بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام عليكم و رحمه ا...
نقش پايگاه هوائي الحرية (كركوك) در دومين حمله هوائي در روز يكم مهر ماه 1359
خاطرات يك خلبان بمب افكن
سرتيپ دكتر علوان العبوسي
در ادامه مقاله اول ما درباره حمله همه جانبه نيروي هوائي كشورمان ( عراق) در روز 31 شهريور ماه 59 ، اكنون به ماجراي روز دوم حمله گسترده نيروي هوائي مان به اهداف راهبردي در خاك ايران مي پردازيم .
در ساعت 21:00 روز 31 شهريور ماه 1359 ، زنگ تلفن در اطاق عمليات پايگاه به صدا درآمد . صداي فرمانده پايگاه را از پشت خط شنيدم كه مرا به دفترش احضار كرد . با گشاده روئي مرا به حضور پذيرفت و در كنارم نشست و گفت كه با فرمانده نيروي هوائي تماس داشته و او از من بخاطر دقت در انجام ماموريت تشكر نمود و تاكيد كرد كه دقت اصابت بمبها به هدف مانع از انجام حمله تلافي جويانه دشمن و حمله به پايگاه ها و يگان هاي زميني مان شده است . سپس از من خواست كه حمله دوم را اول طلوع آفتاب اجراء كنم . [External Link Removed for Guests]
علوان العبوسي پس از بازگشت از ماموريت در كنار
لبخندي زدم و به او گفتم فرمايش شما صحيح است و به ياري خدا فردا عمليات ديگري را انجام خواهم داد اما از مسير ديگري براي حمله استفاده خواهيم كرد چرا كه ممكن است دشمن با شناخت مسير قبلي دسته پروازي ما را مورد حمله قرار دهد . فرمانده پايگاه گفت : فرماندهي دسته را به كسي بجز خودت واگذار كن چون من بدليل احتمال نامساعد شدن اوضاع پايگاه در صورت حمله متقابل ايران به وجود تو در پايگاه احتياج دارم . به او گفتم هرگز !چون هنوز براي اينكار وقت داريم و در ضمن تجربه و مهارتي را كه ما خلبانان قديمي داريم جوانترها ندارند . علاوه بر آن در جريان حمله نخست كه امروز انجام داديم علائم و نشانه هاي زيادي را ديدم كه حضور ما قديمي ها را در انجام ماموريت ها ضروري مي سازد. فردا صبح حمله ديگري را هم انجام خواهم داد تا خلبانان بيشتري در عمليات با من مشاركت كرده و من به توانائي آنها در انجام ماموريت هاي دشوار قناعت كامل دارم . بدليل امكان بروز مشكلاتي در آسمان و با توجه به اهميت اهداف و احتمال اشتباهات وارده و نيز بدليل قديمي بودن سامانه هاي ناوبري هواپيماهايمان امكان رسيدن به اهداف را نداريم مگر آنكه به دقت و توانائي خلبان در نقشه خواني و التزام به زمان دقيق از پيش تعيين شده اتكاء كنيم و اين امر محقق نمي شود به جز وجود خلبانان با تجربه بالا در پرواز و آمادگي براي برخورد با مشكلات فراوان ريز و درشتي كه در آسمان چه پيش بيني شده و چه پيش بيني نشده احتمال بروز آنها وجود دارد. مخصوصا آنكه شما مي دانيد كه اين بار دشمن بدليل وجود آمادگي قبلي به احتمال زياد مداخله خواهد كرد و من مي خواهم كه دسته پروازي به موفقيت در انجام ماموريتش اطمينان كامل داشته باشد .
فرمانده پايگاه هم از حرفم قانع شد و گفت : به اميد خداوند به تو اجازه مي دهم . متعاقبا با فرمانده گردان فني ( مهندس ج ،ع ، ج ) و افسران تسليحات گردان ها و ساير فرماندهان تماس گرفتم و قرار گذاشتيم تا ده دقيقه بعد همگي در اطاق عمليات حضور داشته باشيم .
ساعت 21:30 همانروز دفتر فرماندهي را به سرعت ترك كردم چرا كه وقت تنگ بود و مي بايست هواپيماها راس ساعت 05:30 بامداد براي انجام ماموريت از فرودگاه پرواز كنند و ما بايد نقشه پرواز و مسلح كردن هواپيماها و نيز چك هاي قبل از پرواز را با در نظر گرفتن بروز هرگونه نقص فني در روي زمين نيز انجام مي داديم . و سپس به هر خلبان قبل از انجام ماموريت ، زماني براي استراحت مي داديم .
در ساعت 23:30 تقريبا تمام كارهاي لازم انجام شده و ديگر چيزي به جز انجام ماموريت باقي نمانده بود . من هم از فرماندهان دسته هاي پروازي خواستم بروند براي استراحت و قرار گذاشتيم فردا صبح راس ساعت 04:30 در اطاق عمليات گردان يكم يكديگر را ملاقات نمائيم . به ايشان تاكيد كردم كه بدليل احتمال وجود حمله هوائي انتقامجويانه دشمن ، ماموريت ما در اولين دقايق صبح انجام خواهد شد و اگر در انجام ماموريت تاخير كنيم ديگر نمي توانيم پرواز كنيم . ( اختلاف زمان با ايران حدود 30 دقيقه به نفع آنهاست چرا كه خورشيد از شرق طلوع مي كند و آنها به جهت برخورداري از نور خورشيد از ما جلوتر خواهند بود و مي توانند زودتر از ما به پرواز درآيند و به پايگاه هاي ما برسند در حاليكه ما هنوز بر روي زمين هستيم . بنابراين با توجه به اين امر ما بايد قبل از طلوع آفتاب به هوا بر مي خاستيم ) .
از طرف ديگر دشمن باندهاي پروازي پايگاه هايش را ترميم و آنها را پس از حمله اول ما عملياتي نموده است . اين مسئله اي بود كه فرمانده يكي از دسته هاي پروازي ما كه ماموريتي جداگانه داشت گزارش كرده بود و ديده بود كه ايران تجهيزاتي را براي پر كردن گودال هاي ناشي از انفجار در حمله اول هواپيماهاي ما بر روي باندهاي فرودگاه بكار گرفته است .
ساعت 24:00 شده بود و تنها 5 ساعت با روشن شدن هوا فاصله داشتيم . من هم اطاق عمليات را ترك كردم تا پس از گذراندن روزي طولاني و سخت قدري استراحت كنم . فرمانده پايگاه مرا در اطاق استراحت ديد و گفت آيا ممكن است نقشه پروازي ماموريت فردا را مطالعه كنم ؟ به او گفتم بله ممكن است . و براي او تغييراتي را كه در نقشه داده بوديم بيان كردم و از آن جمله برايش توضيح دادم كه خط سير ما در ماموريت اول كه قبلا از روي شهر سنندج مي گذشت اشتباه بود چرا كه سبب كشف هواپيماهايمان و حمله احتمالي جنگنده هاي دشمن به آنها مي شد در حالي كه با ظرفيت كامل مهمات پرواز مي كردند ( و توان دفاع نداشتند ) .
فرمانده هم نقشه جديد را تائيد كرد و از من تشكر نمود و از من خواست تا با او در داخل پايگاه گردشي كنم تا برخي مسائل اداري را مورد بررسي قرار دهد . با هم به سركشي به پايگاه پرداختيم و احتمالات ممكن را در صورت حمله هوائي دشمن به پايگاه بررسي كرديم و تمهيدات مناسب را در اين بازرسي اتخاذ كرديم . فرمانده پايگاه از من خواست تا پروازهايم را تقليل دهم تا بتوانم به او در انجام مسئوليت فرماندهي كمك نمايم . من هم گفتم انشاء ا... امور پرواز حالت ثبات پيدا خواهد نمود كه اين مهمترين كار در اين مرحله حساس است . خوشبختانه خلبانان جوان ما توانائي هجومي بالائي دارند و اشتباهات و مسائل فني موجود در كارشان هر روز كمتر و كمتر خواهد شد .
در ساعت 01:00 بامداد روز يكم مهر ماه 1359 از فرمانده پايگاه درخواست كردم تا به من اجازه دهد قبل از انجام ماموريت اندكي استراحت كنم . او نيز مرا با خودروي نظامي اش به اطاقم در باشگاه افسران رساند و پس از خداحافظي ابراز اميدواري كرد تا چند ساعت ديگر مرا در اطاق عمليات ملاقات نمايد. [External Link Removed for Guests]
ساعت 03:45 دقيقه بود و من در خواب بودم كه صداي ضربات كوتاهي را به درب اطاقم در باشگاه افسران شنيدم كه با صداي آرامي مرا صدا مي زد ( فلاني ... فلاني ) سراسيمه از خواب پريدم و فكر كردم كه وقت گذشته و درب را باز كردم . فرمانده پايگاه را ديدم كه مي گفت نتوانستم بخوابم چون احتمال تاخيرتان را مي دادم . منهم لبخند زدم و از او تشكر كردم و گفتم كه قبلا به شيفت نگهبان اطلاع دادم ضمن آنكه ساعت را هم كوك كرده بودم . او در كنار من در اطاق نشست و با هم خاطرات دوران قديم دانشجويي خلباني و دوره هائي را كه با هم در شوروي سابق گذرانديم و دوراني كه فرمانده گردان بوديم و غيره و غيره را مرور كرديم . صحبتمان برادرانه و صادقانه و مبتني بر ايثار بود و به درازا كشيد . من در همه چيز به او كمك كرده بودم . او را تنها گذاشتم تا سيگارش را به آرامي بكشد و خودم دوش آب سرد گرفتم و نماز صبح را خواندم و از خداي بزرگ خواستم تا ما را در ماموريت امروزمان ياري دهد ، كارمان را سهل نمايد و ما را از هر گزندي مصون بدارد . سپس لباس هاي غير نظامي را در زير لباس پرواز پوشيدم چون احتمال بيرون پريدن از هواپيما را در وضعيت اضطراري مي دادم . سپس به همراه فرمانده اطاق خواب را به مقصد اطاق عمليات ترك كردم . در آنجا تمام خلبانان شركت كننده در ماموريت را به همراه خلبانان هواپيماهاي رهگير كه آنها نيز ماموريت حمله به فرودگاه سنندج را بر عهده داشتند به همراه خلبانان هواپيماهاي احتياط را ملاقات كردم .
در آنجا گفتگوي مختصري بين ما درگرفت :
• سلام عليكم قهرمانان
• و عليكم السلام قربان
• آيا همه با ماموريت آشنائي كامل دارند ؟ ( اين سخن را رو به فرماندهان گردان ها و دسته هاي پروازي گفتم ) .
• بله قربان
• پس لازم است برخي نكات اساسي و مهم را به شما يادآور شوم كه شما بايد با دقت به آنها گوش فرا دهيد هر چند برخي شما در ماموريت روز گذشته حضور داشته ايد.
• در دسته پروازي من سرگرد خلبان (م) ، سروان خلبان (ن) ، ستوانيكم خلبان محمد مظلوم ( بعدها شهيد شد ) ، و ستوانيكم خلبان (س) و ستوانيكم خلبان عادل دعدوش ( در همين ماموريت شهيد شد ) حضور دارند و هدف ما پايگاه هوائي شاهرخي خواهد بود. دسته پروازي بعدي به فرماندهي سرگرد محمود رشيد ( بعدها شهيد شد ) و هدف آن پايگاه هوائي همدان و دسته سوم به فرماندهي سرگرد ( م ح ) به پايگاه هوائي تبريز حمله خواهند برد. اما ماموريت حمله به پايگاه هوائي سنندج به دليل اهميت كمتر انشاء ا... به فردا موكول مي شود .
• مجددا بر ضرورت حفظ سكوت راديوئي تا زمان رسيدن به هدف تاكيد مي كنم اما اين سكوت فقط در شرايط واقعا ضروري شكسته خواهد شد. ماموريت امروز با روز قبل تفاوت دارد چرا كه دشمن با توجه به حمله روز قبل ما حتما آمادگي بهتري براي مقابله خواهد داشت . به همين دليل تاكيد مي كنم پرواز ما در ارتفاع بسيار پائين و در زير ديد رادارها خواهد بود و همگان نيز بايد از فرمانده دسته اطاعت كرده و چه در مناطق كوهستاني و چه در صحراها، بالاتر از ارتفاع هواپيماي او پرواز نكنند و به ياري خدا ماموريت امروز ما بهتر از روز قبل خواهد بود.
• بدليل كافي نبودن سوخت و نيز عدم حمل سلاح مناسب ، وارد نبرد هوائي با دشمن نخواهيم شد . بنابراين بايد در ارتفاع بسيار كم و حداكثر سرعت و مخفي كاري پرواز كنيد .
• بايد در بازگشت خود را براي فرود در پايگاه ديگري آماده سازيد با اين احتمال كه پايگاه ما هدف حمله هوائي تلافي جويانه دشمن قرار گرفته است . (فرودگاه اضطراري الرياض و يا دانشگاه هوائي ) .
• تاكيد مي كنم هيچگونه مانوري بر فراز هدف نبايد صورت گيرد بلكه در همان ارتفاع و با سرعت 1000 كيلومتر بر ساعت بايد حمله انجام شده و با استمرار حركت در مسير مستقيم به مدت 30 ثانيه ، آنگاه اقدام به دور زدن به سمت چپ و در مسير بازگشت خواهيم نمود.
• گردان 47 شكاري بنا به دستور فرماندهي نيروي هوائي ماموريت دارد تا امروز با تامين پوشش هوائي منطقه مانع از اقدام متقابل دشمن شود.
• ساعت هاي مچي خود را همراه داشته باشيد و به ساعت هواپيمايتان نيز دقت كنيد ، الان ساعت 05:00 است و براي برخاستن از باند 30 دقيقه وقت داريم و زمان رسيدن به هدف هم ساعت 06:15 دقيقه بامداد خواهد بود.
• دسته پروازي سرگرد (م ، ح) پس از فرود هواپيماهايمان بر زمين خواهد نشست انشاء ا... .
• آيا سئوالي هست ؟
• خير قربان
• فرمانده پايگاه به رستوران افسران دستور داده بود تا سريعا صبحانه را در اطاق استراحت خلبانان سرو نمايند. صبحانه را با مقداري شير يا قهوه صرف كرديم و به خدا توكل نموديم . [External Link Removed for Guests]
يك فروند بمب افكن سوخوي 22 نيروي هوائي
قبلا با خلبانان توافق كرده بودم كه در زير لباس پرواز ، لباس شخصي بپوشند تا خداي ناكرده در صورت خروج اضطراري از هواپيما بتوانيم خود را از دشمن مخفي نموده تا به مرز برسيم . با اين حال ديدم حدود 50% خلبانان لباس شخصي نپوشيده اند . يكي از آنها گفت قربان انشاا... اجكت نمي كنيم . همه ما خنديديم و من براي همه آرزوي سلامتي نمودم و سپس در ساعت مقرر به سمت پرواز به راه افتاديم در حاليكه هنوز هوا تاريك بود اما پس از روشن كردن هواپيماها و رفتن به روي باند اصلي و برخاست ، به تدريج هوا روشن شد .
در ساعت 05:30 روز يكم مهر ماه سال 1359 با حدود 24 جنگنده ( 18 فروند سوخوي 22 و 6 فروند ميگ 21 ) به هوا برخاستيم . مسير پروازي امروز ما واقعا بهتر از مسير پروازي حمله نخست در روز اول بود اما با اين حال آتش پدافند هوائي سنگيني را در طول مسير مشاهده كرديم كه حاكي از آمادگي دشمن بيش از روز قبل بود. ديگر نمي خواهم وارد جزئيات مسير پرواز رفت بشوم چرا كه تقريبا مشابه مسير پرواز روز گذشته بود. اما نكته اي وجود دارد كه هرگز آن را فراموش نمي كنم و اكنون كه آن را بيان مي كنم با شرح و جزئيات كامل آن را به خاطر دارم. اين نكته بيانگر آن قدرت و شجاعتي است كه يك خلبان جنگنده به طور كلي و خلبان يك هواپيماي پشتيباني نزديك به صورت خاص داراي آن مي باشد و من ان را در ادامه برايتان شرح خواهم داد. [External Link Removed for Guests]
انهدام دو جنگنده دشمن و نجات دو بمب افكن سوخوي 22
پس از 40 دقيقه پرواز 400 كيلومتر را طي كرديم و تنها 50 كيلومتر با هدف فاصله داشتيم . مه رقيق و ديد حدود 3 كيلومتر در ارتفاع كم و ساعت 06:13 بود كه هدف در مقابل مان پديدار شد و در آنجا 4 فروند جنگنده فانتوم F-4 به شكل غير عادي بر فراز پايگاه هوائي حضور داشتند ( بعدها از يكي از خلبانان اسير ايراني فهميديم كه اين هواپيماها از يك حمله هوائي به شهر بغداد در صبح روز يكم مهر ماه سال 1359 باز مي گشتند ) . طبق معمول پدافند هوائي پايگاه با استفاده از توپهاي ضدهوائي 30 ميليمتري ولكان و موشكهاي زمين به هواي انگليسي راپير جهنمي را به وجود آوردند كه به نسبت روز قبل بيشتر قابل مشاهده بود و هر هواپيمائي در ميان آتش آن قرار مي گرفت بدون ترديد سقوط مي كرد . اما اين وضع شرايط نامساعدي را براي جنگنده هاي فانتوم در حال فرود ايجاد كرده بود . اين هواپيماها دچار كمبود سوخت بودند و مجبور به فرود در پايگاه و گرنه مي بايست از محدوده پايگاه خارج شده و هواپيماهاي ما را مورد حمله قرار دهند چرا كه فانتوم هواپيماي پيشرفته اي بود و تجهيزات لازم براي مقابله با هواپيماهاي ما را نيز داشت !! به هر حال اوضاع بر اين منوال بود و هر لحظه احتمال بروز حادثه اي مي رفت كه البته به نفع ما تمام مي شد . يكي از فانتوم ها كه در مرحله پاياني فرود قرار داشت به زمين خورد كه هرگز آن را فراموش نمي كنم اما هواپيماي بعدي بر روي باند و يك سوم ابتدائي آن قرار گرفته بود كه مورد اصابت بمب هاي هواپيماي من واقع شدكه قصه آن را به تفضيل برايتان شرح خواهم داد.
نقشه ما در اين مرحله ، حمله به باندهاي فرود و خزشراه ها با زاويه 45 درجه بود و مخصوصا بدليل مواجهه با پدافند هوائي چنين تصميم گرفته شد چرا كه اين سامانه ها به صورت گسترده در ابتداهاي باندها مستقر شده و ما براي اجتناب از برخورد با آنها چنين شيوه اي را بكار گرفتيم . اما در اين شيوه تضميني براي دقت اصابت بمبها به هدف ( با توجه به تعداد كم قابل حمل آنها ) وجود ندارد اما با اين حال اطمينان بالائي از برخورد بمب ها به هدف داشتيم . دسته ما كه از 6 بمب افكن سوخوي 22 تشكيل شده بود در وضعيت حمله بر روي هدف به سه دسته دو فروندي تقسيم و با فرياد بلند ا... اكبر ، ا... اكبر من ، هواپيمايم و شماره به سمت باند اصلي فرودگاه شيرجه زديم . چون هنوز در ساعات اوليه بوديم و نور خورشيد بالا نيامده بود . به هر حال هواپيما را در وضعيت رها سازي بمب ها قرار دادم در حاليكه در سايت نشانه گيري هواپيمايم فانتوم ايراني را كه در فاصله اندكي از من در حال فرود و رسيدن به وسط باند بود مشاهده كردم . رنگ فانتوم صحرائي ( زرد و قهوه اي ) بود كه چند ثانيه قبل بر روي باند قرار گرفته و خلبان چتر ترمز را براي توقف هرچه سريعتر هواپيمايش كشيده بود تا بتواند خود و هواپيمايش را از جهنم بمب هايمان كه هيچ رحمي نداشتند نجات دهد . خلبان ايراني در وضعيت روحي قرار داشت كه فرمانده و پدافند هوائي كشورشان را نفرين مي كرد (!!) كه نتوانستند با او همكاري كنند و او را در چنين وضعيت دشواري قرار دادند در حاليكه مي توانستند او را به يك فرودگاه ديگر هدايت و يا در منطقه انتظار قرار دهند . اين بهترين كاري بود كه پدافند هوائي ايران مي توانست انجام دهد .اما معتقدم بدليل آنكه پدافند هوائي ايران تنها در 2 يا 3 دقيقه آخر توانست ما را كشف نمايد ، فرصت مناسب و كافي را براي هدايت فانتوم هايشان در حاليكه در وضعيت فرود بودند نيافت .
اين هم بدليل تاكتيك و دقت نقشه حمله و حفظ سكوت مطلق راديوئي و نيز مخفي شدن از ديد رادارها و پدافند هوائي ايران بود كه ما درحمله خود آن را رعايت كرديم . از خوش شانسي دستگاه گيري هواپيمايم همزمان با فرود يك فروند فانتوم ايراني در وسط باند فرود منطبق شد و آتشفشان صدايم با فرياد ا... اكبر فوران كرد و من بمب هاي 500 كيلوگرمي چتردار خود را رها كردم . يكي از بمب ها به زير بال چپ فانتوم دشمن اصابت كرد و آن را به همراه باند فرود اصلي پايگاه تبديل به خاكستر نمود. در همان لحظه فرمانده دسته دوم فرياد زد دست مريزاد قربان (عاشت يدك سيدي) من هم از او تشكر كردم . اوضاع هنوز هم ناآرام بود و دقيقا در همان لحظه ( اصابت بمب هواپيمايم به فانتوم دشمن و باند فرود ) متوجه انفجار شديدي در سمت راست و در مسير تقرب هواپيماهاي دشمن براي فرود شدم . يكي ديگر از فانتوم ها در فاصله تقريبا 500 متري ابتداي باند فرود به زمين خورده بود كه من سه احتمال را براي سقوط آن در نظر دارم .اول : تمام شدن سوخت ، دوم مورد اصابت قرار گرفتن توسط آتش پدافند هوائي خودشان و سوم ، دستپاچگي و خطاي خلبان در هنگام فرود چرا كه او ماجراهاي حمله و بمباران را در جلوي چشمان خود مي ديد و متوجه شده بود كه در موقعيت دشواري قرار دارد در حاليكه يا قبلا مي بايست از محدوده فرودگاه خارج مي شد و يا اكنون از هواپيما با چتر به بيرون مي پريد . من هواپيمايم را به سمت بيرون از فرودگاه هدايت كردم و دقت دسته پروازي ام را در اصابت اهداف مورد بررسي قرار دادم . خوشبختانه هدفها با دقت مورد اصابت قرار گرفته و باعث افتخار من گرديد . من هم دسته را صدا زدم و گفتم آفرين بر شما ( بارك الله فيكم ) و سپس به سمت چپ گردش كرده و در مسير بازگشت به پايگاه قرار گرفتيم در حاليكه من واقعا از نتيجه كار راضي بودم ( انهدام دو جنگنده فانتوم + انهدام باند اصلي فرود و خزشراه ها ) اما با حرارت مي گويم بمب هايمان اندك و در نتيجه توان تخريبمان هم ناچيز بود و اين حال و روز هواپيماهاي روسي بود (!!) .
اكنون ساعت 06:35 دقيقه و ما در ارتفاع 15 الي 30 متر و با سرعت 1000 كيلومتر بر ساعت در راه بازگشت بوديم و من از خلبانان خواستم تا خودشان را معرفي كنند و همه اين كار را كردند . سرگرد (م) كه فرماندهي دسته دوم را بر عهده داشت هواپيماي شماره 6 جمعي دسته دوم به خلباني عادل دعدوش را چندين بار در راديو صدا زد اما پاسخي دريافت ننمود . در همان ابتدا متوجه شدم كه يكي از هواپيماها را از دست داه ايم كه البته چنين چيزي طبيعي بود اما من به دسته گفتم كه احتمال دارد فيش اتصال راديوئي قطع شده باشد . احتمالي كه هيچكس فكرش را نمي كرد ( دقيقا نظير آنچه كه ديروز براي همان خلبان اتفاق افتاده بود و او تا نزديكي پايگاه متوجه موضوع نشده بود ) .
پس از ترك منطقه هدف سامانه هاي هشدار دهنده پشت هواپيما اعلام كرد كه دسته اي از هواپيماهاي دشمن از سمت چپ و بالا مستقيما به طرفمان مي آيند . در اين حالت به دسته پروازي دستور كاهش ارتفاع تا 15 متر و حفظ سرعت قبلي 1000 كيلومتر را دادم . ( اجراي اين تاكتيك ، رهگيري هواپيماهايمان را سخت و مانع هجوم هواپيماهاي دشمن مي شود ) . هواپيماهاي دشمن از نوع F-5 بودند كه در مقايسه با هواپيماهاي ما از كارائي كمتري برخوردار بودند . دسته پروازي ما به همان اسلوب حدود 5 دقيقه به پرواز ادامه داد و هنوز تا پايگاه 380 كيلومتر و تا مرز 250 كيلومتر فاصله داشتيم . ( لازم است بگويم كه در چنين وضعيتي هرگونه درگيري با هواپيماهاي دشمن اشتباهي است بزرگ كه همين اشتباه منجر به از دست دادن تعدادي از هواپيماهايمان در طول جنگ گرديد چرا كه در يك درگيري هوائي نيازمند استفاده از حداكثر توان موتور و متعاقبا مصرف اضافه سوخت مي شود . ضمن آنكه در اين صورت دسته پروازي متفرق شده و باعث ضعف در همكاري و پوشش يكديگر مي شود كه هيچكدام از اين موارد به سود ما نبوده است ) .
در اين ميان خلبان هواپيماي شماره 2 ، ستوانيكم (س) در راديو اعلام كرد كه مخازن سوخت خارجي هواپيمايش نمي توانند سوخت خود را به داخل موتور هدايت كنند و از من خواست راهنمائيش كنم . از او پرسيدم چقدر سوخت داري ؟ او گفت 1500 كيلوگرم . ( كه با احتساب 800 ليتر سوخت غيرقابل استفاده موجود در مخازن سوخت خارجي مي شد 2300 كيلوگرم ) . بهترين راه ، خلاص شدن از اين دو مخزن سوخت با ظرفيت 800 ليتر بود چرا كه سبب افزايش وزن هواپيما و مقاومت جريان هوا و در نتيجه افزايش مصرف سوخت كلي هواپيما مي گرديد . او را در راديو صدا زدم و از او خواستم يكبار ديگر از وجود ايراد مطمئن شود . براي بار دوم پاسخ داد كه قربان سوخت موجود در مخازن احتياطي نصب شده در زير هواپيما غير قابل مصرف است . مخازن سوخت خارجي پر از سوخت است اما چراغ مخصوص آن روشن نمي شود. ( ناشي از عدم انتقال سوخت از آنها) . به او دستور دادم تا فورا مخازن را از هواپيما رها سازد و من خودم شاهد رها شدن مخازن از هواپيما و برخوردشان با زمين و منفجر شدن آنها در صحراي لوط (!) ايران بودم. دسته پروازي ما در شرايط دشواري قرار داشت . دو هواپيماي دشمن در تعقيب ما بودند ، يك هواپيمايمان دچار نقص در سامانه سوخت بود ، زمين هاي صحرائي و بدون هيچ عوارضي هم در زير پايمان قرار داشت كه نمي توانستيم لابلاي آن مخفي شويم . تنها راه چاره صبر و آرامش و حفظ ارتفاع بسيار كم در پرواز بود كه البته اين ارتفاع كم هم مخصوصا مي توانست بدليل سرعت زياد و تغييرات سريع آئروديناميكي براي هواپيما ايجاد خطراتي بنمايد .
بخاطر سرعت بالا و برتري كيفي هواپيماهايمان ( SU-22) در مقابل هواپيماهاي دشمن (F-5) ، فاصله بين دسته پروازي ما و دسته شكاري هاي دشمن زياد شد تا آنجا كه علائم و آلارم مخصوص اخطار رهگيري هواپيماهاي دشمن قطع گرديد . از اين جهت مي توانستم بگويم كه وضعيت ما برتر بود اما مشكل كمبود سوخت كه احتمالا كفاف رسيدن ما به پايگاه را نمي داد هنوز برقرار بود و ما كماكان با همان شرايط قبلي ( ارتفاع كم و سرعت بالا ) در حال پرواز بوديم كه اين خود سبب افزايش شديد مصرف سوخت مي گرديد . مجددا با هواپيماي شماره 2 تماس گرفتم :
• به شماره 2 از فرمانده دسته : مقدار سوختت را اعلام كن.
• به فرمانده دسته از شماره 2 : سوخت باقيمانده 1400 كيلوگرم است قربان .
اين مقدار سوخت براي رسيدن به پايگاه كفايت نمي كرد و احتمالا خلبان مجبور مي شد تا در فاصله 50 الي 70 كيلومتري پايگاه از هواپيما بيرون بپرد . تنها راه جبران اين امر افزايش ارتفاع يا كاهش سرعت بود كه من كاهش سرعت و ادامه پرواز در ارتفاع كم را برگزيدم . از اينرو به دسته ابلاغ كردم :
به دسته پروازي حميد از فرمانده دسته : سرعت را به 600 كيلومتر در ساعت كاهش دهيد اما ارتفاع كم را همچنان حفظ مي كنيم . تمام اعضاي دسته هم دستور را اجرا كردند . ( اين شيوه باعث كاهش مصرف سوخت تا يك سوم مي شود و در نتيجه احتمال رسيدن به پايگاه نيز افزايش مي يابد ) .
از دور رشته كوههاي زاگرس را مي ديدم و مطمئن شدم كه اين كوهها مي توانند ما را در خود از ديد رادار و رصد زميني نيروهاي ايراني حفظ نمايند. در اينجا دوباره به اين فكر افتادم كه چگونه مي توان راهي براي تضمين رسيدن هواپيماي شماره 2 به پايگاه مادر پيدا كرد ؟ ما مي بايست تا فاصله معيني را بر روي مناطق كوهستاني پرواز مي كرديم و پس از آن تا ارتفاع 5000 متري اوج مي گرفتيم تا مصرف سوخت خود را به ميزان استاندارد برسانيم . در همين افكار بودم كه صداي شماره 5 سرگرد خلبان (م)در راديو مرا به خود آورد :
قربان پمپ هاي اصلي سوخت كار نمي كند و چرا قرمز مخصوص NO PUMPING روشن شده است . خدا را شكر كه چنين نقصي در حالت ثبات پروازي برايمان پيش آمد و اگر چنين اشكالي قبل از حمله يا در جريان حمله و يا پس از آن رخ مي داد ، حتما هواپيما و يك خلبان را بدليل خاموش شدن موتور از دست مي داديم . چرا كه در چنين حالاتي هواپيما به حداكثر توان و در نتيجه حداكثر مصرف سوخت نياز دارد در حاليكه پمپ هاي اصلي انتقال سوخت به موتور از كار افتاده اند. اما اكنون در شرايطي پرواز مي كرديم كه موتور بدون نياز به كاركرد پمپهاي اصلي ، سوخت مورد نياز را دريافت مي نمود اما اين ميزان سوخت دريافتي براي انجام مانورها يا گردش شديد و يا گريز از معركه مطلقا كافي نبود. من هم با آرامش كامل به او گفتم : با هواپيمايت به ملايمت رفتار كن و از انجام حركات خشن و تند و كم و زياد كردن فشار بر او خودداري كن . او پاسخ داد بله قربان فرمان شما را انجام مي دهم . از او پرسيدم چرا اين اتفاق براي هواپيمايت افتاده ؟ او گفت هواپيمايم گلوله يا تركش خورده است . به او گفتم اصلا مهم نيست . هواپيماي تو تا الان سالم و با ثبات است .
اكنون دو هواپيماي دچار نقص با خود داشتيم و هنوز فاصله زيادي با پايگاه باقي مانده بود اما خدا نگهبان ما بود. آيه الكرسي را خواندم و از خدا خواستم تا نعمتش را بر ما تمام كرده و دسته ما را تا پايگاه حفظ نمايد. در مناطق كوهستاني برخي جريانات هوائي شديد است و لازم مي شود كه خلبان با انجام مانورهاي معيني آنها را خنثي نمايد و حال آنكه هواپيماي شماره 5 دسته ما نيازمند آرامش در پرواز بود . بهترين كار افزايش ارتفاع تا 5000 متر بود اما هنوز تا مرز حدود 50 كيلومتر فاصله داشتيم . در اينجا لازم بود تا با منطقه چهارم هوائي تماس بگيرم و از او بخواهم تا بوسيله شكاري هايمان آسمان منطقه را برايمان ايمن سازد . اين بنظرم بهترين گزينه بود و آن را انجام دادم .
درخواست من از منطقه چهارم افزايش ارتفاع از كم به 5000 متر بود . سپس دسته را در معرض ديد رادار ( خودي) قرار دادم و از افراد دسته خواستم تا توپهاي 30 ميليمتري خود را آماده سازند. ( با اين حساب كه در هر گونه درگيري احتمالي با دشمن فقط هواپيماهاي سالم شركت خواهند داشت ) . دستور را به تمام اعضاي دسته ابلاغ كردم و از آنها خواستم ميزان سوخت خود را اعلام كنند.
• از فرمانده دسته به شماره 2 : چقدر سوخت داري ؟
• از شماره 2 به فرمانده دسته : قربان 800 كيلوگرم ( اين ميزان سوخت يك هواپيماي در حال فرود در پايگاه مي باشد ) .
سوخت هواپيما بسيار كم بود و ما هنوز 150 كيلومتر با پايگاه فاصله داشتيم . با منطقه چهارم پدافند هوائي تماس گرفتم و از او خواستم شكاري ها را به سوي دسته مان هدايت كند و هنوز بخاطر دارم كه سرگرد خلبان (ع) معاون فرمانده گردان 47 شكاري در راديو به من گفت كه خدا را شكر از اينكه سالم هستيد قربان . ما به سمت شما مي آئيم . به او گفتم كه احتمال وجود شكاري هاي دشمن كه هنوز در تعقيبمان باشند وجود دارد و در دسته پروازي مان دو هواپيماي دچار نقص فني داريم . او پاسخ داد : هر چه شما بفرمائيد قربان . ما در كنار شما خواهيم بود و در صورت لزوم وارد نبرد خواهيم شد. از دور درياچه زيباي استان سليمانيه و مناطق حلبچه و دربنديخان به چشم مي خورد و در اينجا بود كه از امنيت دسته مطمئن شدم و به شماره 5 گفتم كه در همان ارتفاع به مسير خودش به سمت پايگاه ادامه دهد و هواپيماهاي شماره 3 و 4 را هم همراهش فرستادم . اما من در كنار شماره 2 مانده و همراه با او به آرامي به ارتفاع 8000 پائي صعود كردم سپس سرعت را به 550 كيلومتر بر ساعت كاهش دادم . اين بهترين سرعت براي مسافت هاي طولاني براي پرواز است و فاصله ما با پايگاه حدود 100 كيلومتر و ساعت هم 06:55 دقيقه بود. با برج مراقبت پايگاه هوائي كركوك تماس گرفتم و از آنها خواستم بهترين شرايط فرود را براي بقيه اعضاي دسته كه قبلا به آن سمت رفته بودند فراهم آورند. در اين وضعيت بسيار شاد و سرحال بودم به سه دليل :
• موفقيت دومين حمله گسترده ما و انهدام دو جنگنده فانتوم در پايگاه شاهرخي
• نجات دو جنگنده خودي آنهم در شرايط دشوار
• عدم توانائي دشمن در حمله به پايگاه هوائي ما بدليل موفقيت ما در حمله به دو پايگاه هوائي دشمن ( تبريز و شاهرخي ) كه از آنجا احتمال حمله تلافي جويانه آنها مي رفت
هواپيماي شماره 5 به خلباني سرگرد (م) و نيز هواپيماي شماره 2 به خلباني ستوان يكم (س) در حالي كه ميزان سوخت آنها صفر بود به سلامت فرود آمدند . به جز هواپيماي شماره 6 به خلباني ستوانيكم عادل دعدوش كه افسري منضبط و عاشق پرواز بود. ما فكر مي كرديم كه او بدليل آتش پدافند هوائي و يا جنگنده هائي كه ما را رهگيري كردند ساقط شده است و اين مسئله به صورت يك راز با او باقي ماند چرا كه او قبل از سقوط در راديو به ما پيامي نداده بود. بسم الله الرحمن الرحيم (ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون) صدق الله العظيم .
برادران ما در پايگاه و در راس آنها فرمانده پايگاه شاد و خوشحال از سلامتي ما به استقبال ما آمدند من نيز با سرگرد (م) شماره 5 ، و ستوانيكم (س) شماره 2 ، روبوسي كردم و فرود سلامت آنها را تبريك گفتم و از همكاري و اجراي دقيق دستورات من در آسمان تشكر كردم . براي همكارانمان ماجراي پرواز را تعريف كرديم و بسيار خرسند شدند و ما نيز جزئيات دقيق اين پرواز را مانند يك درس براي ماموريت هاي آتي ثبت و ضبط كرديم .
گزارش اين ماموريت به دفتر فرماندهي نيروي هوائي ارسال گرديد و پس از بررسي هاي فراوان ، جناب سرتيپ خلبان محمد جسام الجبوري فرمانده كل نيروي هوائي با اينجانب تماس گرفت و من هم تلفني شرايط و ويژگي هاي ماموريت را براي ايشان شرح دادم و ايشان نيز يك سال ارشديت به من اعطاء فرمود .
نتيجه گيري كلي
از جمله تجارب مهمي كه در اين پرواز بدست آمد صبر ، بردباري و آرامش اعصاب در آسمان است كه ما آن را به خلبانان و مخصوصا خلبانان پشتيباني نزديك آموزش قرار مي دهيم و اگر خلباني به خوبي آموزش ديده و ويژگي هاي هواپيمايش را هم به صورت دقيق شناخته باشد مي تواند تصميمي درست را در زماني درست اتخاذ نمايد و اين موردي است كه خلبان در هر ماموريت با هواپيمايش بايد رعايت كند . اما فرمانده دسته داراي مسئوليت هاي عميقتر و گسترده تري است و در صورت سهل انگاري به سرعت رخ مي دهد آنچه كه نبايد رخ بدهد . هواپيما سرعت زيادي دارد و دشمن قبلا تمام راه هاي نفوذ را بسته است . و براي مثال اگر فرمانده دسته دستوراتي را بر خلاف آنچه كه من ابلاغ كردم صادر مي كرد ( مثلا دستور افزايش ارتفاع را به دسته يا تنها هواپيماي شماره 2 مي داد ) ، در آن صورت طعمه راحتي براي دشمن مي گرديد . پس من دائما از روي دلسوزي خلبانان را اولا به حفظ يكپارچگي دسته پروازي با حفظ آرامش و اتخاذ تصميمات درست و بجا و ثانيا پايبندي به آموزش ها و اصول پرواز و ثالثا خودداري از انجام پرواز براي مدت طولاني نصيحت مي كردم .
بيان عمليات خلبانان پايگاه هوائي شاهرخي (همدان) در روز يكم مهر ماه 1359
سرتيپ خلبان جعفر عمادي
[External Link Removed for Guests]
روز یکم مهرماه اقتدار نیروی هوایی
شامگاه روز 31 شهریور ماه سال 1359 طرح عملیات 140 فروندی کمان 99 رسیده بود و همه خلبانان و فرماندهان مشغول کار برروی این طرح بودند لیست خلبانان شرکت کننده نیز توسط فرمانده و معاون عملیات پایگاه در حال تکمیل بود . روز یکم مهرماه سال 1359 برای نیروی هوایی ایران روزدیگری بود من در آنزمان در پایگاه سوم شکاری خدمت می کردم . در آن روز بین 45 تا 50 فروند فانتوم مسلح از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند تا مواضع از پیش تعیین شده را در خاک عراق بمباران کنند . روزباشکوهی بود تا به آن روز پایگاه ما این تعداد جنگنده را در یک روز به پرواز در نیاورده بود . گروه های پروازی مشخص شده بودند و من نیز هدفی را که باید بمباران می کردم می دانستم . ماموریت من دوربردترین هدف در آن روز بود شاید هم دلیل آن این بود که من در آن زمان لیدر طبقه سوم بودم و از تجارب خوبی برخوردار بودم . لیدر طبقه سوم به خلبانانی اطلاق می شد که می توانستند فرماندهی دو تا چهار فروند هواپیما را در روز یا شب برعهده گیرد ، به همراه آنان به پرواز درآید و بعد از طی مسافتی طولانی فرود آید .
هدف پایگاه هوایی الحبانیه
هدف دسته ما پایگاه الحبانیه بود این پایگاه در 70 مایلی غرب بغداد بود و بعد از پایگاههای الولید دورترین پایگاه هوایی عراق بود . قرار بر این بود که 8 فانتوم در دسته های دوفروندی با فواصل زمانی کوتاه به این پایگاه حمله کنند که من در دسته دوم قرار داشتم و قرار بود بعنوان شماره دو این پرواز باشم هواپیمای شماره یک را یکی از بهترین خلبانان نیروی هوایی که استاد خلبان هم بود و بدها به درجه رفیع شهادت نایل آمد برعهده داشت . قرار بود تمامی پروازها در صبح زود انجام شود .
راس ساعت مقرر نوبت به ما رسید که پرواز کنیم همانطور که گفتم ما به صورت دوفروندی پرواز می کردیم هر دو فانتوم مسلح روی باند رفتیم ، هواپیمای شماره یک با هدایت شهید سرهنگ خلبان محمد حسن قهستانی و فانتوم دیگر به خلبانی من پرواز می کرد به یاد دارم که کابین عقب من هم ستوان حدادی بود که یک هفته بعد در یک پرواز برون مرزی مورد هدف قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیما شد و به اسارت درآمد . با اشاره شهید قهستانی که لیدر دسته بود به پرواز در آمدیم . بلافاصله بعد از بلند شدن ارتفاع گرفتیم و به همین شکل ادامه دادیم تا وارد خاک عراق شدیم .
تا چند روز اول جنگ ما با ارتفاع بالا پرواز می کردیم و وارد خاک عراق می شدیم که چند روزی از جنگ نگذشته بود که متوجه شدیم اگر بخواهیم با این ارتفاع وارد خاک عراق شویم به راحتی هدف قرار می گیریم و از آن به بعد برخلاف آموزشهایی که در تمرینات برای بمباران ، از ارتفاع بالا دیده بودیم تغییر رویه دادیم و برای مخفی ماندن از دید رادارهای دشمن با ارتفاع خیلی پایین وارد خاک عراق می شدیم
عراقی ها فکر حمله از طرف ما را نمی کردند
بهرحال ما در آن روز با ارتفاع بالا وارد خاک عراق شدیم . به محض ورود به خاک دشمن تمام حواس خود را جمع کردم و به کابین عقب هم تاکید کردم که مراقب سامانه های موشکی دشمن باشد هر چه در خاک عراق جلوتر می رفتیم من بیشتر هراسان می شدم بخاطر اینکه هیچ مانعی روبروی ما نبود نه پدافندی کار می کرد نه موشکی شلیک می شد و نه خبری از جنگنده های رهگیر آنها بود و ما بدون هیچ مزاحمتی در حال پرواز بودیم که البته بعد از ورود به خاک خودمان علت دستگیرم شد که عراقی ها که بخیال خود در حمله روز قبل توان نیروی هوایی را از بین برده بودند با خیال راحت در تدارک حمله ایی دیگر به خاک ما بودند و اصلا فکر نمی کردند که مورد حمله قرار گیرند که در هنگام برگشت ما متوجه این موضوع شدیم . در حال عبور از خاک عراق گهکاه چند تیر پدافند آنها به سمت ما شلیک می شد که خطری برای ما ایجاد نمی کرد .
به هدف رسیده و آنجا را در هم کوبیدیم
هدف بسیار دور بود ما باید از شمال شهر بغداد می گذشتیم و 70 مایل ادامه می دادیم . بدون هیچ مشکلی به پایگاه الحبانيه رسیدیم که با فرمان شهید قهستانی شروع به بمباران نمودیم پدافند پایگاه که تازه متوجه ما شده بود با تمام قدرت به سمت ما شلیک می کرد که البته بخاطر ارتفاع بالا هیچ کدام از تیرهای آنها به ما اصابت نکرد با اتمام بمباران بلافاصله گردش کردیم و با سرعت از همان مسیر به سمت مرز حرکت کردیم .
در همین زمان نیروی هوای عراقی با تعداد کمی هواپیما به پایگاههای ایران حمله کرده بود . تا مرز فاصله ای نداشتم و بالاخره به سلامت از مرز گذشتیم با ورود به خاک کشور احساس خوبی داشتم چون اولین عملیات جنگی خودم را با موفقیت به پایان رسانده بودم غافل از اینکه ماجراهایی هنوز در انتظارم بود . با ورود به خاک کشور متوجه شدم به بسیاری از پایگاها از جمله پایگاه همدان حمله هوایی شده است و اکثر خلبانانی که از ماموریت برگشتند بدلیل کمبود سوخت مجبور به فرود اضطراری هستند که رادار به نوبت به آنها اجازه فرود داد البته تعدادی هم به پایگههای کمکی رفتند و در آنجا فرود آمدند .
نوبت فرود خودم را به دیگر دوستانم دادم
در نزدیکی پایگاه همدان نیز خلبانانی که کمبود سوخت داشتند درخواست می کردند که زودتر فرود بیایند من نگاهی به عقربه های سوخت جنگنده کردم و دیدم به دلیل اینکه ما در ارتفاع بالا پرواز کردیم سوخت مورد نیاز را داریم تا دقایقی برروی آسمان بمانین که تصمیم گرفتم فرصت خودم را به بقیه که سوخت کمتری دارند بدهم پس به رادار اعلام کردم من ارتفاع لازم را دارم و می توانم برای دقایقی در همین ارتفاع بمانم و دیرتر فرود بیایم . بلافاصله به حریم پایگاه رسیدم و شروع به گشت زنی نمودم تا اینکه بالاخره نوبت به من رسید . با اعلام برج مراقبت ارتفاع خود را کم کرده و آماده فرود شدم همه چیز مرتب بود چرخهای هواپیمایم ابتدای باند را لمس نمود و به محض اینکه بر زمین نشستم ....
دوفروند میگ عراقی آماده بمباران بودند
دو فروند هواپیمای عراقی از روبرو دیدم که در حال نزدیک شدن هستند ، درست حدس زده بودم هدف آنها باند فرود پایگاه بود .
دچار تردید شده بودم که باید چتر دم را بزنم یا نه ؟ اگر از چتر دم استفاده می کرم بعلت اینکه سرعت هواپیما به یکباره کم می شد مطمئنا به انتهای باند نرسیده توسط میگهای عراقی هدف قرار می گرفتم اگر این کار را نمی کردم ، سرعت هواپیما کم نمی شد و به سختی باید آنرا در انتهای باند متوقف می کردم ، در یک لحظه بالاخره تصمیم خود را گرفتم و چتر دم را زدم ولی همزمان قدرت موتورها را افزایش دادم هواپیما را تا اواسط باند به همین شکل جلو بردم و سپس به کمک کابین عقب با تمام قدرت شروع به فشار دادن پدالهای ترمز نمودیم و بالاخره موفق شدیم قبل از رسیدن میگهای عراقی از باند خارج شویم .
فانتوم دیگر اوج گرفت و میگها بمباران کردند
در همین هنگام با خروج من از باند یک فروند فانتوم دیگر که سوخت کافی نداشت آماده فرود شد ، خلبان این هواپیما شهید سرگرد خلبان بهرام عشقی پور و خلبان کابین عقب شهید سروان خلبان عباس اسلام نیا بودند . آنها به محض اینکه برروی باند نشستند میگها به انتهای باند رسیده بودند که با دستور برج مراقبت شهید عشقی پور بلافاصله قدرت موتور را به حداکثر رساند و دوباره به پرواز درآمد . پرواز او به موقع بود چون میگها از انتهای باند شروع به بمباران کردند و به سرعت از روی باند گذشتند ، آتش و دود همه جا را پر کرده بود ولی خوشبختانه به دلیل بی تجربگی خلبانان عراقی تمامی بمبها به کنار باند برخورد کرد و آسیب جدی به باند نرسید چون بعد از آن هم هواپیماهای دیگر برروی باند نشستند . [External Link Removed for Guests]
شهيد خدابخش عشقي [External Link Removed for Guests]
شهيد عباس اسلامي
عشقی پور و اسلام نیا پروازی دیگر را ادامه دادند
ولی حادثه ای که نباید اتفاق رخ دهد روی داد ، در حین اوج گیری هر دو موتور هواپیمای آنان بدلیل گردش شدید دچار واماندگی شد و آنها در شرایط اضطراری قرار گرفتند ، شهید عشقی پور و شهید اسلام نیا می توانستند اجکت نمایند و جان خود را نجات دهند ولی اگر اجکت می نمودند هواپیما برروی خانه های مسکونی پایگاه می افتاد .
شهیدان بزرگوار عشقی پور و اسلام نیا در جنگنده خود باقی ماندند و سعی در هدایت آن به محلی دیگر کردند و در نهایت هواپیما به ساختمانی برخورد کرد که از قضا خانه شهید عشقی پور بود و هر دوی این عزیزان به درجه رفیع شهادت نایل شدند همسر شهید عشقی پور در لحظه حادثه در آشپزخانه منزل خود بود و چهره همسر خود را در آخرین لحظه دید و با او وداع نمود .
هنوز با یاد و خاطره آن روزها ...
من خود در آخرین لحظات هواپیمای این عزیزان را در حال گردش دیدم و برخورد آنرا نیز با ساختمان مشاهده کردم الان بعد از گذشت 35 سال از آن روزها هنوز هم به یاد دوستان شهیدم می افتادم و برای آنان طلب آمورزش می نمایم کسانی که صادقانه پای در رکاب نبرد و دفاع از وطن نهادند و گمنام رفتند ولی یاد آنها در بین من و دیگر دوستان خلبانم همیشه جاودان است . [External Link Removed for Guests]
نقش پايگاه هوائي الحرية (كركوك) در دومين حمله هوائي در روز يكم مهر ماه 1359
خاطرات يك خلبان بمب افكن
سرتيپ دكتر علوان العبوسي
در ادامه مقاله اول ما درباره حمله همه جانبه نيروي هوائي كشورمان ( عراق) در روز 31 شهريور ماه 59 ، اكنون به ماجراي روز دوم حمله گسترده نيروي هوائي مان به اهداف راهبردي در خاك ايران مي پردازيم .
در ساعت 21:00 روز 31 شهريور ماه 1359 ، زنگ تلفن در اطاق عمليات پايگاه به صدا درآمد . صداي فرمانده پايگاه را از پشت خط شنيدم كه مرا به دفترش احضار كرد . با گشاده روئي مرا به حضور پذيرفت و در كنارم نشست و گفت كه با فرمانده نيروي هوائي تماس داشته و او از من بخاطر دقت در انجام ماموريت تشكر نمود و تاكيد كرد كه دقت اصابت بمبها به هدف مانع از انجام حمله تلافي جويانه دشمن و حمله به پايگاه ها و يگان هاي زميني مان شده است . سپس از من خواست كه حمله دوم را اول طلوع آفتاب اجراء كنم . [External Link Removed for Guests]
علوان العبوسي پس از بازگشت از ماموريت در كنار
لبخندي زدم و به او گفتم فرمايش شما صحيح است و به ياري خدا فردا عمليات ديگري را انجام خواهم داد اما از مسير ديگري براي حمله استفاده خواهيم كرد چرا كه ممكن است دشمن با شناخت مسير قبلي دسته پروازي ما را مورد حمله قرار دهد . فرمانده پايگاه گفت : فرماندهي دسته را به كسي بجز خودت واگذار كن چون من بدليل احتمال نامساعد شدن اوضاع پايگاه در صورت حمله متقابل ايران به وجود تو در پايگاه احتياج دارم . به او گفتم هرگز !چون هنوز براي اينكار وقت داريم و در ضمن تجربه و مهارتي را كه ما خلبانان قديمي داريم جوانترها ندارند . علاوه بر آن در جريان حمله نخست كه امروز انجام داديم علائم و نشانه هاي زيادي را ديدم كه حضور ما قديمي ها را در انجام ماموريت ها ضروري مي سازد. فردا صبح حمله ديگري را هم انجام خواهم داد تا خلبانان بيشتري در عمليات با من مشاركت كرده و من به توانائي آنها در انجام ماموريت هاي دشوار قناعت كامل دارم . بدليل امكان بروز مشكلاتي در آسمان و با توجه به اهميت اهداف و احتمال اشتباهات وارده و نيز بدليل قديمي بودن سامانه هاي ناوبري هواپيماهايمان امكان رسيدن به اهداف را نداريم مگر آنكه به دقت و توانائي خلبان در نقشه خواني و التزام به زمان دقيق از پيش تعيين شده اتكاء كنيم و اين امر محقق نمي شود به جز وجود خلبانان با تجربه بالا در پرواز و آمادگي براي برخورد با مشكلات فراوان ريز و درشتي كه در آسمان چه پيش بيني شده و چه پيش بيني نشده احتمال بروز آنها وجود دارد. مخصوصا آنكه شما مي دانيد كه اين بار دشمن بدليل وجود آمادگي قبلي به احتمال زياد مداخله خواهد كرد و من مي خواهم كه دسته پروازي به موفقيت در انجام ماموريتش اطمينان كامل داشته باشد .
فرمانده پايگاه هم از حرفم قانع شد و گفت : به اميد خداوند به تو اجازه مي دهم . متعاقبا با فرمانده گردان فني ( مهندس ج ،ع ، ج ) و افسران تسليحات گردان ها و ساير فرماندهان تماس گرفتم و قرار گذاشتيم تا ده دقيقه بعد همگي در اطاق عمليات حضور داشته باشيم .
ساعت 21:30 همانروز دفتر فرماندهي را به سرعت ترك كردم چرا كه وقت تنگ بود و مي بايست هواپيماها راس ساعت 05:30 بامداد براي انجام ماموريت از فرودگاه پرواز كنند و ما بايد نقشه پرواز و مسلح كردن هواپيماها و نيز چك هاي قبل از پرواز را با در نظر گرفتن بروز هرگونه نقص فني در روي زمين نيز انجام مي داديم . و سپس به هر خلبان قبل از انجام ماموريت ، زماني براي استراحت مي داديم .
در ساعت 23:30 تقريبا تمام كارهاي لازم انجام شده و ديگر چيزي به جز انجام ماموريت باقي نمانده بود . من هم از فرماندهان دسته هاي پروازي خواستم بروند براي استراحت و قرار گذاشتيم فردا صبح راس ساعت 04:30 در اطاق عمليات گردان يكم يكديگر را ملاقات نمائيم . به ايشان تاكيد كردم كه بدليل احتمال وجود حمله هوائي انتقامجويانه دشمن ، ماموريت ما در اولين دقايق صبح انجام خواهد شد و اگر در انجام ماموريت تاخير كنيم ديگر نمي توانيم پرواز كنيم . ( اختلاف زمان با ايران حدود 30 دقيقه به نفع آنهاست چرا كه خورشيد از شرق طلوع مي كند و آنها به جهت برخورداري از نور خورشيد از ما جلوتر خواهند بود و مي توانند زودتر از ما به پرواز درآيند و به پايگاه هاي ما برسند در حاليكه ما هنوز بر روي زمين هستيم . بنابراين با توجه به اين امر ما بايد قبل از طلوع آفتاب به هوا بر مي خاستيم ) .
از طرف ديگر دشمن باندهاي پروازي پايگاه هايش را ترميم و آنها را پس از حمله اول ما عملياتي نموده است . اين مسئله اي بود كه فرمانده يكي از دسته هاي پروازي ما كه ماموريتي جداگانه داشت گزارش كرده بود و ديده بود كه ايران تجهيزاتي را براي پر كردن گودال هاي ناشي از انفجار در حمله اول هواپيماهاي ما بر روي باندهاي فرودگاه بكار گرفته است .
ساعت 24:00 شده بود و تنها 5 ساعت با روشن شدن هوا فاصله داشتيم . من هم اطاق عمليات را ترك كردم تا پس از گذراندن روزي طولاني و سخت قدري استراحت كنم . فرمانده پايگاه مرا در اطاق استراحت ديد و گفت آيا ممكن است نقشه پروازي ماموريت فردا را مطالعه كنم ؟ به او گفتم بله ممكن است . و براي او تغييراتي را كه در نقشه داده بوديم بيان كردم و از آن جمله برايش توضيح دادم كه خط سير ما در ماموريت اول كه قبلا از روي شهر سنندج مي گذشت اشتباه بود چرا كه سبب كشف هواپيماهايمان و حمله احتمالي جنگنده هاي دشمن به آنها مي شد در حالي كه با ظرفيت كامل مهمات پرواز مي كردند ( و توان دفاع نداشتند ) .
فرمانده هم نقشه جديد را تائيد كرد و از من تشكر نمود و از من خواست تا با او در داخل پايگاه گردشي كنم تا برخي مسائل اداري را مورد بررسي قرار دهد . با هم به سركشي به پايگاه پرداختيم و احتمالات ممكن را در صورت حمله هوائي دشمن به پايگاه بررسي كرديم و تمهيدات مناسب را در اين بازرسي اتخاذ كرديم . فرمانده پايگاه از من خواست تا پروازهايم را تقليل دهم تا بتوانم به او در انجام مسئوليت فرماندهي كمك نمايم . من هم گفتم انشاء ا... امور پرواز حالت ثبات پيدا خواهد نمود كه اين مهمترين كار در اين مرحله حساس است . خوشبختانه خلبانان جوان ما توانائي هجومي بالائي دارند و اشتباهات و مسائل فني موجود در كارشان هر روز كمتر و كمتر خواهد شد .
در ساعت 01:00 بامداد روز يكم مهر ماه 1359 از فرمانده پايگاه درخواست كردم تا به من اجازه دهد قبل از انجام ماموريت اندكي استراحت كنم . او نيز مرا با خودروي نظامي اش به اطاقم در باشگاه افسران رساند و پس از خداحافظي ابراز اميدواري كرد تا چند ساعت ديگر مرا در اطاق عمليات ملاقات نمايد. [External Link Removed for Guests]
ساعت 03:45 دقيقه بود و من در خواب بودم كه صداي ضربات كوتاهي را به درب اطاقم در باشگاه افسران شنيدم كه با صداي آرامي مرا صدا مي زد ( فلاني ... فلاني ) سراسيمه از خواب پريدم و فكر كردم كه وقت گذشته و درب را باز كردم . فرمانده پايگاه را ديدم كه مي گفت نتوانستم بخوابم چون احتمال تاخيرتان را مي دادم . منهم لبخند زدم و از او تشكر كردم و گفتم كه قبلا به شيفت نگهبان اطلاع دادم ضمن آنكه ساعت را هم كوك كرده بودم . او در كنار من در اطاق نشست و با هم خاطرات دوران قديم دانشجويي خلباني و دوره هائي را كه با هم در شوروي سابق گذرانديم و دوراني كه فرمانده گردان بوديم و غيره و غيره را مرور كرديم . صحبتمان برادرانه و صادقانه و مبتني بر ايثار بود و به درازا كشيد . من در همه چيز به او كمك كرده بودم . او را تنها گذاشتم تا سيگارش را به آرامي بكشد و خودم دوش آب سرد گرفتم و نماز صبح را خواندم و از خداي بزرگ خواستم تا ما را در ماموريت امروزمان ياري دهد ، كارمان را سهل نمايد و ما را از هر گزندي مصون بدارد . سپس لباس هاي غير نظامي را در زير لباس پرواز پوشيدم چون احتمال بيرون پريدن از هواپيما را در وضعيت اضطراري مي دادم . سپس به همراه فرمانده اطاق خواب را به مقصد اطاق عمليات ترك كردم . در آنجا تمام خلبانان شركت كننده در ماموريت را به همراه خلبانان هواپيماهاي رهگير كه آنها نيز ماموريت حمله به فرودگاه سنندج را بر عهده داشتند به همراه خلبانان هواپيماهاي احتياط را ملاقات كردم .
در آنجا گفتگوي مختصري بين ما درگرفت :
• سلام عليكم قهرمانان
• و عليكم السلام قربان
• آيا همه با ماموريت آشنائي كامل دارند ؟ ( اين سخن را رو به فرماندهان گردان ها و دسته هاي پروازي گفتم ) .
• بله قربان
• پس لازم است برخي نكات اساسي و مهم را به شما يادآور شوم كه شما بايد با دقت به آنها گوش فرا دهيد هر چند برخي شما در ماموريت روز گذشته حضور داشته ايد.
• در دسته پروازي من سرگرد خلبان (م) ، سروان خلبان (ن) ، ستوانيكم خلبان محمد مظلوم ( بعدها شهيد شد ) ، و ستوانيكم خلبان (س) و ستوانيكم خلبان عادل دعدوش ( در همين ماموريت شهيد شد ) حضور دارند و هدف ما پايگاه هوائي شاهرخي خواهد بود. دسته پروازي بعدي به فرماندهي سرگرد محمود رشيد ( بعدها شهيد شد ) و هدف آن پايگاه هوائي همدان و دسته سوم به فرماندهي سرگرد ( م ح ) به پايگاه هوائي تبريز حمله خواهند برد. اما ماموريت حمله به پايگاه هوائي سنندج به دليل اهميت كمتر انشاء ا... به فردا موكول مي شود .
• مجددا بر ضرورت حفظ سكوت راديوئي تا زمان رسيدن به هدف تاكيد مي كنم اما اين سكوت فقط در شرايط واقعا ضروري شكسته خواهد شد. ماموريت امروز با روز قبل تفاوت دارد چرا كه دشمن با توجه به حمله روز قبل ما حتما آمادگي بهتري براي مقابله خواهد داشت . به همين دليل تاكيد مي كنم پرواز ما در ارتفاع بسيار پائين و در زير ديد رادارها خواهد بود و همگان نيز بايد از فرمانده دسته اطاعت كرده و چه در مناطق كوهستاني و چه در صحراها، بالاتر از ارتفاع هواپيماي او پرواز نكنند و به ياري خدا ماموريت امروز ما بهتر از روز قبل خواهد بود.
• بدليل كافي نبودن سوخت و نيز عدم حمل سلاح مناسب ، وارد نبرد هوائي با دشمن نخواهيم شد . بنابراين بايد در ارتفاع بسيار كم و حداكثر سرعت و مخفي كاري پرواز كنيد .
• بايد در بازگشت خود را براي فرود در پايگاه ديگري آماده سازيد با اين احتمال كه پايگاه ما هدف حمله هوائي تلافي جويانه دشمن قرار گرفته است . (فرودگاه اضطراري الرياض و يا دانشگاه هوائي ) .
• تاكيد مي كنم هيچگونه مانوري بر فراز هدف نبايد صورت گيرد بلكه در همان ارتفاع و با سرعت 1000 كيلومتر بر ساعت بايد حمله انجام شده و با استمرار حركت در مسير مستقيم به مدت 30 ثانيه ، آنگاه اقدام به دور زدن به سمت چپ و در مسير بازگشت خواهيم نمود.
• گردان 47 شكاري بنا به دستور فرماندهي نيروي هوائي ماموريت دارد تا امروز با تامين پوشش هوائي منطقه مانع از اقدام متقابل دشمن شود.
• ساعت هاي مچي خود را همراه داشته باشيد و به ساعت هواپيمايتان نيز دقت كنيد ، الان ساعت 05:00 است و براي برخاستن از باند 30 دقيقه وقت داريم و زمان رسيدن به هدف هم ساعت 06:15 دقيقه بامداد خواهد بود.
• دسته پروازي سرگرد (م ، ح) پس از فرود هواپيماهايمان بر زمين خواهد نشست انشاء ا... .
• آيا سئوالي هست ؟
• خير قربان
• فرمانده پايگاه به رستوران افسران دستور داده بود تا سريعا صبحانه را در اطاق استراحت خلبانان سرو نمايند. صبحانه را با مقداري شير يا قهوه صرف كرديم و به خدا توكل نموديم . [External Link Removed for Guests]
يك فروند بمب افكن سوخوي 22 نيروي هوائي
قبلا با خلبانان توافق كرده بودم كه در زير لباس پرواز ، لباس شخصي بپوشند تا خداي ناكرده در صورت خروج اضطراري از هواپيما بتوانيم خود را از دشمن مخفي نموده تا به مرز برسيم . با اين حال ديدم حدود 50% خلبانان لباس شخصي نپوشيده اند . يكي از آنها گفت قربان انشاا... اجكت نمي كنيم . همه ما خنديديم و من براي همه آرزوي سلامتي نمودم و سپس در ساعت مقرر به سمت پرواز به راه افتاديم در حاليكه هنوز هوا تاريك بود اما پس از روشن كردن هواپيماها و رفتن به روي باند اصلي و برخاست ، به تدريج هوا روشن شد .
در ساعت 05:30 روز يكم مهر ماه سال 1359 با حدود 24 جنگنده ( 18 فروند سوخوي 22 و 6 فروند ميگ 21 ) به هوا برخاستيم . مسير پروازي امروز ما واقعا بهتر از مسير پروازي حمله نخست در روز اول بود اما با اين حال آتش پدافند هوائي سنگيني را در طول مسير مشاهده كرديم كه حاكي از آمادگي دشمن بيش از روز قبل بود. ديگر نمي خواهم وارد جزئيات مسير پرواز رفت بشوم چرا كه تقريبا مشابه مسير پرواز روز گذشته بود. اما نكته اي وجود دارد كه هرگز آن را فراموش نمي كنم و اكنون كه آن را بيان مي كنم با شرح و جزئيات كامل آن را به خاطر دارم. اين نكته بيانگر آن قدرت و شجاعتي است كه يك خلبان جنگنده به طور كلي و خلبان يك هواپيماي پشتيباني نزديك به صورت خاص داراي آن مي باشد و من ان را در ادامه برايتان شرح خواهم داد. [External Link Removed for Guests]
انهدام دو جنگنده دشمن و نجات دو بمب افكن سوخوي 22
پس از 40 دقيقه پرواز 400 كيلومتر را طي كرديم و تنها 50 كيلومتر با هدف فاصله داشتيم . مه رقيق و ديد حدود 3 كيلومتر در ارتفاع كم و ساعت 06:13 بود كه هدف در مقابل مان پديدار شد و در آنجا 4 فروند جنگنده فانتوم F-4 به شكل غير عادي بر فراز پايگاه هوائي حضور داشتند ( بعدها از يكي از خلبانان اسير ايراني فهميديم كه اين هواپيماها از يك حمله هوائي به شهر بغداد در صبح روز يكم مهر ماه سال 1359 باز مي گشتند ) . طبق معمول پدافند هوائي پايگاه با استفاده از توپهاي ضدهوائي 30 ميليمتري ولكان و موشكهاي زمين به هواي انگليسي راپير جهنمي را به وجود آوردند كه به نسبت روز قبل بيشتر قابل مشاهده بود و هر هواپيمائي در ميان آتش آن قرار مي گرفت بدون ترديد سقوط مي كرد . اما اين وضع شرايط نامساعدي را براي جنگنده هاي فانتوم در حال فرود ايجاد كرده بود . اين هواپيماها دچار كمبود سوخت بودند و مجبور به فرود در پايگاه و گرنه مي بايست از محدوده پايگاه خارج شده و هواپيماهاي ما را مورد حمله قرار دهند چرا كه فانتوم هواپيماي پيشرفته اي بود و تجهيزات لازم براي مقابله با هواپيماهاي ما را نيز داشت !! به هر حال اوضاع بر اين منوال بود و هر لحظه احتمال بروز حادثه اي مي رفت كه البته به نفع ما تمام مي شد . يكي از فانتوم ها كه در مرحله پاياني فرود قرار داشت به زمين خورد كه هرگز آن را فراموش نمي كنم اما هواپيماي بعدي بر روي باند و يك سوم ابتدائي آن قرار گرفته بود كه مورد اصابت بمب هاي هواپيماي من واقع شدكه قصه آن را به تفضيل برايتان شرح خواهم داد.
نقشه ما در اين مرحله ، حمله به باندهاي فرود و خزشراه ها با زاويه 45 درجه بود و مخصوصا بدليل مواجهه با پدافند هوائي چنين تصميم گرفته شد چرا كه اين سامانه ها به صورت گسترده در ابتداهاي باندها مستقر شده و ما براي اجتناب از برخورد با آنها چنين شيوه اي را بكار گرفتيم . اما در اين شيوه تضميني براي دقت اصابت بمبها به هدف ( با توجه به تعداد كم قابل حمل آنها ) وجود ندارد اما با اين حال اطمينان بالائي از برخورد بمب ها به هدف داشتيم . دسته ما كه از 6 بمب افكن سوخوي 22 تشكيل شده بود در وضعيت حمله بر روي هدف به سه دسته دو فروندي تقسيم و با فرياد بلند ا... اكبر ، ا... اكبر من ، هواپيمايم و شماره به سمت باند اصلي فرودگاه شيرجه زديم . چون هنوز در ساعات اوليه بوديم و نور خورشيد بالا نيامده بود . به هر حال هواپيما را در وضعيت رها سازي بمب ها قرار دادم در حاليكه در سايت نشانه گيري هواپيمايم فانتوم ايراني را كه در فاصله اندكي از من در حال فرود و رسيدن به وسط باند بود مشاهده كردم . رنگ فانتوم صحرائي ( زرد و قهوه اي ) بود كه چند ثانيه قبل بر روي باند قرار گرفته و خلبان چتر ترمز را براي توقف هرچه سريعتر هواپيمايش كشيده بود تا بتواند خود و هواپيمايش را از جهنم بمب هايمان كه هيچ رحمي نداشتند نجات دهد . خلبان ايراني در وضعيت روحي قرار داشت كه فرمانده و پدافند هوائي كشورشان را نفرين مي كرد (!!) كه نتوانستند با او همكاري كنند و او را در چنين وضعيت دشواري قرار دادند در حاليكه مي توانستند او را به يك فرودگاه ديگر هدايت و يا در منطقه انتظار قرار دهند . اين بهترين كاري بود كه پدافند هوائي ايران مي توانست انجام دهد .اما معتقدم بدليل آنكه پدافند هوائي ايران تنها در 2 يا 3 دقيقه آخر توانست ما را كشف نمايد ، فرصت مناسب و كافي را براي هدايت فانتوم هايشان در حاليكه در وضعيت فرود بودند نيافت .
اين هم بدليل تاكتيك و دقت نقشه حمله و حفظ سكوت مطلق راديوئي و نيز مخفي شدن از ديد رادارها و پدافند هوائي ايران بود كه ما درحمله خود آن را رعايت كرديم . از خوش شانسي دستگاه گيري هواپيمايم همزمان با فرود يك فروند فانتوم ايراني در وسط باند فرود منطبق شد و آتشفشان صدايم با فرياد ا... اكبر فوران كرد و من بمب هاي 500 كيلوگرمي چتردار خود را رها كردم . يكي از بمب ها به زير بال چپ فانتوم دشمن اصابت كرد و آن را به همراه باند فرود اصلي پايگاه تبديل به خاكستر نمود. در همان لحظه فرمانده دسته دوم فرياد زد دست مريزاد قربان (عاشت يدك سيدي) من هم از او تشكر كردم . اوضاع هنوز هم ناآرام بود و دقيقا در همان لحظه ( اصابت بمب هواپيمايم به فانتوم دشمن و باند فرود ) متوجه انفجار شديدي در سمت راست و در مسير تقرب هواپيماهاي دشمن براي فرود شدم . يكي ديگر از فانتوم ها در فاصله تقريبا 500 متري ابتداي باند فرود به زمين خورده بود كه من سه احتمال را براي سقوط آن در نظر دارم .اول : تمام شدن سوخت ، دوم مورد اصابت قرار گرفتن توسط آتش پدافند هوائي خودشان و سوم ، دستپاچگي و خطاي خلبان در هنگام فرود چرا كه او ماجراهاي حمله و بمباران را در جلوي چشمان خود مي ديد و متوجه شده بود كه در موقعيت دشواري قرار دارد در حاليكه يا قبلا مي بايست از محدوده فرودگاه خارج مي شد و يا اكنون از هواپيما با چتر به بيرون مي پريد . من هواپيمايم را به سمت بيرون از فرودگاه هدايت كردم و دقت دسته پروازي ام را در اصابت اهداف مورد بررسي قرار دادم . خوشبختانه هدفها با دقت مورد اصابت قرار گرفته و باعث افتخار من گرديد . من هم دسته را صدا زدم و گفتم آفرين بر شما ( بارك الله فيكم ) و سپس به سمت چپ گردش كرده و در مسير بازگشت به پايگاه قرار گرفتيم در حاليكه من واقعا از نتيجه كار راضي بودم ( انهدام دو جنگنده فانتوم + انهدام باند اصلي فرود و خزشراه ها ) اما با حرارت مي گويم بمب هايمان اندك و در نتيجه توان تخريبمان هم ناچيز بود و اين حال و روز هواپيماهاي روسي بود (!!) .
اكنون ساعت 06:35 دقيقه و ما در ارتفاع 15 الي 30 متر و با سرعت 1000 كيلومتر بر ساعت در راه بازگشت بوديم و من از خلبانان خواستم تا خودشان را معرفي كنند و همه اين كار را كردند . سرگرد (م) كه فرماندهي دسته دوم را بر عهده داشت هواپيماي شماره 6 جمعي دسته دوم به خلباني عادل دعدوش را چندين بار در راديو صدا زد اما پاسخي دريافت ننمود . در همان ابتدا متوجه شدم كه يكي از هواپيماها را از دست داه ايم كه البته چنين چيزي طبيعي بود اما من به دسته گفتم كه احتمال دارد فيش اتصال راديوئي قطع شده باشد . احتمالي كه هيچكس فكرش را نمي كرد ( دقيقا نظير آنچه كه ديروز براي همان خلبان اتفاق افتاده بود و او تا نزديكي پايگاه متوجه موضوع نشده بود ) .
پس از ترك منطقه هدف سامانه هاي هشدار دهنده پشت هواپيما اعلام كرد كه دسته اي از هواپيماهاي دشمن از سمت چپ و بالا مستقيما به طرفمان مي آيند . در اين حالت به دسته پروازي دستور كاهش ارتفاع تا 15 متر و حفظ سرعت قبلي 1000 كيلومتر را دادم . ( اجراي اين تاكتيك ، رهگيري هواپيماهايمان را سخت و مانع هجوم هواپيماهاي دشمن مي شود ) . هواپيماهاي دشمن از نوع F-5 بودند كه در مقايسه با هواپيماهاي ما از كارائي كمتري برخوردار بودند . دسته پروازي ما به همان اسلوب حدود 5 دقيقه به پرواز ادامه داد و هنوز تا پايگاه 380 كيلومتر و تا مرز 250 كيلومتر فاصله داشتيم . ( لازم است بگويم كه در چنين وضعيتي هرگونه درگيري با هواپيماهاي دشمن اشتباهي است بزرگ كه همين اشتباه منجر به از دست دادن تعدادي از هواپيماهايمان در طول جنگ گرديد چرا كه در يك درگيري هوائي نيازمند استفاده از حداكثر توان موتور و متعاقبا مصرف اضافه سوخت مي شود . ضمن آنكه در اين صورت دسته پروازي متفرق شده و باعث ضعف در همكاري و پوشش يكديگر مي شود كه هيچكدام از اين موارد به سود ما نبوده است ) .
در اين ميان خلبان هواپيماي شماره 2 ، ستوانيكم (س) در راديو اعلام كرد كه مخازن سوخت خارجي هواپيمايش نمي توانند سوخت خود را به داخل موتور هدايت كنند و از من خواست راهنمائيش كنم . از او پرسيدم چقدر سوخت داري ؟ او گفت 1500 كيلوگرم . ( كه با احتساب 800 ليتر سوخت غيرقابل استفاده موجود در مخازن سوخت خارجي مي شد 2300 كيلوگرم ) . بهترين راه ، خلاص شدن از اين دو مخزن سوخت با ظرفيت 800 ليتر بود چرا كه سبب افزايش وزن هواپيما و مقاومت جريان هوا و در نتيجه افزايش مصرف سوخت كلي هواپيما مي گرديد . او را در راديو صدا زدم و از او خواستم يكبار ديگر از وجود ايراد مطمئن شود . براي بار دوم پاسخ داد كه قربان سوخت موجود در مخازن احتياطي نصب شده در زير هواپيما غير قابل مصرف است . مخازن سوخت خارجي پر از سوخت است اما چراغ مخصوص آن روشن نمي شود. ( ناشي از عدم انتقال سوخت از آنها) . به او دستور دادم تا فورا مخازن را از هواپيما رها سازد و من خودم شاهد رها شدن مخازن از هواپيما و برخوردشان با زمين و منفجر شدن آنها در صحراي لوط (!) ايران بودم. دسته پروازي ما در شرايط دشواري قرار داشت . دو هواپيماي دشمن در تعقيب ما بودند ، يك هواپيمايمان دچار نقص در سامانه سوخت بود ، زمين هاي صحرائي و بدون هيچ عوارضي هم در زير پايمان قرار داشت كه نمي توانستيم لابلاي آن مخفي شويم . تنها راه چاره صبر و آرامش و حفظ ارتفاع بسيار كم در پرواز بود كه البته اين ارتفاع كم هم مخصوصا مي توانست بدليل سرعت زياد و تغييرات سريع آئروديناميكي براي هواپيما ايجاد خطراتي بنمايد .
بخاطر سرعت بالا و برتري كيفي هواپيماهايمان ( SU-22) در مقابل هواپيماهاي دشمن (F-5) ، فاصله بين دسته پروازي ما و دسته شكاري هاي دشمن زياد شد تا آنجا كه علائم و آلارم مخصوص اخطار رهگيري هواپيماهاي دشمن قطع گرديد . از اين جهت مي توانستم بگويم كه وضعيت ما برتر بود اما مشكل كمبود سوخت كه احتمالا كفاف رسيدن ما به پايگاه را نمي داد هنوز برقرار بود و ما كماكان با همان شرايط قبلي ( ارتفاع كم و سرعت بالا ) در حال پرواز بوديم كه اين خود سبب افزايش شديد مصرف سوخت مي گرديد . مجددا با هواپيماي شماره 2 تماس گرفتم :
• به شماره 2 از فرمانده دسته : مقدار سوختت را اعلام كن.
• به فرمانده دسته از شماره 2 : سوخت باقيمانده 1400 كيلوگرم است قربان .
اين مقدار سوخت براي رسيدن به پايگاه كفايت نمي كرد و احتمالا خلبان مجبور مي شد تا در فاصله 50 الي 70 كيلومتري پايگاه از هواپيما بيرون بپرد . تنها راه جبران اين امر افزايش ارتفاع يا كاهش سرعت بود كه من كاهش سرعت و ادامه پرواز در ارتفاع كم را برگزيدم . از اينرو به دسته ابلاغ كردم :
به دسته پروازي حميد از فرمانده دسته : سرعت را به 600 كيلومتر در ساعت كاهش دهيد اما ارتفاع كم را همچنان حفظ مي كنيم . تمام اعضاي دسته هم دستور را اجرا كردند . ( اين شيوه باعث كاهش مصرف سوخت تا يك سوم مي شود و در نتيجه احتمال رسيدن به پايگاه نيز افزايش مي يابد ) .
از دور رشته كوههاي زاگرس را مي ديدم و مطمئن شدم كه اين كوهها مي توانند ما را در خود از ديد رادار و رصد زميني نيروهاي ايراني حفظ نمايند. در اينجا دوباره به اين فكر افتادم كه چگونه مي توان راهي براي تضمين رسيدن هواپيماي شماره 2 به پايگاه مادر پيدا كرد ؟ ما مي بايست تا فاصله معيني را بر روي مناطق كوهستاني پرواز مي كرديم و پس از آن تا ارتفاع 5000 متري اوج مي گرفتيم تا مصرف سوخت خود را به ميزان استاندارد برسانيم . در همين افكار بودم كه صداي شماره 5 سرگرد خلبان (م)در راديو مرا به خود آورد :
قربان پمپ هاي اصلي سوخت كار نمي كند و چرا قرمز مخصوص NO PUMPING روشن شده است . خدا را شكر كه چنين نقصي در حالت ثبات پروازي برايمان پيش آمد و اگر چنين اشكالي قبل از حمله يا در جريان حمله و يا پس از آن رخ مي داد ، حتما هواپيما و يك خلبان را بدليل خاموش شدن موتور از دست مي داديم . چرا كه در چنين حالاتي هواپيما به حداكثر توان و در نتيجه حداكثر مصرف سوخت نياز دارد در حاليكه پمپ هاي اصلي انتقال سوخت به موتور از كار افتاده اند. اما اكنون در شرايطي پرواز مي كرديم كه موتور بدون نياز به كاركرد پمپهاي اصلي ، سوخت مورد نياز را دريافت مي نمود اما اين ميزان سوخت دريافتي براي انجام مانورها يا گردش شديد و يا گريز از معركه مطلقا كافي نبود. من هم با آرامش كامل به او گفتم : با هواپيمايت به ملايمت رفتار كن و از انجام حركات خشن و تند و كم و زياد كردن فشار بر او خودداري كن . او پاسخ داد بله قربان فرمان شما را انجام مي دهم . از او پرسيدم چرا اين اتفاق براي هواپيمايت افتاده ؟ او گفت هواپيمايم گلوله يا تركش خورده است . به او گفتم اصلا مهم نيست . هواپيماي تو تا الان سالم و با ثبات است .
اكنون دو هواپيماي دچار نقص با خود داشتيم و هنوز فاصله زيادي با پايگاه باقي مانده بود اما خدا نگهبان ما بود. آيه الكرسي را خواندم و از خدا خواستم تا نعمتش را بر ما تمام كرده و دسته ما را تا پايگاه حفظ نمايد. در مناطق كوهستاني برخي جريانات هوائي شديد است و لازم مي شود كه خلبان با انجام مانورهاي معيني آنها را خنثي نمايد و حال آنكه هواپيماي شماره 5 دسته ما نيازمند آرامش در پرواز بود . بهترين كار افزايش ارتفاع تا 5000 متر بود اما هنوز تا مرز حدود 50 كيلومتر فاصله داشتيم . در اينجا لازم بود تا با منطقه چهارم هوائي تماس بگيرم و از او بخواهم تا بوسيله شكاري هايمان آسمان منطقه را برايمان ايمن سازد . اين بنظرم بهترين گزينه بود و آن را انجام دادم .
درخواست من از منطقه چهارم افزايش ارتفاع از كم به 5000 متر بود . سپس دسته را در معرض ديد رادار ( خودي) قرار دادم و از افراد دسته خواستم تا توپهاي 30 ميليمتري خود را آماده سازند. ( با اين حساب كه در هر گونه درگيري احتمالي با دشمن فقط هواپيماهاي سالم شركت خواهند داشت ) . دستور را به تمام اعضاي دسته ابلاغ كردم و از آنها خواستم ميزان سوخت خود را اعلام كنند.
• از فرمانده دسته به شماره 2 : چقدر سوخت داري ؟
• از شماره 2 به فرمانده دسته : قربان 800 كيلوگرم ( اين ميزان سوخت يك هواپيماي در حال فرود در پايگاه مي باشد ) .
سوخت هواپيما بسيار كم بود و ما هنوز 150 كيلومتر با پايگاه فاصله داشتيم . با منطقه چهارم پدافند هوائي تماس گرفتم و از او خواستم شكاري ها را به سوي دسته مان هدايت كند و هنوز بخاطر دارم كه سرگرد خلبان (ع) معاون فرمانده گردان 47 شكاري در راديو به من گفت كه خدا را شكر از اينكه سالم هستيد قربان . ما به سمت شما مي آئيم . به او گفتم كه احتمال وجود شكاري هاي دشمن كه هنوز در تعقيبمان باشند وجود دارد و در دسته پروازي مان دو هواپيماي دچار نقص فني داريم . او پاسخ داد : هر چه شما بفرمائيد قربان . ما در كنار شما خواهيم بود و در صورت لزوم وارد نبرد خواهيم شد. از دور درياچه زيباي استان سليمانيه و مناطق حلبچه و دربنديخان به چشم مي خورد و در اينجا بود كه از امنيت دسته مطمئن شدم و به شماره 5 گفتم كه در همان ارتفاع به مسير خودش به سمت پايگاه ادامه دهد و هواپيماهاي شماره 3 و 4 را هم همراهش فرستادم . اما من در كنار شماره 2 مانده و همراه با او به آرامي به ارتفاع 8000 پائي صعود كردم سپس سرعت را به 550 كيلومتر بر ساعت كاهش دادم . اين بهترين سرعت براي مسافت هاي طولاني براي پرواز است و فاصله ما با پايگاه حدود 100 كيلومتر و ساعت هم 06:55 دقيقه بود. با برج مراقبت پايگاه هوائي كركوك تماس گرفتم و از آنها خواستم بهترين شرايط فرود را براي بقيه اعضاي دسته كه قبلا به آن سمت رفته بودند فراهم آورند. در اين وضعيت بسيار شاد و سرحال بودم به سه دليل :
• موفقيت دومين حمله گسترده ما و انهدام دو جنگنده فانتوم در پايگاه شاهرخي
• نجات دو جنگنده خودي آنهم در شرايط دشوار
• عدم توانائي دشمن در حمله به پايگاه هوائي ما بدليل موفقيت ما در حمله به دو پايگاه هوائي دشمن ( تبريز و شاهرخي ) كه از آنجا احتمال حمله تلافي جويانه آنها مي رفت
هواپيماي شماره 5 به خلباني سرگرد (م) و نيز هواپيماي شماره 2 به خلباني ستوان يكم (س) در حالي كه ميزان سوخت آنها صفر بود به سلامت فرود آمدند . به جز هواپيماي شماره 6 به خلباني ستوانيكم عادل دعدوش كه افسري منضبط و عاشق پرواز بود. ما فكر مي كرديم كه او بدليل آتش پدافند هوائي و يا جنگنده هائي كه ما را رهگيري كردند ساقط شده است و اين مسئله به صورت يك راز با او باقي ماند چرا كه او قبل از سقوط در راديو به ما پيامي نداده بود. بسم الله الرحمن الرحيم (ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون) صدق الله العظيم .
برادران ما در پايگاه و در راس آنها فرمانده پايگاه شاد و خوشحال از سلامتي ما به استقبال ما آمدند من نيز با سرگرد (م) شماره 5 ، و ستوانيكم (س) شماره 2 ، روبوسي كردم و فرود سلامت آنها را تبريك گفتم و از همكاري و اجراي دقيق دستورات من در آسمان تشكر كردم . براي همكارانمان ماجراي پرواز را تعريف كرديم و بسيار خرسند شدند و ما نيز جزئيات دقيق اين پرواز را مانند يك درس براي ماموريت هاي آتي ثبت و ضبط كرديم .
گزارش اين ماموريت به دفتر فرماندهي نيروي هوائي ارسال گرديد و پس از بررسي هاي فراوان ، جناب سرتيپ خلبان محمد جسام الجبوري فرمانده كل نيروي هوائي با اينجانب تماس گرفت و من هم تلفني شرايط و ويژگي هاي ماموريت را براي ايشان شرح دادم و ايشان نيز يك سال ارشديت به من اعطاء فرمود .
نتيجه گيري كلي
از جمله تجارب مهمي كه در اين پرواز بدست آمد صبر ، بردباري و آرامش اعصاب در آسمان است كه ما آن را به خلبانان و مخصوصا خلبانان پشتيباني نزديك آموزش قرار مي دهيم و اگر خلباني به خوبي آموزش ديده و ويژگي هاي هواپيمايش را هم به صورت دقيق شناخته باشد مي تواند تصميمي درست را در زماني درست اتخاذ نمايد و اين موردي است كه خلبان در هر ماموريت با هواپيمايش بايد رعايت كند . اما فرمانده دسته داراي مسئوليت هاي عميقتر و گسترده تري است و در صورت سهل انگاري به سرعت رخ مي دهد آنچه كه نبايد رخ بدهد . هواپيما سرعت زيادي دارد و دشمن قبلا تمام راه هاي نفوذ را بسته است . و براي مثال اگر فرمانده دسته دستوراتي را بر خلاف آنچه كه من ابلاغ كردم صادر مي كرد ( مثلا دستور افزايش ارتفاع را به دسته يا تنها هواپيماي شماره 2 مي داد ) ، در آن صورت طعمه راحتي براي دشمن مي گرديد . پس من دائما از روي دلسوزي خلبانان را اولا به حفظ يكپارچگي دسته پروازي با حفظ آرامش و اتخاذ تصميمات درست و بجا و ثانيا پايبندي به آموزش ها و اصول پرواز و ثالثا خودداري از انجام پرواز براي مدت طولاني نصيحت مي كردم .
بيان عمليات خلبانان پايگاه هوائي شاهرخي (همدان) در روز يكم مهر ماه 1359
سرتيپ خلبان جعفر عمادي
[External Link Removed for Guests]
روز یکم مهرماه اقتدار نیروی هوایی
شامگاه روز 31 شهریور ماه سال 1359 طرح عملیات 140 فروندی کمان 99 رسیده بود و همه خلبانان و فرماندهان مشغول کار برروی این طرح بودند لیست خلبانان شرکت کننده نیز توسط فرمانده و معاون عملیات پایگاه در حال تکمیل بود . روز یکم مهرماه سال 1359 برای نیروی هوایی ایران روزدیگری بود من در آنزمان در پایگاه سوم شکاری خدمت می کردم . در آن روز بین 45 تا 50 فروند فانتوم مسلح از پایگاه هوایی همدان به پرواز درآمدند تا مواضع از پیش تعیین شده را در خاک عراق بمباران کنند . روزباشکوهی بود تا به آن روز پایگاه ما این تعداد جنگنده را در یک روز به پرواز در نیاورده بود . گروه های پروازی مشخص شده بودند و من نیز هدفی را که باید بمباران می کردم می دانستم . ماموریت من دوربردترین هدف در آن روز بود شاید هم دلیل آن این بود که من در آن زمان لیدر طبقه سوم بودم و از تجارب خوبی برخوردار بودم . لیدر طبقه سوم به خلبانانی اطلاق می شد که می توانستند فرماندهی دو تا چهار فروند هواپیما را در روز یا شب برعهده گیرد ، به همراه آنان به پرواز درآید و بعد از طی مسافتی طولانی فرود آید .
هدف پایگاه هوایی الحبانیه
هدف دسته ما پایگاه الحبانیه بود این پایگاه در 70 مایلی غرب بغداد بود و بعد از پایگاههای الولید دورترین پایگاه هوایی عراق بود . قرار بر این بود که 8 فانتوم در دسته های دوفروندی با فواصل زمانی کوتاه به این پایگاه حمله کنند که من در دسته دوم قرار داشتم و قرار بود بعنوان شماره دو این پرواز باشم هواپیمای شماره یک را یکی از بهترین خلبانان نیروی هوایی که استاد خلبان هم بود و بدها به درجه رفیع شهادت نایل آمد برعهده داشت . قرار بود تمامی پروازها در صبح زود انجام شود .
راس ساعت مقرر نوبت به ما رسید که پرواز کنیم همانطور که گفتم ما به صورت دوفروندی پرواز می کردیم هر دو فانتوم مسلح روی باند رفتیم ، هواپیمای شماره یک با هدایت شهید سرهنگ خلبان محمد حسن قهستانی و فانتوم دیگر به خلبانی من پرواز می کرد به یاد دارم که کابین عقب من هم ستوان حدادی بود که یک هفته بعد در یک پرواز برون مرزی مورد هدف قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیما شد و به اسارت درآمد . با اشاره شهید قهستانی که لیدر دسته بود به پرواز در آمدیم . بلافاصله بعد از بلند شدن ارتفاع گرفتیم و به همین شکل ادامه دادیم تا وارد خاک عراق شدیم .
تا چند روز اول جنگ ما با ارتفاع بالا پرواز می کردیم و وارد خاک عراق می شدیم که چند روزی از جنگ نگذشته بود که متوجه شدیم اگر بخواهیم با این ارتفاع وارد خاک عراق شویم به راحتی هدف قرار می گیریم و از آن به بعد برخلاف آموزشهایی که در تمرینات برای بمباران ، از ارتفاع بالا دیده بودیم تغییر رویه دادیم و برای مخفی ماندن از دید رادارهای دشمن با ارتفاع خیلی پایین وارد خاک عراق می شدیم
عراقی ها فکر حمله از طرف ما را نمی کردند
بهرحال ما در آن روز با ارتفاع بالا وارد خاک عراق شدیم . به محض ورود به خاک دشمن تمام حواس خود را جمع کردم و به کابین عقب هم تاکید کردم که مراقب سامانه های موشکی دشمن باشد هر چه در خاک عراق جلوتر می رفتیم من بیشتر هراسان می شدم بخاطر اینکه هیچ مانعی روبروی ما نبود نه پدافندی کار می کرد نه موشکی شلیک می شد و نه خبری از جنگنده های رهگیر آنها بود و ما بدون هیچ مزاحمتی در حال پرواز بودیم که البته بعد از ورود به خاک خودمان علت دستگیرم شد که عراقی ها که بخیال خود در حمله روز قبل توان نیروی هوایی را از بین برده بودند با خیال راحت در تدارک حمله ایی دیگر به خاک ما بودند و اصلا فکر نمی کردند که مورد حمله قرار گیرند که در هنگام برگشت ما متوجه این موضوع شدیم . در حال عبور از خاک عراق گهکاه چند تیر پدافند آنها به سمت ما شلیک می شد که خطری برای ما ایجاد نمی کرد .
به هدف رسیده و آنجا را در هم کوبیدیم
هدف بسیار دور بود ما باید از شمال شهر بغداد می گذشتیم و 70 مایل ادامه می دادیم . بدون هیچ مشکلی به پایگاه الحبانيه رسیدیم که با فرمان شهید قهستانی شروع به بمباران نمودیم پدافند پایگاه که تازه متوجه ما شده بود با تمام قدرت به سمت ما شلیک می کرد که البته بخاطر ارتفاع بالا هیچ کدام از تیرهای آنها به ما اصابت نکرد با اتمام بمباران بلافاصله گردش کردیم و با سرعت از همان مسیر به سمت مرز حرکت کردیم .
در همین زمان نیروی هوای عراقی با تعداد کمی هواپیما به پایگاههای ایران حمله کرده بود . تا مرز فاصله ای نداشتم و بالاخره به سلامت از مرز گذشتیم با ورود به خاک کشور احساس خوبی داشتم چون اولین عملیات جنگی خودم را با موفقیت به پایان رسانده بودم غافل از اینکه ماجراهایی هنوز در انتظارم بود . با ورود به خاک کشور متوجه شدم به بسیاری از پایگاها از جمله پایگاه همدان حمله هوایی شده است و اکثر خلبانانی که از ماموریت برگشتند بدلیل کمبود سوخت مجبور به فرود اضطراری هستند که رادار به نوبت به آنها اجازه فرود داد البته تعدادی هم به پایگههای کمکی رفتند و در آنجا فرود آمدند .
نوبت فرود خودم را به دیگر دوستانم دادم
در نزدیکی پایگاه همدان نیز خلبانانی که کمبود سوخت داشتند درخواست می کردند که زودتر فرود بیایند من نگاهی به عقربه های سوخت جنگنده کردم و دیدم به دلیل اینکه ما در ارتفاع بالا پرواز کردیم سوخت مورد نیاز را داریم تا دقایقی برروی آسمان بمانین که تصمیم گرفتم فرصت خودم را به بقیه که سوخت کمتری دارند بدهم پس به رادار اعلام کردم من ارتفاع لازم را دارم و می توانم برای دقایقی در همین ارتفاع بمانم و دیرتر فرود بیایم . بلافاصله به حریم پایگاه رسیدم و شروع به گشت زنی نمودم تا اینکه بالاخره نوبت به من رسید . با اعلام برج مراقبت ارتفاع خود را کم کرده و آماده فرود شدم همه چیز مرتب بود چرخهای هواپیمایم ابتدای باند را لمس نمود و به محض اینکه بر زمین نشستم ....
دوفروند میگ عراقی آماده بمباران بودند
دو فروند هواپیمای عراقی از روبرو دیدم که در حال نزدیک شدن هستند ، درست حدس زده بودم هدف آنها باند فرود پایگاه بود .
دچار تردید شده بودم که باید چتر دم را بزنم یا نه ؟ اگر از چتر دم استفاده می کرم بعلت اینکه سرعت هواپیما به یکباره کم می شد مطمئنا به انتهای باند نرسیده توسط میگهای عراقی هدف قرار می گرفتم اگر این کار را نمی کردم ، سرعت هواپیما کم نمی شد و به سختی باید آنرا در انتهای باند متوقف می کردم ، در یک لحظه بالاخره تصمیم خود را گرفتم و چتر دم را زدم ولی همزمان قدرت موتورها را افزایش دادم هواپیما را تا اواسط باند به همین شکل جلو بردم و سپس به کمک کابین عقب با تمام قدرت شروع به فشار دادن پدالهای ترمز نمودیم و بالاخره موفق شدیم قبل از رسیدن میگهای عراقی از باند خارج شویم .
فانتوم دیگر اوج گرفت و میگها بمباران کردند
در همین هنگام با خروج من از باند یک فروند فانتوم دیگر که سوخت کافی نداشت آماده فرود شد ، خلبان این هواپیما شهید سرگرد خلبان بهرام عشقی پور و خلبان کابین عقب شهید سروان خلبان عباس اسلام نیا بودند . آنها به محض اینکه برروی باند نشستند میگها به انتهای باند رسیده بودند که با دستور برج مراقبت شهید عشقی پور بلافاصله قدرت موتور را به حداکثر رساند و دوباره به پرواز درآمد . پرواز او به موقع بود چون میگها از انتهای باند شروع به بمباران کردند و به سرعت از روی باند گذشتند ، آتش و دود همه جا را پر کرده بود ولی خوشبختانه به دلیل بی تجربگی خلبانان عراقی تمامی بمبها به کنار باند برخورد کرد و آسیب جدی به باند نرسید چون بعد از آن هم هواپیماهای دیگر برروی باند نشستند . [External Link Removed for Guests]
شهيد خدابخش عشقي [External Link Removed for Guests]
شهيد عباس اسلامي
عشقی پور و اسلام نیا پروازی دیگر را ادامه دادند
ولی حادثه ای که نباید اتفاق رخ دهد روی داد ، در حین اوج گیری هر دو موتور هواپیمای آنان بدلیل گردش شدید دچار واماندگی شد و آنها در شرایط اضطراری قرار گرفتند ، شهید عشقی پور و شهید اسلام نیا می توانستند اجکت نمایند و جان خود را نجات دهند ولی اگر اجکت می نمودند هواپیما برروی خانه های مسکونی پایگاه می افتاد .
شهیدان بزرگوار عشقی پور و اسلام نیا در جنگنده خود باقی ماندند و سعی در هدایت آن به محلی دیگر کردند و در نهایت هواپیما به ساختمانی برخورد کرد که از قضا خانه شهید عشقی پور بود و هر دوی این عزیزان به درجه رفیع شهادت نایل شدند همسر شهید عشقی پور در لحظه حادثه در آشپزخانه منزل خود بود و چهره همسر خود را در آخرین لحظه دید و با او وداع نمود .
هنوز با یاد و خاطره آن روزها ...
من خود در آخرین لحظات هواپیمای این عزیزان را در حال گردش دیدم و برخورد آنرا نیز با ساختمان مشاهده کردم الان بعد از گذشت 35 سال از آن روزها هنوز هم به یاد دوستان شهیدم می افتادم و برای آنان طلب آمورزش می نمایم کسانی که صادقانه پای در رکاب نبرد و دفاع از وطن نهادند و گمنام رفتند ولی یاد آنها در بین من و دیگر دوستان خلبانم همیشه جاودان است . [External Link Removed for Guests]
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1606
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۵ آذر ۱۳۸۷, ۱:۴۱ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 18344 بار
- سپاسهای دریافتی: 12308 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
عبدالمهدی عزیز سلام، مثل همیشه یه تاپیک غنی و نادر در بین فارسی زبانان رو از حضرت عالی شاهدیم که بسیبار مایه مباهات می باشد و قطعن مورد استقبال تمامی علاقمندان قرار خواهد گرفت، بواقع که تشکراز هر پست نمیتوانست حق مطلب را ادا کند.
امیدوارم این تلاش و فعالیت ارزشمند جنابعالی الگوی برای نسل جدید نویسندگان خانه نارنجی باشد،
با ارزوی موفقیت.

امیدوارم این تلاش و فعالیت ارزشمند جنابعالی الگوی برای نسل جدید نویسندگان خانه نارنجی باشد،

با ارزوی موفقیت.



منم مرگ، مادر تو، منم که دوباره تو را از نو میزایم.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام عليكم و رحمه ا...
حمله گسترده نيروي هوائي عراق در روز 31 شهريور ماه سال 1359
حمله به پايگاه هوائي بوشهر ( روايت دوم )
بسم الله الرحمن الرحيم
(فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ)
صدق الله العظيم
[External Link Removed for Guests]
1- در ساعت 0830 صبح روز دوشنبه 31 شهريور ماه سال 1359 خلبانان گردان 109 ( بمب افكن هاي سوخوي 22) به اطاق توجيه عمليات فراخوانده شدند تا در حضور سرهنگ خلبان سالم سلطان عبدالله البصو فرمانده پايگاه ، سرگرد خلبان فيصل حبو سرحان فرمانده عمليات – سرگرد خلبان (ه – ا ) فرمانده گردان 109 احضار شدند . فرمانده پايگاه در مكاني كه از سوي خلبانان براي آماده شده بود نشست و دستور فرماندهي كل نيروهاي مسلح و نقشه فرماندهي نيروي هوائي و نيز وظيفه گردان ما را براي حمله به پايگاه هوائي بوشهر ابلاغ نمود . هدفي كه ما مي بايست به آن حمله مي برديم در 400 كيلومتري پايگاه هوائي ما ( پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه) واقع شده و بيش 50 كيلومتر هم با جزيره نفتي خارگ فاصله داشت .
2- فرمانده توضيحات مفصل و دقيقي را در مورد چگونگي انجام ماموريت ( روشن كردن موتورها ، خزيدن و برخاست از روي باند ، لزوم رعايت سكوت راديوئي ، جزئيات خط سير ، شيوه نزديك شدن براي حمله به پايگاه دشمن ، چگونگي خروج از منطقه هدف ، مسير بازگشت و تقرب به فرودگاه و شرايط اضطراري و فرودگاه هاي ثانويه و احتياطي ) بيان نمود . همچنين فرمانده برايمان روشن ساخت كه تمام پايگاه هاي هوائي ايران در برد بمب افكن هاي ما قرار دارد و ما آنها را به سه دسته پايگاه هاي شمالي ، مياني و جنوبي تقسيم كرده ايم و با زمان بندي نزديك آنها را مورد حمله قرار خواهيم داد . تمام دسته هاي پروازي در ساعت 1200 (دوازده) از مرز خواهند گذشت .
3- هنگاميكه فرمانده پايگاه اعلام كرد كه گردان ما نيز با انجام يك ماموريت در اين عمليات گسترده مشاركت خواهد داشت ، روحيه خلبانان افزايش يافت و لبخند عميقي بر روي صورت هايشان نقش بست . براي آنكه در تاريخ بماند مي گويم كه فرمانده پايگاه ما ، طبق گفته ساير خلبانان ، يك خلبان بسيار موفق جنگنده پشتيباني نزديك سوخوي 7 و نيز فرمانده گردان پنجم در جريان جنگ اكتبر 1973 اعراب و اسرائيل بوده و خلباناني كه با او پرواز مي كردند جملگي شهادت مي دادند كه او از قهرمانان جنگ بود و در بين ما خلبانان و نيز در سطح نيروي هوائي از خوشنامي و احترام خاصي برخوردار بود .
4- بمب افكن هاي سوخوي – 22 به محموله اي شامل : دو بمب شديدالانفجار 500 كيلوگرمي + چهار مخزن سوخت خارجي 800 كيلوگرمي و يا دو مخزن سوخت خارجي 1150 كيلوگرمي + دو تيربار 30 ميليمتري هر كدام با 80 گلوله و جمعا 160 گلوله مجهز شدند. نقشه هاي پرواز آماده و خط سير رفت و برگشت بر روي آن رسم گرديد . براي فوج اول حمله 156 هواپيما از پايگاه هاي هوائي با هواپيماهاي مستقر در آنها به اين شرح :
[External Link Removed for Guests]
خلبانان گردان 17 ميگ 21 نيروي هوائي عراق
• پايگاه هوايي تموز - الحبانيه شامل : بمب افكن هاي دور برد TU-16- TU-22 و شكاري هاي ميگ -23
• پايگاه هوائي الرشيد – بغداد شامل : جت هاي هاوكر هانتر
• پايگاه هوائي الحريه – كركوك شامل : بمب افكن هاي سوخوي – 20 ، سوخوي – 22 و ميگ 21
• پايگاه هوائي فرناس – الموصل شامل : سوخوي – 22 و ميگ 21
• پايگاه هوائي ابي عبيده – الكوت شامل : سوخوي – 7 و ميگ 23
• پايگاه هوائي (امام) علي – الناصريه شامل : ميگ – 23
• پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه شامل : سوخوي – 22 در نظر گرفته شدند . تمام هواپيماهاي شركت كننده در فوج اول حمله براي هجوم به پايگاه هاي هوائي ايران شامل بوشهر – وحدتي - شيراز - مهر اباد - تبريز - اصفهان - شاهروخي - همدان - سنندج - سقز - الاميدية - الاحواز - كرمنشاه - شاه أباد – الرضائية در نظر گرفته شدند.
هدف نهائي
5- از كارانداختن نيروي هوائي ايران با انهدام باندهاي فرود و خزشراه هاي پايگاه هاي هوائي آن كشور با هدف بازداشتن شكاري ها و بمب افكن هاي آن نيرو از انجام حمله متقابل و ممانعت از پيشروي يگان هاي زميني عراق براي نيل به اهداف از پيش تعيين شده .
6- تعداد 12 فروند بمب افكن سوخوي – 22 براي انجام ماموريت جنگي آماده و خلبانان شركت كننده انتخاب شدند و هر خلبان شماره دسته و جايگاه خود در دسته را نيز شناخت . نيروي حمله از پايگاه ما شامل سه دسته چهار فروندي به اين شرح بود :
الف : دسته اول به فرماندهي سرگرد خلبان فيصل حبو فرمانده عمليات ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ص س ح ، شماره 3 سروان خلبان م ا ف و شماره 4 ستوان خلبان س ا ج
ب : دسته دوم به فرماندهي سرگرد خلبان ه ا ح فرمانده گردان 109 ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ج ع م ، شماره 3 ستوانيكم خلبان ط م ك و شماره 4 ستوانيكم ن ا ع .
ج : دسته سوم به فرماندهي سروان خلبان ق ر ع ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ا م م ، شماره 3 سروان خلبان ف ن ح و شماره 4 ستوانيكم خلبان م س م .
7- پس از اتمام توجيه خلبانان از سوي فرمانده پايگاه و ترك محل ، با تعدادي از خلبانان گردان 109 كه مجري عمليات بودند در جلوي مقر گردان صحبت كردم و گفتم : لازم است كه ما خلبانان شركت كننده در حمله ، ماموريت خود را در نهايت دقت و اقتدار انجام دهيم و بايد بدانيم كه اگر ايراني ها بر ما مسلط شدند به صغير و كبير رحم نخواهند كرد . چه شهيد شويم و چه اسير شويم و چه مفقود شويم بايد كه ايمان بخدا داشته باشيم ، ايماني مطلق . پس بر خدا توكل مي كنيم و انشاا... پيروز هم خواهيم شد.
8- خيلي سريع ساعت به 1030 ( ده و نيم ) صبح روز دوشنبه بزرگ و جاودان 31 شهريور ماه 1359 نزديك شده بود. زمان به سرعت مي گذشت و گويي در حال فروپاشي بود و ما خلبانان از اينكه براي انجام ماموريت انتخاب شده بوديم بيار خوشحال بوديم . قرار گذاشته بوديم كه در ساعت 1120 (يازده و بيست دقيقه) به سمت آشيانه هواپيماها برويم . زمان حركت فرا رسيد و ما از جلوي مقر گردان 109سوار خودروهاي مخصوص انتقال خلبانان به آشيانه ها شديم . هر خلبان شماره آشيانه و شماره هواپيمايش را مي شناخت . من هم به آشيانه هواپيمايم رسيدم . آشيانه شماره 9 و هواپيمايم شماره 2132 بود . ابتدا بازرسي هاي بيرون هواپيما را انجام دادم و از نصب صحيح مهمات در زير هواپيما مطمئن شدم و سپس دفتر مخصوص هواپيما را امضاء كردم كه حاكي از صحت و سلامت هواپيما بود. وارد كابين شدم و در جاي خود نشستم و با كمك يكي از پرسنل فني كمربندها را بستم . آنگاه سامانه ناوبري هواپيما را بررسي كردم و از خواندن سمت صحيح مطمئن شدم . با اشاره من خدمه فني موتورها را روشن كردند و منتظر شدم تا دور موتور در دقيقه به گردش آرام IDLE 57% رسيد آنگاه با اشاره من باطري هاي زميني Starter از هواپيما جدا شد . كليدهاي مربوط به تماما سامانه هاي ناوبري هواپيما را روشن كردم و با اشاره من چوب چرخ ها CHOCKS از جلوي چرخ ها برداشته شد و هواپيما را از آشيانه خارج كردم تا بتوانم تماس راديوئي فرمانده دسته با بقيه دسته هاي پروازي و نيز كانال مخصوص پدافند هوائي منطقه با كانال پايگاه را بشنوم . آنگاه بال هاي هواپيما را از زاويه 30 به 63 درجه باز كرده و بالچه ها SLAT را نيز باز نمودم . آسمانه هواپيما را هم در نهايت بستم . كانال راديوئي مورد استفاده ما همان كانال منطقه هوائي بود . در همين لحظات بود كه فرمانده دسته با كانال منطقه تماس گرفت و از امنيت اتصال مطمئن شد . پس از آن با اعضاي دسته ، از يك الي 12 اتصال برقرار كرد و از امنيت اتصال نيز با تك تك اعضاي دسته اطمينان حاصل شد . سپس كانال به موج پايگاه تغيير پيدا كرد و تماس نهائي با برج مراقبت پايگاه برقرار شد و امنيت اتصال از فرمانده و هواپيماهاي دسته با برج مراقبت نيز تامين گرديد . برج مراقبت نيز متعاقبا با فرمانده و 12 هواپيماي دسته تماس گرفت و از امنيت تماس اطمينان حاصل شد .
9- فرمانده دسته با برج تماس گرفت و اجازه ورود به باند را درخواست نمود كه برج مراقبت مجوز ورود به باند 320 درجه را صادر و فشار جوي را 756 ميليمتر جيوه و شعاع ديد را 8 كيلومتر اعلام نمود. فرمانده دسته از آشيانه شماره يك خارج شد و بقيه اعضاي دسته اول به ترتيب از آشيانه ها به سمت خزشراه ها و متعاقبا به سمت باند اصلي حركت كردند. فرمانده دسته از برج مراقبت مجوز پرواز را درخواست كرد كه برج مراقبت جهت باد را 320 درجه و باد سطحي را آرام اعلام نمود. دسته اول در ابتداي باند توقف كرده و درابتدا با رساندن دور موتورها به 90% از صحت كاركرد موتورها و ساير منظومات مثل ( هيدروليك ، روغن ، هوا و فشار كم ) اطمينان حاصل نمود كه تمام اين موارد جزو كنترل هاي قبل از پرواز مي باشد. دسته پروازي دوم هم آماده شده بود و به نقطه اي در نزديكي ابتداي باند رسيده بود . در همين لحظه بود كه فرمانده دسته اول با حركت سرش به سمت پائين و سپس بالا اشاره مخصوص به پرواز را نشان داد و زمان آن را نيز بر روي ساعت موجود در كابين هواپيما ثبت نمود و با روشن كردن پس سوز و آزاد كردن ترمزهاي هواپيما در ساعت 1152 ( يازده و پنجاه و دو دقيقه ) به هوا برخاست .
10- دسته اول از روي باند برخاست و دسته دوم وارد ابتداي باند شد و دقيقا همان چك هاي پيش از پرواز را در ابتداي باند انجام داد و فرمانده دسته دوم هم مانند فرمانده دسته قبلي همان ترتيبات را اجرا نمود و دقيقا يك دقيقه پس از دسته اول به هوا برخاست . سپس نوبت به فرمانده دسته سوم رسيد . او نيز وارد باند گرديد و من در همين موقع آياتي از قرآن ( آيه الكرسي و سوره اخلاص ) را قرائت و به خدا توكل كردم . دسته سوم هم دقيقا يك دقيقه پس از دسته دوم به هوا برخاست ( در اين هنگام پس سوز را خاموش ، بالچه ها SLAT را به عقب و بال ها را به جمع و از زاويه 63 به 30 درجه برگرداندم و در ارتفاع كم 20 الي 30 متر به سمت چپ گردش كرده و راديوي هواپيما را هم از كانال فرودگاه به كانال راديوي منطقه پدافند هوائي تغيير دادم . )
11- من هواپيماهاي دو دسته اي را كه قبل از من پرواز مي كردند مي ديدم . نقطه اول در مسير ما عبور از فراز شهر الزبير و 5 دقيقه پس از آن عبور از روي شهر عبادان (آبادان) بود . در اين منطقه زمين كاملا صاف و مسطح بوده و هيچ عوارض قابل ذكري هم در آن وجود نداشت . هنگام رسيدن به شهر عبادان (آبادان) درختان انبوه و مخازن نفت زيادي مشاهده مي شد و فرودگاه عبادان (آبادان) هم در سمت چپمان قابل مشاهده بود. دقيقا طبق گفته فرمانده پايگاه راس ساعت 1200 ( دوازده ) و نيمه روز بود كه برفراز شهر عبادان (آبادان) بوديم و پس از عبور از روي شهر ، با زمين پهن و صافي مواجه شديم كه هيچگونه عوارضي نداشت تا اينكه دسته به سواحل خليج ع ر ب ي رسيد و به حركت خود به سمت بندر ديلم ادامه داد . نقطه اول در زاويه 100 درجه و در فاصله 240 كيلومتري قرار داشت و سرعتمان هم 780 كيلومتر بر ساعت بود كه در اين سرعت هواپيما مسافت 13 كيلومتري را در يك دقيقه طي مي نمايد . اكنون 18 دقيقه و 20 ثانيه تا رسيدن به هدف باقيمانده بود . هوا صاف ، باد عادي و شعاع ديد هم واقعا خوب بود . ما اكنون در حال پرواز برفراز آبهاي خليج ع ر ب ي و به سمت مسافتهاي دور دست در حال پرواز بوديم در حاليكه تا آنموقع در چنين ارتفاع كم 20 تا 30 متري برفراز آب پرواز نكرده بوديم و تنها مهارت و آموزش هاي مناسب سبب شده بود كه خلبانان بتوانند در چنين شرايط دشواري بين آب و آسمان و در حمايت خدا كه آنها را از هر گزندي محافظت مي فرمود پرواز كنند . دقايق مي گذشت و در جلو ، پشت سر و طرفينم هواپيماهائي در حال پرواز بودند كه شاهين ها و قهرمانان نيروي هوائي عراق آنها را هدايت مي كردند . آنان در نوك پيكان در انجام ماموريت هاي دشوار بودند . اكنون همه اين ها را با چشماني خودم مشاهده مي كردم در حاليكه در جلوي من هواپيماهايمان در حال پرواز بودند. پس از گذشت زمان تعيين شده بالاي بندر ديلم رسيديم كه در آنجا يك باند فرود و يك هواپيماي حمل و نقل بزرگي را مشاهده كردم كه تعدادي سربازان در اطراف آن براي هواپيماهايمان دست تكان مي دادند در حاليكه نمي دانستند ما كي هستيم ؟ آنها واقعا غافلگير شده بودند . آفرين بر كسي كه اين نقشه را طرح كرده بود و خداوند به او جزاي خير بدهد.
12- هواپيماهائي كه جلوتر از ما بودند اكنون به سمت هدف اصلي يعني پايگاه هوائي بوشهر در زاويه 155 درجه در حال حركت بودند و اكنون 10 دقيقه و 20 ثانيه زمان و حدود 150 كيلومتر تا هدف باقيمانده بود. در اين پايگاه جنگنده هاي ايراني از نوع فانتوم F-4 ساخت امريكا مستقر بودند و اين بدليل شرايط جغرافيائي مسلط بر خليج ع ر ب ي و امكان دسترسي هواپيماهايش به كشورهاي عربي يكي از مهمترين و بزرگترين پايگاه هاي هوائي محسوب مي شد . هواپيماهاي ما بر فراز آبهاي خليج ع ر ب ي كماكان در حال پرواز بود.
13- جزيره نفتي خاگ ( خرج) ايران در دو سوم مسافت تقريبي بين بندر ديلم و پايگاه هوائي بوشهر ( تقريبا 100 كيلومتر) واقع شده بود. ما در محاسباتمان در نظر داشتيم كه نه از روي جزيره خارگ و نه حتي از نزديكش عبور كنيم چرا كه فاصله آن از پايگاه پدافند هوائي و سايت هاي موشكي زمين به هواي هاوك حدود 35 كيلومتر بود . اين جزيره داراي اهميت راهبردي بود چرا كه از بزرگترين جزاير صادرات نفت ايران محسوب مي گرديد و هميشه در كنار آن كشتي هاي بزرگ نفتكش از سراسر دنيا پيدا مي شد.
14- در اين لحظات و دو دقيقه قبل از رسيدن به هدف و تقريبا در فاصله 30 كيلومتري از آن و با حفظ سكوت كامل راديويي ، سرعت خود را از 780 به 900 كيلومتر افزايش داديم . اكنون ما مراقب زمان بوديم كه به سرعت مي گذشت و دقيقا در همين لحظات بود كه فرمانده دسته اول بر روي هدف رسيد و با صداي بلند فرياد FIRE به معني زدن بمب ها بر روي باندها و خزش راههاي پايگاه را برآورد . من از دور شاهد انفجار بمب ها بودم و صداي يكي از خلبانان را كه بانگ ا... اكبر را سر داد شنيدم كه اين فرياد او جسم و روح و قلبمان را مي لرزاند و بقيه خلبان هم بدنبال او همين بانگ را مي زدند . زماني هم كه من بر روي هدف رسيدم به دسته ام دستور خالي كردن بمبها را بر روي باند و خزشراهها دادم و سپس به سمت راست و در زاويه 270 درجه بر روي آبهاي خليج ع ر ب ي گردش كرده و براي طي كردن حدود 75 كيلومتر براي مدت 5 دقيقه با سرعت 900 كيلومتر بر ساعت به پيش رانديم . خوشحالي غير قابل بياني داشتيم چرا كه تمام هواپيماها به سلامت از روي هدف خارج شدند بدون آنكه پدافند هوائي دشمن فرصت شليك يك گلوله را به سمت هواپيماهايمان داشته باشد و الحمد لله . پس از طي كردن 75 كيلومتر در 5 دقيقه به سمت چپ گردش كرديم و با زاويه 307 درجه و با سرعت صرفه جوئي مناسب 780 كيلومتر بر ساعت مسافت 280 كيلومتر را در مدت 21 دقيقه به سمت پايگاه مادر تاختيم . در طول مسير من هواپيماهايمان را ديدم كه فرميشن پروازي خود را حفظ كرده و در ارتفاع بسيار كم 20 الي 30 از سطح دريا پرواز مي كردند و گازهاي خروجي موتورها به سطح آبهاي خليج ع ر ب ي برخورد مي كرد . گوئي قايق هاي رودخانه با هم مسابقه گذاشته اند و من هرگز منظره اي را به اين زيبائي در زندگي ام مشاهده نكرده بودم . پس از مدتي شناورهاي بزرگ و كوچكي را در حال چرخيدن بر روي سطح آبهاي خليج ع ر ب ي مشاهده كردم و من هم با نزديك شدن به انها بال هاي هواپيمايم را به چپ و راست حركت دادم .
15- دسته هاي پروازي هواپيماهاي ما به جزاير كويتي فيلكه و بوبيان نزديك مي شد و پس از نزديك شدن به بنادر عراقي البكر و ام قصر ، فرمانده دسته اول اقدام به افزايش ارتفاع به 500 متر نمود و با كانال پدافند هوائي منطقه تماس گرفت تا هماهنگي لازم را با سايت هاي پدافند هوائي كشورمان انجام دهد . به منظور تقرب و فرود تماس راديويي را با پايگاه برقرار كرديم و هر خلبان موقعيت خود را براي تقرب و فرود در پايگاه دريافت نمود . تمام هواپيماها در ساعت 1307 ( سيزده و هفت دقيقه ) به سلامت فرود آمدند و هيچ حادثه قابل ذكري هم پيش نيامد.
16- خلبانان با هواپيماهايشان به سمت آشيانه هائي كه قبل از انجام ماموريت در آنجا مستقر بودند رفتند . من هم موتور هواپيمايم را خاموش كردم و از آن پياده شدم و از سوي افسران و پرسنل فني موجود در آشيانه مورد استقبال قرار گرفتم . آنها مرا بوسيدند و خدا را به خاطر سلامتي ام شكر كردند و همينطور ساير ساير خلبانان شركت كننده در ماموريت هم مورد استقبال قرار گرفتند . پس از چند لحظه خودروي ويژه انتقال خلبانان از راه رسيد و من هم سوار شدم و با بقيه دوستان خلبانم ماچ و بوسه را رد و بدل كرديم ! و خدا را بابت سلامتي مان شكر كرديم . سپس همه ما طبق نقشه پروازي در در نزديكي بخش فني گردان 109 جمع شديم تا دفتر گزارش پرواز را امضاء نمائيم . در اطرافمان افسران خلبان و مهندسين و تكنسين هاي فني در رتبه هاي گوناگون جمع شده بودند و ما را مي بوسيدندو خدا را شكر مي كردند . اين تجمع از بعد امنيتي نادرست بود و من براي حفظ سلاميتشان آنها را از هم جدا كردم و به ايشان دستور دادم به مقرها يا آشيانه هايشان باز گردند .
17- خوشحالي خلباناني كه در اين ماموريت شركت داشتند قابل وصف نيست و لبخند رضايتي كه از چهره شان پاك نمي شد حاكي از موفقيتشان در انجام ماموريت بدون هيچگونه خسارتي بود . خلبانان سوار بر خودرو شدند تا ما را به اطاق عمليات پايگاه منتقل سازد كه در آنجا سرهنگ خلبان سالم سلطان البصو فرمانده پايگاه و سرگرد خلبان ي ع النعيمي افسر عمليات و ستوانيكم ناوبري ف م المالكي افسر هدايت و ناوبري حضور داشتند. هنگام ورودمان فرماندهان از جاي برخاستند و ما را در آغوش گرفته و بوسيدند و بابت سلامتي مان خدا را شكر گفتند . در اين لحظات زيبا سرگرد خلبان فيصل حبو فرمانده دسته اول به فرمانده پايگاه گفت : قربان هنگام حمله به پايگاه و خروج از آن يكي از خلبانان فرياد ا... اكبر سر داد . من خيال كردم كه هواپيماي يكي خلبانان مورد اصابت واقع شده و او در حال خروج از هواپيماست . اما ديدم همه خلبانان كلمه ا... اكبر را تكرار مي كنند . به چپ و راستم و پشت سرم نگاه كردم و فكر كردم كه همه شان به بيرون پريده اند . اما پس از آنكه همه را ديدم خيالم راحت شد .
18- نخستين ماموريت از حمله گسترده هوائي به پايان رسيد و كمر دشمن ايراني مان شكست و يگان هاي زميني قهرمانمان به نقاط از پيش تعيين شده بدون مداخله نيروي هوائي ايران دست يافتند و آنچه را كه از نظر زماني و مكاني قبلا مشخص شده بود محقق ساختند.
19- هواپيماي من يك بمب افكن سوخوي -22 با شماره سريال 2132 بود و كل زمان عمليات هم يك ساعت و پانزده دقيقه به طول انجاميد. من منتظر اخبار ساعت 20 ( هشت شب ) بودم تا گزارش حملات گسترده هوائي جنگنده هايمان از پايگاه هاي ديگر و مخصوصا عمليات گردان مان را دريافت كنم . ساعت 20 فرا رسيد و من از تلويزيون شاهد بيان اعلاميه شماره يك فرماندهي كل نيروهاي مسلح بودم كه در بند سوم آن حمله به پايگاه هوائي بوشهر ذكر شده بود .
20- توضيحات
الف : اولين جنگنده ايراني از نوع F-5 در تاريخ 8 ايلول 1980 سقوط كرد ( عرض مي كنم جنگنده مرحوم خلبان حسين لشگري ) در حاليكه اولين جنگنده ما از نوع سوخوي – 22 دو روز بعد يعني 10 ايلول 1980 ( عرض مي كنم به خلباني سرگرد نوبارعبدالحميد الحمداني ) سرنگون شد . و اين نشان مي دهد كه ايران آغازگر جنگ ( در تاريخ 4 ايلول 1980 ) بوده و عراق تنها از خود دفاع كرده است .
ب : تمام پايگاه هاي هوائي ايراني ذكر شده از سوي هواپيماهاي ما مورد حمله واقع گرديد و ما تنها دو فروند هواپيما را از داديم . يكي از آنها يك بمب افكن دور پرواز TU-16 باجر به فرماندهي سرهنگ خلبان عادل عثمان فرمانده گردان 10 بمب افكن بود كه ماموريت حمله با پايگاه هوائي خاتمي در اصفهان را بر عهده داشت اما 6 دقيقه پس از عبور از مرز در ساعت 1206 ( دوازده و شش دقيقه ) و پس از عبور از شهر مندلي بدليل ارتفاع كم با يكي از كوه هاي بلند منطقه سرپل ذهاب برخورد و تمام 6 نفر سرنشين آن كشته شدند .
اما هواپيماي دوم يك جنگنده ميگ -21 به خلباني ستوان خلبان رعد حميد جمعي گردان 47 پايگاههوائي الحريه – كركوك و به فرماندهي سرگرد خلبان مزاحم الصعب بود كه درجريان بمباران پايگاه هوائي سنندج در شمال غرب ايران هواپيمايش مورد اصابت تركش هاي ناشي از بمب هاي رها شده از هواپيماي فرمانده دسته قرار گرفت و از بناچار از هواپيما به بيرون پريد و به اسارت درآمد و پس از جنگ هم به سلامت از اسارت بازگشت بحمد ا... تعالي .
[External Link Removed for Guests]
در پايان
لازم است در سالروز اين حمله گسترده به تمام كسانيكه در اين ماموريت ها شركت داشتند تبريك بگويم و از خداوند براي شهداي نبرد قادسيه دوم و كساني كه در جريان طوفان زرد ، كه در سال 2003 و بدنبال اشغال عراق از سوي آمريكا با كمك عراقي هاي خود فروش و عجم هاي ايراني بر ما مسلط شدند ، به شهادت رسيدند طلب آمرزش نمايم .
[External Link Removed for Guests]
پي نوشت : جزئيات سقوط بمب افكن TU-16 عراقي به صورت ديگر هم روايت شده كه به منظور حفظ امانت بدون تداخل در متن اصلي به شرح ذيل تقديم مي گردد :
سرهنگ خلبان عادل عثمان
سرگرد خلبان ازهر عبد الكريم
سروان ناوبري مهند عبد الرزاق
ستوانيكم ناوبري عباس كطران
ستوانيار تسليحات خالد ..
ستوانيار تسليحات انور رزوقي
تاريخ شهادت : سي و يكم شهريور ماه 1359
نوع هواپيما : بمب افكن TU-16
گردان : فرماندهي گردان 10 بمب افكن هاي دور پرواز
علت شهادت : شهيد سرهنگ عادل عثمان فرماندهي يك دسته چهار فروندي از بمب افكن هاي TU-16 را بر عهده داشت كه از فرودگاه الهضبه با هدف انجام ماموريت حمله به پايگاه هوائي خاتمي در شمال اصفهان در روز 13 شهريور ماه سال 1359 به هوا برخاست اما در اطراف شهر سومار به دليل پرواز در ارتفاع بسياركم و ناتواني خلبان در جلوگيري از بروز حادثه به كوه برخورد نمود . اما علت اصلي برخورد با كوه ، همان پرواز در ارتفاع بسيار كم بوده است .
محل شهادت : داخل خاك ايران ، سومار
[External Link Removed for Guests]
تصويري زيبا از يك بمب افكن توپولف TU-16 و اعضاي گردان 10 بمب افكن هاي دور پرواز نيروي هوائي عراق در دهه
پي نوشت : راوي اين عمليات به احتمال قوي سروان خلبان ق ر ع فرمانده دسته سوم پروازي در حمله به پايگاه هوائي بوشهر بوده است چرا كه او در جريان اين حمله شماره 9 بوده و تعداد هواپيماهاي مهاجم نيز 12 فروند در قالب سه دسته چهار فروندي بوده است .
[External Link Removed for Guests] يك جنگنده ميگ -21 عراقي در كنار جنگنده
حمله گسترده نيروي هوائي عراق در روز 31 شهريور ماه سال 1359
حمله به پايگاه هوائي بوشهر ( روايت دوم )
بسم الله الرحمن الرحيم
(فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُواْ عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ)
صدق الله العظيم
[External Link Removed for Guests]
1- در ساعت 0830 صبح روز دوشنبه 31 شهريور ماه سال 1359 خلبانان گردان 109 ( بمب افكن هاي سوخوي 22) به اطاق توجيه عمليات فراخوانده شدند تا در حضور سرهنگ خلبان سالم سلطان عبدالله البصو فرمانده پايگاه ، سرگرد خلبان فيصل حبو سرحان فرمانده عمليات – سرگرد خلبان (ه – ا ) فرمانده گردان 109 احضار شدند . فرمانده پايگاه در مكاني كه از سوي خلبانان براي آماده شده بود نشست و دستور فرماندهي كل نيروهاي مسلح و نقشه فرماندهي نيروي هوائي و نيز وظيفه گردان ما را براي حمله به پايگاه هوائي بوشهر ابلاغ نمود . هدفي كه ما مي بايست به آن حمله مي برديم در 400 كيلومتري پايگاه هوائي ما ( پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه) واقع شده و بيش 50 كيلومتر هم با جزيره نفتي خارگ فاصله داشت .
2- فرمانده توضيحات مفصل و دقيقي را در مورد چگونگي انجام ماموريت ( روشن كردن موتورها ، خزيدن و برخاست از روي باند ، لزوم رعايت سكوت راديوئي ، جزئيات خط سير ، شيوه نزديك شدن براي حمله به پايگاه دشمن ، چگونگي خروج از منطقه هدف ، مسير بازگشت و تقرب به فرودگاه و شرايط اضطراري و فرودگاه هاي ثانويه و احتياطي ) بيان نمود . همچنين فرمانده برايمان روشن ساخت كه تمام پايگاه هاي هوائي ايران در برد بمب افكن هاي ما قرار دارد و ما آنها را به سه دسته پايگاه هاي شمالي ، مياني و جنوبي تقسيم كرده ايم و با زمان بندي نزديك آنها را مورد حمله قرار خواهيم داد . تمام دسته هاي پروازي در ساعت 1200 (دوازده) از مرز خواهند گذشت .
3- هنگاميكه فرمانده پايگاه اعلام كرد كه گردان ما نيز با انجام يك ماموريت در اين عمليات گسترده مشاركت خواهد داشت ، روحيه خلبانان افزايش يافت و لبخند عميقي بر روي صورت هايشان نقش بست . براي آنكه در تاريخ بماند مي گويم كه فرمانده پايگاه ما ، طبق گفته ساير خلبانان ، يك خلبان بسيار موفق جنگنده پشتيباني نزديك سوخوي 7 و نيز فرمانده گردان پنجم در جريان جنگ اكتبر 1973 اعراب و اسرائيل بوده و خلباناني كه با او پرواز مي كردند جملگي شهادت مي دادند كه او از قهرمانان جنگ بود و در بين ما خلبانان و نيز در سطح نيروي هوائي از خوشنامي و احترام خاصي برخوردار بود .
4- بمب افكن هاي سوخوي – 22 به محموله اي شامل : دو بمب شديدالانفجار 500 كيلوگرمي + چهار مخزن سوخت خارجي 800 كيلوگرمي و يا دو مخزن سوخت خارجي 1150 كيلوگرمي + دو تيربار 30 ميليمتري هر كدام با 80 گلوله و جمعا 160 گلوله مجهز شدند. نقشه هاي پرواز آماده و خط سير رفت و برگشت بر روي آن رسم گرديد . براي فوج اول حمله 156 هواپيما از پايگاه هاي هوائي با هواپيماهاي مستقر در آنها به اين شرح :
[External Link Removed for Guests]
خلبانان گردان 17 ميگ 21 نيروي هوائي عراق
• پايگاه هوايي تموز - الحبانيه شامل : بمب افكن هاي دور برد TU-16- TU-22 و شكاري هاي ميگ -23
• پايگاه هوائي الرشيد – بغداد شامل : جت هاي هاوكر هانتر
• پايگاه هوائي الحريه – كركوك شامل : بمب افكن هاي سوخوي – 20 ، سوخوي – 22 و ميگ 21
• پايگاه هوائي فرناس – الموصل شامل : سوخوي – 22 و ميگ 21
• پايگاه هوائي ابي عبيده – الكوت شامل : سوخوي – 7 و ميگ 23
• پايگاه هوائي (امام) علي – الناصريه شامل : ميگ – 23
• پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه شامل : سوخوي – 22 در نظر گرفته شدند . تمام هواپيماهاي شركت كننده در فوج اول حمله براي هجوم به پايگاه هاي هوائي ايران شامل بوشهر – وحدتي - شيراز - مهر اباد - تبريز - اصفهان - شاهروخي - همدان - سنندج - سقز - الاميدية - الاحواز - كرمنشاه - شاه أباد – الرضائية در نظر گرفته شدند.
هدف نهائي
5- از كارانداختن نيروي هوائي ايران با انهدام باندهاي فرود و خزشراه هاي پايگاه هاي هوائي آن كشور با هدف بازداشتن شكاري ها و بمب افكن هاي آن نيرو از انجام حمله متقابل و ممانعت از پيشروي يگان هاي زميني عراق براي نيل به اهداف از پيش تعيين شده .
6- تعداد 12 فروند بمب افكن سوخوي – 22 براي انجام ماموريت جنگي آماده و خلبانان شركت كننده انتخاب شدند و هر خلبان شماره دسته و جايگاه خود در دسته را نيز شناخت . نيروي حمله از پايگاه ما شامل سه دسته چهار فروندي به اين شرح بود :
الف : دسته اول به فرماندهي سرگرد خلبان فيصل حبو فرمانده عمليات ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ص س ح ، شماره 3 سروان خلبان م ا ف و شماره 4 ستوان خلبان س ا ج
ب : دسته دوم به فرماندهي سرگرد خلبان ه ا ح فرمانده گردان 109 ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ج ع م ، شماره 3 ستوانيكم خلبان ط م ك و شماره 4 ستوانيكم ن ا ع .
ج : دسته سوم به فرماندهي سروان خلبان ق ر ع ، شماره 2 ستوانيكم خلبان ا م م ، شماره 3 سروان خلبان ف ن ح و شماره 4 ستوانيكم خلبان م س م .
7- پس از اتمام توجيه خلبانان از سوي فرمانده پايگاه و ترك محل ، با تعدادي از خلبانان گردان 109 كه مجري عمليات بودند در جلوي مقر گردان صحبت كردم و گفتم : لازم است كه ما خلبانان شركت كننده در حمله ، ماموريت خود را در نهايت دقت و اقتدار انجام دهيم و بايد بدانيم كه اگر ايراني ها بر ما مسلط شدند به صغير و كبير رحم نخواهند كرد . چه شهيد شويم و چه اسير شويم و چه مفقود شويم بايد كه ايمان بخدا داشته باشيم ، ايماني مطلق . پس بر خدا توكل مي كنيم و انشاا... پيروز هم خواهيم شد.
8- خيلي سريع ساعت به 1030 ( ده و نيم ) صبح روز دوشنبه بزرگ و جاودان 31 شهريور ماه 1359 نزديك شده بود. زمان به سرعت مي گذشت و گويي در حال فروپاشي بود و ما خلبانان از اينكه براي انجام ماموريت انتخاب شده بوديم بيار خوشحال بوديم . قرار گذاشته بوديم كه در ساعت 1120 (يازده و بيست دقيقه) به سمت آشيانه هواپيماها برويم . زمان حركت فرا رسيد و ما از جلوي مقر گردان 109سوار خودروهاي مخصوص انتقال خلبانان به آشيانه ها شديم . هر خلبان شماره آشيانه و شماره هواپيمايش را مي شناخت . من هم به آشيانه هواپيمايم رسيدم . آشيانه شماره 9 و هواپيمايم شماره 2132 بود . ابتدا بازرسي هاي بيرون هواپيما را انجام دادم و از نصب صحيح مهمات در زير هواپيما مطمئن شدم و سپس دفتر مخصوص هواپيما را امضاء كردم كه حاكي از صحت و سلامت هواپيما بود. وارد كابين شدم و در جاي خود نشستم و با كمك يكي از پرسنل فني كمربندها را بستم . آنگاه سامانه ناوبري هواپيما را بررسي كردم و از خواندن سمت صحيح مطمئن شدم . با اشاره من خدمه فني موتورها را روشن كردند و منتظر شدم تا دور موتور در دقيقه به گردش آرام IDLE 57% رسيد آنگاه با اشاره من باطري هاي زميني Starter از هواپيما جدا شد . كليدهاي مربوط به تماما سامانه هاي ناوبري هواپيما را روشن كردم و با اشاره من چوب چرخ ها CHOCKS از جلوي چرخ ها برداشته شد و هواپيما را از آشيانه خارج كردم تا بتوانم تماس راديوئي فرمانده دسته با بقيه دسته هاي پروازي و نيز كانال مخصوص پدافند هوائي منطقه با كانال پايگاه را بشنوم . آنگاه بال هاي هواپيما را از زاويه 30 به 63 درجه باز كرده و بالچه ها SLAT را نيز باز نمودم . آسمانه هواپيما را هم در نهايت بستم . كانال راديوئي مورد استفاده ما همان كانال منطقه هوائي بود . در همين لحظات بود كه فرمانده دسته با كانال منطقه تماس گرفت و از امنيت اتصال مطمئن شد . پس از آن با اعضاي دسته ، از يك الي 12 اتصال برقرار كرد و از امنيت اتصال نيز با تك تك اعضاي دسته اطمينان حاصل شد . سپس كانال به موج پايگاه تغيير پيدا كرد و تماس نهائي با برج مراقبت پايگاه برقرار شد و امنيت اتصال از فرمانده و هواپيماهاي دسته با برج مراقبت نيز تامين گرديد . برج مراقبت نيز متعاقبا با فرمانده و 12 هواپيماي دسته تماس گرفت و از امنيت تماس اطمينان حاصل شد .
9- فرمانده دسته با برج تماس گرفت و اجازه ورود به باند را درخواست نمود كه برج مراقبت مجوز ورود به باند 320 درجه را صادر و فشار جوي را 756 ميليمتر جيوه و شعاع ديد را 8 كيلومتر اعلام نمود. فرمانده دسته از آشيانه شماره يك خارج شد و بقيه اعضاي دسته اول به ترتيب از آشيانه ها به سمت خزشراه ها و متعاقبا به سمت باند اصلي حركت كردند. فرمانده دسته از برج مراقبت مجوز پرواز را درخواست كرد كه برج مراقبت جهت باد را 320 درجه و باد سطحي را آرام اعلام نمود. دسته اول در ابتداي باند توقف كرده و درابتدا با رساندن دور موتورها به 90% از صحت كاركرد موتورها و ساير منظومات مثل ( هيدروليك ، روغن ، هوا و فشار كم ) اطمينان حاصل نمود كه تمام اين موارد جزو كنترل هاي قبل از پرواز مي باشد. دسته پروازي دوم هم آماده شده بود و به نقطه اي در نزديكي ابتداي باند رسيده بود . در همين لحظه بود كه فرمانده دسته اول با حركت سرش به سمت پائين و سپس بالا اشاره مخصوص به پرواز را نشان داد و زمان آن را نيز بر روي ساعت موجود در كابين هواپيما ثبت نمود و با روشن كردن پس سوز و آزاد كردن ترمزهاي هواپيما در ساعت 1152 ( يازده و پنجاه و دو دقيقه ) به هوا برخاست .
10- دسته اول از روي باند برخاست و دسته دوم وارد ابتداي باند شد و دقيقا همان چك هاي پيش از پرواز را در ابتداي باند انجام داد و فرمانده دسته دوم هم مانند فرمانده دسته قبلي همان ترتيبات را اجرا نمود و دقيقا يك دقيقه پس از دسته اول به هوا برخاست . سپس نوبت به فرمانده دسته سوم رسيد . او نيز وارد باند گرديد و من در همين موقع آياتي از قرآن ( آيه الكرسي و سوره اخلاص ) را قرائت و به خدا توكل كردم . دسته سوم هم دقيقا يك دقيقه پس از دسته دوم به هوا برخاست ( در اين هنگام پس سوز را خاموش ، بالچه ها SLAT را به عقب و بال ها را به جمع و از زاويه 63 به 30 درجه برگرداندم و در ارتفاع كم 20 الي 30 متر به سمت چپ گردش كرده و راديوي هواپيما را هم از كانال فرودگاه به كانال راديوي منطقه پدافند هوائي تغيير دادم . )
11- من هواپيماهاي دو دسته اي را كه قبل از من پرواز مي كردند مي ديدم . نقطه اول در مسير ما عبور از فراز شهر الزبير و 5 دقيقه پس از آن عبور از روي شهر عبادان (آبادان) بود . در اين منطقه زمين كاملا صاف و مسطح بوده و هيچ عوارض قابل ذكري هم در آن وجود نداشت . هنگام رسيدن به شهر عبادان (آبادان) درختان انبوه و مخازن نفت زيادي مشاهده مي شد و فرودگاه عبادان (آبادان) هم در سمت چپمان قابل مشاهده بود. دقيقا طبق گفته فرمانده پايگاه راس ساعت 1200 ( دوازده ) و نيمه روز بود كه برفراز شهر عبادان (آبادان) بوديم و پس از عبور از روي شهر ، با زمين پهن و صافي مواجه شديم كه هيچگونه عوارضي نداشت تا اينكه دسته به سواحل خليج ع ر ب ي رسيد و به حركت خود به سمت بندر ديلم ادامه داد . نقطه اول در زاويه 100 درجه و در فاصله 240 كيلومتري قرار داشت و سرعتمان هم 780 كيلومتر بر ساعت بود كه در اين سرعت هواپيما مسافت 13 كيلومتري را در يك دقيقه طي مي نمايد . اكنون 18 دقيقه و 20 ثانيه تا رسيدن به هدف باقيمانده بود . هوا صاف ، باد عادي و شعاع ديد هم واقعا خوب بود . ما اكنون در حال پرواز برفراز آبهاي خليج ع ر ب ي و به سمت مسافتهاي دور دست در حال پرواز بوديم در حاليكه تا آنموقع در چنين ارتفاع كم 20 تا 30 متري برفراز آب پرواز نكرده بوديم و تنها مهارت و آموزش هاي مناسب سبب شده بود كه خلبانان بتوانند در چنين شرايط دشواري بين آب و آسمان و در حمايت خدا كه آنها را از هر گزندي محافظت مي فرمود پرواز كنند . دقايق مي گذشت و در جلو ، پشت سر و طرفينم هواپيماهائي در حال پرواز بودند كه شاهين ها و قهرمانان نيروي هوائي عراق آنها را هدايت مي كردند . آنان در نوك پيكان در انجام ماموريت هاي دشوار بودند . اكنون همه اين ها را با چشماني خودم مشاهده مي كردم در حاليكه در جلوي من هواپيماهايمان در حال پرواز بودند. پس از گذشت زمان تعيين شده بالاي بندر ديلم رسيديم كه در آنجا يك باند فرود و يك هواپيماي حمل و نقل بزرگي را مشاهده كردم كه تعدادي سربازان در اطراف آن براي هواپيماهايمان دست تكان مي دادند در حاليكه نمي دانستند ما كي هستيم ؟ آنها واقعا غافلگير شده بودند . آفرين بر كسي كه اين نقشه را طرح كرده بود و خداوند به او جزاي خير بدهد.
12- هواپيماهائي كه جلوتر از ما بودند اكنون به سمت هدف اصلي يعني پايگاه هوائي بوشهر در زاويه 155 درجه در حال حركت بودند و اكنون 10 دقيقه و 20 ثانيه زمان و حدود 150 كيلومتر تا هدف باقيمانده بود. در اين پايگاه جنگنده هاي ايراني از نوع فانتوم F-4 ساخت امريكا مستقر بودند و اين بدليل شرايط جغرافيائي مسلط بر خليج ع ر ب ي و امكان دسترسي هواپيماهايش به كشورهاي عربي يكي از مهمترين و بزرگترين پايگاه هاي هوائي محسوب مي شد . هواپيماهاي ما بر فراز آبهاي خليج ع ر ب ي كماكان در حال پرواز بود.
13- جزيره نفتي خاگ ( خرج) ايران در دو سوم مسافت تقريبي بين بندر ديلم و پايگاه هوائي بوشهر ( تقريبا 100 كيلومتر) واقع شده بود. ما در محاسباتمان در نظر داشتيم كه نه از روي جزيره خارگ و نه حتي از نزديكش عبور كنيم چرا كه فاصله آن از پايگاه پدافند هوائي و سايت هاي موشكي زمين به هواي هاوك حدود 35 كيلومتر بود . اين جزيره داراي اهميت راهبردي بود چرا كه از بزرگترين جزاير صادرات نفت ايران محسوب مي گرديد و هميشه در كنار آن كشتي هاي بزرگ نفتكش از سراسر دنيا پيدا مي شد.
14- در اين لحظات و دو دقيقه قبل از رسيدن به هدف و تقريبا در فاصله 30 كيلومتري از آن و با حفظ سكوت كامل راديويي ، سرعت خود را از 780 به 900 كيلومتر افزايش داديم . اكنون ما مراقب زمان بوديم كه به سرعت مي گذشت و دقيقا در همين لحظات بود كه فرمانده دسته اول بر روي هدف رسيد و با صداي بلند فرياد FIRE به معني زدن بمب ها بر روي باندها و خزش راههاي پايگاه را برآورد . من از دور شاهد انفجار بمب ها بودم و صداي يكي از خلبانان را كه بانگ ا... اكبر را سر داد شنيدم كه اين فرياد او جسم و روح و قلبمان را مي لرزاند و بقيه خلبان هم بدنبال او همين بانگ را مي زدند . زماني هم كه من بر روي هدف رسيدم به دسته ام دستور خالي كردن بمبها را بر روي باند و خزشراهها دادم و سپس به سمت راست و در زاويه 270 درجه بر روي آبهاي خليج ع ر ب ي گردش كرده و براي طي كردن حدود 75 كيلومتر براي مدت 5 دقيقه با سرعت 900 كيلومتر بر ساعت به پيش رانديم . خوشحالي غير قابل بياني داشتيم چرا كه تمام هواپيماها به سلامت از روي هدف خارج شدند بدون آنكه پدافند هوائي دشمن فرصت شليك يك گلوله را به سمت هواپيماهايمان داشته باشد و الحمد لله . پس از طي كردن 75 كيلومتر در 5 دقيقه به سمت چپ گردش كرديم و با زاويه 307 درجه و با سرعت صرفه جوئي مناسب 780 كيلومتر بر ساعت مسافت 280 كيلومتر را در مدت 21 دقيقه به سمت پايگاه مادر تاختيم . در طول مسير من هواپيماهايمان را ديدم كه فرميشن پروازي خود را حفظ كرده و در ارتفاع بسيار كم 20 الي 30 از سطح دريا پرواز مي كردند و گازهاي خروجي موتورها به سطح آبهاي خليج ع ر ب ي برخورد مي كرد . گوئي قايق هاي رودخانه با هم مسابقه گذاشته اند و من هرگز منظره اي را به اين زيبائي در زندگي ام مشاهده نكرده بودم . پس از مدتي شناورهاي بزرگ و كوچكي را در حال چرخيدن بر روي سطح آبهاي خليج ع ر ب ي مشاهده كردم و من هم با نزديك شدن به انها بال هاي هواپيمايم را به چپ و راست حركت دادم .
15- دسته هاي پروازي هواپيماهاي ما به جزاير كويتي فيلكه و بوبيان نزديك مي شد و پس از نزديك شدن به بنادر عراقي البكر و ام قصر ، فرمانده دسته اول اقدام به افزايش ارتفاع به 500 متر نمود و با كانال پدافند هوائي منطقه تماس گرفت تا هماهنگي لازم را با سايت هاي پدافند هوائي كشورمان انجام دهد . به منظور تقرب و فرود تماس راديويي را با پايگاه برقرار كرديم و هر خلبان موقعيت خود را براي تقرب و فرود در پايگاه دريافت نمود . تمام هواپيماها در ساعت 1307 ( سيزده و هفت دقيقه ) به سلامت فرود آمدند و هيچ حادثه قابل ذكري هم پيش نيامد.
16- خلبانان با هواپيماهايشان به سمت آشيانه هائي كه قبل از انجام ماموريت در آنجا مستقر بودند رفتند . من هم موتور هواپيمايم را خاموش كردم و از آن پياده شدم و از سوي افسران و پرسنل فني موجود در آشيانه مورد استقبال قرار گرفتم . آنها مرا بوسيدند و خدا را به خاطر سلامتي ام شكر كردند و همينطور ساير ساير خلبانان شركت كننده در ماموريت هم مورد استقبال قرار گرفتند . پس از چند لحظه خودروي ويژه انتقال خلبانان از راه رسيد و من هم سوار شدم و با بقيه دوستان خلبانم ماچ و بوسه را رد و بدل كرديم ! و خدا را بابت سلامتي مان شكر كرديم . سپس همه ما طبق نقشه پروازي در در نزديكي بخش فني گردان 109 جمع شديم تا دفتر گزارش پرواز را امضاء نمائيم . در اطرافمان افسران خلبان و مهندسين و تكنسين هاي فني در رتبه هاي گوناگون جمع شده بودند و ما را مي بوسيدندو خدا را شكر مي كردند . اين تجمع از بعد امنيتي نادرست بود و من براي حفظ سلاميتشان آنها را از هم جدا كردم و به ايشان دستور دادم به مقرها يا آشيانه هايشان باز گردند .
17- خوشحالي خلباناني كه در اين ماموريت شركت داشتند قابل وصف نيست و لبخند رضايتي كه از چهره شان پاك نمي شد حاكي از موفقيتشان در انجام ماموريت بدون هيچگونه خسارتي بود . خلبانان سوار بر خودرو شدند تا ما را به اطاق عمليات پايگاه منتقل سازد كه در آنجا سرهنگ خلبان سالم سلطان البصو فرمانده پايگاه و سرگرد خلبان ي ع النعيمي افسر عمليات و ستوانيكم ناوبري ف م المالكي افسر هدايت و ناوبري حضور داشتند. هنگام ورودمان فرماندهان از جاي برخاستند و ما را در آغوش گرفته و بوسيدند و بابت سلامتي مان خدا را شكر گفتند . در اين لحظات زيبا سرگرد خلبان فيصل حبو فرمانده دسته اول به فرمانده پايگاه گفت : قربان هنگام حمله به پايگاه و خروج از آن يكي از خلبانان فرياد ا... اكبر سر داد . من خيال كردم كه هواپيماي يكي خلبانان مورد اصابت واقع شده و او در حال خروج از هواپيماست . اما ديدم همه خلبانان كلمه ا... اكبر را تكرار مي كنند . به چپ و راستم و پشت سرم نگاه كردم و فكر كردم كه همه شان به بيرون پريده اند . اما پس از آنكه همه را ديدم خيالم راحت شد .
18- نخستين ماموريت از حمله گسترده هوائي به پايان رسيد و كمر دشمن ايراني مان شكست و يگان هاي زميني قهرمانمان به نقاط از پيش تعيين شده بدون مداخله نيروي هوائي ايران دست يافتند و آنچه را كه از نظر زماني و مكاني قبلا مشخص شده بود محقق ساختند.
19- هواپيماي من يك بمب افكن سوخوي -22 با شماره سريال 2132 بود و كل زمان عمليات هم يك ساعت و پانزده دقيقه به طول انجاميد. من منتظر اخبار ساعت 20 ( هشت شب ) بودم تا گزارش حملات گسترده هوائي جنگنده هايمان از پايگاه هاي ديگر و مخصوصا عمليات گردان مان را دريافت كنم . ساعت 20 فرا رسيد و من از تلويزيون شاهد بيان اعلاميه شماره يك فرماندهي كل نيروهاي مسلح بودم كه در بند سوم آن حمله به پايگاه هوائي بوشهر ذكر شده بود .
20- توضيحات
الف : اولين جنگنده ايراني از نوع F-5 در تاريخ 8 ايلول 1980 سقوط كرد ( عرض مي كنم جنگنده مرحوم خلبان حسين لشگري ) در حاليكه اولين جنگنده ما از نوع سوخوي – 22 دو روز بعد يعني 10 ايلول 1980 ( عرض مي كنم به خلباني سرگرد نوبارعبدالحميد الحمداني ) سرنگون شد . و اين نشان مي دهد كه ايران آغازگر جنگ ( در تاريخ 4 ايلول 1980 ) بوده و عراق تنها از خود دفاع كرده است .
ب : تمام پايگاه هاي هوائي ايراني ذكر شده از سوي هواپيماهاي ما مورد حمله واقع گرديد و ما تنها دو فروند هواپيما را از داديم . يكي از آنها يك بمب افكن دور پرواز TU-16 باجر به فرماندهي سرهنگ خلبان عادل عثمان فرمانده گردان 10 بمب افكن بود كه ماموريت حمله با پايگاه هوائي خاتمي در اصفهان را بر عهده داشت اما 6 دقيقه پس از عبور از مرز در ساعت 1206 ( دوازده و شش دقيقه ) و پس از عبور از شهر مندلي بدليل ارتفاع كم با يكي از كوه هاي بلند منطقه سرپل ذهاب برخورد و تمام 6 نفر سرنشين آن كشته شدند .
اما هواپيماي دوم يك جنگنده ميگ -21 به خلباني ستوان خلبان رعد حميد جمعي گردان 47 پايگاههوائي الحريه – كركوك و به فرماندهي سرگرد خلبان مزاحم الصعب بود كه درجريان بمباران پايگاه هوائي سنندج در شمال غرب ايران هواپيمايش مورد اصابت تركش هاي ناشي از بمب هاي رها شده از هواپيماي فرمانده دسته قرار گرفت و از بناچار از هواپيما به بيرون پريد و به اسارت درآمد و پس از جنگ هم به سلامت از اسارت بازگشت بحمد ا... تعالي .
[External Link Removed for Guests]
در پايان
لازم است در سالروز اين حمله گسترده به تمام كسانيكه در اين ماموريت ها شركت داشتند تبريك بگويم و از خداوند براي شهداي نبرد قادسيه دوم و كساني كه در جريان طوفان زرد ، كه در سال 2003 و بدنبال اشغال عراق از سوي آمريكا با كمك عراقي هاي خود فروش و عجم هاي ايراني بر ما مسلط شدند ، به شهادت رسيدند طلب آمرزش نمايم .
[External Link Removed for Guests]
پي نوشت : جزئيات سقوط بمب افكن TU-16 عراقي به صورت ديگر هم روايت شده كه به منظور حفظ امانت بدون تداخل در متن اصلي به شرح ذيل تقديم مي گردد :
سرهنگ خلبان عادل عثمان
سرگرد خلبان ازهر عبد الكريم
سروان ناوبري مهند عبد الرزاق
ستوانيكم ناوبري عباس كطران
ستوانيار تسليحات خالد ..
ستوانيار تسليحات انور رزوقي
تاريخ شهادت : سي و يكم شهريور ماه 1359
نوع هواپيما : بمب افكن TU-16
گردان : فرماندهي گردان 10 بمب افكن هاي دور پرواز
علت شهادت : شهيد سرهنگ عادل عثمان فرماندهي يك دسته چهار فروندي از بمب افكن هاي TU-16 را بر عهده داشت كه از فرودگاه الهضبه با هدف انجام ماموريت حمله به پايگاه هوائي خاتمي در شمال اصفهان در روز 13 شهريور ماه سال 1359 به هوا برخاست اما در اطراف شهر سومار به دليل پرواز در ارتفاع بسياركم و ناتواني خلبان در جلوگيري از بروز حادثه به كوه برخورد نمود . اما علت اصلي برخورد با كوه ، همان پرواز در ارتفاع بسيار كم بوده است .
محل شهادت : داخل خاك ايران ، سومار
[External Link Removed for Guests]
تصويري زيبا از يك بمب افكن توپولف TU-16 و اعضاي گردان 10 بمب افكن هاي دور پرواز نيروي هوائي عراق در دهه
پي نوشت : راوي اين عمليات به احتمال قوي سروان خلبان ق ر ع فرمانده دسته سوم پروازي در حمله به پايگاه هوائي بوشهر بوده است چرا كه او در جريان اين حمله شماره 9 بوده و تعداد هواپيماهاي مهاجم نيز 12 فروند در قالب سه دسته چهار فروندي بوده است .
[External Link Removed for Guests] يك جنگنده ميگ -21 عراقي در كنار جنگنده
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
shola نوشته شده:عبدالمهدی عزیز سلام، مثل همیشه یه تاپیک غنی و نادر در بین فارسی زبانان رو از حضرت عالی شاهدیم که بسیار مایه مباهات می باشد و قطعن مورد استقبال تمامی علاقمندان قرار خواهد گرفت، بواقع که تشکراز هر پست نمیتوانست حق مطلب را ادا کند.
امیدوارم این تلاش و فعالیت ارزشمند جنابعالی الگوی برای نسل جدید نویسندگان خانه نارنجی باشد،
با ارزوی موفقیت.![]()
![]()
سلام عليكم و رحمه ا...
جناب آقاي عبدالرضا شولاي عزيز


دوست قديمي و نازنين


حالت خوب است انشاا... ؟ خوشحالم از اينكه اين سلسله مقالات مورد پسند جنابعالي قرار گرفته است . هدف من بيان حقايقي در مورد جنگ ايران و عراق است ، از ديد طرف مقابل ، همانگونه كه اتفاق افتاده ، و بدون هيچ كم و كاست.
البته طبيعي است كه طرف عراقي در گفتن خاطرات مبالغه كرده باشد اما مي دانيم چنين حملاتي قبلا رخ داده و واقعيت هم داشته است . حالا اگر طرف مقابل در بيان خاطرات مبالغه كرده ، امري است كه حتي از سوي ما ايراني ها هم در بيان خاطراتمان صورت مي گيرد .
ولي اين امر در مورد عراقي ها وضعيتي منحصر بفرد و خاص دارد چرا كه از آن نيروي هوائي پر قدرت و ارتش عظيم ، امروزه فقط خاطراتي برايشان برجاي مانده و آنها هم دلشان به همين خوش است كه در گذشته چنين بوده اند و چنان . ما هم مي گوئيم بگذار خوش باشند. نكته اي كه بايد عرض شود اين است كه مطالب و جزئيات آموزنده اي راجع به مسائل قبل از پرواز ، در طول پرواز و حتي پس آز آن در خاطرات خلبانان عراقي گفته مي شود كه شخصا خيلي علاقمند به آنها هستم . مثل جلسات اطاق عمليات ، بازرسي هاي قبل از پرواز و ....
به ياري خدا اين تايپيك را ادامه خواهم داد . دست ياري و دوستي هم به سوي همه اهالي سنترال و منجمله جنابعالي خواهم داد .يا علي


اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام عليكم و رحمه ا...
نبردهاي خفاجيه ( سوسنگرد ) در سال 1981
خاطره اي از سرلشگر فوزي البرزنجي [External Link Removed for Guests]
مقدمة
ارتش قهرمان عراق درگير يك جنگ خرد كننده 8 ساله با نيروهاي ايراني گرديد ، تعداد يگانهايي كه در اين نبردها درگير شده بودند بيشتر از تعداد يگان هائي بود كه در نبردهاي شمال آفريقا در جريان جنگ جهاني دوم درگير بوده و حتي شدت نبردها هم شديدتر از آن بود. متاسفانه معدود هستند فرماندهاني كه خاطرات خود را از نبردهايي در آن مشاركت داشته اند نوشته باشند كه از آن دسته مي توان به فرماندهان گردان هاي هواپيماهاي جنگنده و افسران خلبان منجمله برادر عزيز علوان العبوسي و برادر ديگري كه تازه شروع به نوشتن كرده نام برد . كشورهائي كه ارتش هايشان درگير جنگ جهاني دوم بود ، افسران و فرماندهانشان در رده هاي مختلف صدها جلد كتاب از نبردهائي را كه در آنها مشاركت داشته اند را به رشته تحرير درآورده اند. درسهاي برگرفته شده از اين نبردها در مدارس نظامي تدريس مي شود تا از تجربه رزمي كه با خون افسران و سربازان نوشته شده استفاده گردد. كاري به صدها فيلمي كه براي به تصوير كشيدن اين نبردها ساخته شده ندارم . آنها هم تاريخ ارتش هاي آن ملت ها مي باشند.
خدمت من بعنوان افسر ارتباط زميني
قبل از سال 1980 من به عنوان افسر رابط زميني به نمايندگي از فرماندهي لشگرهاي سوم و چهارم در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه و به جاي يك سرهنگ دوم اردني به نام ابراهيم غرايبه كه اصالتا فلسطيني بود مشغول به كار شدم .
قبل از آنكه به بيان خاطره ام بپردازم ابتدا تعريفي از افسر ارتباط زميني و وظايفش را بيان مي كنم :
افسر ارتباط زميني افسري است جمعي نيروي زميني كه در زمان جنگ در تمام پايگاه هاي هوائي مستقر مي شود ... اما وظايف او چيست ؟
اول : تهيه گزارش و نقشه كامل آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن در مناطق عملياتي از مقر لشگرها
دوم : انتقال آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن و خطوط تماس با دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي و به روز آوري آن به طور مداوم .
سوم : ايفاي نقش بعنوان حلقه اتصال بين يگان هاي زميني در مناطق عملياتي و پايگاه هوائي كه در آن خدمت مي نمود.
چهارم : توجيه (بريفينگ) خلبانان در مورد مشخصات و ويژگي يگان هاي خودي و دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، و اينكه آيا قبل از انجام پرواز درگيري بين يگان هاي خودي و دشمن وجود دارد يا خير ؟
پنجم : اعلام زمان و مكان حضور و خروج جنگنده هاي خودي برفراز مناطق عملياتي به فرماندهان يگان هاي خودي قبل از پرواز جنگنده ها
ششم : آگاه سازي يگان هاي پدافند هوائي خودي مستقر در مناطق عملياتي از زمان حضور جنگنده هاي خودي در هنگام انجام ماموريت .
هفتم : حضور در اطاق عمليات پايگاه هوائي در كنار فرمانده پايگاه يا نماينده او از طلوع آفتاب تا غروب آن در تمام ايام هفته .
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر فوزي البرزنجي ، نفر دوم از چب در حال خدمت بعنوان افسر رابط در دوران جنگ ايران و
چگونگي اجراي حملات هوائي :
حملات هوائي به دو نوع تقسيم مي شوند :
الف : حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده :
الف – 1 : در اين حالت ، نقشه و برنامه ريزي حمله به هدف خاص در اطاق عمليات ستاد فرماندهي كل نيروي هوائي طرح ريزي مي شود و سپس به تائيد فرمانده كل نيروهاي مسلح رسانده مي شود . پس از تنفيذ ، نقشه عمليات طي نامه اي به اطلاع پايگاه هوائي كه هدف در محدوده عمليات آن قرار دارد رسانده مي شود ضمن آنكه تعداد هواپيماها (دسته پروازي) و نوع مهماتي كه بايد مصرف شود نيز (در همان نامه) به پايگاه اعلام مي گردد.
الف -2 : پس تسليم نامه فرماندهي نيروي هوائي به پايگاه مورد نظر از طريق فكس متصل به خط تماس ويژه ، فرمانده پايگاه به فرمانده گردان پشتيباني نزديك دستور آماده سازي تعداد هواپيماهاي مورد نياز و تجهيز آنها به سلاح هاي ويژه انهدام هدف را ابلاغ نموده و به خلبانان شركت كننده در ماموريت نيز دستور ابلاغ مي گردد.
الف – 3 : احضار كليه خلبانان به اطاق عمليات پايگاه و توجيه ايشان بر روي نقشه هاي ماموريت و مشخص كردن نقطه ورود و خروج (مرزي) و تعيين دقيق زمان رسيدن از پايگاه به نقطه ورود و نيز زمان مورد نياز براي رسيدن به هدف از سوي افسر عمليات نيروي هوائي و نيز توجيه خلبانان توسط افسر رابط زميني در مورد يگان هاي زميني خودي مستقر در مسير پروازشان به سمت هدف .
الف – 4 : پس از انجام امور فوق در نيروي هوائي ، پايگاه هوائي تعداد هواپيماهاي دسته پروازي ، زمان پرواز و نقاط نفوذ و بازگشت هواپيماها را به پدافند منطقه هوائي اطلاع مي دهد تا يگان هاي پدافندي منطقه مراقب آتش خود باشند و متعاقبا افسر ارتباطات زميني به يگان هاي زميني خودي نيز همان اطلاعات را منتقل مي سازد تا ضمن آگاهي از زمان و مكان ورود هواپيماها ، آتش پدافند يگان هاي زميني در مناطق عملياتي نيز تحت كنترل قرار گيرد.
ب : حملات هوائي پيش بيني نشده :
ب – 1 : هنگاميكه يگان هاي زميني خودي مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مي گيرند ، فرمانده لشگر درگير به صورت تلفني از افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هوائي درخواست پشتيباني هوائي نمود و منطقه و نيز خط حمله را نيز مشخص مي سازد .
ب – 2 : افسر ارتباط زميني فرمانده پايگاه را بنا به درخواست فرمانده لشگر زميني از آنچه كه پيش آمده مطلع مي سازد / سپس فرمانده پايگاه نيز موافقت فرماندهي نيروي هوائي را به صورت تلفني از درخواست فرمانده لشگر زميني كسب مي نمايد / برخي اوقات پيش مي آيد كه فرمانده لشگر زميني خودش به صورت مستقيم از فرمانده نيروي هوائي درخواست كمك مي نمايد .
ب – 3 : بقيه اقدامات مانند بخش هاي الف – 2 ، 3 و 4 ( در قسمت حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده ) فوق اجرا مي شوند .
اكنون مي پردازم به اصل خاطره :
نبردهاي خفاجيه ( سوسنگرد ) در سال 1981
آنچه را كه برايتان بازگو مي كنم ، حوادثي است كه خودم شاهد آنها بودم در حاليكه در روي زمين و در اطاق عمليات پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه و در كنار فرمانده پايگاه نشسته بودم و آرزو مي كنم خلباناني كه در اين نبرد شركت داشتند و قهرمانان آسمان بودند خودشان داستان رشادتهايشان را بنويسند كه هيچكس حتي بهترين تاريخ نگار نظامي نمي تواند به جاي آنها اين وقايع را بنويسد.
روند حوادث
يك : من به صورت ماهانه نحوه استقرار يگان هاي زميني سپاه سوم و چهارم را دريافت و بر روي نقشه هائي در اطاق عمليات پايگاه هوايي ثبت مي كردم .
دو : صبح روز ششم كانون الثاني 1981 بخاطر وقوع همزمان دو مسئله خوشحال بوديم . اول شصتمين سالگرد تشكيل ارتش عراق و دوم ترفيع من به درجه سرهنگ دومي .
سه : دو ساعت مانده به ظهر روز ششم كانون الثاني 1981 زنگ تلفن مخصوص به صدا درآمد . فرمانده پايگاه گوشي را برداشت . شخصي در آن سوي خط از فرمانده درخواست يك حمله هوائي اضطراري را نمود ، فرمانده پايگاه هم مختصات منطقه را يادداشت كرد . سپس گوشي را گذاشت و گفت رئيس ستاد سپاه سوم نيروي زميني ، سرلشگر ستاد نعمه فارس درخواست يك حمله هوائي فوري را دارد . سپس ورقه اي كه حاوي نكات مهم و مختصات مربوط منطقه اي را كه مي بايست حمله با دقت به آنجا صورت گيرد به من داد .
چهار : به نقشه مراجعه كردم تا رخدادها را با دقت مكان يابي نمايم . پس از خواندن طول و عرض جغرافيائي ، مربعي را در وسط گردان نهم مكانيزه يافتم و متوجه شدم كه در ذكر مختصات اشتباهي رخ داده است .
پنج : با تلفن مخصوص با رئيس ستاد سپاه سوم تماس گرفتم و به او گفتم قربان مختصاتي را كه فرمانده پايگاه به من داده دقيقا در وسط گردان نهم مكانيزه قرار دارد . آيا اين مختصات صحيح است و يا در هنگام نوشتن خطائي رخ داده ؟ او گفت : تمام آنچه كه نوشته شده درست است ، هرچه كه بعنوان يگان هاي ارتش از قبل روي نقشه داري همه را كنسل كن و سريعا به فرمانده پايگاه اطلاع بده تا هر چه سريعتر حمله هوائي را انجام دهد .
شش : از صحبت رئيس ستاد سپاه سوم دچار هول و هراس شدم ، ديشب چه اتفاقي براي گردان نهم مكانيزه افتاده بود ؟
هفت : فرمانده پايگاه براي بار دوم با رئيس ستاد تماس گرفت و به او گفت ما از فرمانده نيروي هوائي دستور داريم تا در درجه اول موافقت او را ( براي هر حمله ) جلب كنيم . البته من نشنيدم كه چه صحبتي بين اين دو نفر در گرفت اما ديدم كه صورت فرمانده پايگاه سرخ شد و به رئيس ستاد گفت : هرچه شما بفرمائيد قربان . فرمانده پايگاه به من نگاه كرد و گفت : ماموريت بايد به دستور فرمانده كل نيروهاي مسلح ( صدام حسين) انجام شود .
هشت : پس از مدت كوتاهي فرمانده پايگاه به فرمانده گردان 49 جنگنده ميگ – 23 ويژه هجوم زميني تماس گرفت و به او گفت : فورا گردان را آماده كنيد و تمام خلبانان هم سريعا در اطاق عمليات پايگاه جمع شوند .
نه : در همان موقع فرمانده پايگاه با ستاد عمليات فرماندهي كل نيروي هوائي تماس گرفت و آنان را در جريان درخواست سپاه سوم قرار داد ، سريعا به او گفته شد كه درخواست سپاه سوم را فورا و بدون نياز به هماهنگي با مقر فرماندهي انجام دهيد.
ده : خلبانان خيلي فوري در اطاق عمليات پايگاه جمع شدند و سريعا هم در مورد ماموريت توجيه شدند . فرمانده گردان 49 با افسر تسليحات تماس گرفت و از او خواست تا همه هواپيماهاي گردان را به 64 راكت ضد تانك از نوع C5K ( و غلاف هاي ويژه آنها ) مجهز سازد .
يازده : هيچكدام از خلبانان تا قبل از اين تاريخ ، ماموريت پشتيباني نزديك از يگان هاي زميني را انجام نداده بودند . يكي از خلبانان از من پرسيد قربان چگونه تانك هاي خودي را از دشمن تشخيص دهيم ؟
دوازده : به او گفتم به لوله تانك ها توجه كن . تانك هاي خودي رو به شرق و در جهت حركت هواپيماي شما و تانك هاي دشمن در جهت غرب و بر عكس جهت حركت هواپيماي شماست .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 23 نيروي هوائي عراق در حال حمل چهار لانچر پرتاب راكت هاي ضد تانك
سيزده : خدا شاهد است و تاريخ ، كه بين خلبانان براي انجام ماموريت بحث درگرفت و هر كدام از آنها مي خواست اول پرواز كند . از اين رو فرمانده پايگاه خلبانان را طوري تقسيم كرد كه در كنار هر خلبان جديد يك خلبان قديمي قرار گرفته باشد. در اندك مدتي تجهيز هواپيماها به غلاف هاي راكت انداز به پايان رسيد و در زمان تعيين شده دو دسته پروازي تشكيل گرديد.
چهارده : بنا به وظايفم ، با فرماندهي پدافند هوائي سپاه سوم تماس گرفتم و از او خواستم تا سلاح هاي ضد هوائي خود را در زماني كه دسته پروازي بر فراز منطقه يگان هاي خودي در حال عمليات است بكار نگيرند .
پانزده : هنگاميكه دسته به پايگاه بازگشت همه خلبانان در گزارش پرواز خود از كارآمدي سلاح هاي خود بر روي يگان هاي دشمن و موفقيت هاي بزرگ بدست آمده شاد و خرسند بودند .
شانزده : پروازها تا آخرين ساعات روشنائي روز ششم كانون الثاني ادامه يافت .
هفده : در روز بعد ، گردان 14 شكاري داراي جنگنده هاي ميگ -21 نيز در حملات سنگين بر روي يگان هاي دشمن در منطقه مشاركت كرد تا حداكثر خسارات به دشمن وارد آيد.
هجده : در گزارش شبانه قيد شده بود كه تنها 30% هواپيماها ( بدليل آسيب ديدگي ) براي انجام پرواز بعدي آماده هستند در حاليكه با تلاش يگان تعمير و نگهداري تمام هواپيماهائي كه مورد اصابت گلوله سلاح هاي سبك و متوسط قرار گرفته بودند تعمير شدند كه آمار هواپيماهاي آماده عمليات به 100% رسيد.
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 21 گردان 14 شكاري نيروي هوائي عراق و خلبانان اين گردان ، پايگاه امام علي (ع)
نوزده : نبردها در طول روزهاي 6 و 7 و 8 و 9 كانون الثاني 1981 ادامه يافت و خلبانان شجاع ما با وجود خطراتي كه هواپيماهايشان را تهديد مي كرد ، بيشترين تلاش خود را براي وارد كردن ضربات هوائي به يگان هاي زرهي و گردان هاي توپخانه خودكششي دشمن از نوع 175 ميليمتري به انجام رساندند و خسارات سنگيني را به دشمن وارد ساختند.
بيست : تمام ماموريت هاي انجام شده با وجود پرواز در ارتفاع كم با موفقيت انجام شد و تمام هواپيماهاي شركت كننده در اين نبردها با عنايت خداي بزرگ سالم به پايگاه خود بازگشتند.
بيست و يك : ما مي توانستيم موقعيت يگان هاي زميني دشمن و هول و هراسي را كه در آتشفشان حملات هواپيماهاي عراقي بر روي آنها دست مي داد احساس كنيم و من معتقدم تنها كساني مي توانستند اين احساس را درك كنند كه در وسط ميدان نبرد حضور داشته باشند و هرگز چنين حملات مشابهي از سوي دشمن بر روي هيچكدام از يگان هاي ما صورت نگرفت .
بيست و دو : هيچكدام از ما نمي تواند حالت روحي خلباني را كه هواپيمايش مورد اصابت پدافند دشمن قرار گرفته باشد را درك كند ، مخصوصا آن زمان كه حجم آتش سنگين دشمن را بر روي هواپيمايش مشاهده مي كند و اين چگونه رشادتي است كه اين مردان از خود نشان مي دهند ؟
در پايان آرزو دارم همانگونه كه در ابتداي مقاله گفتم كه يكي از اين شاهين هاي تيز چنگ كه در اين نبردهاي خونين شركت داشت خاطرات خود را بنويسد و ما را از گنج جنگ خود بهره مند سازد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 23 با دو لانچر پرتابگر راكت هاي
نبردهاي خفاجيه ( سوسنگرد ) در سال 1981
خاطره اي از سرلشگر فوزي البرزنجي [External Link Removed for Guests]
مقدمة
ارتش قهرمان عراق درگير يك جنگ خرد كننده 8 ساله با نيروهاي ايراني گرديد ، تعداد يگانهايي كه در اين نبردها درگير شده بودند بيشتر از تعداد يگان هائي بود كه در نبردهاي شمال آفريقا در جريان جنگ جهاني دوم درگير بوده و حتي شدت نبردها هم شديدتر از آن بود. متاسفانه معدود هستند فرماندهاني كه خاطرات خود را از نبردهايي در آن مشاركت داشته اند نوشته باشند كه از آن دسته مي توان به فرماندهان گردان هاي هواپيماهاي جنگنده و افسران خلبان منجمله برادر عزيز علوان العبوسي و برادر ديگري كه تازه شروع به نوشتن كرده نام برد . كشورهائي كه ارتش هايشان درگير جنگ جهاني دوم بود ، افسران و فرماندهانشان در رده هاي مختلف صدها جلد كتاب از نبردهائي را كه در آنها مشاركت داشته اند را به رشته تحرير درآورده اند. درسهاي برگرفته شده از اين نبردها در مدارس نظامي تدريس مي شود تا از تجربه رزمي كه با خون افسران و سربازان نوشته شده استفاده گردد. كاري به صدها فيلمي كه براي به تصوير كشيدن اين نبردها ساخته شده ندارم . آنها هم تاريخ ارتش هاي آن ملت ها مي باشند.
خدمت من بعنوان افسر ارتباط زميني
قبل از سال 1980 من به عنوان افسر رابط زميني به نمايندگي از فرماندهي لشگرهاي سوم و چهارم در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه و به جاي يك سرهنگ دوم اردني به نام ابراهيم غرايبه كه اصالتا فلسطيني بود مشغول به كار شدم .
قبل از آنكه به بيان خاطره ام بپردازم ابتدا تعريفي از افسر ارتباط زميني و وظايفش را بيان مي كنم :
افسر ارتباط زميني افسري است جمعي نيروي زميني كه در زمان جنگ در تمام پايگاه هاي هوائي مستقر مي شود ... اما وظايف او چيست ؟
اول : تهيه گزارش و نقشه كامل آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن در مناطق عملياتي از مقر لشگرها
دوم : انتقال آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن و خطوط تماس با دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي و به روز آوري آن به طور مداوم .
سوم : ايفاي نقش بعنوان حلقه اتصال بين يگان هاي زميني در مناطق عملياتي و پايگاه هوائي كه در آن خدمت مي نمود.
چهارم : توجيه (بريفينگ) خلبانان در مورد مشخصات و ويژگي يگان هاي خودي و دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، و اينكه آيا قبل از انجام پرواز درگيري بين يگان هاي خودي و دشمن وجود دارد يا خير ؟
پنجم : اعلام زمان و مكان حضور و خروج جنگنده هاي خودي برفراز مناطق عملياتي به فرماندهان يگان هاي خودي قبل از پرواز جنگنده ها
ششم : آگاه سازي يگان هاي پدافند هوائي خودي مستقر در مناطق عملياتي از زمان حضور جنگنده هاي خودي در هنگام انجام ماموريت .
هفتم : حضور در اطاق عمليات پايگاه هوائي در كنار فرمانده پايگاه يا نماينده او از طلوع آفتاب تا غروب آن در تمام ايام هفته .
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر فوزي البرزنجي ، نفر دوم از چب در حال خدمت بعنوان افسر رابط در دوران جنگ ايران و
چگونگي اجراي حملات هوائي :
حملات هوائي به دو نوع تقسيم مي شوند :
الف : حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده :
الف – 1 : در اين حالت ، نقشه و برنامه ريزي حمله به هدف خاص در اطاق عمليات ستاد فرماندهي كل نيروي هوائي طرح ريزي مي شود و سپس به تائيد فرمانده كل نيروهاي مسلح رسانده مي شود . پس از تنفيذ ، نقشه عمليات طي نامه اي به اطلاع پايگاه هوائي كه هدف در محدوده عمليات آن قرار دارد رسانده مي شود ضمن آنكه تعداد هواپيماها (دسته پروازي) و نوع مهماتي كه بايد مصرف شود نيز (در همان نامه) به پايگاه اعلام مي گردد.
الف -2 : پس تسليم نامه فرماندهي نيروي هوائي به پايگاه مورد نظر از طريق فكس متصل به خط تماس ويژه ، فرمانده پايگاه به فرمانده گردان پشتيباني نزديك دستور آماده سازي تعداد هواپيماهاي مورد نياز و تجهيز آنها به سلاح هاي ويژه انهدام هدف را ابلاغ نموده و به خلبانان شركت كننده در ماموريت نيز دستور ابلاغ مي گردد.
الف – 3 : احضار كليه خلبانان به اطاق عمليات پايگاه و توجيه ايشان بر روي نقشه هاي ماموريت و مشخص كردن نقطه ورود و خروج (مرزي) و تعيين دقيق زمان رسيدن از پايگاه به نقطه ورود و نيز زمان مورد نياز براي رسيدن به هدف از سوي افسر عمليات نيروي هوائي و نيز توجيه خلبانان توسط افسر رابط زميني در مورد يگان هاي زميني خودي مستقر در مسير پروازشان به سمت هدف .
الف – 4 : پس از انجام امور فوق در نيروي هوائي ، پايگاه هوائي تعداد هواپيماهاي دسته پروازي ، زمان پرواز و نقاط نفوذ و بازگشت هواپيماها را به پدافند منطقه هوائي اطلاع مي دهد تا يگان هاي پدافندي منطقه مراقب آتش خود باشند و متعاقبا افسر ارتباطات زميني به يگان هاي زميني خودي نيز همان اطلاعات را منتقل مي سازد تا ضمن آگاهي از زمان و مكان ورود هواپيماها ، آتش پدافند يگان هاي زميني در مناطق عملياتي نيز تحت كنترل قرار گيرد.
ب : حملات هوائي پيش بيني نشده :
ب – 1 : هنگاميكه يگان هاي زميني خودي مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مي گيرند ، فرمانده لشگر درگير به صورت تلفني از افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هوائي درخواست پشتيباني هوائي نمود و منطقه و نيز خط حمله را نيز مشخص مي سازد .
ب – 2 : افسر ارتباط زميني فرمانده پايگاه را بنا به درخواست فرمانده لشگر زميني از آنچه كه پيش آمده مطلع مي سازد / سپس فرمانده پايگاه نيز موافقت فرماندهي نيروي هوائي را به صورت تلفني از درخواست فرمانده لشگر زميني كسب مي نمايد / برخي اوقات پيش مي آيد كه فرمانده لشگر زميني خودش به صورت مستقيم از فرمانده نيروي هوائي درخواست كمك مي نمايد .
ب – 3 : بقيه اقدامات مانند بخش هاي الف – 2 ، 3 و 4 ( در قسمت حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده ) فوق اجرا مي شوند .
اكنون مي پردازم به اصل خاطره :
نبردهاي خفاجيه ( سوسنگرد ) در سال 1981
آنچه را كه برايتان بازگو مي كنم ، حوادثي است كه خودم شاهد آنها بودم در حاليكه در روي زمين و در اطاق عمليات پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه و در كنار فرمانده پايگاه نشسته بودم و آرزو مي كنم خلباناني كه در اين نبرد شركت داشتند و قهرمانان آسمان بودند خودشان داستان رشادتهايشان را بنويسند كه هيچكس حتي بهترين تاريخ نگار نظامي نمي تواند به جاي آنها اين وقايع را بنويسد.
روند حوادث
يك : من به صورت ماهانه نحوه استقرار يگان هاي زميني سپاه سوم و چهارم را دريافت و بر روي نقشه هائي در اطاق عمليات پايگاه هوايي ثبت مي كردم .
دو : صبح روز ششم كانون الثاني 1981 بخاطر وقوع همزمان دو مسئله خوشحال بوديم . اول شصتمين سالگرد تشكيل ارتش عراق و دوم ترفيع من به درجه سرهنگ دومي .
سه : دو ساعت مانده به ظهر روز ششم كانون الثاني 1981 زنگ تلفن مخصوص به صدا درآمد . فرمانده پايگاه گوشي را برداشت . شخصي در آن سوي خط از فرمانده درخواست يك حمله هوائي اضطراري را نمود ، فرمانده پايگاه هم مختصات منطقه را يادداشت كرد . سپس گوشي را گذاشت و گفت رئيس ستاد سپاه سوم نيروي زميني ، سرلشگر ستاد نعمه فارس درخواست يك حمله هوائي فوري را دارد . سپس ورقه اي كه حاوي نكات مهم و مختصات مربوط منطقه اي را كه مي بايست حمله با دقت به آنجا صورت گيرد به من داد .
چهار : به نقشه مراجعه كردم تا رخدادها را با دقت مكان يابي نمايم . پس از خواندن طول و عرض جغرافيائي ، مربعي را در وسط گردان نهم مكانيزه يافتم و متوجه شدم كه در ذكر مختصات اشتباهي رخ داده است .
پنج : با تلفن مخصوص با رئيس ستاد سپاه سوم تماس گرفتم و به او گفتم قربان مختصاتي را كه فرمانده پايگاه به من داده دقيقا در وسط گردان نهم مكانيزه قرار دارد . آيا اين مختصات صحيح است و يا در هنگام نوشتن خطائي رخ داده ؟ او گفت : تمام آنچه كه نوشته شده درست است ، هرچه كه بعنوان يگان هاي ارتش از قبل روي نقشه داري همه را كنسل كن و سريعا به فرمانده پايگاه اطلاع بده تا هر چه سريعتر حمله هوائي را انجام دهد .
شش : از صحبت رئيس ستاد سپاه سوم دچار هول و هراس شدم ، ديشب چه اتفاقي براي گردان نهم مكانيزه افتاده بود ؟
هفت : فرمانده پايگاه براي بار دوم با رئيس ستاد تماس گرفت و به او گفت ما از فرمانده نيروي هوائي دستور داريم تا در درجه اول موافقت او را ( براي هر حمله ) جلب كنيم . البته من نشنيدم كه چه صحبتي بين اين دو نفر در گرفت اما ديدم كه صورت فرمانده پايگاه سرخ شد و به رئيس ستاد گفت : هرچه شما بفرمائيد قربان . فرمانده پايگاه به من نگاه كرد و گفت : ماموريت بايد به دستور فرمانده كل نيروهاي مسلح ( صدام حسين) انجام شود .
هشت : پس از مدت كوتاهي فرمانده پايگاه به فرمانده گردان 49 جنگنده ميگ – 23 ويژه هجوم زميني تماس گرفت و به او گفت : فورا گردان را آماده كنيد و تمام خلبانان هم سريعا در اطاق عمليات پايگاه جمع شوند .
نه : در همان موقع فرمانده پايگاه با ستاد عمليات فرماندهي كل نيروي هوائي تماس گرفت و آنان را در جريان درخواست سپاه سوم قرار داد ، سريعا به او گفته شد كه درخواست سپاه سوم را فورا و بدون نياز به هماهنگي با مقر فرماندهي انجام دهيد.
ده : خلبانان خيلي فوري در اطاق عمليات پايگاه جمع شدند و سريعا هم در مورد ماموريت توجيه شدند . فرمانده گردان 49 با افسر تسليحات تماس گرفت و از او خواست تا همه هواپيماهاي گردان را به 64 راكت ضد تانك از نوع C5K ( و غلاف هاي ويژه آنها ) مجهز سازد .
يازده : هيچكدام از خلبانان تا قبل از اين تاريخ ، ماموريت پشتيباني نزديك از يگان هاي زميني را انجام نداده بودند . يكي از خلبانان از من پرسيد قربان چگونه تانك هاي خودي را از دشمن تشخيص دهيم ؟
دوازده : به او گفتم به لوله تانك ها توجه كن . تانك هاي خودي رو به شرق و در جهت حركت هواپيماي شما و تانك هاي دشمن در جهت غرب و بر عكس جهت حركت هواپيماي شماست .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 23 نيروي هوائي عراق در حال حمل چهار لانچر پرتاب راكت هاي ضد تانك
سيزده : خدا شاهد است و تاريخ ، كه بين خلبانان براي انجام ماموريت بحث درگرفت و هر كدام از آنها مي خواست اول پرواز كند . از اين رو فرمانده پايگاه خلبانان را طوري تقسيم كرد كه در كنار هر خلبان جديد يك خلبان قديمي قرار گرفته باشد. در اندك مدتي تجهيز هواپيماها به غلاف هاي راكت انداز به پايان رسيد و در زمان تعيين شده دو دسته پروازي تشكيل گرديد.
چهارده : بنا به وظايفم ، با فرماندهي پدافند هوائي سپاه سوم تماس گرفتم و از او خواستم تا سلاح هاي ضد هوائي خود را در زماني كه دسته پروازي بر فراز منطقه يگان هاي خودي در حال عمليات است بكار نگيرند .
پانزده : هنگاميكه دسته به پايگاه بازگشت همه خلبانان در گزارش پرواز خود از كارآمدي سلاح هاي خود بر روي يگان هاي دشمن و موفقيت هاي بزرگ بدست آمده شاد و خرسند بودند .
شانزده : پروازها تا آخرين ساعات روشنائي روز ششم كانون الثاني ادامه يافت .
هفده : در روز بعد ، گردان 14 شكاري داراي جنگنده هاي ميگ -21 نيز در حملات سنگين بر روي يگان هاي دشمن در منطقه مشاركت كرد تا حداكثر خسارات به دشمن وارد آيد.
هجده : در گزارش شبانه قيد شده بود كه تنها 30% هواپيماها ( بدليل آسيب ديدگي ) براي انجام پرواز بعدي آماده هستند در حاليكه با تلاش يگان تعمير و نگهداري تمام هواپيماهائي كه مورد اصابت گلوله سلاح هاي سبك و متوسط قرار گرفته بودند تعمير شدند كه آمار هواپيماهاي آماده عمليات به 100% رسيد.
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 21 گردان 14 شكاري نيروي هوائي عراق و خلبانان اين گردان ، پايگاه امام علي (ع)
نوزده : نبردها در طول روزهاي 6 و 7 و 8 و 9 كانون الثاني 1981 ادامه يافت و خلبانان شجاع ما با وجود خطراتي كه هواپيماهايشان را تهديد مي كرد ، بيشترين تلاش خود را براي وارد كردن ضربات هوائي به يگان هاي زرهي و گردان هاي توپخانه خودكششي دشمن از نوع 175 ميليمتري به انجام رساندند و خسارات سنگيني را به دشمن وارد ساختند.
بيست : تمام ماموريت هاي انجام شده با وجود پرواز در ارتفاع كم با موفقيت انجام شد و تمام هواپيماهاي شركت كننده در اين نبردها با عنايت خداي بزرگ سالم به پايگاه خود بازگشتند.
بيست و يك : ما مي توانستيم موقعيت يگان هاي زميني دشمن و هول و هراسي را كه در آتشفشان حملات هواپيماهاي عراقي بر روي آنها دست مي داد احساس كنيم و من معتقدم تنها كساني مي توانستند اين احساس را درك كنند كه در وسط ميدان نبرد حضور داشته باشند و هرگز چنين حملات مشابهي از سوي دشمن بر روي هيچكدام از يگان هاي ما صورت نگرفت .
بيست و دو : هيچكدام از ما نمي تواند حالت روحي خلباني را كه هواپيمايش مورد اصابت پدافند دشمن قرار گرفته باشد را درك كند ، مخصوصا آن زمان كه حجم آتش سنگين دشمن را بر روي هواپيمايش مشاهده مي كند و اين چگونه رشادتي است كه اين مردان از خود نشان مي دهند ؟
در پايان آرزو دارم همانگونه كه در ابتداي مقاله گفتم كه يكي از اين شاهين هاي تيز چنگ كه در اين نبردهاي خونين شركت داشت خاطرات خود را بنويسد و ما را از گنج جنگ خود بهره مند سازد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده ميگ 23 با دو لانچر پرتابگر راكت هاي
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
arteash نوشته شده:بسیار عالی بود
قربان شما

اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام عليكم و رحمه ا...
چگونه كنترل پرواز توانست يك جنگنده و خلبانش را از اسارت نجات دهد ... سال 1981
خاطره اي از سرلشگر فوزي البرزنجي
[External Link Removed for Guests]
قبل از سال 1980 من به عنوان افسر رابط زميني به نمايندگي از فرماندهي لشگرهاي سوم و چهارم در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه استخدام و به جاي يك سرهنگ دوم اردني به نام ابراهيم غرايبه كه اصالتا فلسطيني بود مشغول به كار شدم . قبل از آنكه به بيان خاطره ام بپردازم ابتدا تعريفي از افسر ارتباط زميني و وظايفش را بيان مي كنم :
در اينجا راوي خاطره اقدام به توضيح وظيفه يك افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هاي هوائي مي نمايد كه البته اين توضيحات در مقاله قبلي ذكر شد . اما براي حفظ و رعايت امانت اين مطالب عينا تكرار مي شود .
افسر ارتباط زميني افسري است جمعي نيروي زميني كه در زمان جنگ در تمام پايگاه هاي هوائي مستقر مي شود ... اما وظايف او چيست ؟
اول : تهيه گزارش و نقشه كامل آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن در مناطق عملياتي از مقر لشگرها
دوم : انتقال آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن و خطوط تماس با دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي و به روز آوري آن به طور مداوم .
سوم : ايفاي نقش بعنوان حلقه اتصال بين يگان هاي زميني در مناطق عملياتي و پايگاه هوائي كه در آن خدمت مي نمود.
چهارم : توجيه (بريفينگ) خلبانان در مورد مشخصات و ويژگي يگان هاي خودي و دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، و اينكه آيا قبل از انجام پرواز درگيري بين يگان هاي خودي و دشمن وجود دارد يا خير ؟
پنجم : اعلام زمان و مكان حضور و خروج جنگنده هاي خودي برفراز مناطق عملياتي به فرماندهان يگان هاي خودي قبل از پرواز جنگنده ها
ششم : آگاه سازي يگان هاي پدافند هوائي خودي مستقر در مناطق عملياتي از زمان حضور جنگنده هاي خودي در هنگام انجام ماموريت .
هفتم : حضور در اطاق عمليات پايگاه هوائي در كنار فرمانده پايگاه يا نماينده او از طلوع آفتاب تا غروب آن در تمام ايام هفته .
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر فوزي البرزنجي در خطوط درگيري با ايران - نفر دوم از چپ
چگونگي اجراي حملات هوائي :
حملات هوائي به دو نوع تقسيم مي شوند :
الف : حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده :
الف – 1 : در اين حالت ، نقشه و برنامه ريزي حمله به هدف خاص در اطاق عمليات ستاد فرماندهي كل نيروي هوائي طرح ريزي مي شود و سپس به تائيد فرمانده كل نيروهاي مسلح رسانده مي شود . پس از تنفيذ ، نقشه عمليات طي نامه اي به اطلاع پايگاه هوائي كه هدف در محدوده عمليات آن قرار دارد رسانده مي شود ضمن آنكه تعداد هواپيماها (دسته پروازي) و نوع مهماتي كه بايد مصرف شود نيز (در همان نامه) به پايگاه اعلام مي گردد.
الف -2 : پس تسليم نامه فرماندهي نيروي هوائي به پايگاه مورد نظر از طريق فكس متصل به خط تماس ويژه ، فرمانده پايگاه به فرمانده گردان پشتيباني نزديك دستور آماده سازي تعداد هواپيماهاي مورد نياز و تجهيز آنها به سلاح هاي ويژه انهدام هدف را ابلاغ نموده و به خلبانان شركت كننده در ماموريت نيز دستور ابلاغ مي گردد.
الف – 3 : احضار كليه خلبانان به اطاق عمليات پايگاه و توجيه ايشان بر روي نقشه هاي ماموريت و مشخص كردن نقطه ورود و خروج (مرزي) و تعيين دقيق زمان رسيدن از پايگاه به نقطه ورود و نيز زمان مورد نياز براي رسيدن به هدف از سوي افسر عمليات نيروي هوائي و نيز توجيه خلبانان توسط افسر رابط زميني در مورد يگان هاي زميني خودي مستقر در مسير پروازشان به سمت هدف .
الف – 4 : پس از انجام امور فوق در نيروي هوائي ، پايگاه هوائي تعداد هواپيماهاي دسته پروازي ، زمان پرواز و نقاط نفوذ و بازگشت هواپيماها را به پدافند منطقه هوائي اطلاع مي دهد تا يگان هاي پدافندي منطقه مراقب آتش خود باشند و متعاقبا افسر ارتباطات زميني به يگان هاي زميني خودي نيز همان اطلاعات را منتقل مي سازد تا ضمن آگاهي از زمان و مكان ورود هواپيماها ، آتش پدافند يگان هاي زميني در مناطق عملياتي نيز تحت كنترل قرار گيرد.
ب : حملات هوائي پيش بيني نشده :
ب – 1 : هنگاميكه يگان هاي زميني خودي مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مي گيرند ، فرمانده لشگر درگير به صورت تلفني از افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هوائي درخواست پشتيباني هوائي نمود و منطقه و نيز خط حمله را نيز مشخص مي سازد .
ب – 2 : افسر ارتباط زميني فرمانده پايگاه را بنا به درخواست فرمانده لشگر زميني از آنچه كه پيش آمده مطلع مي سازد / سپس فرمانده پايگاه نيز موافقت فرماندهي نيروي هوائي را به صورت تلفني از درخواست فرمانده لشگر زميني كسب مي نمايد / برخي اوقات پيش مي آيد كه فرمانده لشگر زميني خودش به صورت مستقيم از فرمانده نيروي هوائي درخواست كمك مي نمايد .
ب – 3 : بقيه اقدامات مانند بخش هاي الف – 2 ، 3 و 4 ( در قسمت حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده ) فوق اجرا مي شوند .
اكنون مي پردازم به اصل خاطره :
نبرد سلمانيه در جنوب غرب شهر اهواز (الأحواز) در آغاز سال 1981 ميلادي
اول خدا و بعدا هم تاريخ شاهد است كه من در خلال سال 1981 مراقب شاهين هاي تيز چنگ قهرمان نيروي هوائي مان در گردان هاي 49 پشتيباني نزديك و 14 شكاري ( كه گاهي اوقات ماموريت حمله به اهداف زميني هم به آن محول مي شد ) در اجراي حملات هوائي بر ضد دشمن فارسي بودم كما اينكه در نبرد دوم خفاجيه ( سوسنگرد ) كه من در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه مشغول به خدمت بودم به گردان شكاري ماموريت پشتيباني زميني محول گرديد .
يكي از خلبانان ، ستوانيكم ظاهر، جمعي گردان 49 پشتيباني نزديك براي مدت بيش از يكسال دستش از پرواز كوتاه شده بود و ضرورت ايجاب مي كرد كه او اكنون به پرواز بازگردد . فرمان بازگشت به پرواز او را معاون فرمانده گردان ، سرگرد خلبان م م صادر و او را موظف به پرواز با هواپيماهاي آموزشي نمود . / هر روز كه معاون گردان به اطاق عمليات پايگاه مي آمد فرمانده پايگاه از چگونگي وضعيت اين خلبان سئوال مي نمود و من كه در آن اطاق حضور داشتم با اصطلاحات آموزشي و انجام عمليات هوائي آشنا مي شدم و چيزهاي زيادي را هم در مورد نوع هواپيماها و نوع سلاح هايشان و چگونگي بازرسي هاي پيش از پرواز آموختم و گاهي اوقات در كنار فرمانده پايگاه در بازرسي هواپيماهاي رهگير آماده به پرواز ميگ – 21 ( استندباي) حضور داشتم و مي ديدم كه چگونه يك خلبان مدت طولاني را در كابين هواپيمايش در گرماي هواي منطقه صحرائي شهر ناصريه ( به صورت آماده به پرواز) سپري مي كند و حتي نام بسياري از خلبانان را هم به خاطر سپردم .
در يكي از روزها شنيدم كه معاون فرمانده گردان به فرمانده پايگاه مي گفت : قربان امروز ستوانيكم ظاهر ( همان خلباني كه مدتها پرواز نكرده بود ) پرواز سولو خواهد داشت . پس از خروج معاون گردان از فرمانده پرسيدم كه معني پرواز سولو چيست ؟ ... بعدها ستوانيكم ظاهر را مي ديدم كه به كرات در اطاق عمليات رفت و آمد مي كرد و از فرمانده پايگاه مي خواست تا به او يك ماموريت جنگي واگذار شود . / جنگ همچنان ادامه داشت و نيروي هوائي براي انجام ماموريت ها به خلبان نياز داشت و سرانجام فرمانده پايگاه رضايت داد تا يك ماموريت جنگي به ستوانيكم ظاهر محول گردد . در اين زمان يگان هاي نيروي زميني قهرمان عراق در اطراف شهر الاحواز ( اهواز) مستقر شده بودند.
ايران در منطقه سلمانيه در جنوب غرب اهواز و در پشت خطوط يگان هاي عراقي اقدام به نصب پل و عبور از رودخانه كارون كرده بود تا به اين وسيله نيروهاي عراقي را از پشت دور بزند. در اين شرايط ستوانيكم ظاهر موفق شد تا مجوز انجام يك ماموريت جنگي را كسب نمايد. فرمانده سپاه سوم به صورت اضطراري درخواست انجام يك حمله هوائي به سرپل واقع در غرب كارون در منطقه سلمانيه را نمود. خلبانان شجاع نيروي هوائي براي انجام اين ماموريت با يكديگر رقابت مي كردند و از ساعت ده صبح دسته هاي پروازي يكي بعد از ديگري حملات مرگبار خود را به سرپل نيروهاي دشمن در منطقه سلمانيه آغاز كردند . اكنون نوبت به ستوانيكم خلبان ظاهر رسيده بود تا در يك ماموريت جنگي شركت نمايد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده Mig-23 MF عراقي و
ساعت دو بعدازظهر يك دسته دو فروندي از جنگنده هاي ميگ -23 جمعي گردان 49 پايگاه هوائي ( امام) علي در استان ناصريه به فرماندهي م م معاون فرمانده گردان و ستوانيكم ظاهر مامور شدند تا يگان هاي ايراني كه موفق به ايجاد سرپل در پشت يگان هاي خودي در منطقه اي تقريبا خالي از نيروهاي عراقي شده بودند را هدف حمله قرار دهند.
در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، يك صفحه بزرگ شيشه اي قرار داشت كه بر روي آن نقشه منطقه عمليات رسم شده و يك افسر كنترلر متخصص كه همواره هدفون بر روي گوشش قرار داشت و به طور مداوم با پدافند هوائي منطقه در ارتباط بود حضور داشت و حركت هواپيماها را از زمان برخاستن از روي باند تا رسيدن به منطقه هدف و بازگشت آن به پايگاه را به صورت نقطه به نقطه مشخص مي نمود. گاهي اوقات چشمان نگران فرمانده پايگاه مراقب نقطه هاي روي شيشه بود و بعضي وقتها نفس ها در سينه حبس مي شد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده Mig-23 عراقي در حال پرواز بر فراز نيروهاي ايراني
پس از آنكه فرمانده دسته هدف را مورد حمله قرار داد و سريع اوج گرفت هواپيماي شماره دو - ستوان ظاهر- كه از آسمان و از دور مراقب فرمانده دسته بود حمله خود را به هدف آغاز نمود و توانست با موفقيت آن را بزند . سپس فرمانده دسته ظاهر را صدا زد : به فرمانده ملحق شو (كونتاك قائد التشكيل) اما فرمانده نصف كلام پاسخ ستوان ظاهر را مي شنود : قربان ملحق شدم (كونتاك سيدي) در حاليكه جمله كامل ستوان ظاهر اين بود : قربان شما را نمي بينم ( نو كونتاك سيدي ) . در همين لحظه افسر كنترلر كه در اطاق كنترل مشغول نقطه گذاري بر روي شيشه بود متوجه مي شود كه نقطه هاي حركت هواپيماي ستوان ظاهر به سمت شهر اهواز است !! رنگ از رخسار همه كساني كه در اطاق عمليات بودند پريد !!
يكي از افراد شجاع كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه – بلافاصله روي خط ستوان ظاهر مي آيد و او را از فرود در فرودگاه اهواز و اسارت نجات مي دهد !
كنترل پرواز دشمن در فرودگاه اهواز فورا بر روي خط هواپيماي ستوان ظاهر آمده و قصد داشت تا او را فريب داده و در فرودگاه نظامي اهواز بر زمين بنشاند .
سرگردي كه در اطاق كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه – حضور داشت صداي مداخله كنترل پرواز دشمن را مي شنود كه ستوان ظاهر را به فرود در فرودگاه نظامي اهواز فرا مي خواند ... او نيز بلافاصله وارد مكالمات شده و خلبان ظاهرا را صدا مي زند و او را با نام و محل كارش مي خواند و به او مي گويد تو در مسير اشتباه قرار داري . هيچ دستوري را از هر كس كه صدايش با صداي من تفاوت دارد اطاعت نكن / خلبان ظاهر متوجه حساسيت موضوع شده و روحيه اش را باخته بود اما پس از آنكه صداي سرگرد را در كنترل پرواز شنيد خود را پيدا كرد و وضعيت خطرناكي را كه در آن واقع شده بود درك كرد و گفت : قربان گوش به فرمانم . سرگرد كنترل پرواز به او گفت : 180 درجه گردش كن و قرص خورشيد را در صورت خودت قرار بده اوكي ؟ خلبان ظاهر هم گفت : اوكي . اكنون هنگام عصر شده بود و سرگرد كنترل پرواز به او گفت : الان قرص خورشيد در جهت غرب قرار دارد . خلبان ظاهر به او گفت : الان قرص خورشيد در صورتم است قربان . / سرگرد كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده به او گفت : با حداكثر سرعت پس سوز موتور هواپيمايت را روشن كن / واكنش ستوان ظاهر واقعا سريع بود و گفت : قربان انجام شد / سرگرد به او گفت وقتي كه چهارتا دودكش نيروگاه برق را ديدي مرا خبر كن / بلندي اين دودكش ها بالاتر از سر درختان نخل بود و از دوردست قابل مشاهده بود . پس از مدت كوتاهي خلبان ظاهر در راديو گفت : دارم دودكش ها را مي بينم قربان / سرگرد به او گفت : حالا در باند فرود پايگاه هوائي الوحده فرود بيا / سرگرد كنترل پرواز از پدافند هوائي منطقه درخواست كرد تا آتش نكنند چرا كه هواپيمائي كه داشت ديرتر از وقت مقرر از مرز عبور مي كرد ، عراقي بود .
خلبان ظاهر در حال آماده شدن براي فرود در باند پايگاه هوائي الوحده بود كه متوجه شد عقربه سوخت روي صفر قرار گرفته است . او سعي كرد تا هواپيما را نجات دهد اما موتور هواپيما خاموش شد و او بناچار با كشيدن دستگيره مخصوص ، از هواپيما خارج شد در حاليكه ارتفاع او كمتراز 50 متر بود . صندلي خلبان به بالا پرتاب و چتر نجات بالاي سرش باز شد و هواپيما در نيمه باند فرود به زمين خورد . خلبان ظاهر از اسارت نجات پيدا كرد اما دچار آسيب ديدگي در ناحيه ستون فقرات شد چراكه ارتفاع او هنگام خروج از هواپيما بسيار كم و نزديك به زمين بود . فرماندهي نيروي هوائي از سرگرد كنترل هوائي بدليل نجات خلبان و هواپيما از اسارت تقدير نمود.
متاسفانه نام سرگرد كنترل پرواز را فراموش كرده ام / لذا در اينجا از او عذر خواهي مي كنم .
يكي از خوانندگان اين مقاله در عراق مي گويد : اين كنترلر پرواز شكاري از قبيله آل فتله بوده و فارغ التحصيل دوره 19 نيروي هوائي مي باشد . او با درجه سرتيپ دومي بازنشسته گرديد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده MIG-23 ML متعلق به نيروي هوائي
چگونه كنترل پرواز توانست يك جنگنده و خلبانش را از اسارت نجات دهد ... سال 1981
خاطره اي از سرلشگر فوزي البرزنجي
[External Link Removed for Guests]
قبل از سال 1980 من به عنوان افسر رابط زميني به نمايندگي از فرماندهي لشگرهاي سوم و چهارم در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه استخدام و به جاي يك سرهنگ دوم اردني به نام ابراهيم غرايبه كه اصالتا فلسطيني بود مشغول به كار شدم . قبل از آنكه به بيان خاطره ام بپردازم ابتدا تعريفي از افسر ارتباط زميني و وظايفش را بيان مي كنم :
در اينجا راوي خاطره اقدام به توضيح وظيفه يك افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هاي هوائي مي نمايد كه البته اين توضيحات در مقاله قبلي ذكر شد . اما براي حفظ و رعايت امانت اين مطالب عينا تكرار مي شود .
افسر ارتباط زميني افسري است جمعي نيروي زميني كه در زمان جنگ در تمام پايگاه هاي هوائي مستقر مي شود ... اما وظايف او چيست ؟
اول : تهيه گزارش و نقشه كامل آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن در مناطق عملياتي از مقر لشگرها
دوم : انتقال آرايش يگان هاي زميني خودي و دشمن و خطوط تماس با دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي و به روز آوري آن به طور مداوم .
سوم : ايفاي نقش بعنوان حلقه اتصال بين يگان هاي زميني در مناطق عملياتي و پايگاه هوائي كه در آن خدمت مي نمود.
چهارم : توجيه (بريفينگ) خلبانان در مورد مشخصات و ويژگي يگان هاي خودي و دشمن بر روي نقشه هاي موجود در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، و اينكه آيا قبل از انجام پرواز درگيري بين يگان هاي خودي و دشمن وجود دارد يا خير ؟
پنجم : اعلام زمان و مكان حضور و خروج جنگنده هاي خودي برفراز مناطق عملياتي به فرماندهان يگان هاي خودي قبل از پرواز جنگنده ها
ششم : آگاه سازي يگان هاي پدافند هوائي خودي مستقر در مناطق عملياتي از زمان حضور جنگنده هاي خودي در هنگام انجام ماموريت .
هفتم : حضور در اطاق عمليات پايگاه هوائي در كنار فرمانده پايگاه يا نماينده او از طلوع آفتاب تا غروب آن در تمام ايام هفته .
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر فوزي البرزنجي در خطوط درگيري با ايران - نفر دوم از چپ
چگونگي اجراي حملات هوائي :
حملات هوائي به دو نوع تقسيم مي شوند :
الف : حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده :
الف – 1 : در اين حالت ، نقشه و برنامه ريزي حمله به هدف خاص در اطاق عمليات ستاد فرماندهي كل نيروي هوائي طرح ريزي مي شود و سپس به تائيد فرمانده كل نيروهاي مسلح رسانده مي شود . پس از تنفيذ ، نقشه عمليات طي نامه اي به اطلاع پايگاه هوائي كه هدف در محدوده عمليات آن قرار دارد رسانده مي شود ضمن آنكه تعداد هواپيماها (دسته پروازي) و نوع مهماتي كه بايد مصرف شود نيز (در همان نامه) به پايگاه اعلام مي گردد.
الف -2 : پس تسليم نامه فرماندهي نيروي هوائي به پايگاه مورد نظر از طريق فكس متصل به خط تماس ويژه ، فرمانده پايگاه به فرمانده گردان پشتيباني نزديك دستور آماده سازي تعداد هواپيماهاي مورد نياز و تجهيز آنها به سلاح هاي ويژه انهدام هدف را ابلاغ نموده و به خلبانان شركت كننده در ماموريت نيز دستور ابلاغ مي گردد.
الف – 3 : احضار كليه خلبانان به اطاق عمليات پايگاه و توجيه ايشان بر روي نقشه هاي ماموريت و مشخص كردن نقطه ورود و خروج (مرزي) و تعيين دقيق زمان رسيدن از پايگاه به نقطه ورود و نيز زمان مورد نياز براي رسيدن به هدف از سوي افسر عمليات نيروي هوائي و نيز توجيه خلبانان توسط افسر رابط زميني در مورد يگان هاي زميني خودي مستقر در مسير پروازشان به سمت هدف .
الف – 4 : پس از انجام امور فوق در نيروي هوائي ، پايگاه هوائي تعداد هواپيماهاي دسته پروازي ، زمان پرواز و نقاط نفوذ و بازگشت هواپيماها را به پدافند منطقه هوائي اطلاع مي دهد تا يگان هاي پدافندي منطقه مراقب آتش خود باشند و متعاقبا افسر ارتباطات زميني به يگان هاي زميني خودي نيز همان اطلاعات را منتقل مي سازد تا ضمن آگاهي از زمان و مكان ورود هواپيماها ، آتش پدافند يگان هاي زميني در مناطق عملياتي نيز تحت كنترل قرار گيرد.
ب : حملات هوائي پيش بيني نشده :
ب – 1 : هنگاميكه يگان هاي زميني خودي مورد هجوم غافلگيرانه دشمن قرار مي گيرند ، فرمانده لشگر درگير به صورت تلفني از افسر رابط زميني مستقر در پايگاه هوائي درخواست پشتيباني هوائي نمود و منطقه و نيز خط حمله را نيز مشخص مي سازد .
ب – 2 : افسر ارتباط زميني فرمانده پايگاه را بنا به درخواست فرمانده لشگر زميني از آنچه كه پيش آمده مطلع مي سازد / سپس فرمانده پايگاه نيز موافقت فرماندهي نيروي هوائي را به صورت تلفني از درخواست فرمانده لشگر زميني كسب مي نمايد / برخي اوقات پيش مي آيد كه فرمانده لشگر زميني خودش به صورت مستقيم از فرمانده نيروي هوائي درخواست كمك مي نمايد .
ب – 3 : بقيه اقدامات مانند بخش هاي الف – 2 ، 3 و 4 ( در قسمت حملات هوائي از پيش برنامه ريزي شده ) فوق اجرا مي شوند .
اكنون مي پردازم به اصل خاطره :
نبرد سلمانيه در جنوب غرب شهر اهواز (الأحواز) در آغاز سال 1981 ميلادي
اول خدا و بعدا هم تاريخ شاهد است كه من در خلال سال 1981 مراقب شاهين هاي تيز چنگ قهرمان نيروي هوائي مان در گردان هاي 49 پشتيباني نزديك و 14 شكاري ( كه گاهي اوقات ماموريت حمله به اهداف زميني هم به آن محول مي شد ) در اجراي حملات هوائي بر ضد دشمن فارسي بودم كما اينكه در نبرد دوم خفاجيه ( سوسنگرد ) كه من در پايگاه هوائي (امام) علي در استان ناصريه مشغول به خدمت بودم به گردان شكاري ماموريت پشتيباني زميني محول گرديد .
يكي از خلبانان ، ستوانيكم ظاهر، جمعي گردان 49 پشتيباني نزديك براي مدت بيش از يكسال دستش از پرواز كوتاه شده بود و ضرورت ايجاب مي كرد كه او اكنون به پرواز بازگردد . فرمان بازگشت به پرواز او را معاون فرمانده گردان ، سرگرد خلبان م م صادر و او را موظف به پرواز با هواپيماهاي آموزشي نمود . / هر روز كه معاون گردان به اطاق عمليات پايگاه مي آمد فرمانده پايگاه از چگونگي وضعيت اين خلبان سئوال مي نمود و من كه در آن اطاق حضور داشتم با اصطلاحات آموزشي و انجام عمليات هوائي آشنا مي شدم و چيزهاي زيادي را هم در مورد نوع هواپيماها و نوع سلاح هايشان و چگونگي بازرسي هاي پيش از پرواز آموختم و گاهي اوقات در كنار فرمانده پايگاه در بازرسي هواپيماهاي رهگير آماده به پرواز ميگ – 21 ( استندباي) حضور داشتم و مي ديدم كه چگونه يك خلبان مدت طولاني را در كابين هواپيمايش در گرماي هواي منطقه صحرائي شهر ناصريه ( به صورت آماده به پرواز) سپري مي كند و حتي نام بسياري از خلبانان را هم به خاطر سپردم .
در يكي از روزها شنيدم كه معاون فرمانده گردان به فرمانده پايگاه مي گفت : قربان امروز ستوانيكم ظاهر ( همان خلباني كه مدتها پرواز نكرده بود ) پرواز سولو خواهد داشت . پس از خروج معاون گردان از فرمانده پرسيدم كه معني پرواز سولو چيست ؟ ... بعدها ستوانيكم ظاهر را مي ديدم كه به كرات در اطاق عمليات رفت و آمد مي كرد و از فرمانده پايگاه مي خواست تا به او يك ماموريت جنگي واگذار شود . / جنگ همچنان ادامه داشت و نيروي هوائي براي انجام ماموريت ها به خلبان نياز داشت و سرانجام فرمانده پايگاه رضايت داد تا يك ماموريت جنگي به ستوانيكم ظاهر محول گردد . در اين زمان يگان هاي نيروي زميني قهرمان عراق در اطراف شهر الاحواز ( اهواز) مستقر شده بودند.
ايران در منطقه سلمانيه در جنوب غرب اهواز و در پشت خطوط يگان هاي عراقي اقدام به نصب پل و عبور از رودخانه كارون كرده بود تا به اين وسيله نيروهاي عراقي را از پشت دور بزند. در اين شرايط ستوانيكم ظاهر موفق شد تا مجوز انجام يك ماموريت جنگي را كسب نمايد. فرمانده سپاه سوم به صورت اضطراري درخواست انجام يك حمله هوائي به سرپل واقع در غرب كارون در منطقه سلمانيه را نمود. خلبانان شجاع نيروي هوائي براي انجام اين ماموريت با يكديگر رقابت مي كردند و از ساعت ده صبح دسته هاي پروازي يكي بعد از ديگري حملات مرگبار خود را به سرپل نيروهاي دشمن در منطقه سلمانيه آغاز كردند . اكنون نوبت به ستوانيكم خلبان ظاهر رسيده بود تا در يك ماموريت جنگي شركت نمايد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده Mig-23 MF عراقي و
ساعت دو بعدازظهر يك دسته دو فروندي از جنگنده هاي ميگ -23 جمعي گردان 49 پايگاه هوائي ( امام) علي در استان ناصريه به فرماندهي م م معاون فرمانده گردان و ستوانيكم ظاهر مامور شدند تا يگان هاي ايراني كه موفق به ايجاد سرپل در پشت يگان هاي خودي در منطقه اي تقريبا خالي از نيروهاي عراقي شده بودند را هدف حمله قرار دهند.
در اطاق عمليات پايگاه هوائي ، يك صفحه بزرگ شيشه اي قرار داشت كه بر روي آن نقشه منطقه عمليات رسم شده و يك افسر كنترلر متخصص كه همواره هدفون بر روي گوشش قرار داشت و به طور مداوم با پدافند هوائي منطقه در ارتباط بود حضور داشت و حركت هواپيماها را از زمان برخاستن از روي باند تا رسيدن به منطقه هدف و بازگشت آن به پايگاه را به صورت نقطه به نقطه مشخص مي نمود. گاهي اوقات چشمان نگران فرمانده پايگاه مراقب نقطه هاي روي شيشه بود و بعضي وقتها نفس ها در سينه حبس مي شد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده Mig-23 عراقي در حال پرواز بر فراز نيروهاي ايراني
پس از آنكه فرمانده دسته هدف را مورد حمله قرار داد و سريع اوج گرفت هواپيماي شماره دو - ستوان ظاهر- كه از آسمان و از دور مراقب فرمانده دسته بود حمله خود را به هدف آغاز نمود و توانست با موفقيت آن را بزند . سپس فرمانده دسته ظاهر را صدا زد : به فرمانده ملحق شو (كونتاك قائد التشكيل) اما فرمانده نصف كلام پاسخ ستوان ظاهر را مي شنود : قربان ملحق شدم (كونتاك سيدي) در حاليكه جمله كامل ستوان ظاهر اين بود : قربان شما را نمي بينم ( نو كونتاك سيدي ) . در همين لحظه افسر كنترلر كه در اطاق كنترل مشغول نقطه گذاري بر روي شيشه بود متوجه مي شود كه نقطه هاي حركت هواپيماي ستوان ظاهر به سمت شهر اهواز است !! رنگ از رخسار همه كساني كه در اطاق عمليات بودند پريد !!
يكي از افراد شجاع كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه – بلافاصله روي خط ستوان ظاهر مي آيد و او را از فرود در فرودگاه اهواز و اسارت نجات مي دهد !
كنترل پرواز دشمن در فرودگاه اهواز فورا بر روي خط هواپيماي ستوان ظاهر آمده و قصد داشت تا او را فريب داده و در فرودگاه نظامي اهواز بر زمين بنشاند .
سرگردي كه در اطاق كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده – الشعيبه – حضور داشت صداي مداخله كنترل پرواز دشمن را مي شنود كه ستوان ظاهر را به فرود در فرودگاه نظامي اهواز فرا مي خواند ... او نيز بلافاصله وارد مكالمات شده و خلبان ظاهرا را صدا مي زند و او را با نام و محل كارش مي خواند و به او مي گويد تو در مسير اشتباه قرار داري . هيچ دستوري را از هر كس كه صدايش با صداي من تفاوت دارد اطاعت نكن / خلبان ظاهر متوجه حساسيت موضوع شده و روحيه اش را باخته بود اما پس از آنكه صداي سرگرد را در كنترل پرواز شنيد خود را پيدا كرد و وضعيت خطرناكي را كه در آن واقع شده بود درك كرد و گفت : قربان گوش به فرمانم . سرگرد كنترل پرواز به او گفت : 180 درجه گردش كن و قرص خورشيد را در صورت خودت قرار بده اوكي ؟ خلبان ظاهر هم گفت : اوكي . اكنون هنگام عصر شده بود و سرگرد كنترل پرواز به او گفت : الان قرص خورشيد در جهت غرب قرار دارد . خلبان ظاهر به او گفت : الان قرص خورشيد در صورتم است قربان . / سرگرد كنترل پرواز در پايگاه هوائي الوحده به او گفت : با حداكثر سرعت پس سوز موتور هواپيمايت را روشن كن / واكنش ستوان ظاهر واقعا سريع بود و گفت : قربان انجام شد / سرگرد به او گفت وقتي كه چهارتا دودكش نيروگاه برق را ديدي مرا خبر كن / بلندي اين دودكش ها بالاتر از سر درختان نخل بود و از دوردست قابل مشاهده بود . پس از مدت كوتاهي خلبان ظاهر در راديو گفت : دارم دودكش ها را مي بينم قربان / سرگرد به او گفت : حالا در باند فرود پايگاه هوائي الوحده فرود بيا / سرگرد كنترل پرواز از پدافند هوائي منطقه درخواست كرد تا آتش نكنند چرا كه هواپيمائي كه داشت ديرتر از وقت مقرر از مرز عبور مي كرد ، عراقي بود .
خلبان ظاهر در حال آماده شدن براي فرود در باند پايگاه هوائي الوحده بود كه متوجه شد عقربه سوخت روي صفر قرار گرفته است . او سعي كرد تا هواپيما را نجات دهد اما موتور هواپيما خاموش شد و او بناچار با كشيدن دستگيره مخصوص ، از هواپيما خارج شد در حاليكه ارتفاع او كمتراز 50 متر بود . صندلي خلبان به بالا پرتاب و چتر نجات بالاي سرش باز شد و هواپيما در نيمه باند فرود به زمين خورد . خلبان ظاهر از اسارت نجات پيدا كرد اما دچار آسيب ديدگي در ناحيه ستون فقرات شد چراكه ارتفاع او هنگام خروج از هواپيما بسيار كم و نزديك به زمين بود . فرماندهي نيروي هوائي از سرگرد كنترل هوائي بدليل نجات خلبان و هواپيما از اسارت تقدير نمود.
متاسفانه نام سرگرد كنترل پرواز را فراموش كرده ام / لذا در اينجا از او عذر خواهي مي كنم .
يكي از خوانندگان اين مقاله در عراق مي گويد : اين كنترلر پرواز شكاري از قبيله آل فتله بوده و فارغ التحصيل دوره 19 نيروي هوائي مي باشد . او با درجه سرتيپ دومي بازنشسته گرديد .
[External Link Removed for Guests]
يك جنگنده MIG-23 ML متعلق به نيروي هوائي
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: بيان حملات نيروي هوائي عراق در جنگ از سوي نظاميان عراقي
سلام عليكم و رحمه ا... [External Link Removed for Guests]
جزئيات جديدي درباره حمله به ناو آمريكائي استارك كه براي نخستين بار از قول يكي خلبانان تيز چنگ شركت كننده در اين عمليات بيان مي شود.
هنگامي كه نشانه هدف دريائي بر روي رادار هواپيماي فالكون 50 پديدار شد ، در آن لحظه به طور طبيعي انجام اين ماموريت بر عهده يك خلبان جنگنده ميراژ بود و پس از قفل راداري موشك اول از نوع اگزوست و چند ثانيه بعد موشك دوم نيز به سمت هدف پرتاب گرديد . آنگونه كه مشخص بود ، ناو آمريكائي در آن لحظه در آبهاي ممنوعه قرار داشت و همه نوع تجهيزات براي دفاع از خود را نيز در اختيار داشت . اما ناو آمريكائي هيچ واكنشي به سوي هواپيماي عراقي از خود نشان نداد.
بلافاصله دو جنگنده F-15 از پايگاه هوائي ظهران در عربستان سعودي به هوا برخاستند تا هواپيماي ناشناسي را كه موشك ها را شليك كرده بود مورد اصابت قرار دهند . خلبان فالكن براي جلوگيري از مواجه شدن با هواپيماهاي عربستان سعودي كه ساخت امريكا بودند بلافاصله ارتفاع خود را تا 50 متر كاهش مي دهد و همين مهارت او باعث ميشود تا از هواپيماهاي مهاجم نجات پيدا كند و در همين حال يك دسته دو فروندي از جنگنده MIG-25 عراقي با نام اسد به استقبال فالكون رفته و ضمن اسكورت آن ، هواپيماهاي عربستان را نيز وادار به دور شدن از آبهاي مرزي عراق مي نمايند و پس از آن هواپيماهاي عراقي به سلامت فرود مي آيند.
[External Link Removed for Guests]
تصويري از هواپيماي بهينه سازي شده فالكون 50 مجهز به دماغه كامل و رادار جنگنده ميراژ
ناو جنگي استارك آمريكا توسط نيروي هوائي عراق و بوسيله هواپيماي غير نظامي بهينه شده فالكون فرانسوي كه رادار جنگنده ميراژ F-1 با دو سامانه ناوبري ، يكي ناوبري ميراژ و ديگري ناوبري استاندارد فالكون ، را با خود حمل مي كرد (و يك خلبان آن غير نظامي و خلبان ديگر ميراژ بود مورد اصابت قرار گرفت . اين هواپيما تا زمان رسيدن به هدف با سامانه ناوبري استاندارد فالكون هدايت مي شد و پس از آن هدايت هواپيما به خلبان و سامانه ناوبري ميراژ منتقل مي گرديد . يك هواپيماي فالكون منحصر به فرد در دنيا ) . محموله اين هواپيما دو موشك هوا به سطح فرانسوي از نوع اگزوسه بود . سرنشينان اين هواپيما دو خلبان و دو خدمه فني بودند . حمله به ناو آمريكائي در روز 17 ايار سال 1988 و در ساعت 2208 شب صورت گرفت .
دستورات و تفاصيل صادره از سوي فرماندهي مبني بر حمله به يك كشتي در خليج ع ر ب ي و در محدوده آبهاي عربستان سعودي ناميده مي شد كاملا اجراء گرديد بدون ذكر جزئيات . [External Link Removed for Guests]
هواپيماي فالكون براي حمله به هدف ، از پايگاه هوائي الشعيبه در نزديكي شهر بصره و در ساعت 2130 شب به هوا برخاسته و با سرعت 885 كيلومتر در ساعت و در ارتفاع 1500 متري سطح آب حركت مي كرد. هنگاميكه فالكون به هدف نزديك شد خلبانان متوجه شدند كه هدفشان يك كشتي نظامي آمريكائي (؟) است و نه آنگونه كه انتظار داشتند يك كشتي ايراني . در همين موقع ناو امريكائي هواپيماي عراقي را صدا زد و چند بار از او خواست تا خودش را معرفي كند . بدليل دوري فالكون از پايگاه مادر ، خلبانان نتوانستند تائيد هدف را از فرماندهي اخذ نمايند و در برزخ اجراي دستورات و لغو ماموريت كه مجازات هم در پي داشت گير افتاده بودند. لذا تصميم گرفتند كه سكوت كرده و به صداي ناو امريكائي پاسخي ندهند.
پس از توكل بر خدا موشك اول از فاصله تقريبي 35 كيلومتري و موشك دوم از فاصله تقريبي 25 كيلومتري ، به سمت ناو آمريكائي شليك شد. موشك اول بدنه كشتي را در ارتفاع 10 متري سطح آب و درست در زير برج ناخدا شكافت . البته موشك منفجر نشد اما سوخت موشك سبب بروز آتش سوزي در كشتي شد كه براي مدت بيش از 24 ساعت اطاق عمليات ، مركز مخابرات و بخشي از مخازن كشتي را به آتش كشيد. موشك دوم پس از اصبت به كشتي منفجر شد و شكافي به قطر تقريبي 12 متر را در بدنه كشتي آمريكائي ايجاد نمود. [External Link Removed for Guests]
پس از حمله ، لاشه كشتي به بحرين منتقل و پس از انجام تعميرات مقدماتي بر روي شناور غول پيكر ديگري قرار داده و به فلوريدا منتقل گرديد . اما هواپيماي عراقي با خدمه قهرمانش به سمت خاك وطن بازگشت و در پايگاه هوائي الشعيبه فرود آمد و پس از سوختگيري مجدد به سمت پايگاه هوائي الصدام در موصل پرواز نمود. اين تنها ماموريت اين هواپيما بود.
تلفات آمريكائي ها 37 كشته و 21 مجروح بود و اين جداي از خسارات مادي وارد شده بود . تعمير كامل كشتي 141 ميليون دلار هزينه برداشت . آمريكائيها اعلام كردند خلباني كه اين عمليات را انجام داده بود اعدام شد اما دقيقا برعكس آنچه كه آمريكائي ها مدعي بودند ، دو خلبان هواپيما به عنوان تشويق هر كدام 5000 دينار عراقي ( معادل 32000 دلار آمريكا در آن زمان ) دريافت و دو خدمه فني هم هر كدام يكدستگاه فولكس پاسات ( برزيلي) دريافت كردند.
در تاريخ 21 حزيران سال 2011 و با گذشت تقريبا 20 سال از آن حادثه ، دولت عراق موافقت كرد تا 400 ميليون دلار به عناون غرامت به بازماندگان 58 نفر خدمه ناو استارك بپردازد .
تا زمان نوشتن اين گزارش ، اين عمليات اولين و تنها حمله موفق به يك ناو جنگي امريكائي محسوب مي گردد ....
محققين عراقي در گزارش ديگري چنين اعلام مي كنند : بر طبق كل اسناد و مدارك موجود ثابت شده كه هواپيمائي كه ناو استارك را هدف قرار داد يك هواپيماي فالكون 50 بوده كه توسط خود عراقي ها مورد بهينه سازي قرار گرفته تا قادر به حمل دو موشك اگزوسه باشد. اين دو موشك در زير بالهاي هواپيماي نصب و حمل مي شد در حاليكه جنگنده ميراژ تنها يك موشك را با خود حمل مي كند . هر دو موشك شليك شده به سمت ناو آمريكائي از يك هواپيما (فالكون 50 ) رها شده بودند. [External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
صدام حسين در حال بازديد از هواپيماي فاكون 50 [External Link Removed for Guests]
لوح يادبود كشته شدگان ناو استارك در
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
جزئيات جديدي درباره حمله به ناو آمريكائي استارك كه براي نخستين بار از قول يكي خلبانان تيز چنگ شركت كننده در اين عمليات بيان مي شود.
هنگامي كه نشانه هدف دريائي بر روي رادار هواپيماي فالكون 50 پديدار شد ، در آن لحظه به طور طبيعي انجام اين ماموريت بر عهده يك خلبان جنگنده ميراژ بود و پس از قفل راداري موشك اول از نوع اگزوست و چند ثانيه بعد موشك دوم نيز به سمت هدف پرتاب گرديد . آنگونه كه مشخص بود ، ناو آمريكائي در آن لحظه در آبهاي ممنوعه قرار داشت و همه نوع تجهيزات براي دفاع از خود را نيز در اختيار داشت . اما ناو آمريكائي هيچ واكنشي به سوي هواپيماي عراقي از خود نشان نداد.
بلافاصله دو جنگنده F-15 از پايگاه هوائي ظهران در عربستان سعودي به هوا برخاستند تا هواپيماي ناشناسي را كه موشك ها را شليك كرده بود مورد اصابت قرار دهند . خلبان فالكن براي جلوگيري از مواجه شدن با هواپيماهاي عربستان سعودي كه ساخت امريكا بودند بلافاصله ارتفاع خود را تا 50 متر كاهش مي دهد و همين مهارت او باعث ميشود تا از هواپيماهاي مهاجم نجات پيدا كند و در همين حال يك دسته دو فروندي از جنگنده MIG-25 عراقي با نام اسد به استقبال فالكون رفته و ضمن اسكورت آن ، هواپيماهاي عربستان را نيز وادار به دور شدن از آبهاي مرزي عراق مي نمايند و پس از آن هواپيماهاي عراقي به سلامت فرود مي آيند.
[External Link Removed for Guests]
تصويري از هواپيماي بهينه سازي شده فالكون 50 مجهز به دماغه كامل و رادار جنگنده ميراژ
ناو جنگي استارك آمريكا توسط نيروي هوائي عراق و بوسيله هواپيماي غير نظامي بهينه شده فالكون فرانسوي كه رادار جنگنده ميراژ F-1 با دو سامانه ناوبري ، يكي ناوبري ميراژ و ديگري ناوبري استاندارد فالكون ، را با خود حمل مي كرد (و يك خلبان آن غير نظامي و خلبان ديگر ميراژ بود مورد اصابت قرار گرفت . اين هواپيما تا زمان رسيدن به هدف با سامانه ناوبري استاندارد فالكون هدايت مي شد و پس از آن هدايت هواپيما به خلبان و سامانه ناوبري ميراژ منتقل مي گرديد . يك هواپيماي فالكون منحصر به فرد در دنيا ) . محموله اين هواپيما دو موشك هوا به سطح فرانسوي از نوع اگزوسه بود . سرنشينان اين هواپيما دو خلبان و دو خدمه فني بودند . حمله به ناو آمريكائي در روز 17 ايار سال 1988 و در ساعت 2208 شب صورت گرفت .
دستورات و تفاصيل صادره از سوي فرماندهي مبني بر حمله به يك كشتي در خليج ع ر ب ي و در محدوده آبهاي عربستان سعودي ناميده مي شد كاملا اجراء گرديد بدون ذكر جزئيات . [External Link Removed for Guests]
هواپيماي فالكون براي حمله به هدف ، از پايگاه هوائي الشعيبه در نزديكي شهر بصره و در ساعت 2130 شب به هوا برخاسته و با سرعت 885 كيلومتر در ساعت و در ارتفاع 1500 متري سطح آب حركت مي كرد. هنگاميكه فالكون به هدف نزديك شد خلبانان متوجه شدند كه هدفشان يك كشتي نظامي آمريكائي (؟) است و نه آنگونه كه انتظار داشتند يك كشتي ايراني . در همين موقع ناو امريكائي هواپيماي عراقي را صدا زد و چند بار از او خواست تا خودش را معرفي كند . بدليل دوري فالكون از پايگاه مادر ، خلبانان نتوانستند تائيد هدف را از فرماندهي اخذ نمايند و در برزخ اجراي دستورات و لغو ماموريت كه مجازات هم در پي داشت گير افتاده بودند. لذا تصميم گرفتند كه سكوت كرده و به صداي ناو امريكائي پاسخي ندهند.
پس از توكل بر خدا موشك اول از فاصله تقريبي 35 كيلومتري و موشك دوم از فاصله تقريبي 25 كيلومتري ، به سمت ناو آمريكائي شليك شد. موشك اول بدنه كشتي را در ارتفاع 10 متري سطح آب و درست در زير برج ناخدا شكافت . البته موشك منفجر نشد اما سوخت موشك سبب بروز آتش سوزي در كشتي شد كه براي مدت بيش از 24 ساعت اطاق عمليات ، مركز مخابرات و بخشي از مخازن كشتي را به آتش كشيد. موشك دوم پس از اصبت به كشتي منفجر شد و شكافي به قطر تقريبي 12 متر را در بدنه كشتي آمريكائي ايجاد نمود. [External Link Removed for Guests]
پس از حمله ، لاشه كشتي به بحرين منتقل و پس از انجام تعميرات مقدماتي بر روي شناور غول پيكر ديگري قرار داده و به فلوريدا منتقل گرديد . اما هواپيماي عراقي با خدمه قهرمانش به سمت خاك وطن بازگشت و در پايگاه هوائي الشعيبه فرود آمد و پس از سوختگيري مجدد به سمت پايگاه هوائي الصدام در موصل پرواز نمود. اين تنها ماموريت اين هواپيما بود.
تلفات آمريكائي ها 37 كشته و 21 مجروح بود و اين جداي از خسارات مادي وارد شده بود . تعمير كامل كشتي 141 ميليون دلار هزينه برداشت . آمريكائيها اعلام كردند خلباني كه اين عمليات را انجام داده بود اعدام شد اما دقيقا برعكس آنچه كه آمريكائي ها مدعي بودند ، دو خلبان هواپيما به عنوان تشويق هر كدام 5000 دينار عراقي ( معادل 32000 دلار آمريكا در آن زمان ) دريافت و دو خدمه فني هم هر كدام يكدستگاه فولكس پاسات ( برزيلي) دريافت كردند.
در تاريخ 21 حزيران سال 2011 و با گذشت تقريبا 20 سال از آن حادثه ، دولت عراق موافقت كرد تا 400 ميليون دلار به عناون غرامت به بازماندگان 58 نفر خدمه ناو استارك بپردازد .
تا زمان نوشتن اين گزارش ، اين عمليات اولين و تنها حمله موفق به يك ناو جنگي امريكائي محسوب مي گردد ....
محققين عراقي در گزارش ديگري چنين اعلام مي كنند : بر طبق كل اسناد و مدارك موجود ثابت شده كه هواپيمائي كه ناو استارك را هدف قرار داد يك هواپيماي فالكون 50 بوده كه توسط خود عراقي ها مورد بهينه سازي قرار گرفته تا قادر به حمل دو موشك اگزوسه باشد. اين دو موشك در زير بالهاي هواپيماي نصب و حمل مي شد در حاليكه جنگنده ميراژ تنها يك موشك را با خود حمل مي كند . هر دو موشك شليك شده به سمت ناو آمريكائي از يك هواپيما (فالكون 50 ) رها شده بودند. [External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
صدام حسين در حال بازديد از هواپيماي فاكون 50 [External Link Removed for Guests]
لوح يادبود كشته شدگان ناو استارك در
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.