شگفتيهاي جنگ 33 روزه حزب الله با اسرائيل
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
-
- پست: 623
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۲:۳۵ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 54 بار
تنها مي خواستم به يکي دو سه نکتۀ تاريخي و جغرافيايي در مورد لبنان اشاره کنم. لبنان 10452 کيلومتر مربع مساحت دارد و 3826018 نفر جمعيت و 18 مذهب مختلف. استقلال لبنان از فرانسه بتاريخ 22 نوامبر 1943 تحقق يافت. لبنان با دو کشور سوريه و اسرائيل هم مرز است و سواحل غربي آن به مديترانه گشوده مي شود.
البته ويکيپدياي فرانسوي چيزي از عقبۀ تاريخي لبنان ننوشته است و اين يک کمي عجيب بنظر مي رسد. در هر صورت لبناني که ما امروز مي شناسيم در واقع جزء خاک سوريه بوده و اين کشور هنوز استقلال لبنان را برسميت نشناخته است. لبنان هم می بایستی يکي از همان زخمهايي بشمار بیاوریم که بربريت غرب امپرياليستي بر ملتهاي جهان وارد ساخت. هر دهسال يکبار در اين منطقه يک جنگ حسابي راه مي افتد. يکي از اهالي سوريه در مورد لبنان مي گفت فرانسويها چونکه هيچ وجه مشترک تاريخي و اجتماعي در لبنان نداشتند، علي رغم اينکه در کشورخودشان خيلي از لائيسيته و مدنيّت حرف مي زنند، ولي در لبنان به مذهب رو آوردند و تمام پستهاي کليدي را سپردند دست مسيحيان.
روشن است که هر کشوري، قومي، منطقه اي مشکلات خاص خودش را دارد، ولي از زماني که دوران استعمار آغاز شد و سلطۀ غرب بر جهان چيره گرديد، اين حضور و دخالت دائمي غرب امپرياليستي به سر منشأ بسياري از مشکلات تبديل شد. چه بايد کرد؟
البته ويکيپدياي فرانسوي چيزي از عقبۀ تاريخي لبنان ننوشته است و اين يک کمي عجيب بنظر مي رسد. در هر صورت لبناني که ما امروز مي شناسيم در واقع جزء خاک سوريه بوده و اين کشور هنوز استقلال لبنان را برسميت نشناخته است. لبنان هم می بایستی يکي از همان زخمهايي بشمار بیاوریم که بربريت غرب امپرياليستي بر ملتهاي جهان وارد ساخت. هر دهسال يکبار در اين منطقه يک جنگ حسابي راه مي افتد. يکي از اهالي سوريه در مورد لبنان مي گفت فرانسويها چونکه هيچ وجه مشترک تاريخي و اجتماعي در لبنان نداشتند، علي رغم اينکه در کشورخودشان خيلي از لائيسيته و مدنيّت حرف مي زنند، ولي در لبنان به مذهب رو آوردند و تمام پستهاي کليدي را سپردند دست مسيحيان.
روشن است که هر کشوري، قومي، منطقه اي مشکلات خاص خودش را دارد، ولي از زماني که دوران استعمار آغاز شد و سلطۀ غرب بر جهان چيره گرديد، اين حضور و دخالت دائمي غرب امپرياليستي به سر منشأ بسياري از مشکلات تبديل شد. چه بايد کرد؟
- پست: 52
- تاریخ عضویت: یکشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۵, ۱۲:۴۳ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 2 بار
machkol نوشته شده:اما مشکل اینجاست که شما منظور مرا به خوبی درنیافته اید!قضیه یه چیزی تو مایه های انگور و عنب مولوی شده!
.
موافقم احتمالا من میگم اوزوم شما میگین انگور

دوست عزیز حرف از ویتنام اومد یه سر اینجا بزن ..ویتنام
BLOOD RIVER
-
- پست: 430
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۱۰:۳۰ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 17 بار
machkol نوشته شده:anti_israel نوشته شده:machkol نوشته شده:عزيز شما مطلب من رو درست متوجه نشدي.
من گفتم شما که حاضري کشور برادري چون لبنان را فداي آرامش خودت بکني.(بخصوص که آنرا به کشوري چون ويتنام که هنوز از آثار جنگ خلاصي نيافته تشبيه کرديد.)چطور سنگ دلسوزي براي مردم عراق يا افغانستان را به سينه ميزنيد؟
اصلا منظورم اين چيزي که شما گفتي نبود.
به نظر شما اگر کشور لبنان را به حال خودش بگذاریم لبنان روی ارامش را میبیند ( ایا با حضور امریکا و فرانسه و....) در مورد عراق و افغانستان هم همینطور
البته منظورم این نیست که لبنان گوشت دم توپ بشه .....
شما درست می فرمایید .امروز بزرگترین مرکز مقاومت در لبنان حزب الله است که از سوی ایران حمایت می شود.و سیاست هایش هم با ایران هماهنگی دارد(نمونه اش برکناری اولین رییس آن پس از اتخاذ سیاست تنش زدایی از سوی ایران که در همین انجمن هم به آن اشاره ای شده بود).اما مشکل اینجاست که شما منظور مرا به خوبی درنیافته اید!قضیه یه چیزی تو مایه های انگور و عنب مولوی شده!
من دخالات ایران در لبنان را نقد نکردم.(که اگر نبود تاحالا اسراییل هم اونارو هم مارو خورده بود.یه آبم روش.)اما اینکه آقا سعید می فرمایند ما باید با اتخاذ سیاست زیرکانه!لبنان را درگیر یک یک جنگ تمام عیار!نظیر ویتنام بکنیم.تا خودمان آرامش داشته باشیم برای من عجیب بود.زیرا ایشون همیشه از کشتار مردم عراق و فلسطین و لبنان وغیره که شما بهتر از من اطلاع دارید انتقاد می کرد.در جنگ ویتنام درست است که امریکا پیروز نبود و ویتکنگ ها و ویتنام شمالی ها توانستند در آخر ویتنام جنوبی را به شمالی پیوند بزنند.اما بازنده اصلی و واقعی مردم بودند.که هنوز هم آنگونه که آقا پلنگ اشاره کردن در حال دادن قربانی هستند!
جدای از اسلحه های مصرفی و کشتار های آنجا.آیا می دانستید که پس از خروج امریکاییان از سایگون پایتخت ویتنام جنوبی در آن شهر 400000زن فاحشه وجود داشت؟با مقایسه با جمعیت اندک ویتنام می توانید اوج پیروزی امریکاییان را در از بین بردن اخلاقیات در آن جامعه درک کنید.البته من احساس می کنم که این مسئله با فداکاری های آن ملت در راه رسیدن به هدفشان که همانا سربلندی کشورشان بود جبران شده است.به یک نمونه باحال اشاره می کنم:این سیم هارو دیدین مثل تیفال می کشن بهش برق وصل می کنن کسی از اونجا رد نشه؟ویتکنگ ها می پریدن اینارو می چسبیدن.نفر اول خشک می شد.دومی می رفت رو سر اولی.اونم سیمارو می چسبید خشک می شد و به همین ترتیب تا رد بشوند.(البته از این صحنه ها در دفاع مقدس هم زیاد بود...).
در آخر هم بگم که اگر میبینید که پست های من اکثرا طولانی نیستند به دلیل این است که پست های طولانی من اکثرا به وضعیتی مانند این دچار می شوند که سر و تهش معلوم نیستند.
[hr]
palang نوشته شده:اين حضور و دخالت دائمي غرب امپرياليستي به سر منشأ بسياري از مشکلات تبديل شد. چه بايد کرد؟.....
سوال بسیار جالبی است.براستی چه باید کرد؟
تاکنون تقریبا تمام تلاش هایی که برای مبارزه بر ضد استعمار صورت گرفته با شکست مواجه شده است و تنها موفق به عوض کردن شکل استعمار شده اند..
غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار
ژولیوس سزار
-
- پست: 623
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۲:۳۵ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 54 بار
من فکر نمي کنم که تمام تلاشها يي که در سطح جهاني عليه استعمار از قرن هجدهم به اينسو همواره با شکست مواجه شده باشد. استعمار تا حدود زيادي عقب نشيني کرده و غرب استعمارگر آن قدرتي را که در قرن هجدهم داشت امروز ديگر ندارد.
غرب ديگر در موقعيت تسخير کشورها، آنهم براحتي گذشته، نيست. غرب نسبت به گذشته عقب نشيني کرده است و از اين پس تلاش مي کند تا آنچه را بدست آورده از دست ندهد. پيدايش نيروهاي تازه در صحنۀ بين المللي براي اين نظام استعماري گران تمام مي شود. ثبات و صلح در جهان به ضرر آنها تمام مي شود و اينها مجبور هستند مثل بربرها به تخريب ساخته هاي ديگران بپردازند. توطعه ها خيلي سريعتر از گذشته نقش بر آب مي شود.
البته موضوع مهمي که بايد در اين رابطه يعني با جنگ با نظام استعمارات نوين مطرح کرد، به اعتقاد من آنچه بيش از همه اهميت دارد قدرت استعمارگران نيست بلکه ضعف استعمار شوندگان است. ضعف يعني پوسيده گيهاي اجتماعي و البته خيانت طبقه اي که هميشه صاحب امتياز بوده است. ما نمي توانيم اين صاحب امتيازها و نتايج عملکرد آنها را نديده بگيريم. يکي از شيوه هاي شرقي در مواقع بحراني احتکار بوده است. بخش عظيمي از جمعيت ايران در قرن نوزدهم بعلت گرسنگي از بين رفت. در اين قحطي روس و انگليس شرکت داشتند ولي طبقۀ صاحب امتياز ايران نيز بي تقصير نبود و همکار همين بساط بود.
بي قانوني، بي عدالتي، فساد، اختناق و سرکوب آزاديها در جوامع استعمار شونده همان شکافهايي هستند که استعمار قديم و جديد از آنها براي پيشبرد اهدافش سوء استفاده مي کند. در زمينۀ اقتصادي امروز اين همکاران استعمار نوين نام ليبرال را بر خود يدک مي کشند و از جهاني شدن جهان حرف مي زنند. منظورشان در واقع جهاني شدن خودشان است. چونکه الان پولدارها در تمام جهان با هم دوست شده اند و اختلافي با هم ندارند.
کار بجايي رسيده است که امروز صداي آمريکا طرفدار حقوق حقۀ کارگران ايران مي شود. عجبا!
در هر صورت منهم با اين پيشنهاد موافق هستم که براي شناخت استعمار و امپرياليسم بايد يک ديسيپلين دانشگاهي تمام عيار ايجاد کرد. همانطور که شرق شناسي يک ديسيپلين تمام عيار است. نه اينکه بياييم و دانشگاه را بنفع نظريات خاصي سازمان دهي کنيم، بلکه يک دانشگاه واقعا آزاد و علمي. نمي دانم چنين کاري در ايران امکان پذير هست يا نه؟ ولي حداقل ما در اينجا درحال بجث پيرامون همين موضوع هستيم و اين خودش يک گام به پيش است. اينطور نيست؟
غرب ديگر در موقعيت تسخير کشورها، آنهم براحتي گذشته، نيست. غرب نسبت به گذشته عقب نشيني کرده است و از اين پس تلاش مي کند تا آنچه را بدست آورده از دست ندهد. پيدايش نيروهاي تازه در صحنۀ بين المللي براي اين نظام استعماري گران تمام مي شود. ثبات و صلح در جهان به ضرر آنها تمام مي شود و اينها مجبور هستند مثل بربرها به تخريب ساخته هاي ديگران بپردازند. توطعه ها خيلي سريعتر از گذشته نقش بر آب مي شود.
البته موضوع مهمي که بايد در اين رابطه يعني با جنگ با نظام استعمارات نوين مطرح کرد، به اعتقاد من آنچه بيش از همه اهميت دارد قدرت استعمارگران نيست بلکه ضعف استعمار شوندگان است. ضعف يعني پوسيده گيهاي اجتماعي و البته خيانت طبقه اي که هميشه صاحب امتياز بوده است. ما نمي توانيم اين صاحب امتيازها و نتايج عملکرد آنها را نديده بگيريم. يکي از شيوه هاي شرقي در مواقع بحراني احتکار بوده است. بخش عظيمي از جمعيت ايران در قرن نوزدهم بعلت گرسنگي از بين رفت. در اين قحطي روس و انگليس شرکت داشتند ولي طبقۀ صاحب امتياز ايران نيز بي تقصير نبود و همکار همين بساط بود.
بي قانوني، بي عدالتي، فساد، اختناق و سرکوب آزاديها در جوامع استعمار شونده همان شکافهايي هستند که استعمار قديم و جديد از آنها براي پيشبرد اهدافش سوء استفاده مي کند. در زمينۀ اقتصادي امروز اين همکاران استعمار نوين نام ليبرال را بر خود يدک مي کشند و از جهاني شدن جهان حرف مي زنند. منظورشان در واقع جهاني شدن خودشان است. چونکه الان پولدارها در تمام جهان با هم دوست شده اند و اختلافي با هم ندارند.
کار بجايي رسيده است که امروز صداي آمريکا طرفدار حقوق حقۀ کارگران ايران مي شود. عجبا!
در هر صورت منهم با اين پيشنهاد موافق هستم که براي شناخت استعمار و امپرياليسم بايد يک ديسيپلين دانشگاهي تمام عيار ايجاد کرد. همانطور که شرق شناسي يک ديسيپلين تمام عيار است. نه اينکه بياييم و دانشگاه را بنفع نظريات خاصي سازمان دهي کنيم، بلکه يک دانشگاه واقعا آزاد و علمي. نمي دانم چنين کاري در ايران امکان پذير هست يا نه؟ ولي حداقل ما در اينجا درحال بجث پيرامون همين موضوع هستيم و اين خودش يک گام به پيش است. اينطور نيست؟
«تنها آنان که بر خاک افتادند پایان جنگ را دیدند»


-
- پست: 643
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶, ۱:۰۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 300 بار
- سپاسهای دریافتی: 1161 بار
من فکر نمي کنم که تمام تلاشها يي که در سطح جهاني عليه استعمار از قرن هجدهم به اينسو همواره با شکست مواجه شده باشد. استعمار تا حدود زيادي عقب نشيني کرده و غرب استعمارگر آن قدرتي را که در قرن هجدهم داشت امروز ديگر ندارد.
غرب ديگر در موقعيت تسخير کشورها، آنهم براحتي گذشته، نيست. غرب نسبت به گذشته عقب نشيني کرده است و از اين پس تلاش مي کند تا آنچه را بدست آورده از دست ندهد.
اونطوری هم که فکر می کنید نیست. بعد از جنگ جهانی دوم، شیوه استعمارگری و برده داری تغییر کرده، ولی ماهیت آن همچنان به قوت خودش باقی ست. اتفاقا گسترش هم پیدا کرده. امروزه دیگه استعمارگران فهمیدند که اگه با زور سرنیزه بخوان به کسی حمله کنند و آن فرد یا گروه را وادار به فعالیت در جهت منافع خود کنند، دیر یا زود با انقلاب و بحران مواجه می شوند، پس سعی می کنند بجای آن کار، حقایق را وارونه جلوه دهند و به برده گان خود طوری تفهیم کنند که خیرخواه آنها هستند و دارند در جهت منافع آنها عمل می کنند. به این ترتیب خود فرد ترغیب می شود که عمل مورد نظر استعمارگر را انجام دهد. مثلا مادی گری در سطح جهان ترویج داده میشه و پول داشتن، زندگی بدون دغدغه داشتن و موارد این چنینی برای مردم به شکل یک آرمان نمایش داده میشه. مسلما افرادی که افق دید خود را تا این سطح پایین بیاورند، حاضرند در قبال یک مشت پول، یا یکسری امتیازات مادی، هر کاری انجام بدهند که مثلا به سعادت برسند. اینطوری میشه که مثلا کشوری مثل سوئیس که بدون توجه به اینکه کی بر حق هست، کی بر باطل، همیشه اعلام بی طرفی میکنه و مردمش از سرانه خوبی برخوردار هستند، معمولا هم هیچ اتفاق خاصی توش نمیافته، برای خیلی ها مثل بهشت میمونه و آرزوشون اینه که روزی کشورشان هم مثل سوئیس بشه. زندگی خوب مادی، بدون هیچ دغدغه ایی. چه فرقی میکنه کی زور میگه، کی مظلوم واقع میشه، دنیا دست کیه، به کی توهین میشه، و... تو سرت به زندگی خودت باشه، غذات رو بخور، تفریح بکن، کار بکن، مطالعه هم حتما بکن! البته مطالعه پاستوریزه. در واقع مثل یک حیوان اهلی رفتار کن، فقط حیوان ها مطالعه اون هم از نوع پاستوریزه انجام نمی دند. شاید برای همین هست که اون آقایون انسان را حیوان ناطق می دونند!
-
- پست: 623
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۲:۳۵ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 54 بار
از اين جهت که چنين بحثهايي بتواند به نتيجۀ کمابيش روشني برسد، می بایستی بطریق اولی به تاريخ مراجعه کنیم. بعنوان مثال شما کشوري مثل هند را در نظر بگيريد. اين کشور ديگر جزء استعمارات بريتانيا نيست. اگر چه استعمار زدايي مشکل فقر و بيکاري را در هند حل نکرده است. و علاوه بر استعمارزدایی هند، بطور کلی استعمارزدایی در مناطق دیگر بطور کامل انجام نگرفت. چين نيز يکي ديگر از سرزمينهاي تحت نفوذ انگليس بود، ولي امروز يکي از پنج قدرت اوّل دنياست.
بنابراين نمي توانيم بگوييم که در استعمارات غرب تغييري روي نداده و يا اينکه حتي قوي تر هم شده است.
البته شکل بهره کشي و اعمال قدرت تغيير کرده است، و من با اين حرف شما کاملا موافق هستم. با اين وجود هنوز احتمالا با مکانيسم اين شيوۀ سلطه جويي تازه آشنايي کاملي نداريم. فکر مي کنم براي درک بيشتر اين مکانيسم تازه، تأمل در کلمۀ « ليبراليسم » در عصر حاضر چندان بي فايده نباشد.
بنابراين نمي توانيم بگوييم که در استعمارات غرب تغييري روي نداده و يا اينکه حتي قوي تر هم شده است.
البته شکل بهره کشي و اعمال قدرت تغيير کرده است، و من با اين حرف شما کاملا موافق هستم. با اين وجود هنوز احتمالا با مکانيسم اين شيوۀ سلطه جويي تازه آشنايي کاملي نداريم. فکر مي کنم براي درک بيشتر اين مکانيسم تازه، تأمل در کلمۀ « ليبراليسم » در عصر حاضر چندان بي فايده نباشد.
-
- پست: 643
- تاریخ عضویت: سهشنبه ۱۹ تیر ۱۳۸۶, ۱:۰۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 300 بار
- سپاسهای دریافتی: 1161 بار
بعنوان مثال شما کشوري مثل هند را در نظر بگيريد. اين کشور ديگر جزء استعمارات بريتانيا نيست. اگر چه استعمار زدايي مشکل فقر و بيکاري را در هند حل نکرده است. و علاوه بر استعمارزدایی هند، بطور کلی استعمارزدایی در مناطق دیگر بطور کامل انجام نگرفت. چين نيز يکي ديگر از سرزمينهاي تحت نفوذ انگليس بود، ولي امروز يکي از پنج قدرت اوّل دنياست.
هند همون روش غربی را به شکل ملایمی دنبال میکنه، چین هم از کمونیسم فقط اسمش رو داره و عملا داره سیاست های سرمایه داری را تحت عنوان کمونیسم انجام میده. کمونیسم ظرفیت این همه پیشرفت رو نداشت، اگر چین تغییر سیاست نداده بود، می شد همون شوروی سابق. این کشورها تا حد زیادی یاد گرفتند که باید خودشون رو با دنیای به ظاهر متمدن غرب مطابقت بدند. برای مستعمره شدن لازم نیست همیشه بله قربان گو باشند، همینکه اهداف و آرمان هاشون با اهداف و آرمان های غرب همسو باشه، قابل تحمل میشند، البته مسلما غرب دنبال تبدیل کردن آنها به کشورهای "بله قربان" گو هست، و به این حد راضی نمیشه. در واقع کشورهای به ظاهر مستقلی که ما می شناسیم، آرمان های مادی گرایانه غرب را کاملا قبول دارند، فقط میگن، ما از راه خودمون به آنجا می رسیم، با شما همراه نمیشیم. اگر می خواید با شما همراه باشیم، یکخورده امتیاز به ما بدید.
-
- پست: 430
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۸۶, ۱۰:۳۰ ق.ظ
- سپاسهای ارسالی: 1 بار
- سپاسهای دریافتی: 17 بار
بحث بسيار جالبي است.
فقط بخث هند پيش اومد گفتم چند تا نکته رو اضافه کنم که شايد خيلي هم بي ربط باشند!
1-امسال وابستگي هند به انرژي(نفت خاورميانه و پالايشگاه هاي غرب!)از مرز 95% گذشت.(افزایش قیمت نفت فشار مالی زیادی به هند و سایر مصرف كنندگان بزرگ به خصوص كشورهای در حال توسعه وارد می كند . )
2- رشد در واردات هند به دنبال سياست آزاد سازى، 3 درصد تعيين شده است. ولى چنانچه واردات نامرعى ناشى ازقاچاق و ارزيابى زير قيمت در گمركات را به حساب بياوريم، اين ميزان به راحتى به سطح 6 درصد خواهد رسيد.
3-واردات گندم هند درسال 2006 به6.5 ميليون تن رسيد.(گندم هند از امريکا تامين مي شود.)
اين کشور شايد جزو مستعمرات بريتانيا نباشد.اما از مستعمرات غرب حتما هست!به نظر حقير در جهان امروز يا امپرياليست هستي يا مستعمره.

فقط بخث هند پيش اومد گفتم چند تا نکته رو اضافه کنم که شايد خيلي هم بي ربط باشند!
1-امسال وابستگي هند به انرژي(نفت خاورميانه و پالايشگاه هاي غرب!)از مرز 95% گذشت.(افزایش قیمت نفت فشار مالی زیادی به هند و سایر مصرف كنندگان بزرگ به خصوص كشورهای در حال توسعه وارد می كند . )
2- رشد در واردات هند به دنبال سياست آزاد سازى، 3 درصد تعيين شده است. ولى چنانچه واردات نامرعى ناشى ازقاچاق و ارزيابى زير قيمت در گمركات را به حساب بياوريم، اين ميزان به راحتى به سطح 6 درصد خواهد رسيد.
3-واردات گندم هند درسال 2006 به6.5 ميليون تن رسيد.(گندم هند از امريکا تامين مي شود.)
اين کشور شايد جزو مستعمرات بريتانيا نباشد.اما از مستعمرات غرب حتما هست!به نظر حقير در جهان امروز يا امپرياليست هستي يا مستعمره.




غیر ممکن است که در نهایت آنچیزی نشویم که مردم فکر می کنند هستیم.
ژولیوس سزار
ژولیوس سزار
-
- پست: 623
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۱ اسفند ۱۳۸۵, ۱۲:۳۵ ب.ظ
- سپاسهای دریافتی: 54 بار
البته با احتساب به نسبيتها. موضوع عقب نشيني غرب استعمارگر کاملا نسبي ست. بشريت در کل يک گام به پيش برداشته است. در ضمن ما نمي توانيم تمام تقصيرها را بگردن غرب استعمارگر بياندازيم، زيرا که شرق استعمارشونده نيز هست.
چهرۀ استعمارگر، چهرۀ استعمار شونده، دو روي يک سکه هستند.
در خصوص هند ، با تمام کاستيهايي که امروز مي توانيم مشاهده کنيم، اين هند ديگر آن هند قرن نوزدهم نيست. اين ايران امروز هم ديگر آن ايران عهد پهلوي نيست.
سياست بازار آزاد هم نه در هند و نه در چين و نه در ايران آيندۀ چندان روشني ندارد. زيرا بازار آزاد جهاني منظور بازار آزاد براي جهان غرب است. بمحض اينکه ببينند پارچه هاي چين و لباس چيني دارد بازار اروپا را تسخير مي کند با هزار بهانه جلوي صادراتش را مي گيرند.
چهرۀ استعمارگر، چهرۀ استعمار شونده، دو روي يک سکه هستند.
در خصوص هند ، با تمام کاستيهايي که امروز مي توانيم مشاهده کنيم، اين هند ديگر آن هند قرن نوزدهم نيست. اين ايران امروز هم ديگر آن ايران عهد پهلوي نيست.
سياست بازار آزاد هم نه در هند و نه در چين و نه در ايران آيندۀ چندان روشني ندارد. زيرا بازار آزاد جهاني منظور بازار آزاد براي جهان غرب است. بمحض اينکه ببينند پارچه هاي چين و لباس چيني دارد بازار اروپا را تسخير مي کند با هزار بهانه جلوي صادراتش را مي گيرند.
«تنها آنان که بر خاک افتادند پایان جنگ را دیدند»


- پست: 1637
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۴ مرداد ۱۳۸۶, ۱۱:۵۳ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 8092 بار
- سپاسهای دریافتی: 3732 بار
در رابطه با مسئله کمک به عراق یا حزب ا... یا ... , بايد يک زنجيره متحد بوجود آورد تا همه کشورهاي مسلمان و خصوصا شيعه نشين منطقه در کنار هم آسوده خاطر باشيم , نه اينکه همديگه رو براي دشمن شاخ کنيم و آب زير کاه بازي در بياريم و خودمون رو عقب بکشيم تا فقط خودمون راحت باشيم . اون طرز کمک که تصور کنيد مثلا ما بياييم و به عراقي ها و يا لبناني ها فقط اسلحه بديم درست نيست . اينطوري به هيچ کجا نميرسيم . بايد کاري کرد که ريشه شر کنده بشه . البته بايد موقع جنگ هم به همديگه کمک کنيم و همديگر رو به چيزهايي که نياز هست تجهيز کنيم تا بتوانيم از پس دشمن بر بياييم . ولي کمک نبايد مطلقا نظامي باشه . بايد در همه زمينه ها به همديگه کمک کنيم و از هم حمایت کنیم ( نظامي , سياسي و از اين قبيل ) و البته کمک منطقي .
مطمئن باشيد اگر اينطوري با هم متحد بشيم هيچ چيز نميتونه اين حلقه هاي اتحاد رو از هم باز کنه چون اين جور اتحاد ريشه در دل , دين و اعتقادات داره و خيلي با اون اتحادي که آمريکا با اسرائيل داره فرق ميکنه .
مطمئن باشيد اگر اينطوري با هم متحد بشيم هيچ چيز نميتونه اين حلقه هاي اتحاد رو از هم باز کنه چون اين جور اتحاد ريشه در دل , دين و اعتقادات داره و خيلي با اون اتحادي که آمريکا با اسرائيل داره فرق ميکنه .
* * * جز ايران نباشد مرا نام ياد * * * * * * * * * که يزدان مرا زين سبب کام داد * * *
3-واردات گندم هند درسال 2006 به6.5 ميليون تن رسيد.(گندم هند از امريکا تامين مي شود.)
يك سوال دارم شايد خيلي بي ربط باشه

ما مجبوريم همه چيز را خودمان توليد كنيم ؟؟؟ چرا ؟؟؟
منظورم همه ي كشور هاي دنيا هستن .... يعني همه ي كشور هاي دنيا بايد همه چيز را خودشان توليد كنند
در اين صورت تجارت بي معني مي شه و همكاري هاي بين الملي هم مسخره مي شن