جنگ ويتنام

در اين بخش مي‌توانيد در مورد اخبار نظامي منتشر شده به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا

ارسال پست
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

جنگ ويتنام

پست توسط Mr.Amirhessam »

نبرد۸۸:جنگ خليج خوكها
در ۱۹۵۹ به دنبال پيروزى چپگراها به رهبرى فيدل كاسترو در كوبا آمريكا پس از ۶۰ سال در نزديكى مرزهاى خود با يك خطر جدى روبرو شد به ويژه آنكه فيدل جوان علاقه زيادى به نزديك شدن به اتحاد جماهير شورورى داشت. اين وضعيت براى ايالات متحده قابل تحمل نبود بنابراين در اواخر سال ۱۹۶۰ دولت كندى تصميم گرفت با كمك نيروهاى طرفدار رهبر قبلى كوبا (باتيستا) و عوامل CIA حمله اى به سواحل كوبا را ترتيب دهد.
اين نيروها حدود ۶ ماه در گواتمالا آموزش جنگ هاى چريكى ديده و به تدريج آماده اجراى يك جنگ كلاسيك شدند و در حالى كه در ۱۱ آوريل ۱۹۶۱ بالغ بر ۵ هزار نفر مى شدند به همراه ۷ كشتى كوچك از گواتمالا و لوييزياناى آمريكا عازم «خليج خوكها» در كوبا شدند.
بلافاصله ۸ هواپيماى بزرگ بى -۲۶ آمريكايى نيز با خدمه كوبايى (مخالفان فيدل كاسترو) از نيكاراگوئه به پرواز درآمده و ۳ فرودگاه اصلى كوبا را بمباران كردند.
واكنش به موقع
على رغم آنكه كاسترو اصلاً انتظار چنين حركت برنامه ريزى شده اى را نداشت (او در اين زمان تمام تلاش خود را وقف ايجاد واحدهاى آموزشى و اعزام آن به مناطق فقير كوبا كرده بود). اما موفق شد نيروهاى انقلابى خود را سريع بسيج كند و به سرعت خود را به منطقه مورد تهاجم برساند. از طرف ديگر بمباران هوايى بى - ۲۶ها هيچ اثرى به قدرت ناوگان هوايى كوبا نگذاشت.
از روز ۱۲ آوريل به بعد مهاجمان با مقاومت هاى سازمان يافته انقلابيون در محورهاى اصلى مواجه شدند و آنها كه براى يك مبارزه سهل و آسان خود را آماده كرده بودند دريافتند كه انقلابيون اگرچه از يك ارتش منظم بى بهره اند اما مى توانند از پس ۵ هزار نيروى مزدور برايند.
شدت نبرد در روزهاى بعد افزايش يافت اما مهاجمان نتوانستند از ساحل خليج خوكها جلوتر بروند چرا كه ورود ۶ هواپيماى قديمى دولت كوبا كه به زحمت راه اندازى شده بودند مانع پيشروى نيروهاى موتوريزه و تانك مزدوران شد.
در روز ۱۷ آوريل هواپيماهاى آمريكايى (تحت فرمان خلبانان مزدور) آخرين تلاش را براى پاكسازى نيروهاى بر سر راه ارتش به اصطلاح آزادى بخش (ضد دولت كاسترو) كرد اما نتيجه اين امر سقوط چند فروند اين هواپيماها بود و بالعكس انقلابيون با حمله متقابل مهاجمان را به دريا ريختند. در آخرين ساعات جنگ رؤساى «سيا» و ستاد ارتش آمريكا از كندى خواستند تا اجازه دهد تا رزمناوهاى آمريكايى با آتشبارى، انقلابيون را عقب برانند تا مهاجمان فرصت عقب نشينى بيابند اما كندى «عاقلانه» با اين اقدام مخالفت كرد. چرا كه باخبر شد كه خروشچف علناً اعلام كرده، با هر اقدام مستقيم نظامى آمريكا عليه كوبا مخالف است. جنگ خليج خوكها در ۱۷ آوريل به پايان رسيد در حالى كه ۳۰۰ كشته و ۱۱۱۳ اسير براى مهاجمان در برداشت.
نتيجه نبرد
جنگ خليج خوكها جنگى كوتاه و كوچك محسوب مى شود اما بى ترديد اثر سياسى آن بسيار زياد بود. هنوز پس از نيم قرن از آن تاريخ كوبا در «زيربينى» ايالات متحده به رهبرى فيدل كاسترو ماهيت ضد آمريكايى خود را حفظ كرده و آماده است تا هر تهاجمى را پاسخ دهد.
كوبا در زمان خود يك «سمبل» بود و اگر آمريكا مى توانست در نبرد خليج خوكها كاسترو را سرنگون كند بعدها با جنبش هاى چپگرايانه در نيكاراگوئه، شيلى و السالوادور مواجه نمى شد. كوبا در تمام سالهاى جنگ سرد استخوانى در گلوى آمريكا بود. اين كشور در ۱۹۶۲ در پى بحران موشكى كوبا (استقرار موشكهاى روس در خاك اين كشور كه منجر به واكنش سريع كندى شد و جهان را به آستانه يك جنگ برد) نشان داد كه آماده است تا هر جا كه طرف روس مايل باشد جلو برود.
كوبا بين سالهاى ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۹ به ۱۵ كشور جهان نيرو فرستاد تا مانع پيروزى دولتهاى راستگرا و يا كودتاچيان شود. اين كشور در جنگ سرد مبدل به بازوى اتحاد شوروى شد و شايد دليل اين تندروى ها همان حركت ناجوانمردانه خليج خوكها باشد.
شكست عمليات خليج خوكها اثر بدى براى دولت كندى داشت اگر چه كندى با قبول شكست جمله معروفى گفت: «پيروزى صد پدر دارد اما شكست يتيم است من مسؤوليت اقدامات دولت را برعهده مى گيرم.»
نبرد۸۹:جنگ هند و پاكستان
در شبه قاره هند از ۶۰ سال قبل به اين سو بين ۲ كشور پرجمعيت هند و پاكستان درگيرى بوده كه ريشه اين منازعه به كشمير بازمى گردد. در ماه مه ۱۹۶۵ با توسل به زور توسط هند بحران كشمير از فاز سياسى وارد فاز نظامى شد.
ابتدا يك گردان نيروى هندى با عبور از خط آتش بس سال ،۱۳۴۹ پاسگاه پاكستانى را در كارگيل اشغال كردند و به دنبال اعتراض مردم مسلمان كشمير در ماه ژوئن هند ۱۵۰ هزار نيروى خود را به شمال هند اعزام كرد.
اين اقدام سبب شد تا هزاران نيروى داوطلب از كشمير آزاد و مرز پاكستان بگذرند تا به كمك مردم كشمير هند بشتابند. از اين زمان به بعد ۲ كشور كليه مذاكرات را كنار گذاشته و جنگى تمام عيار را آغاز كردند.
البته نبايد از ياد برد كه اگرچه در نبرد ۱۹۶۵ هند آغاز كننده جنگ بود اما هنديها طى ۲ دهه قبل از آن همواره در بحث كشمير كوتاه آمده و على رغم برترى قوا تن به عقب نشينى در برابر پاكستان در دهه ۵۰ داده بودند. اما از سوى ديگر مردم مسلمان كشمير نيز در اين سالها همواره خواستار استقلال از دولت هندوى هندوستان بوده اند.
آغاز جنگ
پس از آنكه هندى ها اعلام كردند بخشى از مهاجمان كشميرى نظاميان پاكستانى هستندكه لباس محلى پوشيده اند، ۱۵۰ هزار نيروى خود را در چند محور به حركت درآورده و با در هم كوبيدن نيروهاى مرزبان و پراكنده پاكستانى وارد بخش كشمير آزاد (تحت حاكميت پاكستان) شدند و ظرف مدت كوتاهى به عمق ۴۰ كيلومترى پاكستان رسيدند.
ژنرال ايوب خان رهبر پاكستان در اين زمان دستور بسيج قوا براى برخورد با نيروهاى هندى را داد حال آنكه در اين زمان نيروهاى هندى به ۲۱ كيلومترى مظفرآباد (مركز كشمير پاكستان) رسيده بودند.
در اول سپتامبر ۱۹۶۵ هزاران نيروى پاكستانى در جنوب اسلام آباد (راولپندى) با عبور از مرز پاسگاههاى مرزى هند را تصرف كردند.
هند كه انتظار حمله پاكستان در چندصد كيلومترى كشمير را نداشت از نيروى هوايى استفاده كرد و در حملاتى وسيع صدها تانك و خودروى پاكستانى را به آتش كشيد. اما سرعت عمل و پايدارى پاكستانى ها سبب شد تا آنها بتوانند تا بر جاده جامو - سرى نگه كه راه ورود هندى ها به كشمير هند بود مسلط شوند.
هند از اين لحظه به بعد درنگ را جايز ندانست و با تجهيز قوا در نزديكى لاهور پاكستان جبهه جديدى را باز كرد و از ۳ جناح حمله اى گازانبرى را براى تسخير اين شهر مهم پاكستان آغاز كرد.
اين نيروها با استفاده از برترى قواى ۴ بر يك خود در برابر پاكستانى ها به پيروزى اوليه رسيده ولى در حوالى لاهور در پى شكست نيروى هوايى هند از پاكستان و از دست دادن پشتيبانى هوايى از يك طرف و مقابله مردانه و مؤثر پاكستانى ها، تن به توقف دادند. اگر هندى ها مى توانستند جاده لاهور به حيدرآباد (در جنوب پاكستان) را قطع كنند به نقطه مناسبى رسيده بودند، اما توافق آنها در ۶ سپتامبر سبب شد تا مجبور به تن دادن به فشارهاى بين المللى شوند. هنديها در اين زمان از سوى دنيا به دليل حمله بى دليل به لاهور مورد ملامت قرار گرفته بودند و آن طرف چينى ها كه در ۱۹۶۲ با هند جنگيده بودند اين كشور را تلويحاً تهديد به مداخله نظامى كردند.
بنابراين در ۲۳ سپتامبر ۲ طرف بدون آنكه به نتيجه اى دست يافته باشند آتش بس را قبول كردند حال آنكه «گرفتارى كشمير» حل نشده باقى مانده بود. در اين نبرد هندى ها در برابر سقوط ۷۰ هواپيما تنها ۱۹ هواپيماى پاكستانى را ساقط كردند حال آنكه در نبردهاى زمينى تانكهاى پاكستانى ضربات سختى از هنديها متحمل شدند.
نتيجه نبرد
جنگ سپتامبر ۱۹۶۵ هند و پاكستان حداقل ۷ تا ۱۰ هزار كشته به جا گذاشت و شايد اگر فشار دهها سياستمدار معروف جهان نظير ناصر، كاسيگين، چوئن لاى، جانسون و... و تهديد چين نبود نبرد مذكور شدت مى يافت و صدها هزار نفر از نيروهاى اين ۲ كشور فقير جنوب آسيا كشته مى شدند.
اگرچه اين جنگ اثر فورى براى هيچ يك از دو طرف نداشت اما سبب شد تا دنيا شاهد رشد ارتشهاى دو كشور باشد به گونه اى كه هم اكنون اين دو كشور پرجمعيت ترين ارتشهاى جهان را در اختيار دارند. (ارتش هند ارتش چهارم جهان و ارتش پاكستان ارتش هفتم جهان است) همچنين ۲ كشور هر دو به بمب اتم دست يافتند. اين ۲ كشور در ۱۹۷۱ نيز با هم جنگيدند كه منجر به جدايى بنگلادش (پاكستان شرقى) از پاكستان شد. در دهه ۹۰ نيز طرفين در كارگيل دست به جنگى گسترده زدند كه اگرچه به گستردگى درگيرى هاى قبلى نبود اما اين هشدار را به جهان داد كه «بمب ساعتى كشمير» هنوز فعال است و دنيا را تهديد مى كند.
نبرد۹۰:جنگ ويتنام
مردم آمريكا هرگز گمان نمى بردند كه ويتنام سرزمينى دوردست در آسيا (و ۱۴هزار كيلومترى آمريكا) روزى مبدل به بزرگترين منجلاب نظامى ، اقتصادى آمريكا شود و سياستمداران واشنگتن مجبور شوند «هست و نيست » خود را بر روى ميز ويتنام به قمار بگذارند.
شروع اين اشتباه بزرگ به سال ۱۹۵۵ باز مى گشت هنگامى كه ارتش فرانسه در اثر شكست ازنيروهاى ويت مين تحت فرمان مردان سياسى و نظامى هانوى (بويژه پس از نبرد دين بين فو) مجبور به ترك ويتنام شدند. اما آمريكا در آن سالها از ترس سقوط كل منطقه به دامان چين و شوروى تصميم گرفت دولت ويتنام جنوبى را حمايت كند حال آنكه حكام نالايق جنوبى نظير نگودين ديمر و ژنرال خوان هرگز محبوبيتى بين مردم نداشتند.
ورود آمريكا به جنگ
آمريكا بين سالهاى ۱۹۵۵ تا ۱۹۶۰ يك ميليارد دلار كمك و صدها كارشناس نظامى به ويتنام جنوبى اعزام كرد اما اين اقدامات فايده اى نداشت و در ،۱۹۶۰ كنترل ۸۰درصد روستاهاى ويتنام جنوبى به دست ويت كنگها (چريكهايى كه از سوى ويتنام شمالى ، شوروى و چين حمايت مى شدند) افتاد. ليندون جانسون رئيس جمهور وقت آمريكا در ۱۹۶۱ دستور تقويت قواى آمريكا را در منطقه داد و به سرعت ۱۵هزار سرباز به منطقه اعزام كرد. اولين نبرد جدى بين نيروهاى طرفين در ۱۲ مارس ۱۹۶۲ آغاز شد و در طى آن دهها هزار سرباز آمريكايى و ويتنام جنوبى در پناه آتش آمريكاييها حمله به چريكها را آغاز مى كنند اما چريكها با پايدارى و از جان گذشتگى مهاجمان را عقب مى رانند و عملاً كنترل روستاها و راههاى خارج شهرى در تصاحب آنها باقى مى ماند. نبرد بعدى در اكتبر ۱۹۶۳ رخ مى دهد كه طى آن ارتش دولتى ويتنام بار ديگر مقهور قدرت و سازماندهى ويت كنگها مى شود. با روى كار آمدن ژنرالها در دولت ويتنام جنوبى در نوامبر ۱۹۶۳ ، نظاميان عمليات گسترده اى را عليه مردم بى دفاع و ويت كنگها آغاز مى كنند كه سبب مرگ دهها هزار نفر مى شود. جانسون رئيس جمهور آمريكا در ۱۹۶۴ در نطقى اعلام مى كند كه حاضر نيست بگذارد آسياى جنوب شرقى مانند چين از دست برود.
افزايش حضور آمريكا در ويتنام
كمكهاى پراكنده و هوايى آمريكا تا سال ۱۹۶۴ دردى را از قواى ويتنام جنوبى دوا نكرد و تنها باعث شد تا ويت كنگها با حمايت جدى ترى از سوى شمالى ها و روسها به قدرت قابل توجه برسند. بنابراين آمريكا كه در آن زمان خطر سقوط سايگون را جدى مى ديد از تابستان ۱۹۶۴ تصميم گرفت تا حضور خود را در ويتنام تقويت كند و از آن زمان به بعد بودكه سيل سربازان آمريكايى به منطقه سرازير شد.
همزمان با افزايش نيروهاى آمريكا، فرماندهى مشترك عمليات نيز به نظاميان آمريكايى سپرده شد. در عمليات «آلفا ۳۴» بنادر شمال ويتنام توسط ناوهاى مشترك آمريكا و ويتنام جنوبى در هم كوبيده شد. در اين عمليات كماندوهاى جنوبى در سپاه آمريكاييها دو جزيره در خليج تونكن را مورد حمله قرار دادند. ناوچه هاى سريع السير شمالى نيز به تلافى كشتى هاى پشتيبانى كننده در منطقه را هدف گرفتند كه در نتيجه ناوشكن آمريكايى به اسم مادوكس از بين رفت. تا آن زمان آمريكا هنوز رسماً با ويتنام شمالى درگير جنگ نشده بود و صرفاً عليه چريكهاى ويت كنگ مى جنگيد. شمالى ها نيز در آن زمان علاقه اى به درگيرشدن با اين غول نظامى نداشتند حتى حمله آنها به ناوشكن آمريكايى نيز از روى عمد نبود آنها گمان مى كردند ناوچه هاى جنوبى را هدف قرار مى دهند.
آمريكا اما ظاهراً منتظر اين اشتباه شمالى ها بود چرا كه در كمتر از ۱۲ ساعت بعد بزرگترين حمله هاى هوايى را عليه شماليها ترتيب داد و هزاران تن بمب بر سر شمال ريخت. در ۷ اوت جانسون از مجلس و سناى آمريكا مجوز ورود به جنگ را گرفت و در ژانويه ۱۹۶۵ پس از آنكه بار ديگربه رياست جمهورى انتخاب شد با اعزام ۱۸۵ هزار سرباز به ويتنام موافقت كرد.
در مارس ۱۹۶۵ در عمليات رعد خروشان هزاران سورتى پرواز توسط بمب افكنهاى بى ،۵۲ اف - ۴ ، اف - ۵ و اف ۱۱۱ انجام گرفت و بارانى از آتش براى مردم شمالى به ارمغان آورد. آمريكاييها گفته بودند كه قصد دارند در اين عمليات شماليها را به عصر حجر بازگردانند.
اما قدرت دفاع هواى شمالى ها نيز كم نبود و حملات هوايى آمريكايى ها با تلفات شديد همراه شد. سرفرمانده آمريكايى جنگ ويتنام، ژنرال وستمورلند دراين زمان فرمانى را از واشنگتن دريافت كرد مبنى بر اينكه از نظر نيرو و تجهيزات هيچ نگرانى نداشته باشد و هرچه بخواهد دراختيار او گذاشته خواهدبود. آمريكاييها در ۱۹۶۶ نيروهاى خود را به ۵۴۲ هزارنفر افزايش دادند.
ادامه دارد
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

پست توسط Mr.Amirhessam »

نبرد جانكشن سيتى
رشد هراس آور قواى نظامى آمريكا آنها را در وضعيت برتر قرارداد و در اواخر ،۱۹۶۶ صدها هزار نيروى جنوبى در كنار ۴۵ هزار آمريكايى حملات سنگينى را در پناه آتش هلى كوپترهاى آمريكايى آغاز كردند. دراين نبرد مرگبار كه به سال ۱۹۶۷ نيز كشيده شد، بالغ بر ۱۰۰ هزارنفر از طرفين كشته شدند. اما ويت كنگها اجازه پيشروى به دشمن را ندادند و حملات با شكست روبه رو شد اگرچه نيروهاى ويت كنگ نيز به شدت ضربه خوردند و تعداد آنها به ۲۰ هزارنفر رسيد.
تلفات سربازان آمريكايى در ۱۹۶۷ به ۱۵ هزارنفر رسيد و اين درحالى بود كه آمريكا تنها درهمان سال ۲۵ ميليارددلار هزينه براى جنگ مذكور متحمل شده بود. اعتراضات در آمريكا كم كم شروع شده بود و مردم كه نگران جان جوانان ۱۹ ساله خود بودند (عمده كشته ها نيروهاى وظيفه بودند) تظاهرات را آرام آرام شروع كردند.
نبردهاى هوايى
تنها كارت برنده آمريكا نيروى هوايى بود. كسى نمى داند آمريكا در جنگ ويتنام از چه تعداد هواپيما استفاده كرد. برخى مانند جان گرنويل نويسنده تاريخ جهان در قرن بيستم معتقدند بمبهايى كه آمريكا عليه شهرهاى شمال به كار برد بيش از كل بمبارانهاى جنگ دوم جهانى بود.
نظاميان شمال نيز حجم اين بمبارانها را چيزى درحدود ۷ميليون تن (معادل صدها برابر بمب هيروشيما) مى دانند.
شوروى كه در آن سالها بشدت به دليل شكست اعراب از اسرائيل موردانتقاد متحدانش بود تصميم داشت كه به هرقيمت مانع فروپاشى ارتش ويتنام شمالى شود. بنابراين وقتى ديد آمريكا به هشدارهاى مسكو و جهان درباره جنگ مذكور توجهى ندارد و قصددارد به مانند جنگهاى قبلى با بمبارانهاى گسترده توان مدافعان را از درون بشكند تصميم گرفت با تمام قوا از شماليها حمايت كند.
سيل هواپيماهاى جنگى پيشرفته ميگ و سوخو دركنار موشكهاى سام و توپهاى ضدهوايى ۲۳ و ۳۰ ميليمترى دركنار يكديگر به ويتنام اعزام شد و سبب شدند تا فضاى ويتنام مبدل به جهنمى پرخطر و سوزنده براى خلبانان آمريكايى شود. (يك سوم تلفات آمريكا را در جنگ ويتنام خلبانان هواپيما و هلى كوپتر تشكيل مى دادند.)
در دهه ۶۰ نيروى هوايى شمال به قدرت اول هوايى منطقه (و حتى آسيا) تبديل شد. اين نيرو در آن زمان با دراختيارداشتن هزار هواپيما ازجمله ميگهاى پيشرفته ۲۱ (براى آن زمان) مبدل به كابوسى براى بى-۵۲ها و اف - ۱۰۵ هاى آمريكايى شده بودند.
سقوط دهها بى _ ۵۲ كه هركدام چندصدميليون دلار قيمت داشتند و ۸ خدمه با تجربه در آن مستقر بودند سبب روى آورى آمريكا به بمب افكنهاى سبك و سريع نظير فانتوم و تايگر (اف _ ۵) شد. اما موشكهاى رهگير سام كه با تعقيب هواپيما تا سقوط دست از سر آنها برنمى داشتند مشكل آفرين بودند. در ارتفاع پايين نيز توپهاى ضدهوايى، هواپيماهاى آمريكايى را غربال مى كردند.
هر خلبانى كه شجاعت مى كرد و به قصد ازميان بردن توپهاى ضدهوايى به آنها حمله مى برد دراثر تمركزآتش «پودر» مى شد.
روسها آخرين تكنيكهاى دفاعى خود را دراين نبرد دراختيار شماليها مى گذاشتند و شدت همين نبردها بود كه در اواخر ۱۹۶۷ جانسون را وادار به پذيرفتن بى اثر بودن بمبارانها كرد. گفته مى شود آمريكا در جنگ ويتنام ۴هزار هواپيما را ازدست داد.
هلى كوپترها
در هيچ جنگى به مانند جنگ ويتنام از هلى كوپتر به صورت گسترده استفاده نشد. صنايع هلى كوپترسازى آمريكا در آن سالها با عرضه مدلهاى جديد بل ۲۱۴ و ۲۱۲ و سيكورسكى دركنار جت رنجر خوب درخشيد اما نترسى جنگجويان ويتنامى دركنار سلاحهاى نيمه سنگين وسبك آنها سبب شد تا هزاران هلى كوپتر و خلبان آمريكايى در نبرد ويتنام ازبين بروند. اگرچه وجود هلى كوپترها به عنوان «پشتيبانى نزديك هوايى» بارها به داد نيروهاى در تله افتاده آمريكايى رسيد. به گونه اى كه اگر اين هلى كوپترها نبودند به دفعات مختلف آمريكاييها در قلمرو ويت كنگها و شماليها قتل عام مى شدند.
حمله تت
بى فرجام بودن حملات آمريكا سبب شد تا ژنرال جياپ در ۳۱ ژانويه ۱۹۶۸ در جبهه اى به طول ۵۰ شهر و مركز مهم در جنوب ويتنام با كمك نيروهاى شمال وويت كنگها دست به حمله بزند.
نبرد تت از جمله نبردهاى سنگينى بود كه در آن ۷۰۰ هزار نيروى كمونيست و همين مقدار نيروى آمريكايى و جنوبى شركت داشتند. ويت كنگها تحت تأثير جنايات آمريكا در اين عمليات قساوتهاى زيادى نشان دادند و در اين نبرد بزرگ از «اسارت» خبرى نبود. حملات غافلگيرانه ويتنام در بسيارى از نقاط سبب شد تا سربازان آمريكايى با بى نظمى عقب نشينى كنند و اين مسأله در رسانه هاى جهان و بويژه آمريكا تصوير بدى يافت.
آغاز قبول شكست
شكست نبرد «تت» در كنار افزايش تلفات هوايى سبب شد تا جانسون به صورت يك طرفه حملات هوايى را از مارس ۱۹۶۸ كاهش دهد و درخواست مذاكره با سران ويتنام شمالى را بكند. اگرچه در اين زمان نيروى آمريكا در ويتنام از مرز ۷۰۰ هزار نفر گذشته بود.هواپيماهاى آمريكا تنها طى سالهاى ۱۹۶۵ تا ۱۹۶۸ با ۱۰۷ هزار حمله (سورتى پرواز) ۲‎/۶ ميليون تن بمب بر سر مردم ويتنام شمالى ريختند.
در ۱۹۶۹ آمريكا كاملاً در انفعال بود تا آنكه در آوريل ۱۹۷۰ ويتنام شمالى و ويت كنگها با تجهيز قوا دست به حمله سراسرى به ۴۲۴ پايگاه و مركز نظامى آمريكا زدند كه اين حمله نشان داد آمريكا برنده اين جنگ نيست.
در ۱۹۷۰ آمريكا و ويتنام جنوبى با حمله به لائوس در غرب ويتنام سعى كرد خطوط مواصلاتى شماليها را از بين ببرند اما در اين كار ناموفق ماندند چرا كه با آغاز خروج نيروهاى آمريكايى از منطقه شماليها مجدداً به لائوس مسلط شدند.
قبول شكست
آغاز خروج آمريكا از ويتنام ۳ دليل عمده داشت اول آنكه ريچارد نيكسون رئيس جمهور جديد آمريكا اين جنگ را اشتباه گذشتگان مى دانست و علاقه اى به ادامه آن نداشت، دوم آنكه مردم آمريكا مرتب با برگزارى تظاهرات خواستار پايان جنگ بودند و سوم آنكه آمريكا از نظر نظامى اميدى به پيروزى در ويتنام نداشت.
بنابراين مذاكرات صلح على رغم موضع بسيار سخت شماليها بار ديگر آغاز شد ودر ژانويه ۱۹۷۳ بالاخره آمريكا پذيرفت كه نيروهاى خود را به طور كامل از «جنوب» خارج كند. اين درحالى بود كه طى سالهاى ۱۹۷۱ تا ۱۹۷۳ در اثر كنار كشيدن تدريجى ارتش آمريكا جنوبى ها به تدريج توان خود را از دست داده بودند و در ۱۹۷۴ هنگامى كه آمريكا تصميم گرفت همه نيروى خود را از منطقه خارج كند، صفوف جنوب كاملاً از هم پاشيد وصدها هزار ويت كنگ در كنار ارتش يك ميليون نفره شمال به تدريج تمام شهرهاى جنوب را فتح كرده ودر ۳۰ آوريل ۱۹۷۵ سايگون نيز سقوط كرد. در حقيقت ارتش جنوب بدون آمريكا «هرگز چيزى نبود».
نتيجه نبرد:
نبرد ويتنام پر تلفات ترين جنگ جهانى پس از جنگ دوم جهانى بود.
اين جنگ ۲‎/۵ ميليون كشته برجاى گذاشت كه ۷۵ هزار نفر از آنها آمريكايى بودند. آمريكا از اين نبرد ۳۰۰ هزار زخمى و معلول نيز به يادگار گرفت. سقوط ۶ هزار هواپيما و هلى كوپتر آمريكايى حكايت از شدت اين نبرد در بخش هوايى داشت (منابع شمالى اين رقم را ۵ هزار هلى كوپتر و ۴ هزار هواپيما ذكر كرده اند) ، (هنوز جنازه هزاران خلبان آمريكايى در ويتنام پيدا نشده است) . ويتنام جنوبى وشمالى در ۱۹۷۶ رسماً متحد شدند وجبهه كمونيستها را در شرق و جنوب آسيا به شدت تقويت كردند.
نبرد ويتنام دهها اثر مهم داشت اما ۳ اثر آن قابل توجه تر از بقيه است.
۱ - شكست قطعى ارتش آمريكا . آمريكا تا آن زمان در هيچ جنگى شكست قطعى نخورده بود واين مسأله حيثيت آمريكا و اعتماد به نفس مردم آن را به اندازه اى كاهش داد كه تا سالها سياستمداران و مردم آن جرأت جنگ با كشورهاى ديگرى را نيافتند وتنها پيروزى در جنگ خليج فارس در ۱۹۹۱ اين خاطره تلخ را از ياد آنها برد.
۲ - توسعه نفوذ غول سياسى شوروى به عرصه جهانى كه از ۱۹۴۵ آغاز شده بود در ۱۹۷۵ به اوج خود رسيد و روسها از شكست واشنگتن بهترين بهره را بردند. اكنون متحدان آنها از كوبا در ۹۰ مايلى آمريكا تا ويتنام در ۱۴ هزار كيلومترى آن كشور گسترده شده و آنها در جنوب آسيا، شاخ آفريقا و شرق اروپا دست بالا را داشتند.
۳ - جنايتهاى آمريكا در اين جنگ شديداً شعارهاى فريبنده آنها را زير سؤال برد. مرگ حداقل يك ميليون غيرنظامى و ريختن ميليونها تن بمب بر سر نظاميان با هيچ توجيهى پذيرفتنى نبود مضافاً آنكه قتل عام دهكده «ميلا» در ۱۹۶۹ دركنار گفته هاى مردان از جنگ بازگشته آمريكايى به دنيا ثابت كرد كه آمريكا در ويتنام دست به «جنگ كثيف» زده است. جنگى كه تنها مخصوص مزدوران قرن نوزدهمى و يا نازيها و فاشيستها بود.
جنگ ويتنام به هر شكل در ۱۹۷۵ تمام شد اما كابوس ويتنام هنوز پس از ۳ دهه آمريكا را رها نكرده است. نويسنده ها و فيلم سازان مستقل آمريكايى هنوز هم با خلق آثار جديد سعى مى كنند از اشتباهات آن دوران برائت كنند.
جنگ ۹۱: نبرد دين بين فو
در بين ملل جهان بى شك هيچ ملتى به مانند مردم ويتنام سختى را تجربه نكرده است. اين ملت سرسخت از صدها سال قبل به اين سو همواره براى به دست آوردن استقلال خود مبارزه كرده اند. از نبردهاى طولانى با امپراتوران چينى و مغولى گرفته تا مبارزه با امپراتورى استعمارى فرانسه در قرن نوزدهم.
فرانسوى ها از ۱۸۴۸ كه جاى پاى خود را در هندوچين محكم كردند آرام آرام رخنه به داخل ويتنام را نيز آغاز كردند تا آنكه در اواخر قرن مذكور تمام اين كشور به اشغال فرانسه درآمد. اما مردم ويتنام بارها عليه اشغالگران جنگيده و هيچگاه در برابر استقرار مهاجمان ساكت نبودند تا آنكه در ۱۹۴۵ تظاهرات سازمان يافته اى توسط سازمان «ويت مين » عليه فرانسويان برگزار شد.
فرانسه پس از جنگ
سال ۱۹۴۵ پس از آنكه برلن و توكيو تحت اشغال قواى آمريكايى ، انگليسى ، روسى و فرانسوى درآمد انتظار بسيارى از كشورهاى تحت سلطه اين بود كه «دنيا به اتفاق اين آزادى از چنگال فاشيستها راجشن بگيرد » اما چنين نبود. هر دو دولت فرانسه و انگليس از تمام تلاش خود براى نگهدارى مستعمرات استفاده كردند از جمله دولت پاريس به تقويت قواى خود در هندوچين پرداخت.
ظهور جياپ
در ۱۹۴۵ افسر جوانى به نام نگوين جياپ سازماندهى نيروهاى سياسى ويت مين را برعهده گرفت و پس از آنكه از عزم دولت فرانسه براى ادامه اشغال ويتنام با خبر شد در ۱۶ اوت با دهها هزار نيروى رزمى خودكه از كمك شوروى نيز برخوردار بودند شمال ويتنام را تسخير كرده و در دسامبر ۱۹۴۵ رسماً استقلال ويتنام را اعلام كرد. فرانسويها كه از اين مسأله ناراضى بودند در ۲۳ نوامبر ۱۹۴۶ شهر فونگ در شمال ويتنام را به توپ بستند اما نيروهاى جياپ با عبور از دلتاى رود سرخ و هانوى (پايتخت فعلى ويتنام )نيروهاى فرانسوى را دچار مشكل كرد. اين حمله آغاز «۱۰هزار روز جنگ » ويتنام با مهاجمان فرانسوى و آمريكايى بود. در ابتدا فرانسويها به دليل دراختيار داشتن ارتشهاى منظم و سازمان يافته قواى جياپ را شكست داده و وادار به «دفاع صرف» كردند. در بين سالهاى ۱۹۴۹ تا ۱۹۵۱ جياپ با تعليم نيروهايش و تهيه تجهيزات جديد موفق به تهيه ارتشى منظم شد كه در ۱۳ ژانويه ۱۹۵۱ در ۵۰كيلومترى شمال غربى هانوى با قواى فرانسوى به فرماندهى ژنرال دولاتر درگير شدند.
نتيجه اين نبرد شديد مرگ دست كم ۶۰هزار ويتنامى و هزاران فرانسوى بود ژنرال دولاتر نيز دراين نبرد جان خود را از دست داد.
فرانسويهاكه انتظار چنين حمله اى را از ويتناميها نداشتند در تدارك ايجاد خط دفاعى جديدى براى جلوگيرى از رخنه ويت مينها به ساير نقاط هندوچين شدند اين در حالى بود كه هزاران ويت مين از ۱۹۵۱ رخنه به لائوس در غرب ويتنام را شروع كرده بودند تا بتوانند فرانسويها را از ۲ جهت تحت فشار قرار دهند.
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 2132
تاریخ عضویت: چهارشنبه ۱۵ شهریور ۱۳۸۵, ۱۲:۵۱ ق.ظ
محل اقامت: تهران
سپاس‌های ارسالی: 1980 بار
سپاس‌های دریافتی: 6841 بار
تماس:

پست توسط Mr.Amirhessam »

منبع:روزنامه ايران
زنده باد بهار...
هر کس به دنبال معنای این جمله است،این فایل را [External Link Removed for Guests] کند...
به امید ظهور مهدی صاحب الزمان،پایان یافتن زمستان دنیا و شروع بهار انسانیت...
"
Captain
Captain
نمایه کاربر
پست: 1790
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۶ فروردین ۱۳۸۵, ۳:۴۹ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 8 بار
سپاس‌های دریافتی: 258 بار

پست توسط Saeid12345 »

اميرحسام,
خسته نباشي و واقعا فعاليت شما در بخش نظامي قابل تحسين هست. :D
چند نکته را هم درباره جنگ ويتنام من ذکر کنم :
در اين جنگ بنابر گفته مقامات ويتنامي 9000 فروند و آمريکايي 6000 فروند هواگرد آمريکايي ساقط شد!
اکثر بالگردهاي ساقط شده محصولات شرکت آگوستابل بود و باعث شد اين شرکت بيشترين سود را بعد از جنگ جهاني دوم در بين ديگر شرکتهاي تسليحاتي کسب کند.
جنگنده هاي اف-104و105و100و... همشون در اين جنگ افتضاح به بار آوردند و تنها جنگنده فانتوم البته با تلفات تقريبا 500 فروند موفقيتهاي زيادي را کسب کرد.
در اين جنگ تعداد پيروزيهاي دو جنگنده فانتوم و فيشبد در مساف يکديگر يکسان و بين 80 الي 90 مورد پيروزي براي هر کدام بود.
در اين جنگ جنگنده هايي آمريکايي و خلبانان آنها و فرماندهي و تاکتيک و ... آنقدر دچار اشتباه و به دور از اصول اوليه نظامي بود که حتي جنگنده هاي آمريکايي براي نابودي يک سايت سام-2 که تنها 6 فروند موشک دارد متحمل خسارت سنگين ميشدند! :::P
و بقيه موارد را بعدا ميگويم. :-)
ارسال پست

بازگشت به “اخبار نظامي”