جنگي خود افزود. از سال 1911 آلمان در افزايش نيروهاي جنگي كوشيد و ميزان گسترش قواي مزبور در سالهاي 1911 و 1912 و 1913 با پيشرفت چهل ساله آن از 1871 تا 1911 برابر بود. در طي اين مدت كوتاه شبكههاي گسترده راهآهن و راههاي شوسه، تأسيسات عظيم صنعتي، نهادهاي قدرتمند اقتصادي و به خصوص تشكيلات گسترده نظامي آلمان موجب وحشت قدرتهاي اروپايي گرديد. در سال 1914 آلمان از نظر صنعتي و اقتصادي به پيشرفتهاي عظيمي دست يافت. به لحاظ نظامي نيز داراي قدرتمندترين ارتش و نيروي دريايي شد. روحيه نظاميگري در مزرعه، كارخانه و پادگان و همه جا حاكم بود و همه چيز در خدمت ارتش قرار داشت. نيروهاي نظامي آلمان بيش از يك ميليون نفر بودند و اين افزايش نيروهاي صنعتي و نظامي موجب اشباع جامعه آلمان گرديد و آلمان مجبور بود سرمايه و كالاهاي اضافي را به ديگر مناطق جهان بفرستد؛ بنابر اين به دنبال مناطق نفوذ اقتصادي و منابع مواد اوليه بود و اين هم يكي از دلايل جنگ جهاني اول بود.
برقراري روابط بين آلمان و عثماني
يكي از كشورهايي كه آلمان علاقهمند بود روابط خود را با آن گسترش دهد امپراتوری عثمانی بود كه بر منابع نفتي تسلط داشت. از سال 1880م آلمان متوجه اهميت روابط با امپراتوری عثمانی گرديد. در سال 1882 ژنرال فن در گلتس (Von der Goltz) از سوي سلطان عبدالحميد مأموريت يافت ارتش عثماني را داراي سازمان منظمي سازد و افراد آن را آموزش دهد. افسران برجسته هيئت نظامي آلماني كه در عثماني فعاليت داشتند شامل فيلدمارشال پروسي فن در گلتس، دو ژنرال ديگر ليمان فن ساندرز (Liman Von Sanders) و فن فالكنهاين (Von Falkenhayn) سه آدميرال به نامهاي Merten، Uuedem، Souchon و چند افسر ديگر بودند.
البته يكي از طراحان برنامه گسترش فعاليت آلمان در خاورميانه مارشال فن بي براشتاين (Von Biebrstein) بود كه از 1897 تا 1912 سفير آلمان در باب عالي بود و اعتقاد داشت كه اجراي اين برنامه موجب درگيري بين روسيه و آلمان خواهد شد. در سال 1898 ویلهلم دوم و ملكه آلمان به استانبول سفر كردند و فصل جديدي در همكاري بين دو ملت پديد آمد. امپراتور آلمان در مسافرت دوم خود به امپراتوری عثمانی خود را طرفدار دوستي ملت ترك و ساير ملل ملسمان معرفي نمود و در نطق خود اظهار داشت: «اعليحضرت سلطان عبدالحميد و 300 ميليون مسلمان ميتوانند اطمينان داشته باشند كه آلمان، دوست و هواخواه آنهاست». اين سياست به زودي به لحاظ اقتصادي ثمرات مهمي براي آلمان به بار آورد، بانكداران و بازرگانان آلماني در سراسر امپراتوري عثماني مستقر شدند و امتيازات مهمي به مؤسسات اقتصادي آلمان داده شد. آلمان در جست وجوي نفت بود و علاوه بر آن براي رقابت با انگليس به يك نيروي دريايي قوي نياز داشت. آلمانيها در هنگام مذاكره با دولت عثماني در مورد منابع نفتي عراق سخن نگفتند بلكه فقط تقاضاي اخذ امتياز خط راهآهن را داشتند، به اين شرط كه امتياز استخراج معادن اطراف راهآهن تا شعاع 20 كيلومتر به آنها داده شود. در سال 1902 بانك آلمان، امتياز ساختمان راهآهن برلين – بغداد را به دست آورد كه باعث نفوذ هرچه بيشتر آلمان در بينالنهرين ميگرديد. يكي ديگر از امتيازات آلمان از عثماني ادامه راهآهن از بغداد به خانقين بود كه آلمان تصميم داشت پس از اتمام خط آهن بغداد، همين راه را از خانقين به تهران و ولايات مركزي ادامه دهد و ايران را به اروپا مربوط سازد. در سال 1910 مدت تعهد ايران در مقابل روسيه كه 20 سال حق ساختن راهآهن را از ايران سلب نموده بود تمام ميشد؛ به همين علت از طرف بانك مشهور آلمان به نام دويچه بانك (Deutsche Bank) مأموري به نام سيدروت (Seyed Routh) به ايران آمد كه امتياز خط آهن خانقين ـ تهران را به دست آورد. اين امر موجب نگراني مقامات روسي و انگليسي شد و باعث مبادله يادداشت هفتم آوريل 1910 بين ايران و آن دو دولت گرديد، و ايران به ناچار تعهد نمود كه بعد از اين امتيازي كه مخالف منافع آن دو دولت باشد به هيچ تبعه دولت خارجي واگذار نكند؛ بنابر اين، تلاش آلمان به نتيجه نرسيد.
اما نفوذ نظامي آلمان در امپراتوری عثمانی افزايش يافت و در 1914 آموزش ارتش عثماني به يك گروه چهل و دو نفره از افسران آلماني به رياست ژنرال ليمان فن ساندرز واگذار شد. سپس آلمان تصميم گرفت در مورد ادامه راهآهن برلين ـ بغداد با روسيه مذاكراتي انجام دهد. در 1910تزار نيكلاي دوم و ويلهلم امپراتور آلمان در پوتسدام ملاقات نمودند و در مورد منافع روس و آلمان در ايران مذاكراتي صورت گرفت. سرانجام، در 19 اوت 1911 قراردادي بين روسيه و آلمان در سن پترزبورگ منعقد شد كه به موجب آن دولت آلمان منطقه نفوذ روسيه را به رسميت شناخت. و در عوض روسيه هم اجازه داد كه اگر تا چهار سال ديگر راهآهنهاي روس به خانقين متصل نشود دولت آلمان حق داشته باشد خط آهن اسلامبول ـ بغداد و خانقين ـ تهران را بسازد.
دلایل وقوع جنگ جهانی اول
به طور كلي اين مسائل بود كه زمينههاي جنگ جهاني اول را فراهم ساخت: علل جنگ جهاني اول عبارت بود از: رقابت اتريش و روسيه در بالكان، اختلاف بين فرانسه و آلمان از سال 1870 درباره آلزاس ولرن و رقابت اقتصادي و دريايي بين آلمان و انگليس؛ اما بهانه شروع جنگ اين بود كه آرشیدوک فرانتس فردیناند وليعهد امپراتوری اتریش - مجارستان به دست پرنزيب تبعه اتريش و متكلم به زبان صربستانی در 28 ژوئيه 1914 در سارايوو بوسنی به قتل رسيد و اتريش ادعا كرد صربستان در اين كار دخالت داشته و تقاضا نمود تحقيقاتي با شركت نمايندگان اتريش صورت پذيرد كه دولت صربستان تحقيقات را قبول نمود ولي با حضور نمايندگان خارجي مخالفت كرد. دولت اتريش به صربستان اعلان جنگ داد و روسيه بسيج عمومي اعلام كرد و آلمان هم به حمايت از اتريش به روسيه و فرانسه اعلان جنگ داد. قواي آلمان به بلژيك حمله كرد و اين اقدام يعني حمله به يك كشور بيطرف موجب دخالت انگليس در جنگ شد.
نخستین جبهه: از رمانتیسم به سنگرها
وقتیکه در ماه اوت 1914 جنگ اعلام شد، میلیونها تن از مردم شادمان در خیابانهای شهرهای مهم اروپا شروع به رقص و پایکوبی نمودند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم میآورند. با این وجود، صحنههای دهشت انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد. یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند.
جبهه شرق و روسیه
پیامدهای بعدی جنگ جهانی اول
جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود ساخت، امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و دولت جمهوری جایگزین آن شد. امپراتوریهای شکست خورده اتریش ـ مجارستان و امپراتوری عثمانی هر دو از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز بدست انقلابیهای بلشویک افتاد.
در سال 1916 م ملی گرایان ایرلندی در دوبلین واقع در ایرلند، قیام عید پاک را ترتیب دادند. این شورش با شکست مواجه شد، اما موج مخالفتهای گسترده علیه حکومت بریتانیا در ایرلند را به راه انداخت. در سال 1919 مجلس ایرلند، حکومت این کشور را «جمهوری» اعلام کرد، و متعاقب آن 3 سال جنگ بین ارتش جمهوریخواه ایرلند و بریتانیا در گرفت .در سال 1929 ایرلند جنوبی، به عنوان دولت آزاد ایرلند به استقلال واقعی رسید. شش استان درشمال ایرلند جزء پادشاهی انگلستان باقی ماندند.
در دهههای 1920 و 1930 م بسیاری از کشورهای اروپایی از دموکراسی دست کشیدند. حزب نازی هیتلر در آلمان به قدرت میرسد و فاشیستهای موسولینی بر ایتالیا حکومت میکنند. در ابتدا بریتانیا و فرانسه کوشیدند با این دیکتاتورهای جنگ طلب سازش کنند. آنها عاقبت در سال 1939 در برابر تهاجم هیتلر ایستادند و اروپا به جنگ جهانی دوم کشیده شد. در سپتامبر 1939 م، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. دیکتاتور آلمان، آدولف هیتلر، میخواست تا رایش سوم به یک قدرت مطلقه در اروپا، تبدیل شود. در ابتدا تاکتیک حملات برق آسا موفقیت آمیز مینمود. اما پس از سال 1943م، قوای متفقین، متشکل از نیروهای، شوروی انگلستان و امریکا بر آلمان برتری یافتند. سرانجام، آلمان در ماه می1945م، نه روز پس از خودکشی هیتلر، تسلیم شد. بیش از چهل میلیون اروپایی در این جنگ کشته شدند.
گسترش جنگ
۱۹۱۴
۲۸ ژانوئیه: اتریش - مجارستان جنگ با صربستان را اعلام کرد.
۱ اوت: آلمان جنگ با روسیه را آغاز کرد.
۲ اوت: نظامیان آلمان لوکزامبورگ را اشغال کردند.
۳ اوت: آلمان با فرانسه وارد جنگ شد.
۴ اوت: آلمان به بلژیک که بی طرف بود حمله کرد؛ در پاسخ بریتانیا به آلمان اعلام جنگ داد.
۱۰ اوت: اتریش- مجارستان با روسیه وارد جنگ شد.
۱۲ اوت: بریتانیا و فرانسه به اتریش مجارستان اعلام جنگ کردند.
۲۳ اوت: ژاپن با آلمان وارد جنگ شد.
سپتامبر: پیمان اتحاد توسط فرانسه، بریتانیا و روسیه امضا شد.
۹ اکتبر: بلژیک پس از محاصره آنتورپ توسط نظامیان آلمان سقوط کرد.
۲۹ اکتبر: امپراتوری عثمانی به طرفداری از آلمان و اتریش - مجارستان وارد جنگ شد.
۲ نوامبر: روسیه به امپراتوری عثمانی اعلام جنگ داد.
۵ نوامبر: فرانسه و بریتانیا با امپراتوری عثمانی وارد جنگ شدند.
۱۹۱۵
۲۴ آوریل: امپراتوری عثمانی نسلکشی ارمنیان را آغاز کرد.
۲۵ آوریل: لشکرکشی گالیپولی آغاز شد.
۲۶ آوریل: ایتالیا به طور مخفیانه پیمان لندن را امضا کرد.
۲۳ می: ایتالیا به اتریش - مجارستان اعلام جنگ کرد.
۱۴ اکتبر: بلغارستان به صربستان اعلام جنگ نمود و به طرفداری از آلمان و اتریش - مجارستان وارد جنگ شد.
۱۹۱۶
۹ مارس: آلمان به پرتغال اعلام جنگ داد.
۲۷ اوت: رومانی با اتریش - مجارستان وارد جنگ شد.
۲۸ اوت: ایتالیا با آلمان وارد جنگ شد.
۱۹۱۷
۱۶ ژانویه: آلمان به مکزیک تلگراف زیمرمن را فرستاد، و پیشنهاد متحد شدن در مقابل ایالات متحده را داد.
۶ آوریل: ایالات متحده با آلمان وارد جنگ شد.
۲۷ ژوئن: یونان به طرفداری از متفقین وارد جنگ شد.
۱۴ اوت: جمهوری چین با آلمان وارد جنگ شد.
۲۶ اکتبر: برزیل با آلمان وارد جنگ شد.
۷ دسامبر: ایالات متحده امریکا با اتریش - مجارستان وارد جنگ شد.
۱۹۱۸
۱۱ نوامبر: پیمان صلح امضا شد، جنگ جهانی اول پایان یافت.
تلفات
کشور تلفات
کشتهها مجروحان
روسیه ۶.۶۵۰.۰۰۰ ۱.۷۰۰.۰۰۰ ۴.۹۵۰.۰۰۰
آلمان ۵.۹۸۹.۷۵۸ ۱.۷۷۳.۷۰۰ ۴.۲۱۶.۰۵۸
فرانسه ۵.۶۲۳.۸۰۰ ۱.۳۵۷.۸۰۰ ۴.۲۶۶.۰۰۰
اتریش- مجارستان ۴.۸۲۰.۰۰۰ ۱.۲۰۰.۰۰۰ ۳.۶۲۰.۰۰۰
امپراتوری بریتانیا* ۲.۹۹۸.۵۸۳ ۹۰۸.۳۷۱ ۲.۰۹۰.۲۱۲
ایتالیا ۱.۵۹۷.۰۰۰ ۶۵۰.۰۰۰ ۹۴۷.۰۰۰
صربستان ۱.۱۷۸.۱۴۸ ۴۵۰.۰۰۰ ۷۲۸.۱۴۸
امپراتوری عثمانی ۷۲۵.۰۰۰ ۳۲۵.۰۰۰ ۴۰۰.۰۰۰
رومانی ۴۵۵.۷۰۶ ۳۳۵.۷۰۶ ۱۲۰.۰۰۰
ایالات متحده ۳۶۰.۳۰۰ ۱۲۶.۰۰۰ ۲۳۴.۳۰۰
بلغارستان ۲۳۹.۸۹۰ ۸۷.۵۰۰ ۱۵۲.۳۹۰
کانادا* ۲۳۹.۶۰۵ ۶۶.۶۵۵ ۱۷۲.۹۵۰
استراليا* ۲۱۸.۵۰۱ ۵۹.۳۳۰ ۱۵۹.۱۷۱
مونته نگرو ۶۰.۰۰۰ ۵۰.۰۰۰ ۱۰.۰۰۰
بلژیک ۵۸.۴۰۲ ۱۳.۷۱۶ ۴۴.۶۸۶
یونان ۲۶.۰۰۰ ۵.۰۰۰ ۲۱.۰۰۰
پرتغال ۲۰.۹۷۳ ۷.۲۲۲ ۱۳.۷۵۱
ژاپن ۱.۲۰۷ ۳۰۰ ۹۰۷
*امپراتوری بریتانیا شامل تلفات کانادا و استراليا میگردد.
جنگ جهانی اول
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
جنگ جهانی اول
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
آغاز خسته كننده ترين جنگ تاريخ
نبرد ۷۵: جنگ اول جهانى، نبردهاى جبهه غرب
جنگ اول جهانى از نظر تلفات و خسارات مالى دست كمى از جنگ دوم جهانى نداشت. اما روايات مربوط به اين جنگ آنقدر خسته كننده و غم انگيز است كه كمتر كارگردان و نويسنده اى علاقه مند شد در اين باره فيلم و يا اثرى هنرى خلق كند. قسمت بسيار خسته كننده اين جنگ «نبردهاى جبهه غرب» بود، نبردى كه ۴ سال به طول انجاميد و طرفين تقريباً بدون پيروزى قابل توجهى تن به جنگهاى زمينى در شمال فرانسه دادند.
آتش در انبار باروت
آلمان، انگليس و فرانسه از اواخر قرن نوزدهم به صورت متحد جبهه جديدى را مقابل اتريش، آلمان و عثمانى تشكيل دادند كه روسيه نيز بعد از مدتى به آنها پيوست.
ضعف عثمانى سبب شده بود ملل بالكان عثمانيان را عقب برانند. اين در حالى بود كه اتريش، روسيه و صربستان مايل بودند جاى اين قدرت قرن هجدهمى را بگيرند.
ترور وليعهد اتريش در ژوئن ۱۹۱۴ سبب شد تا اتريش به بهانه اين ترور خود را آماده حمله به صربستان كند حال آنكه روسيه نيز اعلام كرد به هيچ عنوان صربستان را بدون پشتيبان رها نمى كند. از آن طرف فرانسه نيز به روسيه اطمينان داد در صورت حمله اتريش و آلمان به روسيه كمك كند، اين امر باعث شد آلمان نيز به روسيه و فرانسه اعلان جنگ دهد و در ماه اوت انگليس نيز به آلمان اعلان جنگ دهد. بنابراين در ماه اوت ۱۹۱۴ عملاً ۲ محور جنگى مشخص شكل گرفت؛ محور آلمان، اتريش، مجارستان و عثمانى در برابر محور روسيه، انگليس، فرانسه و ايتاليا.
اگرچه دليل جنگ به مخاصمات بالكان بازمى گشت اما آلمانها براى آنكه مانع هجوم فرانسه به آلمان شوند ابتدا حمله را در ۱۹ اوت آغاز كردند. در اين زمان آلمان از ۹۴ لشكر و اتريش از ۴۹ لشكر برخوردار بودند حال آنكه روسها با ۱۴۳ لشكر، فرانسوى ها با ۹۳ لشكر، صرب ها با ۱۱ لشكر، بلژيكى ها با ۷ لشكر و انگليسى ها با ۵ لشكر از برترى قابل توجهى برخوردار بودند.
بنابراين آلمان تنها در صورت سرعت عمل مى توانست جلوى قدرت تهاجمى دشمن را بگيرد. اكنون ماشين جنگى آلمان به كار افتاده و قواى مدافع فرانسوى را شگفت زده كرد.
در حمله به بلژيك، سپاه دوم آلمان پس از ۷ روز جنگ بى وقفه قواى دفاعى بلژيك را درهم شكست و با عبور از رود «موز» نيروهاى فرانسوى و آلمانى مدافع شهر «نامور» را مجبور به عقب نشينى كرد.
آلمان در اين جنگ براى اولين بار از آتشبارهاى ۴۲۰ ميليمترى استفاده كرد چرا كه مقاومت مدافعان سبب از دست رفتن «امكان غافلگيرى» شد.
سقوط شهرهاى مهمى مانند ليژ با ده ها دژ محكم سبب شد بلژيك از متفقين درخواست جدى اعزام حداقل ۵۰۰ هزار سرباز را داشته باشد چرا كه اين كشور كوچك نمى توانست جلو نيم ميليون سرباز ورزيده آلمانى را بگيرد.
اما آلمانها چنان سريع حركت قواى خود را به سمت فرانسه تغيير دادند كه تازه فرانسوى ها پى بردند پاريس در خطر است.
نرسيدن قواى كمكى سبب سقوط بروكسل شد اما در شمال فرانسه در اولين جنگ بزرگ بين طرفين در ساحل رود «مارن» در شرق پاريس، آلمانها شكست خوردند. شكست مارن سبب شد آلمانها از مسير آلزاس و لورن حمله اى ديگر را آغاز كنند. ضربات جديد آلمانها شهرهاى شرقى فرانسه را با خطر سقوط مواجه كرد.
اما اخبار جديدى موجب شد كه آلمانها در حمله گاز انبرى خود براى فتح پاريس موفق نشوند چرا كه مقاومت شديد بلژيكى ها سبب شد آلمان با وجود ۴۰ هزار كشته در نبرد كنار رود «ايزر» نتواند سپاهيان شمالى خود را تقويت كند.
موفقيت انگليس و فرانسه در كنار دلاورى بلژيكى ها سبب شد آلمان ۳ ماه در جبهه شمال فرانسه متوقف شود تا آنكه در ۱۷ ژانويه ۱۹۱۵ با حمله مجدد دوباره شهر «سواسن» را بگيرد و ضدحمله فرانسوى ها را نيز دفع كند.
آغاز جنگ فرسايشى
كند شدن سرعت پيشروى آلمانها سبب شد فرانسوى ها در آوريل ۱۹۱۵ با كمك انگلستان در منطقه «موزل» و رود شمالى جنوبى موز دست به حمله متقابل بزنند. اين حمله در ۶ مه با صدها هزار سرباز ادامه يافت اما آتشبارهاى آلمانى و پايدارى سربازان آن سبب شد حركت فرانسوى ها بى اثر بماند.
شدت گرفتن جنگ در جبهه شرق
ويلهلم قيصر آلمان پس از آنكه پى برد متحدان اتريشى - عثمانى او نمى توانند از پس روسيه و صربستان بربيايند، مجبور به اعزام لشكرهاى متعددى به اين منطقه شد كه همين امر سبب شد، روس ها شكست خورده و در جبهه هاى لهستان و ليتوانى عقب نشينى كنند. اين مسأله سبب كاهش قواى آلمانها در جبهه غربى شد. در نتيجه فرانسه و انگليس در سپتامبر ۱۹۱۵ با هدف بيرون راندن آلمانها از فرانسه و برعكس كاستن از فشار بيشتر آلمان به روسيه حمله اى را در جبهه غرب ساماندهى كردند كه البته بى نتيجه بود.
نبرد «وردن»
آلمانها پس از آنكه متوجه شدند فرانسه و انگليس توان تهاجم مجدد را ندارند، در ۲۱ فوريه ۱۹۱۶ با به حركت درآوردن دهها لشكر خود در جبهه وردن خطوط دفاعى شمال شرق فرانسه را مورد حمله قرار دادند. حملات متعدد آلمانها در ابتدا منجر به عقب نشينى فرانسوى ها شد اما پس از مدتى عمليات وردن نيز على رغم مرگ صدها هزار سرباز از طرفين به نتيجه مشخصى نرسيد و در ژوئن عمليات متوقف شد. از آن طرف حملات ماه ژوئيه نيز توسط انگليس به آلمانها بى فايده بود.
ورود تانك به جنگهاى جديد
در جنگ اول جهانى براى اولين بار از هواپيما به مقياس وسيع استفاده شد. اگرچه تأثير اين جنگ افزارها در سرنوشت نبردهاى زمينى اندك بود اما در ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۶ انگلستان براى اولين بار از وسيله جنگى جديدى به نام «تانك» استفاده كرد. اين تانكها ۸ سرنشين داشتند و با سرعت حدود ۱۰ كيلومتر حركت مى كردند. اين وسيله جنگى جديد در حمله به خطوط آلمانها امتحان خوبى پس داد اما چون نيروهاى پياده نمى توانستند پابه پاى آنها جلو بيايند و تعداد تانكها نيز تنها ۹ دستگاه بود، مجبور به بازگشت به خطوط متفقين شدند.
حملات مجدد فرانسوى ها
فرانسوى ها در ماههاى اكتبر و نوامبر دست به حملات شديدى در جبهه شمال زدند كه با وجود دفاع آلمانها موفق به پيشروى اندكى شدند كه تأثيرى نيز در وضعيت كلى جبهه هاى غربى نداشت.
ورود آمريكا به جنگ
آمريكا كه از ابتدا به صورت غيررسمى از فرانسه و انگليس در جنگ حمايت مى كرد، بالاخره در آوريل ۱۹۱۷ تصميم به ورود به جنگ گرفت. ورود آمريكا سبب شد جبهه غرب متحول شود و سربازان متفقين روحيه تازه اى پيدا كنند چرا كه آنها مى دانستند اقتصاد قوى آمريكا در كنار صنايع آن مى توانند آنها را حداقل از نظر تسليحات به برترى برسانند. اما از آن طرف آلمانها وضع خوبى نداشتند. اتريشى ها كه خود آغازكننده جنگ بودند، اكنون توان ادامه كار را نداشتند و امپراتورى عثمانى فرتوت و ضعيف قادر به مقابله با مهاجمان انگليسى و روسيه نبود، اگرچه در برخى جبهه ها خوب مقاوت كرده بود.
به همين دليل فرانسوى ها در ۲۰ اوت ۱۹۱۷ موقعيت را مناسب ديده و با كمك متفقين خود، با حمله اى به فرماندهى ژنرال پتن در جبهه اى به طول ۱۸ كيلومتر، «وردن» را مورد حمله قرار دادند و موفق به شكافتن خطوط دفاعى آلمانها در چند نقطه شدند اما آلمانها در نهايت موفق شدند مانع فروپاشى جبهه خود شوند.
ورود هواپيما به جاى بالن
در ابتداى جنگ اول جهانى طرفين درگيرى تنها حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپيماى جنگى موسوم به هواپيماهاى ۲ باله در اختيار داشتند. اين هواپيماها سرعتى در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ كيلومتر داشتند و به يك مسلسل روى دماغه خود مجهز بودند. آلمانها كه معمولاً در اختراع و توسعه طرح ها بسيار سريع تر از ساير ملل هستند، خيلى سريع هواپيماهاى خود را گسترش داده و تعداد آن را به بيش از ۱۰۰۰ فروند رسانده و علاوه بر پشتيبانى قواى زمينى، شهرهاى لندن، پاريس و بندر دونكرك را بمبارن كردند.
در اين ۴ سال اروپا خلبانان بسيار قدرتمندى را به خود ديد كه برترين آنها مانفرد فون ريشتوفن بود. وى به دليل سرعت عمل و قدرتش در ساقط كردن هواپيماهاى دشمن به بارون سرخ معروف شده بود. او در مدتى كوتاه (۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸) ۷۸ هواپيماى دشمن را ساقط كرد و حتى در مصاف با معروفترين خلبانان انگليسى و فرانسوى مانند سروان هاوكر انگليسى و روى براون كانادايى موفق بيرون آمد اما در نهايت در آوريل ۱۹۱۸ در نبردى هوايى كشته شد.
خروج روسيه از جرگه متفقين و قدرت گرفتن مجدد آلمان
كمونسيتها به رهبرى لنين كه از اكتبر ۱۹۱۷ قدرت را در روسيه به دست گرفته بودند، در مارس ۱۹۱۸ از آلمان تقاضاى صلح كردند كه پذيرفته شد و عملاً جنگ در جبهه شرق به پايان رسيد. اگرچه اين آتش بس براى آلمان ها ديرهنگام بود اما آنان سعى كردند بلافاصله در جبهه غرب از خود واكنش نشان دهند و در ۲۱ مارس ۱۹۱۸ در پناه ۶ هزار توپ و خمپاره و دهها لشكر آلمانى به فرماندهى ژنرال لودندورف، در جبهه «آراس - فر» به طول ۷۵ كيلومتر رخنه كنند. در اين ميان انگليسى ها نيز قادر به حمايت لشكرهاى فرانسوى نبودند، در نتيجه پاريس زير آتش توپهاى آلمانى قرار گرفت اما در ۲۶ مارس فرانسه با استفاده از قواى تازه نفس آلمان را عقب راند.
آلمانها مجدداً ۲ ماه بعد (۲۶ مى ۱۹۱۸) با حمله اى شديد در محور سواسون - رمس (در شمال شرق پاريس) حمله اى جديد را آغاز كرد و نيروهاى انگليسى ژنرال هيگ چون قادر به جلوگيرى از پيشروى آنها نبودند، عقب نشينى كردند. آلمانها تحت فرمان لودندورف مجدداً از رود مارن گذشتند و خود را به ۷۰ كيلومترى پاريس رساندند.
در اين زمان مارشال پتن فرمانده كل قواى فرانسه خطر را تا حدى حس كرد كه طرح انتقال پايتخت به شهر بوردو را ارائه داد. سرانجام آلمان ها در ماه ژوئن به دنبال ضد حمله سنگين ژنرال فوش فرانسوى، در همان نقطه متوقف شدند و در شهر سواسون موضع گرفتند.
آغاز عقب نشينى هاى آلمان
در حالى كه متحدين آلمان ديگر توانى براى ادامه جنگ نداشتند، در جبهه متفقين آمريكا با اعزام صدها هزار سرباز تازه نفس و هزاران فروند هواپيما، تانك و خودروهاى جنگى، موقعيت فرانسه و انگليس را از وضعيت دفاعى به وضعيت تهاجمى تغيير داد.
در ژولاى ۱۹۱۸ فرانسه و آمريكا در جبهه اى به طول ۴۵ كيلومتر پيشروى خود را در منطقه شامپانى آغاز كردند تا اولين شكست سنگين نصيب آلمانها شود.
به فاصله كمتر از يك ماه در ۱۸ اوت متفقين دومين حمله سنگين خود را در جبهه «اسن - آنكر» آغاز كردند. در اين نبرد براى اولين بار از تانك و زرهپوش به مقياس بسيار زياد استفاده شد و در نتيجه شكاف بزرگى در جبهه آلمان پديد آمد. با فرارسيدن ماه سپتامبر، بلژيكى ها با كمك انگليس از جبهه جديدى در شمال فرانسه به آلمان فشار آوردند تا عقب نشينى كند.
درخواست صلح
سرانجام در ۵ اكتبر دول محور (آلمان، اتريش، مجارستان و عثمانى) درخواست متاركه جنگ را اعلام كردند كه اين درخواست از سوى متفقين رد شد چرا كه آنها خواستار كناره گيرى ويلهلم دوم قيصر آلمان بودند.
حمله مجدد متفقين در هفته بعد سبب آزادى شمال فرانسه از دست آلمان شد. در اين زمان براى آلمان راهى جز قبول شرايط متفقين نماند. آنها ۱۱ نوامبر كليه شرايط متفقين را پذيرفتند.
نتيجه نبردهاى جبهه غرب
جنگ اول جهانى يكى از بى رحمانه ترين و خسته كننده ترين نبردهاى تاريخ بود كه منجر به مرگ ۹/۵ ميليون نفر و مجروح شدن ۲۰ ميليون ديگر شد. در اين نبرد ۱/۸ ميليون آلمانى، ۱/۷ ميليون روس، ۱/۳ ميليون فرانسوى، ۱/۲ ميليون اتريشى، ۱/۲ ميليون صرب، ۹۴۷ هزار انگليسى، ۶۴۰ هزار ايتاليايى، ۵۰۰ هزار لهستانى و ۱۱۵ هزار آمريكايى جان خود را از دست دادند.
امپراتورى هاى روسيه، عثمانى، اتريش و آلمان در اثر اين نبردها از پهنه گيتى محو شدند و دنيا به دست انگلوساكسونها افتاد.
اما آنچه در جبهه غرب جالب توجه بود ۴ سال جنگ در محور كوچكى در حدود ۲۰۰ هزار كيلومتر مربع و زمين گير شدن نيروهاى طرفين و جنگ خندق بود كه سبب شد تا طرفين مجال پيشروى و نفوذ پيدا نكنند. در اين جنگ آلمان به گونه اى عجيب قدرت مقاومت خود را از دست داد چرا كه در اين چهار سال مرتب در حال حمله و ضربه به دشمن بود حال آنكه ناگهان ظرف ۶ ماه با فروپاشى در جبهه هاى خود مواجه شد.
شرايط بد عهدنامه ورساى سبب پايان جنگ نشد بلكه آتش زير خاكسترى را ايجاد كرد كه ۲۱ سال بعد دوباره دنيا را به آتش كشيد چرا كه به گونه اى با آلمان رفتار شد كه گويا تنها عامل آغاز جنگ است. آلمان كليه متصرفات خود را در دنيا از دست داد و با واگذارى ايالت با ارزش آلزاس و لورن به فرانسه، مبدل به بازنده مطلق جنگ شد.
شرايط بد عهدنامه ورساى سبب شد افرادى مانند موسولينى در ايتاليا و هيتلر در آلمان قدرت بگيرند.
جنگ اول جهانى از نظر تلفات و خسارات مالى دست كمى از جنگ دوم جهانى نداشت. اما روايات مربوط به اين جنگ آنقدر خسته كننده و غم انگيز است كه كمتر كارگردان و نويسنده اى علاقه مند شد در اين باره فيلم و يا اثرى هنرى خلق كند. قسمت بسيار خسته كننده اين جنگ «نبردهاى جبهه غرب» بود، نبردى كه ۴ سال به طول انجاميد و طرفين تقريباً بدون پيروزى قابل توجهى تن به جنگهاى زمينى در شمال فرانسه دادند.
آتش در انبار باروت
آلمان، انگليس و فرانسه از اواخر قرن نوزدهم به صورت متحد جبهه جديدى را مقابل اتريش، آلمان و عثمانى تشكيل دادند كه روسيه نيز بعد از مدتى به آنها پيوست.
ضعف عثمانى سبب شده بود ملل بالكان عثمانيان را عقب برانند. اين در حالى بود كه اتريش، روسيه و صربستان مايل بودند جاى اين قدرت قرن هجدهمى را بگيرند.
ترور وليعهد اتريش در ژوئن ۱۹۱۴ سبب شد تا اتريش به بهانه اين ترور خود را آماده حمله به صربستان كند حال آنكه روسيه نيز اعلام كرد به هيچ عنوان صربستان را بدون پشتيبان رها نمى كند. از آن طرف فرانسه نيز به روسيه اطمينان داد در صورت حمله اتريش و آلمان به روسيه كمك كند، اين امر باعث شد آلمان نيز به روسيه و فرانسه اعلان جنگ دهد و در ماه اوت انگليس نيز به آلمان اعلان جنگ دهد. بنابراين در ماه اوت ۱۹۱۴ عملاً ۲ محور جنگى مشخص شكل گرفت؛ محور آلمان، اتريش، مجارستان و عثمانى در برابر محور روسيه، انگليس، فرانسه و ايتاليا.
اگرچه دليل جنگ به مخاصمات بالكان بازمى گشت اما آلمانها براى آنكه مانع هجوم فرانسه به آلمان شوند ابتدا حمله را در ۱۹ اوت آغاز كردند. در اين زمان آلمان از ۹۴ لشكر و اتريش از ۴۹ لشكر برخوردار بودند حال آنكه روسها با ۱۴۳ لشكر، فرانسوى ها با ۹۳ لشكر، صرب ها با ۱۱ لشكر، بلژيكى ها با ۷ لشكر و انگليسى ها با ۵ لشكر از برترى قابل توجهى برخوردار بودند.
بنابراين آلمان تنها در صورت سرعت عمل مى توانست جلوى قدرت تهاجمى دشمن را بگيرد. اكنون ماشين جنگى آلمان به كار افتاده و قواى مدافع فرانسوى را شگفت زده كرد.
در حمله به بلژيك، سپاه دوم آلمان پس از ۷ روز جنگ بى وقفه قواى دفاعى بلژيك را درهم شكست و با عبور از رود «موز» نيروهاى فرانسوى و آلمانى مدافع شهر «نامور» را مجبور به عقب نشينى كرد.
آلمان در اين جنگ براى اولين بار از آتشبارهاى ۴۲۰ ميليمترى استفاده كرد چرا كه مقاومت مدافعان سبب از دست رفتن «امكان غافلگيرى» شد.
سقوط شهرهاى مهمى مانند ليژ با ده ها دژ محكم سبب شد بلژيك از متفقين درخواست جدى اعزام حداقل ۵۰۰ هزار سرباز را داشته باشد چرا كه اين كشور كوچك نمى توانست جلو نيم ميليون سرباز ورزيده آلمانى را بگيرد.
اما آلمانها چنان سريع حركت قواى خود را به سمت فرانسه تغيير دادند كه تازه فرانسوى ها پى بردند پاريس در خطر است.
نرسيدن قواى كمكى سبب سقوط بروكسل شد اما در شمال فرانسه در اولين جنگ بزرگ بين طرفين در ساحل رود «مارن» در شرق پاريس، آلمانها شكست خوردند. شكست مارن سبب شد آلمانها از مسير آلزاس و لورن حمله اى ديگر را آغاز كنند. ضربات جديد آلمانها شهرهاى شرقى فرانسه را با خطر سقوط مواجه كرد.
اما اخبار جديدى موجب شد كه آلمانها در حمله گاز انبرى خود براى فتح پاريس موفق نشوند چرا كه مقاومت شديد بلژيكى ها سبب شد آلمان با وجود ۴۰ هزار كشته در نبرد كنار رود «ايزر» نتواند سپاهيان شمالى خود را تقويت كند.
موفقيت انگليس و فرانسه در كنار دلاورى بلژيكى ها سبب شد آلمان ۳ ماه در جبهه شمال فرانسه متوقف شود تا آنكه در ۱۷ ژانويه ۱۹۱۵ با حمله مجدد دوباره شهر «سواسن» را بگيرد و ضدحمله فرانسوى ها را نيز دفع كند.
آغاز جنگ فرسايشى
كند شدن سرعت پيشروى آلمانها سبب شد فرانسوى ها در آوريل ۱۹۱۵ با كمك انگلستان در منطقه «موزل» و رود شمالى جنوبى موز دست به حمله متقابل بزنند. اين حمله در ۶ مه با صدها هزار سرباز ادامه يافت اما آتشبارهاى آلمانى و پايدارى سربازان آن سبب شد حركت فرانسوى ها بى اثر بماند.
شدت گرفتن جنگ در جبهه شرق
ويلهلم قيصر آلمان پس از آنكه پى برد متحدان اتريشى - عثمانى او نمى توانند از پس روسيه و صربستان بربيايند، مجبور به اعزام لشكرهاى متعددى به اين منطقه شد كه همين امر سبب شد، روس ها شكست خورده و در جبهه هاى لهستان و ليتوانى عقب نشينى كنند. اين مسأله سبب كاهش قواى آلمانها در جبهه غربى شد. در نتيجه فرانسه و انگليس در سپتامبر ۱۹۱۵ با هدف بيرون راندن آلمانها از فرانسه و برعكس كاستن از فشار بيشتر آلمان به روسيه حمله اى را در جبهه غرب ساماندهى كردند كه البته بى نتيجه بود.
نبرد «وردن»
آلمانها پس از آنكه متوجه شدند فرانسه و انگليس توان تهاجم مجدد را ندارند، در ۲۱ فوريه ۱۹۱۶ با به حركت درآوردن دهها لشكر خود در جبهه وردن خطوط دفاعى شمال شرق فرانسه را مورد حمله قرار دادند. حملات متعدد آلمانها در ابتدا منجر به عقب نشينى فرانسوى ها شد اما پس از مدتى عمليات وردن نيز على رغم مرگ صدها هزار سرباز از طرفين به نتيجه مشخصى نرسيد و در ژوئن عمليات متوقف شد. از آن طرف حملات ماه ژوئيه نيز توسط انگليس به آلمانها بى فايده بود.
ورود تانك به جنگهاى جديد
در جنگ اول جهانى براى اولين بار از هواپيما به مقياس وسيع استفاده شد. اگرچه تأثير اين جنگ افزارها در سرنوشت نبردهاى زمينى اندك بود اما در ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۶ انگلستان براى اولين بار از وسيله جنگى جديدى به نام «تانك» استفاده كرد. اين تانكها ۸ سرنشين داشتند و با سرعت حدود ۱۰ كيلومتر حركت مى كردند. اين وسيله جنگى جديد در حمله به خطوط آلمانها امتحان خوبى پس داد اما چون نيروهاى پياده نمى توانستند پابه پاى آنها جلو بيايند و تعداد تانكها نيز تنها ۹ دستگاه بود، مجبور به بازگشت به خطوط متفقين شدند.
حملات مجدد فرانسوى ها
فرانسوى ها در ماههاى اكتبر و نوامبر دست به حملات شديدى در جبهه شمال زدند كه با وجود دفاع آلمانها موفق به پيشروى اندكى شدند كه تأثيرى نيز در وضعيت كلى جبهه هاى غربى نداشت.
ورود آمريكا به جنگ
آمريكا كه از ابتدا به صورت غيررسمى از فرانسه و انگليس در جنگ حمايت مى كرد، بالاخره در آوريل ۱۹۱۷ تصميم به ورود به جنگ گرفت. ورود آمريكا سبب شد جبهه غرب متحول شود و سربازان متفقين روحيه تازه اى پيدا كنند چرا كه آنها مى دانستند اقتصاد قوى آمريكا در كنار صنايع آن مى توانند آنها را حداقل از نظر تسليحات به برترى برسانند. اما از آن طرف آلمانها وضع خوبى نداشتند. اتريشى ها كه خود آغازكننده جنگ بودند، اكنون توان ادامه كار را نداشتند و امپراتورى عثمانى فرتوت و ضعيف قادر به مقابله با مهاجمان انگليسى و روسيه نبود، اگرچه در برخى جبهه ها خوب مقاوت كرده بود.
به همين دليل فرانسوى ها در ۲۰ اوت ۱۹۱۷ موقعيت را مناسب ديده و با كمك متفقين خود، با حمله اى به فرماندهى ژنرال پتن در جبهه اى به طول ۱۸ كيلومتر، «وردن» را مورد حمله قرار دادند و موفق به شكافتن خطوط دفاعى آلمانها در چند نقطه شدند اما آلمانها در نهايت موفق شدند مانع فروپاشى جبهه خود شوند.
ورود هواپيما به جاى بالن
در ابتداى جنگ اول جهانى طرفين درگيرى تنها حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپيماى جنگى موسوم به هواپيماهاى ۲ باله در اختيار داشتند. اين هواپيماها سرعتى در حدود ۲۰۰ تا ۲۵۰ كيلومتر داشتند و به يك مسلسل روى دماغه خود مجهز بودند. آلمانها كه معمولاً در اختراع و توسعه طرح ها بسيار سريع تر از ساير ملل هستند، خيلى سريع هواپيماهاى خود را گسترش داده و تعداد آن را به بيش از ۱۰۰۰ فروند رسانده و علاوه بر پشتيبانى قواى زمينى، شهرهاى لندن، پاريس و بندر دونكرك را بمبارن كردند.
در اين ۴ سال اروپا خلبانان بسيار قدرتمندى را به خود ديد كه برترين آنها مانفرد فون ريشتوفن بود. وى به دليل سرعت عمل و قدرتش در ساقط كردن هواپيماهاى دشمن به بارون سرخ معروف شده بود. او در مدتى كوتاه (۱۹۱۶ تا ۱۹۱۸) ۷۸ هواپيماى دشمن را ساقط كرد و حتى در مصاف با معروفترين خلبانان انگليسى و فرانسوى مانند سروان هاوكر انگليسى و روى براون كانادايى موفق بيرون آمد اما در نهايت در آوريل ۱۹۱۸ در نبردى هوايى كشته شد.
خروج روسيه از جرگه متفقين و قدرت گرفتن مجدد آلمان
كمونسيتها به رهبرى لنين كه از اكتبر ۱۹۱۷ قدرت را در روسيه به دست گرفته بودند، در مارس ۱۹۱۸ از آلمان تقاضاى صلح كردند كه پذيرفته شد و عملاً جنگ در جبهه شرق به پايان رسيد. اگرچه اين آتش بس براى آلمان ها ديرهنگام بود اما آنان سعى كردند بلافاصله در جبهه غرب از خود واكنش نشان دهند و در ۲۱ مارس ۱۹۱۸ در پناه ۶ هزار توپ و خمپاره و دهها لشكر آلمانى به فرماندهى ژنرال لودندورف، در جبهه «آراس - فر» به طول ۷۵ كيلومتر رخنه كنند. در اين ميان انگليسى ها نيز قادر به حمايت لشكرهاى فرانسوى نبودند، در نتيجه پاريس زير آتش توپهاى آلمانى قرار گرفت اما در ۲۶ مارس فرانسه با استفاده از قواى تازه نفس آلمان را عقب راند.
آلمانها مجدداً ۲ ماه بعد (۲۶ مى ۱۹۱۸) با حمله اى شديد در محور سواسون - رمس (در شمال شرق پاريس) حمله اى جديد را آغاز كرد و نيروهاى انگليسى ژنرال هيگ چون قادر به جلوگيرى از پيشروى آنها نبودند، عقب نشينى كردند. آلمانها تحت فرمان لودندورف مجدداً از رود مارن گذشتند و خود را به ۷۰ كيلومترى پاريس رساندند.
در اين زمان مارشال پتن فرمانده كل قواى فرانسه خطر را تا حدى حس كرد كه طرح انتقال پايتخت به شهر بوردو را ارائه داد. سرانجام آلمان ها در ماه ژوئن به دنبال ضد حمله سنگين ژنرال فوش فرانسوى، در همان نقطه متوقف شدند و در شهر سواسون موضع گرفتند.
آغاز عقب نشينى هاى آلمان
در حالى كه متحدين آلمان ديگر توانى براى ادامه جنگ نداشتند، در جبهه متفقين آمريكا با اعزام صدها هزار سرباز تازه نفس و هزاران فروند هواپيما، تانك و خودروهاى جنگى، موقعيت فرانسه و انگليس را از وضعيت دفاعى به وضعيت تهاجمى تغيير داد.
در ژولاى ۱۹۱۸ فرانسه و آمريكا در جبهه اى به طول ۴۵ كيلومتر پيشروى خود را در منطقه شامپانى آغاز كردند تا اولين شكست سنگين نصيب آلمانها شود.
به فاصله كمتر از يك ماه در ۱۸ اوت متفقين دومين حمله سنگين خود را در جبهه «اسن - آنكر» آغاز كردند. در اين نبرد براى اولين بار از تانك و زرهپوش به مقياس بسيار زياد استفاده شد و در نتيجه شكاف بزرگى در جبهه آلمان پديد آمد. با فرارسيدن ماه سپتامبر، بلژيكى ها با كمك انگليس از جبهه جديدى در شمال فرانسه به آلمان فشار آوردند تا عقب نشينى كند.
درخواست صلح
سرانجام در ۵ اكتبر دول محور (آلمان، اتريش، مجارستان و عثمانى) درخواست متاركه جنگ را اعلام كردند كه اين درخواست از سوى متفقين رد شد چرا كه آنها خواستار كناره گيرى ويلهلم دوم قيصر آلمان بودند.
حمله مجدد متفقين در هفته بعد سبب آزادى شمال فرانسه از دست آلمان شد. در اين زمان براى آلمان راهى جز قبول شرايط متفقين نماند. آنها ۱۱ نوامبر كليه شرايط متفقين را پذيرفتند.
نتيجه نبردهاى جبهه غرب
جنگ اول جهانى يكى از بى رحمانه ترين و خسته كننده ترين نبردهاى تاريخ بود كه منجر به مرگ ۹/۵ ميليون نفر و مجروح شدن ۲۰ ميليون ديگر شد. در اين نبرد ۱/۸ ميليون آلمانى، ۱/۷ ميليون روس، ۱/۳ ميليون فرانسوى، ۱/۲ ميليون اتريشى، ۱/۲ ميليون صرب، ۹۴۷ هزار انگليسى، ۶۴۰ هزار ايتاليايى، ۵۰۰ هزار لهستانى و ۱۱۵ هزار آمريكايى جان خود را از دست دادند.
امپراتورى هاى روسيه، عثمانى، اتريش و آلمان در اثر اين نبردها از پهنه گيتى محو شدند و دنيا به دست انگلوساكسونها افتاد.
اما آنچه در جبهه غرب جالب توجه بود ۴ سال جنگ در محور كوچكى در حدود ۲۰۰ هزار كيلومتر مربع و زمين گير شدن نيروهاى طرفين و جنگ خندق بود كه سبب شد تا طرفين مجال پيشروى و نفوذ پيدا نكنند. در اين جنگ آلمان به گونه اى عجيب قدرت مقاومت خود را از دست داد چرا كه در اين چهار سال مرتب در حال حمله و ضربه به دشمن بود حال آنكه ناگهان ظرف ۶ ماه با فروپاشى در جبهه هاى خود مواجه شد.
شرايط بد عهدنامه ورساى سبب پايان جنگ نشد بلكه آتش زير خاكسترى را ايجاد كرد كه ۲۱ سال بعد دوباره دنيا را به آتش كشيد چرا كه به گونه اى با آلمان رفتار شد كه گويا تنها عامل آغاز جنگ است. آلمان كليه متصرفات خود را در دنيا از دست داد و با واگذارى ايالت با ارزش آلزاس و لورن به فرانسه، مبدل به بازنده مطلق جنگ شد.
شرايط بد عهدنامه ورساى سبب شد افرادى مانند موسولينى در ايتاليا و هيتلر در آلمان قدرت بگيرند.
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
- پست: 15899
- تاریخ عضویت: جمعه ۷ بهمن ۱۳۸۴, ۷:۵۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 72687 بار
- سپاسهای دریافتی: 31680 بار
- تماس:
اميرحسام جان
شما مطالب بسياري رو بدون منبع ارسال کرديد
لطفا منبع اونها رو هم ذکر کنيد
شما مطالب بسياري رو بدون منبع ارسال کرديد
لطفا منبع اونها رو هم ذکر کنيد

زندگي صحنه يکتاي هنرمندي ماست هرکسي نغمه خود خواند و از صحنه رود
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
صحنه پيوسته به جاست خرم آن نغمه که مردم بسپارند به ياد
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | مجله الکترونيکي سنترال کلابز
[External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests] | [External Link Removed for Guests]
لطفا سوالات فني را فقط در خود انجمن مطرح بفرماييد، به اين سوالات در PM پاسخ داده نخواهد شد
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
۶روز نبردخونين
در نوامبر ۱۹۱۴ كه چهار ماه از آغاز جنگ جهانى اول مى گذشت، آذربايجان صحنه جنگ روس و عثمانى بود در دوم نوامبر نيروهاى نظامى روس كنسولگرى آلمان و عثمانى را در شهر تبريز محاصره كردند و كنسول عثمانى و كنسول امپراتورى اتريش را به عنوان اسير جنگى باز داشت كردند.
۵ روز بعد در روز هفتم نوامبر كنسولگرى آلمان در تبريز به اشغال سپاهيان روس درآمد.
فرداى آن روز در ۸ نوامبر ۱۹۱۴ نيروهاى كُرد ارتش عثمانى و گروهى ديگر از ارتش عثمانى به فرماندهى افسران آلمانى از مرز هاى غربى وارد آذربايجان شدند.
فرداى آن روز كنسول آلمان در تبريز كه «ويلهلم» نام داشت مورد ضرب و شتم دو نفر از اتباع روسى قرار گرفت و در بيمارستان آمريكايى تبريز بسترى شد- كنسولگرى آلمان تعطيل شد و امور كنسولگرى تحت حمايت كنسولگرى آمريكا در آمد.
۵ روز بعد در ۱۳ نوامبر ۱۹۱۴فتواى جهاد كه به وسيله مراجع عتبات عاليات صادر شده بود در آذربايجان منتشر شد.۲ روز بعد در ۱۵ نوامبر ۱۹۱۴ خبر رسيد كه ۱۰ هزار تن از سپاهيان عثمانى و جمعى از اكراد عثمانى به سوى شهر «خوى» حركت كرده اند.دو روز بعد در ۱۷ نوامبر ۱۹۱۴ خبر تأسف آور در گذشت ستارخان سردار ملى در تهران در آذربايجان منتشر شد.در تهران جنازه سردار ملى با تشريفات رسمى در باغ طوطى در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) به خاك سپرده شد.
دوروز بعد در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۴ واحدهاى نظامى عثمانى از شهر «خوى» به سوى تبريز به حركت درآمد.
دوروز بعد در ۲۱ نوامبر ۱۹۱۴ حاجى محمدخان شجاع الدوله كه از خان هاى دست نشانده روسيه بود ، از روسيه وارد آذربايجان شد و فوج قشون مراغه و فوج قشون شقاقى را كه نسبت به او وفادار بودند، براى جنگ با ارتش عثمانى آماده كرد.
دو هفته بعد در ۱۱ ماه دسامبر ۱۹۱۴ قشون عثمانى اموال پالكونيك دويس كنسوليار روسيه در «ساوجبلاغ» را مصادره كردند و او را به اسارت گرفتند.
در ۱۶ دسامبر ۱۹۱۴ اعلام شد كه آلمان ها ۵۷۷/۸۷۵ نفر از كشورهاى متفق اسير گرفته اند و تعداد اسيران آلمانى در زندان هاى روس ها ۱۳۴/۷۰۰ تن اعلام شد.
در سوم ژانويه ۱۹۱۵ حمله سپاه عثمانى به شهر تبريز و اروميه آغاز شد.و كنسول انگلستان در پناه سواران نيزه دار هندى كه گارد محافظ كنسولگرى بودند از تبريز خارج شد.
سه روز بعد در ششم ژانويه ۱۹۱۵ «آرلف»، «جنرال كنسول» روس از تبريز خارج شد.
۲ روز پس از آن در ۸ ژانويه ۱۹۱۵ در حالى كه همه جا يخبندان بود سواره نظام عثمانى به فرماندهى «احمد مختار» وارد تبريز شد و دو تن از مجاهدان صدر مشروطيت به نام «حاجى ميرزآقا بلورى» و «حسين فشنگچى» همراه سپاه عثمانى بودند و در همين روز شهر «اروميه» به وسيله سپاهيان عثمانى گشوده شد.
۶ روز نبرد خونين
نبرد ارتش عثمانى با سپاهيان روس در شهر تبريز ۶ روز به طول انجاميد و سرانجام سپاهيان عثمانى به فرماندهى افسران آلمانى پيروز شدند و تبريز به تصرف كامل عثمانى درآمد و تبريز در روز ۱۴ ژانويه ۱۹۱۵ به تصرف كامل عثمانى ها درآمد.
ورود سپاهيان تازه نفس روس
۱۰ روز بعد يعنى در تاريخ ۲۴ ژانويه ۱۹۱۵ سپاهيان تازه نفس روس از مرزهاى شمالى وارد آذربايجان شدند. دو روز بعد در ۲۶ ژانويه ۱۹۱۵ نبرد بسيار شديدى در تبريز و اروميه ميان روس ها و ارتش عثمانى آغاز شد و ارتش تازه نفس روس، نيروهاى عثمانى را شكست داد و تبريز را بازپس گرفت. دراين درگيرى هاى خونين گروه زيادى از اهالى غيرنظامى آذربايجان جان باختند.
اعزام وليعهد به ايالت آذربايجان
جنگ هاى خونين سپاهيان روسى با عثمانى ها در آذربايجان و دست به دست شدن پرتلفات شهر تبريز و كشته شدن هزاران ايرانى غيرنظامى و خراب شدن خانه ها و پل ها در تهران انعكاس بسيار بدى پيدا كرد. مردم به هيجان آمدند و دولت را براى اقدام فورى و تخليه شمال ايران از نيروهاى بيگانه زير فشار گذاشتند.
مستوفى الممالك با مقام هاى روسى كه نيروهاى نظامى رقيب را شكست سختى داده بودند، وارد مذاكره شد و روس ها توصيه كردند كه دولت روسيه نيروهاى خود را از آذربايجان خارج مى كند ولى ايران بايدبه خرج خود نيروهاى نظامى لازم را براى حفظ مرزهاى كشور تجهيز كند و نيروهاى ايرانى بايد مانع نفوذ عثمانى ها شوند. پيش از آن كه يادداشت هاى روزانه سردار محترم به وسيله اين نگارنده كشف شود تا آنجا كه مى دانم در مورد جزئيات مأموريت وليعهد در تبريز مدارك قابل استنادى وجود نداشت، خوشبختانه در روزنامه خاطرات سردار قمى كه صندوقدار گارد ويژه وليعهد بود، جزئيات اين سفر نوشته شده است.
سردار محترم غلامعلى خان عزيزالسلطان در روزنامه خاطرات خود مى نويسد:
دوشنبه ۲۴ صفر۱۳۳۳
پياده رفتم عمارت «مسعوديه» پيش مستوفى الممالك. مستوفى رفت خانه نظام الملك. مى خواهند نظام الملك را پيشكار حضرت وليعهد بكنند كه برود به آذربايجان.
سه شنبه ۲۵ صفر۱۳۳۳
عصرى سوار شده رفتم به در خانه (دربار). توى باغ قدرى با وزير دربار راه رفته و صحبت كرديم.نظام الملك پيشكارى مملكت آذربايجان را قبول كرده. مجدالملك هم رئيس در خانه (دربار) حضرت وليعهد شده است. اخبارات تازه اين است كه: قنسول روس مقيم اردبيل را بعضى مى گويند كشته اند و بعضى مى گويند زخمدار شده است قشون روس هم از تبريز خارج شد. نزديكى سرحدهايشان اردو زده اند. يك مقدارى قشون عثمانى هم از اطراف تبريز هستند. قشون روس كه در قزوين بود حركت كرده رفت به طرف روسيه ولى يك منزل كه رفتند، وزير مختار روس مقيم تهران تلگراف كرد كه نرويد!قواى روس ۲ روز از براى خاطر وزيرمختارشان ماندند. وزيرخارجه روس هم به رئيس قشون روس مقيم قزوين تلگراف كرده بود كه قشون قزوين در قزوين بماند.رئيس قشون گفته بود من مطيع امر وزيرجنگ هستم، او بايد دستور بدهد ولى براى خاطر وزيرمختار، به تأنى حركت خواهيم كرد. روس ها عجالتاً سكوت اختيار كرده اند.روزنامه ها هرچه دلشان مى خواهد بر ضد روس ها مى نويسند از علماى كربلا و نجف هم حكم هاى متعدد آمده مبنى بر حكم جهاد. مردم از ذلت روس و فاتحيت عثمانى اظهار خوشحالى و مسرت مى كنند. به روس ها فحش مى دهند آنها هم سكوت مى كنند.
يكشنبه ۸ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳
سوار شده رفتم در خانه (دربار). اعليحضرت بيرون آمدند. نسبت به من اظهار مرحمت نموده فرمودند: «وليعهد ميل دارد كه تو (سردارمحترم) با او بروى تبريز. براى شما من خودم كارى معين كرده ام. بعد يواشكى محرمانه فرمودند:
«صندوقخانه وليعهد را به شما مرحمت فرموديم چون امانت داريد.» تشكر كردم. شاه مدتى با من صحبت مى كردند و فرمايشات مى فرمودند. بعد شاه به من فرمودند: «براى اين به تو گفتم اين موضوع محرمانه باشد كه مردم تهران و روزنامه نويس اگر بخواهند ضديت كنند با همراهان وليعهد، اسمى از من نباشد و ظاهراً سمتى نداشته باشم. بعد همراهان وليعهد را «مجدالملك» برد حضور اعليحضرت و معرفى كرد. بعد رفتم «عمارت ابيض» و صرف ناهار كردم.
پنجشنبه ۱۲ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳
رفتيم به درخانه (دربار)، عمارت ابيض (توضيح آنكه شاه در هرجا كه بود آنجا درخانه ناميده شد. بنابراين درخانه ساختمان معينى نبود. اگر شاه در يك خانه معمولى هم فرود مى آمد آنجا درخانه خوانده مى شد).
امروز روز حركت وليعهد است
پنجشنبه ۱۲ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳ - آمديم به درخانه - عمارت ابيض پيش وزير دربار. بعد رفتم توى حياط، شاه هم بيرون تشريف آوردند. تشريف بردند توى آلاچيق والاحضرت اقدس وليعهد هم امروز روز حركتشان است به «باغ موثق الدوله». تا اسباب و لوازم كارشان مرتب بشود و به سلامتى حركت فرمايند. بارى حضرت وليعهد بيرون تشريف آوردند رفتيم حضور ايشان. خبر آوردند كه وزير دربار حامل خلعت اعليحضرت هستند.خلعت شاه پالتوى تن پوش ماهوت با يك جفت سردوشى الماس برليان. والاحضرت خلعت را پوشيده رفتند توى آلاچيق و شرفياب شدند.
شاه و وليعهد هردو امروز خيلى كسل بودند. به واسطه انسى كه اين دو برادر در مدت عمر با هم داشته و دارند خيلى سخت مى گذرد. اگرچه چند روز است كه با هم وداع مى كنند و گريه مى كنند، ولى امروز حالشان بى اندازه منقلب است. هيأت وزرا دم در «نارنجستان » حاضر شده از وليعهد مشايعت كردند. وليعهد از در شمس العماره بيرون آمدند. گارد مخصوص ژاندارم ايستاده بودند. توى مسير آن هم يك عده سوار قزاق، سوار نظميه (شهربانى) و گارد مخصوص ژاندارم ايستاده بودند با دو دسته موزيك. جلو و عقب مركب وليعهد هركسى به فراخور حال و مقام نوكريش، سواره در حركت بود. در خيابان هم زن و مرد بسيارى براى تماشا ايستاده بودند. من هم پياده تماشاكنان آمدم تا ميدان توپخانه . سرشب سوار شده رفتم باغ «موثق الملك» پيش وليعهد. حضور والاحضرت تشرف حاصل كردم و سر وليعهد را گرم مى كردم كه غصه نخورد. يك تلفن هم درست كرده بودند و گاهى با اعليحضرت صحبت مى كردند. وليعهد خيلى اصرار كردند كه من هم در حضورشان صرف شام بكنم. من هم بازى بازى با شام كردم. تا ساعت ۷ حضورشان بوديم و صحبت مى كرديم و گاهى شطرنج بازى مى كرديم. شام را هم آنجا صرف كرديم . شاه هم پاى تلفن فرمايشات فرمودند با وليعهد. بعد شاه مرا احضار فرمودند پاى تلفن، اظهارمرحمت و احوالپرسى و شوخى زيادى فرمودند.
شنبه ۱۳ ربيع الاول ۱۳۳۳
سوار شده رفتم به در خانه (دربار) ـ شرفياب شدم ـ شاه در آلاچيق تشريف داشتند. وزير دربار يك بند شمشير الماس كه ۱۵۰تومان قيمت داشت تقديم والاحضرت كرده بود. بعد آمدم منزل. يك پاكت دورسياه كه علامت عزا داشت از سفارت آلمان آورده بودند. نايب سفارت آلمان مرده، از من دعوت كرده بودند با لباس رسمى برويم تشييع جنازه بكنيم و نعش را ببرند «اكبرآباد».در اينجا خاطرات سردار محترم (عزيزالسلطان ) را ناتمام گذاشته مى پردازيم به خاطرات «مورخ الدوله سپهر» كه در آن زمان منشى ايرانى سفارت آلمان در تهران بود . «سپهر » كه در سال هاى بعداز ۱۳۲۳ در كابينه قوام السلطنه عنوان وزارت داشت و بعد از آن نيز به مقام سناتورى رسيد در كتاب معروف خود به نام «ايران در جنگ بزرگ» مى نويسد:
۱۴ فوريه ۱۹۱۵
«محمدحسن ميرزا وليعهد به فرمانفرمايى آذربايجان برقرار شده و چند روز است كه در باغ موثق الملك وزير دربار بيرون دروازه باغشاه نقل مكان كرده. وليعهد روز گذشته در آنجا وزيرمختار آمريكا را پذيرفت. امروز من (مورخ الدوله سپهر) و «فن كاردوف» كاردار به ملاقات وليعهد رفتيم. مذاكرات خصوصى به عمل آمد والاحضرت وليعهد اصرار مى كرد كه دولت عثمانى قشون خود را از ايران فرا خواند و بيطرفى مملكت ما را محترم بشمارد تا ما بتوانيم با فراغت خاطر در موقع مناسب به نفع آلمان از بيطرفى خارج شويم. «شارژ دافر« (كاردار) آلمان جواب داد: خوب است ابتدا روس ها ايران را تخليه كنند تا عثمانى ها عقب نشينى كنند، زيرا وجود «سالد ات»هاى روس در آذربايجان، مملكت عثمانى را مورد تهديد قرار مى دهند. وليعهد در ادامه سخنان خود گفت:
«خواهش مى كنم احترامات مرا به حضور امپراتور آلمان تلگراف نماييد. «شارژ دافر» به آلمانى در پاسخ وليعهد گفت: «همين امشب امر والاحضرت را اطاعت خواهيم كرد»
بازمى گرديم به خاطرات سردار محترم (عزيز السلطان) شوهر خاله احمدشاه و صندوقدار وليعهد محمد حسن ميرزا.
وليعهد زمانى كه به سنت قاجاريه راهى تبريز شد نوجوانى بود كه ۱۵ سال بيشتر نداشت. بديهى است كه جوانى به آن سن و سال در چنان موقعيت بحرانى قادر به اداره مهم ترين استان ايران نبود ولى وجود او در تبريز نمادين بود و كارها را سياستمداران فرستاده شده از مركز اداره مى كردند. پس از «عباس ميرزا» پسرش محمد ميرزا (محمدشاه بعدى) در دوران ولايتعهدى در تبريز بود و چون فتحعلى شاه درگذشت با آن كه آن شاه پنجاه و چند فرزند پسر داشت بنابر وصيت او سلطنت به هيچ يك از پسرانش منتقل نشد بلكه نواده اش يعنى «محمدميرزا» فرزند عباس ميرزا با پشتيبانى وزراى مختار روس و انگليس به تدبير قائم مقام صدراعظم با وجود اقدامات عموهايش كه مدعى سلطنت بودند به تخت نشست. ناصرالدين ميرزا (ناصرالدين شاه) نيز از كودكى در تبريز بود. او نيز پس از درگذشت پدر به تدبير اميركبير از تبريز به تهران آمد و به تخت شاهى نشست. بعد از او پسرش مظفرالدين ميرزا نيز نزديك به ۴۰ سال در تبريز وليعهد بود و سرپيرى به سلطنت رسيد. پس از او محمدعلى ميرزا نيز در تبريز بود و با درگذشت پدر به تهران آمد و تاجگذارى كرد .
۵ روز بعد در روز هفتم نوامبر كنسولگرى آلمان در تبريز به اشغال سپاهيان روس درآمد.
فرداى آن روز در ۸ نوامبر ۱۹۱۴ نيروهاى كُرد ارتش عثمانى و گروهى ديگر از ارتش عثمانى به فرماندهى افسران آلمانى از مرز هاى غربى وارد آذربايجان شدند.
فرداى آن روز كنسول آلمان در تبريز كه «ويلهلم» نام داشت مورد ضرب و شتم دو نفر از اتباع روسى قرار گرفت و در بيمارستان آمريكايى تبريز بسترى شد- كنسولگرى آلمان تعطيل شد و امور كنسولگرى تحت حمايت كنسولگرى آمريكا در آمد.
۵ روز بعد در ۱۳ نوامبر ۱۹۱۴فتواى جهاد كه به وسيله مراجع عتبات عاليات صادر شده بود در آذربايجان منتشر شد.۲ روز بعد در ۱۵ نوامبر ۱۹۱۴ خبر رسيد كه ۱۰ هزار تن از سپاهيان عثمانى و جمعى از اكراد عثمانى به سوى شهر «خوى» حركت كرده اند.دو روز بعد در ۱۷ نوامبر ۱۹۱۴ خبر تأسف آور در گذشت ستارخان سردار ملى در تهران در آذربايجان منتشر شد.در تهران جنازه سردار ملى با تشريفات رسمى در باغ طوطى در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) به خاك سپرده شد.
دوروز بعد در ۱۹ نوامبر ۱۹۱۴ واحدهاى نظامى عثمانى از شهر «خوى» به سوى تبريز به حركت درآمد.
دوروز بعد در ۲۱ نوامبر ۱۹۱۴ حاجى محمدخان شجاع الدوله كه از خان هاى دست نشانده روسيه بود ، از روسيه وارد آذربايجان شد و فوج قشون مراغه و فوج قشون شقاقى را كه نسبت به او وفادار بودند، براى جنگ با ارتش عثمانى آماده كرد.
دو هفته بعد در ۱۱ ماه دسامبر ۱۹۱۴ قشون عثمانى اموال پالكونيك دويس كنسوليار روسيه در «ساوجبلاغ» را مصادره كردند و او را به اسارت گرفتند.
در ۱۶ دسامبر ۱۹۱۴ اعلام شد كه آلمان ها ۵۷۷/۸۷۵ نفر از كشورهاى متفق اسير گرفته اند و تعداد اسيران آلمانى در زندان هاى روس ها ۱۳۴/۷۰۰ تن اعلام شد.
در سوم ژانويه ۱۹۱۵ حمله سپاه عثمانى به شهر تبريز و اروميه آغاز شد.و كنسول انگلستان در پناه سواران نيزه دار هندى كه گارد محافظ كنسولگرى بودند از تبريز خارج شد.
سه روز بعد در ششم ژانويه ۱۹۱۵ «آرلف»، «جنرال كنسول» روس از تبريز خارج شد.
۲ روز پس از آن در ۸ ژانويه ۱۹۱۵ در حالى كه همه جا يخبندان بود سواره نظام عثمانى به فرماندهى «احمد مختار» وارد تبريز شد و دو تن از مجاهدان صدر مشروطيت به نام «حاجى ميرزآقا بلورى» و «حسين فشنگچى» همراه سپاه عثمانى بودند و در همين روز شهر «اروميه» به وسيله سپاهيان عثمانى گشوده شد.
۶ روز نبرد خونين
نبرد ارتش عثمانى با سپاهيان روس در شهر تبريز ۶ روز به طول انجاميد و سرانجام سپاهيان عثمانى به فرماندهى افسران آلمانى پيروز شدند و تبريز به تصرف كامل عثمانى درآمد و تبريز در روز ۱۴ ژانويه ۱۹۱۵ به تصرف كامل عثمانى ها درآمد.
ورود سپاهيان تازه نفس روس
۱۰ روز بعد يعنى در تاريخ ۲۴ ژانويه ۱۹۱۵ سپاهيان تازه نفس روس از مرزهاى شمالى وارد آذربايجان شدند. دو روز بعد در ۲۶ ژانويه ۱۹۱۵ نبرد بسيار شديدى در تبريز و اروميه ميان روس ها و ارتش عثمانى آغاز شد و ارتش تازه نفس روس، نيروهاى عثمانى را شكست داد و تبريز را بازپس گرفت. دراين درگيرى هاى خونين گروه زيادى از اهالى غيرنظامى آذربايجان جان باختند.
اعزام وليعهد به ايالت آذربايجان
جنگ هاى خونين سپاهيان روسى با عثمانى ها در آذربايجان و دست به دست شدن پرتلفات شهر تبريز و كشته شدن هزاران ايرانى غيرنظامى و خراب شدن خانه ها و پل ها در تهران انعكاس بسيار بدى پيدا كرد. مردم به هيجان آمدند و دولت را براى اقدام فورى و تخليه شمال ايران از نيروهاى بيگانه زير فشار گذاشتند.
مستوفى الممالك با مقام هاى روسى كه نيروهاى نظامى رقيب را شكست سختى داده بودند، وارد مذاكره شد و روس ها توصيه كردند كه دولت روسيه نيروهاى خود را از آذربايجان خارج مى كند ولى ايران بايدبه خرج خود نيروهاى نظامى لازم را براى حفظ مرزهاى كشور تجهيز كند و نيروهاى ايرانى بايد مانع نفوذ عثمانى ها شوند. پيش از آن كه يادداشت هاى روزانه سردار محترم به وسيله اين نگارنده كشف شود تا آنجا كه مى دانم در مورد جزئيات مأموريت وليعهد در تبريز مدارك قابل استنادى وجود نداشت، خوشبختانه در روزنامه خاطرات سردار قمى كه صندوقدار گارد ويژه وليعهد بود، جزئيات اين سفر نوشته شده است.
سردار محترم غلامعلى خان عزيزالسلطان در روزنامه خاطرات خود مى نويسد:
دوشنبه ۲۴ صفر۱۳۳۳
پياده رفتم عمارت «مسعوديه» پيش مستوفى الممالك. مستوفى رفت خانه نظام الملك. مى خواهند نظام الملك را پيشكار حضرت وليعهد بكنند كه برود به آذربايجان.
سه شنبه ۲۵ صفر۱۳۳۳
عصرى سوار شده رفتم به در خانه (دربار). توى باغ قدرى با وزير دربار راه رفته و صحبت كرديم.نظام الملك پيشكارى مملكت آذربايجان را قبول كرده. مجدالملك هم رئيس در خانه (دربار) حضرت وليعهد شده است. اخبارات تازه اين است كه: قنسول روس مقيم اردبيل را بعضى مى گويند كشته اند و بعضى مى گويند زخمدار شده است قشون روس هم از تبريز خارج شد. نزديكى سرحدهايشان اردو زده اند. يك مقدارى قشون عثمانى هم از اطراف تبريز هستند. قشون روس كه در قزوين بود حركت كرده رفت به طرف روسيه ولى يك منزل كه رفتند، وزير مختار روس مقيم تهران تلگراف كرد كه نرويد!قواى روس ۲ روز از براى خاطر وزيرمختارشان ماندند. وزيرخارجه روس هم به رئيس قشون روس مقيم قزوين تلگراف كرده بود كه قشون قزوين در قزوين بماند.رئيس قشون گفته بود من مطيع امر وزيرجنگ هستم، او بايد دستور بدهد ولى براى خاطر وزيرمختار، به تأنى حركت خواهيم كرد. روس ها عجالتاً سكوت اختيار كرده اند.روزنامه ها هرچه دلشان مى خواهد بر ضد روس ها مى نويسند از علماى كربلا و نجف هم حكم هاى متعدد آمده مبنى بر حكم جهاد. مردم از ذلت روس و فاتحيت عثمانى اظهار خوشحالى و مسرت مى كنند. به روس ها فحش مى دهند آنها هم سكوت مى كنند.
يكشنبه ۸ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳
سوار شده رفتم در خانه (دربار). اعليحضرت بيرون آمدند. نسبت به من اظهار مرحمت نموده فرمودند: «وليعهد ميل دارد كه تو (سردارمحترم) با او بروى تبريز. براى شما من خودم كارى معين كرده ام. بعد يواشكى محرمانه فرمودند:
«صندوقخانه وليعهد را به شما مرحمت فرموديم چون امانت داريد.» تشكر كردم. شاه مدتى با من صحبت مى كردند و فرمايشات مى فرمودند. بعد شاه به من فرمودند: «براى اين به تو گفتم اين موضوع محرمانه باشد كه مردم تهران و روزنامه نويس اگر بخواهند ضديت كنند با همراهان وليعهد، اسمى از من نباشد و ظاهراً سمتى نداشته باشم. بعد همراهان وليعهد را «مجدالملك» برد حضور اعليحضرت و معرفى كرد. بعد رفتم «عمارت ابيض» و صرف ناهار كردم.
پنجشنبه ۱۲ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳
رفتيم به درخانه (دربار)، عمارت ابيض (توضيح آنكه شاه در هرجا كه بود آنجا درخانه ناميده شد. بنابراين درخانه ساختمان معينى نبود. اگر شاه در يك خانه معمولى هم فرود مى آمد آنجا درخانه خوانده مى شد).
امروز روز حركت وليعهد است
پنجشنبه ۱۲ شهر ربيع الاول ۱۳۳۳ - آمديم به درخانه - عمارت ابيض پيش وزير دربار. بعد رفتم توى حياط، شاه هم بيرون تشريف آوردند. تشريف بردند توى آلاچيق والاحضرت اقدس وليعهد هم امروز روز حركتشان است به «باغ موثق الدوله». تا اسباب و لوازم كارشان مرتب بشود و به سلامتى حركت فرمايند. بارى حضرت وليعهد بيرون تشريف آوردند رفتيم حضور ايشان. خبر آوردند كه وزير دربار حامل خلعت اعليحضرت هستند.خلعت شاه پالتوى تن پوش ماهوت با يك جفت سردوشى الماس برليان. والاحضرت خلعت را پوشيده رفتند توى آلاچيق و شرفياب شدند.

شاه و وليعهد هردو امروز خيلى كسل بودند. به واسطه انسى كه اين دو برادر در مدت عمر با هم داشته و دارند خيلى سخت مى گذرد. اگرچه چند روز است كه با هم وداع مى كنند و گريه مى كنند، ولى امروز حالشان بى اندازه منقلب است. هيأت وزرا دم در «نارنجستان » حاضر شده از وليعهد مشايعت كردند. وليعهد از در شمس العماره بيرون آمدند. گارد مخصوص ژاندارم ايستاده بودند. توى مسير آن هم يك عده سوار قزاق، سوار نظميه (شهربانى) و گارد مخصوص ژاندارم ايستاده بودند با دو دسته موزيك. جلو و عقب مركب وليعهد هركسى به فراخور حال و مقام نوكريش، سواره در حركت بود. در خيابان هم زن و مرد بسيارى براى تماشا ايستاده بودند. من هم پياده تماشاكنان آمدم تا ميدان توپخانه . سرشب سوار شده رفتم باغ «موثق الملك» پيش وليعهد. حضور والاحضرت تشرف حاصل كردم و سر وليعهد را گرم مى كردم كه غصه نخورد. يك تلفن هم درست كرده بودند و گاهى با اعليحضرت صحبت مى كردند. وليعهد خيلى اصرار كردند كه من هم در حضورشان صرف شام بكنم. من هم بازى بازى با شام كردم. تا ساعت ۷ حضورشان بوديم و صحبت مى كرديم و گاهى شطرنج بازى مى كرديم. شام را هم آنجا صرف كرديم . شاه هم پاى تلفن فرمايشات فرمودند با وليعهد. بعد شاه مرا احضار فرمودند پاى تلفن، اظهارمرحمت و احوالپرسى و شوخى زيادى فرمودند.
شنبه ۱۳ ربيع الاول ۱۳۳۳
سوار شده رفتم به در خانه (دربار) ـ شرفياب شدم ـ شاه در آلاچيق تشريف داشتند. وزير دربار يك بند شمشير الماس كه ۱۵۰تومان قيمت داشت تقديم والاحضرت كرده بود. بعد آمدم منزل. يك پاكت دورسياه كه علامت عزا داشت از سفارت آلمان آورده بودند. نايب سفارت آلمان مرده، از من دعوت كرده بودند با لباس رسمى برويم تشييع جنازه بكنيم و نعش را ببرند «اكبرآباد».در اينجا خاطرات سردار محترم (عزيزالسلطان ) را ناتمام گذاشته مى پردازيم به خاطرات «مورخ الدوله سپهر» كه در آن زمان منشى ايرانى سفارت آلمان در تهران بود . «سپهر » كه در سال هاى بعداز ۱۳۲۳ در كابينه قوام السلطنه عنوان وزارت داشت و بعد از آن نيز به مقام سناتورى رسيد در كتاب معروف خود به نام «ايران در جنگ بزرگ» مى نويسد:
۱۴ فوريه ۱۹۱۵
«محمدحسن ميرزا وليعهد به فرمانفرمايى آذربايجان برقرار شده و چند روز است كه در باغ موثق الملك وزير دربار بيرون دروازه باغشاه نقل مكان كرده. وليعهد روز گذشته در آنجا وزيرمختار آمريكا را پذيرفت. امروز من (مورخ الدوله سپهر) و «فن كاردوف» كاردار به ملاقات وليعهد رفتيم. مذاكرات خصوصى به عمل آمد والاحضرت وليعهد اصرار مى كرد كه دولت عثمانى قشون خود را از ايران فرا خواند و بيطرفى مملكت ما را محترم بشمارد تا ما بتوانيم با فراغت خاطر در موقع مناسب به نفع آلمان از بيطرفى خارج شويم. «شارژ دافر« (كاردار) آلمان جواب داد: خوب است ابتدا روس ها ايران را تخليه كنند تا عثمانى ها عقب نشينى كنند، زيرا وجود «سالد ات»هاى روس در آذربايجان، مملكت عثمانى را مورد تهديد قرار مى دهند. وليعهد در ادامه سخنان خود گفت:
«خواهش مى كنم احترامات مرا به حضور امپراتور آلمان تلگراف نماييد. «شارژ دافر» به آلمانى در پاسخ وليعهد گفت: «همين امشب امر والاحضرت را اطاعت خواهيم كرد»
بازمى گرديم به خاطرات سردار محترم (عزيز السلطان) شوهر خاله احمدشاه و صندوقدار وليعهد محمد حسن ميرزا.
وليعهد زمانى كه به سنت قاجاريه راهى تبريز شد نوجوانى بود كه ۱۵ سال بيشتر نداشت. بديهى است كه جوانى به آن سن و سال در چنان موقعيت بحرانى قادر به اداره مهم ترين استان ايران نبود ولى وجود او در تبريز نمادين بود و كارها را سياستمداران فرستاده شده از مركز اداره مى كردند. پس از «عباس ميرزا» پسرش محمد ميرزا (محمدشاه بعدى) در دوران ولايتعهدى در تبريز بود و چون فتحعلى شاه درگذشت با آن كه آن شاه پنجاه و چند فرزند پسر داشت بنابر وصيت او سلطنت به هيچ يك از پسرانش منتقل نشد بلكه نواده اش يعنى «محمدميرزا» فرزند عباس ميرزا با پشتيبانى وزراى مختار روس و انگليس به تدبير قائم مقام صدراعظم با وجود اقدامات عموهايش كه مدعى سلطنت بودند به تخت نشست. ناصرالدين ميرزا (ناصرالدين شاه) نيز از كودكى در تبريز بود. او نيز پس از درگذشت پدر به تدبير اميركبير از تبريز به تهران آمد و به تخت شاهى نشست. بعد از او پسرش مظفرالدين ميرزا نيز نزديك به ۴۰ سال در تبريز وليعهد بود و سرپيرى به سلطنت رسيد. پس از او محمدعلى ميرزا نيز در تبريز بود و با درگذشت پدر به تهران آمد و تاجگذارى كرد .
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
جنگ جهانى اول ۱۸ ـ ۱۹۱۴
محسن ميرزايى
محمد صدرهاشمى در جلد اول كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايرانى» چاپ انتشارات كمال - اصفهان - ۱۳۲۷ مى نويسد: «روزنامه ارشاد در تهران به مديرمسئولى «جواد تبريزى» تأسيس و شماره ۸۹ سال نهم آن به شماره مسلسل ۶۸۹ در تاريخ ۲۷ برج سرطان توشقان ئيل ۱۲۹۲ شمسى مطابق با سه شنبه ۷ رمضان ۱۳۳۳ قمرى منتشر شده است. خصوصيات روزنامه از اين قرار است: «محل اداره، «ناصريه» مقابل وزارت معارف، تلفن نمره ۳۱۱ - قيمت اشتراك: تهران ساليانه ۵۰ قران و شش ماهه ۲۵ قران، ممالك داخله ۶۰ و ۳۰ قران، ممالك خارجه ساليانه ۷۰ و شش ماهه ۲۵ قران. آبونمان كمتر از شش ماه مطلقاً پذيرفته نمى شود. قيمت تك نسخه در تهران سه شاهى و در ولايات داخله ۴ شاهى. اجرت اعلانات در صفحه اول سه قران، در صفحه ۲ دو قران و روزنامه در هفته سه نمره طبع و منتشر مى شود.
مطالب مذكور عبارت از خصوصيات روزانه مى باشد كه در عنوان آن ذكر شده و اسم روزنامه «ارشاد» با خط نسخ نوشته شده است. شماره نمونه روى يك ورق بزرگ و با چاپ سربى در «مطبعه ارشاد» طبع شده و مندرجاتش پس از درج مقاله اساسى كه به قلم «م.فكرى» و با عنوان «سكوت تا كى - خموشى تا چند» عبارت است از: مقاله ديگرى به عنوان «وقايع مهم ميدان هاى جنگ» و بعد اخبار پايتخت و سيل اخبار داخله مى باشد.روزنامه ارشاد يكى از روزنامه هاى كثيرالانتشار و مشهور تهران بوده و نظير «روزنامه ايران نو» و اين قبيل جرايد مى باشد.
دوران جنگ جهانى اول، با وجود مشكلات بزرگى كه پيش پاى روزنامه نويس هاى كشور وجود داشت، از نظر كيفيت اطلاع رسانى، يكى از بهترين دوره ها در تاريخ مطبوعات ايران به شمار مى رود. محمد صدرهاشمى در كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايران» مى نويسد: «پيشامد جنگ جهانگير اول و حوادث و انقلابات ناشى از جنگ، چه در خارج و چه در داخل ايران، اخبار تأسف انگيز جنگ بين الملل، موضوع هاى تازه براى درج در مطبوعات پديد آورد و در روزنامه هاى ورق بزرگ هركدام سرصفحه خود را منحصر به درج اخبار مربوط به جنگ و حوادث جنگ عمومى نمودند و حتى بعضى از جرايد مانند «عصر جديد» اغلب سرمقاله هاى خود را به بحث در حوادث خارجى و اوضاع جنگ اختصاص مى داد. از اينرو مى توان گفت بحث پيرامون مسائل بين المللى در روزنامه هاى ايران از اين دوره شروع مى شود».
صدرهاشمى مؤلف كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايران ، روزنامه هاى دوران جنگ جهانى اول را دنباله روزنامه نگارى «دوره فترت» مى داند. توضيح آن كه در سال ۱۳۳۰ هـ.ق به بهانه اقدامات «شوستر» مستشار مالى دولت ايران كه آمريكايى بود و اعمال قدرت او در آذربايجان و نقاطى كه منطقه نفوذ روس محسوب مى شد و شورشى كه مردم قهرمان تبريز عليه روس ها به راه انداختند و تصادمات خونين آن منطقه و همدستى و مصالحه سياستمداران روس و انگليس در پى اولتيماتوم روسيه به ايران و حركت نيروهاى ارتش تزارى به سوى تهران، انحلال مجلس دوم به ملت ايران تحميل شد و پس از آن تا تاجگذارى احمدشاه، نايب السلطنه (ناصرالملك قره گوزلو) كشور را بدون مجلس اداره مى كرد و اين دوره، از تعطيلى تحميلى مجلس دوم، تا تاجگذارى احمدشاه به طول مى انجامد. در اين دوره بحرانى كه مجلس شوراى ملى تعطيل بود، در غياب مجلس روزنامه ها تا حد مقدور حراست از قانون اساسى را برعهده گرفتند.
صدرهاشمى پيرامون نقش مطبوعات در اين دوره حساس مى نويسد: «در دوره فترت تحولات عظيمى در وضع جرايد و مجلات پيش آمد و در حقيقت دوره بلوغ جرايد فارسى در همين مدت است. دوره فترت با همه اعمال نظرها و اغراض شخصى كه در اين دوره در مطبوعات به كار مى رفت و حقيقتاً محتواى بعضى از آن روزنامه ها را ورق پاره اى شمرد، از لحاظ دخالت در وضع عمومى كشور و اداره نمودن سياست مملكت، از ادوار مهم تاريخ مطبوعات كشور به شمار آورد و با در نظر گرفتن اين كه قوه مقننه در اين دوره به حالت تعطيل درآمده بود و جرايد وظايف مهمى را در قبال دولت و مردم داشته اند، مى توان به اهميت مطبوعات آن زمان پى برد. به همين علت است كه دو دوره فترت جرايد مهم و آبرومندى در تهران منتشر شد كه شايد تاكنون هم، نظير بعضى از آنها منتشر نگرديده است.»
براى اين كه بدانيم روزنامه هاى دوره جنگ جهانى چگونه بودند و چه مى نوشتند در اين گزارش روزنامه «ارشاد» را مورد بررسى قرار مى دهيم: روزنامه ارشاد در قطعى كه عرض آن مشابه «روزنامه ايران» فعلى و طول آن ۹ سانتيمتر بيش از آن بود منتشر مى شد. ارشاد از روزنامه هاى دوره مشروطيت بود و به هنگام آغاز جنگ جهانى اول، سه سال از انتشار آن مى گذشت. يك شماره از آن كه در اختيار اين نگارنده است مربوط به يكشنبه ۲۹ ربيع الاول ۱۳۴۴ است، با شماره مسلسل ۶۲۹ ـ دفتر روزنامه ارشاد در خيابان «ناصريه» ناصرخسرو كنونى بود و در ۴ صفحه منتشر مى شده است.
در صفحه اول اين شماره از روزنامه ارشاد نرخ آگهى ها نوشته شده و جالب آن كه نرخ صفحه آخر از تمامى صفحات ديگر ارزان تر است. در اين شماره از روزنامه ارشاد كه مربوط به ۹۲ سال پيش است ستون هاى روزنامه به طور تقريبى دوبرابر ستون هاى روزنامه هاى امروزى است و هر صفحه روزنامه فقط ۴ ستون دارد.
در اين شماره روزنامه ارشاد اصلاح نابسامانى هاى وزارت دارايى و گمرك كه زير نظر بلژيكى ها اداره مى شد مورد بحث و نقد قرار گرفته است. در صفحه اول نزديك به سه ستون از چهار ستون آن به انتقاد از وزارت دارايى اختصاص يافته، و در سمت چپ صفحه ابلاغيه دولت عثمانى در مورد پيروزى هاى عثمانى ها در جبهه هاى جنگ به چاپ رسيده است.
در اين اطلاعيه با عنوان «ابلاغيه عثمانى» آمده است: از طرف سفارت كبراى عثمانى تبليغ مى گردد:
خبر از: اردوگاه عمومى عثمانى مورخه ۲ فوريه ۱۹۱۵
عساكر (سپاهيان) عثمانى كه در جوار «اولطى» به سوى روس ها هجوم سختى برده بودند مقدار خيلى زيادى تفنگ و جبه خانه (انبار مهمات) غنيمت برده و متجاوز از ۳۰۰ نفر اسير گرفته اند.
۳ فوريه، محاربه (نبرد) شديدى كه چند روز بود در قفقازيه دوام داشت بحمدالله به مظفريت (پيروزى) عساكر عثمانى نتيجه پذير گرديده است. قواى روس ها كه با شدت تمام به روى «مفرزه» هاى (ناوچه) عثمانى، در جوار «آرتوين» حمله ور شده بود بحول الله، دفع شده، مقدار عظيمى ادوات حربيه (تسليحات جنگى) جا گذارده اند.
انگليسى ها كه در شنبه ۳۰ ژانويه در جوار «فرله» به عثمانيان شبيخون برده بودند با دادن تلفات كلى، مجبور به رجعت (بازگشت) گرديدند و صبح آن روز مجدداً در زير حمايت آتش توپ هاى كشتى خود، خواسته بودند در محل مذكور عسگر (سرباز) پياده نمايند ولى از طرف عثمانيان كاملاً دفع و در بين مقتولان كه به جا گذارده بودند نعش يك نفر سرهنگ با يك ملازم مشاهده شده است.
۶ فوريه، پيشقراولان عثمانى به قانال (كانال) سوئيس (سوئز) وارد و پيشقراولان انگليس ها را از آنجا دفع نموده اند و در مواقع «اسماعيليه» و «قنطره» محاربات شديده در حال دوام مى باشد.
۹ فوريه، اردوى عثمانى پيشقراولان انگليس را عقب راند و به قانال(كانال) رسيده و جمعى از مفرزه هاى (ناوچه) پياده نظام عثمانى هم در مواقع «طوسوم» و «سرپيوم» از قانال گذشته اند. با وجود آتش شديد كشتى هاى جنگى و «واغون» هاى زره پوش دشمن پيشقراولان قواى عثمانى در تمام روز موفق به مشغول نمودن انگليس ها شده، كميت و كيفيت قواى مدافعيه (دفاعى) دشمن را موفق به شكست گرديد. بدين صورت براى هجوم قواى كليه كه از عقب خواهد رسيد، موقع (پايگاه) حاضر نموده اند و در اين اثنا توپخانه عثمانى هم يكى از كشتى هاى جنگى انگليس را به صورت مهمه تخريب نموده است.امروز هم يك قسمت از كشتى هاى جنگى عثمانى در كمال موفقيت در روسيه ساحل «بالطه» را «بمبارده» نمود و در موقع ديگرى هم يك كشتى روس را غرق كرده اند.ـ اين بود متن اطلاعيه سفارت كبراى عثمانى كه در صفحه اول روزنامه «ارشاد» چاپ شده بود. انتشار اين گونه اخبار در فروش روزنامه ها تأثير بسزايى داشت زيرا اكثريت مردم ايران و حتى رجال و مجاهدين مشروطيت خواهان پيروزى عثمانى و آلمان بودند و به عبارت ديگر در آن زمان وطنخواهى با «آلمانوفيل» بودن به مفهوم واحد بود. نكته ديگر كه مى تواند براى خوانندگان گرامى بسيار جالب توجه باشد نحوه نگارش خبر است. ملاحظه مى كنيد كه نثر به كار رفته، در مقايسه با خبرنويسى امروز چقدر پيچيده و سنگين است.
مشكلات ماليه
سرمقاله اين شماره از روزنامه «ارشاد» با عنوان «اصلاح خرابى هاى بى سرحد ماليه» نشان مى دهد كه ۹۲سال پيش هم مانند امروز مشكل وصول ماليات از معضلات مهم كشور بوده است. البته با اين تفاوت كه در آن زمان كاسه كوزه ها را سر مستشاران خارجى مى شكستند ولى امروز كه كار در دست خود ماست معلوم نيست شكايت از كه بايد كرد؟
سرمقاله نويس روزنامه ارشاد «مرنار» مستشار پيشين و جانشين او «هنسس » و دستگاه هاى مالى مملكت را زير سؤال برده مى نويسد:
نه انفصال «مرنار»، نه روى كار آمدن «هنسس» نه كميسيون هاى مختلفه نه شات و شوت هاى روزهاى اول وزارت ماليه (دارايى )، نه حملات متفقانه مطبوعات محلى و نه اظهار تنفر طبقات ملت، هيچ كدام براى خرابى هاى بى پايان ماليه ماعلاجى نكرد و پيوسته حالت افلاس خزانه و تبذيرات دواير ماليه و اجحافات مأمورين آن در ولايات؛ مثل سابق، در حضور مجلس شوراى ملى نيز استمرار دارد.
تا زمانى كه اصول اداره علمى در تشكيلات وزارت ماليه و خزانه دار كل، منظور نشود به هيچ وجه نمى توان به اصلاحات ماليه ايران اعتقاد حاصل كرد و بدون ترديد برخلاف ميل و رويه رؤساى مركز، مأمورين فاسدشده ولايات مملكت، مسلك زورگويى و اجحاف به رعايا و حيف و ميل كردن مال و دولت را تعقيب خواهند كرد.
هيچ عيبى فضاحت آورتر و شرمنده كننده تر براى يك اداره اروپايى بالاتر از اين نمى شود كه بعد از سه سال كار و هشتاد نفر مستخدم (كارمند) اروپايى و بيش ازهفت هزار ايرانى در تحت اختيار خود داشتن، وقتى كه صورت حساب گرفته ها و داده هاى او را مى خواهند ، تازه چندماه مهلت مى طلبد كه حساب سال اول خود را تهيه و مرتب كند!!
اخبار جنگ در روزنامه ارشاد
در روزنامه ارشاد مورد بحث سه ستون كامل از صفحه دوم به اخبار خارجى اختصاص دارد و نخستين عنوان مربوط به جبهه هاى جنگ آلمان، انگليس و فرانسه مى باشد.
و دراين بخش تمامى اخبار حاكى از پيروزى هاى نيروهاى آلمانى است:
ابلاغيه آلمان
درجنگ اخير دريايى انگليس ها شكست كامل خوردند .
۲ «كروازار» (ناو جنگى) و ۲ ضد «ترپيل» (اژدر افكن) از دست دادند. يكى از «كروازار» با ۲۷ هزارتن و ديگرى با ۲۹هزار تن جايگير. ضايعات بحرى آلمان فقط عبارت از غرق كروازار «بلوشى » بودكه بيش از ۱۵هزارتن جايگير نداشت.» اين خبر كه به همين سادگى و با بى اهميتى در روزنامه «ارشاد» چاپ شده، درواقع مهم ترين واقعه جنگ جهانى اول بود و در ايران به جهت جانبدارى روزنامه هاى ايرانى اين طور بى اهميت منعكس شد. در تاريخ جنگ اول جهانى كه پس از جنگ نوشته شد پيرامون اين حادثه بزرگ چنين آمده است:
«بزرگترين رزمناو آلمانى به نام بلوخر كه ۴ ناوشكن همواره آن را اسكورت مى كرد، در نزديكى سواحل هلند موردحمله ناوهاى متفقين قرارگرفت و غرق شد. غرق شدن رزمناو بلوخر مقدمه شكست آلمانها در جنگ جهانى اول بود و به دنبال آن چند رزمناو ديگر آلمانى غرق شد.»
ر.ك به جلد اول تاريخ جنگ جهانى اول - از انتشارات مجله معروف ايلوستراسيون Guer Mondial.NoII
مشكل بزرگ روزنامه نگاران ايرانى در جنگ جهانى اول
مشكل بزرگ روزنامه نگاران ايرانى در جنگ جهانى اول اين بود مردم متعصبانه طرفدار آلمانيها بودند و اگر روزنامه نگارى مى خواست حقايق جنگ را آنچنان كه هست منعكس كند بايد به دو نكته دقيقاً توجه كند. نخست اين كه بايد به اين نكته توجه مى كرد كه انتشار خبر شكست آلمان ولو اين كه عين حقيقت و واقعيت باشد ضد تيراژ است و نكته مهم ديگر اين بود كه اگر جانب احساسات مردم را نسبت به امپراتورى آلمان رعايت كند و اخبار را به سود آلمانوفيل (طرفداران آلمان) تعبير و تفسير كند. در انجام وظيفه روزنامه نگارى خود كوتاهى كرده است. به طور مثال روزنامه «ارشاد» در همين شماره كه مورد بررسى است گزينه نخست را انتخاب كرد. يعنى پيروزى هاى كوچك و كم اهميت عثمانى را در صفحه اول با آب و تاب نقل كرده ولى خبر غرق بزرگترين رزمناو آلمانى را در لابه لاى اخبار به گونه اى منتشر نموده است كه جلب توجه نكند.
رسالت مطبوعات در غياب مجلس
در آغاز اين گزارش نوشتيم كه مطبوعات ايران در دوران چهارساله جنگ جهانى اول وظيفه خود را در زمينه اطلاع رسانى با شايستگى تمام انجام دادند و يادآور شديم كه روش مطبوعات اين دوره متأثر از نشريات «دوره فترت بود».
از آنجا كه دوباره به اين بحث نخواهيم پرداخت، لازم است پيرامون «دوران فترت» توضيحات مختصرى داده شود.
پس از فتح تهران توسط مجاهدين اردوى شمال به فرماندهى سپهسالار تنكابنى و يفرم خان ارمنى و سواران ايل بختيارى به سركردگى سرداران بختيارى در سال ۱۳۲۷ هـ.ق سران مجاهدين در عمارت بهارستان گردآمدند و با شركت سران انقلاب و مليون مجلسى به نام «مجلس عالى» برپاكردند و آن مجلس از ميان اعضاى خود بيست و چند نفر را براى اداره امور مملكت برگزيد و مسئوليت امور دولت به طور موقت به اين شورا واگذار گرديد.
اين مجلس عالى كه اعضاى آن از روحانيان عالى مقام، شاهزادگان و مقام هاى دولتى و تعدادى از نمايندگان سابق مجلس شوراى ملى بود «سلطان احمدميرزا» را به عنوان شاه جديد برگزيد و چون «احمدميرزا» ۱۲ ساله و نابالغ بود «عضدالملك» را كه از رجال عهد ناصرى و مورد احترام گروه هاى مختلف بود به نيابت سلطنت برگزيده شد.
عضدالملك پيرمرد با حسن نيتى بود ولى در آن اوضاع و احوال كه مجاهدين مشروطيت به جان هم افتاده بودند و مملكت در گير جنگ احزاب، چنددستگى رجال شده بود، پيشاپيش معلوم بود كه از آن پيرمرد كارى ساخته نيست.
تا آنكه يك سال بعد (در سال ۱۳۲۸ هـ.ق) عضدالملك درگذشت.
فرداى آن روزى كه عضدالملك درگذشت در مجلس شوراى ملى در مورد تعيين «نايب السلطنه» جديد ميان نمايندگان گفت وگوهاى گوناگونى درگرفت.
نامزدهاى نيابت سلطنت ايران ناصرالملك قره گوزلو و ميرزا حسن خان مستوفى الممالك بودند. ناصرالملك تحصيل كرده انگلستان و آنطور كه نوشته اند همكلاسى «لردكزان» وزير امور خارجه معروف انگلستان بود و رقيب او مستوفى الممالك بود كه سوابق خانوادگى و ريشه دار او را در شماره هاى پيشين به تفصيل نوشتيم. مستوفى با وجود سوابق طولانى در امر سياست تحصيلات كلاسيك عميقى نداشت. همچنين از نظر مشى سياسى مستوفى وابسته به تندروترين حزب ايران يعنى دموكرات ها بود و ناصرالملك وابسته به طبقه اشراف محافظه كار و مورد حمايت انگليسى ها بود و مقام هاى انگليسى كه از او حمايت مى كردند پيش از آن كه براى تصدى مقام نيابت سلطنت به ايران بيايد اين نكته را به او تذكر داده بودند كه او بايد از اتخاذ هرگونه روش ضدروسى احتراز كند.
ولى روس ها از مستوفى الممالك خوششان نمى آمد. مستوفى هم به درد آنها نمى خورد چون او را وابسته به انگليسى ها مى دانستند زيرا در سال هاى بعد عملاً متمايل به آلمانى ها شد. مستوفى با وجود موقعيت مستحكمى كه داشت ۲۸ رأى داشت و ناصرالملك ۴۰ رأى، دليل شكست مستوفى اين بود كه به بختيارى ها تمايل داشت و سياستگران آن روز از نفوذ بيشتر بختيارى ها مى ترسيدند زيرا «سردار اسعد» كه رئيس آنها و از فاتحان تهران به شمار مى رفت قدرت و نفوذ بى سابقه اى پيدا كرده بود، از اين رو مورد سوءظن رجال بود و سياستمداران نسبت به مقاصد او مشكوك بودند.
توضيح اين نكته را لازم مى دانيم كه در آن روزها تنها نيروى كارآمد ايران همان سواران ايل بختيارى بودند و ايران ارتش مجهزى نداشت و از بريگاد قزاق هم كه پس از بركنارى محمدعلى شاه ضعيف و بى سر و سامان شده بود كارى ساخته نبود.
انتخاب ناصرالملك خلاف ميل «دموكرات ها» بود و مى بينيم كه حزب دموكرات با وجود آن كه حائز اكثريت نبود اما بسيار نيرومند بود و رجال استخواندارى در آن عضويت داشتند.
ناصرالملك وقتى كه نامزد نيابت سلطنت شد در لندن بود و در حقيقت در پايتخت انگلستان به حالت تبعيد به سر مى برد. بارى از آنجا كه «حزب اعتدال» در سر كار آمدن ناصرالملك نقش مهمى داشت اعضاى اين حزب كوشيدند پيش از رسيدن ناصرالملك به تهران دولت مستوفى الممالك را وادار به استعفا كنند تا زمينه ديكتاتورى ناصرالملك پيشاپيش فراهم شود اما مستوفى الممالك كه از طمع اعتداليون باخبر بود با وجود آن كه در مجلس شوراى ملى اكثريت با آنان بود به شدت مقاومت كرد و رسماً اعلام كرد كه:
«تا ورود نايب السلطنه به خاك ايران اگر مخالفين دولت سنگ آسيا بر سرم بگردانند استعفا نخواهم داد ولى همين كه نايب السلطنه قدم به خاك ايران بگذارد، اگر مرا به زنجير ببندند و بخواهند نگاه دارند يك دقيقه هم نخواهم ماند.»
سرانجام ناصرالملك به تهران رسيد و نخستين اقدام او اين بود كه اعلام كرد: ايران بايد دو حزبى باشد. در پى آن فراكسيون هاى «حزب اعتدال» و «فراكسيون دموكرات» در مجلس شوراى ملى اعلام موجوديت كرد چون اعتداليون در مجلس اكثريت داشتند يك كابينه دست راستى كه مجرى سياست روسى و انگليسى بود جايگزين كابينه ضدروسى مستوفى الممالك شد.
مطبوعات و دوران جنگ به روايت ملك الشعراى بهار
ملك الشعراى بهار سخن سراى نامدار و سياستمدار معروف و در ايام جنگ جهانى اول از روزنامه نگاران سرشناس بود در مورد وضع روزنامه هاى زمان جنگ مى نويسد:
«مجلس دوم بر اثر اولتيماتوم دولت روسيه تزارى و نبرد كه ميان دموكرات ها و اعتدالى ها در كار شد، عاقبت دموكرات ها مغلوب گرديدند و مجلس هم در اواخر سال ۱۳۲۹ هـ.ق به سر آمد و ناصرالملك قره گوزلو نايب السلطنه ديگر انتخابات مجلس را تجديد نكرد.
بعد از بسته شدن مجلس دوم، از طرف دولت و نايب السلطنه تمام رؤساى حزب دموكرات و جمعى از افراد حزب اعتدالى به قم تبعيد شدند. جرايد كشور بسته شد. در ايالات هم پس از قصابى روس هاى تزارى، جرايد دموكرات را بستند و مديران آنها را به تهران و جاهاى ديگر تبعيد كردند.
نويسنده (ملك الشعرا) هم يكى از كسانى بود كه در خراسان به خلاف فشار و ظلم تزاريان مقالاتى نوشت و در اين وهله، روزنامه اش «نوبهار» و «تازه بهار» توقيف و خودش با نه نفر از افراد حزب دموكرات به تهران تبعيد شد.
روابط سياسى احزاب
حزب دموكرات با انگليس ها روابط خوبى داشت و مأمورين بريتانيا در ايالات به اين حزب روى خوش نشان مى دادند و حزب اعتدال با روس ها مناسبات خوب داشت. ناصرالملك قره گوزلو نايب السلطنه روابط سياسى خود را با انگليس ها محكم كرد، حزب دموكرات را برانداخت و در اين راه جلب توجه كامل دولت تزارى را به عمل آورد! اين حالت ادامه داشت تا جنگ بين الملل بر سر كار آمد.
پيش از طلوع جنگ بين الملل (رمضان ۱۳۳۲ هـ.ق) كار احزاب خاصه حزب دموكرات زار شده بود؛ زيرا دولت انگليس و روس هر دو برضد آلمان متحد شدند.
دموكرات ها كه همه اميدشان در مقابل مخاطرات روسيه تزارى به دولت انگلستان بود از دولت انگلستان منحرف گرديده به سوى متحدين اروپاى مركزى(اتريش- آلمان- مجارستان) معطوف گرديد.
بعد از اينكه احمدشاه بالغ شد و ناصر الملك به لندن رفت مجلس سوم باز شد. در مجلس سوم «حزب دموكرات» و «حزب اعتدال» هر دو عضو بودند، تشنجات سختى هم در بين مجلس ميان دستجات رخ داد. دموكرات ها در مجلس سوم زيادتر بودند و اعتداليون به دو دسته تقسيم شدند، دسته اى آزاديخواه و دسته اى روحانى و گفت وگو بر سر سياست خارجى بود تا اين كه فشار خارجى موجب شد كه افكار به دو طبقه قسمت شود: هواداران متحدين (اتريش- آلمان- مجارستان) و هواداران متفقين ( روس- انگليس و فرانسه) در دوران زمامدارى ناصرالملك حزب دموكرات و قسمتى از آزاديخواهان ساير احزاب به فشار روس گرفتار بودند و غالباً در حال تبعيد و بازداشت به سر مى بردند.
روزنامه «ايران نو» كه ارگان دموكرات ها و روزنامه شورى كه ارگان اعتداليون بود و نيز روزنامه «استقلال ايران» كه ارگان حزب اتفاق و ترقى به شمار مى رفت و «شرق» كه روزنامه مستقلى بود دچار توقيف شدند. بعد از گشايش مجلس سوم حكومت مشروطه بار ديگر به وجود آمد و جرايد ملى از نو جان گرفتند.
محمد صدرهاشمى در جلد اول كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايرانى» چاپ انتشارات كمال - اصفهان - ۱۳۲۷ مى نويسد: «روزنامه ارشاد در تهران به مديرمسئولى «جواد تبريزى» تأسيس و شماره ۸۹ سال نهم آن به شماره مسلسل ۶۸۹ در تاريخ ۲۷ برج سرطان توشقان ئيل ۱۲۹۲ شمسى مطابق با سه شنبه ۷ رمضان ۱۳۳۳ قمرى منتشر شده است. خصوصيات روزنامه از اين قرار است: «محل اداره، «ناصريه» مقابل وزارت معارف، تلفن نمره ۳۱۱ - قيمت اشتراك: تهران ساليانه ۵۰ قران و شش ماهه ۲۵ قران، ممالك داخله ۶۰ و ۳۰ قران، ممالك خارجه ساليانه ۷۰ و شش ماهه ۲۵ قران. آبونمان كمتر از شش ماه مطلقاً پذيرفته نمى شود. قيمت تك نسخه در تهران سه شاهى و در ولايات داخله ۴ شاهى. اجرت اعلانات در صفحه اول سه قران، در صفحه ۲ دو قران و روزنامه در هفته سه نمره طبع و منتشر مى شود.
مطالب مذكور عبارت از خصوصيات روزانه مى باشد كه در عنوان آن ذكر شده و اسم روزنامه «ارشاد» با خط نسخ نوشته شده است. شماره نمونه روى يك ورق بزرگ و با چاپ سربى در «مطبعه ارشاد» طبع شده و مندرجاتش پس از درج مقاله اساسى كه به قلم «م.فكرى» و با عنوان «سكوت تا كى - خموشى تا چند» عبارت است از: مقاله ديگرى به عنوان «وقايع مهم ميدان هاى جنگ» و بعد اخبار پايتخت و سيل اخبار داخله مى باشد.روزنامه ارشاد يكى از روزنامه هاى كثيرالانتشار و مشهور تهران بوده و نظير «روزنامه ايران نو» و اين قبيل جرايد مى باشد.
دوران جنگ جهانى اول، با وجود مشكلات بزرگى كه پيش پاى روزنامه نويس هاى كشور وجود داشت، از نظر كيفيت اطلاع رسانى، يكى از بهترين دوره ها در تاريخ مطبوعات ايران به شمار مى رود. محمد صدرهاشمى در كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايران» مى نويسد: «پيشامد جنگ جهانگير اول و حوادث و انقلابات ناشى از جنگ، چه در خارج و چه در داخل ايران، اخبار تأسف انگيز جنگ بين الملل، موضوع هاى تازه براى درج در مطبوعات پديد آورد و در روزنامه هاى ورق بزرگ هركدام سرصفحه خود را منحصر به درج اخبار مربوط به جنگ و حوادث جنگ عمومى نمودند و حتى بعضى از جرايد مانند «عصر جديد» اغلب سرمقاله هاى خود را به بحث در حوادث خارجى و اوضاع جنگ اختصاص مى داد. از اينرو مى توان گفت بحث پيرامون مسائل بين المللى در روزنامه هاى ايران از اين دوره شروع مى شود».
صدرهاشمى مؤلف كتاب «تاريخ جرايد و مجلات ايران ، روزنامه هاى دوران جنگ جهانى اول را دنباله روزنامه نگارى «دوره فترت» مى داند. توضيح آن كه در سال ۱۳۳۰ هـ.ق به بهانه اقدامات «شوستر» مستشار مالى دولت ايران كه آمريكايى بود و اعمال قدرت او در آذربايجان و نقاطى كه منطقه نفوذ روس محسوب مى شد و شورشى كه مردم قهرمان تبريز عليه روس ها به راه انداختند و تصادمات خونين آن منطقه و همدستى و مصالحه سياستمداران روس و انگليس در پى اولتيماتوم روسيه به ايران و حركت نيروهاى ارتش تزارى به سوى تهران، انحلال مجلس دوم به ملت ايران تحميل شد و پس از آن تا تاجگذارى احمدشاه، نايب السلطنه (ناصرالملك قره گوزلو) كشور را بدون مجلس اداره مى كرد و اين دوره، از تعطيلى تحميلى مجلس دوم، تا تاجگذارى احمدشاه به طول مى انجامد. در اين دوره بحرانى كه مجلس شوراى ملى تعطيل بود، در غياب مجلس روزنامه ها تا حد مقدور حراست از قانون اساسى را برعهده گرفتند.
صدرهاشمى پيرامون نقش مطبوعات در اين دوره حساس مى نويسد: «در دوره فترت تحولات عظيمى در وضع جرايد و مجلات پيش آمد و در حقيقت دوره بلوغ جرايد فارسى در همين مدت است. دوره فترت با همه اعمال نظرها و اغراض شخصى كه در اين دوره در مطبوعات به كار مى رفت و حقيقتاً محتواى بعضى از آن روزنامه ها را ورق پاره اى شمرد، از لحاظ دخالت در وضع عمومى كشور و اداره نمودن سياست مملكت، از ادوار مهم تاريخ مطبوعات كشور به شمار آورد و با در نظر گرفتن اين كه قوه مقننه در اين دوره به حالت تعطيل درآمده بود و جرايد وظايف مهمى را در قبال دولت و مردم داشته اند، مى توان به اهميت مطبوعات آن زمان پى برد. به همين علت است كه دو دوره فترت جرايد مهم و آبرومندى در تهران منتشر شد كه شايد تاكنون هم، نظير بعضى از آنها منتشر نگرديده است.»
براى اين كه بدانيم روزنامه هاى دوره جنگ جهانى چگونه بودند و چه مى نوشتند در اين گزارش روزنامه «ارشاد» را مورد بررسى قرار مى دهيم: روزنامه ارشاد در قطعى كه عرض آن مشابه «روزنامه ايران» فعلى و طول آن ۹ سانتيمتر بيش از آن بود منتشر مى شد. ارشاد از روزنامه هاى دوره مشروطيت بود و به هنگام آغاز جنگ جهانى اول، سه سال از انتشار آن مى گذشت. يك شماره از آن كه در اختيار اين نگارنده است مربوط به يكشنبه ۲۹ ربيع الاول ۱۳۴۴ است، با شماره مسلسل ۶۲۹ ـ دفتر روزنامه ارشاد در خيابان «ناصريه» ناصرخسرو كنونى بود و در ۴ صفحه منتشر مى شده است.
در صفحه اول اين شماره از روزنامه ارشاد نرخ آگهى ها نوشته شده و جالب آن كه نرخ صفحه آخر از تمامى صفحات ديگر ارزان تر است. در اين شماره از روزنامه ارشاد كه مربوط به ۹۲ سال پيش است ستون هاى روزنامه به طور تقريبى دوبرابر ستون هاى روزنامه هاى امروزى است و هر صفحه روزنامه فقط ۴ ستون دارد.
در اين شماره روزنامه ارشاد اصلاح نابسامانى هاى وزارت دارايى و گمرك كه زير نظر بلژيكى ها اداره مى شد مورد بحث و نقد قرار گرفته است. در صفحه اول نزديك به سه ستون از چهار ستون آن به انتقاد از وزارت دارايى اختصاص يافته، و در سمت چپ صفحه ابلاغيه دولت عثمانى در مورد پيروزى هاى عثمانى ها در جبهه هاى جنگ به چاپ رسيده است.
در اين اطلاعيه با عنوان «ابلاغيه عثمانى» آمده است: از طرف سفارت كبراى عثمانى تبليغ مى گردد:
خبر از: اردوگاه عمومى عثمانى مورخه ۲ فوريه ۱۹۱۵
عساكر (سپاهيان) عثمانى كه در جوار «اولطى» به سوى روس ها هجوم سختى برده بودند مقدار خيلى زيادى تفنگ و جبه خانه (انبار مهمات) غنيمت برده و متجاوز از ۳۰۰ نفر اسير گرفته اند.
۳ فوريه، محاربه (نبرد) شديدى كه چند روز بود در قفقازيه دوام داشت بحمدالله به مظفريت (پيروزى) عساكر عثمانى نتيجه پذير گرديده است. قواى روس ها كه با شدت تمام به روى «مفرزه» هاى (ناوچه) عثمانى، در جوار «آرتوين» حمله ور شده بود بحول الله، دفع شده، مقدار عظيمى ادوات حربيه (تسليحات جنگى) جا گذارده اند.
انگليسى ها كه در شنبه ۳۰ ژانويه در جوار «فرله» به عثمانيان شبيخون برده بودند با دادن تلفات كلى، مجبور به رجعت (بازگشت) گرديدند و صبح آن روز مجدداً در زير حمايت آتش توپ هاى كشتى خود، خواسته بودند در محل مذكور عسگر (سرباز) پياده نمايند ولى از طرف عثمانيان كاملاً دفع و در بين مقتولان كه به جا گذارده بودند نعش يك نفر سرهنگ با يك ملازم مشاهده شده است.
۶ فوريه، پيشقراولان عثمانى به قانال (كانال) سوئيس (سوئز) وارد و پيشقراولان انگليس ها را از آنجا دفع نموده اند و در مواقع «اسماعيليه» و «قنطره» محاربات شديده در حال دوام مى باشد.
۹ فوريه، اردوى عثمانى پيشقراولان انگليس را عقب راند و به قانال(كانال) رسيده و جمعى از مفرزه هاى (ناوچه) پياده نظام عثمانى هم در مواقع «طوسوم» و «سرپيوم» از قانال گذشته اند. با وجود آتش شديد كشتى هاى جنگى و «واغون» هاى زره پوش دشمن پيشقراولان قواى عثمانى در تمام روز موفق به مشغول نمودن انگليس ها شده، كميت و كيفيت قواى مدافعيه (دفاعى) دشمن را موفق به شكست گرديد. بدين صورت براى هجوم قواى كليه كه از عقب خواهد رسيد، موقع (پايگاه) حاضر نموده اند و در اين اثنا توپخانه عثمانى هم يكى از كشتى هاى جنگى انگليس را به صورت مهمه تخريب نموده است.امروز هم يك قسمت از كشتى هاى جنگى عثمانى در كمال موفقيت در روسيه ساحل «بالطه» را «بمبارده» نمود و در موقع ديگرى هم يك كشتى روس را غرق كرده اند.ـ اين بود متن اطلاعيه سفارت كبراى عثمانى كه در صفحه اول روزنامه «ارشاد» چاپ شده بود. انتشار اين گونه اخبار در فروش روزنامه ها تأثير بسزايى داشت زيرا اكثريت مردم ايران و حتى رجال و مجاهدين مشروطيت خواهان پيروزى عثمانى و آلمان بودند و به عبارت ديگر در آن زمان وطنخواهى با «آلمانوفيل» بودن به مفهوم واحد بود. نكته ديگر كه مى تواند براى خوانندگان گرامى بسيار جالب توجه باشد نحوه نگارش خبر است. ملاحظه مى كنيد كه نثر به كار رفته، در مقايسه با خبرنويسى امروز چقدر پيچيده و سنگين است.
مشكلات ماليه
سرمقاله اين شماره از روزنامه «ارشاد» با عنوان «اصلاح خرابى هاى بى سرحد ماليه» نشان مى دهد كه ۹۲سال پيش هم مانند امروز مشكل وصول ماليات از معضلات مهم كشور بوده است. البته با اين تفاوت كه در آن زمان كاسه كوزه ها را سر مستشاران خارجى مى شكستند ولى امروز كه كار در دست خود ماست معلوم نيست شكايت از كه بايد كرد؟
سرمقاله نويس روزنامه ارشاد «مرنار» مستشار پيشين و جانشين او «هنسس » و دستگاه هاى مالى مملكت را زير سؤال برده مى نويسد:
نه انفصال «مرنار»، نه روى كار آمدن «هنسس» نه كميسيون هاى مختلفه نه شات و شوت هاى روزهاى اول وزارت ماليه (دارايى )، نه حملات متفقانه مطبوعات محلى و نه اظهار تنفر طبقات ملت، هيچ كدام براى خرابى هاى بى پايان ماليه ماعلاجى نكرد و پيوسته حالت افلاس خزانه و تبذيرات دواير ماليه و اجحافات مأمورين آن در ولايات؛ مثل سابق، در حضور مجلس شوراى ملى نيز استمرار دارد.
تا زمانى كه اصول اداره علمى در تشكيلات وزارت ماليه و خزانه دار كل، منظور نشود به هيچ وجه نمى توان به اصلاحات ماليه ايران اعتقاد حاصل كرد و بدون ترديد برخلاف ميل و رويه رؤساى مركز، مأمورين فاسدشده ولايات مملكت، مسلك زورگويى و اجحاف به رعايا و حيف و ميل كردن مال و دولت را تعقيب خواهند كرد.
هيچ عيبى فضاحت آورتر و شرمنده كننده تر براى يك اداره اروپايى بالاتر از اين نمى شود كه بعد از سه سال كار و هشتاد نفر مستخدم (كارمند) اروپايى و بيش ازهفت هزار ايرانى در تحت اختيار خود داشتن، وقتى كه صورت حساب گرفته ها و داده هاى او را مى خواهند ، تازه چندماه مهلت مى طلبد كه حساب سال اول خود را تهيه و مرتب كند!!
اخبار جنگ در روزنامه ارشاد
در روزنامه ارشاد مورد بحث سه ستون كامل از صفحه دوم به اخبار خارجى اختصاص دارد و نخستين عنوان مربوط به جبهه هاى جنگ آلمان، انگليس و فرانسه مى باشد.
و دراين بخش تمامى اخبار حاكى از پيروزى هاى نيروهاى آلمانى است:
ابلاغيه آلمان
درجنگ اخير دريايى انگليس ها شكست كامل خوردند .
۲ «كروازار» (ناو جنگى) و ۲ ضد «ترپيل» (اژدر افكن) از دست دادند. يكى از «كروازار» با ۲۷ هزارتن و ديگرى با ۲۹هزار تن جايگير. ضايعات بحرى آلمان فقط عبارت از غرق كروازار «بلوشى » بودكه بيش از ۱۵هزارتن جايگير نداشت.» اين خبر كه به همين سادگى و با بى اهميتى در روزنامه «ارشاد» چاپ شده، درواقع مهم ترين واقعه جنگ جهانى اول بود و در ايران به جهت جانبدارى روزنامه هاى ايرانى اين طور بى اهميت منعكس شد. در تاريخ جنگ اول جهانى كه پس از جنگ نوشته شد پيرامون اين حادثه بزرگ چنين آمده است:
«بزرگترين رزمناو آلمانى به نام بلوخر كه ۴ ناوشكن همواره آن را اسكورت مى كرد، در نزديكى سواحل هلند موردحمله ناوهاى متفقين قرارگرفت و غرق شد. غرق شدن رزمناو بلوخر مقدمه شكست آلمانها در جنگ جهانى اول بود و به دنبال آن چند رزمناو ديگر آلمانى غرق شد.»
ر.ك به جلد اول تاريخ جنگ جهانى اول - از انتشارات مجله معروف ايلوستراسيون Guer Mondial.NoII
مشكل بزرگ روزنامه نگاران ايرانى در جنگ جهانى اول
مشكل بزرگ روزنامه نگاران ايرانى در جنگ جهانى اول اين بود مردم متعصبانه طرفدار آلمانيها بودند و اگر روزنامه نگارى مى خواست حقايق جنگ را آنچنان كه هست منعكس كند بايد به دو نكته دقيقاً توجه كند. نخست اين كه بايد به اين نكته توجه مى كرد كه انتشار خبر شكست آلمان ولو اين كه عين حقيقت و واقعيت باشد ضد تيراژ است و نكته مهم ديگر اين بود كه اگر جانب احساسات مردم را نسبت به امپراتورى آلمان رعايت كند و اخبار را به سود آلمانوفيل (طرفداران آلمان) تعبير و تفسير كند. در انجام وظيفه روزنامه نگارى خود كوتاهى كرده است. به طور مثال روزنامه «ارشاد» در همين شماره كه مورد بررسى است گزينه نخست را انتخاب كرد. يعنى پيروزى هاى كوچك و كم اهميت عثمانى را در صفحه اول با آب و تاب نقل كرده ولى خبر غرق بزرگترين رزمناو آلمانى را در لابه لاى اخبار به گونه اى منتشر نموده است كه جلب توجه نكند.
رسالت مطبوعات در غياب مجلس
در آغاز اين گزارش نوشتيم كه مطبوعات ايران در دوران چهارساله جنگ جهانى اول وظيفه خود را در زمينه اطلاع رسانى با شايستگى تمام انجام دادند و يادآور شديم كه روش مطبوعات اين دوره متأثر از نشريات «دوره فترت بود».
از آنجا كه دوباره به اين بحث نخواهيم پرداخت، لازم است پيرامون «دوران فترت» توضيحات مختصرى داده شود.
پس از فتح تهران توسط مجاهدين اردوى شمال به فرماندهى سپهسالار تنكابنى و يفرم خان ارمنى و سواران ايل بختيارى به سركردگى سرداران بختيارى در سال ۱۳۲۷ هـ.ق سران مجاهدين در عمارت بهارستان گردآمدند و با شركت سران انقلاب و مليون مجلسى به نام «مجلس عالى» برپاكردند و آن مجلس از ميان اعضاى خود بيست و چند نفر را براى اداره امور مملكت برگزيد و مسئوليت امور دولت به طور موقت به اين شورا واگذار گرديد.
اين مجلس عالى كه اعضاى آن از روحانيان عالى مقام، شاهزادگان و مقام هاى دولتى و تعدادى از نمايندگان سابق مجلس شوراى ملى بود «سلطان احمدميرزا» را به عنوان شاه جديد برگزيد و چون «احمدميرزا» ۱۲ ساله و نابالغ بود «عضدالملك» را كه از رجال عهد ناصرى و مورد احترام گروه هاى مختلف بود به نيابت سلطنت برگزيده شد.
عضدالملك پيرمرد با حسن نيتى بود ولى در آن اوضاع و احوال كه مجاهدين مشروطيت به جان هم افتاده بودند و مملكت در گير جنگ احزاب، چنددستگى رجال شده بود، پيشاپيش معلوم بود كه از آن پيرمرد كارى ساخته نيست.
تا آنكه يك سال بعد (در سال ۱۳۲۸ هـ.ق) عضدالملك درگذشت.
فرداى آن روزى كه عضدالملك درگذشت در مجلس شوراى ملى در مورد تعيين «نايب السلطنه» جديد ميان نمايندگان گفت وگوهاى گوناگونى درگرفت.
نامزدهاى نيابت سلطنت ايران ناصرالملك قره گوزلو و ميرزا حسن خان مستوفى الممالك بودند. ناصرالملك تحصيل كرده انگلستان و آنطور كه نوشته اند همكلاسى «لردكزان» وزير امور خارجه معروف انگلستان بود و رقيب او مستوفى الممالك بود كه سوابق خانوادگى و ريشه دار او را در شماره هاى پيشين به تفصيل نوشتيم. مستوفى با وجود سوابق طولانى در امر سياست تحصيلات كلاسيك عميقى نداشت. همچنين از نظر مشى سياسى مستوفى وابسته به تندروترين حزب ايران يعنى دموكرات ها بود و ناصرالملك وابسته به طبقه اشراف محافظه كار و مورد حمايت انگليسى ها بود و مقام هاى انگليسى كه از او حمايت مى كردند پيش از آن كه براى تصدى مقام نيابت سلطنت به ايران بيايد اين نكته را به او تذكر داده بودند كه او بايد از اتخاذ هرگونه روش ضدروسى احتراز كند.
ولى روس ها از مستوفى الممالك خوششان نمى آمد. مستوفى هم به درد آنها نمى خورد چون او را وابسته به انگليسى ها مى دانستند زيرا در سال هاى بعد عملاً متمايل به آلمانى ها شد. مستوفى با وجود موقعيت مستحكمى كه داشت ۲۸ رأى داشت و ناصرالملك ۴۰ رأى، دليل شكست مستوفى اين بود كه به بختيارى ها تمايل داشت و سياستگران آن روز از نفوذ بيشتر بختيارى ها مى ترسيدند زيرا «سردار اسعد» كه رئيس آنها و از فاتحان تهران به شمار مى رفت قدرت و نفوذ بى سابقه اى پيدا كرده بود، از اين رو مورد سوءظن رجال بود و سياستمداران نسبت به مقاصد او مشكوك بودند.
توضيح اين نكته را لازم مى دانيم كه در آن روزها تنها نيروى كارآمد ايران همان سواران ايل بختيارى بودند و ايران ارتش مجهزى نداشت و از بريگاد قزاق هم كه پس از بركنارى محمدعلى شاه ضعيف و بى سر و سامان شده بود كارى ساخته نبود.
انتخاب ناصرالملك خلاف ميل «دموكرات ها» بود و مى بينيم كه حزب دموكرات با وجود آن كه حائز اكثريت نبود اما بسيار نيرومند بود و رجال استخواندارى در آن عضويت داشتند.
ناصرالملك وقتى كه نامزد نيابت سلطنت شد در لندن بود و در حقيقت در پايتخت انگلستان به حالت تبعيد به سر مى برد. بارى از آنجا كه «حزب اعتدال» در سر كار آمدن ناصرالملك نقش مهمى داشت اعضاى اين حزب كوشيدند پيش از رسيدن ناصرالملك به تهران دولت مستوفى الممالك را وادار به استعفا كنند تا زمينه ديكتاتورى ناصرالملك پيشاپيش فراهم شود اما مستوفى الممالك كه از طمع اعتداليون باخبر بود با وجود آن كه در مجلس شوراى ملى اكثريت با آنان بود به شدت مقاومت كرد و رسماً اعلام كرد كه:
«تا ورود نايب السلطنه به خاك ايران اگر مخالفين دولت سنگ آسيا بر سرم بگردانند استعفا نخواهم داد ولى همين كه نايب السلطنه قدم به خاك ايران بگذارد، اگر مرا به زنجير ببندند و بخواهند نگاه دارند يك دقيقه هم نخواهم ماند.»
سرانجام ناصرالملك به تهران رسيد و نخستين اقدام او اين بود كه اعلام كرد: ايران بايد دو حزبى باشد. در پى آن فراكسيون هاى «حزب اعتدال» و «فراكسيون دموكرات» در مجلس شوراى ملى اعلام موجوديت كرد چون اعتداليون در مجلس اكثريت داشتند يك كابينه دست راستى كه مجرى سياست روسى و انگليسى بود جايگزين كابينه ضدروسى مستوفى الممالك شد.
مطبوعات و دوران جنگ به روايت ملك الشعراى بهار
ملك الشعراى بهار سخن سراى نامدار و سياستمدار معروف و در ايام جنگ جهانى اول از روزنامه نگاران سرشناس بود در مورد وضع روزنامه هاى زمان جنگ مى نويسد:
«مجلس دوم بر اثر اولتيماتوم دولت روسيه تزارى و نبرد كه ميان دموكرات ها و اعتدالى ها در كار شد، عاقبت دموكرات ها مغلوب گرديدند و مجلس هم در اواخر سال ۱۳۲۹ هـ.ق به سر آمد و ناصرالملك قره گوزلو نايب السلطنه ديگر انتخابات مجلس را تجديد نكرد.
بعد از بسته شدن مجلس دوم، از طرف دولت و نايب السلطنه تمام رؤساى حزب دموكرات و جمعى از افراد حزب اعتدالى به قم تبعيد شدند. جرايد كشور بسته شد. در ايالات هم پس از قصابى روس هاى تزارى، جرايد دموكرات را بستند و مديران آنها را به تهران و جاهاى ديگر تبعيد كردند.
نويسنده (ملك الشعرا) هم يكى از كسانى بود كه در خراسان به خلاف فشار و ظلم تزاريان مقالاتى نوشت و در اين وهله، روزنامه اش «نوبهار» و «تازه بهار» توقيف و خودش با نه نفر از افراد حزب دموكرات به تهران تبعيد شد.
روابط سياسى احزاب
حزب دموكرات با انگليس ها روابط خوبى داشت و مأمورين بريتانيا در ايالات به اين حزب روى خوش نشان مى دادند و حزب اعتدال با روس ها مناسبات خوب داشت. ناصرالملك قره گوزلو نايب السلطنه روابط سياسى خود را با انگليس ها محكم كرد، حزب دموكرات را برانداخت و در اين راه جلب توجه كامل دولت تزارى را به عمل آورد! اين حالت ادامه داشت تا جنگ بين الملل بر سر كار آمد.
پيش از طلوع جنگ بين الملل (رمضان ۱۳۳۲ هـ.ق) كار احزاب خاصه حزب دموكرات زار شده بود؛ زيرا دولت انگليس و روس هر دو برضد آلمان متحد شدند.
دموكرات ها كه همه اميدشان در مقابل مخاطرات روسيه تزارى به دولت انگلستان بود از دولت انگلستان منحرف گرديده به سوى متحدين اروپاى مركزى(اتريش- آلمان- مجارستان) معطوف گرديد.
بعد از اينكه احمدشاه بالغ شد و ناصر الملك به لندن رفت مجلس سوم باز شد. در مجلس سوم «حزب دموكرات» و «حزب اعتدال» هر دو عضو بودند، تشنجات سختى هم در بين مجلس ميان دستجات رخ داد. دموكرات ها در مجلس سوم زيادتر بودند و اعتداليون به دو دسته تقسيم شدند، دسته اى آزاديخواه و دسته اى روحانى و گفت وگو بر سر سياست خارجى بود تا اين كه فشار خارجى موجب شد كه افكار به دو طبقه قسمت شود: هواداران متحدين (اتريش- آلمان- مجارستان) و هواداران متفقين ( روس- انگليس و فرانسه) در دوران زمامدارى ناصرالملك حزب دموكرات و قسمتى از آزاديخواهان ساير احزاب به فشار روس گرفتار بودند و غالباً در حال تبعيد و بازداشت به سر مى بردند.
روزنامه «ايران نو» كه ارگان دموكرات ها و روزنامه شورى كه ارگان اعتداليون بود و نيز روزنامه «استقلال ايران» كه ارگان حزب اتفاق و ترقى به شمار مى رفت و «شرق» كه روزنامه مستقلى بود دچار توقيف شدند. بعد از گشايش مجلس سوم حكومت مشروطه بار ديگر به وجود آمد و جرايد ملى از نو جان گرفتند.
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"