خبرگزاريفارس: نشريه فارين پالسي ژورنال نوشت: موقعيت استراتژيك و همچنين تواناييايران براي مقابله به مثل براي ممانعت از هر گونه حمله رژيم صهيونيستي بهتاسيسات هستهاي ايران كافي است.

بهگزارش فارس، در مقالهاي كه در پايگاه اينترنتي "فارين پالسي ژورنال "(Foreign Policy Journal) منتشر شد، با بررسي موضع رسانههاي جهان نسبت بهايران و تهديدهاي رژيم صهيونيستي درباره حمله به اين كشور، هرگونه حملهايرا به خاطر موقعيت استراتژيك و توانايي ايران به تلافي منتفي دانست.
در اين مقاله آمده است: در طي تابستان، تلاشهايي از سوينومحافظهكاران براي ترويج و تبليغ حمله نظامي به ايران صورت گرفته است.نمونه اين روند بر روي جلد شماره ماه سپتامبر "ماهنامه آتلانتيك "(Atlantic monthly) قابل مشاهده است كه با حروف درشت بر روي آن نوشته شدهبود: "اسرائيل براي بمباران ايران آماده ميشود. " در اين شماره، مقالهاياز "جفري گلدبرگ " (Jeffrey Goldberg) با عنوان "نقطه بيبازگشت " (Pointof No Return) چاپ شده كه در آن، گلدبرگ ديدگاه رژيم صهيونيستي را در اينباره مطرح كرده كه اين رژيم براي ممانعت از دستيابي ايران به سلاحهستهاي، چارهاي جز بمباران تاسيسات هستهاي اين كشور ندارد. تفسيرهايرسانهاي درباره مسئله بمباران ايران، اعتبار تهديدات رژيم صهيونيستي رابه گونهاي تقويت ميكند كه هم مردم آمريكا و هم شايد دولت ايران متقاعدشوند كه اين تهديد، جدي است. هر چند اين كار به هيچوجه ديپلماسي محسوبنميشود، رژيم صهيونيستي استراتژي را انتخاب كرده است كه طبق آن بافرستادن سيگنالهايي سعي بر آن دارد تا ايران را نسبت به گسترش برنامههستهاي خود دلسرد كند. براي آن كه اين تهديد موثق باشد، بايد بهايسيگنالهايي كه رژيم صهيونيستي ميفرستد، پرداخته شود. اين رژيم با اعلامتهديد به حمله به ايران، با متخاصم و غيرمنطقي و همچنين بيملاحظه جلوهدادن خود نسبت به منافع حياتي متحدانش در جامعه بينالملل، بهاي اينتهديدها را ميپردازد. از نمونههاي اين بيملاحظگي ميتوان به وقفه درجريان صدور نفت خاورميانه بهخاطر درگيريهاي نظامي اشاره كرد.
اين ادامه مقاله آمده است: اين سيگنالها در عمل ميتواند به وادارساختن آمريكا و رژيم صهيونيستي به اجراي حملهاي حقيقي بيانجامد؛ آن هم درحالي كه هدف از آغاز اين تهديدها در واقع ترساندن ايران بود. كمپين مستمررسانهها كه خبر از آن ميدهند كه "چاره ديگري " جز حمله به ايران نيست،پيامدهاي كنار كشيدن از اين تهديد را افزايش داده و در نتيجه مسيري رابراي جنگي مهيا ميسازد كه در آغاز، هدف و نيت اصلي نبود. اين كمپينها بهطرز نامتناسبي، بيشتر منافع حمله نظامي را نشان ميدهند و نه پيامدهاي آنرا و تقريباً همواره كشور مخالف را يك متخاصم مشتاق به جنگ به تصويرميكشند. با اين حال، به كمپينهايي كه با هدف تبليغ جنگ برپا ميشوند،تنها از بعد منفي قضيه نگريسته ميشود كه اين نگرش، به موضع شخص بستگيدارد و متعاقباً اولويتهايي به دنبال اين نگرش شكل ميگيرد. "كارل وانكلازويتز " (Carl Von Clausewitz) استراتژيست نظامي در اثر خود با نام "درجنگ " (On War) اظهار كرد: "متخاصم هميشه دوستدار صلح است و ميخواهدكشوري را بدون رقيب از آن خود كند. " اين امر، نقطه دشوار مسئله است؛كساني كه با منافع حياتي ايران متحد هستند، به رژيم صهيونيستي به عنوان يكمتخاصم مينگرند و كساني كه با اين رژيم متحدند، ايران را متخاصمميدانند.
• ايران توزيع قدرت در خاورميانه را به چالش ميطلبد
اين مقاله با بيان اين كه خصومت بين ايران و رژيم صهيونيستي چيزي بيشاز مناقشهاي بين دو قدرت عمده خاورميانه است، نوشت: اين خصومت، كشمكشيبين محاسبات منطقي خسارت و منفعت و احساسات كوري است كه به جنگ ختمميشود. مسئله هستهاي ايران صرفاً نشانهاي از يك مسئله بزرگتر است:ايران يك قدرت منطقهاي ناراضي در خاورميانه است كه وضعيت كنوني و توزيعقدرتي را كه آمريكا ترتيب داده، به چالش ميطلبد. دولت بوش و اكنون دولتاوباما از اصطلاحي مبهم استفاده ميكنند: "هيچ گزينهاي منتفي نيست. " درادامه به بررسي برخي از اين گزينهها به همراه نتايج كنوني و بالقوه آنهاميپردازيم.
تحليلگر فارين پالسي ژورنال ادامه داد: ديپلماسي كم بهاترين و در عينحال دشوارترين گزينه براي دستيابي به اهداف است. ميتوان آن را به دو زيرمجموعه ديپلماسي پنهان يا ديپلماسي آشكار طبقهبندي كرد. رژيم صهيونيستي وايران سابقهاي طولاني در ديپلماسي پنهان دارند كه از زمان حكومت شاه تازمان آيتالله خميني (ره) را در بر ميگيرد.
به عقيده وي، تا زمان دولت اوباما، آمريكا به طور مستقيم درپشتيباني از گروههايي مانند "مجاهدين خلق " كه سازماني تروريستي و مسئولمرگ چندين نماينده مجلس و ترور نافرجام آيت الله خامنهاي رهبر معظم ايراناست، نقش داشت. در زمان دولت بوش، آمريكا از گروه "كرد پژاك " نيز كه ازسوي جامعه بينالملل به عنوان يك گروه تروريستي شناخته شده و همچنين ازسازمان سني بلوچ "جندالله " براي حمله بر ضد ايران حمايت ميكرد. دولتاوباما با تغيير اين سياست متعهد شد كه از حمايت گروههايي مانند مجاهدينخلق، پژاك و جندالله دست بردارد. اوباما حتي پا را از اين حد نيز فراترگذاشت و نسبت به نقش "سي.آي.اي " در كودتايي كه به براندازي دولتدموكراتيك محمد مصدق نخستوزير وقت ايران در سال 1953 انجاميد، اعتراف وتاحدودي بابت آن عذرخواهي كرد.
• تحريمها به اندازه تلاشهاي ديپلماتيك دولت اوباما بيثمر بودهاند
اين نويسنده افزود: آمريكا كه تلاش ديپلماتيكش در مورد ايران بينتيجهمانده بود، به مسئله هستهاي ايران با گزينهاي كمبهاتر روي آورد؛قطعنامه تصويبي سازمان ملل كه سختگيرانهترين تحريمهاي ممكن از زمان مليكردن صنعت نفت ايران توسط مصدق را بر اين كشور اعمال ميكند. هدف از اينتحريمها وادار كردن ايران به توقف برنامه هستهاي خود بوده است. هر چندچنين تحريمهايي رنجي مداوم بر مردم ايران تحميل كرده و بهاي تراكنشهاياقتصادي براي ايران را افزايش داده است، تاكنون ثابت شده كه اين تحريمهابه اندازه تلاشهاي ديپلماتيك دولت اوباما بيثمر بودهاند. هر چندپيامدهاي اين تحريمها در مقايسه با مناقشه نظامي ناچيز است، اين تحريمهاقطعاً خسارتهايي به متحدان آمريكا وارد ميكند. به عنوان مثال، تركيه كهمتحد استراتژيك عمدهاي براي آمريكا به شمار ميآيد، به عنوان شريك تجاريعمده ايران تحت تاثيرات منفي زيادي قرار خواهد گرفت و نارضايتي خود را بادادن راي منفي به قطعنامه تحريمها در سازمان ملل نشان داده است.
وي درباره بهاي حمله احتمالي رژيم صهيونيستي به تاسيسات هستهايايران و اقدام تلافيجويانه ايران نوشت: اول و مهمتر از همه اين كه ايراننزديك به هفتاد ميليون نفر در اقليمي به اندازه تگزاس آمريكا جمعيت دارد.رژيم صهيونيستي تنها يكهفتم اين تعداد آن هم در اقليمي حدوداً به اندازه"رواد آيلند " (Rhode Island) آمريكا جمعيت دارد. ايران از اسرائيل حدود1500 كيلومتر فاصله دارد. به خاطر همين وسعت، اقدام تلافيجويانه ايران ازرژيم صهيونيستي ويرانگر خواهد بود.
ولي آن چه كه از جمعيت، اقليم و قدرت نظامي ايران مهمتر است، موقعيتاستراتژيك آن در خاورميانه است. 40 درصد محمولههاي دريايي نفت جهان ازتنگه هرمز عبور ميكند كه نزديك به 20 درصد مجموع محمولههاي دريايي جهانرا تشكيل ميدهد و اين معبر كوچك به ساحل ايران متصل است. در سال 2008،محمد جعفري فرمانده سپاه پاسداران انقلاب ايران اعلام كرد كه اگر به ايرانحمله شود، اولين اقدام ايران بستن تنگه هرمز خواهد بود. برخي تحليلگران براين باورند كه در صورت حمله به ايران، ايران پس از اين دو اقدام بااستفاده از عوامل خود مانند حزبالله و حماس به سرزمينهاي اشغالي حملهكرده و ويرانيهاي بسياري به بار خواهد آورد. وقفه در جريان صدور نفت درچنين مقياسي تاثيراتي مخرب بر جهان خواهد داشت. بنابراين، با آن كه ايرانهنوز به سلاح هستهاي دست نيافته است، موقعيت استراتژيك و توانايي اينكشور در قطع جريان نفت به آن اجازه ميدهد مانند غرب و يا حتي بيش از آن،عامل بازدارنده قدرتمندي داشته باشد تا مانع حمله شود چرا كه تاثير اقدامتلافيجويانه ايران جهاني خواهد بود و بهاي سر به فلك گذاشته نفت در چنانشرايطي تقريباً بر همه كشورها تحميل خواهد شد.
در پايان مقاله آمده است: همچنان اين سوال باقي ميماند كه آيا رژيمصهيونيستي خطر به راه انداختن كمپيني براي بمباران ايران را خواهد پذيرفتكه ميتواند به طور بالقوه تامين نفت و شايد اقتصاد جهان را تهديد كند؟چنين اقدامي در حال حاضر پيشنهادي مخاطرهآميز از سوي رژيم صهيونيستي دركوتاهمدت به نظر ميرسد. ضمن اين كه چنين اقدامي غير منطقي خواهد بود چراكه ضرري كه بر خود اين رژيم وارد ميكند از منفعت متوقف كردن برنامههستهاي ايران از طريق بمباران بيشتر خواهد بود. چنين اقدامي خسارتهايچشمگيري نيز بر متحدان رژيم صهيونيستي وارد خواهد كرد. نتيجه آن كه، هيچگزينهاي در مورد ايران منتفي نيست، حتي استفاده از سلاح هستهاي ولي اميدآن كه در اين بازي بينالمللي، به خاطر موقعيت استراتژيك ايران و همچنينتوانايي اين كشور براي اقدام تلافيجويانه، رژيم صهيونيستي تاسيساتهستهاي ايران را بمباران نكند، بيشتر اس
fars