
خبرگزاري فارس: بر اساس آخرين پژوهش هاي تاريخي، رييس ستاد كل مشترك ارتش آمريكا و برخي فرماندهان نظامي براي متقاعد كردن افكار عمومي جهان براي حمله نظامي به كوبا در سال 1962، طرحهايي را براي قربانيكردن وسيع شهروندان آمريكايي تهيه كرده بودند.
عمليات " نورث وود " كه با طرح ژنرال "لايمن لمنيتزر " رييس ستاد مشترك آمريكا در سال 1962، تعريف و اجرايي شد يك سري از حملاتي را پيشبيني كرد كه شهروندان و نظاميان آمريكايي را براي جهت دادن افكار مردم عليه فيدل كاسترو، رهبر كوبا، هدف گرفته بود.
"تري ميسان " كارشناس سياسي مشهور فرانسوي در مقالهاي در پايگاه ولترنت به بررسي ابعاد پنهان اين مسئله ننگين در تاريخ آمريكا پرداخته است كه در ادامه مشروح اين مقاله را خواهيد خواند.
* عمليات ميمون پوزه دار (Operation Mongoose)
در سال 1958 كوبا شاهد شورشهايي بود كه توسط انقلابيوني همچون "فيدل و رائول كاسترو " و "چه گوارا " اداره ميشد و در نهايت موجب سقوط حكومت باتيستا شد تا وي كشور را ترك كرده و به آمريكا مهاجرت كند. اما دولت انقلابي جديد كه تا آن زمان كمونيست نبود، به استعمار سيستماتيك كوبا توسط تعدادي از شركتهاي چند مليتي آمريكايي مثل "استاندارد اويل "، "جنرال موتورز "، "آيتيتي "، "جنرال الكتريك "، "شرايتون "، "هيلتون "، "يونايتد فروت "، "كمپاني هند شرقي " و البته خانواده "باكاردي "، پايان داد.
به اين صورت بود كه اين كمپانيها كه فرصت ميليونر شدن را از دست داده بودند، رييسجمهور "آيزنهاور " را متقاعد كردند تا براي براندازي انقلابيون كوبايي به رهبري كاسترو، اقدام كند. در 17 مارس 1960، آيزنهاور "برنامه پنهاني عمليات عليه رژيم كاسترو " را تصويب كرد كه هدف ادعايي آن " جايگزيني رژيم كاسترو از طريق ابزارهاي مخفي بطوريكه مداخله نظامي آمريكا را فاش نسازد، و تحميل يك رژيم ديگر كه وفاداري بيشتري به منافع مردم كوبا و ايالات متحده داشته باشد " بود.
در 17 آوريل 1961، يك واحد از تبعيديان و سربازان مزدور كوبايي كه بطور مجزا توسط سيا رهبري ميشدند كوشيدند تا وارد خليج خوكها شوند. كه البته اين اقدام با يك شكست عظيم روبرو شد. رييسجمهور جان اف كندي، كه تازه وارد كاخ سفيد شده بود از صدور فرمان خودداري كرد و در نتيجه نيروي هوايي آمريكا سربازان مزدور كوبايي را بازگرداند.
اين در حالي بود كه 1500 نفر توسط مامورين كوبايي دستگير شدند. از طرفي كندي نيز ضمن مخالفت با اين اقدام، " آلن دالس "، رييس سيا، " چارلز كابل " معاون رييس سيا و "ريچارد بيسل " مسئول پروژه "نيروهاي خط دشمن "، را اخراج كرد.
همچنين به ژنرال "مكسول تيلور "، مشاور نظامي كندي نيز دستور داده شد تا يك تحقيق داخلي را صورت دهد كه البته نتيجه اين تحقيق كاملا بدون استفاده بود. در همين حال كندي، اقدام رييس ستاد مشترك در تاييد عملياتي كه با چنين شكستي روبرو شد را زير سوال برده و وي را بازخواست كرد. زيرا به نظر ميرسيد ژنرالهاي آمريكايي قصد داشتند آمريكا را وارد يك جنگ علني عليه كوبا كنند.
با اين حال، كندي با وجودي كه با روشهاي سيا مخالفت كرد اما وي در دشمني واشنگتن با حكومت هاوانا تغييري ايجاد نكرد و يك " نيروي ويژه عملياتي "، مبارزات ضد كاسترو را طراحي و هدايت ميكرد.
اين گروه توسط برادر رييسجمهور آمريكا يعني "رابرت كندي " دادستان كل، ژنرال مكسول تيلور، مشاور نظامي كندي، "مك جورج باندي " مشاور امنيت ملي، "دين راسك "، وزير خارجه به همراه "الكسي جانسون "، مشاور، "رابرت مكنامارا " وزير دفاع و مشاورش "راسول گيلپاتريك "، رييس جديد سيا "جان مككان " و ژنرال "لايمن لمنيتزر "، رييس ستاد ارتش، شكل گرفت.
فعاليتهاي اين گروه بصورتي بود كه تعدادي از عملياتهاي سري را كه با نام رمز " عمليات ميمون پوزهدار " شناخته ميشد، طراحي كرد. و اجراي آن نيز با همكاري وزارت خارجه، وزارت دفاع و سازمان سيا به ژنرال "ادوارد لنسديل "، معاون وزارت دفاع در عملياتهاي ويژه و رييس آژانس امنيت ملي، واگذار شد. همزمان يك واحد يك منظوره با نام "گروه دبليو (W) " به رياست "ويليام هاروي " در سازمان سيا شكل گرفت.
* بحران در ارتش
در آوريل 1961، ارتش آمريكا از يك بحران جدي رنج ميبرد: سرلشكر "ادوين واكر "(Edwin A.Walker)، كسي كه پيش از انتصاب به عنوان فرمانده پيادهنظام آمريكا در آلمان، درگيريهاي نژادي در "ليتل راك " را آغاز كرده بود، توسط رييسجمهور كندي اخراج شد. واكر متهم به گسترش يك جناح راست افراطي نو حزبي در ارتش شده بود. در همين حال خود واكر نيز عضو "جامعه جان بيرچ " (John Birch)و گروه نژادپرست "كو كلوس كلان " (Ku Klux Klan) بود.
كميسيون امور خارجه سناي آمريكا نيز تحقيقاتي در رابطه با انشعاب گروههاي افراطي جناح راست در ارتش اعمال كرد. رياست اين تحقيق و تفحص نيز به عهده سناتور "آلبرت گور "، پدر رييسجمهور آينده آمريكا يعني ال گور، بود. در اين تحقيقات سناتورها همچنين به ژنرال لمنيتزر در رابطه با مشاركتش در حركتهاي جناح راست افراطي واكر مظنون شدند.
گور ميدانست كه لمنيتزر متخصص عمليات سري است: وي در سال 1943 در مذاكراتي نقش داشت كه منجر به شكاف بين ايتاليا و "رايش سوم " آدولف هيتلر (رژيم نازي آلمان) شد؛ وي در سال 1944 به همراه "آلان دالس " مذاكرات سري با نازيها در "آسكونا "ي سويس را رهبري ميكرد.
وي همچنين با استخدام مامورين نازي در ايجاد شبكه "هم پيمانان نيروهاي باقي در خط دشمن " به منظور مبارزه با اتحاديه شوروي نقش داشت و به وقوع جرايم جنگي و فراري دادن متهمان به جنايت جنگي عليه بشريت به آمريكا لاتين نيز كمك كرد. البته اين در حالي است كه گور قادر به اثبات مشاركت لمنيتزر در اين اقدامات نبود.
اما انتشار اخير مكاتبه سري ژنرال لمنيتزر نشان داد كه وي به همراه ژنرال "لاريس نورستاد " (Lauris Norstad)، فرمانده نيروهاي آمريكايي در اروپا و برخي ديگر از افسران بلند مرتبه در حال دسيسهچيني عليه سياست كندي، رييسجمهور دموكرات آمريكا بودند.
افسران جناح راست افراطي با خودداري كندي از مشاركت دادن ارتش آمريكا در مداخله نظامي عليه كوبا، مخالف بودند. آنها افراد سازمان سيا را به دليل طراحي بد نقشه "خليج خوكها " سرزنش كرده و رييسجمهور كندي را به دليل مخالفتش با استفاده از نيروي هوايي آمريكا براي پشتيباني ضد انقلابهاي كوبايي، به بزدلي متهم كردند.
اما اين شخصيتهاي نظامي آمريكا در ادامه نقشههايشان عذر سياسي تراشيدند كه بر اساس آن كندي ميتوانست در كوبا مداخله كند. اين نقشه " عمليات نورثوود " ناميده شد. همچنين چند مطالعه خاص نيز توسط ژنرال "ويليام كريگ " (William H.Carig) با هدف جلو بردن اين پروژه صورت گرفت كه بعدتر و در تاريخ 13 مارس 1962 توسط ژنرال لمنيتزر به نيروهاي عملياتي ويژه ارايه شد. اين ديدار در پنتاگون و دفتر وزير دفاع از ساعت 14:30 الي 17:30 برگزار شد. اما پايا ن خوشي نداشت و مكنامارا كل نقشه طراحي شده را رد كرد و ژنرال لمنيتزر نيز بيش از پيش تهديدآميز شد.
اين اين اتفاق موجب برانگيخته شدن يك دشمني شش ماهه دايمي بين دولت كندي و رييس ستاد مشترك ارتش شد و لمنيتزر نيز به عنوان فرمانده نيروهاي آمريكايي به اروپا فرستاده شد. با اين حال وي قبل از ترك آمريكا دستور داد تا تمامي اسناد سري عمليات نورثوود نابود شود اما رابرت مكنامارا، وزير دفاع كندي يك نسخه از اين پروژه سري را نگه داشت.
* حملات تروريستي
عمليات نورثوود با هدف متقاعد كردن افكار عمومي بينالملل به غيرمسئول بودن فيدل كاسترو و تهديد بودن او براي صلح دنيا و غرب، تهديد شده بود. بنابراين طراحان اين عمليات نقشه اجراي يكسري حملات تروريستي در آمريكا و عليه منافع اين كشور را كشيده بودند كه ميتوانستند با نسبت دادن آنها به كوبا، اين كشور را مورد مواخذه قرار دهند.
برخي از اقدامات طراحي شده عبارت بودند از:
1- حمله به پايگاه نظامي آمريكا در گوانتانامو
اين عمليات ميبايست توسط مزدوران كوبايي كه لباس نيروهاي فيدل كاسترو را پوشيده بودند، انجام ميشد. خرابكاريهاي زيادي ميبايست انجام ميشد و حتي انبار مهمات را نيز منفجر ميكردند. واضح است كه اين اقدام موجب خسارات زياد و مرگ بسياري از سربازان آمريكايي ميشد.
2- منفجر كردن ناو جنگي آمريكا در آبهاي كوبا
كه يادآور تخريب "يو.اس مين " در سال 1898 بود كه با به جاي گذاشتن 266 كشته موجب مداخله آمريكا عليه اسپانيا شد، بود. در حقيقت اين كشتي ميبايست خالي بوده و از راه دور هدايت ميشد ولي انفجار از هاوانا يا سانتياگو نيز ديده ميشد و شاهدان عيني ميتوانستند آنچه كه اتفاق افتاده را بازگو كنند. پس از آن يك عمليات نجات سازماندهي ميشد تا اين حادثه را واقعيتر جلوه دهد. با انتشار ليست مسافران كشتي و تشيع جنازه دروغين نيز افكار عمومي آمريكا و دنيا ناراحت و جريحه دار ميشد. همچنين تمامي اين عمليات هنگامي انجام ميشد كه هواپيماها و كشتيهاي كوبايي در منطقه حضور داشتند و ميشد آنها را مقصر حمله معرفي كرد.
3- ارعاب تبعيديان كوبا كه در آمريكا زندگي ميكنند
با انفجار يكي از تاسيسات آنها در ميامي ايالت فلوريدا و يا حتي در واشنگتن. پس از آن مامورين قلابي كوبايي دستگير ميشدند و اعتراف ميكردند. ارايه اسناد دروغين به رسانهها نيز با هدف اثبات مداخله نيروهاي كاسترو در اين حملات صورت ميگرفت.
4- همچنين براي اثبات تهديد بودن كوبا و بسيج كردن كشورهاي هممرز با آن، يك هواپيماي قلابي كوبايي هنگام شب به جمهوري دومنيكن و يا هر كشور ديگري در منطقه حمله ميكرد و همانطور كه واضح است ميبايست از بمبهاي ساخت شوروي در اين حمله استفاده ميشد.
5- بسيج افكار بينالمللي عليه كوبا
براي انجام اين كار مقرر شده بود يك سفينه فضايي منهدم شود. هدف اين اقدام نيز اين بود كه احساسات مردم را به شدت تحت تاثير قرار دهد به همين منظور هم "جان گلن " فضانورد مشهور و اولين آمريكايي كه پرواز بر فراز مدار زمين را كامل كرد، به عنوان قرباني انتخاب شده بود.
اما اگر تمامي اين اقدامات نيز براي بسيج كردن افكار عمومي بينالملل براي حمايت از حمله نظامي عليه كوبا، كافي نبود، در آخرين مرحله اقدام بعدي صورت ميگيرد:
6- اين امكان وجود داشت كه يك حادثه دروغين اجرا شود تا اينطور ثابت شود كه يك هواپيماي جنگنده كوبايي به يك پراوز چارتر مسافري كه از آمريكا به مقصد جامايكا، گواتمالا، پاناما و يا ونزوئلا در حركت بود حمله كرده و موجب سقوط آن شده است. همچنين گروهي از مسافران كه ميتوانند دانشجو باشند براي مثال در ليست مسافرين يكي از شركتهاي مخفي تحت كنترل سيا قرار ميگيرند. به محض اينكه هواپيما بر فراز فلوريدا پرواز كرد يك هواپيماي خالي و بدون خلبان كه كاملا شبيه به هواپيماي اصلي است، همان مسير را دنبال ميكند. در اين هنگام مسافريني كه در هواپيماي اصلي بودند و در اين دسيسه همكاري داشتند به يك پايگاه سري سازمان سيا منتقل ميشوند و هواپيما نيز با بيان اينكه از سوي جنگنده كوبايي مورد حمله قرار گرفته است درخواست كمك ميكند و بعد منفجر ميشود.
همانطور كه مشخص است، اجراي اقدامات بيان شده موجب هزينه شدن جان بسياري از شهروندان و نظاميان آمريكايي ميشد.
* بازگشت لايمن لمنيتزر
به نظر كندي، لمنيتزر يك شخصيت هيستيريك و افراطي ضد كمونيستي بود كه از سوي شركتهاي چند مليتي كاملا حمايت ميشد. اين چنين بود كه رييسجمهور كندي، منظور اصلي آيزنهاور را فهميد كه يك سال پيش از پايان دوران رياستجمهوريش طي يك سخنراني هشدار داده بود كه: " مسئول دولت بايد از تاثيرات نامشروع كه چه از سوي مجتمعهاي صنعتي-نظامي اعمال ميشود يا خير، آگاه باشد. خطر توسعه و يا استفاده از موجوديتهاي قدرت غصب شده وجود خواهد داشت. ما نبايد اجازه دهيم تا اين تهديد مانع آزاديها و روندهاي دموكراتيكمان شود. نبايد اينطور تلقي شود كه هيچ چيزي كاملا بدست آمده است. تنها تجسس و آگاهي صحيح ميتواند تعادل بين لابي و تشكيلات نظامي و صنعتي عظيمي كه ما ايجاد كردهايم و روشها و مقاصد مسالمتآميز را برقرار كند كه در اينصورت امنيت و آزادي ميتوانند با همديگر تامين شوند. "
جان افكندي با ژنرالها، واكر، لمنيتزر و دوستان او مخالفت كرد و از مشاركت دادن آمريكا در جنگ علني عليه كمونيسم حاضر در كوبا، لائوس، ويتنام و يا ديگر كشورها خودداري كرد. كندي 22 نوامبر سال 1963 ترور شد و به قتل رسيد.
ژنرال لمنيتزر سال 1969 بازنشسته شد اما در سال 1979 هنگامي كه سنا در حال انجام تحقيقاتي راجع به نقش سيا طي دوران حكومت نيكسون بود، "جرالد فورد "، كه بعد از رسوايي واترگيت رييسجمهور شده بود، از لمنيتزر خواست در در اين تحقيقات مشاركت كند.
بعد از اين ماجرا، فورد از كاركنانش خواست تا با گروه فشار " كميته خطر كنوني " (CPD) همكاري كنند. اين گروه توسط سازمان سيا ايجاد شده بود و سپس توسط جورج بوش پدر رهبري ميشد. اين گروه عليه كمونيسم شروع به فعاليت كرد و تهديداتش را گسترش داد. در بين روساي اين گروه، چند تن از افسران سازمان سيا و " پل ولفوويتز " ( معاون وزير دفاع آمريكا در امور افغانستان) نيز حضور داشتند.
در همان زمان، جرالد فورد، ژنرال ويليام كريگ را به درجه سرلشكري ارتقا داد. كريگ تحليلهاي اوليه عمليات نورثوودز را به عنوان رييس آژانس امنيت ملي، را مديريت كرده بود.
ژنرال لمنيتزر در 12 نوامبر 1988 مرد.