نبرد ۹۹: جنگ اول خليج فارس
از پايان جنگ ايران و عراق در مرداد سال ۱۳۶۷ تا حمله عراق به كويت تقريباً ۲ سال فاصله شد اما طى اين مدت اوضاع شرق خاورميانه كاملاً دگرگون شده بود.
غرب و اعراب در طى سالهاى ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۷ ايران را دشمن بزرگ خود فرض مى كردند و با اعطاى حدود ۸۰ ميليارددلار كمك و ارسال انبوهى از تسليحات و تكنولوژى عراق را مبدل به قدرت اول منطقه و ارتش پنجم جهان كردند.
آنها در محاسبات خود يك نكته را از ياد بردند و آن اينكه اين نيروى عظيم تهاجمى پس از جنگ با ايران به چه كارى خواهد آمد؟ نيرويى مركب از ۶۰۰ هواپيما، ۵۳۰۰ تانك، ۷ هزار زره پوش، ۳ هزار توپ و دهها ميليارددلار موشك و بمب در كنار يك ميليون سرباز با تجربه جنگ ۸ ساله و ...
چنين مسأله اى اصلاً در محاسبات غرب و اعراب ثروتمند و كم جمعيت منطقه به حساب نيامده بود.
اما در مرداد ۱۳۶۹ (اوت ۱۹۹۰) اوضاع كاملاً دگرگون شده بود. ۴۰ لشكر عراقى (كه حداقل يك سوم آن زرهى و مكانيزه بودند) به گونه اى ترس آور در سمت مرزهاى جنوبى و جنوب غرب عراق متمركز شده و نيروهاى عراقى مرتب در حال تهديد كويت بودند.
در مرزهاى شرقى عراق، ايران به سرعت در حال بازسازى ويرانه هاى جنگ بود و هيچ علاقه اى به دخالت در درگيرى هاى بين برادران عرب(!) نشان نمى داد اسرائيل نيز با ترس از ضربه متقابل صدام كه اكنون ديوانگى او بر همه ثابت شده بود حاضر نبود به مانند سال ۱۳۶۰ دست به حمله پيشگيرانه به عراق بزند.
حمله به كويت
۲ اوت ۱۹۹۰ چند واحد عراقى بدون اينكه به هشدارهاى جهانى توجه كنند با حمله به كويت و تسخير ۱۳ ساعته اين كشور ثروتمند به جهان ثابت كردند كه از نظر آنها دوران ديپلماسى در خليج فارس به سر آمده و زور جاى آن را گرفته است. هدف آنها از حمله به كويت در درجه اول خروج از بن بست اقتصادى و در درجه دوم جلوگيرى از ركود در ارتش بزرگ عراق بود.
فرار سريع مسؤولان سياسى و نظامى كويت به كشورهاى همسايه نشان داد كه ارتشهاى اعراب منطقه چه اندازه كوچك و غيرقابل اتكا هستند.
اما آمريكا، اروپا و اعراب سريع واكنش نشان داده و از عراق خواستند تا از كويت عقب نشينى كند.
صدام در ابتدا گمان مى كرد آمريكا تن به مذاكره با وى بدهد و شوروى نيز (كه اكنون در آستانه فروپاشى بود) از وى حمايت كند اما گورباچف اكنون در ماه عسل سياسى با آمريكا بود و آمريكا نيز به دنبال آن بودكه همزمان دو ضربه را فرود آورد اول آنكه به بهانه كويت ماشين جنگى صدام را از كار بيندازد دوم آنكه با ارائه نمايشى عظيم، نظم نوين را به دنيا نشان دهد.
لجستيك عظيم
قسمت با ارزش جنگ خليج فارس، قدرت آمريكا در ارسال تجهيزات به منطقه بود. از اوت ۱۹۹۰ تا ژانويه ۱۹۹۱ به مدت ۵ ماه صدام حسين احمقانه ورود نيرو و تجهيزات آمريكايى را نظاره كرد و اجازه داد غرب ۵۵۰ هزار سرباز خود را در عربستان مستقر كند حال آنكه از نقطه نظر نظامى اين مدت براى صدام كافى بود تا تمام بنادر مهم مورد استفاده متفقين را تسخير كند و از آنها فرصت تحكيم مواضع را بگيرد.
تعلل صدام سبب شد تا در ژانويه ۱۹۹۱ ، ۵۰۰ هزار سرباز آمريكايى، ۳۶ هزار سرباز انگليسى، ۱۵۰ هزار سرباز شوراى همكارى خليج فارس، ۱۹ هزار سرباز فرانسوى، ۲۰ هزار سرباز مصرى و ۳۰ هزار سرباز از كشورهاى ديگر سخت ترين قسمت لجستيك متفقين رساندن حدود ۳ هزار تانك سنگين و ۲ هزار هواپيما به منطقه بود.
آغاز حملات هوايى
ژنرال نورمن شوارتسكف سرفرمانده آمريكايى على رغم ارتش عظيمى كه در جنوب كويت و جنوب غرب عراق مستقر كرده بود هنوز از درگيرى با ارتش يك ميليون نفرى عراق واهمه داشت بنابراين تصميم گرفت ابتدا با موشك هاى كروز و هواپيما زيرساختهاى دفاعى صدام، خطوط ارتباطى و واحدهاى رزمى او را منهدم كند و آنگاه دست به حمله بزند.
در ۱۷ ژانويه ۱۹۹۱ ، ۱۸۰۰ هواپيماى متفقين دست به عظيم ترين حمله هوايى نيمه دوم قرن بيستم زدند. فرماندهان نيروى هوايى آمريكا چون از قدرت پدافند فشرده بغداد اطلاع داشتند ابتدا با استفاده از بمب افكن هاى نامريى استيلت اف - ۱۱۷ ، ۲ هزار پدافند بغداد را شناسايى كرده و پس از آن راه را براى حمله اصلى باز كردند. اف - ،۱۸ اف - ،۱۶ اف - ،۱۵ تورنادو و ميراژ ستون فقرات حمله را تشكيل مى داد و چون كليه اين هواپيماها قدرت عمليات در شب را داشتند حمله در نيمه شب آغاز شد.
آنگونه كه فرماندهان اسكادرانهاى مهاجم اعلام كردند فشردگى آتش دفاعى بغداد بسيار بيش از تخمين هاى اوليه بود و خلبانان متفقين مجبور بودند عمدتاً از ورود به گردونه آتش ايجاد شده پرهيز كنند.
اما از روزهاى دوم و سوم به بعد حجم آتش عراق كمتر شد و درنتيجه هواپيماهاى متفقين ارتفاع خود را كاهش داده و با دقت بيشترى اهداف را شكار مى كردند. آمريكا تلفات هوايى ۳ روز اول خود را حدود ۱۰ هواپيما ذكر مى كرد حال آنكه صدام اين رقم را بيش از ۳۰ فروند مى دانست و با نشان دادن ۷ خلبان اسير غربى بر اين نكته تأكيد كرد.
صدام در ۲۲ ژانويه حملات موشكى به اسرائيل را آغاز كرد تا بلكه اعراب را به صف خود بازگرداند اما به دستور آمريكا، اسرائيل از اقدام تلافى جويانه خوددارى كردو آمريكا سعى كرد باموشكهاى ضدموشك پاتريوت مانع تداوم حركت عراق شود. اگرچه پاتريوت تا حدودى موفق بود اما نتوانست توقف حملات موشكى به اسرائيل را به دنبال داشته باشد.
در هفته دوم، حملات هوايى متفقين با ۱۸۰۰ حمله در روز ادامه يافت و دهها هزار سرباز عراقى در پناهگاههاى خود كشته شده و صدها تانك نابود شدند. پلها، خطوط مخابراتى ، جاده ها، نيروگاهها، ساختمانهاى نظامى و فرودگاهى تماماً نابود شدند و عملاً ارتباط بين نيروهاى صدام دچار مشكل شد.
در هفته سوم نبرد، دهها بمب افكن عظيم بى _ ۵۲ با بمباران لشكرهاى گارد رياست جمهورى را كه در اطراف ناصريه (به صورت ذخيره) موضع گرفته بودند مورد حمله قرار دادند.
در نبردهاى هوايى نيز برترى خردكننده تكنولوژيكى غرب بر عراق ثابت شد و جنگنده هاى ميگ،۲۳ ميگ،۲۷ سوخو،۲۴ ميگ۲۵ و ميراژ هيچ كدام نتوانستند از تور رهگيرهاى آمريكايى و انگليسى بگريزند و عراق مجبور شد بخشى از هواپيماهاى خود را به خاك ايران بفرستد كه ايران نيز به دليل لزوم حفظ بى طرفى اين هواپيماها را پس نداد. ضربات ويران كننده هوايى آمريكا و متفقين به عراق در پايان ۴ هفته سبب شد تا ارتش عظيم عراق مبدل به غولى دست و پا بسته شود چرا كه دستورات فرماندهى به واحدها نمى رسيد و بالعكس هم واحدها نمى توانستند فرماندهى را از تحركات دشمن و اتفاقات منطقه باخبر كنند.
اما برآوردها نشان مى داد هنوز ارتش عراق ۷۰ درصد توان رزمى خود را حفظ كرده است بنابراين شوارتسكف دستور تداوم بمباران را تا نابودى نيمى از ارتش عراق صادر كرد.
بمب هاى هوشمند در اين جنگ به شدت مورد توجه قرار گرفته و با كنترل تلويزيونى با دقت تمام پلها و پايگاههاى نظامى را در هم مى كوبيدند. بمبارانهاى سنگين بى _ ۵۲ ها نيز تداوم يافت. آنها با به كارگيرى بمبهاى۸۲ . K .M محيطى به وسعت ۱۳۰ تا ۳۰۰ متر را تخريب مى كردند و به دليل پرواز در ارتفاع بسيار بالا از آسيب پدافندها مصون بودند.
پس از ۳۹ روز بمباران بى رحمانه و شديد ۱۳۰۰ تانك عراقى (حدود يك سوم توان رزمى)، ۱۱۰۰ توپ (۳۵ درصد واحدهاى توپخانه عراق) و حداقل ۵۰ هزار سرباز عراقى از بين رفتند. مضافاً اينكه خطر نيروى هوايى عراق مرتفع شد (حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هواپيماى عراقى از بين رفتند و حدود ۱۰۰ فروند به ايران گريخته و بقيه به دليل نبودن امكان پرواز در پناهگاهها باقى ماندند).
اما مهمتر از همه مسأله بى خبرى ارتش عراق از اتفاقات محيطى او بود. انهدام خطوط مواصلاتى اين ارتش سبب گرسنگى، تشنگى و فقدان مهمات براى نيروهاى خط مقدم شده بود.
البته متفقين نيز از اين حملات عظيم آسيب ديده بودند. در حقيقت ۸۰ هزار سورتى پرواز آنها، سبب سقوط حداقل ۴۰ هواپيما (عراق اين رقم را حدود ۲۰۰ فروند مى دانست)، آسيب دهها هواپيماى ديگر، تحليل رفتن شديد انبارهاى مهمات و از همه مهمتر افزايش بى سابقه هزينه جنگ شده بود.
حمله ۱۰۰ ساعته
در ۲۴ فوريه ۱۹۹۱ نورمن شوارتسكف به سپاههاى عظيم زمينى فرمان آماده باش كامل براى هجوم نهايى را داد. حمله اوليه را آمريكا و متفقين از طريق سپاه ۱۸ و سپاه هفتم از طريق جنوب و غرب كويت انجام مى داد اما براى آنكه صدام كاملاً غافلگير شود نيروهاى آبى _ خاكى آمريكا در ۲۳ فوريه حركتى گمراه كننده را از سواحل كويت آغاز كردند و آنگاه در حالى كه عراقى ها جهت حمله خود را به سمت جنوب كويت و دريا تغيير دادند، عمده نيروهاى متفقين در حدود ۷۰۰ هزار سرباز و ۳ هزار تانك در پناه آتش پشتيبانى هواپيماهاى آمريكايى در عملياتى كم نظير و سريع ظرف ۲۴ ساعت ابتدا ۳۰۰ هزار نيروى عراقى مستقر در كويت را دور زده و سپس ظرف ۷۲ ساعت با گازانبرى وحشتناك جنوب عراق را از خاك اصلى اين كشور جدا كردند. قبل از آنكه ارتش عراق به خود بيايد نيم ميليون سرباز عراقى در محاصره افتادند.
هواپيماهاى ضربتى آى _ ۱۰ در كنار هلى كوپترهاى سوپر كبرا او آپاچى باقيمانده ادوات زرهى عراق را به راكت مى بستند و توپهاى عراق كه هنوز بزرگترين مانع برسرراه مهاجمان بود توسط ماهواره شناسايى شده و با توپهاى ۸ اينچى (كه اطلاعات خود را ازطريق جى.پى.اس مى گرفتند) منهدم مى شدند.
ظرف ۴۸ ساعت ارتش متفقين صدها كيلومتر در داخل خاك عراق پيشروى كرده و به حوالى ناصريه رسيده بود. از آن طرف اخبار رسيده حاكى بود كه در كويت، عراقيها دسته دسته تسليم مى شدند.
لشكرهاى گارد نيز نتوانستند موضع تهاجمى بگيرند چرا كه بمبارانهاى عظيم امكان تحرك را از آنها سلب كرده بود.
كالين پاول فرمانده ديگر آمريكايى در ۲۷ فوريه رسماً اعلام كرد كه توان رزمى عراق منهدم شده و در منطقه جنوب عراق نيرويى نيست كه آماده براى جنگ باشد.
فرماندهان آمريكايى، انگليسى و عربى نيز در كليه جبهه ها با اعلام اين نكته كه دشمن دست از مقاومت برداشته كسب دستور مى كردند. اما در واشنگتن جرج بوش ظاهراً هنوز علاقه اى به حذف صدام نداشت. بنابراين دستور توقف عمليات را در پشت دجله صادركرد. حال آنكه براى دنيا واضح بود كه بغداد در چنين شرايطى طى يك هفته فتح مى شود.
با قبول شكست از سوى صدام در ۲۸ فوريه ،۱۹۹۱ جنگ ۴۳ روزه خليج فارس به پايان رسيد و كويت پس از ۷ ماه آزاد شد.
جنگ خليج فارس
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
جنگ خليج فارس
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
- پست: 2132
- تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
- محل اقامت: تهران
- سپاسهای ارسالی: 1980 بار
- سپاسهای دریافتی: 6841 بار
- تماس:
نبرد خليج فارس را مى توان نقطه عطف نبردهاى هوايى دانست.
درسهاى اين جنگ محدود به مسائل رزمى نيز نيست. درعرصه بين الملل اين جنگ هشدارى بود براى كشورهاى مستقل در دنياى تك قطبى. بنابراين بررسى اين جنگ را از دو زاويه نظامى و سياسى بررسى مى كنيم:
۱- زاويه سياسى
الف: اتحاد شوروى در ۱۹۹۰ در آستانه فروپاشى قرارگرفته بود و هيچكس تعريفى از دنياى پس از شوروى نداشت. شكست صدام حسين به دنيا نشان داد كه از اين پس ممكن است جهان شاهد جنگهاى يك طرفه و نابرابر باشد. حال آنكه قبل از اين يكى از دو ابرقدرت بزرگ جهان به كمك كشور قربانى مى شتافتند.
ب: آمريكا در جنگ ۱۹۹۱ با ازبين بردن ارتش غول آساى صدام و تبليغ اين پيروزى به دنيا ديكته كرد كه اگر بخواهد قادر است با بسيج عمومى انبوهى از كشورها هر قدرت منطقه اى را درهم بكوبد و اين بخش نظامى نظم نوين جهانى بود.
ج: ازنظر روحى و سياسى پيروزى سريع آمريكا در جنگ كويت و عراق سبب شد تا كابوس ويتنام در شنزارهاى منطقه دفن شود و مردم آمريكا خيال كنند كه از اين پس دولت آنها در هر نبردى به پيروزى سهل و آسان دست مى يابد.
د: آمريكا با درهم كوبيدن رژيم بعث عراق به كشورهاى منطقه و جهان هشدار داد كه نظم سنتى منطقه اصلاً نبايد تغييركند و هركس به دنبال تغيير اين شرايط برود بايد آماده براى جنگ شود.
۲- آثار نظامى
الف: درس اول جنگ عراق، قدرت روزافزون اطلاعات در جنگهاى جديد است. آمريكا با استفاده از بمب افكنهاى ديد در شب، ماهواره ها، جاسوسان خود و حتى موشكهاى هوشمند هر حركت ارتش عراق را تحت كنترل داشت و فضاى واقعى از جنگ را دراختيارداشت. بالعكس بغداد به دليل بى اطلاعى از فضاى ميدان نبرد در «فقر مطلق اطلاعات» بود.
ب: قدرت تكنولوژى جديد جنگى دراين نبرد خود را نشان داد و معلوم شد كه طى سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ جمهورى خواهان آمريكا با صرف سالانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ ميليارددلار بودجه دفاعى بيكار نبوده اند و چه سلاحهاى گران و مخربى را ساخته اند. اين نبرد از نظر نابرابرى تلفات حيرت آور است، ۱۴۹ كشته و ۵۱۳ زخمى متفقين در برابر ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار كشته و زخمى عراق.
ج: جنگ خليج فارس نشان داد كه ديگر دوران ارتشهاى عظيم به سرآمده و در يك «نبرد نوين» آنچه اهميت دارد قدرت آتش، سرعت جابه جايى، هوش نيروها و ابتكار فرماندهان است. صدها هزار سرباز عراقى به محض حمله متفقين از لشكرهاى متلاشى شده خود فراركرده و تا هفته ها در بيابانهاى منطقه بى آب و غذا متوارى شدند.
نبود انگيزه و مرعوب شدن آنها سبب شد تا آنها تن به خجالت آورترين شكست تاريخ بدهند. حال آنكه صدام خيال مى كرد درجنوب دجله و فرات ۴۲ لشكر را (حداقل برروى كاغذ) دراختيار دارد.
د - تغيير قوانين لجستيك
اگرچه سيستم به كارگيرى جنگ برق آسا را براى از كار انداختن دشمن آلمانها در جنگ دوم جهانى ابداع كردند و اسرائيلى ها درجنگهاى ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به كار گرفتند اما آنچه در جنگ صحرا (يا توفان صحرا) رخ داد چيز ديگرى بود. ۲ سپاه عظيم در يك شنزار گرم و بى آب و علف ظرف ۷۲ ساعت ۳۰۰ كيلومتر در عمق خاك دشمن پيشروى كرده و منطقه اى به وسعت ۳ برابر خاك كويت (حدود ۶۰ هزار كيلومترمربع) را به تصرف درآوردند در حالى كه تنها يك جاده در منطقه براى استفاده كاميونها وجود داشت.
برروى اين جاده ۴۵۰۰ كاميون متفقين به طور دائم در رفت وآمد بود و علاوه بر اين هواپيماهاى ترابرى سى - ۵ و سى - ۱۳۰ هزاران تن ملزومات را در بسته هاى عظيم بادى با چتر نجات بر سر راه نيروهاى در حال حركت مى ريختند.
هـ - تغيير نقش نيروى هوايى
از زمانى كه در جنگ هاى نيمه اول قرن بيستم نيروى هوايى به عنوان عامل مهم در نبردها مطرح شد تا سال ۱۹۹۱ اعتقاد اكثر فرماندهان عالى ستادها و به ويژه فرماندهان زمينى اين بود كه هواپيما هرگز نمى تواند توان رزمى يك واحد بزرگ زمينى را از بين ببرد ناتوانى آلمان در جلوگيرى از پيشروى ارتش گروههاى بزرگ روس در جنگ دوم جهانى، ناتوانى ۵ هزار هواپيماى آمريكا در جنگ ويتنام در جلوگيرى از پيشروى ويتنام جنوبى و ناتوانى نيروى هوايى تقويت شده عراق در جلوگيرى از پيشروى نيروهاى ايرانى در فاو همگى مؤيد اين مسأله بودند. اما در جنگ خليج فارس مشخص شد حتى ارتشى به استعداد ۴۲ لشكر را مى توان تنها با نيروى هوايى از كار انداخت.
در حقيقت نيروى زمينى عراق در ۲۴ فوريه (قبل از آغاز حمله زمينى) جنازه اى بيش نبود و حمله زمينى متفقين«تنها يك نمايش بزرگ بود» ارتشى كه يك سوم آن از بين رفته، سربازان آن از خانه و كاشانه خود هيچ خبرى ندارند، فرماندهان نمى دانند با چه كسى و در كجا بايد بجنگند، گرسنگى و كمبود مهمات كل واحدها را رنج مى دهد و روزانه ۱۸۰۰ سورتى پرواز عليه آن انجام مى شود چگونه مى تواند در برابر ارتش زمينى تازه نفس ۱۶ مليتى متفقين دوام آورد.
آيا ارتش عراق محكوم به شكست بود؟
صدام حسين احمق ترين سردار تاريخ بوده و هست اشتباه احمقانه زندگى او در ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ رخ داد و اشتباه احمقانه تر او به مرداد ۱۳۶۹ (حمله به كويت) بازمى گردد، آخرين اشتباه احمقانه او در جنگ دوم خليج فارس در فروردين ۱۳۸۲ بازمى گردد كه سبب خاتمه زندگى سياسى او شد.
اما احمقانه ترين اشتباه از او از دست دادن ۳۹ روز حياتى در جنگ خليج فارس بود. او كاملاً فاقد تدبير يك فرمانده بود. اگر آنقدر جسور بود كه مى توانست به كويت در ۱۹۹۰ حمله ببرد بايد جسارت مى كرد و پس از آغاز حمله هوايى متفقين در ۱۷ ژانويه ۱۹۹۱ به نيروهاى غيرآماده متفقين در شمال عربستان حمله مى برد. شكى نبود كه واحدهاى زرهى او خيلى سريع موفق به عقب راندن متفقين مى شد.
برترى ۲ بر يك او در بخش زرهى در كنار برخوردارى از آتش توپخانه پيروزى او را تضمين مى كرد. سرفرمانده ارتش آمريكا در جنگ خليج فارس نورمن شوارتسكف اذعان مى كند كه كابوس ما حمله پيش دستانه صدام بود. او مى گويد: صدام با دست هاى خودش هزاران تانك و زره پوش را در صحرا (به دليل اتخاذ موضع دفاعى) دفن كرد.
تك محدود عراق در حمله به شهر خفجى در شمال عربستان در ۳۰ ژانويه آسيب پذيرى خطوط دفاعى متفقين را نشان داد. در اين عمليات محدود ۱۲ تفنگدار آمريكايى و ۱۸ سرباز سعودى كشته شدند و اگر ۳۰ سرباز عراقى از بين رفتند اما مى توان تصور كرد حركت ۲۰ لشكر زرهى (قبل از آنكه تحت تأثير بمباران ضعيف شوند) مى توانست چه حجم تلفاتى بر آمريكاييها وارد كند و دست كم بزرگترين شكست نظامى تاريخ را نصيب عراقيها نكند.
نبرد ۱۰۰
جنگ عراق و آمريكا
حوادث پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آمريكا رابر آن داشت تا از «فرصتها» نهايت استفاده را كرده و بالعكس «تهديدهاى احتمالى آينده» را از هم اكنون خنثى كند. از جمله اين تهديدهاى احتمالى خطر قدرت گرفتن دولتهاى قدرتمند مخالف آمريكا در خاورميانه بوده و هست. آنچه كه آمريكا را مى تواند به سادگى از پا بيندازد مسأله انرژى است. نياز اين كشور در سال ۲۰۰۴ روزانه ۲۰ ميليون بشكه نفت است كه دوسوم اين رقم از خارج تأمين مى شود و ۷۰ درصد اين ماده پر ارزش متعلق به خاورميانه بوده و تنها ۷ كشور عربستان، ايران، عراق، كويت، امارات متحده، قطر و بحرين از نيمه قرن ۲۱ به بعد نفت دارند. بنابراين اين گلوگاه استراتژيك اگر در «اين سالها خلأ قدرت» به دست آمريكا بيفتد خيال آمريكا براى كل قرن ۲۱ راحت است و بالعكس مى تواند رقباى احتمالى خود نظير اروپاى غربى و چين را از اين ناحيه تحت فشار بگذارد.
بهانه سلاحهاى كشتارجمعى
آمريكا از اواخر دهه ۹۰ به بهانه وجود سلاحهاى كشتارجمعى صدام حسين را شروع به تهديد كرد و اين تهديد در زمستان ۱۳۸۱ (ژانويه ۲۰۰۳) به اوج خود رسيد در اسفند ۱۳۸۱ (مارس ۲۰۰۳) به اوج خود رسيد دراين زمان آمريكا با ۲۵۰هزار سرباز، ۱۰۰۰ تانك و حدود ۹۰۰هواپيما آماده هجوم به عراق بود. اين در حالى بود كه نيروهاى عراقى دراين زمان كمتر از ۳۵۰هزار سرباز، ۳۰۰هواپيما، ۱۰۰۰دستگاه توپ و ۲۵۰۰ دستگاه تانك تخمين زده مى شدند كه به دليل گرفتارى اقتصادى عراق، ناشى از ۱۲ سال تحريم اصلاً اوضاع مناسبى نداشتند. آمريكا تنها بر روى ۶ لشگر گارد رياست جمهورى كه در اطراف بغداد بودندحساب باز مى كرد.
آغاز حمله
۲۹اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) آمريكا حمله را با بمباران سنگين بغداد براى كشتن مقامات مهم نظامى و امنيتى عراق آغاز كرد. بمب هاى ده تنى و موشكهاى كروز در مقياس گسترده عليه بغداد به كار گرفته شد و همزمان ۱۹ شهر ديگر عراق زير آتش هوايى و دريايى قرار گرفت.
بمب افكنهاى نامرئى بى - ۱و اف - ۱۱۷ مراكز اصلى عراق را پياپى مورد حمله قرار دادند و نيروهاى انگليسى به فاو و نيروهاى آمريكايى به ام القصردر جنوب عراق حمله كردند اما عليرغم آنكه از نظر آنها عمليات ساده فرض شد تيراندازان عراقى به خوبى از پس مهاجمان برآمدند.
با سقوط يك هواپيماى آمريكايى در اول فروردين، سقوط يك هلى كوپتر با ۱۶ سرنشين آمريكاييها اولين تلفات را تحمل كردند اما ۴ لشگر آمريكايى به سرعت از بيابانهاى جنوب عراق گذشته و به جنوب ناصريه شهر استراتژيك مجاور رود فرات رسيدند. از طرف ديگر بصره نيز عليرغم بمباران شديد توسط بمب افكنهاى استراتژيك بى - ۵۲ و دهها هواپيماى انگليسى تسليم شد و لشگرهاى انگليسى ناگزير دست به محاصره شهر زدند. تا اين زمان ۲هزار سورتى پرواز و ۱۰۰۰ موشك كروز عليه عراقيها به كار گرفته شده بود. در جنوب ناصريه و بصره آمريكا و انگليس براى اولين بار با دفاع سنگين عراقيها بويژه لشگر ۵۱ عراق مواجه شدند اين در حالى بود كه نبرد در ۱۵۰كيلومترى عمق خاك عراق صورت مى گرفت.
روز چهارم نبرد پس از آنكه مجدداً تك تيراندازان عراقى چند سرباز متفقين را از پاى درآوردند و در جنوب ناصريه حملات متعدد آمريكا بى فايده نشان داد، ژنرال ريچارد مايرز رئيس ستاد مشترك آمريكا و طراح اصلى حمله اذعان كرد كه دفاع عراق محكم تر از پيش بينى هاى اوليه بوده و بنابراين جنگ، ساده نخواهد بود. آمريكايى ها دريافتند كه استراتژى عراق در اين جنگ دفاع در شهرها و حومه آنها است و هر از چندى يك پاتك نيز عليه مهاجمان به اجرا در مى آيد.
منبع:روزنامه ايران
درسهاى اين جنگ محدود به مسائل رزمى نيز نيست. درعرصه بين الملل اين جنگ هشدارى بود براى كشورهاى مستقل در دنياى تك قطبى. بنابراين بررسى اين جنگ را از دو زاويه نظامى و سياسى بررسى مى كنيم:
۱- زاويه سياسى
الف: اتحاد شوروى در ۱۹۹۰ در آستانه فروپاشى قرارگرفته بود و هيچكس تعريفى از دنياى پس از شوروى نداشت. شكست صدام حسين به دنيا نشان داد كه از اين پس ممكن است جهان شاهد جنگهاى يك طرفه و نابرابر باشد. حال آنكه قبل از اين يكى از دو ابرقدرت بزرگ جهان به كمك كشور قربانى مى شتافتند.
ب: آمريكا در جنگ ۱۹۹۱ با ازبين بردن ارتش غول آساى صدام و تبليغ اين پيروزى به دنيا ديكته كرد كه اگر بخواهد قادر است با بسيج عمومى انبوهى از كشورها هر قدرت منطقه اى را درهم بكوبد و اين بخش نظامى نظم نوين جهانى بود.
ج: ازنظر روحى و سياسى پيروزى سريع آمريكا در جنگ كويت و عراق سبب شد تا كابوس ويتنام در شنزارهاى منطقه دفن شود و مردم آمريكا خيال كنند كه از اين پس دولت آنها در هر نبردى به پيروزى سهل و آسان دست مى يابد.
د: آمريكا با درهم كوبيدن رژيم بعث عراق به كشورهاى منطقه و جهان هشدار داد كه نظم سنتى منطقه اصلاً نبايد تغييركند و هركس به دنبال تغيير اين شرايط برود بايد آماده براى جنگ شود.
۲- آثار نظامى
الف: درس اول جنگ عراق، قدرت روزافزون اطلاعات در جنگهاى جديد است. آمريكا با استفاده از بمب افكنهاى ديد در شب، ماهواره ها، جاسوسان خود و حتى موشكهاى هوشمند هر حركت ارتش عراق را تحت كنترل داشت و فضاى واقعى از جنگ را دراختيارداشت. بالعكس بغداد به دليل بى اطلاعى از فضاى ميدان نبرد در «فقر مطلق اطلاعات» بود.
ب: قدرت تكنولوژى جديد جنگى دراين نبرد خود را نشان داد و معلوم شد كه طى سالهاى ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰ جمهورى خواهان آمريكا با صرف سالانه ۳۰۰ تا ۴۰۰ ميليارددلار بودجه دفاعى بيكار نبوده اند و چه سلاحهاى گران و مخربى را ساخته اند. اين نبرد از نظر نابرابرى تلفات حيرت آور است، ۱۴۹ كشته و ۵۱۳ زخمى متفقين در برابر ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار كشته و زخمى عراق.
ج: جنگ خليج فارس نشان داد كه ديگر دوران ارتشهاى عظيم به سرآمده و در يك «نبرد نوين» آنچه اهميت دارد قدرت آتش، سرعت جابه جايى، هوش نيروها و ابتكار فرماندهان است. صدها هزار سرباز عراقى به محض حمله متفقين از لشكرهاى متلاشى شده خود فراركرده و تا هفته ها در بيابانهاى منطقه بى آب و غذا متوارى شدند.
نبود انگيزه و مرعوب شدن آنها سبب شد تا آنها تن به خجالت آورترين شكست تاريخ بدهند. حال آنكه صدام خيال مى كرد درجنوب دجله و فرات ۴۲ لشكر را (حداقل برروى كاغذ) دراختيار دارد.
د - تغيير قوانين لجستيك
اگرچه سيستم به كارگيرى جنگ برق آسا را براى از كار انداختن دشمن آلمانها در جنگ دوم جهانى ابداع كردند و اسرائيلى ها درجنگهاى ۱۹۵۶ و ۱۹۶۷ به كار گرفتند اما آنچه در جنگ صحرا (يا توفان صحرا) رخ داد چيز ديگرى بود. ۲ سپاه عظيم در يك شنزار گرم و بى آب و علف ظرف ۷۲ ساعت ۳۰۰ كيلومتر در عمق خاك دشمن پيشروى كرده و منطقه اى به وسعت ۳ برابر خاك كويت (حدود ۶۰ هزار كيلومترمربع) را به تصرف درآوردند در حالى كه تنها يك جاده در منطقه براى استفاده كاميونها وجود داشت.
برروى اين جاده ۴۵۰۰ كاميون متفقين به طور دائم در رفت وآمد بود و علاوه بر اين هواپيماهاى ترابرى سى - ۵ و سى - ۱۳۰ هزاران تن ملزومات را در بسته هاى عظيم بادى با چتر نجات بر سر راه نيروهاى در حال حركت مى ريختند.
هـ - تغيير نقش نيروى هوايى
از زمانى كه در جنگ هاى نيمه اول قرن بيستم نيروى هوايى به عنوان عامل مهم در نبردها مطرح شد تا سال ۱۹۹۱ اعتقاد اكثر فرماندهان عالى ستادها و به ويژه فرماندهان زمينى اين بود كه هواپيما هرگز نمى تواند توان رزمى يك واحد بزرگ زمينى را از بين ببرد ناتوانى آلمان در جلوگيرى از پيشروى ارتش گروههاى بزرگ روس در جنگ دوم جهانى، ناتوانى ۵ هزار هواپيماى آمريكا در جنگ ويتنام در جلوگيرى از پيشروى ويتنام جنوبى و ناتوانى نيروى هوايى تقويت شده عراق در جلوگيرى از پيشروى نيروهاى ايرانى در فاو همگى مؤيد اين مسأله بودند. اما در جنگ خليج فارس مشخص شد حتى ارتشى به استعداد ۴۲ لشكر را مى توان تنها با نيروى هوايى از كار انداخت.
در حقيقت نيروى زمينى عراق در ۲۴ فوريه (قبل از آغاز حمله زمينى) جنازه اى بيش نبود و حمله زمينى متفقين«تنها يك نمايش بزرگ بود» ارتشى كه يك سوم آن از بين رفته، سربازان آن از خانه و كاشانه خود هيچ خبرى ندارند، فرماندهان نمى دانند با چه كسى و در كجا بايد بجنگند، گرسنگى و كمبود مهمات كل واحدها را رنج مى دهد و روزانه ۱۸۰۰ سورتى پرواز عليه آن انجام مى شود چگونه مى تواند در برابر ارتش زمينى تازه نفس ۱۶ مليتى متفقين دوام آورد.
آيا ارتش عراق محكوم به شكست بود؟
صدام حسين احمق ترين سردار تاريخ بوده و هست اشتباه احمقانه زندگى او در ۳۱ شهريور ۱۳۵۹ رخ داد و اشتباه احمقانه تر او به مرداد ۱۳۶۹ (حمله به كويت) بازمى گردد، آخرين اشتباه احمقانه او در جنگ دوم خليج فارس در فروردين ۱۳۸۲ بازمى گردد كه سبب خاتمه زندگى سياسى او شد.
اما احمقانه ترين اشتباه از او از دست دادن ۳۹ روز حياتى در جنگ خليج فارس بود. او كاملاً فاقد تدبير يك فرمانده بود. اگر آنقدر جسور بود كه مى توانست به كويت در ۱۹۹۰ حمله ببرد بايد جسارت مى كرد و پس از آغاز حمله هوايى متفقين در ۱۷ ژانويه ۱۹۹۱ به نيروهاى غيرآماده متفقين در شمال عربستان حمله مى برد. شكى نبود كه واحدهاى زرهى او خيلى سريع موفق به عقب راندن متفقين مى شد.
برترى ۲ بر يك او در بخش زرهى در كنار برخوردارى از آتش توپخانه پيروزى او را تضمين مى كرد. سرفرمانده ارتش آمريكا در جنگ خليج فارس نورمن شوارتسكف اذعان مى كند كه كابوس ما حمله پيش دستانه صدام بود. او مى گويد: صدام با دست هاى خودش هزاران تانك و زره پوش را در صحرا (به دليل اتخاذ موضع دفاعى) دفن كرد.
تك محدود عراق در حمله به شهر خفجى در شمال عربستان در ۳۰ ژانويه آسيب پذيرى خطوط دفاعى متفقين را نشان داد. در اين عمليات محدود ۱۲ تفنگدار آمريكايى و ۱۸ سرباز سعودى كشته شدند و اگر ۳۰ سرباز عراقى از بين رفتند اما مى توان تصور كرد حركت ۲۰ لشكر زرهى (قبل از آنكه تحت تأثير بمباران ضعيف شوند) مى توانست چه حجم تلفاتى بر آمريكاييها وارد كند و دست كم بزرگترين شكست نظامى تاريخ را نصيب عراقيها نكند.
نبرد ۱۰۰
جنگ عراق و آمريكا
حوادث پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ آمريكا رابر آن داشت تا از «فرصتها» نهايت استفاده را كرده و بالعكس «تهديدهاى احتمالى آينده» را از هم اكنون خنثى كند. از جمله اين تهديدهاى احتمالى خطر قدرت گرفتن دولتهاى قدرتمند مخالف آمريكا در خاورميانه بوده و هست. آنچه كه آمريكا را مى تواند به سادگى از پا بيندازد مسأله انرژى است. نياز اين كشور در سال ۲۰۰۴ روزانه ۲۰ ميليون بشكه نفت است كه دوسوم اين رقم از خارج تأمين مى شود و ۷۰ درصد اين ماده پر ارزش متعلق به خاورميانه بوده و تنها ۷ كشور عربستان، ايران، عراق، كويت، امارات متحده، قطر و بحرين از نيمه قرن ۲۱ به بعد نفت دارند. بنابراين اين گلوگاه استراتژيك اگر در «اين سالها خلأ قدرت» به دست آمريكا بيفتد خيال آمريكا براى كل قرن ۲۱ راحت است و بالعكس مى تواند رقباى احتمالى خود نظير اروپاى غربى و چين را از اين ناحيه تحت فشار بگذارد.
بهانه سلاحهاى كشتارجمعى
آمريكا از اواخر دهه ۹۰ به بهانه وجود سلاحهاى كشتارجمعى صدام حسين را شروع به تهديد كرد و اين تهديد در زمستان ۱۳۸۱ (ژانويه ۲۰۰۳) به اوج خود رسيد در اسفند ۱۳۸۱ (مارس ۲۰۰۳) به اوج خود رسيد دراين زمان آمريكا با ۲۵۰هزار سرباز، ۱۰۰۰ تانك و حدود ۹۰۰هواپيما آماده هجوم به عراق بود. اين در حالى بود كه نيروهاى عراقى دراين زمان كمتر از ۳۵۰هزار سرباز، ۳۰۰هواپيما، ۱۰۰۰دستگاه توپ و ۲۵۰۰ دستگاه تانك تخمين زده مى شدند كه به دليل گرفتارى اقتصادى عراق، ناشى از ۱۲ سال تحريم اصلاً اوضاع مناسبى نداشتند. آمريكا تنها بر روى ۶ لشگر گارد رياست جمهورى كه در اطراف بغداد بودندحساب باز مى كرد.
آغاز حمله
۲۹اسفند ۱۳۸۱ (۲۰ مارس ۲۰۰۳) آمريكا حمله را با بمباران سنگين بغداد براى كشتن مقامات مهم نظامى و امنيتى عراق آغاز كرد. بمب هاى ده تنى و موشكهاى كروز در مقياس گسترده عليه بغداد به كار گرفته شد و همزمان ۱۹ شهر ديگر عراق زير آتش هوايى و دريايى قرار گرفت.
بمب افكنهاى نامرئى بى - ۱و اف - ۱۱۷ مراكز اصلى عراق را پياپى مورد حمله قرار دادند و نيروهاى انگليسى به فاو و نيروهاى آمريكايى به ام القصردر جنوب عراق حمله كردند اما عليرغم آنكه از نظر آنها عمليات ساده فرض شد تيراندازان عراقى به خوبى از پس مهاجمان برآمدند.
با سقوط يك هواپيماى آمريكايى در اول فروردين، سقوط يك هلى كوپتر با ۱۶ سرنشين آمريكاييها اولين تلفات را تحمل كردند اما ۴ لشگر آمريكايى به سرعت از بيابانهاى جنوب عراق گذشته و به جنوب ناصريه شهر استراتژيك مجاور رود فرات رسيدند. از طرف ديگر بصره نيز عليرغم بمباران شديد توسط بمب افكنهاى استراتژيك بى - ۵۲ و دهها هواپيماى انگليسى تسليم شد و لشگرهاى انگليسى ناگزير دست به محاصره شهر زدند. تا اين زمان ۲هزار سورتى پرواز و ۱۰۰۰ موشك كروز عليه عراقيها به كار گرفته شده بود. در جنوب ناصريه و بصره آمريكا و انگليس براى اولين بار با دفاع سنگين عراقيها بويژه لشگر ۵۱ عراق مواجه شدند اين در حالى بود كه نبرد در ۱۵۰كيلومترى عمق خاك عراق صورت مى گرفت.
روز چهارم نبرد پس از آنكه مجدداً تك تيراندازان عراقى چند سرباز متفقين را از پاى درآوردند و در جنوب ناصريه حملات متعدد آمريكا بى فايده نشان داد، ژنرال ريچارد مايرز رئيس ستاد مشترك آمريكا و طراح اصلى حمله اذعان كرد كه دفاع عراق محكم تر از پيش بينى هاى اوليه بوده و بنابراين جنگ، ساده نخواهد بود. آمريكايى ها دريافتند كه استراتژى عراق در اين جنگ دفاع در شهرها و حومه آنها است و هر از چندى يك پاتك نيز عليه مهاجمان به اجرا در مى آيد.
منبع:روزنامه ايران
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"