
"رويوين پداتزور " يكي از سخنرانان در حوزه علوم سياسي در دانشگاه تلآويو بوده و مدير مركز استراتژي و امنيت ملي "جليله " است [وي خلبان ذخيره اسرائيل نيز بوده است] آناليزي را با "آنتوني كوردزمن " تحليلگر مسائل امنيتي و رئيس مركز مطالعات راهبردي و بينالملل آمريكا درباره احتمال موفقيت حملات به برنامه هستهاي ايران نوشته است.
بر اساس گزارش كوردزمن و پداتزور شانس موفقيت براي نابودي و يا به تعويق انداختن سلاح هستهاي ايران كم است.
از ميان تمامي موانعي كه در برابر حمله به تاسيسات هستهاي ايران وجود دارد برخي از آنها عبارتند از:
اولين مشكل موضوع اطلاعاتي و يا فقدان اطلاعات مورد نياز است
كردزمن و پداتزور در گزارش خود نوشتند: هنوز اين موضوع شناخته شده نيست كه آيا ايران تاسيسات هستهاي مخفي براي پيشبرد غنيسازي اورانيوم دارد يا خير. اگر تاسيسات ناشناختهاي براي سرويسهاي اطلاعاتي غربي وجود داشته باشد، در حالي كه اسرائيل به سايتهاي شناخته شده حمله ميكند، ايران همچنان به برنامه هستهاي خود ادامه ميدهد و اسرائيل به هدف خود نميرسد.
در مجموع نويسندگان اين گزارش معتقدند كه حمله كردن به ايران تنها در صورتي توجيهپذير است كه اين حمله باعث پايان يافتن برنامه هستهاي ايران و يا متوقف شدن آن براي چندين سال شود كه رسيدن به اين هدف خيلي مشكل است.
حمله به 3 تاسيسات هستهاي ايرانيان نيازمند دست كم 90 جنگنده است كه شامل تمامي 25 جنگنده F-15E ارتش اسرائيل و 65 جنگنده F-16I/Cs بايد باشد. در راس همه آنها تمامي هواپيماهاي سوخت رسان ارتش اسرائيل بايد به عمليات هوابرد بپردازند. 5 فروند 130Hs و 4 فروند B-707 هواپيماهاي سوخت رسان ارتش اسرائيل هستند. جنگندههاي نظامي بايد در هر دو مسير رفت و برگشت در حمله به ايران، سوخت دريافت كنند.
ارتش اسرائيل براي قرار دادن هواپيماهاي سوخت رسان در ارتفاع و مكاني كه توسط سوريه و تركيه شناسايي نشوند كار خيلي سختي در پيش دارد. يكي از دشواريهاي اين عمليات، اين واقعيت است كه تاسيسات نطنز در عمق زمين مستقر شده است. بخشي از سايت غنيسازي سوخت نطنز، در عمق 8 متري قرار دارد و اين سايت با ديوارهاي 2.5 متري از بتن ضخيم محافظت ميشود كه توسط يك ديوار بتني ديگر نيز محافظت ميشود.
اواسط سال 2004 ايرانيان محل قرارگيري سانتريفيوژهاي خود را به 25 متر زير زمين منتقل كردند كه سقف محافظ محل قرارگيري آنها با بتني به ضخامت چندين متر محافظت ميشود.
به دليل آنكه تاسيسات نطنز بسيار مهم است ايرانيان براي حفاظت از آن به عمق زمين رفتهاند.براي مقابله با اقدامات دفاعي جدي كه ايرانيان اتخاذ كردند ارتش اسرائيل بايد دو نوع از بمبهاي هوشمند ساخت آمريكا را به كار گيرد.
از سوي ديگر ارتش اسرائيل بايد اهداف خود را با دقت مطلق و در بهترين زاويه انجام دهد.
ايران سامانه دفاع هوايي متراكمي ايجاد كرده است كه اين دفاع هوايي، رسيدن جنگندههاي اسرائيلي به اهدافشان بدون آنكه صدمهاي ببيند را مشكل كرده است.
در ميان ديگر نكات، ايرانيها سكوهاي پرتاب "هاوك " و موشكهاي زمين به هواي "SA-5 "، "SA-2 " را مستقر كردهاند. به علاوه آنها موشكهاي ضد جنگنده "SA-7 "، "SA-15 "، "Rapier "، "Crotale " و "Stinger " دارند و علاوه بر آن هزار و 700 ضد هوايي براي حفاظت از تاسيسات هستهاي خود مستقر كردهاند البته نميتوان به 158 جنگنده ايرانيها كه ممكن است در عمليات دفاع از آسمان ايران حضور پيدا كنند اشاره كرد چون اكثر اين هواپيماها قديمي هستند اما ممكن است آنها براي ايجاد مزاحمت براي جنگندههاي ارتش اسرائيل مورد استفاده قرار گيرند و در صورتي كه جنگندههاي ايراني وارد عمل شوند بخشي از عمليات ضربتي ارتش اسرائيل بايد براي تعامل با اين موضوع استفاده شود.
تمامي اين موانع در مقايسه با سامانه دفاع موشكي اس-300 كه ممكن است روسيه اخيرا به طور پنهاني در اختيار ايران قرار داده باشد چيزي نيست.
سامانه روسها بسيار پيچيده است و اين امكان وجود دارد كه از 90 جنگنده اسرائيلي كه به ايران حمله ميكنند 20 تا 25 فروند سرنگون شود.
به همين دليل است كه نويسنده گفته است اين موضوع خسارتي است كه اسرائيل به سختي قبول خواهد كرد كه هزينه آن را بپردازد.
همچنين اگر اسرائيل تصميم بگيرد به رآكتور بوشهر حمله كند يك فاجعه زيست محيطي روي خواهد داد و تعداد زيادي در نتيجه اين حمله كشته خواهند شد.
آلودگي هستهاي اين حمله در منطقه وسيعي منتشر خواهد شد. نويسندگان اين گزارش نتيجه گرفتهاند كه بطور قطع تشعشعات راديو اكتيو كشورهاي بحرين، قطر و امارات عربي متحده را به طور گستردهاي تحت تاثير قرار خواهد داد.
اين تحقيق همچنين پاسخ احتمالي ايرانيان به حمله اسرائيليها را تحليل كرده است.
بدون ترديد يكي ديگر از نتايج حمله اسرائيل به ايران اين است كه اين كشور برنامه هستهاي خود را ادامه خواهد داد و يا حتي برنامه خود را با شتاب بيشتري پيگيري خواهد كرد تا بازدارندگي قابل اعتمادي در برابر تهاجم اسرائيل ايجاد كند.
از سوي ديگر در صورت حمله به ايران، تهران از پيمان منع گسترش تسليحات اتمي كنار خواهد رفت اين در حالي است كه امضاي اين پيمان باعث شده تا برنامه هستهاي ايران مورد بررسي قرار گيرد و بازرسان آژانس بينالمللي انرژي اتمي به بازرسي از تاسيسات ايران بپردازند.
همچنين حمله اسرائيل بلافاصله باعث متوقف شدن تلاشهاي جامعه جهاني براي فشار به ايران براي تحت تعليق درآوردن توسعه تسليحات اتمي خواهد شد.
همچنين ايران تقريبا به طور قطعي به طور مستقيم عليه اسرائيل به تلافي خواهد پرداخت. ممكن است ايران اهدافي را با موشكهاي بالستيك شهاب-3 كه برد آن تمامي اسرائيل را پوشش ميدهد مورد هدف قرار دهد. به علاوه ايران از حزبالله و حماس براي اعزام بمبگذاران انتحاري به داخل اسرائيل استفاده خواهد كرد. جنگ دوم لبنان توانايي موشكي حزبالله را به ما نشان داد. تجارب هشت سال گذشته درباره توانايي حماس در شليك موشكهاي قسام از نوار غزه نيز آموزنده است.
در جريان جنگ دوم لبنان، حزبالله چهار هزار موشك از جنوب لبنان شليك كرد و تاثيرات اين موشكها بر شمال اسرائيل فراموش نشدني است. زندگي براي تقريبا يك ماه در شمال اسرائيل فلج شد.
از آن زمان انبار تسليحات حزبالله پر شده و بهبود يافته است و حزبالله هماكنون 40 هزار موشك دارد. اسرائيل پاسخي براي آن حملات نخواهد داشت. سامانههاي دفاع موشكي در حال توسعه است [Iron Dome و Magic Wand] و هنوز كامل نشدهاند و حتي بعد از آنكه اين سامانه عملياتي شود ترديدها درباره موثر بودن اين سامانهها در برابر هزاران موشكي كه به سمت اسرائيل شليك ميشود وجود دارد.
حمله اسرائيل به ايران همچنين باعث ايجاد بي ثباتي در خاورميانه خواهد شد. ايرانيان از نفوذ خود در شيعيان عراق استفاده خواهند كرد، از جنگجويان طالبان حمايت خواهند كرد و تواناييهاي مبارزاتي آنها در افغانستان را بهبود ميبخشند. همچنين ممكن است كه آنها به منافع آمريكا در منطقه حمله كنند بخصوص در كشورهايي نظير بحرين و قطر كه ميزبان نيروهاي آمريكايي هستند. احتمالا ايرانيان تلاش خواهند كرد تا جريان انتقال نفت به غرب از طريق خليج فارس را مختل كنند.
از سوي ديگر از زماني كه آمريكا به اسرائيل براي حمله به ايران چراغ سبز نشان دهد، روابط آمريكا با متحدانش در جهان عرب به شدت آسيب خواهد ديد.
اما سياستمداران اسرائيل چه نتيجهگيري بايد انجام دهند؟
حمله ارتش اسرائيل به ايران پيچيده و گيج كننده خواهد بود و شانس موفقيتآميز بودن آن كم است. آنها بايد نتايج غير قابل حصولي كه حمله اسرائيل به تاسيسات هستهاي ايران خواهد داشت را بسنجند و آنها بايد با وعدههايي كه افسران ارتش اسرائيل ميدهند احمق نشوند. اين افسران ارتش اسرائيل طرح حمله به ايران را به عنوان عملياتي كه شانس زيادي دارد معرفي ميكنند.
اين موضوع همچنان مشكوك باقي مانده است كه آيا اسرائيل توانايي نظامي براي نابودي برنامه هستهاي ايران و يا حتي تاخير چند ساله برنامه هستهاي اين كشور را دارد يا خير.
بنابراين اگر تماسهاي ديپلماتيك دولت اوباما با ايران بيفايده بود و به دنبال اين شكست قابل انتظار، رئيس جمهور آمريكا تصميم به حمله به ايران نگيرد، احتمال دارد كه ايران در مدت زمان كوتاهي به تسليحات اتمي دست پيدا كند.
اسرائيل به بازدارندگي قناعت كند
به نظر ميرسد سياستمداران در اسرائيل بايد زمينهسازي براي آمادگي ذهني و عملياتي، براي شرايطي كه ايران يك قدرت هستهاي با توانايي حمله به اسرائيل است را آغاز كنند.
يك تا سه سال ديگر هنگامي كه ايرانيان به تسليحات اتمي دست پيدا كنند قوانين بازي استراتژيك در منطقه به طور كامل تغيير خواهد كرد.
اسرائيل بايد به اين توانايي برسد كه بتواند به طور موفقيتآميزي با تهديد هستهاي بالقوه مقابله كند حتي زماني كه طرف ديگر قصدي براي انجام حمله عليه اسرائيل نداشته باشد. نكته كليدي، بازدارندگي است. فقط يك سيگنال معتبر و شفاف براي ايرانيان كه نشان دهنده هزينه وحشتناكي باشد كه آنها در حمله به اسرائيل خواهند پرداخت باعث بازداشتن آنها از كاربرد موشكهايشان خواهد شد.
ايرانيان دليل منطقي براي مورد هجوم قرار دادن اسرائيل ندارند چون در صورت حمله، اسرائيل به عنوان بازدارنگي شهرهاي بزرگ اين كشور را هدف قرار خواهد داد. بنابراين نه كشتن صهيونيستها و نه پيشبرد منافع فلسطينيان، قطعا نميتواند اين چنين هزينه گزافي براي ايران را توجيه كند.
بازدارندگي اسرائيل در برابر تهديد برنامه هستهاي ايرانيان شانس خوبي براي موفقيت دارد چون ايرانيان انگيزهاي براي حمله ويرانگر عليه اسرائيل ندارند.
با تمامي اظهارات درباره توانايي عملياتي جنگندههاي ارتش اسرائيل، كه اين جنگندهها ميتوانند تاسيسات هستهاي در ايران را مورد حمله قرار دهند و با وجود تمامي وعدههاي توخالي درباره توانايي سامانه دفاع موشكي "آرو " كه گفته ميشود به طور موثر با موشكهاي شهاب 3 مقابله ميكند اما تمامي اين اقدامات نه تنها به قدرت بازدارندگي اسرائيل كمك نخواهد كردد بلكه اصل روند ايجاد اين قدرت[بازدارندگي] و اعتبار آن در برابر ايرانيان را تضعيف ميكند. زمان اتخاذ راههاي نوين در انديشيدن فرا رسيده است. نه اظهارات آتشين بايد گفته شود و نه تهديدهاي توخالي بايد داده شود بلكه بايد سياست سنجيده دقيقي اتخاذ شود.
در نهايت، در عصري كه چند كشور در خاورميانه هستهاي هستند، تمامي طرفها منافع شفافي براي كاهش تنشها و عدم افزايش آن دارند. من اين مقاله را به دليل ابزارهاي سياسي آن نوشتم چون توصيههاي سياسي در آن وجود دارد و در واقع تكرار پيشنهادهاي دقيق مصلحتگراهايي نظير "فلينت لوريت " و " راجر كوهن " بوده كه مقالات آنها در نيويورك تايمز به چاپ رسيده است.
اين كاملا واضح است كه كابينه كنوني اسرائيل هيچگونه علاقهاي براي پيشبرد پيشنهادهاي واقعبينانهاي كه توسط "پداتزور " ارائه شده است را ندارد اما اين پيشنهادات بايد شناخته شده و بيشتر منتشر شوند. اين مهم است كه درك كنيم در ميان اظهارات آتشين و تهديدات تو خالي كه ژنرالهاي اسرائيلي و برخي سياستمداران ابراز ميدارند برخي كارشناسان اسرائيلي وجود دارند كه سنجيده صحبت ميكنند.صحبتهاي آنها بايد شنيده شود و همچنين در واشنگتن نيز بايد شنيده شود.