تجهيز ارتش در افغانستان باعث جنگ بين اوباما و پنتاگون شده

در اين بخش مي‌توانيد در مورد اخبار نظامي منتشر شده به بحث بپردازيد

مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا

ارسال پست
Major
Major
پست: 278
تاریخ عضویت: یک‌شنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۸, ۶:۴۶ ب.ظ
سپاس‌های ارسالی: 18 بار
سپاس‌های دریافتی: 903 بار

تجهيز ارتش در افغانستان باعث جنگ بين اوباما و پنتاگون شده

پست توسط KRITER »

خبرگزاري فارس: يك تحليلگر آمريكايي بحران سياسي بر سر تشكيل بزرگترين، مجهزترين و حرفه‌اي‌ترين ارتش آمريكا را زمينه‌ساز يك جنگ پنهان بين باراك اوباما و پنتاگون دانست.

تصویر
به گزارش فارس "ويليام فاف " تحليل‌گر برجسته مسائل آمريكا در مقاله‌اي كه پايگاه اينترنتي "خانه شفاف‌سازي اطلاعات " آن را منتشر ساخته است مي‌نويسد: دلايل بسياري وجود دارد كه اوباما به گزينه نظامي در افغانستان فكر مي‌كند. همچنين او از سوي مخالفان جمهوريخواه خود نيز تحت فشار قرار گرفته است تا از قدرت رياست جمهوري خود استفاده نكرده و در تصميمات استراتژيك ملي دخالت نكند.
نويسنده در ادامه مي‌افزايد: افكار عمومي در آمريكا با ديده ترديد به جنگ افغانستان نگاه مي‌كنند، بخش اعظم اين افراد را نيز كساني تشكيل مي‌دهند كه به اوباما راي داده‌اند.
ويليام فاف با مقايسه جنگ ويتنام و افغانستان، مخالفت افكار عمومي با سياست هاي دولت را اينچنين مورد بررسي قرار مي‌دهد: در دهه 1970، جنگ ويتنام با مخالفت شديد افكار عمومي مواجه شد، در حالي كه طبق اسناد پنتاگون، دولت خود واقف بود كه پيروزي در اين جنگ غيرمتحمل است. امروزه نيز افكار عمومي آمريكا نسبت به پيروزي در جنگ افغانستان مشكوك هستند. با اين وجود تاريخي كه امروزه آمريكائي‌ها در مورد جنگ ويتنام مطالعه مي‌كنند به آنها مي‌‌گويد كه اصلا شكستي در كار نبوده است. بحث بر سر اين است كه در آن برهه تنها يك حمايت بسيار ضعيف از سوي غير نظاميان از جنگ وجود داشت و دليل آن نيز تبليغات رسانه‌هاي ليبرال بود. اين رسانه‌ها با از بين بردن نظم و انظباط نظامي، ترور رهبران جنگ، و تضعيف روحيه سربازان باعث گشتند تا يك حس بي‌ميلي در سربازان هم در خانه و هم در ارتش بوجود آيد. اين تفسيري است كه امروزه بيشتر افسران نظامي به آن اعتقاد دارند.
نويسنده مقاله، اين مسأله را نسخه آمريكايي افسانه "از پشت خنجر بزن " مي‌داند كه ارتش آلمان و دواير سياسي جناح راست پس از جنگ جهاني اول به آن اعتقاد داشتند. در مورد آمريكا، شكست در جنگ ويتنام مثل روز روشن بود، عده‌اي نيز معتقد بودند كه يا كنگره آمريكا و يا دولت نيكسون (كه قرار داد صلح با ويتنام شمالي را امضاء كرد) جزء گروههايي بودند كه به آمريكا خيانت كردند.
اين مقاله مي‌افزايد: امروزه تفسير تصحيح شده در مورد جنگ ويتنام، كه مدعي است اين جنگ يك پيروزي پنهان بود، به يك امر مهم بدل گشته است، چرا كه بسياري از رهبران پنتاگون خود را درگير يك جنگ طولاني مدت بر عليه تروريسم مسلمانان كرده‌اند. دستور دولت اوباما براي عقب نشيني از افغانستان، عراق (يا پاكستان) از سوي بسياري از اشخاص در كنگره و رسانه‌ها و مهره‌هاي نافرمان نظامي مورد حمله قرار گرفت. آنها معتقد بودند كه دولت اوباما حس ميهن پرستي نداشته و براي حكومت مناسب نيست بنابراين بايد از قدرت كناره‌گيري كند.
به گفته اين تحليل‌گر سياستمداران محافظه‌كار به اين نتيجه رسيده‌اند كه اگر سياستي اتخاذ نشود كه پيامدش پيروزي كلي براي آمريكا در عراق، افغانستان، پاكستان - و در ماه هاي آينده، سومالي، يمن و احتمالا فلسطين يا آفريقاي مركزي (‌و يا حتي ايران كه به دنبال دستيابي به دانش هسته‌اي است‌) باشد، اين به معني تحقير و شكست آمريكا خواهد بود.
فاف در ادامه مي نويسد: پس از ويتنام، كنگره خدمت اجباري را برداشت (در زمان جنگ خدمت اجباري مشكلات بسياري بوجود آورد: طبقات فقير و كارگر جامعه به خدمت اجباري فرستاده مي‌شدند، در حالي كه اغلب طبقات مرفه و خاص جامعه خانواده‌هاي با نفوذي داشتند كه با پيدا كردن دكترها و يا رئيس دانشگاه‌هاي آشنا مجوز معافيت از خدمت اجباري خود را مي‌گرفتند.) كنگره با اين كار يك ارتش جديد متشكل از سربازان داوطلب تشكيل داد. جامعه شناسي ارتش جديد بسيار متفاوت‌تر از ارتش قبلي بود. ارتش جديد كساني را هم در برمي‌گرفت كه خود خواستار خدمت به وطن بودند، يا اين كه تحصيلات دانشگاهي را براي اين مي‌خواستند كه جزو ليست نام نويسي براي سربازي قرار گيرند، و يا اغلب كساني بودند كه ديپلم گرفته و از آنجا كه هيچ شغل ديگري نمي‌توانستند پيدا كنند به ارتش مي‌پيوستند، ولي پس از 11 سپتامبر، و حمله به عراق، ارتش جديد آمريكا مملو از مهاجران و يا خارجي‌هايي شد كه براي گرفتن اقامت دائم آمريكا مجبور بودند تا به سربازي بروند. بايد يادآور شد كه ارتش آمريكا به شدت وابسته به سربازهاي مزدور است كه توسط شركتهاي خصوصي بكار گرفته مي‌شوند.
اين تحليل‌گر ارتش جديد آمريكا را كاملا متفاوت از ارتش قديم مي‌داند و مي‌افزايد: در ارتش قديم، تعداد افسران فارغ التحصيل شده از آكادمي "وست پونيت " در زمان جنگ، بسيار بيشتر از افسراني بود كه تنها طي جنگ به خدمت گرفته مي‌شدند، افسراني كه يا فارغ التحصيل دانشكده‌هاي افسري هستند و يا اينكه در دانشگاه‌ها به عنوان افسران رزرو به آنها تعليم داده مي‌شود. ( جائي كه بخش اعظمي از هزينه‌هاي آموزش عالي را مي‌‌توان بعدها به عنوان افسر كادر ارشد جبران كرد).
لذا ارتش آمريكا از زمان شروع جنگ جهاني دوم تا پايان جنگ ويتنام كاملا يك ارتش دموكراتيك بود، ارتشي متشكل از غير نظامياني كه به سربازي برده مي‌شدند، و اكثريت آن را نيز افسران كادر و غير كادر كه در زمان صلح غير نظامي به حساب مي‌آيند تشكيل مي‌دادند، اين ارتش يك تعهد قوي نسبت به جامعه داشت - در حاليكه وظيفه ميهن پرستي و حفاظت از ميهن را نيز انجام مي‌دادند.
وي همچنين مي‌افزايد: ارتش‌هاي حرفه‌اي معمولا به عنوان يك تهديد براي كشورهاي خود به حساب مي‌آيند. يكي از افسران "فردريك بزرگ "، "پروس "، امپراطوري بزرگ شمال اروپا از قرن 14 تا اوايل قرن 20را اينگونه توصيف مي‌كرد: "پروس يك ارتش است كه داراي حكومت نيز بود، و گه‌گاهي به قسمت‌هاي مختلف تقسيم مي‌شد ". يكي از سياست‌مداران زمان انقلاب فرانسه، "ميرابو "، گفت كه "جنگ به عنوان صنعت ملي پروس به حساب مي‌آيد ". با توجه به ميزان بودجه‌اي كه پنتاگون از بودجه كل آمريكا در اختيار دارد، مي‌توان گفت كه جمله فوق بسيار در مورد آمريكا نيز صدق مي‌كند.
به گفته اين كارشناس ارتش جديد خواسته‌هاي سياسي نيز دارد. ارتش روابط خارجي آمريكا را براساس هزاران معيار تعريف مي‌كند و همچنين فرماندهان منطقه‌اي همانند حكمرانان پادشاهي براي بسياري از كشورها تعيين كرده است. هم ژنرال "مك كريستال " و هم فرمانده او ، ژنرال "ديويد پترائوس "، به عنوان كانديداهاي آينده رياست جمهوري مطرح هستند. آخرين ژنرالي كه رئيس جمهور آمريكا شد، "آيزنهاور " بود. او كسي است كه به آمريكائي‌ها نسبت به شبكه روابط تجاري بين وزارت دفاع آمريكا و دلالان نظامي هشدار داد.
ارسال پست

بازگشت به “اخبار نظامي”