فروپاشی مافیای دیکتاتور و حامیان استبداد اقلیم کردستانبه قلم مورخ ازاد اندیش کرد ؛ دکتر عرفان قانعی فرد
چند روز تا پایان دوران مسعود بارزانی(19 اوت) به عنوان رئیس اقلیم کردستان باقی است. از نظر امنیتی هم به نظر میرسد با به پایان رسیدن این چند روز، فصل تازه ای از کشمکشها و عنادهای سیاسی در میان گروههای کرد عراقی آغاز شده است....
رئیس پارلمان کردستان عراق می گوید :
( با پایان مدت قانونی ریاست، بارزانی مشروعیت خود را از دست می دهد رئیس پارلمان کردستان عراق هشدار داد که پارلمان رئیس کنونی اقلیم را با پایان مدت قانونی ریاست وی بر اقلیم دارای مشروعیت نمی داند و اقدامات خود را جهت جلوگیری از به وجود آمدن مشکلات بیشتر در اقلیم آغاز می کند.)......
ممکن است احزاب اپوزیسیون کُرد، با هم متحد شوند و پارلمان و حکومت را بدست بگیرند تا دیگر رهبری خودخوانده و تحمیلی، به زبان همه کردها، نطق نکند و در راستای منافع و مصالح شخصی و قبیله ای خود حرکت نکند و یک سیاست درست هم در کارنامه نداشته باشد، و شاید دیگر کردستان از این دست رهبران خودخوانده نخواهد و پارلمان، امور را بچرخاند و آرامش به فضای سیاسی کردستان بازگردد و یک بلای خانمان سوز از سر جان و مال مردم رفع شود. به قول دکتر لطیف رشید( مشاور دکتر فؤاد معصوم): جرأت ندارند که به شکست های خود را اعتراف کنند و اینگونه بخاطر عدم سیاست و عقلانیت و فرصت طلبی، سربار مردم شده اند!
چند ماهی است که در کردستان عراق، مردم محنت کشیده و صبور منتظر چنین روزی هستند که آزادی را جشن شادی بگیرند و پایکوبان رهایی از یوغ استبداد قبیله ای فاسد و ستمکار را کنار هم شاهد باشند. کسی که به خاطر حفظ کرسی و موقعیت خودش، حاضر به جاسوسی، نوکری، اجنبی پرستی، خیانت به همنوع، ترور همزبان، تخریب و تاراج اموال کردها و... بود. کسی که در عمرش یک کتاب نخوانده اما چه بسیار روشنفکرانی را به گلوله بست و همیشه هم با کمک اداره امنیت حزب دمکرات کردستان عراق(پاراستن)، به توطئه چینی جدید و ایجاد اختناق و جنجال پرداخت، زیرا تحمل ندارد که کسی دیگر را بر کرسی قدرت ببیند. اما خود فارغ از هر هنر و عقلانیتی، می خواهد بر گرده مردمان کردستان سوار باشد و خونشان را در شیشه کند.
برای عوامفریبی هم 10 دقیقه یک بار می گوید برایتان دولت مستقل کُردی تشکیل می دهم! اما هویتش فقط به آن صندلی بستگی دارد. یک رئیس قبیله که بر اساس جنایت برخی مقام های نظامی وفروپاشی مافیای دیکتاتور و حامیان استبداد اقلیم کردستان امنیتی، رهبری تحمیلی شده و بدون آن صندلی هم برای خودش جایگاهی متصور نیست. اصولاً انسانی جبون، بی مقدار، تنگ نظر، خودبزرگ بین و متوهم است. در اوهامش خود را پیشمرگ می داند اما هرگز در هیچ میدانی جنگی نبوده. در روزنامه آیندگان(7/5/1358) مام جلال و همکارانش در کمیته مرکزی حزب اتحادیه میهنی خطاب به مهدی بازرگان نوشتند که "در سال 1966 ادریس و مسعود بارزانی، در اسرائیل دوره اطلاعات و جاسوسی دیده و پس از بازگشت به کردستان، سازمان «پاراستن» یا اداره امنیت بارزانی را تأسیس کردند که به مثابه شعبهای از موساد و ساواک فعالیت میکرد و هرگونه اطلاعاتی را برای ساواک و موساد جمع آوری میکرد"، و جاسوسی برای بیگانه، شده است دوران پیشمرگه ای این شخص!
فرزند مسعود بارزانی– مسرور– هم مدعی است که کردستان عراق بهزودی استقلال خود را اعلام میکند و... اما وقتی که توان مدیریت کردن اداره امنیت شهر اربیل را ندارند آن وقت چطور میخواهد امنیت کردستان مستقل مورد نظرش و مردم کرد را تأمین کند؟ با کدام تخصص و توان و نگرش؟ مجموعه آدم ربایی و انفجارهای ساختگی توسط این حزب مافیایی، نشان از تظاد و نزاع بین نیروهای امنیتی زیر سلطه او نیست؟ آن هم شهری مانند اربیل که تعداد نیروهای امنیت وی بیشتر از معلمها و کارمندان عادی است و اجازه کمترین فعالیت اجتماعی به مردم کرد در این شهر داده نمیشود! کسی که قادر به تأمین حقوق معلم و کارکنان دولت نیست، آن وقت کدام استقلال؟ حتی هزینه قبرستان قصبه بارزان هم از بغداد تأمین می شود زیرا پول درآمد نفت کردستان در تا 50 سال در حساب های شخصی قبیله بارزانی در ترکیه است و کمترین ربطی به کردستان نداشته و ندارد.
برخلاف قانون، بارزانی رفت و سیاست نفت کردستان را در اختیار ترکیه گذاشت زیرا برایش تنها پول مهم بود و مشکل وی را بغداد و جنگ زرگری رسانه ای اش علیه مالکی هم همان اختلاس پول نفت بود که تا 50 سال در اختیار ترکیه بگذارد و به هیچ وعده ای هم با بغداد پایبند نبود و بعد هم با داعش ساخت تا عراق قتل و عام شود و مالکی برکنار گردد اما وی همچنان در کُرسی بماند. با اسرائیل و عربستان هم در عراق، همسو و هم جهت است و منافع آنها را در این کشور بلا زده تأمین می کند.
امروزه هم کاسه چه کنم چه کنم دستش گرفته و چنین وانمود می کند که او پهلوان ماجراست و بدون او مردم تلف می شوند اما این تفکر دُن کیشوتی او( پهلون پنبه ای)، ره به جایی نمی برد. همه کردها هم متوجه شدند که ترکیه چندین پایگاه و جایگاه در کردستان عراق دارد و مملو از جاسوس هاست و بیش از 800 شرکت اسما بازرگانی هم در ایران فعالیت اقتصادی دارند که کسی نمی داند آیا تهدیدی برای امنیت هستند یا نه و آیا در قالب پوشش کار اقتصادی، باند مافیایی در راستای منافع بارزانی و ترکیه تشکیل داده اند یا خیر، و همه ابزارهای نمایندگی اقلیم کردستان در تهران هم در راستای همان کار قاچاق و دزدی و سرقت و تجارت و پول شویی است.
در این چند روزه آخر هم در جهت سیاست ترکیه، علیه پ ک ک قد علم کرد، و خواست که حتی کوه های قندیل را ترک گویند و البته سازمان تجزیه طلب دمکرات کردستان ایران را هم علیه آنان تحریک کرد تا شاید جنگی درست شود و بهانه ای در دست او قرار گیرد. و وقتی پ ک ک لوله نفتی وی را منفجر کرد، فوراً از مردم، مایه گذاشت و گفت که میلیون ها دلار به حقوق مردم کرد لطمه وارد کرده است و مردم یک دلار آن را هم ندیده اند!
همیشه معتقد بوده ام که به بهانه داعش و احتکار سلاح های اهدایی جهان برای جنگ مقابل تروریسم، او خیال های کثیفی را در سر می پروراند و خطر احتمال جنگ دوباره پ ک ک و بارزانی قوی است؛ از همان ایام حفر خندق در جهت سیاست ترکیه که حتی نمی گذاشت یک آمبولانس هم به کمک مردم کوبانی برود. عین ایام سالهای 1984-1983 تحت پوشش قیاده موقت به قتل و عام کردهای ایران پرداخت و در تلویزیون کانال یک ایران و روزنامه های رسالت و جمهوری اسلامی و... آن دو سازمان کردی مسلح تجزیه طلب فراری به دامن بعث را ضد اسلام نامید! و کسی هم نپرسید شما چه صلاحیت و مشروعیتی دارید؟ و سالهای سال از هر جنایتی علیه کردهای ایران فروگزاری نکرد و امروز هم عین همان سیاست را علیه پ ک ک و برای ترکیه اجرا می کند و صرفاً قصد و نظرش، جلب حمایت ترکیه و سازمان میت(MIT) است و اگر همه کرد و کردستان را هم قربانی کند، برایش اهمیتی نداشته و ندارد، و طنز تاریخ اینکه بعد از بمباران مواضع پ ک ک، نخست وزیر ترکیه اعلام کرد که با رضایت و اطلاع شخص مسعود بارزانی صورت گرفته است. مشابه همان 31 اوت 1996 که طارق عزیز اعلام کرد "بنا به نامه و تقاضا و رضایت مسعود بارزانی، ما به اربیل حمله کرده ایم"؛ حمله ای که پیامدش، تنها قتل و عام 11000 کرد در کردستان بود و تا امروز هم به دادگاهی نرفته است!
اما بارزانی نمی داند وقتی که او و نیروهایش در رویارویی با داعش فرار می کردند و شنگال را دو دستی به داعش تقدیم می کردند تا کرامت و کیان زنان کُرد ایزدی لکه دار شود، پ ک ک و اتحادیه میهنی کردستان با کمک تسلیحاتی ایران بودند که خاک کردستان را محافظت کردند اما وی در همان ایام مانند صدام حسین قصد تسخیر کرکوک را داشت، نگران اهتزاز پرچم های آن دو حزب در شنگال بود و بعد با هماهنگی میت ترکیه، نمایش اعزام 150 نفر جنگجوی کرد برای آزادی کوبانی را به تصویر کشید تا بنا به غلامان حلقه گوش در رسانه ها، عکس خودش و پدرش را به نمایش بگذارد که در قلب و جان مردمان جای دارند و... کسی هم نپرسید که آن 150 نفر مگر انسان های ماورا بشر بودند یا جنگاوران خاص که اگر هنر می داشتند از خاک خود در عراق محافظت می کردند! اما جدا از این نمایش های تلخ و خنده دار، همه کردستان متوجه شدند که در جنایت شنگال، بارزانی متهم ردیف اول است!
در این چند روز هم دوباره اداره پاراستن او به راه افتاده اند و لیست دو هزار نفری از روشنفکر و هنرمند و شاعر و نویسنده و... را جمع کرده اند که همگی موافق طولانی تر شدن ریاست مسعود بارزانی هستند. هرچند ظاهراً تعدادی صدایشان در آمد که امضایشان جعلی است اما باید پرسید این چگونه روشنفکر و صاحب اندیشه و هنری است که موافق ادامه دیکتاتوری و استبداد یک شرور بر جان و مال مردم همزبان و همکیش خود است؟! کدام اندیشه آزادیخواهی و روشنفکری معتقد است که باید حامی رهبر تحمیلی خود کامه بود؟ البته وقتی هم با دقت به لیست نگاه شود- به عنوان نمونه افراد مربوط به کردستان ایران- چه بسیاری از آن افراد حقوق بگیران و مواجب بگیران بارزانی در ایران هستند و همیشه علیه شخصیت های فرهنگی کرد ایران، پرونده سازی کرده اند تا مشتی دلار بدست بیاورند[اسامی آشنایی از انسان های حزب باد و فرصت طلب که یک بار شبنامه علیه کتاب خاطرات عیسی پژمان(تندباد حوادث) نوشتند و در سایت رسمی روداوو و بعدها هم در سایت های احزاب و سازمان های گروه های تروریست و تجزیه طلب عیناً تکرار شدند] اما در کارنامه نویسنده کتاب "تندباد حوادث" با افتخار ثبت است که همیشه علیه استبداد و خودکامگی و جنایت قبیله بارزانی با وجود همه مشکلات و موج ها و... قلم زده و کتباً نوشته.
در این چند روز هم با جعل نوشتند که قاسم سلیمانی و جمهوری اسلامی حامی ماندن بارزانی است اما بعدها اخبار رسمی ایران منتشر شد که ایران حامی وحدت کردهاست و در کار و امور داخلی کردستان هم دخالتی ندارد و ایران همواره مأمن و دوست کردها بوده و هست. طنز روزگار این است که " ایران هراسی" که سیاست عربستان و ترکیه و اسرائیل است همیشه توسط بارزانی و رسانه های بارزانی، شبانه روز تبلیغ می شود و همیشه همه منتقدان به نوکران ایران معرفی می شوند اما بخاطر حفظ کُرسی حاضر به تبلیغ این خبر هم بود. اما زبان مداحی به زبان فارسی و فحاشی به زبان کُردی هم دردی را دوا نمی کند.
آخرالامر به نکتهای اشاره میکنم و آنهم در مصاحبهای با روزنامه قانون(12/11/1391- خوانش چالشهای امنیتی در کردستان عراق) اشاره داشتم که «حضور و پیدایش حزب دموکرات کردستان عراق نوعی محنت برای مردم کرد و سیاست کردها در تاریخ معاصر بود و خالق پدیده جاسوسی کردها برای کشورهای همسایه شد و بهعبارت محترمانه بذر خیانت و نفرت و ترور را در عرصه سیاست کردستان پراکند تا جایی که به فرهنگ سیاسی تبدیل شده است. از سال ۱۹۶۵ تا به امروز هیچ حرکتی در کردستان– تمام مناطق کردنشین در کشورهای دارای جمعیت کردی– صورت نگرفته که این حزب در آن تاثیر و نفوذ نداشته باشد. حتی گاهی در صف اول حرکت برخی از کشورها علیه کردستان، حرکت کردهاند و متأسفانه پس از سال ۱۹۹۲ و خصوصاً پس از ۲۰۰۳ بخش رسانهای حزب دموکرات بارزانی، حکایت دیگری را برای منافع و مصالح حزبی خود تبلیغ میکند» و هنوز هم بر این اعتقادم تا وجود این حزب در کردستان عراق باقی باشد، کردهای هر چهار منطقه ترکیه و ایران و سوریه و عراق، رنگ آرامش و آسایش را نخواهند دید.
بارزانی، رفتنی است، و زمان فروپاشی مافیای دیکتاتور، همین چند روز است و حامیان استبداد اقلیم کردستان بسان رفتن زمستان و ماندن روسیاهی برای ذغال است. 19 اوت هم اگر با آرامش آن کرسی را ترک کند، روز خیزش مردم برای نابودی دیکتاتور خواهد بود و چه بسا بهار کُردی از راه برسد.