با سلام خدمت تمامی دوستان گرامی .
حتماً در جریان هستید که طی هفته های اخیر و همزمان با خروج نظامیان خارجی از افغانستان ، طالبان دست به پیشروی های گسترده و سریعی در اغلب استان های این کشور زده و به گفته برخی منابع عملاً 80% خاک افغانستان را تصرف کرده است . درباره این رویداد ابهامات و نکات فراواتی وجود دارد که بنده به عنوان یک فرد ناآگاه و غیر کارشناس ، سعی می کنم آنها را در چند دسته بیان کنم و از سایر دوستان هم می خواهم حتماً درباره این مسئله اظهار نظر نمایند .
طالبان و آمریکا :
- حرکت طالبان در اواسط دهه نود میلادی و با حمایت مستقیم برخی کشورهای منطقه مثل پاکستان و عربستان موفق به فتح بیشتر مناطق افغانستان شد . هرچند آمریکا هیچگاه حکومت طالبان بر افغانستان را به رسمیت نشناخت اما تا قبل از 11 سپتامبر شایعات فراوانی وجود داشت که آمریکا هم از حامیان پشت پرده این جریان است .
- به فاصله چند هفته بعد از حملات یازده سپتامبر 2001 ، آمریکا و متحدانش به افغانستان حمله کرده و طالبان را از تمامی مناطق شهری و محورهای مواصلاتی اصلی افغانستان بیرون کردند اما حضور طالبان در مناطق روستایی و دور افتاده ادامه یافت .
- آمریکایی ها با وجود حمایت اولیه از مقاومت شمال افغانستان در ماه های نخست حضور در این کشور ، ناگهان یک سیاستمدار گمنام خارج نشین (حامد کرزایی) را علم کرده و قدرت سیاسی افغانستان را (هرچند در ظاهر) به اختیار او در آوردند . مقاومت شمال هم که بعد از ترور مشکوک احمد شاه مسعود (درست دو روز قبل از حملات یازده سپتامبر) مهره قدرتمندی دیگری نداشت تا مورد اجماع همه گروه های سیاسی قرار گیرد ، تن به این مسئله داد تا بتدریج بتواند چهره ایی مثل عبدالله عبدالله را برای به قدرت رساندن پرورش دهد . اما آمریکایی ها بعد از کرزایی از فردی کاملاً مشابه او (اشرف غنی) حمایت کردند و با وجود اعتراضات گسترده به تقلب و ارائه مدارک فراوان ، در نهایت قدرت سیاسی واقعی کشور در اختیار اشرف غنی قرار گرفت و عبدالله عبدالله به چند عنوان دهان پر کن تشریفاتی رضایت داد .
- اما آمریکایی ها در طول بیست سال حضور و اشغال افغانستان برای این کشور چه کردند؟ بجز کابل و یکی-دو استان دیگر ، عملاً هیچ پیشرفت و ترقی در زندگی ، اجتماع ، تجارت و اقتصاد ، صنعت ، حمل و نقل ، رفاه و فرهنگ حاصل نشد . هزاران نفر در بمباران های عمدتاً کور و اشتباهی! آمریکایی ها کشته شدند . کشاورزی که احیا نشد هیچ ، کشت مواد مخدر هم به شکل سرسام آوری توسعه پیدا کرد . هر کس که سعی کرد اواضاع را اصلاح کند و بهبود بخشد ترور شد و ترورش را به گردن طالبان (یا در چند سال اخیر ، داعش) انداختند . هر مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و کارخانه و تجارتی که اسم و رسمی پیدا کرد و در جهت توسعه قرار گرفت با بمبگذاری و حملات انتحاری تهدید و تخریب شد و ...
- حالا آمریکایی ها بعد از بیست سال اشغالگری ، و بعد از مذاکرات دو جانبه که با طالبان (و بدون حضور نمایندگان قانونی دولت افغانستان) داشته اند ، در حال خروج از افغانستان هستند و طالبان هم بدون حمله به نیروهای خارجی باقی مانده و در حال خروج ، به سرعت در حال پیشروی است تا برای مردم افغانستان اوضاع همان شود که در طول 5-6 سال قبل از آغاز اشغالگری آمریکایی ها ، با طالبان تجربه کرده بودند .
- و این وسط روسیاهی اش می ماند برای اشرف غنی و حتی عبدالله عبدالله که با عجله به آمریکا رفتند و با بایدن مذاکره کردند (مذاکراتی که محتوا و نتیجه آن هم اصلاً اعلام نشده است!) تا بلکه پاشنه حکومتشان بر همان روال بیست سال گذشته بچرخد! چون اگر آمریکا واقعاً قصد نابودی و شکست طالبان را داشت که بیست سال زمان داشت و حضور نظامی مجدد آنها در افغانستان فقط به معنای تدوام وضعیت این بیست سال خواهد بود ، هرچند خیلی بعید است بایدن دوباره به حضور نظامی گسترده در افغانستان تن دهد و فقط ممکن است با استقرار نیروهایش در اطراف کابل موافقت نماید!
طالبان و ایران :
- طالبان در همان ابتدایی که در افغانستان به قدرت رسید با قتل کارکنان کنسولگری ایران در مزار شریف ، میانه اش با تهران خراب شد و حتی احتمال حمله نظامی ایران به افغانستان بعد از این کشتار می رفت که ظاهراً بدلیل روشن شدن برخی زوایای این جنایت ، حمله اتفاق نیافتاد . بعد از آن هم تا قبل از یازده سپتامبر 2001 ، درگیری هایی بین اشرار مسلح مورد حمایت طالبان و نیروهای نظامی ایران در استان های شرقی کشور رخ داد که دامنه آن حتی تا استان سمنان هم کشیده شد .
- ایران در طول بیست سال گذشته همواره از سوی برخی رسانه های غربی و ضد انقلاب به همکاری و حمایت از طالبان متهم شده است . اتهامی که تا همین دو-سه سال قبل کاملاً بی اساس و فاقد مدرک بود .
- اما از دو-سه سال قبل چه اتفاقاتی افتاده که اوضاع کمی عوض شده؟ در شرایطی که قبلاً فقط رسانه های قطری منتقل کننده اخبار اختصاصی طالبان بودند ، حدود سه سال قبل طالبان شروع کرد به ارتباط گیری با برخی رسانه های ایران و از آنها استفاده کرد برای انتشار فیلم ها و مدارکی که از همکاری آمریکایی ها با داعش در افغانستان تهیه کرده بود . وقتی هم سردار سلیمانی به شهادت رسید طالبان جزو اولین گروه های خارجی بود که این ترور را شدیداً محکوم و از شهید سلیمانی تمجید کرد . چند ماه قبل هم همزمان با مذاکرات صلح افغانستان (که در نهایت بی نتیجه ماند) یک هیات از طالبان به تهران آمدند و با مقامات رسمی کشورمان (از جمله وزیر امور خارجه) ملاقات و مذاکره نمودند که البته جزییات این مذاکرات هیچگاه منتشر نشد .
- در روزهای اخیر و با اوج گیری حملات و پیشروی های طالبان ، برخی رسانه ها (عمدتاً آنهایی که مخالف حضور نظامی ایران در سوریه و عراق بودند!) شروع کردند به طرح احتمال مداخله نظامی ایران در افغانستان بعد از خروج آمریکایی ها و ذکر این جمله که " طالبان هم مثل داعش است و همانگونه که داعش را از بین بردیم ، باید طالبان را هم از بین ببریم " ، و وقتی برخی رسانه ها و کارشناسان دیگر در برابر این موضوع موضع گیری کردند و گفتند مسئله طالبان یک مسئله داخلی افغانستان است و با داعش فرق می کند ، رسانه های ضد انقلاب هم با رسانه های گروه اول همراه شدند که بله ، ایران و سپاه دارند از طالبان حمایت می کنند و تصرف افغانستان بدست طالبان با چراغ سبز ایران و سپاه بوده است ، و از این دست ادعاها .
- اما ایران همواره و همواره در طول سی و خورده ایی سالی که از خروج نظامیان شوروی از افغانستان می گذرد ، یک جمله را تکرار کرده و بر آن پافشاری نموده است " مسئله افغانستان راه حل نظامی ندارد " .
طالبان و شیعیان افغانستان :
- طالبان سابقه بدی در اذیت و آزار و کشتار شیعیان افغانستان در دهه نود دارد که معروف ترینش کشتار شیعیان مزار شریف است . اما کشتار و آزار شیعیان افغانستان (بخصوص هزاره ها) سابقه ایی بسیار طولانی تر از طالبان دارد و ریشه در نژاد گرایی حکومت مرکزی افغانستان از بدو تاسیس این کشور دارد که همواره قوم پشتون را در راس هرم قدرت افغانستان قرار داده و هزاره ها را در قعر آن و هر بار هزاره ها برای احقاق حق خود قیام کرده اند بشدت سرکوب و کشتار شده اند .
- هسته اولیه طالبان را دانشجویان مدارس دینی وهابی پاکستان (که با پول عربستان تاسیس شده بودند) تشکیل می دادند پس کاملاً طبیعی بود با قدرت گرفتن آنها در افغانستان ، علاوه بر انگیزه های قومی ، انگیزه های مذهبی هم بر آنها برای سرکوب و کشتن شیعیان هزاره تاثیر گذار باشد .
- اما در چند سال اخیر طالبان رویه ظاهری خود را تغییر داده است! آنها که در طول بیست سال گذشته کادر رهبری شان چند بار پوست اندازی کرده و حالا دیگر منکر ارتباط با القاعده هستند (جان خودشان!) ، تقریباً تمامی حملات تروریستی انجام گرفته علیه غیرنظامیان شیعه در افغانستان را در چند سال اخیر محکوم کرده و به گردن داعش انداخته اند! حضور و فعالیت نظامی خیلی کمی در مناطق شیعه نشین مرکز افغانستان دارند و در کلیپ هایی هم که طی چند هفته اخیر از اسرای ارتشی منتشر کرده اند در ظاهر نشان می دهند که با اسرای شیعه هم به اندازه اسرای سنی خوش رفتاری دارند (حالا اینکه پشت دوربین چه خبر است؟ بماند) . درگیری مستقیم شدید بین طالبان و شیعیان عمدتاً فقط در دو استان غزنی و میدان وردک بوده و تقابل جدی در سایر استان های افغانستان بین دو طرف وجود ندارد (ظاهراً دلیل درگیری های شدید بین طالبان و شیعیان دو استان غزنی و میدان وردک این است که بیشتر نیروهای طالبان در این دو استان از طایفه کوچی ها هستند که از قدیم بر سر تصاحب زمین های مرغوب این دو استان با شیعیان دشمنی می کنند) . با این وجود سقوط شهر بلخ و رسیدن طالبان به دروازه های مزار شریف ، شیعیان این شهر را درباره تکرار فاجعه قبلی نگران کرده است .
- اما شرایط شیعیان هم تغییر کرده است! در دهه نود میلادی مناطق شیعه نشین مرکز افغانستان (موسوم به هزاره جات) تقریباً بدون مقاومت جدی به تصرف طالبان درآمد چون آن زمان شیعیان هزاره بعد از حدود یک قرن تحقیر و سرکوب ، حتی یک حزب سیاسی هم از خودشان نداشتند چه رسد به اینکه بخواهند اسلحه دست بگیرند و جلوی طالبان مقاومت کنند . اما حالا شیعیان حزب دارند ، تشکیلات دارند ، حتی اسلحه دارند ، و برخی هایشان هم تجربه حضور و جنگیدن در قالب لشکر فاطمیون را دارند . طالبان می داند که دیگر تصرف هزاره جات به آسانی قبل نخواهد بود . برای همین فعلاً تمرکز خود را گذاشته اند روی مناطق دیگر و تصرف مناطق عمدتاً سنی نشین و بعد که کل افغانستان (بجز هزاره جات) تصرف شد و شیعیان به محاصره در آمدند آنوقت شاید کشت و کشتار واقعی شروع شود!
- از آن طرف هم حکومت افغانستان و شخص اشرف غنی شدیداً از مسلح شدن هزاره ها وحشت دارند و بجای اینکه آنها را تشویق به جنگ با طالبان کنند ، جلوی سازماندهی و مقاومتشان را می گیرند . همین چند ماه قبل بود که یکی از رهبران معروف هزاره ها (عبدالغنی علیپور) را که شیعیان منطقه بهسود را برای جنگ با طالبان مسلح کرده بود به اتهام توطئه علیه حکومت! تحت پیگرد قرار دادند و نیروهایش را خلع سلاح نمودند . این مسئله نشان دهنده تداوم نگاه قوم گرایانه در حکومت مرکزی افغانستان است و شاید به همین دلیل باشد که مناطق غیر پشتون نشین شمال افغانستان هم که در دهه نود جلوی طالبان ایستادند و مقاومت کردند ، حالا به کانون اصلی پیشروی های برق آسای طالبان تبدیل شده اند!
طالبان و آینده سیاسی افغانستان :
- ادامه روند فعلی بدون شک منجر به سقوط افغانستان خواهد شد و فقط دو منطقه ممکن است بدست طالبان نیافتد ؛ هزاره جات (بخاطر مقاومت مردمش) و کابل (بخاطر احتمال حضور محدود نظامیان خارجی) .
- در صورت تحقق این وضعیت ، هرچقدر هم طالبان به کشورهای همسایه درباره حفظ تمامیت ارضی آنها و حفظ منافع سیاسی و اقتصادی شان در افغانستان ، تضمین داده باشند ، چون یک گروه شبه نظامی برآمده از تفکرات وهابی و سلفی هستند ، چون بدنه اصلی آنها از قوم پشتون تشکیل شده و بسیاری از قومیت های افغانستان دست کم در فرماندهی این گروه حضوری ندارند ، و چون طالبان معتقد به دموکراسی نیست و با خواست خود افغانستان را اداره خواهد کرد ، تنش در افغانستان ادامه خواهد یافت و احتمال سرایت آن به کشورهای همجوار هم جدی خواهد بود ، و این دقیقاً چیزی است که آمریکایی ها می خواهند! یک کانون فعال فتنه و تفرقه و تنش .
- تنها راه نرسیدن به چنین نتیجه ایی تشکیل یک حکومت فراگیر است با حضور همه قومیت ها و بدون هیچگونه تبعیض قومی و مذهبی . اتفاقی که نه طالبان تمایلی به آن دارد ، نه حکومت متزلزل مرکزی فعلی!
حتماً در جریان هستید که طی هفته های اخیر و همزمان با خروج نظامیان خارجی از افغانستان ، طالبان دست به پیشروی های گسترده و سریعی در اغلب استان های این کشور زده و به گفته برخی منابع عملاً 80% خاک افغانستان را تصرف کرده است . درباره این رویداد ابهامات و نکات فراواتی وجود دارد که بنده به عنوان یک فرد ناآگاه و غیر کارشناس ، سعی می کنم آنها را در چند دسته بیان کنم و از سایر دوستان هم می خواهم حتماً درباره این مسئله اظهار نظر نمایند .
طالبان و آمریکا :
- حرکت طالبان در اواسط دهه نود میلادی و با حمایت مستقیم برخی کشورهای منطقه مثل پاکستان و عربستان موفق به فتح بیشتر مناطق افغانستان شد . هرچند آمریکا هیچگاه حکومت طالبان بر افغانستان را به رسمیت نشناخت اما تا قبل از 11 سپتامبر شایعات فراوانی وجود داشت که آمریکا هم از حامیان پشت پرده این جریان است .
- به فاصله چند هفته بعد از حملات یازده سپتامبر 2001 ، آمریکا و متحدانش به افغانستان حمله کرده و طالبان را از تمامی مناطق شهری و محورهای مواصلاتی اصلی افغانستان بیرون کردند اما حضور طالبان در مناطق روستایی و دور افتاده ادامه یافت .
- آمریکایی ها با وجود حمایت اولیه از مقاومت شمال افغانستان در ماه های نخست حضور در این کشور ، ناگهان یک سیاستمدار گمنام خارج نشین (حامد کرزایی) را علم کرده و قدرت سیاسی افغانستان را (هرچند در ظاهر) به اختیار او در آوردند . مقاومت شمال هم که بعد از ترور مشکوک احمد شاه مسعود (درست دو روز قبل از حملات یازده سپتامبر) مهره قدرتمندی دیگری نداشت تا مورد اجماع همه گروه های سیاسی قرار گیرد ، تن به این مسئله داد تا بتدریج بتواند چهره ایی مثل عبدالله عبدالله را برای به قدرت رساندن پرورش دهد . اما آمریکایی ها بعد از کرزایی از فردی کاملاً مشابه او (اشرف غنی) حمایت کردند و با وجود اعتراضات گسترده به تقلب و ارائه مدارک فراوان ، در نهایت قدرت سیاسی واقعی کشور در اختیار اشرف غنی قرار گرفت و عبدالله عبدالله به چند عنوان دهان پر کن تشریفاتی رضایت داد .
- اما آمریکایی ها در طول بیست سال حضور و اشغال افغانستان برای این کشور چه کردند؟ بجز کابل و یکی-دو استان دیگر ، عملاً هیچ پیشرفت و ترقی در زندگی ، اجتماع ، تجارت و اقتصاد ، صنعت ، حمل و نقل ، رفاه و فرهنگ حاصل نشد . هزاران نفر در بمباران های عمدتاً کور و اشتباهی! آمریکایی ها کشته شدند . کشاورزی که احیا نشد هیچ ، کشت مواد مخدر هم به شکل سرسام آوری توسعه پیدا کرد . هر کس که سعی کرد اواضاع را اصلاح کند و بهبود بخشد ترور شد و ترورش را به گردن طالبان (یا در چند سال اخیر ، داعش) انداختند . هر مدرسه و دانشگاه و بیمارستان و کارخانه و تجارتی که اسم و رسمی پیدا کرد و در جهت توسعه قرار گرفت با بمبگذاری و حملات انتحاری تهدید و تخریب شد و ...
- حالا آمریکایی ها بعد از بیست سال اشغالگری ، و بعد از مذاکرات دو جانبه که با طالبان (و بدون حضور نمایندگان قانونی دولت افغانستان) داشته اند ، در حال خروج از افغانستان هستند و طالبان هم بدون حمله به نیروهای خارجی باقی مانده و در حال خروج ، به سرعت در حال پیشروی است تا برای مردم افغانستان اوضاع همان شود که در طول 5-6 سال قبل از آغاز اشغالگری آمریکایی ها ، با طالبان تجربه کرده بودند .
- و این وسط روسیاهی اش می ماند برای اشرف غنی و حتی عبدالله عبدالله که با عجله به آمریکا رفتند و با بایدن مذاکره کردند (مذاکراتی که محتوا و نتیجه آن هم اصلاً اعلام نشده است!) تا بلکه پاشنه حکومتشان بر همان روال بیست سال گذشته بچرخد! چون اگر آمریکا واقعاً قصد نابودی و شکست طالبان را داشت که بیست سال زمان داشت و حضور نظامی مجدد آنها در افغانستان فقط به معنای تدوام وضعیت این بیست سال خواهد بود ، هرچند خیلی بعید است بایدن دوباره به حضور نظامی گسترده در افغانستان تن دهد و فقط ممکن است با استقرار نیروهایش در اطراف کابل موافقت نماید!
طالبان و ایران :
- طالبان در همان ابتدایی که در افغانستان به قدرت رسید با قتل کارکنان کنسولگری ایران در مزار شریف ، میانه اش با تهران خراب شد و حتی احتمال حمله نظامی ایران به افغانستان بعد از این کشتار می رفت که ظاهراً بدلیل روشن شدن برخی زوایای این جنایت ، حمله اتفاق نیافتاد . بعد از آن هم تا قبل از یازده سپتامبر 2001 ، درگیری هایی بین اشرار مسلح مورد حمایت طالبان و نیروهای نظامی ایران در استان های شرقی کشور رخ داد که دامنه آن حتی تا استان سمنان هم کشیده شد .
- ایران در طول بیست سال گذشته همواره از سوی برخی رسانه های غربی و ضد انقلاب به همکاری و حمایت از طالبان متهم شده است . اتهامی که تا همین دو-سه سال قبل کاملاً بی اساس و فاقد مدرک بود .
- اما از دو-سه سال قبل چه اتفاقاتی افتاده که اوضاع کمی عوض شده؟ در شرایطی که قبلاً فقط رسانه های قطری منتقل کننده اخبار اختصاصی طالبان بودند ، حدود سه سال قبل طالبان شروع کرد به ارتباط گیری با برخی رسانه های ایران و از آنها استفاده کرد برای انتشار فیلم ها و مدارکی که از همکاری آمریکایی ها با داعش در افغانستان تهیه کرده بود . وقتی هم سردار سلیمانی به شهادت رسید طالبان جزو اولین گروه های خارجی بود که این ترور را شدیداً محکوم و از شهید سلیمانی تمجید کرد . چند ماه قبل هم همزمان با مذاکرات صلح افغانستان (که در نهایت بی نتیجه ماند) یک هیات از طالبان به تهران آمدند و با مقامات رسمی کشورمان (از جمله وزیر امور خارجه) ملاقات و مذاکره نمودند که البته جزییات این مذاکرات هیچگاه منتشر نشد .
- در روزهای اخیر و با اوج گیری حملات و پیشروی های طالبان ، برخی رسانه ها (عمدتاً آنهایی که مخالف حضور نظامی ایران در سوریه و عراق بودند!) شروع کردند به طرح احتمال مداخله نظامی ایران در افغانستان بعد از خروج آمریکایی ها و ذکر این جمله که " طالبان هم مثل داعش است و همانگونه که داعش را از بین بردیم ، باید طالبان را هم از بین ببریم " ، و وقتی برخی رسانه ها و کارشناسان دیگر در برابر این موضوع موضع گیری کردند و گفتند مسئله طالبان یک مسئله داخلی افغانستان است و با داعش فرق می کند ، رسانه های ضد انقلاب هم با رسانه های گروه اول همراه شدند که بله ، ایران و سپاه دارند از طالبان حمایت می کنند و تصرف افغانستان بدست طالبان با چراغ سبز ایران و سپاه بوده است ، و از این دست ادعاها .
- اما ایران همواره و همواره در طول سی و خورده ایی سالی که از خروج نظامیان شوروی از افغانستان می گذرد ، یک جمله را تکرار کرده و بر آن پافشاری نموده است " مسئله افغانستان راه حل نظامی ندارد " .
طالبان و شیعیان افغانستان :
- طالبان سابقه بدی در اذیت و آزار و کشتار شیعیان افغانستان در دهه نود دارد که معروف ترینش کشتار شیعیان مزار شریف است . اما کشتار و آزار شیعیان افغانستان (بخصوص هزاره ها) سابقه ایی بسیار طولانی تر از طالبان دارد و ریشه در نژاد گرایی حکومت مرکزی افغانستان از بدو تاسیس این کشور دارد که همواره قوم پشتون را در راس هرم قدرت افغانستان قرار داده و هزاره ها را در قعر آن و هر بار هزاره ها برای احقاق حق خود قیام کرده اند بشدت سرکوب و کشتار شده اند .
- هسته اولیه طالبان را دانشجویان مدارس دینی وهابی پاکستان (که با پول عربستان تاسیس شده بودند) تشکیل می دادند پس کاملاً طبیعی بود با قدرت گرفتن آنها در افغانستان ، علاوه بر انگیزه های قومی ، انگیزه های مذهبی هم بر آنها برای سرکوب و کشتن شیعیان هزاره تاثیر گذار باشد .
- اما در چند سال اخیر طالبان رویه ظاهری خود را تغییر داده است! آنها که در طول بیست سال گذشته کادر رهبری شان چند بار پوست اندازی کرده و حالا دیگر منکر ارتباط با القاعده هستند (جان خودشان!) ، تقریباً تمامی حملات تروریستی انجام گرفته علیه غیرنظامیان شیعه در افغانستان را در چند سال اخیر محکوم کرده و به گردن داعش انداخته اند! حضور و فعالیت نظامی خیلی کمی در مناطق شیعه نشین مرکز افغانستان دارند و در کلیپ هایی هم که طی چند هفته اخیر از اسرای ارتشی منتشر کرده اند در ظاهر نشان می دهند که با اسرای شیعه هم به اندازه اسرای سنی خوش رفتاری دارند (حالا اینکه پشت دوربین چه خبر است؟ بماند) . درگیری مستقیم شدید بین طالبان و شیعیان عمدتاً فقط در دو استان غزنی و میدان وردک بوده و تقابل جدی در سایر استان های افغانستان بین دو طرف وجود ندارد (ظاهراً دلیل درگیری های شدید بین طالبان و شیعیان دو استان غزنی و میدان وردک این است که بیشتر نیروهای طالبان در این دو استان از طایفه کوچی ها هستند که از قدیم بر سر تصاحب زمین های مرغوب این دو استان با شیعیان دشمنی می کنند) . با این وجود سقوط شهر بلخ و رسیدن طالبان به دروازه های مزار شریف ، شیعیان این شهر را درباره تکرار فاجعه قبلی نگران کرده است .
- اما شرایط شیعیان هم تغییر کرده است! در دهه نود میلادی مناطق شیعه نشین مرکز افغانستان (موسوم به هزاره جات) تقریباً بدون مقاومت جدی به تصرف طالبان درآمد چون آن زمان شیعیان هزاره بعد از حدود یک قرن تحقیر و سرکوب ، حتی یک حزب سیاسی هم از خودشان نداشتند چه رسد به اینکه بخواهند اسلحه دست بگیرند و جلوی طالبان مقاومت کنند . اما حالا شیعیان حزب دارند ، تشکیلات دارند ، حتی اسلحه دارند ، و برخی هایشان هم تجربه حضور و جنگیدن در قالب لشکر فاطمیون را دارند . طالبان می داند که دیگر تصرف هزاره جات به آسانی قبل نخواهد بود . برای همین فعلاً تمرکز خود را گذاشته اند روی مناطق دیگر و تصرف مناطق عمدتاً سنی نشین و بعد که کل افغانستان (بجز هزاره جات) تصرف شد و شیعیان به محاصره در آمدند آنوقت شاید کشت و کشتار واقعی شروع شود!
- از آن طرف هم حکومت افغانستان و شخص اشرف غنی شدیداً از مسلح شدن هزاره ها وحشت دارند و بجای اینکه آنها را تشویق به جنگ با طالبان کنند ، جلوی سازماندهی و مقاومتشان را می گیرند . همین چند ماه قبل بود که یکی از رهبران معروف هزاره ها (عبدالغنی علیپور) را که شیعیان منطقه بهسود را برای جنگ با طالبان مسلح کرده بود به اتهام توطئه علیه حکومت! تحت پیگرد قرار دادند و نیروهایش را خلع سلاح نمودند . این مسئله نشان دهنده تداوم نگاه قوم گرایانه در حکومت مرکزی افغانستان است و شاید به همین دلیل باشد که مناطق غیر پشتون نشین شمال افغانستان هم که در دهه نود جلوی طالبان ایستادند و مقاومت کردند ، حالا به کانون اصلی پیشروی های برق آسای طالبان تبدیل شده اند!
طالبان و آینده سیاسی افغانستان :
- ادامه روند فعلی بدون شک منجر به سقوط افغانستان خواهد شد و فقط دو منطقه ممکن است بدست طالبان نیافتد ؛ هزاره جات (بخاطر مقاومت مردمش) و کابل (بخاطر احتمال حضور محدود نظامیان خارجی) .
- در صورت تحقق این وضعیت ، هرچقدر هم طالبان به کشورهای همسایه درباره حفظ تمامیت ارضی آنها و حفظ منافع سیاسی و اقتصادی شان در افغانستان ، تضمین داده باشند ، چون یک گروه شبه نظامی برآمده از تفکرات وهابی و سلفی هستند ، چون بدنه اصلی آنها از قوم پشتون تشکیل شده و بسیاری از قومیت های افغانستان دست کم در فرماندهی این گروه حضوری ندارند ، و چون طالبان معتقد به دموکراسی نیست و با خواست خود افغانستان را اداره خواهد کرد ، تنش در افغانستان ادامه خواهد یافت و احتمال سرایت آن به کشورهای همجوار هم جدی خواهد بود ، و این دقیقاً چیزی است که آمریکایی ها می خواهند! یک کانون فعال فتنه و تفرقه و تنش .
- تنها راه نرسیدن به چنین نتیجه ایی تشکیل یک حکومت فراگیر است با حضور همه قومیت ها و بدون هیچگونه تبعیض قومی و مذهبی . اتفاقی که نه طالبان تمایلی به آن دارد ، نه حکومت متزلزل مرکزی فعلی!