با درشمال آفريقا در موفقيت نهائي متفقين در جريان جنگ جهاني دوم ، نقش كليدي دارد. در آغاز نبردها در آفريقا ، متفقين در مراحل نخست عملكرد خوبي نداشتند. نبرد بريتانيا ، پس از شكست در بندر دونكرك ، به مردم آن كشور اندكي اميد داد اما انگليسيها طعم واقعي پيروزي را پس غلبه ژنرال مونتگومري بر نيروهاي آفريكا كورپس رومل در آفريقا چشيدند.
در آن زمان نيروهاي انگليسي براي حفاظت از كانال سوئز در مصر حضور داشتند. استفاده از اين كانال سبب كاهش عظيمي در زمان مورد نياز براي عبور دريائي از اروپا به خاور ميانه مي شد. اگر انگليس ميتوانست بر اين كانال تسلط داشته باشد در آن صورت نه آلمان نازي و نه هيچيك از دول محور نمي توانستند از آن استفاده كنند .
همچنين ، اگر متفقين ميتوانستند در شمال آفريقا پايگاه هائي ايجاد كنند ، در آنصورت قادر بودند تا به قول چرچيل به " نرمي زير شكم اروپا" يعني ايتاليا يا يوگسلاوي حمله كنند. هيتلر از اين امر هراس داشت.
در سال 1941 نيروهاي ايتاليائي مستقر در آفريقا با مقاومت متفقين مواجه شده بودند . بنابراين هيتلر نيروهاي آلماني را به شمال آفريقا اعزام كرد تا قواي متفقين را در آنجا پاكسازي كنند . فرماندهي نيروهاي آلماني بر عهده اروين رومل ، يكي از بهترين ژنرال ها در تمام طول جنگ بود.
در ماه مارس سال 1941 رومل به نيروهاي متفقين در ليبي حمله برد. در ماه مه همان سال او قواي متفقين را تا مصر عقب راند و در اين ميان فقط طبرق در مقابل "
روباه صحرا" مقاومت نمود.
در ژوئن سال 1941 ژنرال وي ول Wavell انگليسي عمليات خود موسوم به Battleaxe را براي كمك به طبرق آغاز كرد. اين عمليات با شكست مواجه شد ، چرا كه شمار نيروهاي متفقين كمتر از آن بود تا بتواند قواي آفريكا كورپس را شكست دهد.
چرچيل وي ول را بركنار و ژنرال كلود اوچين لك Claude Auchinleck را جايگزين او نمود. او نيز بلافاصله حمله اي را به رومل در نوامبر سال 1941با همان هدف كمك به طبرق طراحي نمود . اين حمله موفقيت آميز بود و رومل مجبور به عقب نشيني گرديد. ژانويه سال 1942 ، رومل نيروهاي خود را بازسازي و حملاتي را با موفقيت انجام داد. او پس از تسخير خط دفاعي غزاله متوقف شده بود . تخصص رومل ، نبرد با حداقل وضوح ( يا حداكثر استتار) بود. اكنون نيروهاي آلماني در سه جبهه مي جنگيدند. فرانسه ، روسيه و شمال آفريقا. نيروهاي آلمان در سطح گسترده اي پراكنده شده و دو سوم آنها در خاك روسيه متمركز شده و به همان نسبت نيز حجم تجهيزات و ملزومات و مخصوصا سوخت را به خود اختصاص داده بودند.
رومل حمله جديد خود را در ماه مه سال 1942 آغاز نمود. او بعدها اظهار داشت كه اگر چه نيروهاي انگليسي از حيث تجهيزات بر او برتري داشتند اما نتوانستند به خوبي از آنها بهره برداري كنند. در ژوئن سال 1942 طبرق سقوط كرد . 35 هزار نفر از نيروهاي متفقين نيز به اسارت آلمان درآمدند. اين تعداد ، بيشتر از نفراتي بود كه رومل در اختيار داشت.
اوچين لك به العلمين عقب نشيني كرد و در جولاي سال 1942 نخستين نبرد به وقوع پيوست. حمله رومل با اختلال مواجه شد چرا كه ملزومات او و علي الخصوص سوخت ، به آخر رسيده بود. انتقال تداركات آلمانها با خرابكاري نيروهاي مخصوص تازه تاسيس متفقين SAS يا Long Range Desert Group با اشكال مواجه مي شد. اين دو گروه نقش مهمي را در تخريب خطوط تداركاتي رومل و ايجاد وقفه در پيشروي رومل بازي مي كردند. به رغم اين موفقيت ها ، ژنرال اوچين لك نيز بركنار و با دو ژنرال " الكساندر Alexander به عنوان فرمانده كل و ژنرال برنارد مونتگومري Bernard Montgomery به عنوان پشتيباني از ارتش هشتم ( موشهاي صحرا) جايگزين گرديد. مونتگومري با استفاده از زمان اقدام به افزايش نيروهاي خود نمود و با فرا رسيدن اكتبر سال 1942 او 230 هزار سرباز و 1.400 دستگاه تانك در مقابل 80 هزار سرباز و 500 دستگاه تانك رومل در اختيار داشت. او مي گويد: " جنگي كه در شرف وقوع بود يكي از مهمترين نبردها در تاريخ است . چرا كه نقطه آغاز چرخش جنگ (به نفع متفقين) محسوب مي شود. "
نبرد العلمين در 23 اكتبر سال 1942 و با آتشباري 800 قبضه توپ سنگين بر روي مواضع آلمانها آغاز شد. اين آتشباري با انجام بمباران وسيع هوائي قبل از ورود تانكها به صحنه نبرد ادامه يافت. رومل با تحمل تلفات سنگين در سوم نوامبر سال 1942 مجبور به عقب نشيني شد. همزمان نيروهاي آمريكائي در خاك الجزاير پياده شدند كه اين به مفهوم گرفتار شدن رومل بين نيروهاي انگليسي و نيروهاي در حال پيشروي آمريكائي بود . رومل به ناچار قصد تخليه نيروهايش از شمال آفريقا را داشت كه با مخالفت صريح هيتلر مواجه شد. او از آفريقا خارج شد اما 130 هزار نيروي آلماني در ماه مه سال 1943 به اسارت متفقين درآمده و به اين ترتيب نبرد در شمال آفريقا پايان يافت
اما براستي چرا اين نبرد تا اين حد مهم بود؟
نيروهاي آلماني در آفريقا (Africa Korps) تركيبي از بهترين سربازان و تجهيزات درجه يك هيتلر( شامل جديدترين انواع تانكها ) بود كه از دست رفت . همچنين اين پيروزي سبب بي دفاع شدن جنوب ايتاليا گرديد كه متفقين با اشغال به موقع سيسيل از آنجا به عنوان سكوي پرشي براي پياده شدن و اشغال ايتاليا استفاده كردند. متفقينن با ايجاد پايگاه هاي هوائي ، توانستند بخشهائي از جنوب آلمان را هدف بمباران هاي هوائي خود قرار دهند و خسارات زيادي را به آلمان هيتلري وارد سازند. همچنين پيروزي متفقين در العلمين نشان داد كه ارتش هيتلر شكست ناپذير نيست.
با ذكر اين مقدمه ، به ياري خدا در پستهاي بعدي به صورت تفضيلي نبردهاي انجام شده در شمال آفريقا را تشريح خواهم كرد.
نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
مدیران انجمن: abdolmahdi, Java, Shahbaz, شوراي نظارت, مديران هوافضا
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
سلام عليكم
نبرد غزاله (Battle of Gazala)
[External Link Removed for Guests]
ژنرال رومل در كنار افسرانش
نبرد در سال 1942 در شمال آفريقا بوقوع پيوست و با شكست سنگين متفقين در طبرق به پايان رسيد. شكستي كه چرچيل آن را يك ننگ به شمار آورد. اين نبرد پس از يك دوره آرامش در جنگ در شمال آفريقا از فوريه تا اواسط مه 1942صورت گرفت. پس از آنكه چرچيل از فرماندهانش درخواست انجام حملاتي بر عليه آلمانها در آن منطقه را داشت ، ژنرال اروين رومل آلماني مشتاق شد تا او نيز سلسله عملياتي را در آنجا انجام دهد . شكست سنگين متفقين در طبرق شوك شديدي را به فرماندهان متفقين وارد كرد و تفاوت ميان استراتژي نظامي بكار برده شده توسط رومل و اشتياق او به عمليات هجومي و تاكتيكهاي خلاقانه او و استراتژيهاي كهنه و سنتي سپهبد ريچي Ritchie ، فرمانده ارتش هشتم بريتانيا را به خوبي نشان داد.
[External Link Removed for Guests]
سپهبد ريچي فرمانده ارتش هشتم انگليس در
در صحرا از ژوئن سال 1940 روبه گسترش بود اما هيچكدام از طرفين نتوانسته بود تا حريف خود را از پاي درآورد. شرايط خاص طبيعي نبرد در آن منطقه سبب شده بود تا پيروزي دور از دسترس به نظر برسد. فاصله 1300 مايلي قرارگاه فرماندهي طرفين جنگ در آفريقا حاكي از اهميت سيستم هاي ارتباطي و مخابراتي در آن منطقه است. نبرد در صحرا تا حد زيادي به توانائي استفاده از فرصتها بستگي داشت. نيروهاي آفريكا كورپس از لحاظ امكانات و تجهيزات اختصاص داده شده در مقايسه با نيروهائي كه براي عمليات بارباروسا Barbarossa آماده مي شدند جدا فقير بودند. رومل به طور دائم با فرماندهي ارشد نيروهاي آلماني در كشمكش بود تا او را با سوخت كافي و تجهيزات جديد پشتيباني كنند. در اواخر سال 1942 ، رومل موفق شد تا سيرانيكاي غربي را بازپس گرفته و با پيشروي ، دو لشگرش را به 26 مايلي غزاله و 64 مايلي طبرق بفرستد. هر دو طرف در طول مدت آرامش بوجود آمده ، نفرات و تجهيزات خود را بازسازي و توان آنها را به خوبي شناخته بودند.
حمله رومل به غزاله در زمان مناسبي از جنگ صورت گرفت. عمده تصميمات دول محور در اواسط سال 1942 اتخاذ شده بود. بخش اعظم اروپا در منترل دول محور قرار داشت ، آلمانها نيز قصد داشتند تا ناكامي خود در تصرف مسكو را با انجام حمله گسترده اي به استالينگراد پوشش دهند. در شرق دور ، نيروهاي انگليسي و هندي در حال عقب نشيني از برمه بودند در حاليكه نيروهاي ژاپني در حال تقويت توان خود در مناطق گسترده تحت اشغال خود بودند.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال اوچين لك فرمانده نيروهاي انگليس در
نيروهاي محور در آن مقطع از جنگ سبب شد تا رهبرانشان بيش از حد به خود مطمئن شوند. فرمانده عالي نيروهاي آلماني معتقد بود كه رومل نيروهاي مورد نياز براي تصرف مصر و كانال سوئز را در اختيار دارد. تصرف چنين هدف بزرگي به بهاي گزافي براي آلمانها تمام شد. چرچيل بشدت از ژنرال كلود اوچين لك General Auchinleck فرمانده عالي نيروهاي انگليسي در خاورميانه به خاطر شكستهايش انتقاد ميكرد و از او مي خواست تا سياست هاي تهاجمي تري در پيش بگيرد . چرچيل براي نظراتش دلايلي هم داشت . متفقين در مقابل متحدين از خود عملكرد خوبي را به نمايش نگذاشته بودند بنا بر اين آنها به يك پيروزي يا حداقل يك عمليات هجومي احتياج داشتند تا بتوانند روحيه متفقين را بالا ببرند. از طرف ديگر جزيره مالت نيز در خطر اشغال قرار داشت. مالت براي آلمانها مشكل خطرناكي بود. نيروي هوائي و زيردريائي هاي آلماني در غرب مديترانه كاملا مسلط بودند اما پايگاههاي نيروي هوائي و نيروي دريائي سلطنتي انگليس در مالت خسارات زيادي را به خطوط تداركاتي آلمانها به شمال آفريقا وارد ساخته بود. در اواخر سال 1942 بيم آن مي رفت كه جزيره مالت از طريق نيروهاي آفريكا كورپس مورد تهديد قرار گيرد. از اين جهت چرچيل از ژنرال اوچين لك مي خواست تا سياست هاي هجومي تري را در پيش بگيرد. چرچيل مخصوصا قصد داشت تا سيره نائيك مجددا بازپس گرفته شود تا در صورت سقوط جزيره مالت ، هواپيماهاي انگليسي بتوانند از آنجا حملات خود بر ضد ناوگان متحدين را ادامه دهند.
[External Link Removed for Guests]
يگاني از موتور سواران ايتاليائي
لك با ديدگاه چرچيل در اين زمينه موافق نبود و احتمالا تعدادي از فرماندهان ارشد در شمال آفريقا نيز با او اتفاق نظر داشتند. او معتقد بود اگر قرار است حمله اي صورت بگيرد اين حمله مي بايست از طراحي مناسب و سربازان از تجهيزات بهتري برخوردار باشند. آمادگي براي چنين حمله اي نياز به زمان دارد. چنين ايده اي ، او را در مقابل چرچيل قرار داد تا آنجا كه چرچيل در تلگرامي او را در دوراهي " اطاعت يا استعفاء " قرار داد. اوچين لك نيز به چرچيل قول انجام يك عمليات هجومي در ماه ژوئن را داد.
از آن سو ، رومل با مشكل متفاوتي دست و پنجه نرم مي كرد. افسران مافوقش از او مي خواستند تا در عملكرد خود دقت بيشتري به خرج دهد. فرماندهي عالي ارتش آلمان در مورد عمليات بارباروسا داراي ترديد نبود اما در يكم ماه مه و پس از حصول اطمينان از نقش كليدي طبرق درموفقيت عمليات هركولس 'Operation Hercules' با هدف تصرف جزيره مالت ، به رومل اجازه حمله به طبرق داد .
در ميانه ماه مه ، هر دو طرف سرگرم طراحي عمليات هجومي بودند. انگليسي ها براي بازپس گيري سيره نائيك و آلمانها براي تصرف طبرق.
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي انگليسي موسوم به Matilda در حال تمرين در بيابانهاي منتهي به طبرق . ليبي سال
نيروهاي انگليسي در اين منطقه كه به آن "خط غزاله" مي گفتند ، بالغ بر 100 هزار تن بود. ارتش هشتم انگليس به فرماندهي سپهبد ريچي Ritchie از سپاه 13 به فرماندهي سپهبد گوت Gott ، و سپاه 30 به فرماندهي ژنرال نوري Norrie تشكيل شده بود. اين ارتش از 849 دستگاه تانك از انواع گرانتز، استوارتز، كروسيدرز ، والنتين و ماتيلدا بهره مي برد. از 320 هواپيماي موجود فقط 190 فروند عملياتي بود. نيروهاي انگليسي مستقر در غزاله و طبرق با خط دفاعي غزاله ، يك حصار دفاعي گسترده كه شامل ميادين مين وسيع ( يكي از آنها از ساحل 43 مايل به درون خشكي عمق داشت) و تعداد زيادي دژ كه هر كدام يك تيپ كامل را در خود جاي مي داد تشكيل شده بود. اين دژها طوري طراحي شده بود كه بتوانند تعداد زيادي ازنفرات و تجهيزات را در خود جاي دهند و معروف ترين آنها دژ "بيرحكيم " نام داشت. بر روي كاغذ ، خط غزاله ، حصار دفاعي نفوذ ناپذيري بود. اما در عمل نقايص مهلكي داشت. طراحان انگليسي چنين فرض كرده بودند كه نيروهاي رومل در طول جاده ساحلي عمليات خواهند كرد. به همين دليل به نسبت مناطق خشكي ، حجم نامتناسبي از نفرات و تجهيزات را در منطقه ساحلي گردآوري كرده بودند . اين دژها همچنين از كمبود مهمات مورد نياز براي توپخانه رنج مي بردند. پس از آنكه بخشي از مهمات مورد نياز فراهم شد ، افسران مافوق بلافاصله دستور برگرداندن آنها را به طبرق صادر كردند. اطلاعات رومل به وضوح حاكي از آن بود كه نيروهاي انگليسي در جنوب خط غزاله بر خلاف آنچه كه انگليسي ها وانمود مي كردند نيرومند نيستند.
[External Link Removed for Guests] تانك فرماندهي " Panzer III " استتار شده آلماني تقريبا در 45 كيلومتري غرب خط غزاله . ليبي – سيركا سال 1941-42
رومل بالغ بر 90 هزار نفر بودند. او 650 تانك در اختيار داشت كه 332 دستگاه آن آلماني و 228 دستگاه ايتاليائي بودند. او همچنين 497 فروند هواپيماي عملياتي در اختيار داشت. رومل در 26 مه 1942 حمله خود را آغاز كرد. او براي فريب ، حمله اي را در طول جاده ساحلي انجام داد در حاليكه طرح اصلي او اعزام عمده نيروها و تانكهاي معروفش در يك قوس سريع به جنوب براي حمله به خط غزاله و سپس حركت در جهت شمال به سوي طبرق بود. اطمينان زياد او به موفقيت سبب شد تا او براي فقط چهار روز مهمات و آذوقه را در اختيار يگانهاي زرهي اش قرار دهد. او تصور مي كرد جنگ در 30 ماه مه به پايان برسد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي ايتاليائي مجهز به تفنگ ضد تانك در نزديكي خط غزاله ، سال
اوليه رومل در حمله سبب شد تا تقريبا تمام نيروهاي انگليسي در پشت خط غزاله درهم شكسته شوند. اما پيروزي رومل با يك اشكال مواجه شده بود. اگر چه ستون هاي زرهي او پيشروي موفقيت آميزي داشتند اما از خطوط تداركاتي خود ، مخصوصا سوخت خيلي دور شده بودند. اما در عوض نيروهاي انگليسي در نزديكي خطوط تداركاتي خود بودند. بهترين يگان زرهي در دسترس رومل نمي توانست بدون سوخت اقدامي انجام دهد. تانكهاي گرانت انگليسي به خوبي براي بيابانها تجهيز شده بودند اما در مقابل تانكهاي پانزر پيشرفته آلماني چندان كارائي نداشتند. در دومين مرحله عمليات تانكهاي پيشرفته آلماني با مشكل سوخت مواجه شدند در حاليكه تانكهاي انگليسي با چنين مشكلي مواجه نبودند.
در روز 28 مه ، موفقيت رومل در شرف نابودي بود. واحدهاي زرهي او از خطوط تداركاتي بسيار دور شده بودند . انگليسي ها به اين نتيجه رسيده بودند كه رومل براي نبرد با 330 تانك ژنرال ريچي فقط 250 تانك در اختيار دارد . در شب 28 ماه مه ، رومل شخصا در جستجوي كاروان تداركاتي اش بود و پس از آنكه كاروان را يافت خودش آنها را به سوي محل استقرارتانكها هدايت نمود.
منتقدين ژنرال ريچي اعتقاد دارند ، اگر او در استراتژي نظامي اش هجومي تر مي بود مي توانست از موقعيت پرمخاطره اي كه رومل در آن گرفتار شده بود بهترين استفاده را ببرد. اما با فرا رسيدن روز 29 مه ، ديگر آن فرصت از دست رفته بود.
در اين زمان ، اگر چه رومل به لحاظ تداركاتي در وضعيت بهتري قرار داشت ، اما هنوز در موقعيتي نبود تا آنچه را كه مي خواهد انجام دهد – يعني حمله و تصرف طبرق . بنابراين پس از انجام چند زدوخورد بي نتيجه در روز 29 مه ، رومل تصميم گرفت تا به لاك دفاعي برود . او در ميان لشگرهاي زرهي اش كه در ميان كمربند دفاعي ترسناكي از توپهاي 88 ميليمتري پناه گرفته بودند مستقر شد . اما او اكنون در كنار يكي از ميدان هاي وسيع مين و در نزديكي دژ مستحكم تيپ 105 كه يكي از قويترين دژهاي ژنرال ريچي انگليسي در منطقه بود قرار داشت . به هر معياري ، تاكتيك رومل در استقرار در آن منطقه غيرعادي بود. منطقه اي كه او نيروهايش را درآن مستقر كرده بود به دلايل درستي " ديگ " ناميده ميشد.
يگانهاي تخريب آلماني به صورت خستگي ناپذير از روز 29 تا 30 مه معبري را در ميدان مين باز كردند. موفقيت آنها به اين معني بود كه رومل حداقل مي تواند با يك مسير روشن به نيروهاي ايتاليائي بپيوندد تا او را پوشش دهند. زماني كه موقعيت براي رومل رو به بهبود گذاشت ، خودش به اين نتيجه رسيد كه هنوز در معرض خطر است.
هنگاميكه يك سرگرد اسير انگليسي به نام آرچر شي Archer-Shee به رومل به خاطر جيره آب اسرائ اعتراض كرد رومل به او پاسخ داد كه اسراء به اندازه سربازان آفريكا كورپس – نصف فنجان – آب در روز بهره مند خواهند شد. آرچر شي بعدا اظهار داشت كه رومل به او گفت : " من هم موافقم كه با اين وضع نمي توانيم ادامه دهيم. اگر امشب نتوانيم كاروان امدادي را بيابيم ، خودم از ژنرال ريچي درخواست آب خواهم كرد."
[External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests]
ژنرال هاي آلماني ، اروين رومل و فريتز بايرلين در حال ورود به طبرق. ليبياواخر ژوئن 1942. اسراي انگليسي در سمت چپ تصوير ديده مي شوند.
هشتم انگليس نتوانست از اين نقطه ضعف آلمانها استفاده كند و فقط يك حمله را در سوم ژوئن بر عليه رومل انجام داد. بنابراين "روباه صحرا" توانست نيروهايش را مجددا سازماندهي كند. همين ترديدهاي ژنرال ريچي بود كه باعث خشم چرچيل مي شد. سالها بعد يكي از ژنرالهاي رومل به نام بايرلين Bayerlein اظهار كرد :
"ما در شرايط واقعا دشواري قرار داشتيم . پشت سر ما ميدان مين وجود داشت. نه غذا ، نه آب ، نه سوخت ، مهمات بسيار كم و نه راهي براي عبور تداركات از ميان ميدانهاي مين . دژ بيرحكيم Bir Hakeim هنوز دور از دسترس بود و دائما زير حملات هوائي قرار داشتيم."
زماني ژنرال ريچي تصميم به انجام كاري كه لازم بود گرفت كه رومل با تمام قوا به دژ تيپ 150 به فرماندهي سرتيپ هايدون Haydon حمله برد. اين دژ 72 ساعت مقاومت كرد اما سرانجام در يكم ژوئن تسليم شد . اگر رومل در حمله شكست مي خورد چاره اي به جز تسليم نداشت . ژنرال بايرلين پس از جنگ تائيد كرد:
"همه چيز بر روي دژ تيپ 150 متمركز شده بود . اگر ما موفق نمي شديم در يكم ژوئن دژ را تصرف كنيم ، انگليسي ها مي توانستند تمام نيروهاي آفريكا كورپس را به اسارت درآورند ."
اما چرا حمله به تيپ 150 اينقدر مهم بود؟
اگر رومل در اين نبرد پيروز مي شد در آن صورت پس از ماهها مي توانست يك خط تداركات مطمئني را در اختيار داشته باشد و پس از تجديد قوا مي توانست به ارتش هشتم انگلستان حمله كند.
ژنرال اوچين لك به ريچي توصيه كرد تا پس از يكم ژوئن به نيروهاي آفريكا كورپس حمله كند تا رومل بداند كه ارتش هشتم هنوز توان رزمي بالائي دارد. اوچين لك نگران اين نكته هم بود كه در صورت عدم حمله ارتش هشتم ، رومل زمان زيادي را براي استحكام نيروها و خطوط دفاعي اش در اختيارخواهد داشت. اوچين لك گفت :
"من شاهد نابودي دژ تيپ 150 و تقويت نيروهاي دشمن هستم. دشمن توانسته با استفاده از ترس و ترديد شما به صورت محكم و عميقي در وسط خطوط دفاعي شما رخنه و ايجاد شكاف كند ."
اگر چه نيروهاي اطلاعاتي توانستند با موفقيت به پشت جبهه آفريكا كورپس نفوذ كنند ، اما طوفان هاي شن سبب شد كه ارتش هشتم انگليس در يكم و دوم ماه ژوئن نتواند كار زيادي انجام دهد . گروهبان اسمايت Smythe جمعي لشگر يكم آفريقاي جنوبي توانست بخاطر چند نوبت نفوذ به پشت جبهه نيروهاي آلماني نشان صليب ويكتوريا را دريافت كند. حمله وسيع نيروهاي ارتش هشتم به نيروهاي رومل در پنجم ژوئن با نام "عمليات آبردين" صورت گرفت. متاسفانه اين عمليات مديريت و هماهنگي ضعيفي برخوردار بود و منجر به وارد آمدن خسارات و تلفات سنگيني به ارتش هشتم انگليس گرديد. حدود 6 هزار كشته و مجروح ، انهدام 150 تانك و اسارت 4 هزار نظامي انگليسي نتيجه اين عمليات ناموفق بود. واحدهاي تانك انگليس بدون برخورداري از زره مناسب ، زهر توپهاي 88 ميليمتري آلماني را كه با مهارت موضع گرفته بودند چشيدند و پياده نظام هم كه در پوشش تانكها حركت مي كرد به طور طبيعي آسيب ديد.
[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضدهوائي 88 ميليمتري آلماني در نقش ضد تانك . بيرحكيم در نزديكي طبرق . ژوئن 1942
از اين پيروزي ، رومل توجه خود را به نيروهاي فرانسوي مستقر در بيرحكيم معطوف ساخت. نيروهاي فرانسوي در دهم ژوئن ، بدليل كمبود تجهيزات و زير حملات مداوم بمب افكن هاي اشتوكا ، با دستور ژنرال ريچي از بيرحكيم عقب نشيني كردند. با اين موفقيت ، رومل 50% از خط دفاعي غزاله را از بين برده بود. دو روز بعد ، نيروهاي لشگر 30 انگلستان با در اختيار داشتن 70 دستگاه تانك ، مورد حمله آفريكا كورپس واقع شد و مشرف به نابودي گرديد. رومل توانست با تسلط كامل بر منطقه "ديگ مانند" در جنوب طبرق ، عملا جاده ساحلي منتهي به طبرق را كنترل نمايد. در 14 ژوئن ، ژنرال ريچي با هدف سازماندهي مجدد ارتش هشتم ، از مرزهاي مصر عقب نشيني كرد . اين حركت ، طبرق را بسيار آسيب پذير ساخته بود. ژنرال اوچين لك از قاهره فرمان داد " طبرق بايد حفظ شود ." به همين دليل ژنرال ريچي تصميم گرفت به منطقه اي عقب نشيني كند كه بتواند طبرق را كماكان در اختيار داشته باشد و اين كار را در 14 ژوئن انجام داد. رومل كه با اين اقدام ظاهري ارتش هشتم انگليس از پيروزي خود مطمئن شده بود در 15 ژوئن اعلام كرد :
"جنگ را برده و دشمن را درهم شكسته است."
ريچي دستور داد كه خط دفاعي در اطراف طبرق و در فاصله 30 كيلومتري شهر ايجاد شود. " دژ طبرق " تحت نظارت سرلشگر كلوپر Klopper ، فرمانده لشگر دوم آفريقاي جنوبي صورت پذيرفت . كلوپر 35 هزار نيرو و 2 هزار خودروي نظامي از انواع مختلف در اختيار داشت. همه نوع ملزومات براي حداقل سه ماه مقاومت فراهم آمد. اما كلوپر هنوز با مشكلات خطيري مواجه بود. نيروي هوائي به پايگاه هاي دور از طبرق انتقال يافته و براي هرگونه پوشش هوائي در مقابل حملات رومل بسيار دور بودند. در ثاني ، او سلاح هاي مدرن ضد تانك براي مقابله با تانكهاي رومل در اختيار نداشت. او تنها 40 قبضه توپ 2 پوندي براي اين كار در دسترس داشت. مشكل سوم او آن بود كه ميادين مين اطراف طبرق با فاصله زيادي از يكديگر قرار داشتند.
[External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests]
نيروهاي موتوريزه آلماني وارد طبرق مي شوند
ساعت 08:00 صبح روز 20 ژ.ئن رومل به طبرق حمله برد. در ساعت 10:00 صبح نيروهاي آفريكا كورپس حدود 3 كيلومتر به درون خط دفاعي 30 كيلومتري اطراف طبرق نفوذ كرده بودند. استحكامات دفاعي در هم شكسته و در ساعت 19:00 بعداز ظهر همانروز تانكهاي رومل در طبرق بودند. تصرف طبرق كمتر از يك روز طول كشيد .
ژنرال كلوپر Klopper در صبح روز 21 ژوئن خود را رسما تسليم رومل نمود و تمام نبردها در پايان همانروز متوقف شد.
چرا دژ طبرق به سرعت سقوط كرد؟
نخستين حمله هوائي آلمانها كه با حملات گسترده زرهي صورت گرفت ، در مدت كمي توانست تخريب گسترده اي را در خطوط دفاعي طبرق ايجاد كند. اخبار موفقيتهاي آفريكا كورپس ژنرال كلوپر را بر آن داشت تا فرمان نابودي تمام تجهيزات مخابراتي را در قرارگاه هاي فرماندهي صادر كند. بدون اين تجهيزات ، او قادر به برقراري ارتباط با زيردستانش نبود. چنين شكستي در زنجيره فرماندهي ، بدون ترديد كمك بزرگي به رومل در موفقيتش بود.
رومل به چيزي دست يافت؟
تصرف چنين پايگاه مهمي در شمال آفريقا تاثيرمنفي بزرگي بر روحيه متفقين گذاشت. رومل 2 هزار تن سوخت ، 5 هزار تن تجهيزات و 2 هزار خودروي نظامي سالم را به چنگ آورد. او همچنين 33 هزار اسير جنگي در اختيار داشت . طبق گزارشات آلمانها ، آفريكا كورپس 3.360 نفر تلفات دادند كه از اين ميان 300 نفر افسر( يعني 70% افسران شركت كننده در حمله ) بودند. هيتلركه از اين پيروزي مسرور بود رومل را به مقام فلدمارشالي ارتقاء داد .
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
در تصاوير فوق انبوه اسراي انگليسي ديده مي شوند . ژوئن سال
بعدها نوشت :
" اين يكي از بدترين شكست هائي بود كه من در جنگ به خاطر مي آورم . نه فقط به خاطر تاثيرات نظامي شوم آن ، بلكه به خاطر بدنامي آن براي نيروهاي انگليسي ..... شكست يك چيز است ، و رسوائي چيز ديگر ."
البته اين شكست چند نقطه مثبت هم داشت و سبب شد تا نگاه ها به سوي ژنرال برنارد مونتگومري Bernard Montgomery معطوف شود. اين شكست همچنين سبب شد تا روزولت رئيس جمهور آمريكا 250 دستگاه تانك جديد شرمن را براي نبرد در صحرا به آنجا اعزام كند.
[External Link Removed for Guests]
رومل و بايرلين در كنار سواحل طبرق ، ژوئن سال
نبرد غزاله (Battle of Gazala)
[External Link Removed for Guests]
ژنرال رومل در كنار افسرانش
نبرد در سال 1942 در شمال آفريقا بوقوع پيوست و با شكست سنگين متفقين در طبرق به پايان رسيد. شكستي كه چرچيل آن را يك ننگ به شمار آورد. اين نبرد پس از يك دوره آرامش در جنگ در شمال آفريقا از فوريه تا اواسط مه 1942صورت گرفت. پس از آنكه چرچيل از فرماندهانش درخواست انجام حملاتي بر عليه آلمانها در آن منطقه را داشت ، ژنرال اروين رومل آلماني مشتاق شد تا او نيز سلسله عملياتي را در آنجا انجام دهد . شكست سنگين متفقين در طبرق شوك شديدي را به فرماندهان متفقين وارد كرد و تفاوت ميان استراتژي نظامي بكار برده شده توسط رومل و اشتياق او به عمليات هجومي و تاكتيكهاي خلاقانه او و استراتژيهاي كهنه و سنتي سپهبد ريچي Ritchie ، فرمانده ارتش هشتم بريتانيا را به خوبي نشان داد.
[External Link Removed for Guests]
سپهبد ريچي فرمانده ارتش هشتم انگليس در
در صحرا از ژوئن سال 1940 روبه گسترش بود اما هيچكدام از طرفين نتوانسته بود تا حريف خود را از پاي درآورد. شرايط خاص طبيعي نبرد در آن منطقه سبب شده بود تا پيروزي دور از دسترس به نظر برسد. فاصله 1300 مايلي قرارگاه فرماندهي طرفين جنگ در آفريقا حاكي از اهميت سيستم هاي ارتباطي و مخابراتي در آن منطقه است. نبرد در صحرا تا حد زيادي به توانائي استفاده از فرصتها بستگي داشت. نيروهاي آفريكا كورپس از لحاظ امكانات و تجهيزات اختصاص داده شده در مقايسه با نيروهائي كه براي عمليات بارباروسا Barbarossa آماده مي شدند جدا فقير بودند. رومل به طور دائم با فرماندهي ارشد نيروهاي آلماني در كشمكش بود تا او را با سوخت كافي و تجهيزات جديد پشتيباني كنند. در اواخر سال 1942 ، رومل موفق شد تا سيرانيكاي غربي را بازپس گرفته و با پيشروي ، دو لشگرش را به 26 مايلي غزاله و 64 مايلي طبرق بفرستد. هر دو طرف در طول مدت آرامش بوجود آمده ، نفرات و تجهيزات خود را بازسازي و توان آنها را به خوبي شناخته بودند.
حمله رومل به غزاله در زمان مناسبي از جنگ صورت گرفت. عمده تصميمات دول محور در اواسط سال 1942 اتخاذ شده بود. بخش اعظم اروپا در منترل دول محور قرار داشت ، آلمانها نيز قصد داشتند تا ناكامي خود در تصرف مسكو را با انجام حمله گسترده اي به استالينگراد پوشش دهند. در شرق دور ، نيروهاي انگليسي و هندي در حال عقب نشيني از برمه بودند در حاليكه نيروهاي ژاپني در حال تقويت توان خود در مناطق گسترده تحت اشغال خود بودند.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال اوچين لك فرمانده نيروهاي انگليس در
نيروهاي محور در آن مقطع از جنگ سبب شد تا رهبرانشان بيش از حد به خود مطمئن شوند. فرمانده عالي نيروهاي آلماني معتقد بود كه رومل نيروهاي مورد نياز براي تصرف مصر و كانال سوئز را در اختيار دارد. تصرف چنين هدف بزرگي به بهاي گزافي براي آلمانها تمام شد. چرچيل بشدت از ژنرال كلود اوچين لك General Auchinleck فرمانده عالي نيروهاي انگليسي در خاورميانه به خاطر شكستهايش انتقاد ميكرد و از او مي خواست تا سياست هاي تهاجمي تري در پيش بگيرد . چرچيل براي نظراتش دلايلي هم داشت . متفقين در مقابل متحدين از خود عملكرد خوبي را به نمايش نگذاشته بودند بنا بر اين آنها به يك پيروزي يا حداقل يك عمليات هجومي احتياج داشتند تا بتوانند روحيه متفقين را بالا ببرند. از طرف ديگر جزيره مالت نيز در خطر اشغال قرار داشت. مالت براي آلمانها مشكل خطرناكي بود. نيروي هوائي و زيردريائي هاي آلماني در غرب مديترانه كاملا مسلط بودند اما پايگاههاي نيروي هوائي و نيروي دريائي سلطنتي انگليس در مالت خسارات زيادي را به خطوط تداركاتي آلمانها به شمال آفريقا وارد ساخته بود. در اواخر سال 1942 بيم آن مي رفت كه جزيره مالت از طريق نيروهاي آفريكا كورپس مورد تهديد قرار گيرد. از اين جهت چرچيل از ژنرال اوچين لك مي خواست تا سياست هاي هجومي تري را در پيش بگيرد. چرچيل مخصوصا قصد داشت تا سيره نائيك مجددا بازپس گرفته شود تا در صورت سقوط جزيره مالت ، هواپيماهاي انگليسي بتوانند از آنجا حملات خود بر ضد ناوگان متحدين را ادامه دهند.
[External Link Removed for Guests]
يگاني از موتور سواران ايتاليائي
لك با ديدگاه چرچيل در اين زمينه موافق نبود و احتمالا تعدادي از فرماندهان ارشد در شمال آفريقا نيز با او اتفاق نظر داشتند. او معتقد بود اگر قرار است حمله اي صورت بگيرد اين حمله مي بايست از طراحي مناسب و سربازان از تجهيزات بهتري برخوردار باشند. آمادگي براي چنين حمله اي نياز به زمان دارد. چنين ايده اي ، او را در مقابل چرچيل قرار داد تا آنجا كه چرچيل در تلگرامي او را در دوراهي " اطاعت يا استعفاء " قرار داد. اوچين لك نيز به چرچيل قول انجام يك عمليات هجومي در ماه ژوئن را داد.
از آن سو ، رومل با مشكل متفاوتي دست و پنجه نرم مي كرد. افسران مافوقش از او مي خواستند تا در عملكرد خود دقت بيشتري به خرج دهد. فرماندهي عالي ارتش آلمان در مورد عمليات بارباروسا داراي ترديد نبود اما در يكم ماه مه و پس از حصول اطمينان از نقش كليدي طبرق درموفقيت عمليات هركولس 'Operation Hercules' با هدف تصرف جزيره مالت ، به رومل اجازه حمله به طبرق داد .
در ميانه ماه مه ، هر دو طرف سرگرم طراحي عمليات هجومي بودند. انگليسي ها براي بازپس گيري سيره نائيك و آلمانها براي تصرف طبرق.
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي انگليسي موسوم به Matilda در حال تمرين در بيابانهاي منتهي به طبرق . ليبي سال
نيروهاي انگليسي در اين منطقه كه به آن "خط غزاله" مي گفتند ، بالغ بر 100 هزار تن بود. ارتش هشتم انگليس به فرماندهي سپهبد ريچي Ritchie از سپاه 13 به فرماندهي سپهبد گوت Gott ، و سپاه 30 به فرماندهي ژنرال نوري Norrie تشكيل شده بود. اين ارتش از 849 دستگاه تانك از انواع گرانتز، استوارتز، كروسيدرز ، والنتين و ماتيلدا بهره مي برد. از 320 هواپيماي موجود فقط 190 فروند عملياتي بود. نيروهاي انگليسي مستقر در غزاله و طبرق با خط دفاعي غزاله ، يك حصار دفاعي گسترده كه شامل ميادين مين وسيع ( يكي از آنها از ساحل 43 مايل به درون خشكي عمق داشت) و تعداد زيادي دژ كه هر كدام يك تيپ كامل را در خود جاي مي داد تشكيل شده بود. اين دژها طوري طراحي شده بود كه بتوانند تعداد زيادي ازنفرات و تجهيزات را در خود جاي دهند و معروف ترين آنها دژ "بيرحكيم " نام داشت. بر روي كاغذ ، خط غزاله ، حصار دفاعي نفوذ ناپذيري بود. اما در عمل نقايص مهلكي داشت. طراحان انگليسي چنين فرض كرده بودند كه نيروهاي رومل در طول جاده ساحلي عمليات خواهند كرد. به همين دليل به نسبت مناطق خشكي ، حجم نامتناسبي از نفرات و تجهيزات را در منطقه ساحلي گردآوري كرده بودند . اين دژها همچنين از كمبود مهمات مورد نياز براي توپخانه رنج مي بردند. پس از آنكه بخشي از مهمات مورد نياز فراهم شد ، افسران مافوق بلافاصله دستور برگرداندن آنها را به طبرق صادر كردند. اطلاعات رومل به وضوح حاكي از آن بود كه نيروهاي انگليسي در جنوب خط غزاله بر خلاف آنچه كه انگليسي ها وانمود مي كردند نيرومند نيستند.
[External Link Removed for Guests] تانك فرماندهي " Panzer III " استتار شده آلماني تقريبا در 45 كيلومتري غرب خط غزاله . ليبي – سيركا سال 1941-42
رومل بالغ بر 90 هزار نفر بودند. او 650 تانك در اختيار داشت كه 332 دستگاه آن آلماني و 228 دستگاه ايتاليائي بودند. او همچنين 497 فروند هواپيماي عملياتي در اختيار داشت. رومل در 26 مه 1942 حمله خود را آغاز كرد. او براي فريب ، حمله اي را در طول جاده ساحلي انجام داد در حاليكه طرح اصلي او اعزام عمده نيروها و تانكهاي معروفش در يك قوس سريع به جنوب براي حمله به خط غزاله و سپس حركت در جهت شمال به سوي طبرق بود. اطمينان زياد او به موفقيت سبب شد تا او براي فقط چهار روز مهمات و آذوقه را در اختيار يگانهاي زرهي اش قرار دهد. او تصور مي كرد جنگ در 30 ماه مه به پايان برسد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي ايتاليائي مجهز به تفنگ ضد تانك در نزديكي خط غزاله ، سال
اوليه رومل در حمله سبب شد تا تقريبا تمام نيروهاي انگليسي در پشت خط غزاله درهم شكسته شوند. اما پيروزي رومل با يك اشكال مواجه شده بود. اگر چه ستون هاي زرهي او پيشروي موفقيت آميزي داشتند اما از خطوط تداركاتي خود ، مخصوصا سوخت خيلي دور شده بودند. اما در عوض نيروهاي انگليسي در نزديكي خطوط تداركاتي خود بودند. بهترين يگان زرهي در دسترس رومل نمي توانست بدون سوخت اقدامي انجام دهد. تانكهاي گرانت انگليسي به خوبي براي بيابانها تجهيز شده بودند اما در مقابل تانكهاي پانزر پيشرفته آلماني چندان كارائي نداشتند. در دومين مرحله عمليات تانكهاي پيشرفته آلماني با مشكل سوخت مواجه شدند در حاليكه تانكهاي انگليسي با چنين مشكلي مواجه نبودند.
در روز 28 مه ، موفقيت رومل در شرف نابودي بود. واحدهاي زرهي او از خطوط تداركاتي بسيار دور شده بودند . انگليسي ها به اين نتيجه رسيده بودند كه رومل براي نبرد با 330 تانك ژنرال ريچي فقط 250 تانك در اختيار دارد . در شب 28 ماه مه ، رومل شخصا در جستجوي كاروان تداركاتي اش بود و پس از آنكه كاروان را يافت خودش آنها را به سوي محل استقرارتانكها هدايت نمود.
منتقدين ژنرال ريچي اعتقاد دارند ، اگر او در استراتژي نظامي اش هجومي تر مي بود مي توانست از موقعيت پرمخاطره اي كه رومل در آن گرفتار شده بود بهترين استفاده را ببرد. اما با فرا رسيدن روز 29 مه ، ديگر آن فرصت از دست رفته بود.
در اين زمان ، اگر چه رومل به لحاظ تداركاتي در وضعيت بهتري قرار داشت ، اما هنوز در موقعيتي نبود تا آنچه را كه مي خواهد انجام دهد – يعني حمله و تصرف طبرق . بنابراين پس از انجام چند زدوخورد بي نتيجه در روز 29 مه ، رومل تصميم گرفت تا به لاك دفاعي برود . او در ميان لشگرهاي زرهي اش كه در ميان كمربند دفاعي ترسناكي از توپهاي 88 ميليمتري پناه گرفته بودند مستقر شد . اما او اكنون در كنار يكي از ميدان هاي وسيع مين و در نزديكي دژ مستحكم تيپ 105 كه يكي از قويترين دژهاي ژنرال ريچي انگليسي در منطقه بود قرار داشت . به هر معياري ، تاكتيك رومل در استقرار در آن منطقه غيرعادي بود. منطقه اي كه او نيروهايش را درآن مستقر كرده بود به دلايل درستي " ديگ " ناميده ميشد.
يگانهاي تخريب آلماني به صورت خستگي ناپذير از روز 29 تا 30 مه معبري را در ميدان مين باز كردند. موفقيت آنها به اين معني بود كه رومل حداقل مي تواند با يك مسير روشن به نيروهاي ايتاليائي بپيوندد تا او را پوشش دهند. زماني كه موقعيت براي رومل رو به بهبود گذاشت ، خودش به اين نتيجه رسيد كه هنوز در معرض خطر است.
هنگاميكه يك سرگرد اسير انگليسي به نام آرچر شي Archer-Shee به رومل به خاطر جيره آب اسرائ اعتراض كرد رومل به او پاسخ داد كه اسراء به اندازه سربازان آفريكا كورپس – نصف فنجان – آب در روز بهره مند خواهند شد. آرچر شي بعدا اظهار داشت كه رومل به او گفت : " من هم موافقم كه با اين وضع نمي توانيم ادامه دهيم. اگر امشب نتوانيم كاروان امدادي را بيابيم ، خودم از ژنرال ريچي درخواست آب خواهم كرد."
[External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests]
ژنرال هاي آلماني ، اروين رومل و فريتز بايرلين در حال ورود به طبرق. ليبياواخر ژوئن 1942. اسراي انگليسي در سمت چپ تصوير ديده مي شوند.
هشتم انگليس نتوانست از اين نقطه ضعف آلمانها استفاده كند و فقط يك حمله را در سوم ژوئن بر عليه رومل انجام داد. بنابراين "روباه صحرا" توانست نيروهايش را مجددا سازماندهي كند. همين ترديدهاي ژنرال ريچي بود كه باعث خشم چرچيل مي شد. سالها بعد يكي از ژنرالهاي رومل به نام بايرلين Bayerlein اظهار كرد :
"ما در شرايط واقعا دشواري قرار داشتيم . پشت سر ما ميدان مين وجود داشت. نه غذا ، نه آب ، نه سوخت ، مهمات بسيار كم و نه راهي براي عبور تداركات از ميان ميدانهاي مين . دژ بيرحكيم Bir Hakeim هنوز دور از دسترس بود و دائما زير حملات هوائي قرار داشتيم."
زماني ژنرال ريچي تصميم به انجام كاري كه لازم بود گرفت كه رومل با تمام قوا به دژ تيپ 150 به فرماندهي سرتيپ هايدون Haydon حمله برد. اين دژ 72 ساعت مقاومت كرد اما سرانجام در يكم ژوئن تسليم شد . اگر رومل در حمله شكست مي خورد چاره اي به جز تسليم نداشت . ژنرال بايرلين پس از جنگ تائيد كرد:
"همه چيز بر روي دژ تيپ 150 متمركز شده بود . اگر ما موفق نمي شديم در يكم ژوئن دژ را تصرف كنيم ، انگليسي ها مي توانستند تمام نيروهاي آفريكا كورپس را به اسارت درآورند ."
اما چرا حمله به تيپ 150 اينقدر مهم بود؟
اگر رومل در اين نبرد پيروز مي شد در آن صورت پس از ماهها مي توانست يك خط تداركات مطمئني را در اختيار داشته باشد و پس از تجديد قوا مي توانست به ارتش هشتم انگلستان حمله كند.
ژنرال اوچين لك به ريچي توصيه كرد تا پس از يكم ژوئن به نيروهاي آفريكا كورپس حمله كند تا رومل بداند كه ارتش هشتم هنوز توان رزمي بالائي دارد. اوچين لك نگران اين نكته هم بود كه در صورت عدم حمله ارتش هشتم ، رومل زمان زيادي را براي استحكام نيروها و خطوط دفاعي اش در اختيارخواهد داشت. اوچين لك گفت :
"من شاهد نابودي دژ تيپ 150 و تقويت نيروهاي دشمن هستم. دشمن توانسته با استفاده از ترس و ترديد شما به صورت محكم و عميقي در وسط خطوط دفاعي شما رخنه و ايجاد شكاف كند ."
اگر چه نيروهاي اطلاعاتي توانستند با موفقيت به پشت جبهه آفريكا كورپس نفوذ كنند ، اما طوفان هاي شن سبب شد كه ارتش هشتم انگليس در يكم و دوم ماه ژوئن نتواند كار زيادي انجام دهد . گروهبان اسمايت Smythe جمعي لشگر يكم آفريقاي جنوبي توانست بخاطر چند نوبت نفوذ به پشت جبهه نيروهاي آلماني نشان صليب ويكتوريا را دريافت كند. حمله وسيع نيروهاي ارتش هشتم به نيروهاي رومل در پنجم ژوئن با نام "عمليات آبردين" صورت گرفت. متاسفانه اين عمليات مديريت و هماهنگي ضعيفي برخوردار بود و منجر به وارد آمدن خسارات و تلفات سنگيني به ارتش هشتم انگليس گرديد. حدود 6 هزار كشته و مجروح ، انهدام 150 تانك و اسارت 4 هزار نظامي انگليسي نتيجه اين عمليات ناموفق بود. واحدهاي تانك انگليس بدون برخورداري از زره مناسب ، زهر توپهاي 88 ميليمتري آلماني را كه با مهارت موضع گرفته بودند چشيدند و پياده نظام هم كه در پوشش تانكها حركت مي كرد به طور طبيعي آسيب ديد.
[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضدهوائي 88 ميليمتري آلماني در نقش ضد تانك . بيرحكيم در نزديكي طبرق . ژوئن 1942
از اين پيروزي ، رومل توجه خود را به نيروهاي فرانسوي مستقر در بيرحكيم معطوف ساخت. نيروهاي فرانسوي در دهم ژوئن ، بدليل كمبود تجهيزات و زير حملات مداوم بمب افكن هاي اشتوكا ، با دستور ژنرال ريچي از بيرحكيم عقب نشيني كردند. با اين موفقيت ، رومل 50% از خط دفاعي غزاله را از بين برده بود. دو روز بعد ، نيروهاي لشگر 30 انگلستان با در اختيار داشتن 70 دستگاه تانك ، مورد حمله آفريكا كورپس واقع شد و مشرف به نابودي گرديد. رومل توانست با تسلط كامل بر منطقه "ديگ مانند" در جنوب طبرق ، عملا جاده ساحلي منتهي به طبرق را كنترل نمايد. در 14 ژوئن ، ژنرال ريچي با هدف سازماندهي مجدد ارتش هشتم ، از مرزهاي مصر عقب نشيني كرد . اين حركت ، طبرق را بسيار آسيب پذير ساخته بود. ژنرال اوچين لك از قاهره فرمان داد " طبرق بايد حفظ شود ." به همين دليل ژنرال ريچي تصميم گرفت به منطقه اي عقب نشيني كند كه بتواند طبرق را كماكان در اختيار داشته باشد و اين كار را در 14 ژوئن انجام داد. رومل كه با اين اقدام ظاهري ارتش هشتم انگليس از پيروزي خود مطمئن شده بود در 15 ژوئن اعلام كرد :
"جنگ را برده و دشمن را درهم شكسته است."
ريچي دستور داد كه خط دفاعي در اطراف طبرق و در فاصله 30 كيلومتري شهر ايجاد شود. " دژ طبرق " تحت نظارت سرلشگر كلوپر Klopper ، فرمانده لشگر دوم آفريقاي جنوبي صورت پذيرفت . كلوپر 35 هزار نيرو و 2 هزار خودروي نظامي از انواع مختلف در اختيار داشت. همه نوع ملزومات براي حداقل سه ماه مقاومت فراهم آمد. اما كلوپر هنوز با مشكلات خطيري مواجه بود. نيروي هوائي به پايگاه هاي دور از طبرق انتقال يافته و براي هرگونه پوشش هوائي در مقابل حملات رومل بسيار دور بودند. در ثاني ، او سلاح هاي مدرن ضد تانك براي مقابله با تانكهاي رومل در اختيار نداشت. او تنها 40 قبضه توپ 2 پوندي براي اين كار در دسترس داشت. مشكل سوم او آن بود كه ميادين مين اطراف طبرق با فاصله زيادي از يكديگر قرار داشتند.
[External Link Removed for Guests] [External Link Removed for Guests]
نيروهاي موتوريزه آلماني وارد طبرق مي شوند
ساعت 08:00 صبح روز 20 ژ.ئن رومل به طبرق حمله برد. در ساعت 10:00 صبح نيروهاي آفريكا كورپس حدود 3 كيلومتر به درون خط دفاعي 30 كيلومتري اطراف طبرق نفوذ كرده بودند. استحكامات دفاعي در هم شكسته و در ساعت 19:00 بعداز ظهر همانروز تانكهاي رومل در طبرق بودند. تصرف طبرق كمتر از يك روز طول كشيد .
ژنرال كلوپر Klopper در صبح روز 21 ژوئن خود را رسما تسليم رومل نمود و تمام نبردها در پايان همانروز متوقف شد.
چرا دژ طبرق به سرعت سقوط كرد؟
نخستين حمله هوائي آلمانها كه با حملات گسترده زرهي صورت گرفت ، در مدت كمي توانست تخريب گسترده اي را در خطوط دفاعي طبرق ايجاد كند. اخبار موفقيتهاي آفريكا كورپس ژنرال كلوپر را بر آن داشت تا فرمان نابودي تمام تجهيزات مخابراتي را در قرارگاه هاي فرماندهي صادر كند. بدون اين تجهيزات ، او قادر به برقراري ارتباط با زيردستانش نبود. چنين شكستي در زنجيره فرماندهي ، بدون ترديد كمك بزرگي به رومل در موفقيتش بود.
رومل به چيزي دست يافت؟
تصرف چنين پايگاه مهمي در شمال آفريقا تاثيرمنفي بزرگي بر روحيه متفقين گذاشت. رومل 2 هزار تن سوخت ، 5 هزار تن تجهيزات و 2 هزار خودروي نظامي سالم را به چنگ آورد. او همچنين 33 هزار اسير جنگي در اختيار داشت . طبق گزارشات آلمانها ، آفريكا كورپس 3.360 نفر تلفات دادند كه از اين ميان 300 نفر افسر( يعني 70% افسران شركت كننده در حمله ) بودند. هيتلركه از اين پيروزي مسرور بود رومل را به مقام فلدمارشالي ارتقاء داد .
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
در تصاوير فوق انبوه اسراي انگليسي ديده مي شوند . ژوئن سال
بعدها نوشت :
" اين يكي از بدترين شكست هائي بود كه من در جنگ به خاطر مي آورم . نه فقط به خاطر تاثيرات نظامي شوم آن ، بلكه به خاطر بدنامي آن براي نيروهاي انگليسي ..... شكست يك چيز است ، و رسوائي چيز ديگر ."
البته اين شكست چند نقطه مثبت هم داشت و سبب شد تا نگاه ها به سوي ژنرال برنارد مونتگومري Bernard Montgomery معطوف شود. اين شكست همچنين سبب شد تا روزولت رئيس جمهور آمريكا 250 دستگاه تانك جديد شرمن را براي نبرد در صحرا به آنجا اعزام كند.
[External Link Removed for Guests]
رومل و بايرلين در كنار سواحل طبرق ، ژوئن سال
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
با سلام
نبرد العلمين Battle of Al Alamein
نبرد كه در بيابان هاي شمال آفريقا رخ داد ، به عنوان يكي از قاطع ترين پيروزي هاي جنگ جهاني دوم شناخته مي شود. اين نبرد مابين دو تن از برجسته ترين فرماندهان جنگ جهاني دوم يعني مونتگومري انگليسي و رومل آلماني در گرفت. پيروزي متفقين در العلمين منجر به عقب نشيني نيروهاي آلماني و تسليم آنها در شمال آفريقا در ماه مه سال 1943 گرديد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي انگليسي در حال حفر سنگر در نزديكي العلمين ، چهارم جولاي 1942
شهري است در 150 مايلي غرب قاهره . در تابستان سال 1942 متفقين در اروپا دچار مشكلاتي شده بودند. روسها زير فشار ارتش آلمان در عمليات بارباروسا مجبور به عقب نشيني شده بودند. زيردريائي هاي آلماني U-boats ، انگلستان را محاصره كرده و اروپاي غربي نيز كاملا به اشغال آلمان درآمده بود.
از اين روي ، نبرد در بيابانهاي شمال آفريقا بسيار با اهميت بود. اگر آفريكا كورپس موفق به تصرف كانال سوئز مي شدند ، توان تداركاتي متفقين بشدت تضعيف مي شد. در آن صورت ارسال تداركات براي متفقين از طريق آفريقاي جنوبي امكان پذير بود كه مسير آن نه تنها بسيار طولاني بود بلكه شرايط آب و هوائي بسيار سخت و بعضا خطرناكي را در پيش روي داشت. تاثير رواني از دست دادن كانال سوئز و شمال آفريقا غيرقابل باور بود مخصوصا كه آلمانها دسترسي آزادانه اي به نفت منطقه خاور ميانه پيدا مي كردند.
[External Link Removed for Guests]
تصويري از آرايش قواي دو طرف قبل از آغاز نبرد
آخرين نقطه توقف متفقين در شمال آفريقا بود. در شمال اين شهر به ظاهر كم اهميت ، درياي مديترانه و در جنوب آن منطقه فرو رفته اي به نام قطاره وجود دارد. شهر العلمين گذرگاه باريكي بود كه رومل نمي توانست از حمله به آن صرفنظر كند. رومل در ميان متفقين از احترام خاصي برخوردار بود تا آنجا كه ژنرال كلود اوچين لك فرمانده متفقين در آن زمان در ميان نيروهاي خودش از چنين احترامي برخوردار نبود. به همين دليل اوچين لك با ارسال يادداشتي به افسران مافوقش از آنان خواست تا در حد توان براي اصلاح چنين طرز تفكري بكوشند : " شما بايد به هر نحو ممكن اين ايده را كه رومل داراي درك و فهم بيشتري نسبت به ساير ژنرال هاي آلماني است اصلاح كنيد ........... تصور نكنيد من نسبت به رومل احساس حسادت دارم . "
[External Link Removed for Guests]
ژنرال برنارد مونتگومري انگليسي
آگوست سال 1942 وينستون چرچيل اميدي به پيروزي نداشت . با اين شرايط او با راي عدم اعتماد مجلس انگليس مواجه بود مگر آنكه بتواند در جبهه ها موفقيتي كسب كند . بنابراين او ژنرال اوچين لك را بركنار و برنارد مونتگومري را جانشين وي كرد. مردي كه متفقين او را اصطلاحا "مونتي" مي ناميدند. از او با عنوان " سريع همچون راسو و به همان اندازه هم دوست داشتني " ياد مي كردند. او تاكيد زيادي بر سازماندهي و روح جنگجوئي داشت. او با نيروهايش حرف مي زد و تلاش مي كرد تا اعتماد به نفس را در ميان آنها زنده كند. اما فراتر از تمام اينها او ميدانست كه بايد العلمين را به هر شكل ممكن حفظ كند.
رومل قصد داشت تا در جنوب به متفقين ضربه بزند. مونتگومري توانسته بود تا از قبل چنين حركتي را حدس بزند چرا كه رومل در گذشته چنين كاري را انجام داده بود. همچنين مونتگومري از حمايت يگان كشف رمز انگليس كه موفق به پي بردن و افشاي طرح رومل شده بودند برخوردار بود. بنابراين "مونتي" نه فقط از حمله رومل كه حتي از خطوط تداركاتي او نيز اطلاع داشت. در آگوست سال 1942 تنها 33% از ملزومات مورد نياز رومل برايش ارسال شده بود. رومل نيز با زيركي فهميده بود در حاليكه او در تنگناي تداركات مورد نيازش قرار دارد ، متفقين به صورت گسترده اي تجهيزات و ملزومات مورد نياز نيروهايشان كه اكنون كنترل كانال سوئز را در اختيار داشته و بر درياي مديترانه نيز مسلط هستند را فراهم كرده اند. در نتيجه ، رومل براي آنكه اوضاع از اين دشوارتر نشود تصميم گرفت تا به سرعت حمله خود را آغاز كند حتي اگر به خوبي تجهيز نشده باشد.
[External Link Removed for Guests]
يك خودروي گشتي II Humber انگليسي در جنوب العلمين . جولاي 1942
پايان آگوست سال 1942 ، مونتگومري كاملا آماده بود. او به خوبي مي دانست كه رومل به لحاظ سوخت در تنگنا قرار دارد و به همين دليل قادر به انجام عمليات طولاني مدت نيست. هنگام حمله رومل ، مونتگومري خوابيده بود . پس از آنكه از خواب بيدار شد و به اخبار حمله رومل گوش داد با بيان كلمه " عاليست ، عاليست" مجددا به خواب رفت.
متفقين در منطقه "عالم حلفا" واقع در جنوب العلمين ميادين مين گسترده اي را ايجاد كرده بودند. تعداد زيادي از تانكهاي آلماني هم به سختي توسط اين مين ها آسيب ديدند و تبديل به اهداف ثابتي شدند كه يكي پس از ديگري و به سادگي توسط جنگنده هاي متفقين هدف قرار مي گرفتند.
[External Link Removed for Guests]
رومل و افسرانش در حال بررسي منطقه عملياتي
رومل خيلي بد آغاز شد و به نظر مي رسيد كه آفريكا كورپس در حمله اش ناكام مانده است. او به تانكهايش فرمان حركت به سمت شمال را داد و سپس طبيعت هم به كمكش آمد . طوفان شني برخاست كه به تانكهاي او براي مخفي ماندن از ديد جنگنده هاي مهاجم انگليسي كمك زيادي كرد. اما طوفان يكباره فروكش كرد و تانكهاي رومل هدف بمباران هوائي متفقين قرار گرفتند. او ديگر هيچ چاره اي به جز عقب نشيني نداشت. او انتظار داشت تا از سوي ارتش هشتم مونتگومري مورد تعقيب واقع شود چرا كه در معيارهاي نظامي اين رويه كاملا مرسوم بود. اما مونتگومري قادر به انجام اينكار نبود چرا كه هنوز آمادگي انجام يك حمله را نداشت. بنابراين به افرادش دستور داد تا برجايشان باقي مانده و خط دفاعي محكمي را تشكيل دهند.
[External Link Removed for Guests]
وينستون چرچيل در كنار كلود اوچين لك در مقر فرماندهي نيروهاي استراليائي در العلمين ، پنجم آگوست سال 1942
واقع مونتگومري منظر ورود چيزهائي بود كه سربازان اصطلاحا به آنها "پرستو" مي گفتند و آنها چيزي نبودند به جز تانكهاي شرمن Sherman آمريكائي كه قرار بود 300 دستگاه آن به نيروهاي متفقين ملحق شوند. توپهاي 75 ميليمتري آنها قادر به شليك گلوله هاي 6 پوندي (تقريبا 3 كيلوگرمي) بود كه ميتوانست تا مسافت 2.000 متري در زره تانكهاي آلماني نفوذ كند. اين تعداد تانك براي "مونتي " فوق العاده گرانبها بود.
براي مقابله با حمله مونتگومري ، آلمانها 110 هزار سرباز و 500 دستگاه تانك در اختيار داشتند كه تعدادي از آنها تانكهاي ضعيف ايتاليائي بود كه قادر به مقابله با تانكهاي جديد شرمن نبودند. آلمانها از حيث سوخت نيز در تنگنا بودند. در مقابل ، متفقين بيش از 200 هزار سرباز و بيش از 1.000 دستگاه تانك در اختيار داشتند. آنها همچنين مجهز به توپهاي 6 پوندي بودند كه بيش از 1.500 متر برد موثر داشتند. بين ارتش طرفين هم " باغ شيطان" قرار داشت و آن هم ميدان مين آلمان بود كه 5 مايل وسعت داشت و انواع مين هاي ضدتانك و ضد نفر را در خود جاي داده بود. عبور از چنين ميدان ميني براي متفقين يك كابوس بود.
[External Link Removed for Guests]
ايستگاه راه آهن تل العيسي پس از نبرد. پس از نفوذ آلمانها در مواضع نيروهاي انگليسي ، نبردهاي خونيني بين 10 تا 14 ماه جولاي در اين منطقه رخ داد. لاشه خودروهاي منهدم شده آلماني پس از عقب نشيني در تصوير ديده مي شود.
براي گمراه كردن رومل ، عمليات موسوم به برترام Operation Bertram را اجرا كرد. اين عمليات رومل را قانع مي كرد كه حمله قطعي ارتش هشتم انگليس از سمت جنوب خواهد بود. ماكتي از تانكها در منطقه گسترده شد. يك خط لوله بدلي نيز به آرامي ساخته شد تا رومل تصور كند متفقين در حمله به آفريكا كورپس عجله اي ندارند. نيروهاي "مونتي" در بخش شمالي هم مي بايست در معرض ديد دشمن نباشند. تانكها آنچنان استتار شدند تا كاميون هاي بي خطري به نظر آيند. عمليات برترام بر اين اساس صورت گرفت تا رومل تصور كند كه حمله احتمالي متفقين از منطقه جنوب صورت مي گيرد . در آغاز حمله واقعي مونتگومري پيامي را به تمام افراد ارتش هشتم به اين شرح ارسال كرد :
"همه نيروها بايد به قصد نابودي دشمن به پيش بروند . سربازان ، حتي اگر شده روزي يكنفر يا يكشنبه ها دو نفر را بايد بكشند ."
[External Link Removed for Guests]
يك قبضه توپ ضدهوائي 88 ميليمتري آلماني در جريان نخستين دور نبردهاي العلمين يدك كشيده مي شود . جولاي 1942
متفقين با رمز Lightfoot آغاز گرديد. يك عمليات ايذائي در جنوب با هدف سرگرم ساختن 50% از نيروهاي رومل انجام گرفته بود. حمله اصلي در شمال ، به قول مونتگومري ، فقط يك شب به طول مي انجاميد. ابتدا پياده نظام حمله را آغاز مي كرد اما نبايد به مين هاي ضد تانك برخورد مي كردند تا يگان هاي تخريب آنها را خنثي و راه را براي عبور تانك ها باز كنند. پهناي هر معبر پاكسازي شده مي بايست به 24 فوت ( باندازه عبور يك تانك) مي رسيد. تخريبچي ها بايد منطقه به وسعت 5 مايل در "باغ شيطان" پاكسازي مي كردند. اين ماموريتي وحشت آور بود كه شكست خورد. مونتي در شامگاه حمله پيامي ساده را براي نيروهايش ارسال كرد:
" بسيار ضروري است كه همه افسران و سربازان با اين هدف وارد نبرد شوند ، كه بجنگند تا بميرند يا سرانجام پيروز شوند. اگر اين كار را انجام دهيم در آن صورت فقط يك نتيجه خواهيم داشت ، ما ساعت شش دشمن را در خارج از آفريقا شكست خواهيم داد. "
[External Link Removed for Guests]
توپچي هاي تيپ استراليائي جمعي ارتش هشتم انگليس در حال شليك گلوله هاي 25 پوندي در جريان نبرد در ماه جولاي و در منطقه تل العيسي. از اين توپ در جريان نبرد العلمين به شكل گسترده اي براي پشتيباني نيروها استفاده شد.
به خطوط دفاعي رومل با آتشباري بيش از 800 قبضه توپ آغاز شد. گزارش شده صداي اين توپها به قدري مهيب بود كه از گوش توپچي ها خون جاري شده بود. هم زمان با اصابت گلوله ها به مواضع آلمانها ، پياده نظام حمله خود را آغاز نمود. تخزيبچي ها اقدام به پاكسازي مين ها نمودند. وظيفه آنها بسيار خطرناك بود. هر مين با سيم به ديگر مينها متصل شده بود. عرض معبر ايجاد شده براي عبور تانكها تبديل به پاشنه آشيل مونتگومري شد. كافي بود تا يك تانك نتواند از معبر عبور كند تا تمام تانكهاي پشت سرش نيز متوقف شوند . ازدحام تانكهاي پشت سر هم كه منتظر عبور از معبرها بودند سبب شد تا تانكها تبديل به طعمه هاي ساده اي براي توپهاي 88 ميليمتري آلماني شوند. طرح عبور تانكها از ميدان مين در يك شب با شكست مواجه شد. پياده نظام هم به آن اندازه اي كه مونتگومري در نظر داشت پيشروي نكرده بودند. آنها زمينگير شده بودند.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي آلماني در جريان نبرد
دوم حمله نيز ناموفق بود . مونتي فرمانده تانكهايش لومسدن Lumsden را مقصر مي دانست. او اولتيماتوم ساده اي را براي نيروهايش فرستاد: به پيش برويد و گرنه با نيروهاي فعال تري جايگزين خواهيد شد. اما شمار تلفات نيروها بالا بود. عمليات Lightfoot متوقف و منتگومري ، ونه لومسدن ، تانكها را به عقب فرا خواند. هنگامي كه گزارشات به دست چرچيل رسيد به شدت عصباني شد چرا كه به عقيده او مونتگومري فرصت پيروزي را از دست داده بود.
[External Link Removed for Guests] منهدم شده يك توپ ضدهوائي 20 ميليمتري آلماني در بيابانهاي ليبي ، سال 1942
رومل و آفريكا كورپس هم آسيب ديده بودند. او اكنون فقط 300 تانك در مقابل بيش از 900 تانك متفقين در اختيار داشت. مونتي سپس تصميم گرفت تا به سوي مديترانه برود. نيروهاي استراليائي به مواضع آلمانها در حاشيه مديترانه حمله كردند و رومل مي بايست تانكهايش را براي پوشش منطقه به آنجا اعزام كند. استراليائي ها تلفات سنگيني را متحمل شدند اما حمله موفق آنها روند جنگ را تغيير داد.
رومل اكنون تصور مي كرد كه حمله اصلي مونتگومري در حاشيه مديترانه خواهد بود ، بنابراين بخش عمده اي از نيروهايش را به آنجا فرستاد. استراليائي ها چنان با شدت مي جنگيدند كه رومل اصطلاح " نهرهاي خون" را در آنجا به كار برد. به هر حال استراليائي ها به مونتگومري فضائي براي انجام مانور دادند.
مونتگومري عمليات Supercharge را اجرا كرد. دراين عمليات نيروهاي انگليسي و نيوزيلندي بايد جنوب منطقه اي را كه استراليائي ها جنگيده بودند ، مورد حمله قرار مي دادند. رومل غافلگير شده بود. 123 تانك تيپ 9 زرهي به خطوط آلمانها حمله برد. اما طوفان شن يكبار ديگر به كمك رومل آمد. بخش عمده اي از تانكها به سادگي هدف توپهاي 88 ميليمتري آلماني قرار گرفتند. تقريبا 75% از تانكهاي تيپ 9 زرهي از دست رفت. اما برتري عددي تانكهاي متفقين سبب شد تا تانكهاي بيشتري به كمك بيايند و همين تانكها بودند كه توازن قوا را برهم زدند. رومل نبرد تانك با تانك را آغاز كرد اما تعداد افراد او به طرز نااميد كننده اي ناكافي بود.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي ايتاليائي زير بمباران هوائي انگليس قرار دارند. مرحله دوم نبرد العلمين . 26 اكتبر سال 1942
فرا رسيدن دوم نوامبر سال 1942 رومل ديگر دريافته بود كه در جنگ از نفس افتاده است. هيتلر فرمان داده بود كه آفريكا كورپس بايد تا آخر بجنگد اما رومل از دستور او سرپيچي و در چهارم نوامبرعقب نشيني خود را آغاز كرد. در جريان نبرد 25 هزار نيروي آلماني و ايتاليائي و 13 هزار نفر از نيروهاي ارتش هشتم انگليس كشته و مجروح شده بودند.
[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضد تانك ايتاليائي
نبرد العلمين Battle of Al Alamein
نبرد كه در بيابان هاي شمال آفريقا رخ داد ، به عنوان يكي از قاطع ترين پيروزي هاي جنگ جهاني دوم شناخته مي شود. اين نبرد مابين دو تن از برجسته ترين فرماندهان جنگ جهاني دوم يعني مونتگومري انگليسي و رومل آلماني در گرفت. پيروزي متفقين در العلمين منجر به عقب نشيني نيروهاي آلماني و تسليم آنها در شمال آفريقا در ماه مه سال 1943 گرديد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي انگليسي در حال حفر سنگر در نزديكي العلمين ، چهارم جولاي 1942
شهري است در 150 مايلي غرب قاهره . در تابستان سال 1942 متفقين در اروپا دچار مشكلاتي شده بودند. روسها زير فشار ارتش آلمان در عمليات بارباروسا مجبور به عقب نشيني شده بودند. زيردريائي هاي آلماني U-boats ، انگلستان را محاصره كرده و اروپاي غربي نيز كاملا به اشغال آلمان درآمده بود.
از اين روي ، نبرد در بيابانهاي شمال آفريقا بسيار با اهميت بود. اگر آفريكا كورپس موفق به تصرف كانال سوئز مي شدند ، توان تداركاتي متفقين بشدت تضعيف مي شد. در آن صورت ارسال تداركات براي متفقين از طريق آفريقاي جنوبي امكان پذير بود كه مسير آن نه تنها بسيار طولاني بود بلكه شرايط آب و هوائي بسيار سخت و بعضا خطرناكي را در پيش روي داشت. تاثير رواني از دست دادن كانال سوئز و شمال آفريقا غيرقابل باور بود مخصوصا كه آلمانها دسترسي آزادانه اي به نفت منطقه خاور ميانه پيدا مي كردند.
[External Link Removed for Guests]
تصويري از آرايش قواي دو طرف قبل از آغاز نبرد
آخرين نقطه توقف متفقين در شمال آفريقا بود. در شمال اين شهر به ظاهر كم اهميت ، درياي مديترانه و در جنوب آن منطقه فرو رفته اي به نام قطاره وجود دارد. شهر العلمين گذرگاه باريكي بود كه رومل نمي توانست از حمله به آن صرفنظر كند. رومل در ميان متفقين از احترام خاصي برخوردار بود تا آنجا كه ژنرال كلود اوچين لك فرمانده متفقين در آن زمان در ميان نيروهاي خودش از چنين احترامي برخوردار نبود. به همين دليل اوچين لك با ارسال يادداشتي به افسران مافوقش از آنان خواست تا در حد توان براي اصلاح چنين طرز تفكري بكوشند : " شما بايد به هر نحو ممكن اين ايده را كه رومل داراي درك و فهم بيشتري نسبت به ساير ژنرال هاي آلماني است اصلاح كنيد ........... تصور نكنيد من نسبت به رومل احساس حسادت دارم . "
[External Link Removed for Guests]
ژنرال برنارد مونتگومري انگليسي
آگوست سال 1942 وينستون چرچيل اميدي به پيروزي نداشت . با اين شرايط او با راي عدم اعتماد مجلس انگليس مواجه بود مگر آنكه بتواند در جبهه ها موفقيتي كسب كند . بنابراين او ژنرال اوچين لك را بركنار و برنارد مونتگومري را جانشين وي كرد. مردي كه متفقين او را اصطلاحا "مونتي" مي ناميدند. از او با عنوان " سريع همچون راسو و به همان اندازه هم دوست داشتني " ياد مي كردند. او تاكيد زيادي بر سازماندهي و روح جنگجوئي داشت. او با نيروهايش حرف مي زد و تلاش مي كرد تا اعتماد به نفس را در ميان آنها زنده كند. اما فراتر از تمام اينها او ميدانست كه بايد العلمين را به هر شكل ممكن حفظ كند.
رومل قصد داشت تا در جنوب به متفقين ضربه بزند. مونتگومري توانسته بود تا از قبل چنين حركتي را حدس بزند چرا كه رومل در گذشته چنين كاري را انجام داده بود. همچنين مونتگومري از حمايت يگان كشف رمز انگليس كه موفق به پي بردن و افشاي طرح رومل شده بودند برخوردار بود. بنابراين "مونتي" نه فقط از حمله رومل كه حتي از خطوط تداركاتي او نيز اطلاع داشت. در آگوست سال 1942 تنها 33% از ملزومات مورد نياز رومل برايش ارسال شده بود. رومل نيز با زيركي فهميده بود در حاليكه او در تنگناي تداركات مورد نيازش قرار دارد ، متفقين به صورت گسترده اي تجهيزات و ملزومات مورد نياز نيروهايشان كه اكنون كنترل كانال سوئز را در اختيار داشته و بر درياي مديترانه نيز مسلط هستند را فراهم كرده اند. در نتيجه ، رومل براي آنكه اوضاع از اين دشوارتر نشود تصميم گرفت تا به سرعت حمله خود را آغاز كند حتي اگر به خوبي تجهيز نشده باشد.
[External Link Removed for Guests]
يك خودروي گشتي II Humber انگليسي در جنوب العلمين . جولاي 1942
پايان آگوست سال 1942 ، مونتگومري كاملا آماده بود. او به خوبي مي دانست كه رومل به لحاظ سوخت در تنگنا قرار دارد و به همين دليل قادر به انجام عمليات طولاني مدت نيست. هنگام حمله رومل ، مونتگومري خوابيده بود . پس از آنكه از خواب بيدار شد و به اخبار حمله رومل گوش داد با بيان كلمه " عاليست ، عاليست" مجددا به خواب رفت.
متفقين در منطقه "عالم حلفا" واقع در جنوب العلمين ميادين مين گسترده اي را ايجاد كرده بودند. تعداد زيادي از تانكهاي آلماني هم به سختي توسط اين مين ها آسيب ديدند و تبديل به اهداف ثابتي شدند كه يكي پس از ديگري و به سادگي توسط جنگنده هاي متفقين هدف قرار مي گرفتند.
[External Link Removed for Guests]
رومل و افسرانش در حال بررسي منطقه عملياتي
رومل خيلي بد آغاز شد و به نظر مي رسيد كه آفريكا كورپس در حمله اش ناكام مانده است. او به تانكهايش فرمان حركت به سمت شمال را داد و سپس طبيعت هم به كمكش آمد . طوفان شني برخاست كه به تانكهاي او براي مخفي ماندن از ديد جنگنده هاي مهاجم انگليسي كمك زيادي كرد. اما طوفان يكباره فروكش كرد و تانكهاي رومل هدف بمباران هوائي متفقين قرار گرفتند. او ديگر هيچ چاره اي به جز عقب نشيني نداشت. او انتظار داشت تا از سوي ارتش هشتم مونتگومري مورد تعقيب واقع شود چرا كه در معيارهاي نظامي اين رويه كاملا مرسوم بود. اما مونتگومري قادر به انجام اينكار نبود چرا كه هنوز آمادگي انجام يك حمله را نداشت. بنابراين به افرادش دستور داد تا برجايشان باقي مانده و خط دفاعي محكمي را تشكيل دهند.
[External Link Removed for Guests]
وينستون چرچيل در كنار كلود اوچين لك در مقر فرماندهي نيروهاي استراليائي در العلمين ، پنجم آگوست سال 1942
واقع مونتگومري منظر ورود چيزهائي بود كه سربازان اصطلاحا به آنها "پرستو" مي گفتند و آنها چيزي نبودند به جز تانكهاي شرمن Sherman آمريكائي كه قرار بود 300 دستگاه آن به نيروهاي متفقين ملحق شوند. توپهاي 75 ميليمتري آنها قادر به شليك گلوله هاي 6 پوندي (تقريبا 3 كيلوگرمي) بود كه ميتوانست تا مسافت 2.000 متري در زره تانكهاي آلماني نفوذ كند. اين تعداد تانك براي "مونتي " فوق العاده گرانبها بود.
براي مقابله با حمله مونتگومري ، آلمانها 110 هزار سرباز و 500 دستگاه تانك در اختيار داشتند كه تعدادي از آنها تانكهاي ضعيف ايتاليائي بود كه قادر به مقابله با تانكهاي جديد شرمن نبودند. آلمانها از حيث سوخت نيز در تنگنا بودند. در مقابل ، متفقين بيش از 200 هزار سرباز و بيش از 1.000 دستگاه تانك در اختيار داشتند. آنها همچنين مجهز به توپهاي 6 پوندي بودند كه بيش از 1.500 متر برد موثر داشتند. بين ارتش طرفين هم " باغ شيطان" قرار داشت و آن هم ميدان مين آلمان بود كه 5 مايل وسعت داشت و انواع مين هاي ضدتانك و ضد نفر را در خود جاي داده بود. عبور از چنين ميدان ميني براي متفقين يك كابوس بود.
[External Link Removed for Guests]
ايستگاه راه آهن تل العيسي پس از نبرد. پس از نفوذ آلمانها در مواضع نيروهاي انگليسي ، نبردهاي خونيني بين 10 تا 14 ماه جولاي در اين منطقه رخ داد. لاشه خودروهاي منهدم شده آلماني پس از عقب نشيني در تصوير ديده مي شود.
براي گمراه كردن رومل ، عمليات موسوم به برترام Operation Bertram را اجرا كرد. اين عمليات رومل را قانع مي كرد كه حمله قطعي ارتش هشتم انگليس از سمت جنوب خواهد بود. ماكتي از تانكها در منطقه گسترده شد. يك خط لوله بدلي نيز به آرامي ساخته شد تا رومل تصور كند متفقين در حمله به آفريكا كورپس عجله اي ندارند. نيروهاي "مونتي" در بخش شمالي هم مي بايست در معرض ديد دشمن نباشند. تانكها آنچنان استتار شدند تا كاميون هاي بي خطري به نظر آيند. عمليات برترام بر اين اساس صورت گرفت تا رومل تصور كند كه حمله احتمالي متفقين از منطقه جنوب صورت مي گيرد . در آغاز حمله واقعي مونتگومري پيامي را به تمام افراد ارتش هشتم به اين شرح ارسال كرد :
"همه نيروها بايد به قصد نابودي دشمن به پيش بروند . سربازان ، حتي اگر شده روزي يكنفر يا يكشنبه ها دو نفر را بايد بكشند ."
[External Link Removed for Guests]
يك قبضه توپ ضدهوائي 88 ميليمتري آلماني در جريان نخستين دور نبردهاي العلمين يدك كشيده مي شود . جولاي 1942
متفقين با رمز Lightfoot آغاز گرديد. يك عمليات ايذائي در جنوب با هدف سرگرم ساختن 50% از نيروهاي رومل انجام گرفته بود. حمله اصلي در شمال ، به قول مونتگومري ، فقط يك شب به طول مي انجاميد. ابتدا پياده نظام حمله را آغاز مي كرد اما نبايد به مين هاي ضد تانك برخورد مي كردند تا يگان هاي تخريب آنها را خنثي و راه را براي عبور تانك ها باز كنند. پهناي هر معبر پاكسازي شده مي بايست به 24 فوت ( باندازه عبور يك تانك) مي رسيد. تخريبچي ها بايد منطقه به وسعت 5 مايل در "باغ شيطان" پاكسازي مي كردند. اين ماموريتي وحشت آور بود كه شكست خورد. مونتي در شامگاه حمله پيامي ساده را براي نيروهايش ارسال كرد:
" بسيار ضروري است كه همه افسران و سربازان با اين هدف وارد نبرد شوند ، كه بجنگند تا بميرند يا سرانجام پيروز شوند. اگر اين كار را انجام دهيم در آن صورت فقط يك نتيجه خواهيم داشت ، ما ساعت شش دشمن را در خارج از آفريقا شكست خواهيم داد. "
[External Link Removed for Guests]
توپچي هاي تيپ استراليائي جمعي ارتش هشتم انگليس در حال شليك گلوله هاي 25 پوندي در جريان نبرد در ماه جولاي و در منطقه تل العيسي. از اين توپ در جريان نبرد العلمين به شكل گسترده اي براي پشتيباني نيروها استفاده شد.
به خطوط دفاعي رومل با آتشباري بيش از 800 قبضه توپ آغاز شد. گزارش شده صداي اين توپها به قدري مهيب بود كه از گوش توپچي ها خون جاري شده بود. هم زمان با اصابت گلوله ها به مواضع آلمانها ، پياده نظام حمله خود را آغاز نمود. تخزيبچي ها اقدام به پاكسازي مين ها نمودند. وظيفه آنها بسيار خطرناك بود. هر مين با سيم به ديگر مينها متصل شده بود. عرض معبر ايجاد شده براي عبور تانكها تبديل به پاشنه آشيل مونتگومري شد. كافي بود تا يك تانك نتواند از معبر عبور كند تا تمام تانكهاي پشت سرش نيز متوقف شوند . ازدحام تانكهاي پشت سر هم كه منتظر عبور از معبرها بودند سبب شد تا تانكها تبديل به طعمه هاي ساده اي براي توپهاي 88 ميليمتري آلماني شوند. طرح عبور تانكها از ميدان مين در يك شب با شكست مواجه شد. پياده نظام هم به آن اندازه اي كه مونتگومري در نظر داشت پيشروي نكرده بودند. آنها زمينگير شده بودند.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي آلماني در جريان نبرد
دوم حمله نيز ناموفق بود . مونتي فرمانده تانكهايش لومسدن Lumsden را مقصر مي دانست. او اولتيماتوم ساده اي را براي نيروهايش فرستاد: به پيش برويد و گرنه با نيروهاي فعال تري جايگزين خواهيد شد. اما شمار تلفات نيروها بالا بود. عمليات Lightfoot متوقف و منتگومري ، ونه لومسدن ، تانكها را به عقب فرا خواند. هنگامي كه گزارشات به دست چرچيل رسيد به شدت عصباني شد چرا كه به عقيده او مونتگومري فرصت پيروزي را از دست داده بود.
[External Link Removed for Guests] منهدم شده يك توپ ضدهوائي 20 ميليمتري آلماني در بيابانهاي ليبي ، سال 1942
رومل و آفريكا كورپس هم آسيب ديده بودند. او اكنون فقط 300 تانك در مقابل بيش از 900 تانك متفقين در اختيار داشت. مونتي سپس تصميم گرفت تا به سوي مديترانه برود. نيروهاي استراليائي به مواضع آلمانها در حاشيه مديترانه حمله كردند و رومل مي بايست تانكهايش را براي پوشش منطقه به آنجا اعزام كند. استراليائي ها تلفات سنگيني را متحمل شدند اما حمله موفق آنها روند جنگ را تغيير داد.
رومل اكنون تصور مي كرد كه حمله اصلي مونتگومري در حاشيه مديترانه خواهد بود ، بنابراين بخش عمده اي از نيروهايش را به آنجا فرستاد. استراليائي ها چنان با شدت مي جنگيدند كه رومل اصطلاح " نهرهاي خون" را در آنجا به كار برد. به هر حال استراليائي ها به مونتگومري فضائي براي انجام مانور دادند.
مونتگومري عمليات Supercharge را اجرا كرد. دراين عمليات نيروهاي انگليسي و نيوزيلندي بايد جنوب منطقه اي را كه استراليائي ها جنگيده بودند ، مورد حمله قرار مي دادند. رومل غافلگير شده بود. 123 تانك تيپ 9 زرهي به خطوط آلمانها حمله برد. اما طوفان شن يكبار ديگر به كمك رومل آمد. بخش عمده اي از تانكها به سادگي هدف توپهاي 88 ميليمتري آلماني قرار گرفتند. تقريبا 75% از تانكهاي تيپ 9 زرهي از دست رفت. اما برتري عددي تانكهاي متفقين سبب شد تا تانكهاي بيشتري به كمك بيايند و همين تانكها بودند كه توازن قوا را برهم زدند. رومل نبرد تانك با تانك را آغاز كرد اما تعداد افراد او به طرز نااميد كننده اي ناكافي بود.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي ايتاليائي زير بمباران هوائي انگليس قرار دارند. مرحله دوم نبرد العلمين . 26 اكتبر سال 1942
فرا رسيدن دوم نوامبر سال 1942 رومل ديگر دريافته بود كه در جنگ از نفس افتاده است. هيتلر فرمان داده بود كه آفريكا كورپس بايد تا آخر بجنگد اما رومل از دستور او سرپيچي و در چهارم نوامبرعقب نشيني خود را آغاز كرد. در جريان نبرد 25 هزار نيروي آلماني و ايتاليائي و 13 هزار نفر از نيروهاي ارتش هشتم انگليس كشته و مجروح شده بودند.
[External Link Removed for Guests]
يك توپ ضد تانك ايتاليائي
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
با سلام
عمليات مشعل ( Operation Torch)
نامي است كه متفقين به عمليات تصرف مستعمرات فرانسه در شمال آفريقا در نوامبر سال 1942 اطلاق كردند. در ابتدا قرار بود تا نام "ورزشكار" Gymnast براي اين عمليات برگزيده شود كه به سرعت تغيير نام يافت . اين براي نخستين بار بود كه انگليس و آمريكا در يك عمليات مشترك با يكديگر همكاري كردند.
در اين مقطع زماني استالين متفقين را براي گشودن جبهه دوم نبرد بر عليه آلمان نازي در غرب اروپا تحت فشار قرار داده بود . در سال 1942 ، انگليس هنوز آنقدر در خود احساس قدرت نمي كرد تا بتواند از طريق فرانسه به آلمان حمله كند اما پيروزي آنها در العلمين در نوامبر سال 1942 انگيزه زيادي به متفقين داد تا به نيروهاي دول محور در آفريقاي شمالي حمله كنند. اگرچه فرماندهان نظامي آمريكائي در مورد پياده كردن نيرو در فرانسه بسيار مطمئن بودند اما انگلستان پس از اطمينان از حمايت روزولت رئيس جمهور آمريكا از درخواست چرچيل مبني بر آمادگي متفقين براي عمليات در مستعمرات فرانسه در شمال آفريقا ، راه خود را انتخاب كرد. به عقيده آنها حمله به شمال آفريقا راهي براي كاهش فشار آلمان به روسيه بود.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال آيزنهاور (سمت راست) و ژنرال جورج پاتون ( سمت چپ) در حال بررسي طرح عمليات Torch
در سال 1942
عمليات مبتني بر حمله از شمال آفريقا براي اشغال جزيره سيسيل و سپس پياده سازي نيرو در ايتاليا و حركت به " قسمت نرم شكم " اروپا بود. علاوه بر آن، پيروزي در اين منطقه سبب مي شد تا درياي مديترانه از وجود كشتي هاي دول محور پاكسازي و محيط آن براي استفاده متفقين امن تر گردد.
طبق نقشه ، متفقين ابتدا بايد مراكش و الجزاير را تصرف مي كردند. هر دو كشور در ظاهر تحت امر دولت فرانسه ويشي بودند. اما از آنجائي كه دولت فرانسه ويشي توسط متفقين به عنوان همدست نازي ها شناخته ميشد ، تصرف هر دو كشور آفريقائي كاملا منطقي و قانوني به نظر مي رسيد. فرانسوي ها در آفريقا داراي 120 هزار سرباز و 500 هواپيما بودند كه حدود نيمي از آنها به همراه ناوگان دريائي در بندر كازابلانكا استقرار داشتند .
[External Link Removed for Guests]
نقشه كامل و گويائي از چگونگي اجراي عمليات مشعل. سه بخش ساحلي كه براي پياده شدن سربازان در نظر گرفته شده به تفكيك نشان داده شده است . در بالاي نقشه ، محل قرارگاه فرماندهي آيزنهاور در تنگه جبل الطارق نيز نشان مشخص شده است.
ژنرال آيزنهاور General Eisenhower فرمان اجراي عمليات مشعل داده شد و او نيز براي انجام طراحي عمليات ، مقر فرماندهي خود را در جبل الطارق مستقر نمود. نكته كليدي درعمليات مشعل ، پياده شدن موفق نيروهاي آبي خاكي در ساحل بود. سه منطقه نيز براي پياده شدن در نظر گرفته شد ، كازابلانكا – اوران و الجزاير .
وظيفه نيروها در منطقه غربي پياده شدن در ساحل صافي Safi نزديك كازابلانكا ، رباط و مهديه بود كه فرماندهي اين نيروها كه بالغ بر 35.000 نفر بودند بر عهده سرلشگر جورج پاتون George Patton گذاشته شد.
وظيفه نيروها در منطقه مركزي ، پياده شدن در ساحل اوران Oran بود. فرماندهي 18.500 نفر نيروهاي عمل كننده بر عهده سرلشگر لويد فردندال Lloyd Fredendall گذاشته شده بود.
نيروهاي منطقه شرقي نيز مامور به پياده شدن در الجزاير بودند و فرماندهي 20.000 نيروي عمل كننده نيز بر عهده ژنرال رايدر Ryder گذاشته شده بود. فرماندهي ناوگان دريائي متفقين نيز برعهده دريادار انگليسي "سر اندرو كانينگهام" Sir Andrew Cunningham قرار گرفته بود .
با اين حال متفقين ترجيح مي دادند تا به جاي نبرد با فرانسوي ها با آنها همكاري كنند. به همين دليل و براي مقابله با مقاومت احتمالي نيروهاي فرانسوي ، به كنسول آمريكا در الجزيره ، رابرت دانيل مورفي Robert Daniel Murphy ، ماموريت داده شد كه با فرماندهان فرانسوي تماس برقرار كند. او نيز با فرماندهان ارشد فرانسوي ، منجمله ژنرال "شارل مست" Charles Mast رئيس ستاد نيروهاي فرانسه در الجزاير ، وارد مذاكره شد. فرانسوي ها كه تا حدودي به همكاري ترغيب شده بودند درخواست كردند تا ديداري هم با فرماندهان ارشد متفقين داشته باشند.
در پاسخ به اين درخواست ، ژنرال آيزنهاور يك سرلشگر آمريكائي به نام مارك كلارك Mark Clark ، را با يك زيردريائي انگليسي به نام HMS Seraph به منطقه اعزام كرد تا با افسران ارشد فرانسوي مستقر در شمال آفريقا ملاقات كند. اين ملاقات در 21 اكتبر سال 1942 در منطقه "شرشل" Cherchell در الجزاير صورت گرفت و ژنرال كلارك توانست حمايت آنها را جلب كند.
از سوي ديگر ، با همكاري نيروهاي مقاومت ملي فرانسه در خاك آن كشور ، ژنرال "هنري ژيرو" Henri Giraud به صورت قاچاقي از فرانسه خارج و از سوي ژنرال آيزنهاور به سمت فرماندهي كل نيروهاي فرانسوي در شمال آفريقا براي دوران پس از تصرف آن مناطق منصوب گرديد . اما ژنرال ژيرو فرماندهي كل نيروها در عمليات را درخواست كرد. اين درخواست او رد شد و از آن پس او فقط يك تماشاچي بود.
عمليات در كازابلانكا
پياده شدن نيروها در كازابلانكا قبل از طلوع آفتاب روز هشتم نوامبر و دقيقا 5 روز پس از پيروزي مونتگومري بر رومل در مصر انجام شد. اكنون ، نيروهاي لشگر دوم زرهي و لشگر سوم و نهم پياده نظام آمريكا به استعداد 35.000 نفر در بندر كازابلانكا و در واقع در پشت نيروهاي رومل پياده شده بودند. ژنرال آيزنهاور هم عمليات را از ستاد خود در جبل الطارق هماهنگ مي كرد. در شب وقوع حمله ، يعني هفتم نوامبر ، ژنرال "آنتوني بتوارت" Antoine Béthouart كه هوادار متفقين بود كودتائي را بر عليه رژيم ژنرال "شارل نوژو" Charles Noguès در كازابلانكا انجام داد. اما اين كودتا با شكست مواجه شد و ژنرال نوژو را نسبت به قريب الوقوع بودن حمله متفقين هوشيار كرد.
براي شروع عمليات هيچگونه بمباران هوائي يا آتش تهيه توپخانه دريائي وجود نداشت چرا كه متفقين انتظار داشتند تا نيروهاي فرانسوي مستقر در سه منطقه ساحلي ( طبق قرار قبلي) مقاومتي از خود نشان ندهند . قبلا به سربازان آمريكائي و انگليسي نيز گفته شده بود كه نيروهاي فرانسوي به سوي آنان شليك نخواهند كرد.
[External Link Removed for Guests]
رزمناو فرانسوي "ژان بارت" Jean Bart را در بندر كازابلانكا ملاحظه مي كنيد كه هدف بمبها و آتش توپخانه متفقين قرار گرفته است. به دو لايه ضد اژدر كه به صورت دو خط موازي در اطراف رزمناو ديده مي شود دقت كنيد.
اما بر خلاف تصور، نيروهاي آمريكائي هنگام فرود در سواحل صافي و فداله با مقاومت فرانسوي ها مواجه شدند. توپخانه ساحلي فرانسوي ها به سوي كشتيهاي تداركاتي متفقين آتش گشود كه با پاسخ متقابل ناوگان دريائي مواجه شد. هواپيماهاي متفقين نيز اهدافي را هدف حمله قرار دادند. سپس نيروها موفق به فرود در ساحل فداله شده و راه كازابلانكا را در پيش گرفتند.
تك تيراندازان فرانسوي نيز بر خلاف انتظار مقاومت مي كردند. مقاومت نيروهاي فرانسوي ديگر فراتراز يك دردسر و اكنون تبديل به يك مشكل مهم شده بود. تقريبا در تمام مناطق ، برتري با نيروهاي فرانسوي بود و اكنون نيروهاي آمريكائي تمام فشار خود را روي تصرف كازابلانكا متمركز كرده بودند. هدف اصلي ژنرال پاتون تصرف كازابلانكا بود . سرانجام او توانست در دهم نوامبر يعني دو روز پس از پياده شدن در ساحل ، شهر را تصرف كند.
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر لويد فردندال Lloyd Fredendall
عمليات در اوران
اين نيروها بر عهده سرلشگر لويد فردندال بود . هنگام پياده شدن 18.500 سرباز جمعي لشگر يكم پياده نظام و لشگر يكم زرهي در سواحل منطقه اوران ، نيروها با مشكلاتي مواجه شدند كه ناشي از عدم شناسائي كامل وضعيت سواحل منطقه بود. سواحل منطقه ظرفيت پذيرش و تخليه اين تعداد سرباز و حجم وسيع تجهيزات ارسال شده را نداشت . چندين لندينگ كرافت هنگام نزديك شدن به ساحل اوران بدليل عمق كم آب منطقه دچار آسيب شدند . چنين اشتباهاتي در هنگام پياده شدن متفقين در سواحل فرانسه در ژوئن سال 1944كاملا در نظر گرفته شد. علاوه بر آن ، مقاومت لجوجانه سربازان فرانسوي سبب شد تا نيروهاي آمريكائي نتوانند مستقيما به سمت بندر اوران حركت كنند . تعدادي ازكشتيهاي فرانسوي هم به مقابله با ناوگان متفقين برخاستند كه تعدادي از آنها غرق و بقيه به سمت ساحل عقب رانده شدند. پس از يك روز نبرد ، سرانجام فرانسوي ها در نهم نوامبر و پس از آنكه مواضعشان توسط يك رزمناو انگليسي گلوله باران شد خود را تسليم نمودند.
در اين عمليات ، نيروهاي سرلشگر فردندال براي نخستين بار در جنگ توسط يك گردان هوابرد آمريكائي كه از انگلستان به پرواز درآمده بودند حمايت مي شدند. چتربازان گردان 509 ماموريت داشتند تا پايگاه هوائي Tafraoui و پايگاه La Senia را تصرف كنند. با وجود مقاومت هاي فرانسويان ، چتربازان در منطقه پياده شده و انبوه هواپيماهاي آنها نيز در بيابانهاي اطراف فرود آمدند. با اين تلاشها ، سرانجام هر دو پايگاه هوائي نيز به تصرف چتربازان درآمد.
عمليات در الجزاير
بخش شرقي نيروها ، پياده شدن در سواحل الجزاير بود . سرفرماندهي اين بخش از نيروها برعهده سپهبد "كنت اندرسون"Kenneth Anderson گذاشته شده بود و نيروهاي لشگر 34 پياده نظام و دو تيپ از لشگر 78 پياده نظام و دو يگان كوماندوئي انگليس را شامل مي شد. ساعاتي پيش از انجام حمله ، دو گروه از نيروهاي مقاومت فرانسه كودتائي را برعليه ژنرال "آلفونس ژون" Alphonse Juin انجام دادند. به همين دليل دولت ويشي در الجزاير بيشتر سرگرم مقابله با كودتاچيان بود تا ممانعت از پياده شدن متفقين در ساحل . آنها منزل ژنرال ژون را محاصره و او را وادار به تسليم كردند .
[External Link Removed for Guests]
دريا سالار François Darlan ، فرمانده كل نيروهاي فرانسوي در الجزاير در وسط ايستاده است. سمت چپ او مارشال پتن ، رئيس دولت فرانسه ويشي (دست نشانده آلمانها) و سمت راست درياسالار ، پي ير لاوال نخست وزير دولت فرانسه ويشي ديده مي شوند.
، كنسول آمريكا تلاش كرد تا ژنرال ژون را متقاعد به همكاري با متفقين نمايد. مورفي پس از آنكه متوجه شد درياسالار "فرانسيس دارلن" François Darlan ، فرمانده كل نيروهاي فرانسوي درالجزيره است مذاكرات مشابهي را نيز با او انجام داد. پس از آنكه هيچكدام از ژنرال هاي فرانسوي حاضر به همكاري با متفقين نشدند عمليات پياده شدن در ساحل آغاز شد. ژنرال چارلز رايدر فرمانده لشگر 34 پياده نظام آمريكا تصور مي كرد كه اكنون نيروهاي فرانسوي بايد مقاومت كمتري را از خود نشان دهند اما چنين نشد و پياده شدن مستقيم در سواحل الجزيره ميسر نگرديد . بنابراين متفقين از چندين سو شهر را محاصره كرده و سرانجام ژنرال ژون فرانسوي در ساعت 18:00 روز هشتم نوامبر شهر به متفقين تسليم كرد .
پياده سازي نيروها در سه منطقه ساحلي بسيار موفقيت آميز بود . مقاومت فرانسوي ها به دليل انجام كمين بوده است و تلفات متفقين نيز به همان دليل بود. عمليات مشعل با كشته شدن 480 نفر و مجروح شدن 720 نفر از سربازان متفقين به پايان رسيد . تلفات فرانسويان نيز بالغ ير 1.346 كشته و 1.997 نفر مجروح بود. پس از انجام اين عمليات هيتلر دستور تا طي عملياتي موسم به "آنتون " Operation Anton ، منطقه تحت سيطره دولت فرانسه ويشي در داخل خاك فرانسه به تصرف نيروهاي آلماني درآيد. نيروهاي فرانسوي در شمال آفريقا موسوم به " Armée d’Afrique" به همراه چندين كشتي جنگي نيز به متفقين پيوستند.
متفقين پس از جمع آوري و تقويت نيروهايشان ، به سمت تونس حركت كردند. پس از پيروزي مونتگومري در العلمين ، نيروهاي آلماني در حال عقب نشيني به سمت غرب و نزديك شدن به نيروهاي متفقين پياده شده در سواحل مراكش بودند.
عمليات مشعل ( Operation Torch)
نامي است كه متفقين به عمليات تصرف مستعمرات فرانسه در شمال آفريقا در نوامبر سال 1942 اطلاق كردند. در ابتدا قرار بود تا نام "ورزشكار" Gymnast براي اين عمليات برگزيده شود كه به سرعت تغيير نام يافت . اين براي نخستين بار بود كه انگليس و آمريكا در يك عمليات مشترك با يكديگر همكاري كردند.
در اين مقطع زماني استالين متفقين را براي گشودن جبهه دوم نبرد بر عليه آلمان نازي در غرب اروپا تحت فشار قرار داده بود . در سال 1942 ، انگليس هنوز آنقدر در خود احساس قدرت نمي كرد تا بتواند از طريق فرانسه به آلمان حمله كند اما پيروزي آنها در العلمين در نوامبر سال 1942 انگيزه زيادي به متفقين داد تا به نيروهاي دول محور در آفريقاي شمالي حمله كنند. اگرچه فرماندهان نظامي آمريكائي در مورد پياده كردن نيرو در فرانسه بسيار مطمئن بودند اما انگلستان پس از اطمينان از حمايت روزولت رئيس جمهور آمريكا از درخواست چرچيل مبني بر آمادگي متفقين براي عمليات در مستعمرات فرانسه در شمال آفريقا ، راه خود را انتخاب كرد. به عقيده آنها حمله به شمال آفريقا راهي براي كاهش فشار آلمان به روسيه بود.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال آيزنهاور (سمت راست) و ژنرال جورج پاتون ( سمت چپ) در حال بررسي طرح عمليات Torch
در سال 1942
عمليات مبتني بر حمله از شمال آفريقا براي اشغال جزيره سيسيل و سپس پياده سازي نيرو در ايتاليا و حركت به " قسمت نرم شكم " اروپا بود. علاوه بر آن، پيروزي در اين منطقه سبب مي شد تا درياي مديترانه از وجود كشتي هاي دول محور پاكسازي و محيط آن براي استفاده متفقين امن تر گردد.
طبق نقشه ، متفقين ابتدا بايد مراكش و الجزاير را تصرف مي كردند. هر دو كشور در ظاهر تحت امر دولت فرانسه ويشي بودند. اما از آنجائي كه دولت فرانسه ويشي توسط متفقين به عنوان همدست نازي ها شناخته ميشد ، تصرف هر دو كشور آفريقائي كاملا منطقي و قانوني به نظر مي رسيد. فرانسوي ها در آفريقا داراي 120 هزار سرباز و 500 هواپيما بودند كه حدود نيمي از آنها به همراه ناوگان دريائي در بندر كازابلانكا استقرار داشتند .
[External Link Removed for Guests]
نقشه كامل و گويائي از چگونگي اجراي عمليات مشعل. سه بخش ساحلي كه براي پياده شدن سربازان در نظر گرفته شده به تفكيك نشان داده شده است . در بالاي نقشه ، محل قرارگاه فرماندهي آيزنهاور در تنگه جبل الطارق نيز نشان مشخص شده است.
ژنرال آيزنهاور General Eisenhower فرمان اجراي عمليات مشعل داده شد و او نيز براي انجام طراحي عمليات ، مقر فرماندهي خود را در جبل الطارق مستقر نمود. نكته كليدي درعمليات مشعل ، پياده شدن موفق نيروهاي آبي خاكي در ساحل بود. سه منطقه نيز براي پياده شدن در نظر گرفته شد ، كازابلانكا – اوران و الجزاير .
وظيفه نيروها در منطقه غربي پياده شدن در ساحل صافي Safi نزديك كازابلانكا ، رباط و مهديه بود كه فرماندهي اين نيروها كه بالغ بر 35.000 نفر بودند بر عهده سرلشگر جورج پاتون George Patton گذاشته شد.
وظيفه نيروها در منطقه مركزي ، پياده شدن در ساحل اوران Oran بود. فرماندهي 18.500 نفر نيروهاي عمل كننده بر عهده سرلشگر لويد فردندال Lloyd Fredendall گذاشته شده بود.
نيروهاي منطقه شرقي نيز مامور به پياده شدن در الجزاير بودند و فرماندهي 20.000 نيروي عمل كننده نيز بر عهده ژنرال رايدر Ryder گذاشته شده بود. فرماندهي ناوگان دريائي متفقين نيز برعهده دريادار انگليسي "سر اندرو كانينگهام" Sir Andrew Cunningham قرار گرفته بود .
با اين حال متفقين ترجيح مي دادند تا به جاي نبرد با فرانسوي ها با آنها همكاري كنند. به همين دليل و براي مقابله با مقاومت احتمالي نيروهاي فرانسوي ، به كنسول آمريكا در الجزيره ، رابرت دانيل مورفي Robert Daniel Murphy ، ماموريت داده شد كه با فرماندهان فرانسوي تماس برقرار كند. او نيز با فرماندهان ارشد فرانسوي ، منجمله ژنرال "شارل مست" Charles Mast رئيس ستاد نيروهاي فرانسه در الجزاير ، وارد مذاكره شد. فرانسوي ها كه تا حدودي به همكاري ترغيب شده بودند درخواست كردند تا ديداري هم با فرماندهان ارشد متفقين داشته باشند.
در پاسخ به اين درخواست ، ژنرال آيزنهاور يك سرلشگر آمريكائي به نام مارك كلارك Mark Clark ، را با يك زيردريائي انگليسي به نام HMS Seraph به منطقه اعزام كرد تا با افسران ارشد فرانسوي مستقر در شمال آفريقا ملاقات كند. اين ملاقات در 21 اكتبر سال 1942 در منطقه "شرشل" Cherchell در الجزاير صورت گرفت و ژنرال كلارك توانست حمايت آنها را جلب كند.
از سوي ديگر ، با همكاري نيروهاي مقاومت ملي فرانسه در خاك آن كشور ، ژنرال "هنري ژيرو" Henri Giraud به صورت قاچاقي از فرانسه خارج و از سوي ژنرال آيزنهاور به سمت فرماندهي كل نيروهاي فرانسوي در شمال آفريقا براي دوران پس از تصرف آن مناطق منصوب گرديد . اما ژنرال ژيرو فرماندهي كل نيروها در عمليات را درخواست كرد. اين درخواست او رد شد و از آن پس او فقط يك تماشاچي بود.
عمليات در كازابلانكا
پياده شدن نيروها در كازابلانكا قبل از طلوع آفتاب روز هشتم نوامبر و دقيقا 5 روز پس از پيروزي مونتگومري بر رومل در مصر انجام شد. اكنون ، نيروهاي لشگر دوم زرهي و لشگر سوم و نهم پياده نظام آمريكا به استعداد 35.000 نفر در بندر كازابلانكا و در واقع در پشت نيروهاي رومل پياده شده بودند. ژنرال آيزنهاور هم عمليات را از ستاد خود در جبل الطارق هماهنگ مي كرد. در شب وقوع حمله ، يعني هفتم نوامبر ، ژنرال "آنتوني بتوارت" Antoine Béthouart كه هوادار متفقين بود كودتائي را بر عليه رژيم ژنرال "شارل نوژو" Charles Noguès در كازابلانكا انجام داد. اما اين كودتا با شكست مواجه شد و ژنرال نوژو را نسبت به قريب الوقوع بودن حمله متفقين هوشيار كرد.
براي شروع عمليات هيچگونه بمباران هوائي يا آتش تهيه توپخانه دريائي وجود نداشت چرا كه متفقين انتظار داشتند تا نيروهاي فرانسوي مستقر در سه منطقه ساحلي ( طبق قرار قبلي) مقاومتي از خود نشان ندهند . قبلا به سربازان آمريكائي و انگليسي نيز گفته شده بود كه نيروهاي فرانسوي به سوي آنان شليك نخواهند كرد.
[External Link Removed for Guests]
رزمناو فرانسوي "ژان بارت" Jean Bart را در بندر كازابلانكا ملاحظه مي كنيد كه هدف بمبها و آتش توپخانه متفقين قرار گرفته است. به دو لايه ضد اژدر كه به صورت دو خط موازي در اطراف رزمناو ديده مي شود دقت كنيد.
اما بر خلاف تصور، نيروهاي آمريكائي هنگام فرود در سواحل صافي و فداله با مقاومت فرانسوي ها مواجه شدند. توپخانه ساحلي فرانسوي ها به سوي كشتيهاي تداركاتي متفقين آتش گشود كه با پاسخ متقابل ناوگان دريائي مواجه شد. هواپيماهاي متفقين نيز اهدافي را هدف حمله قرار دادند. سپس نيروها موفق به فرود در ساحل فداله شده و راه كازابلانكا را در پيش گرفتند.
تك تيراندازان فرانسوي نيز بر خلاف انتظار مقاومت مي كردند. مقاومت نيروهاي فرانسوي ديگر فراتراز يك دردسر و اكنون تبديل به يك مشكل مهم شده بود. تقريبا در تمام مناطق ، برتري با نيروهاي فرانسوي بود و اكنون نيروهاي آمريكائي تمام فشار خود را روي تصرف كازابلانكا متمركز كرده بودند. هدف اصلي ژنرال پاتون تصرف كازابلانكا بود . سرانجام او توانست در دهم نوامبر يعني دو روز پس از پياده شدن در ساحل ، شهر را تصرف كند.
[External Link Removed for Guests]
سرلشگر لويد فردندال Lloyd Fredendall
عمليات در اوران
اين نيروها بر عهده سرلشگر لويد فردندال بود . هنگام پياده شدن 18.500 سرباز جمعي لشگر يكم پياده نظام و لشگر يكم زرهي در سواحل منطقه اوران ، نيروها با مشكلاتي مواجه شدند كه ناشي از عدم شناسائي كامل وضعيت سواحل منطقه بود. سواحل منطقه ظرفيت پذيرش و تخليه اين تعداد سرباز و حجم وسيع تجهيزات ارسال شده را نداشت . چندين لندينگ كرافت هنگام نزديك شدن به ساحل اوران بدليل عمق كم آب منطقه دچار آسيب شدند . چنين اشتباهاتي در هنگام پياده شدن متفقين در سواحل فرانسه در ژوئن سال 1944كاملا در نظر گرفته شد. علاوه بر آن ، مقاومت لجوجانه سربازان فرانسوي سبب شد تا نيروهاي آمريكائي نتوانند مستقيما به سمت بندر اوران حركت كنند . تعدادي ازكشتيهاي فرانسوي هم به مقابله با ناوگان متفقين برخاستند كه تعدادي از آنها غرق و بقيه به سمت ساحل عقب رانده شدند. پس از يك روز نبرد ، سرانجام فرانسوي ها در نهم نوامبر و پس از آنكه مواضعشان توسط يك رزمناو انگليسي گلوله باران شد خود را تسليم نمودند.
در اين عمليات ، نيروهاي سرلشگر فردندال براي نخستين بار در جنگ توسط يك گردان هوابرد آمريكائي كه از انگلستان به پرواز درآمده بودند حمايت مي شدند. چتربازان گردان 509 ماموريت داشتند تا پايگاه هوائي Tafraoui و پايگاه La Senia را تصرف كنند. با وجود مقاومت هاي فرانسويان ، چتربازان در منطقه پياده شده و انبوه هواپيماهاي آنها نيز در بيابانهاي اطراف فرود آمدند. با اين تلاشها ، سرانجام هر دو پايگاه هوائي نيز به تصرف چتربازان درآمد.
عمليات در الجزاير
بخش شرقي نيروها ، پياده شدن در سواحل الجزاير بود . سرفرماندهي اين بخش از نيروها برعهده سپهبد "كنت اندرسون"Kenneth Anderson گذاشته شده بود و نيروهاي لشگر 34 پياده نظام و دو تيپ از لشگر 78 پياده نظام و دو يگان كوماندوئي انگليس را شامل مي شد. ساعاتي پيش از انجام حمله ، دو گروه از نيروهاي مقاومت فرانسه كودتائي را برعليه ژنرال "آلفونس ژون" Alphonse Juin انجام دادند. به همين دليل دولت ويشي در الجزاير بيشتر سرگرم مقابله با كودتاچيان بود تا ممانعت از پياده شدن متفقين در ساحل . آنها منزل ژنرال ژون را محاصره و او را وادار به تسليم كردند .
[External Link Removed for Guests]
دريا سالار François Darlan ، فرمانده كل نيروهاي فرانسوي در الجزاير در وسط ايستاده است. سمت چپ او مارشال پتن ، رئيس دولت فرانسه ويشي (دست نشانده آلمانها) و سمت راست درياسالار ، پي ير لاوال نخست وزير دولت فرانسه ويشي ديده مي شوند.
، كنسول آمريكا تلاش كرد تا ژنرال ژون را متقاعد به همكاري با متفقين نمايد. مورفي پس از آنكه متوجه شد درياسالار "فرانسيس دارلن" François Darlan ، فرمانده كل نيروهاي فرانسوي درالجزيره است مذاكرات مشابهي را نيز با او انجام داد. پس از آنكه هيچكدام از ژنرال هاي فرانسوي حاضر به همكاري با متفقين نشدند عمليات پياده شدن در ساحل آغاز شد. ژنرال چارلز رايدر فرمانده لشگر 34 پياده نظام آمريكا تصور مي كرد كه اكنون نيروهاي فرانسوي بايد مقاومت كمتري را از خود نشان دهند اما چنين نشد و پياده شدن مستقيم در سواحل الجزيره ميسر نگرديد . بنابراين متفقين از چندين سو شهر را محاصره كرده و سرانجام ژنرال ژون فرانسوي در ساعت 18:00 روز هشتم نوامبر شهر به متفقين تسليم كرد .
پياده سازي نيروها در سه منطقه ساحلي بسيار موفقيت آميز بود . مقاومت فرانسوي ها به دليل انجام كمين بوده است و تلفات متفقين نيز به همان دليل بود. عمليات مشعل با كشته شدن 480 نفر و مجروح شدن 720 نفر از سربازان متفقين به پايان رسيد . تلفات فرانسويان نيز بالغ ير 1.346 كشته و 1.997 نفر مجروح بود. پس از انجام اين عمليات هيتلر دستور تا طي عملياتي موسم به "آنتون " Operation Anton ، منطقه تحت سيطره دولت فرانسه ويشي در داخل خاك فرانسه به تصرف نيروهاي آلماني درآيد. نيروهاي فرانسوي در شمال آفريقا موسوم به " Armée d’Afrique" به همراه چندين كشتي جنگي نيز به متفقين پيوستند.
متفقين پس از جمع آوري و تقويت نيروهايشان ، به سمت تونس حركت كردند. پس از پيروزي مونتگومري در العلمين ، نيروهاي آلماني در حال عقب نشيني به سمت غرب و نزديك شدن به نيروهاي متفقين پياده شده در سواحل مراكش بودند.
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
سلام عليكم
نبرد گذرگاه فايد - Faïd Pass و سيدي بوزيد Sidi Bouzid
30 ژانويه 1943 – 17 فوريه 1943
[External Link Removed for Guests]
ژنرال هانس يورگن فون آرنيم
رومل ، در تلاش براي ممانعت از هجوم متفقين به جنوب تونس ، به ژنرال هانس يورگن فون آرنيم Hans-Jürgen von Arnim فرمان داد تا حمله اي را به گذرگاه فايد Faïd Pass صورت دهد . اين گذرگاه در 30 ژانويه مورد حمله لشگر 21 تانك آلمان واقع شد . ژنرال آلفونس ژون Alphonse Juin ، فرمانده لشگر 19فرانسه مستقر در گذرگاه فايد ، براي مقاومت و دفع حمله آلمانها از ژنرال لويد فردندال Lloyd Fredendall فرمانده لشگر دوم ارتش آمريكا درخواست كمك كرد اما تعلل ژنرال آمريكائي و سرعت حمله آلمانها سبب شد تا نيروهاي فرانسوي با تحمل تلفات سنگين مجبور به عقب نشيني از گذرگاه شوند .
[External Link Removed for Guests]
يك تانك AMC 35 S منهدم شده فرانسوي در 7 مه 1943 ، تونس . تانكهاي ديگري در پشت تصوير ديده مي شوند.
جنوب غرب اين گذرگاه شهر سيدي بوزيد Sidi Bouzid واقع شده بود كه يك مركز مواصلاتي و انبار تجهيزات به شمار مي رفت و توسط نيروهاي لشگر دوم آمريكا از آن دفاع مي شد. خطوط دفاعي آمريكائي ها در منطقه شخصا توسط ژنرال فردندال ايجاد شده بود بدون آنكه او حتي يكبار شخصا از اين مناطق ديدن كرده و يا لااقل با افسران زيردستش در اين مورد مشاوره اي كرده باشد. به همين دليل بخش عمده اي از خطوط دفاعي آمريكائي ها بين دو ارتفاعات "جبل السوداء" و "جبل كثيره" متمركز شده بود.
در ساعت 04:00 روز 14 فوريه چهار گروه رزمي آلماني شامل 140 دستگاه تانك لشگر 10 و 21 زرهي تحت فرماندهي ژنرال "هاينز زيگلر" Heinz Ziegler با عبور از گذرگاه فايد و تحت پوشش طوفاني از شن به سمت سيدي بوزيد تاختند. در ساعت 10:00 مهاجمين آلماني بر مدافعين آمريكائي پيروز شده و توانستند تپه جبل السوداء را تصرف كنند. در همين حال نيمي ديگر از نيروهاي آلماني حركت خود را به سمت تپه "جبل كثيره" و "بيرالحفي" آغاز كردند. در پايان روز بخش عمده اي از خودروهاي نظامي آمريكائي نابود شده يا به سمت غرب عقب نشيني كرده و نيروهاي آمريكائي مستقر روي تپه هاي "جبل سوداء" ، "جبل كثيره" و "جبل حديد" را بدون پشتيباني ، تنها گذاشته بودند.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي سنگين Tiger آلماني در شهرهاي تونس . سال
روز 15 فوريه ، ژنرال آمريكائي "اورلاندو وارد" Orlando Wardپاتكي را بر ضد نيروهاي آلماني اجرا نمود كه اين پاتك با بمباران و آتش شديد هواپيماهاي آلماني و نيز حمله متقابل تانكهاي آلماني مواجه شد اما آمريكائي ها توانستند با تحمل تلفات سنگين و از دست دادن 45 تانك ، 9 توپ خودكششي و ساير ادوات ، تپه "جبل حمراء" را تصرف كنند.
هنگام غروب ، آلمانها با انجام يك حمله ديگر توانستند قواي متفقين را از منطقه به عقب رانده و در پايان روز شهرهاي "سيدي بوزيد" و "سبيتلا" را به اشغال خود درآورند. در 17 فوريه ، نيروهاي لشگر دوم آمريكا نيز به سمت گذرگاه كاسرين Kasserine Pass در غرب شهر سبيتلا عقب نشيني كردند.
[External Link Removed for Guests]
جهت اطلاع دوستان عرض مي كنم : سيدي بوزيد همان شهري است كه جواني به نام محمد بوعزيزي در آنجا با اقدام به خودسوزي باعث قيام مردم تونس عليه زين العابدين بن علي گرديد.
نبرد گذرگاه فايد - Faïd Pass و سيدي بوزيد Sidi Bouzid
30 ژانويه 1943 – 17 فوريه 1943
[External Link Removed for Guests]
ژنرال هانس يورگن فون آرنيم
رومل ، در تلاش براي ممانعت از هجوم متفقين به جنوب تونس ، به ژنرال هانس يورگن فون آرنيم Hans-Jürgen von Arnim فرمان داد تا حمله اي را به گذرگاه فايد Faïd Pass صورت دهد . اين گذرگاه در 30 ژانويه مورد حمله لشگر 21 تانك آلمان واقع شد . ژنرال آلفونس ژون Alphonse Juin ، فرمانده لشگر 19فرانسه مستقر در گذرگاه فايد ، براي مقاومت و دفع حمله آلمانها از ژنرال لويد فردندال Lloyd Fredendall فرمانده لشگر دوم ارتش آمريكا درخواست كمك كرد اما تعلل ژنرال آمريكائي و سرعت حمله آلمانها سبب شد تا نيروهاي فرانسوي با تحمل تلفات سنگين مجبور به عقب نشيني از گذرگاه شوند .
[External Link Removed for Guests]
يك تانك AMC 35 S منهدم شده فرانسوي در 7 مه 1943 ، تونس . تانكهاي ديگري در پشت تصوير ديده مي شوند.
جنوب غرب اين گذرگاه شهر سيدي بوزيد Sidi Bouzid واقع شده بود كه يك مركز مواصلاتي و انبار تجهيزات به شمار مي رفت و توسط نيروهاي لشگر دوم آمريكا از آن دفاع مي شد. خطوط دفاعي آمريكائي ها در منطقه شخصا توسط ژنرال فردندال ايجاد شده بود بدون آنكه او حتي يكبار شخصا از اين مناطق ديدن كرده و يا لااقل با افسران زيردستش در اين مورد مشاوره اي كرده باشد. به همين دليل بخش عمده اي از خطوط دفاعي آمريكائي ها بين دو ارتفاعات "جبل السوداء" و "جبل كثيره" متمركز شده بود.
در ساعت 04:00 روز 14 فوريه چهار گروه رزمي آلماني شامل 140 دستگاه تانك لشگر 10 و 21 زرهي تحت فرماندهي ژنرال "هاينز زيگلر" Heinz Ziegler با عبور از گذرگاه فايد و تحت پوشش طوفاني از شن به سمت سيدي بوزيد تاختند. در ساعت 10:00 مهاجمين آلماني بر مدافعين آمريكائي پيروز شده و توانستند تپه جبل السوداء را تصرف كنند. در همين حال نيمي ديگر از نيروهاي آلماني حركت خود را به سمت تپه "جبل كثيره" و "بيرالحفي" آغاز كردند. در پايان روز بخش عمده اي از خودروهاي نظامي آمريكائي نابود شده يا به سمت غرب عقب نشيني كرده و نيروهاي آمريكائي مستقر روي تپه هاي "جبل سوداء" ، "جبل كثيره" و "جبل حديد" را بدون پشتيباني ، تنها گذاشته بودند.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي سنگين Tiger آلماني در شهرهاي تونس . سال
روز 15 فوريه ، ژنرال آمريكائي "اورلاندو وارد" Orlando Wardپاتكي را بر ضد نيروهاي آلماني اجرا نمود كه اين پاتك با بمباران و آتش شديد هواپيماهاي آلماني و نيز حمله متقابل تانكهاي آلماني مواجه شد اما آمريكائي ها توانستند با تحمل تلفات سنگين و از دست دادن 45 تانك ، 9 توپ خودكششي و ساير ادوات ، تپه "جبل حمراء" را تصرف كنند.
هنگام غروب ، آلمانها با انجام يك حمله ديگر توانستند قواي متفقين را از منطقه به عقب رانده و در پايان روز شهرهاي "سيدي بوزيد" و "سبيتلا" را به اشغال خود درآورند. در 17 فوريه ، نيروهاي لشگر دوم آمريكا نيز به سمت گذرگاه كاسرين Kasserine Pass در غرب شهر سبيتلا عقب نشيني كردند.
[External Link Removed for Guests]
جهت اطلاع دوستان عرض مي كنم : سيدي بوزيد همان شهري است كه جواني به نام محمد بوعزيزي در آنجا با اقدام به خودسوزي باعث قيام مردم تونس عليه زين العابدين بن علي گرديد.
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
با سلام
گذرگاه كاسرين - Kasserine Pass
[External Link Removed for Guests]
اروين رومل در ميان افسرانش
فوريه سال 1943، گذرگاه كاسرين كانون نبردها در شمال آفريقا بود. دول محور قصد داشتند تا با استفاده از گذرگاه كاسرين مانع تمركز نيروهاي ژنرال آمريكائي ، دوايت آيزنهاور Dwight Eisenhower براي حمله به تونس شوند. نبرد كاسرين آخرين موفقيت ژنرال اروين رومل آلماني در شمال آفريقا محسوب مي شود.
نبردها در اطراف گذرگاه كاسرين از دسامبر سال 1942 آغاز شده بود. يعني هنگاميكه ارتش پنجم زرهي آلمان به فرماندهي ژنرال يورگن فون آرنيم Jürgen von Arnim در تلاش براي الحاق به نيروهاي در حال عقب نشيني رومل (از ليبي به سمت جنوب تونس ) حمله اي را به سمت غرب آغاز نموده بود . ژنرال فون آرنيم قصد داشت تا كنترل منطقه "درساله شرقي " – سلسله كوههائي كه به جنوب تونس منتهي ميشود – را دراختيار بگيرد. با انجام اين كار او ميتوانست با كنترل گذرگاههاي كوهستاني ، هر گونه حركت متفقين در شرق درساله را زير نظر داشته باشد. اگر فون آرنيم در عملياتش موفق مي شد ، در آنصورت ژنرال آيزنهاور را مجبور مي ساخت تا براي عبور از گذرگاه هائي مثل كاسرين در جنوب استفاده كند . اين عمل باعث دور شدن نيروهاي آيزنهاور از خطوط تداركاتي و آسيب پذيري شان مي شد در حاليكه به رومل و فون آرنيم اجازه مي داد تا نيروهايشان را به هم ملحق سازند.
به صورت تئوري نيروهاي محور در شمال آفريقا داراي شرايط مناسبي براي انجام اين عمليات نبودند و نخستين ضعف آنها ناتواني در تامين نيازهاي ضروري نيروهاي تحت امرشان بود. اما آنها در مقابل متفقين داراي برتري عمده اي بودند و آن ساختار يكپارچه فرماندهي نيروهايشان بود. كاملا واضح بود كه چه كسي نيروهاي آلماني را در تونس فرماندهي ميكند در حاليكه در نيروهاي متفقين به لحاظ ساختار فرماندهي آشفتگي به چشم مي خورد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي آلماني تحركات متفقين را زير نظر دارند. به زيرنويس اين تصوير توجه كنيد.
ژنرال آيزنهاور آمريكائي بر نيروهاي متفقين در منطقه فرماندهي كامل داشت. اما مقر فرماندهي او در الجزاير يعني 400 مايل دورتر از آنچه كه در تونس مي گذشت قرار داشت. به همين دليل آيزنهاور ، سرلشگر "لوسين تروسكات " Lucien Truscott را به عنوان نماينده خود در منطقه منصوب كرد اما تروسكات مقر خود را در 200 مايلي خطوط نبرد مستقر كرده بود. گزارشات مربوط به فرماندهي به صورت روزانه براي سپهبد انگليسي "سر كنت اندرسون" Sir Kenneth Anderson فرمانده ارتش يكم بريتانيا ارسال مي شد. اما خود اندرسون در نيروهاي تحت امرش دچار مشكلاتي بود. بخشي از نيروهايش يعني نيروهاي لشگر 19 فرانسه به فرماندهي "كولتز" Koeltz ، فقط تابع دستورات ژنرال "آلفونس ژين" Alphonse Juin ، فرمانده نيروي زميني فرانسه بود . ژنرال آلفونس ژين هم دستورات را از ژنرال "هنري ژيرو" Henri Giraud در فرانسه دريافت مي كرد. فرانسه نيز تمايلي به حمله نيروهاي انگليسي به منطقه " مرس الكبير" از خود نشان نمي داد. ژنرال اندرسون انگليسي در تلاش براي راضي كردن فرانسوي ها ، به آنان قول داد تا در كشور تونس به آنها منطقه مستقلي را براي حكمراني واگذار كند هرچند وضعيت موجود به او اجازه برآورده كردن چنين قولي را نداد.
وضعيت سپهبد اندرسون زماني بغرنج تر شد كه دريافت فرماندهان ارشد آمريكائي خواهان الحاق به نيروهاي او نيستند. آمريكائي ها با او خيلي سرد و منزوي برخورد مي كردند. نيروهاي ارتش دوم آمريكا تحت امر سرلشگر "لويد فردندال" Lloyd Fredendall قرار داشتند و او نيز شخصا به اندرسون علاقه اي نداشت و به سربازان فرانسوي ژنرال كولتز نيز بي اعتماد بود.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال آيزنهاور
سوم ژانويه سال 1943 ، ژنرال فون آرنيم آلماني به مواضع نيروهاي فرانسوي حمله برد و توانست موفقيت بزرگي كسب كند. آيزنهاور تصميم گرفت تا نيروهاي فرانسوي را به عقب كشيده و آنها را با نيروهاي تازه نفس آمريكائي جايگزين كند. اما قبل از انجام اين جابجائي ، در 30 ژانويه ، فون آرنيم مجددا نيروهاي آسيب ديده فرانسوي را مورد حمله قرار داد و توانست به همان اندازه موفقيت خود را تكرار كند. در پايان ماه ژانويه فون آرنيم توانست سرپل خود را در تونس تثبيت سازد و براي رومل فضاي امني را ايجاد كند تا او با آسودگي به درون آن رود.
در ماه فوريه سال 1943 فون آرنيم 100 هزار و رومل 70 هزار نيرو را تحت امر خود داشتند در حاليكه جمع كل نيروهاي متفقين در همان منطقه حدود 150 نفر بود.
در چهارم فوريه رومل به فون آرنيم گفت كه او مي بايست به حملاتش بر ضد نيروهاي متفقين به سمت جنوب ادامه مي داد . يعني همان كاري كه او قبلا انجام داده بود. با تسليم ارتش ششم در استالينگراد ، آلمان نازي در يك حالت گيجي به سر مي برد ، به همين دليل يك پيروزي بزرگ در شمال آفريقا ميتوانست تا حدودي جبران اين شكست را بنمايد. گذشته از اين ، پس از عقب نشيني رومل در شمال آفريقا ، اين پيروزي مي توانست اعتبار او را بازگرداند . در خلال دو هفته اول ماه فوريه ، هيچكس در اردوگاه متفقين از طرح رومل و فون آرنيم اطلاعي نداشت. بعدها به صورت ناگهاني ، بطوري كه هنوز كسي از آن آگاهي كاملي ندارد ، دستگاه اطلاعاتي ژنرال اندرسون به او از آنچه كه رومل و فون آرنيم در نظر داشتند خبر داد . يعني انجام يك حمله وسيع به مواضع نيروهاي فرانسوي كه آنان را قادر مي ساخت تا از آنجا به نيروهاي انگليسي حمله برند. به نيروهاي فرانسوي دستور داده شد تا از مواضع خود عقب نشيني كنند . همين امر سبب شد تا روابط آتي نظامي نيروهاي انگليسي و فرانسوي مخدوش شود چرا كه ژنرال كولتز فرانسوي نمي خواست قبل از آنكه به نيروهايش حمله شده باشد آنها را به عقب بكشد.
در 14 فوريه آلمانها حمله خود را در ميان طوفان شن آغاز كردند . آنها به سرعت 44 دستگاه تانك آمريكائي ، 26 قبضه توپ و 22 كاميون را منهدم كردند. اندرسون انگليسي تصور كرد كه اين يك حمله انحرافي براي پوشاندن حمله اصلي از سمت شمال است. تصادفا هم اندرسون و هم فون آرنيم باور كرده بودند كه نبرد سرنوشت ساز اصلي در نزديكي سواحل تونس بوقوع خواهد پيوست در حاليكه آنها هم اكنون در مناطق داخلي در حال نبرد بودند.
[External Link Removed for Guests]
يك ستون از توپهاي آمريكائي M3- 75mm نصب شده بر روي خودروهاي GMC كه در اطراف گذرگاه كاسرين هدف حمله نيروهاي آلماني قرار گرفته اند. فوريه سال
15 فوريه آمريكائي ها يك ضد حمله را اجرا كردند. در 17 فوريه آنها بيش از 98 دستگاه تانك ، 57 كاميون و 29 قبضه توپ را از دست داده بودند. آنها هنگام عقب نشيني ملزومات حياتي را نابود كردند اما آلمانها موفق شدند تا 5.000 گالن سوخت بسيار ضروري هواپيما را به چنگ آورند.
رومل فرمان حمله به منطقه "لكف" در 80 مايلي شمال گذرگاه كاسرين را صادر كرد. براي انجام اين حمله ، او مي بايست نيروهايش را از ميان گذرگاه عبور مي داد. ژنرال الكساندر انگليسي كه پيشتر فرماندهي نيروهاي ارتش هشتم مونتگومري واكنون ارتش يكم ژنرال اندرسون را بر عهده داشت ، اكنون به وضوح سردرگمي را در تمام مناطق تحت كنترل متفقين مشاهده مي كرد. او به صراحت و سادگي دستور داد كه تحت هيچ شرايطي از هيچيك از مواضع عقب نشيني وجود نخواهد داشت.
در 18 فوريه ، فعاليت كمي در جبهه ها مشاهده مي شد و همين به متفقين اجازه مي داد تا خطوط دفاعي خود را محكم تر كنند. ورود لشگر نهم توپخانه دلگرمي زيادي را به متفقين داد . اين لشگر در عرض 4 روز 375 مايل را پيموده بود. در فاصله روزهاي 19 تا 22 فوريه ، رومل تلاش كرد تا به هدفش ، لكف، دست يابد. اما برايش مسجل شد كه اين حمله برايش سودي نخواهد داشت بنابراين در 22 فوريه دستور لغو حمله را صادر كرد. نخستين مشكل او همان دشمن قديمي اش يعني كمبود نفرات و تجهيزات بود. نفراتش از آفريقاي شمالي به جبهه روسيه اعزام شده بودند و اين "روباه صحرا" را خشمگين ساخته بود. او بي آنكه متفقين از ناكامي اش در دستيابي به هدفش مطلع شده باشند از گذرگاه كاسرين عقب نشيني كرد. با فرارسيدن 25 فوريه ، كاسرين به دست متفقين افتاده و آلمانها به شرق درساله عقب نشيني كرده بودند.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] آمريكائي جمعي گردان دوم از هنگ 16 لشگر يكم پياده نظام در حال عبور از تنگه كاسرين . فوريه سال
بلومنسون ميگويد:
" رومل توانست در تونس اطاق نشيمني براي خود بدست آورد ، او تمام فرماندهان متفقين را در شمال آفريقا به وحشت انداخته بود و آنها را وادار ساخت تا در مورد هنر جنگ بيشتر به فكر فرو روند. تحولات عميق در آموزش ، سازماندهي ، اصول و تجهيزات نبرد نتيجه اين تجربه متفقين است. "
عمليات درگذرگاه كاسرين به قيمت جان 2.000 سرباز آلماني و حدود 10.000 سرباز متفقين كه 6.500 نفر آن آمريكائي بودند تمام شد. در اين عمليات نيروهاي ارتش دوم آمريكا به فرماندهي سرلشگر لويد فردندال كاملا تارومار شدند . پس از اين شكست آمريكائي تغييرات زيادي را در نيروهاي خود ايجاد كردند كه جايگزيني يگانها و تغيير فرماندهي نيروها از لويد فردندال به سپهبد جورج پاتون George S. Patton بخشي از آن بود.
[External Link Removed for Guests]
يك گشتي آمريكائي به لاشه يك تانك منهدم شده آلماني نگاه مي كند. تونس ، گذرگاه كاسرين ، فوريه سال
گذرگاه كاسرين - Kasserine Pass
[External Link Removed for Guests]
اروين رومل در ميان افسرانش
فوريه سال 1943، گذرگاه كاسرين كانون نبردها در شمال آفريقا بود. دول محور قصد داشتند تا با استفاده از گذرگاه كاسرين مانع تمركز نيروهاي ژنرال آمريكائي ، دوايت آيزنهاور Dwight Eisenhower براي حمله به تونس شوند. نبرد كاسرين آخرين موفقيت ژنرال اروين رومل آلماني در شمال آفريقا محسوب مي شود.
نبردها در اطراف گذرگاه كاسرين از دسامبر سال 1942 آغاز شده بود. يعني هنگاميكه ارتش پنجم زرهي آلمان به فرماندهي ژنرال يورگن فون آرنيم Jürgen von Arnim در تلاش براي الحاق به نيروهاي در حال عقب نشيني رومل (از ليبي به سمت جنوب تونس ) حمله اي را به سمت غرب آغاز نموده بود . ژنرال فون آرنيم قصد داشت تا كنترل منطقه "درساله شرقي " – سلسله كوههائي كه به جنوب تونس منتهي ميشود – را دراختيار بگيرد. با انجام اين كار او ميتوانست با كنترل گذرگاههاي كوهستاني ، هر گونه حركت متفقين در شرق درساله را زير نظر داشته باشد. اگر فون آرنيم در عملياتش موفق مي شد ، در آنصورت ژنرال آيزنهاور را مجبور مي ساخت تا براي عبور از گذرگاه هائي مثل كاسرين در جنوب استفاده كند . اين عمل باعث دور شدن نيروهاي آيزنهاور از خطوط تداركاتي و آسيب پذيري شان مي شد در حاليكه به رومل و فون آرنيم اجازه مي داد تا نيروهايشان را به هم ملحق سازند.
به صورت تئوري نيروهاي محور در شمال آفريقا داراي شرايط مناسبي براي انجام اين عمليات نبودند و نخستين ضعف آنها ناتواني در تامين نيازهاي ضروري نيروهاي تحت امرشان بود. اما آنها در مقابل متفقين داراي برتري عمده اي بودند و آن ساختار يكپارچه فرماندهي نيروهايشان بود. كاملا واضح بود كه چه كسي نيروهاي آلماني را در تونس فرماندهي ميكند در حاليكه در نيروهاي متفقين به لحاظ ساختار فرماندهي آشفتگي به چشم مي خورد.
[External Link Removed for Guests]
نيروهاي آلماني تحركات متفقين را زير نظر دارند. به زيرنويس اين تصوير توجه كنيد.
ژنرال آيزنهاور آمريكائي بر نيروهاي متفقين در منطقه فرماندهي كامل داشت. اما مقر فرماندهي او در الجزاير يعني 400 مايل دورتر از آنچه كه در تونس مي گذشت قرار داشت. به همين دليل آيزنهاور ، سرلشگر "لوسين تروسكات " Lucien Truscott را به عنوان نماينده خود در منطقه منصوب كرد اما تروسكات مقر خود را در 200 مايلي خطوط نبرد مستقر كرده بود. گزارشات مربوط به فرماندهي به صورت روزانه براي سپهبد انگليسي "سر كنت اندرسون" Sir Kenneth Anderson فرمانده ارتش يكم بريتانيا ارسال مي شد. اما خود اندرسون در نيروهاي تحت امرش دچار مشكلاتي بود. بخشي از نيروهايش يعني نيروهاي لشگر 19 فرانسه به فرماندهي "كولتز" Koeltz ، فقط تابع دستورات ژنرال "آلفونس ژين" Alphonse Juin ، فرمانده نيروي زميني فرانسه بود . ژنرال آلفونس ژين هم دستورات را از ژنرال "هنري ژيرو" Henri Giraud در فرانسه دريافت مي كرد. فرانسه نيز تمايلي به حمله نيروهاي انگليسي به منطقه " مرس الكبير" از خود نشان نمي داد. ژنرال اندرسون انگليسي در تلاش براي راضي كردن فرانسوي ها ، به آنان قول داد تا در كشور تونس به آنها منطقه مستقلي را براي حكمراني واگذار كند هرچند وضعيت موجود به او اجازه برآورده كردن چنين قولي را نداد.
وضعيت سپهبد اندرسون زماني بغرنج تر شد كه دريافت فرماندهان ارشد آمريكائي خواهان الحاق به نيروهاي او نيستند. آمريكائي ها با او خيلي سرد و منزوي برخورد مي كردند. نيروهاي ارتش دوم آمريكا تحت امر سرلشگر "لويد فردندال" Lloyd Fredendall قرار داشتند و او نيز شخصا به اندرسون علاقه اي نداشت و به سربازان فرانسوي ژنرال كولتز نيز بي اعتماد بود.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال آيزنهاور
سوم ژانويه سال 1943 ، ژنرال فون آرنيم آلماني به مواضع نيروهاي فرانسوي حمله برد و توانست موفقيت بزرگي كسب كند. آيزنهاور تصميم گرفت تا نيروهاي فرانسوي را به عقب كشيده و آنها را با نيروهاي تازه نفس آمريكائي جايگزين كند. اما قبل از انجام اين جابجائي ، در 30 ژانويه ، فون آرنيم مجددا نيروهاي آسيب ديده فرانسوي را مورد حمله قرار داد و توانست به همان اندازه موفقيت خود را تكرار كند. در پايان ماه ژانويه فون آرنيم توانست سرپل خود را در تونس تثبيت سازد و براي رومل فضاي امني را ايجاد كند تا او با آسودگي به درون آن رود.
در ماه فوريه سال 1943 فون آرنيم 100 هزار و رومل 70 هزار نيرو را تحت امر خود داشتند در حاليكه جمع كل نيروهاي متفقين در همان منطقه حدود 150 نفر بود.
در چهارم فوريه رومل به فون آرنيم گفت كه او مي بايست به حملاتش بر ضد نيروهاي متفقين به سمت جنوب ادامه مي داد . يعني همان كاري كه او قبلا انجام داده بود. با تسليم ارتش ششم در استالينگراد ، آلمان نازي در يك حالت گيجي به سر مي برد ، به همين دليل يك پيروزي بزرگ در شمال آفريقا ميتوانست تا حدودي جبران اين شكست را بنمايد. گذشته از اين ، پس از عقب نشيني رومل در شمال آفريقا ، اين پيروزي مي توانست اعتبار او را بازگرداند . در خلال دو هفته اول ماه فوريه ، هيچكس در اردوگاه متفقين از طرح رومل و فون آرنيم اطلاعي نداشت. بعدها به صورت ناگهاني ، بطوري كه هنوز كسي از آن آگاهي كاملي ندارد ، دستگاه اطلاعاتي ژنرال اندرسون به او از آنچه كه رومل و فون آرنيم در نظر داشتند خبر داد . يعني انجام يك حمله وسيع به مواضع نيروهاي فرانسوي كه آنان را قادر مي ساخت تا از آنجا به نيروهاي انگليسي حمله برند. به نيروهاي فرانسوي دستور داده شد تا از مواضع خود عقب نشيني كنند . همين امر سبب شد تا روابط آتي نظامي نيروهاي انگليسي و فرانسوي مخدوش شود چرا كه ژنرال كولتز فرانسوي نمي خواست قبل از آنكه به نيروهايش حمله شده باشد آنها را به عقب بكشد.
در 14 فوريه آلمانها حمله خود را در ميان طوفان شن آغاز كردند . آنها به سرعت 44 دستگاه تانك آمريكائي ، 26 قبضه توپ و 22 كاميون را منهدم كردند. اندرسون انگليسي تصور كرد كه اين يك حمله انحرافي براي پوشاندن حمله اصلي از سمت شمال است. تصادفا هم اندرسون و هم فون آرنيم باور كرده بودند كه نبرد سرنوشت ساز اصلي در نزديكي سواحل تونس بوقوع خواهد پيوست در حاليكه آنها هم اكنون در مناطق داخلي در حال نبرد بودند.
[External Link Removed for Guests]
يك ستون از توپهاي آمريكائي M3- 75mm نصب شده بر روي خودروهاي GMC كه در اطراف گذرگاه كاسرين هدف حمله نيروهاي آلماني قرار گرفته اند. فوريه سال
15 فوريه آمريكائي ها يك ضد حمله را اجرا كردند. در 17 فوريه آنها بيش از 98 دستگاه تانك ، 57 كاميون و 29 قبضه توپ را از دست داده بودند. آنها هنگام عقب نشيني ملزومات حياتي را نابود كردند اما آلمانها موفق شدند تا 5.000 گالن سوخت بسيار ضروري هواپيما را به چنگ آورند.
رومل فرمان حمله به منطقه "لكف" در 80 مايلي شمال گذرگاه كاسرين را صادر كرد. براي انجام اين حمله ، او مي بايست نيروهايش را از ميان گذرگاه عبور مي داد. ژنرال الكساندر انگليسي كه پيشتر فرماندهي نيروهاي ارتش هشتم مونتگومري واكنون ارتش يكم ژنرال اندرسون را بر عهده داشت ، اكنون به وضوح سردرگمي را در تمام مناطق تحت كنترل متفقين مشاهده مي كرد. او به صراحت و سادگي دستور داد كه تحت هيچ شرايطي از هيچيك از مواضع عقب نشيني وجود نخواهد داشت.
در 18 فوريه ، فعاليت كمي در جبهه ها مشاهده مي شد و همين به متفقين اجازه مي داد تا خطوط دفاعي خود را محكم تر كنند. ورود لشگر نهم توپخانه دلگرمي زيادي را به متفقين داد . اين لشگر در عرض 4 روز 375 مايل را پيموده بود. در فاصله روزهاي 19 تا 22 فوريه ، رومل تلاش كرد تا به هدفش ، لكف، دست يابد. اما برايش مسجل شد كه اين حمله برايش سودي نخواهد داشت بنابراين در 22 فوريه دستور لغو حمله را صادر كرد. نخستين مشكل او همان دشمن قديمي اش يعني كمبود نفرات و تجهيزات بود. نفراتش از آفريقاي شمالي به جبهه روسيه اعزام شده بودند و اين "روباه صحرا" را خشمگين ساخته بود. او بي آنكه متفقين از ناكامي اش در دستيابي به هدفش مطلع شده باشند از گذرگاه كاسرين عقب نشيني كرد. با فرارسيدن 25 فوريه ، كاسرين به دست متفقين افتاده و آلمانها به شرق درساله عقب نشيني كرده بودند.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests] آمريكائي جمعي گردان دوم از هنگ 16 لشگر يكم پياده نظام در حال عبور از تنگه كاسرين . فوريه سال
بلومنسون ميگويد:
" رومل توانست در تونس اطاق نشيمني براي خود بدست آورد ، او تمام فرماندهان متفقين را در شمال آفريقا به وحشت انداخته بود و آنها را وادار ساخت تا در مورد هنر جنگ بيشتر به فكر فرو روند. تحولات عميق در آموزش ، سازماندهي ، اصول و تجهيزات نبرد نتيجه اين تجربه متفقين است. "
عمليات درگذرگاه كاسرين به قيمت جان 2.000 سرباز آلماني و حدود 10.000 سرباز متفقين كه 6.500 نفر آن آمريكائي بودند تمام شد. در اين عمليات نيروهاي ارتش دوم آمريكا به فرماندهي سرلشگر لويد فردندال كاملا تارومار شدند . پس از اين شكست آمريكائي تغييرات زيادي را در نيروهاي خود ايجاد كردند كه جايگزيني يگانها و تغيير فرماندهي نيروها از لويد فردندال به سپهبد جورج پاتون George S. Patton بخشي از آن بود.
[External Link Removed for Guests]
يك گشتي آمريكائي به لاشه يك تانك منهدم شده آلماني نگاه مي كند. تونس ، گذرگاه كاسرين ، فوريه سال
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
سلام عليكم
نبرد القطار - BATTLE OF EL GUETTAR
القطار يكي از نبردهايي است كه در جنگ جهاني دوم و در جريان اشغال تونس بين نيروهاي آفريكا كورپس به فرماندهي يورگن فون آرنيم Jürgen von Arnim آلماني از يك سو و نيروهاي ارتش دوم آمريكا به فرماندهي ژنرال جورج پاتونGeorge Patton در مناطق جنوبي و مركزي كشور تونس به وقوع پيوست. مثل ساير نبردهاي انجام شده در جنگ جهاني دوم ، نبرد القطار صرفا يك روياروئي ميان ارتشهاي متفقين و متحدين در يك روز نبود ، اين نبرد در حقيقت كانون حمله ژنرال پاتون در 17 مارس 1943 بود. در نهم مارس 1943 ژنرال جورج پاتون George S. Patton فرماندهي نيروهاي ارتش دوم آمريكا را از ژنرال فردندال كه در نبرد گذرگاه كاسرين تلفات زيادي را ديده بود تحويل گرفت . اين نخستين نبردي بود كه نيروهاي آمريكائي توانستند يگانهاي تانك كارآزموده آلماني را شكست دهند اما در نهايت اين جنگ بدون نتيجه پايان يافت.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال جورج پاتون
مقدمه نبرد
آمريكائي در نخستين نبرد خود با نيروهاي آلماني و ايتاليائي در تونس به سختي درهم كوبيده شده بودند. اوج اين درگيري ها نبرد گذرگاه كاسرين Kasserine Passدر اوخر فوريه سال 1943 بود. فلدمارشال اروين رومل آلماني كه توانسته بود يك پيروزي تاكتيكي كامل را بدست آورد ، با شنيدن خبر نزديك شدن ارتش هشتم انگليس به فرماندهي ژنرال برنارد مونتگومري از جنگ دست كشيد و به خطوط دفاعي سابقش در شرق يا همان " خط مارث" Mareth Line بازگشت.
[External Link Removed for Guests]
در اين تصوير خط دفاعي مارث به صورت زيگزاگ نشان داده شده است.
فرماندهي ارتش آمريكا به شكست در مقابل نيروهاي آلماني واكنش نشان داد و تغييراتي را در سطوح فرماندهي ، مقررات و تاكتيك ها اعمال نمود. يكي از تغييرات عمده ، هماهنگي و انعطاف بيشتر ارتباط توپخانه در تمام يگانها بود به نحوي كه با كمترين تماس بتوان آتش تمام يگانها را به سمت يك هدف هدايت نمود. در گذشته هر آتشبار فقط با دستور مستقيم ديده بان يگان خودش كه فراتر از خطوط دفاعي مستقر بود و از فركانس راديوئي ويژه اي براي تماس با آتشبار استفاده مي نمود اجراي آتش مي كرد.
بعلاوه ترجيح داده شد كه يگانهاي بزرگ به واحدهاي كوچكتر تجزيه نشوند . در نتيجه اين يگان ها در جريان نبرد پشتيباني خود را از دست مي دادند. هماهنگي با نيروهي هوائي براي فراهم آوردن پشتيباني هوائي موثر از نيروها بهبود يافت اما بعدها در جريان جنگ هنوز به حد مطلوب خود نرسيده بود.
در ششم مارس سال 1943 ژنرال جورج پاتون فرماندهي ارتش دوم آمريكا را از لويد فردندال تحويل گرفت . فردندال قبل از نبرد گذرگاه كاسرين و در طول آن فرماندهي نيروها را برعهده داشت. نخستين اقدام جورج پاتون سازماندهي مجدد نيروها براي انجام يك حمله به كوههاي اطلس در شرق منطقه درساله بود. اين حمله در صورت موفقيت ، عقبه نيروهاي محور در خط مارث را كه در مقابل نيروهاي ارتش هشتم موتگومري موضع گرفته بودند به خطر مي انداخت . نيروهاي ارتش دوم آمريكا در غرب منطقه درساله و در نزديكي مرزهاي الجزاير مستقر شدند . نيروهاي تحت امر ژنرال پاتون شامل لشگر يكم زرهي و لشگرهاي نهم و سي و چهارم پياده نظام بودند. او به صورت ضربتي نيروهايش را مجددا شكل داد و آئين نامه مربوط به پوشش و البسه سربازان شامل بستن كراوات و سلسله مراتب اطاعت از دستورات را به دقت اجرا نمود.
در هفدهم مارس لشگر يكم پياده نظام ارتش آمريكا با پيشروي به درون دشت هاي خالي اقدام به پيشروي به سمت شرق و تصرف شهر قفصه Gafsa نمود و آنجا را تبديل به يك پايگاه تداركاتي براي عمليات هاي بعدي خود نمود. لشگر يكم زرهي به سمت مكنازي Maknassey و لشگر پياده نهم به سوي قفصه و لشگر سي و چهارم پياده به سمت فندق Fondouk حركت كردند. لشگر يكم زرهي توانست در 17 مارس قفصه و القطار را تصرف كند.
در 18 مارس نخستين گردان رنجر به فرماندهي سرهنگ ويليام او داربي William O. Darby با پيشروي به جلو و اندكي مقاومت ، واحه اي به نام القطار El Guettar را تصرف نمود. مدافعين ايتاليائي پس از عقب نشيني بر روي تپه هاي مشرف بر شهر موضع گرفتند و گذرگاه موجود در ميان تپه ها را كه منتهي به زمينهاي مسطح ساحلي ميشد مسدود كردند.
نيروهاي رنجر در عمليات ديگري در شب 20 مارس موفق شدند تا 700 سرباز ايتاليائي را به اسارت خود درآورند. آنها براي انجام اين عمليات مهمات و تجهيزات را دست به دست از صخره هاي صعب العبور انتقال دادند . پس از اين موفقيت ، اكنون موقعيت براي انجام عمليات هجومي بسيار مناسب بود.
آغاز نبرد
[External Link Removed for Guests] لشگر 21 زرهي آلمان در حاي پيشروي
نيروهاي محور مراقب تحركات نيروهاي آمريكائي بودند و لشگر دهم تانك آلمان را مامور به مقابله با آنها كردند . قبل از نبرد رومل به آلمان پرواز كرد و مسئوليت قرارگاه فرماندهي نيروهاي آفريكا كورپس را بر عهده ژنرال فون آرنيم نهاد. فن آرنيم همانند رومل معتقد بود كه نيروهاي آمريكائي كارائي پائيني دارند و تصوز مي كرد تا با يك نمايش قدرت مي تواند آنها را مجددا از شرق درساله به عقب براند.
در ساعت 6 روز 23 مارس 50 تانك لشگر دهم آلمان با حمايت پياده نظام و و لشگر ايتاليائي Centauro و پشتيباني هوائي لوفت وافه با عبور از تنگه اي خود را به دره القطار رساندند . يگان هاي موتوريزه نخبه آلماني سوار بر نفربرها و موتور سيكلت ها تغيير آرايش داده و نيروها را بالاي تپه مستقر كردند . اين نيروها موظف بودند تا با حمايت آتش توپهاي پرقدرت 88 ميليمتري ، توپخانه دشمن را كه بالاي تپه مستقر بود منهدم سازند. آلمانها موفق شدند تا به سرعت خطوط پياده نظام و سنگرهاي توپخانه را پشت سر بگذارند. ژنرال تري آلن Terry Allen. فرمانده لشگر يكم پياده نظام آمريكا با مشاهده دو تانك آلماني كه به مقر فرماندهي او نزديك مي شدند و پس از پيشنهاد ترك مقر فرماندهي ، با بي تفاوتي شانه هايش را بالا انداخت و گفت :" دوست دارم كه از اين جهنم بيرون بروم اما هر حرامزاده اي كه اول اين كار را انجام دهد با گلوله خواهم زد" .
[External Link Removed for Guests]
زره پوش هاي ضد تانك آمريكائي موسوم به M10
نيروهاي آلماني در ميدان مين گرفتار آمدند اوضاعشان رو به وخامت گذاشت. زماني كه آلمانها سعي داشتند تا ميدان مين را پاكسازي كنند زير آتش توپخانه و سلاح هاي ضد تانك آمريكائيها مخصوصا تانكهاي M10 كه جديدا وارد نبرد شده بودند قرار گرفتند. در عرض نيم ساعت 30 تانك آلمانها نابود شد و لشگر دهم زرهي آلمان كه 30 درصد از تانكهاي با ارزش خود را به دره القطار اعزام كرده بود تا ساعت 9 صبح باقي مانده آنها را براي سازماندهي مجدد از دره به عقب كشيد.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي منهدم شده آلماني
متحدين دست بردار نبودند و مجددا ساعت 4:45 دقيقه بعدازظهر حمله ديگري را آغاز كردند و اين بار نيروهاي پياده نظام را در ميان تانكها پراكنده ساختند. توپچي هاي آمريكائي كاملا آماده بودند و سربازان در حال پيشروي آلماني اهداف راحتي براي آنان تلقي مي شدند. توپهاي ضدتانك به حمايت از توپخانه برخاستند و نيروهاي پياده آلماني را زير آتش خود قرار دادند. آنها موفق شدند تا نيروهاي آلماني را از منطقه به عقب برانند اما گردان ضد تانك آمريكا نيز خسارات سنگيني را متحمل شده بود. از 31 دستگاه تانك ، 21 دستگاه آن از كار افتاده بود هر چند بعدا 8 دستگاه آن تعمير شد. آلمانها با درك اين نكته كه حملات ديگر موثر نخواهند بود با اتكا به باقيمانده نيروهاي لشگر دهم تانك به قرارگاه فرماندهي خود در قابس Gabès بازگشتند.
پيشروي ژنرال پاتون در جنوب تونس با موفقيت همراه بود. او خيلي زود فرماني از ژنرال الكساندر فرمانده ارتش 18 انگليس دريافت كرد تا فشار خود را در محور قفصه – قابس افزايش دهد. ( در آن موقع نيروهاي ارتش دوم آمريكا تحت فرماندهي مستقيم قرارگاه فرماندهي ارتش 18 انگلستان كه لشگرهاي يكم و هشتم انگليس و لشگر نهم فرانسه را نيز تحت امر خود داشت خدمت مي كردند) . دستور ژنرال الكساندر مبتني بر ملاحظات راهبردي بود . اولا هيچ دليلي براي باقيماندن نيروهاي لشگر يكم و نهم در مواضع و موقعيت فعلي شان وجود نداشت. آلمانها و ايتاليائي ها هنوز در زمين ها و ارتفاعات اطراف دره القطار استحكامات نيرومندي داشتند . دشتهاي مسطح اطراف نيروهاي متفقين پر از ميادين مين بود و هنوز توپهاي ضد تانك در مكانهاي مناسبي موضع گرفته بودند. هنوز تعداد تانكهاي دشمن زياد بود و لشگر10 زرهي آلمان و لشگر ايتاليائي Centauro هنوز به تعداد زيادي از خودروهاي زرهي مجهز بودند.
حمله ژنرال پاتون
19 مارس ، ارتش هشتم بريتانيا حمله خود را به خط مارث آغاز كرد. اين حمله در ابتدا با موفقيت كمي همراه بود. اما در 26 مارس نيروهاي انگليسي از با دور زدن جناح خارجي منطقه توانستند خود را به شمال خط مارث برسانند . اكنون ديگر خط مارث غير قابل دفاع شده بود. آلمانها عقب نشيني كاملي را به سمت منطقه "وادي عقاريت" در شمال قابص آغاز كردند . با اينكار مواضع نيروهاي آمريكائي بسيار با ارزش شده بود چرا كه جاده القطار مستقيما به قابس منتهي مي شد.
پس از يك هفته نيروهاي آمريكائي به آرامي اقدام به پيشروي نموده تا ضمن تجديد قوا به درون دشتها نفوذ كرده و خطوط دفاعي خود را در شرق درساله كامل كند. دفاع آلمانها سنگين بود و پيشروي به كندي و با تلفات صورت مي گرفت. اما با فرا رسيدن 30 مارس آمريكائيها اكنون در وضعيتي بودند كه بتوانند به جنوب القطار حمله كنند. حمله با فرمان در هم شكستن دو دژ مستحكم ايتاليائي ها در تپه 369 و تپه 772 آغاز شد و اين دو تپه مي بايست يكي پس از ديگري به تصرف آمريكائي ها درمي آمد. اين حمله مي بايست امنيت جاده شمال منطقه "دبل البدره" را تامين و تپه ها و شيارهاي منطقه را نيز در تصرف مهاجمين قرار مي داد .
در جريان اين حمله ، نيروهاي لشگر يكم و نهم پياده نظام و حدود يك سوم از لشگر يكم زرهي مشاركت داشتند كه در مجموع اصطلاحا به آنها "Benson Force" مي گفتند. اين نيروها در بعداز ظهر 30 مارس تپه 369 را مورد حمله قرار دادند اما در ميادين مين و آتش توپهاي ضد تانك گرفتار آمدند و 5 تانك را از دست دادند. تانكها به عقب بازگردانده شده و نيروها روز بعد و در ساعت 6 صبح حمله خود را آغاز كردند و با رسيدن به بالاي تپه صدها نفر را به اسارت خود درآوردند. اما پاتك ايتاليائي ها مجددا آنها را از مواضع تازه متصرف شده شان بيرون راند به طوريكه در ساعت 12:45 دقيقه آمريكائي ها با از دست دادن 9 تانك و 2 زره پوش ضد تانك به همان نقطه اول خود بازگشتند. حمله بعدي آنها در روز بعد يعني يكم آوريل نيز با شكست مواجه شد . آنها اين حمله را خيلي بد آغاز كردند.
در اينجا بود كه به ژنرال پاتون دستور داده شد تا تپه 772 را تصرف كند حتي اگر تپه 369 هنوز در دست ايتاليائي ها باشد. لشگر نهم به سمت تپه 779 حركت كرد و لشگر يكم را نزديكي تپه 369 ترك نمود. در سوم آوريل ، لشگر يكم سرانجام تپه 369 را پاكسازي نمود اما نبرد بر سر تسخير تپه 772 ادامه يافت. فرمانده نيروهاي ايتاليائي ، ژنرال " جيوواني مسه " Messe از نيروهاي لشگر 21 زرهي آلمان درخواست كمك كرد و توانست با كمك آنها پيشروي آمريكائي ها و روند كلي عمليات را متوقف سازد.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال ايتاليائي جيوواني مسه
ششم آوريل ارتش هشتم بريتانيا از خطوط دفاعي آلمان ها عبوركرد . در روز هفتم آوريل نيز نيروهاي آمريكائي موسوم به Benson Force جاده بي دفاع القطار – قابس را به تصرف خود درآوردند و در همانجا در ساعت 17 به يگان هائي از ارتش هشتم انگليس ملحق شدند. نبرد القطار به پايان رسيد.
با شكسته شدن خطوط دفاعي نيروهاي محور در جنوب تونس ، آنها اقدام به حركت و الحاق به ساير نيروهاي محور در شمال نمودند. در اوايل ماه مه تونس به تصرف متفقين درآمد. نبرد القطار نتايج مختلفي داشت . از يك سو آمريكائي ها نشان دادند كه قادر به نبرد و شكست دادن ارتش آلمان هستند و از سوي ديگر در مراحل ابتدائي عملياتها خود را كم توان و ناهماهنگ نشان دادند.
[External Link Removed for Guests]
يك آمريكائي به تانك منهدم شده آلماني مي نگرد.
[External Link Removed for Guests]
اسراي ايتاليائي
نبرد القطار - BATTLE OF EL GUETTAR
القطار يكي از نبردهايي است كه در جنگ جهاني دوم و در جريان اشغال تونس بين نيروهاي آفريكا كورپس به فرماندهي يورگن فون آرنيم Jürgen von Arnim آلماني از يك سو و نيروهاي ارتش دوم آمريكا به فرماندهي ژنرال جورج پاتونGeorge Patton در مناطق جنوبي و مركزي كشور تونس به وقوع پيوست. مثل ساير نبردهاي انجام شده در جنگ جهاني دوم ، نبرد القطار صرفا يك روياروئي ميان ارتشهاي متفقين و متحدين در يك روز نبود ، اين نبرد در حقيقت كانون حمله ژنرال پاتون در 17 مارس 1943 بود. در نهم مارس 1943 ژنرال جورج پاتون George S. Patton فرماندهي نيروهاي ارتش دوم آمريكا را از ژنرال فردندال كه در نبرد گذرگاه كاسرين تلفات زيادي را ديده بود تحويل گرفت . اين نخستين نبردي بود كه نيروهاي آمريكائي توانستند يگانهاي تانك كارآزموده آلماني را شكست دهند اما در نهايت اين جنگ بدون نتيجه پايان يافت.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال جورج پاتون
مقدمه نبرد
آمريكائي در نخستين نبرد خود با نيروهاي آلماني و ايتاليائي در تونس به سختي درهم كوبيده شده بودند. اوج اين درگيري ها نبرد گذرگاه كاسرين Kasserine Passدر اوخر فوريه سال 1943 بود. فلدمارشال اروين رومل آلماني كه توانسته بود يك پيروزي تاكتيكي كامل را بدست آورد ، با شنيدن خبر نزديك شدن ارتش هشتم انگليس به فرماندهي ژنرال برنارد مونتگومري از جنگ دست كشيد و به خطوط دفاعي سابقش در شرق يا همان " خط مارث" Mareth Line بازگشت.
[External Link Removed for Guests]
در اين تصوير خط دفاعي مارث به صورت زيگزاگ نشان داده شده است.
فرماندهي ارتش آمريكا به شكست در مقابل نيروهاي آلماني واكنش نشان داد و تغييراتي را در سطوح فرماندهي ، مقررات و تاكتيك ها اعمال نمود. يكي از تغييرات عمده ، هماهنگي و انعطاف بيشتر ارتباط توپخانه در تمام يگانها بود به نحوي كه با كمترين تماس بتوان آتش تمام يگانها را به سمت يك هدف هدايت نمود. در گذشته هر آتشبار فقط با دستور مستقيم ديده بان يگان خودش كه فراتر از خطوط دفاعي مستقر بود و از فركانس راديوئي ويژه اي براي تماس با آتشبار استفاده مي نمود اجراي آتش مي كرد.
بعلاوه ترجيح داده شد كه يگانهاي بزرگ به واحدهاي كوچكتر تجزيه نشوند . در نتيجه اين يگان ها در جريان نبرد پشتيباني خود را از دست مي دادند. هماهنگي با نيروهي هوائي براي فراهم آوردن پشتيباني هوائي موثر از نيروها بهبود يافت اما بعدها در جريان جنگ هنوز به حد مطلوب خود نرسيده بود.
در ششم مارس سال 1943 ژنرال جورج پاتون فرماندهي ارتش دوم آمريكا را از لويد فردندال تحويل گرفت . فردندال قبل از نبرد گذرگاه كاسرين و در طول آن فرماندهي نيروها را برعهده داشت. نخستين اقدام جورج پاتون سازماندهي مجدد نيروها براي انجام يك حمله به كوههاي اطلس در شرق منطقه درساله بود. اين حمله در صورت موفقيت ، عقبه نيروهاي محور در خط مارث را كه در مقابل نيروهاي ارتش هشتم موتگومري موضع گرفته بودند به خطر مي انداخت . نيروهاي ارتش دوم آمريكا در غرب منطقه درساله و در نزديكي مرزهاي الجزاير مستقر شدند . نيروهاي تحت امر ژنرال پاتون شامل لشگر يكم زرهي و لشگرهاي نهم و سي و چهارم پياده نظام بودند. او به صورت ضربتي نيروهايش را مجددا شكل داد و آئين نامه مربوط به پوشش و البسه سربازان شامل بستن كراوات و سلسله مراتب اطاعت از دستورات را به دقت اجرا نمود.
در هفدهم مارس لشگر يكم پياده نظام ارتش آمريكا با پيشروي به درون دشت هاي خالي اقدام به پيشروي به سمت شرق و تصرف شهر قفصه Gafsa نمود و آنجا را تبديل به يك پايگاه تداركاتي براي عمليات هاي بعدي خود نمود. لشگر يكم زرهي به سمت مكنازي Maknassey و لشگر پياده نهم به سوي قفصه و لشگر سي و چهارم پياده به سمت فندق Fondouk حركت كردند. لشگر يكم زرهي توانست در 17 مارس قفصه و القطار را تصرف كند.
در 18 مارس نخستين گردان رنجر به فرماندهي سرهنگ ويليام او داربي William O. Darby با پيشروي به جلو و اندكي مقاومت ، واحه اي به نام القطار El Guettar را تصرف نمود. مدافعين ايتاليائي پس از عقب نشيني بر روي تپه هاي مشرف بر شهر موضع گرفتند و گذرگاه موجود در ميان تپه ها را كه منتهي به زمينهاي مسطح ساحلي ميشد مسدود كردند.
نيروهاي رنجر در عمليات ديگري در شب 20 مارس موفق شدند تا 700 سرباز ايتاليائي را به اسارت خود درآورند. آنها براي انجام اين عمليات مهمات و تجهيزات را دست به دست از صخره هاي صعب العبور انتقال دادند . پس از اين موفقيت ، اكنون موقعيت براي انجام عمليات هجومي بسيار مناسب بود.
آغاز نبرد
[External Link Removed for Guests] لشگر 21 زرهي آلمان در حاي پيشروي
نيروهاي محور مراقب تحركات نيروهاي آمريكائي بودند و لشگر دهم تانك آلمان را مامور به مقابله با آنها كردند . قبل از نبرد رومل به آلمان پرواز كرد و مسئوليت قرارگاه فرماندهي نيروهاي آفريكا كورپس را بر عهده ژنرال فون آرنيم نهاد. فن آرنيم همانند رومل معتقد بود كه نيروهاي آمريكائي كارائي پائيني دارند و تصوز مي كرد تا با يك نمايش قدرت مي تواند آنها را مجددا از شرق درساله به عقب براند.
در ساعت 6 روز 23 مارس 50 تانك لشگر دهم آلمان با حمايت پياده نظام و و لشگر ايتاليائي Centauro و پشتيباني هوائي لوفت وافه با عبور از تنگه اي خود را به دره القطار رساندند . يگان هاي موتوريزه نخبه آلماني سوار بر نفربرها و موتور سيكلت ها تغيير آرايش داده و نيروها را بالاي تپه مستقر كردند . اين نيروها موظف بودند تا با حمايت آتش توپهاي پرقدرت 88 ميليمتري ، توپخانه دشمن را كه بالاي تپه مستقر بود منهدم سازند. آلمانها موفق شدند تا به سرعت خطوط پياده نظام و سنگرهاي توپخانه را پشت سر بگذارند. ژنرال تري آلن Terry Allen. فرمانده لشگر يكم پياده نظام آمريكا با مشاهده دو تانك آلماني كه به مقر فرماندهي او نزديك مي شدند و پس از پيشنهاد ترك مقر فرماندهي ، با بي تفاوتي شانه هايش را بالا انداخت و گفت :" دوست دارم كه از اين جهنم بيرون بروم اما هر حرامزاده اي كه اول اين كار را انجام دهد با گلوله خواهم زد" .
[External Link Removed for Guests]
زره پوش هاي ضد تانك آمريكائي موسوم به M10
نيروهاي آلماني در ميدان مين گرفتار آمدند اوضاعشان رو به وخامت گذاشت. زماني كه آلمانها سعي داشتند تا ميدان مين را پاكسازي كنند زير آتش توپخانه و سلاح هاي ضد تانك آمريكائيها مخصوصا تانكهاي M10 كه جديدا وارد نبرد شده بودند قرار گرفتند. در عرض نيم ساعت 30 تانك آلمانها نابود شد و لشگر دهم زرهي آلمان كه 30 درصد از تانكهاي با ارزش خود را به دره القطار اعزام كرده بود تا ساعت 9 صبح باقي مانده آنها را براي سازماندهي مجدد از دره به عقب كشيد.
[External Link Removed for Guests]
[External Link Removed for Guests]
تانكهاي منهدم شده آلماني
متحدين دست بردار نبودند و مجددا ساعت 4:45 دقيقه بعدازظهر حمله ديگري را آغاز كردند و اين بار نيروهاي پياده نظام را در ميان تانكها پراكنده ساختند. توپچي هاي آمريكائي كاملا آماده بودند و سربازان در حال پيشروي آلماني اهداف راحتي براي آنان تلقي مي شدند. توپهاي ضدتانك به حمايت از توپخانه برخاستند و نيروهاي پياده آلماني را زير آتش خود قرار دادند. آنها موفق شدند تا نيروهاي آلماني را از منطقه به عقب برانند اما گردان ضد تانك آمريكا نيز خسارات سنگيني را متحمل شده بود. از 31 دستگاه تانك ، 21 دستگاه آن از كار افتاده بود هر چند بعدا 8 دستگاه آن تعمير شد. آلمانها با درك اين نكته كه حملات ديگر موثر نخواهند بود با اتكا به باقيمانده نيروهاي لشگر دهم تانك به قرارگاه فرماندهي خود در قابس Gabès بازگشتند.
پيشروي ژنرال پاتون در جنوب تونس با موفقيت همراه بود. او خيلي زود فرماني از ژنرال الكساندر فرمانده ارتش 18 انگليس دريافت كرد تا فشار خود را در محور قفصه – قابس افزايش دهد. ( در آن موقع نيروهاي ارتش دوم آمريكا تحت فرماندهي مستقيم قرارگاه فرماندهي ارتش 18 انگلستان كه لشگرهاي يكم و هشتم انگليس و لشگر نهم فرانسه را نيز تحت امر خود داشت خدمت مي كردند) . دستور ژنرال الكساندر مبتني بر ملاحظات راهبردي بود . اولا هيچ دليلي براي باقيماندن نيروهاي لشگر يكم و نهم در مواضع و موقعيت فعلي شان وجود نداشت. آلمانها و ايتاليائي ها هنوز در زمين ها و ارتفاعات اطراف دره القطار استحكامات نيرومندي داشتند . دشتهاي مسطح اطراف نيروهاي متفقين پر از ميادين مين بود و هنوز توپهاي ضد تانك در مكانهاي مناسبي موضع گرفته بودند. هنوز تعداد تانكهاي دشمن زياد بود و لشگر10 زرهي آلمان و لشگر ايتاليائي Centauro هنوز به تعداد زيادي از خودروهاي زرهي مجهز بودند.
حمله ژنرال پاتون
19 مارس ، ارتش هشتم بريتانيا حمله خود را به خط مارث آغاز كرد. اين حمله در ابتدا با موفقيت كمي همراه بود. اما در 26 مارس نيروهاي انگليسي از با دور زدن جناح خارجي منطقه توانستند خود را به شمال خط مارث برسانند . اكنون ديگر خط مارث غير قابل دفاع شده بود. آلمانها عقب نشيني كاملي را به سمت منطقه "وادي عقاريت" در شمال قابص آغاز كردند . با اينكار مواضع نيروهاي آمريكائي بسيار با ارزش شده بود چرا كه جاده القطار مستقيما به قابس منتهي مي شد.
پس از يك هفته نيروهاي آمريكائي به آرامي اقدام به پيشروي نموده تا ضمن تجديد قوا به درون دشتها نفوذ كرده و خطوط دفاعي خود را در شرق درساله كامل كند. دفاع آلمانها سنگين بود و پيشروي به كندي و با تلفات صورت مي گرفت. اما با فرا رسيدن 30 مارس آمريكائيها اكنون در وضعيتي بودند كه بتوانند به جنوب القطار حمله كنند. حمله با فرمان در هم شكستن دو دژ مستحكم ايتاليائي ها در تپه 369 و تپه 772 آغاز شد و اين دو تپه مي بايست يكي پس از ديگري به تصرف آمريكائي ها درمي آمد. اين حمله مي بايست امنيت جاده شمال منطقه "دبل البدره" را تامين و تپه ها و شيارهاي منطقه را نيز در تصرف مهاجمين قرار مي داد .
در جريان اين حمله ، نيروهاي لشگر يكم و نهم پياده نظام و حدود يك سوم از لشگر يكم زرهي مشاركت داشتند كه در مجموع اصطلاحا به آنها "Benson Force" مي گفتند. اين نيروها در بعداز ظهر 30 مارس تپه 369 را مورد حمله قرار دادند اما در ميادين مين و آتش توپهاي ضد تانك گرفتار آمدند و 5 تانك را از دست دادند. تانكها به عقب بازگردانده شده و نيروها روز بعد و در ساعت 6 صبح حمله خود را آغاز كردند و با رسيدن به بالاي تپه صدها نفر را به اسارت خود درآوردند. اما پاتك ايتاليائي ها مجددا آنها را از مواضع تازه متصرف شده شان بيرون راند به طوريكه در ساعت 12:45 دقيقه آمريكائي ها با از دست دادن 9 تانك و 2 زره پوش ضد تانك به همان نقطه اول خود بازگشتند. حمله بعدي آنها در روز بعد يعني يكم آوريل نيز با شكست مواجه شد . آنها اين حمله را خيلي بد آغاز كردند.
در اينجا بود كه به ژنرال پاتون دستور داده شد تا تپه 772 را تصرف كند حتي اگر تپه 369 هنوز در دست ايتاليائي ها باشد. لشگر نهم به سمت تپه 779 حركت كرد و لشگر يكم را نزديكي تپه 369 ترك نمود. در سوم آوريل ، لشگر يكم سرانجام تپه 369 را پاكسازي نمود اما نبرد بر سر تسخير تپه 772 ادامه يافت. فرمانده نيروهاي ايتاليائي ، ژنرال " جيوواني مسه " Messe از نيروهاي لشگر 21 زرهي آلمان درخواست كمك كرد و توانست با كمك آنها پيشروي آمريكائي ها و روند كلي عمليات را متوقف سازد.
[External Link Removed for Guests]
ژنرال ايتاليائي جيوواني مسه
ششم آوريل ارتش هشتم بريتانيا از خطوط دفاعي آلمان ها عبوركرد . در روز هفتم آوريل نيز نيروهاي آمريكائي موسوم به Benson Force جاده بي دفاع القطار – قابس را به تصرف خود درآوردند و در همانجا در ساعت 17 به يگان هائي از ارتش هشتم انگليس ملحق شدند. نبرد القطار به پايان رسيد.
با شكسته شدن خطوط دفاعي نيروهاي محور در جنوب تونس ، آنها اقدام به حركت و الحاق به ساير نيروهاي محور در شمال نمودند. در اوايل ماه مه تونس به تصرف متفقين درآمد. نبرد القطار نتايج مختلفي داشت . از يك سو آمريكائي ها نشان دادند كه قادر به نبرد و شكست دادن ارتش آلمان هستند و از سوي ديگر در مراحل ابتدائي عملياتها خود را كم توان و ناهماهنگ نشان دادند.
[External Link Removed for Guests]
يك آمريكائي به تانك منهدم شده آلماني مي نگرد.
[External Link Removed for Guests]
اسراي ايتاليائي
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
- پست: 1432
- تاریخ عضویت: پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۸۶, ۳:۱۸ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 595 بار
- سپاسهای دریافتی: 10288 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا
با سلام
عمليات ولكان - Operation Vulcan
عمليات ، آخرين تهاجم زميني متفقين به نيروهاي آلماني در آخرين جاي پاي آلمانها در شمال آفريقا يعني شهرهاي راس الطيب (Cap Bon) ، بنزرت (Bizerte) و پايتخت تونس يعني شهر تونس محسوب مي شود. فلدمارشال آلماني ، اروين رومل كه مي دانست نيروهايش ديگر قادر به دفاع از تونس نيستند به هيتلر پيشنهاد كرد تا تمام نيروها به ايتاليا منتقل شوند. از نظر او ايتاليا جائي بود كه اين نيروها در آنجا كارائي بيشتري داشتند . اما هيتلر نظر رومل را رد كرد و اجازه نداد تا او به شمال آفريقا بازگردد و در عوض در چهارم دسامبر ژنرال فون آرنيم را به مقام ژنرال تمام Generaloberst ارتقاء داد و علاوه بر قرارگاه نيروهاي آلماني در شمال آفريقا ، از نهم ماه مارس سال 1943 تا هنگام تسليم در ماه مه ، فرماندهي كل نيروهاي آلماني در آفريقا Afrika Korps را نيز به او سپرد. اما در حقيقت آلمانها توان دريائي و پوشش هوائي لازم براي انتقال آن همه نيرو و تجهيزات از شمال آفريقا به ايتاليا را در اختيار نداشتند.
سنگين بود . آلمانها از قبل براي دفاع به خوبي آماده شده بودند. در جريان پيشروي ، لشگر چهارم پياده نظام انگليس با چتربازان لشگر نخبه Hermann Göringآلمان مواجه شدند. نخستين دور حملات انگليسي ها بسيار پرتلفات بود و آنها را مجبور به عقب نشيني ساخت . پياده نظام انگليس در محلي به نام "مزرعه كاكتوس " Cactus Farm با دفاع سرسختانه چتربازان آلماني كه به خوبي موضع گرفته بودند مواجه شدند. در نتيجه تانكهاي چرچيل متعلق به لشگر 12 زرهي سلطنتي بدون حمايت پياده نظام اقدام به حركت نموده كه مدافعين آلماني آنها را با كوكتل مولوتف و مينهاي چسبان ضدتانك هدف قرار دادند. 12 دستگاه تانك منهدم شد و در چند مورد خدمه آنها توسط مدافعين آلماني از درون لاشه مشتعل تانكها بيرون كشيده شدند .
[External Link Removed for Guests]
فون آرنيم و ژنرال زرهي هانس كرامر Hans Cramer (وسط تصوير) در اردوگاه انگليسي اسراي جنگي در Trent Park . شانزدهم ماه مه سال 1943 . يك افسر انگليسي پشت به تصوير ديده مي شود.
ششم ماه مه سال 1943و در اوج نبردها ، تونس به تصرف انگليسي ها درآمده و آمريكائيها نيز بندر بنزرت را تصرف كردند. دريادار كانينگهام Cunningham فرمانده نيروي دريائي متفقين نيز مونتگومري و آيزنهاور را متقاعد ساخت كه آلمانها از طريق دريا قادر به فرار نيستند بنابراين آفريكا كورپس به رغم فرماندهي عالي ژنرال فون آرنيم و تلاش فراوان وي ، سرانجام در 12 ماه مه سال 1943 خود را تسليم نيروهاي انگليسي و هندي لشگر چهارم پياده نظام انگليس نمودند . رئيس ستاد فرماندهي فون آرنيم ، سرهنگ نولته Nolte به همراه چند افسر و چند مترجم با نصب پرچم سفيد بر روي خودروهايشان در 28 مايلي جنوب شهر تونس به متفقين پيوستند. سرهنگ نولته گفت كه از سوي ژنرال فون آرنيم ماموريت دارد تا راه هاي تسليم فرماندهي عالي آفريكا كورپس به متفقين را بررسي نمايد . سرهنگ نولته به مقر فرماندهي لشگر چهارم نيروهاي هندي – انگليسي منتقل و در آنجا متن تايپ شده اي را قرائت كرد كه در آن شرايط تسليم بي قيد و شرط نيروهاي آلماني و توقف هر چه سريعتر اقدامات خصمانه درخواست شده بود. او همچنين تصريح كرد كه فون آرنيم فقط براي خودش ، ژنرال كراسه Krause فرمانده لشگرهاي تانك و افسران ستادشان درخواست تسليم نموده است و او اختيار پذيرش شرايط ديگر را ندارد.
[External Link Removed for Guests]
اسراي آلماني و ايتاليائي در اردوگاه اسرا ديده مي شوند .
لشگر چهارم هندي / انگليسي و يكي ديگر از فرماندهان انگليسي به همراه سرهنگ نولته به مقر فرماندهي فون آرنيم رفت . فون آرنيم ژنرال هاي انگليسي را در بيرون كاروان فرماندهي اش ملاقات و قبل از دعوت آنها به درون كاروان ، به يكايك آنها سلام محكم نظامي داد. سپس فون آرنيم و كراسه با يك مترجم با ژنرال هاي انگليسي وارد مذاكره شدند. فون آرنيم به آنها گفت كه نيروهايش در سطح وسيعي پراكنده شده اند و او نمي تواند به همه آنها فرمان آتش بس را ابلاغ نمايد. كار ديگري نمي شد انجام داد و تسليم فون آرنيم پذيرفته شد. او و كراسه هفت تيرها را تسليم كردند و بعدازظهر همان روز پس از آنكه مقدمات عزل آنها فراهم شد از كاروانش خارج گرديد. افسران ستادش بيرون از كاروان با دقت به خط شده بودند و مراسم سلام آنها حدود نيم ساعت به طول انجاميد. فون آرنيم از مراسم آنها قدرداني كرد و يك به يك با تمام افسرانش به ترتيب درجه دست داد . افسرانش پاشنه هاي پوتين را به احترامش جفت ميكردند و برخي هم به او سلام نازي مي دادند. آنها بهترين يونيفورمشان را پوشيده و تمام نشانهاي خود را نصب كرده بودند و يك مراسم عالي نظامي را به نمايش گذاشتند . او سوار يك خودروي روباز شد و به سبك هيتلر با دست چپش شيشه جلوي خودرو را گرفت و با دست ديگر براي آخرين بار به اعضاي ستادش سلام داد.
[External Link Removed for Guests]
خودروي مدل اشتاير Styr متعلق كه ژنرال فون آرنيم كه اكنون در موزه اي در انگليس نگهداري مي شود.
او به آرامي و به همراه خودروي ژنرال كراسه و ساير افسران به سمت مقر فرماندهي ارتش يكم انگليس به راه افتاد . در طول راه نيروهاي آلماني و ايتاليائي زيادي ديده شدند كه با راندن خودروهاي خودشان در راه حركت به سمت اسارت بودند . او در تمام طول راه در خودرويش ايستاد و به سلام و تشويق سربازان شكست خورده اش پاسخ مي داد. او با ساير ژنرال هايش در چادر كوچكي كه متعلق به فرماندهي ارتش يكم انگليس بود شام خورد و سپس با ژنرال اندرسون Anderson فرمانده ارتش يكم مذاكره نمود.تا 12 ماه مه ، 275 هزار سرباز آلماني و ايتاليائي سلاح هاي خود را برزمين گذاشتند . فون آرنيم مسئوليت سرنوشت شوم نيروهايش را نپذيرفت .
گفته شده ، ژنرال فون آرنيم پس از اسارت انتظار داشت تا بتواند با برخي از افسران ارشد متفقين منجمله ژنرال آيزنهاور ملاقات كند. آيزنهاور به معاونينش اجازه ملاقات با او را داد تا بتوانند هرچه بيشتر از او اطلاعات كسب كنند اما درخواست ملاقات شخصي با فون آرنيم را رد كرد. در واقع ، آيزنهاور تا تسليم نهائي آلمان با هيچ ژنرال آلماني ملاقات نكرد. تا آن تاريخ فون آرنيم پس از "رودلف هس" دومين مقام عاليرتبه آلماني بود كه در انگليس تحت اسارت قرار داشت.
[External Link Removed for Guests]
آرنيم تا پايان جنگ به عنوان يك اسير جنگي به همراه 24 ژنرال آلماني ديگر در Camp Clinton واقع در ايالت Mississippi به سر برد و در يكم جولاي سال 1947 آزاد شد.
ماه ژوئن ، نيروي هوائي متفقين با اجراي عمليات فلكس Operation Flax خط تداركاتي متحدين به شمال آفريقا را قطع و نيروهاي ارتش آمريكا با محاصره دار البي (Enfidaville ) به حضور متحدين در شمال آفريقا پايان دادند. همچنين متفقين با اجراي عمليات Retribution و كنترل آسمان و دريا ، از انتقال نفرات و تجهيزات آلمانها به ايتاليا جلوگيري كردند.
[External Link Removed for Guests]
اين تصوير "آغاز پايان" است و در هفتم ماه ماه سال 1943 ، در مقر فرماندهي لشگر يكم زرهي آمريكا گرفته شده است. در تصوير ژنرال كراسه Krause فرمانده قواي آلماني در حال برنامه ريزي براي تسليم به نيروهاي آمريكائي است. افسري كه پوتين به پا دارد و پشت به دوربين است سرلشگر موريس رز Maurice Rose آمريكائي است كه بعدها در خاك آلمان و هنگامي كه قصد داشت خود را تسليم كند كشته شد.
عمليات ولكان - Operation Vulcan
عمليات ، آخرين تهاجم زميني متفقين به نيروهاي آلماني در آخرين جاي پاي آلمانها در شمال آفريقا يعني شهرهاي راس الطيب (Cap Bon) ، بنزرت (Bizerte) و پايتخت تونس يعني شهر تونس محسوب مي شود. فلدمارشال آلماني ، اروين رومل كه مي دانست نيروهايش ديگر قادر به دفاع از تونس نيستند به هيتلر پيشنهاد كرد تا تمام نيروها به ايتاليا منتقل شوند. از نظر او ايتاليا جائي بود كه اين نيروها در آنجا كارائي بيشتري داشتند . اما هيتلر نظر رومل را رد كرد و اجازه نداد تا او به شمال آفريقا بازگردد و در عوض در چهارم دسامبر ژنرال فون آرنيم را به مقام ژنرال تمام Generaloberst ارتقاء داد و علاوه بر قرارگاه نيروهاي آلماني در شمال آفريقا ، از نهم ماه مارس سال 1943 تا هنگام تسليم در ماه مه ، فرماندهي كل نيروهاي آلماني در آفريقا Afrika Korps را نيز به او سپرد. اما در حقيقت آلمانها توان دريائي و پوشش هوائي لازم براي انتقال آن همه نيرو و تجهيزات از شمال آفريقا به ايتاليا را در اختيار نداشتند.
سنگين بود . آلمانها از قبل براي دفاع به خوبي آماده شده بودند. در جريان پيشروي ، لشگر چهارم پياده نظام انگليس با چتربازان لشگر نخبه Hermann Göringآلمان مواجه شدند. نخستين دور حملات انگليسي ها بسيار پرتلفات بود و آنها را مجبور به عقب نشيني ساخت . پياده نظام انگليس در محلي به نام "مزرعه كاكتوس " Cactus Farm با دفاع سرسختانه چتربازان آلماني كه به خوبي موضع گرفته بودند مواجه شدند. در نتيجه تانكهاي چرچيل متعلق به لشگر 12 زرهي سلطنتي بدون حمايت پياده نظام اقدام به حركت نموده كه مدافعين آلماني آنها را با كوكتل مولوتف و مينهاي چسبان ضدتانك هدف قرار دادند. 12 دستگاه تانك منهدم شد و در چند مورد خدمه آنها توسط مدافعين آلماني از درون لاشه مشتعل تانكها بيرون كشيده شدند .
[External Link Removed for Guests]
فون آرنيم و ژنرال زرهي هانس كرامر Hans Cramer (وسط تصوير) در اردوگاه انگليسي اسراي جنگي در Trent Park . شانزدهم ماه مه سال 1943 . يك افسر انگليسي پشت به تصوير ديده مي شود.
ششم ماه مه سال 1943و در اوج نبردها ، تونس به تصرف انگليسي ها درآمده و آمريكائيها نيز بندر بنزرت را تصرف كردند. دريادار كانينگهام Cunningham فرمانده نيروي دريائي متفقين نيز مونتگومري و آيزنهاور را متقاعد ساخت كه آلمانها از طريق دريا قادر به فرار نيستند بنابراين آفريكا كورپس به رغم فرماندهي عالي ژنرال فون آرنيم و تلاش فراوان وي ، سرانجام در 12 ماه مه سال 1943 خود را تسليم نيروهاي انگليسي و هندي لشگر چهارم پياده نظام انگليس نمودند . رئيس ستاد فرماندهي فون آرنيم ، سرهنگ نولته Nolte به همراه چند افسر و چند مترجم با نصب پرچم سفيد بر روي خودروهايشان در 28 مايلي جنوب شهر تونس به متفقين پيوستند. سرهنگ نولته گفت كه از سوي ژنرال فون آرنيم ماموريت دارد تا راه هاي تسليم فرماندهي عالي آفريكا كورپس به متفقين را بررسي نمايد . سرهنگ نولته به مقر فرماندهي لشگر چهارم نيروهاي هندي – انگليسي منتقل و در آنجا متن تايپ شده اي را قرائت كرد كه در آن شرايط تسليم بي قيد و شرط نيروهاي آلماني و توقف هر چه سريعتر اقدامات خصمانه درخواست شده بود. او همچنين تصريح كرد كه فون آرنيم فقط براي خودش ، ژنرال كراسه Krause فرمانده لشگرهاي تانك و افسران ستادشان درخواست تسليم نموده است و او اختيار پذيرش شرايط ديگر را ندارد.
[External Link Removed for Guests]
اسراي آلماني و ايتاليائي در اردوگاه اسرا ديده مي شوند .
لشگر چهارم هندي / انگليسي و يكي ديگر از فرماندهان انگليسي به همراه سرهنگ نولته به مقر فرماندهي فون آرنيم رفت . فون آرنيم ژنرال هاي انگليسي را در بيرون كاروان فرماندهي اش ملاقات و قبل از دعوت آنها به درون كاروان ، به يكايك آنها سلام محكم نظامي داد. سپس فون آرنيم و كراسه با يك مترجم با ژنرال هاي انگليسي وارد مذاكره شدند. فون آرنيم به آنها گفت كه نيروهايش در سطح وسيعي پراكنده شده اند و او نمي تواند به همه آنها فرمان آتش بس را ابلاغ نمايد. كار ديگري نمي شد انجام داد و تسليم فون آرنيم پذيرفته شد. او و كراسه هفت تيرها را تسليم كردند و بعدازظهر همان روز پس از آنكه مقدمات عزل آنها فراهم شد از كاروانش خارج گرديد. افسران ستادش بيرون از كاروان با دقت به خط شده بودند و مراسم سلام آنها حدود نيم ساعت به طول انجاميد. فون آرنيم از مراسم آنها قدرداني كرد و يك به يك با تمام افسرانش به ترتيب درجه دست داد . افسرانش پاشنه هاي پوتين را به احترامش جفت ميكردند و برخي هم به او سلام نازي مي دادند. آنها بهترين يونيفورمشان را پوشيده و تمام نشانهاي خود را نصب كرده بودند و يك مراسم عالي نظامي را به نمايش گذاشتند . او سوار يك خودروي روباز شد و به سبك هيتلر با دست چپش شيشه جلوي خودرو را گرفت و با دست ديگر براي آخرين بار به اعضاي ستادش سلام داد.
[External Link Removed for Guests]
خودروي مدل اشتاير Styr متعلق كه ژنرال فون آرنيم كه اكنون در موزه اي در انگليس نگهداري مي شود.
او به آرامي و به همراه خودروي ژنرال كراسه و ساير افسران به سمت مقر فرماندهي ارتش يكم انگليس به راه افتاد . در طول راه نيروهاي آلماني و ايتاليائي زيادي ديده شدند كه با راندن خودروهاي خودشان در راه حركت به سمت اسارت بودند . او در تمام طول راه در خودرويش ايستاد و به سلام و تشويق سربازان شكست خورده اش پاسخ مي داد. او با ساير ژنرال هايش در چادر كوچكي كه متعلق به فرماندهي ارتش يكم انگليس بود شام خورد و سپس با ژنرال اندرسون Anderson فرمانده ارتش يكم مذاكره نمود.تا 12 ماه مه ، 275 هزار سرباز آلماني و ايتاليائي سلاح هاي خود را برزمين گذاشتند . فون آرنيم مسئوليت سرنوشت شوم نيروهايش را نپذيرفت .
گفته شده ، ژنرال فون آرنيم پس از اسارت انتظار داشت تا بتواند با برخي از افسران ارشد متفقين منجمله ژنرال آيزنهاور ملاقات كند. آيزنهاور به معاونينش اجازه ملاقات با او را داد تا بتوانند هرچه بيشتر از او اطلاعات كسب كنند اما درخواست ملاقات شخصي با فون آرنيم را رد كرد. در واقع ، آيزنهاور تا تسليم نهائي آلمان با هيچ ژنرال آلماني ملاقات نكرد. تا آن تاريخ فون آرنيم پس از "رودلف هس" دومين مقام عاليرتبه آلماني بود كه در انگليس تحت اسارت قرار داشت.
[External Link Removed for Guests]
آرنيم تا پايان جنگ به عنوان يك اسير جنگي به همراه 24 ژنرال آلماني ديگر در Camp Clinton واقع در ايالت Mississippi به سر برد و در يكم جولاي سال 1947 آزاد شد.
ماه ژوئن ، نيروي هوائي متفقين با اجراي عمليات فلكس Operation Flax خط تداركاتي متحدين به شمال آفريقا را قطع و نيروهاي ارتش آمريكا با محاصره دار البي (Enfidaville ) به حضور متحدين در شمال آفريقا پايان دادند. همچنين متفقين با اجراي عمليات Retribution و كنترل آسمان و دريا ، از انتقال نفرات و تجهيزات آلمانها به ايتاليا جلوگيري كردند.
[External Link Removed for Guests]
اين تصوير "آغاز پايان" است و در هفتم ماه ماه سال 1943 ، در مقر فرماندهي لشگر يكم زرهي آمريكا گرفته شده است. در تصوير ژنرال كراسه Krause فرمانده قواي آلماني در حال برنامه ريزي براي تسليم به نيروهاي آمريكائي است. افسري كه پوتين به پا دارد و پشت به دوربين است سرلشگر موريس رز Maurice Rose آمريكائي است كه بعدها در خاك آلمان و هنگامي كه قصد داشت خود را تسليم كند كشته شد.
اگر ديدار با مرگ حق است ، چه بهتر كه اين ديدار در ميدان جنگ باشد.
-
- پست: 1
- تاریخ عضویت: جمعه ۱۸ مرداد ۱۳۹۲, ۸:۲۹ ب.ظ
- سپاسهای ارسالی: 7 بار
- سپاسهای دریافتی: 3 بار
Re: نبردهاي معروف جنگ جهاني دوم در شمال آفريقا

ای کاش هیتلر بهای بیشتر به رومل و شمال افریقا می داد و بیشتر نیرو ها رو درگیر جنگ بی خاصیتی (استالینگراد) نمی کرد.
با تداراکات و تجهیزات بیشتر نیرو های رومل می تونستن در العلمین پیروز بشن و اخرین خط دفاعی متفقین در مصر را بشکنند ولی چنین نشد و شد آن چه که شد.